eitaa logo
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
5.7هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
173 ویدیو
37 فایل
❕بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی ! 🔶 پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!! 👈وابسته به موسسه بقیه الله الاعظم ارواحناه فداه طرح شبهه و سوال : @poorseman سایت ipasookh.ir تمام کانالهای ما : https://yek.link/ipasookh
مشاهده در ایتا
دانلود
💠ادامه 👇 🔸٣ _ در روایات خودتان آمده است که پیامبر گرامی اسلام هم شهید شده است چنان که حاکم نیشابوری می نویسد : " والله لقد سم رسول الله " 📚المستدرک علی الصحیحین ج ٣ ص ٦١ 👌ابن مسعود می گفت : " اگر نه بار سوگند یاد کنم که پیامبر کشته شده است برایم بهتر است تا یک بار سوگند یاد کنم که او کشته نشده است , زیرا خداوند او را پیامبر و شهید قرار داده است " " .... ذلک بان الله جعله نبیا و اتخذه شهیدا " 📚مسند احمد ج ١ ص ٤٠٨ _ المصنف صنعانی ج ٥ ص ٢٦٩ 👌بنابراین پیامبر شهید شده است , اما خداوند می گوید که پیامبر میت بوده است !!!! " إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُون‏ " " تو مى‏ميرى آنها نيز خواهند مرد " ( زمر ٣٠ ) 🔸٤_ قرآن می گوید که همگان بعد از مرگ دنیوی وارد عالم برزخ می شوند و در آنجا زنده هستند و به حیات خودشان ادامه می دهند , یا در بهشت برزخی اند یا در جهنم برزخی , چنان که در ذیل مفصل توضیح داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/395 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1432 ❕با این وجود می بینیم که خداوند از انسانهایی که وارد عالم برزخ می شوند تحت عنوان اموات یاد می کند و می فرماید : " ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ " " بعد او را ميراند و در قبر پنهان نمود. " ( عبس ٢١ ) ❕" ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذلِكَ لَمَيِّتُون‏ " " سپس شما بعد از آن مى‏ميريد. " ( مومنون ١٥ ) ❕این از پاسخهای نقضی که وهابی باید به این سوالات و اشکالات پاسخ دهد , هر پاسخی که او در این موارد گفت , ما هم همان پاسخ را در مورد مطلب مورد اشکالش خواهیم گفت . 👌اما پاسخ حلی آن است که : ❕ همانطور که راغب در مفردات تصریح می کند , واژه موت به چند معنا به کار می رود , آنجایی که به مردگان دنیوی حتی شهیدان می گویند اموات , مقصود از دست دادن قوه نامیه و رشد دهندگی است , یعنی کسانی که می میرند اموات نامیده می شوند از این جهت که رشد و نمو آنان با مرگ متوقف می شود , معنای دیگر موت به معنای خواب و بی خبری است , آنجایی که خداوند می گوید که به شهیدان میت نگویید , یعنی نگویید که آنان بعد از مرگ گرفتار خواب و بی خبری اند , بلکه آنان در برزخ متنعم به نعمتهای الهی اند : "موت‏ : أنواع الْمَوْتِ بحسب أنواع الحياة: فالأوّل: ما هو بإزاء القوَّة النامية الموجودة في الإنسان و الحيوانات و النّبات. نحو قوله تعالى: يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها* [الروم/ 19]، وَ أَحْيَيْنا بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً ( ق/ 11]..... الخامس: المنامُ، فقيل: النّوم مَوْتٌ خفيف، و الموت نوم ثقيل، و على هذا النحو سمّاهما اللّه تعالى توفِّيا. فقال: وَ هُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ بِاللَّيْلِ [الأنعام/ 60]، اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها وَ الَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنامِها [الزمر/ 42]، و قوله: وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ [آل عمران/ 169] " 📚مفردات ألفاظ القرآن، ص: 781 ❕بنابراین اگر امام رضا علیه السلام فرمودند که امام کاظم علیه السلام میت شدند , یعنی در دنیا رشد و نمو جسمانی را از دست دادند , چنان که خداوند از شهیدان و سایرین هم با تعبیر اموات یاد می کند به این معنا که آنان رشد و نمو جسمانی خود را در دنیا با مرگ از دست دادند . 👌از سوی دیگر نباید به شهیدان و کسانی که در عالم برزخ حیات دارند , میت بگوییم , میت در این اصطلاح به آن معناست که آنان در عالم برزخ در خواب و بی خبری هستند , آنان میت نیستند , یعنی در عالم برزخ در خواب و بی خبری نیست . ❕بنابراین اگر به شهیدان میت و اموات گفته می شود از جهت و معنای خاصی است و اگر به آنان نباید میت و اموات گفت , آن هم از جهت و معنای دیگر است , یعنی دو موضوع و دو معنای مختلف مقصود است که متاسفانه وهابی جاهل میان این تعدد معانی خلط کرده است و مدعی شده است که تضاد گویی در کلام امام رضا ع رخ داده است , در حالی که تضاد گویی نبوده است , آنجایی که می گوید امام کاظم ع میت شدند , یعنی با مرگ رشد و نمو جسمانی را از دست دادند و آنجایی که خداوند می گوید که به شهیدان میت نگویید , یعنی نگویید که آنان در عالم برزخ در خواب و بی خبری اند , اینجا دو موضوع و دو معنای مختلف مقصود است و یک موضوع و یک معنا نیست تا تناقض و تضادی باشد , شرط تناقض وحدت موضوع و مکان است که در علم منطق مورد تاکید واقع شده است , اما در مثال ما وحدت موضوع و وحدت مکانی نیست تا تناقضی رخ داده باشد . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
❗️بر آن شدیم که مناظره اخیر خود با ملحد روشنگر را به کتاب در آوریم و به صورت عمومی منتشر کنیم , مناظره ای که به روشنی منطق سست و پوشالی ملحدین را به تصویر می کشد . 👌متاسفانه ملحد در ادامه دادن بحث تعلل می کند , منتظریم که مبحث آخر ملحد نیز به سر انجام برسد تا ما هم کار کتاب مذکور را نهایی کرده و منتشر کنیم . ❗️ملحد در این مناظره از نشان دادن پاسخهای ما به مخاطبینش واهمه داشت , انتشار گسترده این کتاب و آشنایی مخاطبین ملحد با متن کامل مناظره بار دیگر ملحد را در نزد مخاطبینش رسوا خواهد کرد . 👌ما بر خلاف ملحد که از نشان دادن پاسخهای ما ترس داشت , در این کتاب استدلالهای کامل ملحد را آورده ایم و لینک تصویر استدلالهای ملحد را نیز به عنوان آدرس قرار داده ایم تا ببینیم ملحد جرات این را دارد که کتاب مذکور را به مخاطبینش عرضه کند یا خیر !!!!!! ▫️حال که مناظره با ملحد روشنگر رو به پایان است ما در یک ندای عمومی تمامی ملحدین را دعوت به مناظره کانال به کانال می کنیم , زیرا در این نوع از مناظره ملحدین فرصت تحقیق و تامل بیشتر دارند و طرفین می توانند بدون مزاحمت به بحث خود ادامه دهند . ❗️تمام ملحدین مخاطب ندا و تحدی ما هستند و انتخاب موضوع بحث هم با خودشان , ما مدعی هستیم که شبهات شما پوسیده است و ما در طول این سالها پاسخگوی اعظم شبهات شما بوده ایم , شما هر پاسخی از کانال و سایت ما را به عنوان محور بحث انتخاب کنید و بحث را حول آن ادامه دهید . 👌متاسفانه آبرو ریزی و رسوایی ملحد روشنگر در مناظره اخیر سایر ملحدین را عصبانی کرده است و آنان خودشان خواهان بحث با ما هستند , ما این خواسته آنان را به فال نیک می گیریم و آنان را دعوت به مناظره می کنیم . ❗️جهت هماهنگی مناظره به آیدی بنده پیام دهید : @poorseman
بالاخره حضرت عيسی در 3 سالگی به رسالت و اقامه‌ی حجّت رسید یا در 7 سالگی !!!! 🤔 : ❓اختلافات امام باقر و امام رضا ‼️ 1. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ يَزِيدَ الْكُنَاسِيِّ قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ أَ كَانَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ حِينَ تَكَلَّمَ فِي الْمَهْدِ حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ زَمَانِهِ فَقَالَ : ... فَلَمَّا بَلَغَ عِيسَى سَبْعَ سِنِينَ تَكَلَّمَ بِالنُّبُوَّةِ وَ الرِّسَالَةِ حِينَ أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَيْهِ فَكَانَ عِيسَى الْحُجَّةَ عَلَى يَحْيَى وَ عَلَى‌ النَّاسِ أَجْمَعِينَ. ✍🏻 ابوخالد کناسی می‌گوید : امام باقر فرمود : وقتی عیسی ﷺ هفت‌ساله شد و خدا به او وحی کرد؛ سخن به نبوّت و رسالت گشود، و حجّت بر یحیی و همه‌ی مردم گشت. 📚 اصول کافی 382/1 ✅ كالــصحيح [مرآة العقول ٢٤٦/٤] 2. مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى قَالَ : قَالَ الرِّضَا : قَدْ قَامَ عِيسَى بِالْحُجَّةِ وَهُوَ ابْنُ ثَلَاثِ سِنِينَ. ✍🏻 صفوان بجلي می‌گوید : امام رضا فرمود : حضرت عیسی در سنّ سه‌سالگی، قیام به حجّت [رسالت] کرد. 📚 اصول کافی 383/1 ✅ صحيح [مرآة العقول ٢٤٦/٤] ▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬ ⚠️ بالاخره حضرت عيسی ﷺ در 3 سالگی به رسالت و اقامه‌ی حجّت رسید یا در 7 سالگی⁉️ هنگام این تناقض‌ها و اختلافات میان معصومین شیعه [!!] تکلیف شیعیان چیست⁉️ ▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬ 🔆 قضاوت با خوانندگان 🔆 ❗️❗️ 💠💠 👌ما معقدیم که میان سخنان ائمه علیهم السلام تناقض گویی و دو گانگی نیست , چنان که در روایت مشهور از امام صادق عليه السلام آمد که فرمود : "حديث من، حديث پدرم و حديث پدرم، حديث جدّم و حديث جدّم، حديث امام حسين و حديث امام حسين، حديث امام حسن و حديث امام حسن، حديث اميرمؤمنان و حديث اميرمؤمنان، حديث پيامبر خدا و حديث پيامبر خدا، گفتۀ خداى عز و جل است. " " سَمِعْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ حَدِيثِي حَدِيثُ أَبِي وَ حَدِيثُ أَبِي حَدِيثُ جَدِّي وَ حَدِيثُ جَدِّي حَدِيثُ الْحُسَيْنِ وَ حَدِيثُ الْحُسَيْنِ حَدِيثُ الْحَسَنِ وَ حَدِيثُ الْحَسَنِ حَدِيثُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ حَدِيثُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ حَدِيثُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ حَدِيثُ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. " 📚الکافی ج ١ ص ٥٣ 👌از سوی دیگر پیامبران الهی درجه بندی دارند , مقام رسالت مرتبه ای بالاتر از مرتبه نبوت است , چنان که در نقلی آمده است که تعداد انبیاء ١٢٤ هزار نبی است که از این تعداد ٣١٣ تن رسول بوده اند : "قَالَ مِائَةُ أَلْفٍ وَ أَرْبَعَةٌ وَ عِشْرُونَ أَلْفَ نَبِيٍّ قُلْتُ كَمِ الْمُرْسَلُونَ مِنْهُمْ قَالَ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ جَمَّاءَ غَفِيرَاء " 📚خصال ج ٢ ص ٥٢٤ 👌در مورد حضرت ابراهیم علیه السلام هم آمده است که قبل از آنکه رسول شود , نبی بود : " ان الله اتخذه نبیا قبل ان یتخذه رسولا " 📚الکافی ج ١ ص ١٧٥ 👌به نص قرآن حضرت عیسی علیه السلام وقتی در گهواره بود , مقام نبوت را داشت و حجت بر مردم بود : " (ناگهان عيسى زبان به سخن گشود) گفت من بنده خدايم به من كتاب (آسمانى) داده و مرا نبی قرار داده است. " " قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا " ( مریم ٣٠ ) ❕در روایت یزید کناسی هم که وهابی به آن استناد کرد , امام باقر ع متذکر این نکته شده است . 👌يَزيد كُناسى می گوید: "سؤال كردم از امام محمد باقر عليه السلام كه: آيا عيسى بن مريم در هنگامى كه سخن گفت در گهواره حجت خدا بود بر اهل زمان خويش‌؟ امام ع فرمود : «عيسى در آن روز نبی و حجتى بود از براى خدا، و ليكن رسول نبود " " سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع أَ كَانَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ ع حِينَ تَكَلَّمَ فِي الْمَهْدِ حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ زَمَانِهِ فَقَالَ كَانَ يَوْمَئِذٍ نَبِيّاً حُجَّةَ اللَّهِ غَيْرَ مُرْسَل‏ " 📚الکافی ج ١ ص ٣٨٢ 💠 👇
💠ادامه 👇 👌بنابراین عیسی علیه السلام مقام نبوت و حجت بودن را زمانی که در گهواره بود , داشت , اما قیام به انجام وظائف نبوت و حجت بودن را زمانی کرد که به سه سالگی رسید , چنان که امام رضا ع متذکر این نکته شدند : " فَقَدْ قَامَ عِيسىٰ عليه السلام بِالْحُجَّةِ وَ هُوَ ابْنُ ثَلَاثِ سِنِينَ‌». " 📚الکافی ج ١ ص ٣٢١ ❕در روایت امام باقر ع هم امام ع تصریح کرد که وقتی عیسی ع در گهواره سخن گفت , بعد از آن تا دو سال خاموش شد : "ثُمَّ صَمَتَ فَلَمْ يَتَكَلَّمْ حَتَّى مَضَتْ لَهُ سَنَتَان‏ " 📚الکافی ج ١ ص ٣٨٢ 👌یعنی امام باقر ع هم به مطابق کلام امام رضا ع سخن می گوید که قیام عیسی ع به حجت و نبوت پس از خاموشی و در سه سالگی بوده است . ❗️بنابراین قیام به نبوت خالی و تنها برای عیسی ع در سه سالگی بوده است , مطابق کلام امام باقر ع , عیسی ع در هفت سالگی به رسالت برگزیده شد که گفتیم رسالت یک درجه بالاتر از نبوت است , یعنی قیام به نبوت به تنهایی در سه سالگی و قیام به نبوت و رسالت با همدیگر در هفت سالگی بوده است : ❗️امام باقر ع فرمود : " چون عیسی ع به هفت سالگی رسید , به نبوت و رسالت با هم تکلم نمود " " فلما بلغ عیسی ع سبع سنین تکلم بالنبوه و الرساله " 📚الکافی ج ١ ص ٣٨٢ 👌بنابراین تضادی میان کلام امام رضا ع و امام باقر ع نبود و هر یک از آن بزرگواران به مرحله ای از مقام عیسی ع اشاره کرده اند و شارحان کتاب کافی شریف هم به آنچه گفتیم اشاره کرده اند , مثلا مولی صالح مازندرانی می گوید : " قیام به نبوت به تنهایی قبل از هفت سالگی بود و قیام به نبوت و رسالت با هم بعد از آنکه هفت ساله شد , یعنی بعد دو سالگی ( و در سه سالگی ) و قبل هفت سالگی به نبوت قیام کرد و نبی بود و رسالتش بعد از رسیدنش به هفت سالگی بود " " تكلم بها وحدها قبل السبع و بها و بالرسالة جميعا بعده، و يؤيده ما فى الخبر الآتي من أنه قام عيسى «ع» بالحجة و هو ابن ثلاث سنين، و الفرق بينهما انه كان نبيا بعد السنتين و قبل السبع و كان نبيا و رسولا بعده و اللّه أعلم. " 📚شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني)، ج‏6، ص: 348 👌در ذیل در مورد فرق نبوت و رسالت توضیحاتی داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3501 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
آیا باید در شبانه روز تنها یک وعده غذا خورد !!!!! 🤔 : ❓یک روحانی سخنرانی می کند و می گوید : اهلبیت را کسی ندیده است که دستشویی بروند زیرا طوری غذا می خوردند که اصلا فضولات نداشته اند , تنها باید یک وعده غذا خورد پیامبر گفته است کسی که سه وعده غذا می خورد باید افسار به گردنش زد و بردش به طویله ❗️❗️ 💠💠 👌دستور کلی اسلام آن است که انسان نباید پر خوری داشته باشد و از روی سیری غذا بخورد , چنان که در روایت مشهوری امام صادق علیه السلام فرمود : " پر خوری مکروه و ناپسند است " " عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَثْرَةُ الْأَكْلِ مَكْرُوهٌ " 📚المحاسن ج ٢ ص ٤٤٦ _ الکافی ج ٦ ص ٢٦٩ ❕از آنجایی که اگر انسان صبح و شام غذای خوب و مقوی بخورد , دیگر در طول روز نیاز به خوردن غذا پیدا نمی کند , در روایاتی توصیه به خوردن غذا در این دو وقت شده است و خداوند هم روزی مخصوص بهشتیان را در صبح و شام می داند و می فرماید : "و هر صبح و شام روزى آنها در بهشت مقرر است. " "وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيها بُكْرَةً وَ عَشِيًّا " ( مریم ٦٢ ) ❕در نقلی آمده است که شهاب بن عبد ربّه می گوید : " نزد امام صادق عليه السلام، از دردها و بدگوارى‏هايى كه داشتم، اظهار ناراحتى كردم. به من فرمود: «صبحانه بخور و شام بخور و در فاصله ميان آنها چيزى مخور؛ چرا كه موجب تباهى تن است. مگر نشنيده‏اى كه خداوند عز و جل مى‏فرمايد: (بهشتیان صبحگاهان و شامگاهان، روزىِ ويژه خويش را دارند). " "شَكَوتُ إلى أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام ما ألقى مِنَ الأَوجاعِ وَ التُّخَمِ، فَقالَ لي: تَغَدَّ و تَعَشَّ، ولا تَأكُل بَينَهُما شَيئاً؛ فَإِنَّ فيهِ فَسادَ البَدَنِ، أما سَمِعتَ اللّهَ عز و جل يَقولُ: «وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيها بُكْرَةً وَ عَشِيًّا». " 📚الكافي، ج 6، ص 288، ح 2، المحاسن، ج 2، ص 195، ح 1565 ❓حال اگر فردی صبح و شام غذا می خورد اما به خاطر طبع بدن یا فعالیت زیاد روزانه , در طول روز نیز نیاز به غذا و نهار پیدا می کند , در این صورت تکلیف چیست !!!! 👌در این صورت نیز می تواند طعام و نهار بخورد تا رفع گرسنگی شود , در روایاتی به صورت عام تصریح شده است که هر زمان گرسنگی بر فرد غالب شد , باید طعام و غذا بخورد . ❕خداوند در قرآن بیان می دارد که موسی علیه السلام چنین دعا می کرد : " پروردگارا! هر خير و نيكى بر من بفرستى من به آن نيازمندم! " " فَقالَ رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِير " ( قصص ٢٤ ) 👌در روایت امام صادق ع آمده است که موسی ع در این دعا از خداوند طعام و غذا می خواست تا با آن رفع گرسنگی خود را کند : " عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حِكَايَةً عَنْ مُوسَى ع- رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ فَقَالَ سَأَلَ الطَّعَامَ. " 📚الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏6، ص: 287 👌در نقل دیگری آمده است : «خداوند عز و جل آدمى‌زاده را ميانْ تهى آفريده است و ناگزير از خوردن و آشاميدن است. " " إنَّ اللّٰهَ عز و جل خَلَقَ ابنَ آدَمَ أجوَفَ‌، ولا بُدَّ لَهُ مِنَ الطَّعامِ وَالشَّراب " 📚المحاسن ج ٢ ص ٣٩٧ 👌بنابراین هر زمانی که گرسنگی بر انسان غالب شد باید غذا بخورد , اگرچه در این صورت وعده های غذایی از دو وعده هم تجاوز کند . ❕لذا در روایتی آمده است که امام رضا علیه السلام برای چنین افرادی که با دو وعده غذا نیاز غذایی آنان برطرف نمی شود , توصیه می کردند که هر هشت ساعت غذا بخورند , یعنی سه وعده غذا در روز : " مقدار بايسته در خوراك، آن است كه چون هشت ساعت از روز مى‏گذرد، يك بار غذا بخورى‏ " " الإمام الرضا عليه السلام: الَّذي يَجِبُ أن يَكونَ أكلُكَ في كُلِّ يَومٍ عِندَ ما يَمضي مِنَ النَّهارِ ثَمانَ ساعاتٍ أكلَةً واحِدَةً " 📚بحار الانوار ج ٥٩ ص ٣١١ 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 ❕بنابراین دو وعده غذا خوردن یا سه وعده غذا خوردن , موافق با آیات و روایات معصومین است , اما روحانی مذکور تاکید دارد که باید در شبانه روز یک وعده غذا خورد . 👌یک وعده غذا خوردن در نقلهای معتبر شیعی نیست و در نقلهای اهلسنت آمده است که چون این نقلها بر خلاف آیه و روایات فوق الذکر است , برای ما قابل قبول نیست . ❕در نقلی علمای اهلسنت از عایشه نقل می کنند : " پيامبر خدا مرا ديد كه روزى دو بار غذا مى‏خورم. فرمود: «اى عايشه! همه دنيا را شكم خويش گرفته‏اى! بيشتر از يك بار خوردن در هر روز، اسراف است و خداوند، اسراف‏كنندگان را دوست ندارد». " " رَآني رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله و أنَا آكُلُ في يَومٍ مَرَّتَينِ، فَقالَ: یا عائِشَةُ اتَّخَذتِ الدُّنيا بَطنَكِ! أكثَرُ مِن أكلَةٍ كُلَّ يَومٍ سَرَفٌ، وَ اللّهُ لا يُحِبُّ المُسرِفينَ. " 📚شعب الایمان , بیهقی ج ٥ ص ٣٢ ❕این نقل مطابق مبانی رجال خود اهلسنت هم ضعیف است , زیرا در سند آن خالد بن نجیح المصری قرار دارد که ضعیف است : " خالد بْن نجيح المِصْرِي أحد الضعفاء " 📚تهذيب الکمال في أسماء الرجال، جلد: ۱۹، صفحه: ۳۹۲ 👌نقلی که روحانی مورد اشاره در کلامش به آن اشاره داشت , نقلی است که در کتاب یکی از علمای متاخر یعنی مرحوم عاملی آمده است که مطابق آن پیامبر گرامی ص فرمود : " هر كس كه در روز، يك بار غذا مى‏خورد، گرسنه نمى‏مانَد؛ هر كه دو بار مى‏خورد، پرستشگر نيست؛ و هر كه سه بار مى‏خورد، او را با چارپايان ببنديد. " " مَن أكَلَ فِي اليَومِ مَرَّةً لَم يَكُن جائِعاً، و مَن أكَلَ مَرَّتَينِ لَم يَكُن عابِداً، و مَن أكَلَ ثَلاثَ مَرّاتٍ اربُطوهُ مَعَ الدَّوابِّ. " 📚المواعظ العدديّة، ص 127 ( به نقل از موسوعه الاحادیث الطبیه ج ٢ ص ٤٨٢ ) 👌این روایت در کتابهای مورد استناد و متقدم ما نیست , حتی در کتاب شریف بحار الانوار هم نیامده است , بنابراین چنین نقلی برای ما قابل اعتماد نیست , خصوصا آنکه گفتیم که نقل یک وعده غذا خوری در روز بر خلاف قرآن و روایات معصومین علیهم السلام است و امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « روایتی که از ما نقل می شود را تصدیق نکنید مگر زمانی که موافق با کتاب خدا و سنت پیامبرش باشد » « لا تصدق علینا الا ما وافق کتاب الله و سنه نبیه » 📚وسائل الشیعه ج 27 ص 123 ❕مرحوم آقا تهرانی بیان می دارد که در کتاب المواعظ العددیه , روایات اهلسنت هم بیان می شود که ظاهرا نقل مورد بحث را مولف کتاب مذکور از روایات اهلسنت بیان کرده اند : " يبدأ بالمأثورات عن النبي ص من طرق الخاصة ثم من سائر الطرق‏ " 📚الذريعة إلى تصانيف الشيعة، ج‏1، ص: 120 👌اما این که روحانی مذکور گفتند که اهلبیت علیهم السلام دفع فضولات نداشتند , چون کم می خوردند , این سخن نیز صحیح نیست , آن بزرگواران نیز دفع فضولات داشتند , اما مطابق روایتی زمین مامور بوده است که فضولات آنان را در خود فرو ببرد , لذا کسی بول و غائط آن بزرگواران را نمی دید : " لَا يُرَى لَهُ بَوْلٌ وَ لَا غَائِطٌ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ وَكَّلَ الْأَرْضَ بِابْتِلَاعِ مَا يَخْرُجُ مِنْه " 📚الخصال، ج‏2، ص: 528 _ الفقیه ج 4 ص 418 ❕همین طور در نقلهای ما آمده است که علی ع وارد بیت الخلاء یا توالت می شد و دعای مخصوصی را در آن هنگام می خواند : "عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع أَنَّهُ كَانَ إِذَا خَرَجَ مِنَ الْخَلَاءِ قَالَ- الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي رَزَقَنِي لَذَّتَهُ وَ أَبْقَى قُوَّتَهُ فِي جَسَدِي وَ أَخْرَجَ عَنِّي أَذَاهُ يَا لَهَا مِنْ نِعْمَة " 📚تهذيب الأحكام ، ج‏1، ص: 29 👌یا پیامبر گرامی ص هم وارد بیت الخلاء می شد و سر خود را می پوشاند , لذا پوشاندن سر در هنگام دستشویی مستحب است : " إِنَّ تَغْطِيَةَ الرَّأْسِ إِنْ كَانَ مَكْشُوفاً عِنْدَ التَّخَلِّي سُنَّةٌ مِنْ سُنَنِ النَّبِيِّ ص. " 📚وسائل الشيعة، ج‏1، ص: 304 ❕یا راوی می گوید که در جنگ نهروان , علی علیه السلام نیاز به دستشویی و بیت الخلاء پیدا کرد و مکانی را برای این امر انتخاب کردند که کاملا از دیدگان بقیه پوشیده می ماند : " فَمَضَى حَتَّى لَمْ أَرَه‏ " 📚الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏1، ص: 318 👌بنابراین اهلبیت علیهم السلام هم دفع فضولات داشتند و وارد بیت الخلاء می شدند . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🌸برخی از نظرات پر مهر کاربران گرامی پیرامون کانال و مناظره اخیر با ملحد روشنگر ❤️❤️❤️❤️
❗️پاسخ به شبهه پراکنی معاند 👇👇👇👇
خواب فاطمه سلام الله علیها پیرامون ازدواج علی علیه السلام با اسماء بنت عمیس !!!!! 🤔 ❓فاطمه زهراء ..... در خواب !!!! در كتاب موسوعة كبرى عن فاطمة الزهراء كه نوشته اسماعيل زنجانى خوئينى يكى از علماى شيعه ميباشد روايت عجيب و غريبى نوشته شده است كه مطمئنا براى مخاطبين جالب خواهد بود. در ص ٥٧٥ از جلد ٢٢ اين كتاب روايتى بدين مضمون آمده است: جابر بن سعيد ميگويد: فاطمه دختر رسول الله خوابى كه ديده بود برايم تعريف كرد كه در خواب در حال .... با ابوبكر بود و همزمان على در حال .... با اسماء بنت عميس همسر ابوبكر بود .... در ادامه ميگويد؛ اسماء همسر جعفر برادر على بود و پس از شهادتش ابوبكر با وى ازدواج كرد و پس از فوت ابوبكر و فاطمه، على با اسماء سكس كرد(خواب فاطمه باعث كاميابى على شد/ادمين) ▪️سئوال: ١) چرا فاطمه بايد خواب.... را با يك مرد در ميان بگذارد؟ ٢) چرا يك زن متاهل و عاقل خواب .... خود با يك مرد غريبه را تعريف كند؟ با اين روايت سيفون را كشيده به عصمت و عفت فاطمه زهراء، فراموش نشود كه نويسنده اين كتاب يكى از علماى شيعه بوده است ❗️❗️❗️ 💠 💠 👌ملحد بیسواد و جاهل با طرح چنین مطالبی بیش از پیش جهالت و بیسوادی خود را در معرض دید دیگران قرار می دهد , ما در پاسخش نکاتی را عرض می کنیم : 🔸١ _ چرا به دروغ می گویی که روایت مورد استناد یک روایت شیعی است !!!! تو که اینقدر بیسوادی که نمی دانی کدام کتاب برای عالم شیعی است و کدام کتاب برای عالم سنی چگونه مدعی هستی که منتقد اسلام هستی !!!!! ❗️مولف کتاب موسوعه الکبری برای روایتی که نقل می کند , دو منبع بیان می دارد : " المصادر: 1. إحقاق الحق: ج 25 ص 503. 2. سيدات نساء أهل الجنة: ص 164. " ( موسوعه الکبری ج ٢٢ ص ٥٧٥ ) 👌یعنی مولف کتاب موسوعه الکبری روایت مذکور را از احقاق الحق نقل می کند و کتاب احقاق الحق هم از کتاب سیدات نساء اهل الجنه . ❕در کتاب احقاق الحق منبع روایت چنین آمده است : " و منهم الفاضل المعاصر عبد العزيز الشناوي في كتابه «سيدات نساء أهل الجنة» (ص 164 ط مكتبة التراث الإسلامي بالقاهرة) " " از علمای فاضل و معاصر اهلسنت , عبد العزیز شناوی در کتاب سیدات نساء اهل الجنه چنین نقل کرده است " 📚احقاق الحق ج ٢٥ ص ٥٠٢ 👌بنابراین مستند اصلی این روایت نقل یک عالم معاصر اهلسنت است به نام عبدالعزیز شناوی که از علمای معاصر مصر و استاد الازهر بوده است : "عبد العزيز محمد الشناوي‏ (1329- 1406 ه- 1911- 1986 م) .... شغل وظيفة أستاذ كرسي التاريخ في كلية اللغة العربية بالأزهر " 📚تتمة الأعلام للزركلي، ج‏3، ص: 60 ❗️اصل روایتی که این عالم اهلسنت آن را نقل کرده است را ابن عساکر در کتاب تاریخ مدینه دمشق خود نقل می کند : 📚تاریخ مدینه دمشق ج ١١ ص ٣٤٨ 👌اما سند این روایت ضعیف است , در سند آن نصر بن خزیمه بن علقمه وجود دارد که مجهول است و ابن حجر روایتی را که او در سند است , غیر قابل قبول می داند : " هذا حدیث منکر جدا " 📚لسان المیزان ج ٦ ص ٢٩٢ ❗️همینطور خضر بن حسین بن عبدان در سند حدیث است که او نیز توثیقی ندارد . 📚سیر اعلام النبلاء ج ٢٠ ص ٢٢٢ 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 🔸٢ _ متاسفانه ملحد ظلمتگر سواد ترجمه یک متن ساده عربی را ندارد . متن عربی روایت مذکور چنین است : " یقول جابر بن سعيد: أخبرتنى فاطمة بنت رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم أنها رأت في نومها أنها نكحت أبا بكر فنكح علي أسماء بنت عميس- تزوجت جعفر بن أبى طالب فلما استشهد يوم مؤتة تزوجت أبا بكر ثم تزوجها علي بن أبي طالب- و كانت بنت عميس تحت أبى بكر فمات أبو بكر و فاطمة فنكح علي أسماء بنت عميس. " 👌ملحد بیسواد واژه " نکحت یا نکح " در این روایت را به معنای جماع و همبستری گرفته است , در حالی که معنای اصلی این واژه به معنای عقد ازدواج است , چنان که لغت دان بزرگ عرب , راغب در مفردات خود چنین می گوید : " اصل نِكَاح براى پيمان بستن و عقد است سپس براى همبسترى استعاره شده است و محال و ناممكن است كه معنى جماع و همبسترى براى اصل معنى آن وضع شده باشد و سپس براى معنى عقد استعاره شود " " أصل النِّكَاحِ للعَقْدِ، ثم استُعِيرَ للجِماع، و مُحالٌ أن يكونَ في الأصلِ للجِمَاعِ، ثمّ استعير للعَقْد " 📚مفردات ألفاظ القرآن، ص: 823 ❕بنابراین اصل معنای واژه نکاح به معنای عقد ازدواج است که به صورت استعاره برای جماع هم به کار می رود . 👌وقتی می گویند فلانی با فلانه نکاح کرد , یعنی عقد ازدواج کرد , اما وقتی می گویند فلانی با زوجه و همسرش نکاح کرد , در این صورت نکاح به استعاره به معنای جماع و همبستری به کار می رود , چنان که مفسر بزرگ اهلسنت , فخر رازی چنین نقل می دارد : " وقتی بگویند که فلان با فلانه نکاح کرد , مقصودشان آن است که با او ازدواج و عقد کرد و زمانی که گویند با زن و زوجه اش نکاح کرد , قصدشان تنها آن است که با همسرش همبستری کرد , زیرا وقتی می گویند که با همسر و زوجه اش نکاح کرد , چون از همسر و زوجه سخن به میان آمده است , یعنی عقد انجام گرفته است و نکاح در این صورت تنها معنای همبستری می دهد " " فإذا قالوا: نكح فلان فلانة: أرادوا أنه تزوجها و عقد عليها، و إذا قالوا: نكح امرأته أو زوجته، لم يريدوا غير المجامعة، لأنه إذا ذكر أنه نكح امرأته أو زوجته فقد استغنى عن ذكر العقد، فلم تحتمل الكلمة غير المجامعة " 📚مفاتيح الغيب، ج‏ 6، ص: 408 ❕حال با توجه به این نکته ترجمه صحیح روایت را بیان می داریم : " فاطمه س خبر داد به من که در خواب دیده است که با ابوبکر نکاح کرده است " " انها نکحت ابوبکر " ❕یعنی فاطمه سلام الله علیها در خواب دید که با ابوبکر ازدواج کرده است , چون ابوبکر همسر فاطمه سلام الله علیها نبوده است که نکاح معنای همبستری بدهد . 👌تعبیر این خواب آن بود که علی ع با همسر ابوبکر اسماء بنت عمیس ازدواج می کند , لذا در ادامه سخن از 👈فاء تفریع استفاده شده است تا نتیجه خواب را بگوید👉 : " فنکح علی اسماء بنت عمیس " " پس نتیجه آن شد که علی ع با اسماء بنت عمیس ازدواج کرد " ❕بنابراین استفاده از فاء تفریع در روایت مذکور , نتیجه و سبب را می رساند یعنی تعبیر و نتیجه خواب فاطمه س ازدواج علی ع با اسماء بنت عمیس بود , چنان که در مورد فاء تفریع می نویسند : " الثّالث: سوّمين بعد معنوى فاء عاطفه دلالت آن بر عليّت و سببيّت ماقبل براى وقوع مابعد مى‌باشد و اين بعد معنوى فاء غالبا در وقتى است كه فاء جمله‌اى را بر جملۀ ديگر و يا صفتى - مشتقات فعل - را بر صفت ديگر عطف مى‌كند " 📚ترجمه و شرح مغني الأدیب ج ٢ ص ٢٦٢ 👌بنابراین در تعبیر " فنکح علی اسماء بنت عمیس " واژه " نکح " به معنای عقد ازدواج است , و این واژه تنها در صورتی که بگویند فلانی با زوجه و همسرش نکاح کرد به معنای همبستری و جماع به کار می رود . ❕در ادامه روایت شرح بیشتری داده می شود و می گوید : " اسماء با جعفر بن ابی طالب ازدواج کرده بود , اما وقتی که جعفر در جنگ موته شهید شد , با ابوبکر ازدواج کرد و بعد از ابوبکر با علی ع ازدواج کرد , اسماء همسر ابوبکر بود اما وقتی ابوبکر و فاطمه از دنیا رفتند , علی ع با اسماء نکاح کرد ( یعنی عقد ازدواج کرد ) " 👌بر این اساس , این روایت تنها در مقام بیان رویای صادقه فاطمه صدیقه سلام الله علیها است که در خواب دید که با ابوبکر ازدواج کرده است که تعبیر و نتیجه این خواب آن بود که علی علیه السلام با همسر ابوبکر یعنی اسماء بنت عمیس ازدواج می کند , اما ملحد بیسواد تخیلات ذهنی خودش را به روایت چسبانده است و از این طریق بیسوادی و جهالت خودش را در معرض دید عموم قرار داده است . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
پاسخی به وهابی در مورد تناقض در فقه شیعه ( طهارت آب چاه ) !!!!! 🤔 : ❓اگر موش مرده در چاه افتاد [و آب چاه، متغیّر نشد]، چه کنیم؟ 🔺 امام صادق : باید 3 دلو از چاه را خارج کنید. 🔺 امام صادق : باید 5 دلو از چاه را خارج کنید. 🔺 امام صادق : باید 7 دلو از چاه را خارج کنید. 🔺 امام صادق : باید 40 دلو از چاه را خارج کنید. 🔺 امام صادق : باید چند دلو از چاه را خارج کنید. 🔺 امام رضا : اصلاً نیاز نیست چیزی از چاه را خالی کنید! ▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬ 1⃣ أَخْبَرَنِي الشَّيْخُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ وَفَضَالَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ {عَلَيْهِ السَّلَامُ} عَنِ الْفَأْرَةِ وَالْوَزَغَةِ تَقَعُ فِي الْبِئْرِ قَالَ «يُنْزَحُ مِنْهَا ثَلَاثُ دِلَاءٍ». 📚 تهذيب الأحکام 245/1 ✅ صحيح [ملاذ الأخیار ٣١٥/٢] 2⃣ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {عَلَيْهِ السَّلَامُ} : فِي الْفَأْرَةِ وَالسِّنَّوْرِ وَالدَّجَاجَةِ وَالطَّيْرِ وَالْكَلْبِ قَالَ : «فَإِذَا لَمْ يَتَفَسَّخْ أَوْ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُ الْمَاءِ فَيَكْفِيكَ خَمْسُ دِلَاءٍ. وَإِنْ تَغَيَّرَ الْمَاءُ فَخُذْ مِنْهُ حَتَّى يَذْهَبَ الرِّيحُ». 📚 تهذيب الأحکام 237/1 ✅ صحيح [ملاذ الأخیار ٢٨٦/٢] 3⃣ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ وَأَبِي يُوسُفَ يَعْقُوبَ بْنِ عُثَيْمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {عَلَيْهِ السَّلَامُ} قَالَ : إِذَا وَقَعَ فِي الْبِئْرِ الطَّيْرُ وَالدَّجَاجَةُ وَالْفَأْرَةُ فَانْزَحْ مِنْهَا سَبْعَ دِلَاءٍ. قُلْنَا فَمَا تَقُولُ فِي صَلَاتِنَا وَوُضُوئِنَا وَمَا أَصَابَ ثِيَابَنَا فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ. 📚 الإستبصار 31/1 ✅ صحيح [كشف الأسرار ٢٤٣/٢] 4⃣ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي هَاشِمٍ عَنْ أَبِي خَدِيجَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {عَلَيْهِ السَّلَامُ} قَالَ : سُئِلَ عَنِ الْفَأْرَةِ تَقَعُ فِي الْبِئْرِ. قَالَ : «إِذَا مَاتَتْ وَلَمْ تُنْتِنْ فَأَرْبَعِينَ دَلْواً وَإِنِ انْتَفَخَتْ فِيهِ وَنَتُنَتْ نُزِحَ الْمَاءُ كُلُّهُ». 📚 تهذيب الأحکام 239/1 ✅ موثّق [ملاذ الأخیار ٢٩٣/٢] 5⃣ الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ وَمُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَبُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ الْعِجْلِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ وَأَبِي جَعْفَرٍ {عَلَيْهِ السَّلَامُ} : فِي الْبِئْرِ يَقَعُ فِيهَا الدَّابَّةُ وَالْفَأْرَةُ وَالْكَلْبُ وَالطَّيْرُ فَيَمُوتُ. قَالَ : «يُخْرَجُ ثُمَّ يُنْزَحُ مِنَ الْبِئْرِ دِلَاءٌ ثُمَّ اشْرَبْ وَتَوَضَّأْ». 📚 تهذيب الأحکام 236/1 ✅ صحيح [ملاذ الأخیار ٢٨٦/٢] 6⃣ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الرِّضَا {عَلَيْهِ السَّلَامُ} قَالَ : مَاءُ الْبِئْرِ وَاسِعٌ لَا يُنَجِّسُهُ شَيْءٌ إِلَّا أَنْ يَتَغَيَّرَ رِيحُهُ أَوْ طَعْمُهُ فَيُنْزَحُ حَتَّى يَذْهَبَ الرِّيحُ وَيَطِيبَ طَعْمُهُ لِأَنَّ لَهُ مَادَّةً. 📚 الإستبصار 33/1 ✅ صحيح [كشف الأسرار ٢٤٧/٢] ❗️❗️ 💠💠 👌توقع از وهابیونی که خود را موظف به دفاع از مذهب خود کرده اند , آن است که اشکالاتی متقن و علمی مطرح کنند نه چنین اشکالاتی سطحی و فاقد عمق علمی !!!! ❕مطابق فقه اهلبیت علیهم السلام , آب چاه چون دارای منبع است , به مجرد رسیدن نجاست به آن نجس نمی شود , مگر آنکه نجاست طعم و رنگ آب را تغییر دهد که در این صورت باید اثر نجاست از بین رود و با آبی که از چاه می جوشد , مخلوط شود تا پاکی حاصل شود . 👌در توضیح المسائل مراجع تقلید چنین آمده است : "آب چاهى كه از زمين می جوشد ، اگر چه كمتر از كر باشد چنانچه نجاست به آن برسد ، تا وقتى بو يا رنگ يا مزه ی آن به واسطه ی نجاست تغيير نكرده پاك است ..... اگر نجاستى در چاه بريزد و بو يا رنگ يا مزه ی آب آن را تغيير دهد ، ( چنانچه تغيير آب چاه از بين برود ) ، موقعى پاك می شود كه با آبى كه از چاه مىجوشد مخلوط گردد " 📚توضیح المسائل مراجع , بنی هاشم , ج ١ ص ٤٩ 💠 👇
💠ادامه 👇 ❕در روایت مشهوری امام رضا علیه السلام فرمود : " آب چاه پر وسعت است و چیزی آن را فاسد و نجس نمی کند , مگر آنکه بویش یا مزه اش تغییر کند که در این صورت به اندازه ای از آن آب می کشند تا بوی نجاست از بین برود و طعمش به حالت عادی بازگردد , زیرا آب چاه دارای ماده است " " َ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: مَاءُ الْبِئْرِ وَاسِعٌ لَا يُفْسِدُهُ شَيْ‏ءٌ إِلَّا أَنْ يَتَغَيَّرَ رِيحُهُ أَوْ طَعْمُهُ فَيُنْزَحُ حَتَّى يَذْهَبَ الرِّيحُ وَ يَطِيبَ طَعْمُهُ لِأَنَّ لَهُ مَادَّةً. " 📚وسائل الشیعه ج ١ ص ١٤١ ❕اما اگر نجاستی به آب چاه برسد که طعم و بویش را عوض نکند , در این صورت آب چاه نجس نمی شود , اما باز مستحب است دلوهایی از آب چاه برداشته شود تا هم رعایت پاکیزگی عرفی شده باشد و هم اگر محتمل بود که حیوانی که در آب افتاده است سمی بوده باشد , اثر سوء سموم مضر نیز از بین برود , لذا در همان توضیح المسائل مراجع می خوانیم : " تا وقتى بو يا رنگ يا مزه ی آن به واسطهء نجاست تغيير نكرده پاك است ، ولى مستحبّ است پس از رسيدن بعضى از نجاستها ، مقدارى كه در كتابهاى مفصّل گفته شده ، از آب آن بكشند . " 📚توضیح المسائل مراجع ص 48 ❕در کتاب معروف فقهی العروه الوثقی و تعلیقه آیت الله مکارم شیرازی نیز متذکر این حکم استحبابی شده اند آن هم به جهت دوری از پلیدی و کثیفی و سموم موجود در بدن برخی از حیوانات : " ماء البئر النابع بمنزلة الجاري، لا ينجّس إلّا بالتغيّر؛ سواء كان بقدر الكرّ أو أقلّ. و إذا تغيّر ثمّ زال تغيّره من قبل نفسه طهر، لأنّ له مادّة؛ و نزح المقدّرات في صورة عدم التغيّر مستحب‏ ( مكارم الشيرازي: تنزّهاً عن القذارة العرفيّة المحتملة أو التغيّرات المحتملة الحاصلة في بعض أنحاء البئر دون بعض، الّذي ترتفع بالنزح‏ ) 📚العروة الوثقى مع تعليقات (خمينى، خويى، گلپايگانى، مكارم)، ج‏1، ص: 43 ❕روایاتی که وهابی به آن استناد کرد از تفاوت دلوهایی که از چاه باید برداشت , ناظر به همین نکته است , و بر خلاف ادعای وهابی بحث هم تنها در مورد موش آن هم در یک حالت نیست , بلکه هم در مورد موش است آن هم در حالات مختلفش که یا زنده در آب بیفتد یا مرده باشد , بدنش متلاشی شود یا نشود و نیز گاه حیوانات دیگری نیز در کنار موش هستند که آنها هم در حالات مختلف به چاه می افتند . ❕یعنی مطابق روایات مورد بحث وهابی , گاه به تنهایی موش در آب افتاده است و گاه موش به همراه قورباغه یا موش به همراه گربه , یا موش به همراه مرغ مرده یا موش به همراه جسد برخی از پرندگان یا موش به همراه سگ , گاه این حیوانات با هم در آب افتاده اند و گاه جدا جدا , گاه در آب مرده اند و جسدشان در آب چاه متلاشی شده اند و گاه تنها مرده اند و متلاشی نشده اند , یا تنها در آب افتاده اند نه مرگ بوده است و نه متلاشی شدن بدنی . ❕ در این موارد که طعم و بوی آب هم تغییر نکرده است , نجاستی حاصل نشده است اما بهتر است که برای برطرف کردن پلیدی حاصل شده باز هم از آب چاه برداشته است , آن هم به حسب شدت پلیدی یا کمتر برداشته می شود و یا بیشتر , یا ممکن است که شدت پلیدی به اندازه باشد که بهتر است که کل آب چاه برداشته شود تا مجددا با جوشش چاه پر شود . 👌با توجه به این نکته روشن می شود که تضادی در میان این روایات نیست بلکه هر یک ناظر است به شدت پلیدی که حاصل شده است , پلیدی پر شدت تر باشد , آب بیشتری بهتر است برداشته شود , پلیدی از شدت کمتری برخوردار باشد , آب کمتری برداشته می شود . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
مناظره ای جذاب با ملحد روشنگر.pdf
1.33M
🔊عنوان کتاب : مناظره ای جذاب با ملحد روشنگر ! ❕توضیحی پیرامون کتاب : 👌مناظره مذکور پیرامون مصائب فاطمه صدیقه سلام الله علیها و سقط شدن فرزند ایشان ع در روزها و جلسات متعددی بین ما و ملحدی نام آشنا در فضای مجازی که خود را " دکتر م . روشنگر " معرفی می کند , صورت گرفته است . ❕ ملحد روشنگر مدیریت مجموعه کانالهای نقد اسلام در فضای مجازی را بر عهده دارد و از سر شاخهای ملحدین در این عرصه محسوب می شود اما در این مناظره به روشنی مشاهده خواهید کرد که چگونه به زبونی و رسوایی می افتد تا جایی که علی رغم دعوت مکرر ما , دیگر حاضر به ادامه گفتگو با ما نشد !!!! @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
خلافت الهی علی علیه السلام در نهج البلاغه !!!! 🤔 : ❓ما منتظریم فقط یک دلیل مشروع و قابل در باب امامت الهی با ویژگی‌های خاص اعتقادی امامیه از نهج البلاغه اقامه کنید !!!! 💠💠 👌متاسفانه چنین درخواستهایی به گزافه گویی بیشتر شبیه است تا به واقعیت , زیرا جای جای نهج البلاغه گواه روشنی بر امامت امیر مومنان علیه السلام است و کسی که اندک مطالعه ای در نهج البلاغه داشته باشد , متوجه این نکته خواهد شد . ❕قرآن تصریح می کند که پیامبر گرامی جز به وحی و دستور الهی تکلم نمی کند , چنان که فرمود : " : "وَما یَنْطِقُ عَنِ الهَوی _ إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحی » ( نجم4 _3) «پیامبر از روی هوای نفس سخن نمی گوید، بلکه گفتار او وحی الهی است که به او می ‌رسد». 👌امیر مومنان علیه السلام تصریح می کرد که خودش و سایر امامان وصی پیامبر اند که پیامبر آنان را وصی و جانشین خود قرار داده است , پیامبری که سخنانش امر و وحی الهی است . ❗️ امیر مومنان ع معتقد بود که خلافت حق مشروع خودش و اهلبیت علیهم السلام است که اشرار آن را از دستشان ربودند , در حالی که علی علیه السلام شایسته ترین افراد برای این منصب بود . ❕امیر مومنان ع در فرازی فرمود : " به خدا سوگند هرگز فكر نمى‏كردم و به خاطرم خطور نمى‏كرد كه عرب بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله 👈اين امر خلافت را از اهل بيت او منحرف سازند👉 (و در جاى ديگر قرار دهند و نيز به‏خصوص) باور نمى‏كردم آنها پس از آن حضرت آن را از من دور سازند. تنها چيزى كه مرا ناراحت كرد هجوم مردم بر فلان شخص بود كه با او بيعت مى‏كردند (اشاره به‏ بيعت با ابو بكر بعد از ماجراى سقيفه است) من دست نگه داشتم (و گوشه‏گيرى را برگزيدم) تا اينكه ديدم گروهى از اسلام بازگشته و مرتد شده‏اند و مردم را به نابود كردن دين محمد- صلى اللَّه عليه وآله وسلم- دعوت مى‏كنند. (اينجا بود كه) ترسيدم اگر اسلام و اهلش را يارى نكنم شاهد شكافى در اسلام يا نابودى آن باشم كه 👈مصيبتش براى من از رها ساختن خلافت و حكومت بر شما بزرگتر باشد؛ 👉 " " ....أَنَّ الْعَرَبَ تُزْعِجُ هَذَا الْأَمْرَ مِنْ بَعْدِهِ صلى الله عليه و آله عَنْ أَهْلِ بَيْتِهِ، وَلَا أَنَّهُمْ مُنَحُّوهُ عَنِّي مِنْ بَعْدِهِ! فَمَارَاعَنِي إِلَّا انْثِيَالُ النَّاسِ عَلَى فُلَانٍ يُبَايِعُونَه‏ .... " 📚نهج البلاغه نامه ٦٢ ❕یا در مورد ابوبکر می فرماید : " به خدا سوگند! او پيراهن خلافت را بر تن كرد در حالى كه خوب مى‏دانست 👈👈موقعيت من در مسأله خلافت همچون محور سنگ آسياب است (كه بدون آن هرگز گردش نمى‏كند) " 👉" اما و اللّه لقد تقمّصها فلان و انّه ليعلم انّ محلّى منها محلّ القطب من الرّحا " 📚نهج البلاغه خطبه ٣ ❕در فراز دیگری آمده است : " گوينده‏اى به علی ع گفت: اى فرزند ابو طالب، تو نسبت به اين امر- يعنى خلافت- حريصى! امیر مومنان ع در پاسخ گفت : " به خدا سوگند! شما با اين كه دورتريد، حريص‏تريد (چرا كه‏ خلافت، شايسته اهل بيت پيامبر عليهم السّلام است كه به اين كانون هدايت نزديك‏ترند) 👈و من شايسته‏تر و نزديكترم. من فقط حق خويش را مطالبه كردم؛ 👉ولى شما ميان من و آن حايل مى‏شويد 👉 و دست ردّ بر سينه‏ام مى‏گذاريد.... ❕ بار خدايا! من در برابر قريش و كسانى كه آنان را يارى مى‏دهند از تو استعانت مى‏جويم (و شكايت پيش تو مى‏آورم) آن‏ها پيوند خويشاوندى مرا قطع كردند و مقام و منزلت عظيم مرا كوچك شمردند و 👈براى مبارزه با من در غصب چيزى كه حق من بود، همدست شدند👉 (به اين هم قناعت نكردند) سپس گفتند: بعضى از حقوق را بايد گرفت و پاره‏اى را بايد رها كرد (و اين از حقوقى است كه بايد رها سازى). " " اللّهمّ إنّي أستعديك على قريش و من أعانهم! فإنّهم قطعوا رحمي، و صغّروا عظيم منزلتي، و أجمعوا على منازعتي أمرا هولي. ثمّ قالوا: ألا إنّ في الحقّ أن تأخذه، و في الحقّ أن تتركه.... " 📚نهج البلاغه خطبه ١٧٢ ❕در فرازی دیگر با صراحت به امامت الهی خود اشاره می کند و می فرماید : " آنها بذر فجور را افشاندند و با آب غرور و نيرنگ، آن را آبيارى كردند و سرانجام، بدبختى و هلاكت را درو نمودند. هيچ كس از اين امّت را با آل محمّد (ص) نمى‏توان مقايسه كرد و آنها كه از نعمت آل محمد (ص) بهره گرفتند با آنان برابر نخواهند بود، چرا كه آنها اساس دين و ستون استوار بناى يقينند. غلوّ كننده، به سوى آنان باز مى‏گردد و عقب مانده به آنان ملحق مى‏شود و👈 ويژگيهاى ولايت و حكومت، از آن آنهاست و وصيّت و وراثت (پيامبر) تنها در آنهاست، ولى هم اكنون كه حق به اهلش بازگشته و به جايگاه اصلى‏اش منتقل شده 👉(چرا كوتاهى و سستى مى‏كنند و قدر اين نعمت عظيم را نمى‏شناسند؟). " " و لهم خصائص حقّ الولاية، و فيهم الوصيّة و الوراثة، الآن اذ رجع الحقّ الى اهله و نقل الى منتقله! " 📚نهج البلاغه خطبه ٢ 💠ادامه
💠ادامه 👇 ❕و فرمود : " كجايند كسانى كه ادعا مى‏كردند آنها راسخان در علمند، نه ما، و اين ادعا را از طريق دروغ و ستم نسبت به ما، مطرح مى‏نمودند؟ (آنها كجا هستند تا ببينند كه) خداوند ما را برترى داد و آنها را پايين آورد، به ما عطا كرد و آنها را محروم ساخت، ما را (در كانون نعمت خويش) داخل نمود و آنها را خارج ساخت. ❕(مردم) به وسيله ما هدايت مى‏يابند و از نور وجود ما نابينايان روشنى مى‏جويند. به👈 يقين امامان از قريش هستند و درخت وجودشان در سرزمين اين نسل از «هاشم» غرس شده است،👉👈 اين مقام در خور ديگران نيست و زمامداران غير از آنها، شايستگى ولايت و امامت را ندارند!👉 " " ... إنّ الأئمّة من قريش غرسوا في هذا البطن من هاشم؛ لا تصلح على سواهم، و لا تصلح الولاة من غيرهم. " 📚نهج البلاغه خطبه ١٤٤ ❕و باز فرمود : " (اما آنچه درباره مخالفت‏هاى قريش با من گفته‏اى) قريش را با آن همه تلاشى كه در گمراهى و جولانى كه در دشمنى و اختلاف و سرگردانى در بيابان‏ ضلالت داشتند، رها كن. آنها با يكديگر در نبرد با من هم‏دست شدند همان‏گونه كه پيش از من در مبارزه با رسول خدا صلى الله عليه و آله متحد گشته بودند. خدا قريش را به كيفر اعمالشان برساند 👈آنها پيوند خويشاوندى را با من بريدند و خلافت فرزند مادرم (پيامبر صلى الله عليه و آله) را از من سلب كردند.👉 "فَقَدْ قَطَعُوا رَحِمِي، وَسَلَبُونِي سُلْطَانَ ابْنِ أُمِّي. " 📚نهج البلاغه نامه ٣٦ ❕در فراز دیگر آمده است که فرمود : " «قريش به چه چيز استدلال كردند؟» عرض كردند: «دليل آنها (براى اولويّت خود در امر خلافت) اين بود كه آنان از شجره رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله هستند (و از خويشاوندان او) فرمود: «آنها به شجره ( نبوت ) استدلال كردند اما ثمره ( امامت ) را ضايع نمودند!» (اگر خويشاوند پيامبر بودن دليل بر اولويّت است، اهل بيت او بودن به طريق اولى دليل بر اين امر خواهد بود.) " " احتجّوا بالشّجرة و أضاعوا الثّمرة. " 📚نهج البلاغه خطبه ٦٧ ❕و فرمود : " به خدا سوگند! از زمان وفات پيامبر تا امروز همواره از حقّم بازداشته شده‏ام و ديگران را كه هرگز همسان من نبودند بر من مقدّم داشته‏اند! " " فو اللّه ما زلت مدفوعا عن حقّى، مستاثرا عليّ، منذ قبض اللّه نبيّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حتّى يوم النّاس هذا " 📚نهج البلاغه خطبه ٦ 👌و فرمود : " شما خوب مى‏دانيد كه من از هر كس، به اين امر خلافت شايسته‏ترم‏ " " لقد علمتم أنّي أحقّ النّاس بها من غيري‏ " 📚نهج البلاغه خطبه ٧٤ ❕و فرمود : " راستى عجيب است! و چرا تعجّب نكنم از خطا و اشتباه اين گروهها (ى پراكنده) با دلائل مختلفى كه بر مذهب خود دارند! نه گام در جاى گام پيامبرى مى‏نهند و👈 نه از عمل وصىّ (پيامبر) پيروى مى‏كنند👉 " فيا عجبا! و ما لي لا أعجب من خطإ هذه الفرق على اختلاف حججها في دينها! لا يقتصّون أثر نبيّ، و لا يقتدون بعمل وصي‏ " 📚نهج البلاغه خطبه ٨٨ ❕و فرمود : " هنگامى كه خداوند پيامبرش را بر گرفت و قبض روح كرد، گروهى به قهقرا برگشتند و اختلاف و پراكندگى، آنها را هلاك ساخت، تكيه بر غير خدا كردند، و با غير خويشاوندان (يعنى عترت رسول اللّه) پيوند بر قرار ساختند، و از وسيله‏اى كه مأمور به مودّت آن بودند دورى گزيدند. آنها بنا (ى خلافت و ولايت) را از اساس و محل اصلى آن برداشته در غير جايگاهش نصب كردند. " " حتّى إذا قبض اللّه رسوله، رجع قوم على الأعقاب ... نقلوا البناء عن رصّ أساسه، فبنوه في غير موضعه. " 📚نهج البلاغه خطبه ١٥٠ ❕و فرمود : " اكنون كه مى‏خواهى بدانى، بدان: اما اين كه بعضى اين مقام را از ما گرفتند و در انحصار خود در آوردند، در حالى كه ما از نظر نسب بالاتر و از جهت رابطه با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پيوندمان محكم‏تر است، بدين‏جهت بود كه عده‏اى بر اثر خودخواهى و انحصار طلبى ناشى از جاذبه‏هاى خلافت، به ديگران بخل ورزيدند، و (با نداشتن شايستگى، حق ما را غصب كردند) و گروهى ديگر (اشاره به خود حضرت و بنى هاشم است) با سخاوت از آن چشم پوشيدند. خدا در ميان ما و آن‏ها داورى خواهد كرد " " أمّا الإستبداد علينا بهذا المقام و نحن الأعلون نسبا، و الأشدّون برسول اللّه .... 📚نهج البلاغه خطبه ١٦٢ 👌و نسبت به غاصبین خلافتش فرمود : "اين دين اسير دست اشرار بود باهوا و هوس درباره آن عمل مى‏شد و به‏وسيله آن دنيا را طلب مى‏كردند (از يك سو هواپرستى و از سوى ديگر دنياپرستى همه اركان دين را متزلزل ساخته بود). " " فَإِنَّ هَذَا الدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ، يُعْمَلُ فِيهِ بِالْهَوَى، وَتُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا. " 📚نهج البلاغه نامه ٥٣ : @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
شبهات کرونایی جلد اول .pdf
2.29M
🗒عنوان کتاب : پاسخ به شبهات کرونایی ( جلد اول ) ✍نویسنده : احمد پودینه ئی ( مدیر سایت و کانال پرسمان اعتقادی _ شیعه پاسخ ) 📔ناشر : انتشارات قاف اندیشه قم ▫️توضیح در مورد کتاب : ❗️آنچه در پیش روی می بینید ، اولین جلد از کتاب پاسخ به شبهات کرونایی است که نویسنده با شبهه یابی میدانی و دقیق خود در فضای حقیقی و مجازی ، تازه ترین شبهات مربوط به کرونا و ارتباط آن با معارف و الهیات شیعه را جمع آوری کرده و مورد پاسخگویی قرار داده است . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
شبهات کرونایی جلد دوم.pdf
2.23M
🗒عنوان کتاب : پاسخ به شبهات کرونایی ( جلد دوم ) ✍نویسنده : احمد پودینه ئی ( مدیر سایت و کانال پرسمان اعتقادی _ شیعه پاسخ ) 📔ناشر : انتشارات قاف اندیشه قم ▫️توضیح در مورد کتاب : ❗️آنچه در پیش روی می بینید ، دومین جلد از کتاب پاسخ به شبهات کرونایی است که نویسنده با شبهه یابی میدانی و دقیق خود در فضای حقیقی و مجازی ، تازه ترین شبهات مربوط به کرونا و ارتباط آن با معارف و الهیات شیعه را جمع آوری کرده و مورد پاسخگویی قرار داده است . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌سلام علیکم و رحمه الله و برکاته ❗️کتابخانه کانال به آدرس ذیل تاسیس شده است , کتابهایی که توسط مدیر کانال تالیف شده است , در کانال کتابخانه قرار گرفته است : @ketabkhne_poorseman
پاسخی به وهابی که مدعی است امام ها نمی دانستند که امام بعدی هستند !!!! 🤔 : ❓حتی خود امام‌ها نمی‌دانستند که امام بعدی هستند‼️ صفوان می‌گويد به امام رضا عرض كردم : امام، چه زمانى ميداند که امام است؟ آیا زمانى كه به او خبر برسد که امام قبلی وفات كرده! يا همان زمانى كه وفات ميكند؟ مثل اينكه امام کاظم در بغداد وفات كرد و شما اينجا (در مدينه) بوديد! امام رضا فرمود : همان زمانى كه امام قبلی می‌ميرد، آگاه مى‌شود [که امام است]. عرض كردم : چگونه؟ فرمود : خدا به او الهام می‌كند.!!!! 📚 اصول کافی 381/1 ✅ صحيح [مرآة العقول ٢٤٠/٤] ▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬ ⚠️ این در حالی است که شیعیان مدّعی هستند که امامتِ امام‌ها از زمان پیغمبر ﷺ [بلکه انبیاء قبل از او]، تعیین و تصویب شده بود. طبیعتاً باید حداقل خود امام‌ها، ترتیبِ ائمه و اسامی و اشخاص‌اش را می‌دانستند ‼️ ▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬ 🔆 قضاوت با خوانندگان 🔆 💠💠 👌اعتقاد شیعه آن است که امامان علیهم السلام توسط پیامبر گرامی تعیین شده اند و هر امام هم امام بعدی خود را معرفی می کردند و پس از آن دنیا را ترک می گفت , در ذیل توضیح داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3255 👌در مورد امام رضا ع هم این قضیه صادق است , چرا که امام کاظم ع بارها در زمان حیات خویش تصریح می کرد که امام رضا ع امام بعدی است . ❕حسين بن نعيم صحّاف روايت كرده است كه گفت: "من و هشام بن حكم و على بن يقطين در بغداد بوديم، پس على بن يقطين گفت كه: در خدمت حضرت امام موسى كاظم عليه السلام نشسته بودم كه پسرش على عليه السلام، بر آن حضرت داخل شد. بعد از آن، حضرت كاظم عليه السلام به من فرمود كه: «اى على بن يقطين، اينك على، سيّد فرزندان من است. و بدان كه من كُنيت خود را كه ابوالحسن است، به او بخشيدم». هشام بن حكم كف دست خود را بر پيشانى خود زد و گفت: واى بر تو! چه گفتى‌؟ على بن يقطين گفت: به خدا سوگند كه! از آن حضرت شنيدم، چنانچه گفتم. هشام گفت كه: آن حضرت تو را خبر داده است كه امر امامت بعد از او، در حضرت امام رضا عليه السلام قرار دارد. " " «يَا عَلِيَّ بْنَ يَقْطِينٍ‌، هٰذَا عَلِيٌّ سَيِّدُ وُلْدِي، أَمَا إِنِّي قَدْ نَحَلْتُهُ كُنْيَتِي» فَضَرَبَ هِشَامُ بْنُ الْحَكَمِ بِرَاحَتِهِ جَبْهَتَهُ‌، ثُمَّ قَالَ‌: وَيْحَكَ‌، كَيْفَ قُلْتَ؟ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ يَقْطِينٍ‌: سَمِعْتُ - وَ اللّٰهِ - مِنْهُ كَمَا قُلْتُ‌، فَقَالَ هِشَامٌ‌: أَخْبَرَكَ أَنَّ الْأَمْرَ فِيهِ مِنْ بَعْدِهِ‌. " 📚الکافی ج ١ ص ٣١١ 👌داود رَقّى گوید : "به خدمت امام موسى كاظم عليه السلام عرض كردم كه: فداى تو گردم! پير شده‌ام و سن و سالَم بسيار شده، پس مرا دستگيرى فرما از آتش دوزخ. داود مى‌گويد كه: حضرت به جانب پسرش امام رضا عليه السلام اشاره نمود و فرمود: «اينك صاحب و امام شما است بعد از من». " "قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ مُوسىٰ عليه السلام: إِنِّي قَدْ كَبِرَتْ سِنِّي، وَ دَقَّ عَظْمِي، وَ إِنِّي سَأَلْتُ أَبَاكَ عليه السلام، فَأَخْبَرَنِي بِكَ‌، فَأَخْبِرْنِي مَنْ بَعْدَكَ؟ فَقَالَ‌: «هٰذَا أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا». " 📚الکافی ج ١ ص ٣١٢ ❕راوی می گوید : " امام موسى كاظم عليه السلام به طلب ما فرستاد و ما را جمع فرمود، بعد از آن به ما فرمود كه: «آيا مى‌دانيد كه شما را براى چه طلب كردم‌؟» عرض كرديم: نه. فرمود كه: «شاهد باشيد كه همين پسرم ( علی ) وصىّ من است، و به امر من قيام خواهد نمود، و خليفۀ من است بعد از من. " " «اشْهَدُوا أَنَّ ابْنِي هٰذَا وَصِيِّي، وَالْقَيِّمُ بِأَمْرِي، وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي " 📚الکافی ج ١ ص ٣١٢ ❕منصور بن يونس بزرج گفت : " روزى خدمت حضرت موسى بن جعفر رسيدم فرمود منصور ميدانى امروز چه كرده‏ام عرض كردم نه، فرمود پسرم علي را وصى و جانشين بعد از خود نموده‏ام پيش او برو و تهنيت بگو و اعلام كن باو كه من ترا باين كار مأمور نموده‏ام. منصور گفت: خدمت آن جناب رسيده تهنيت عرض كردم و اعلام نمودم كه پدرش مرا مأمور كرده به اين كار. " " دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ يَعْنِي مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع يَوْماً فَقَالَ لِي يَا مَنْصُورُ أَ مَا عَلِمْتَ مَا أَحْدَثْتُ فِي يَوْمِي هَذَا قُلْتُ لَا قَالَ قَدْ صَيَّرْتُ عَلِيّاً ابْنِي وَصِيِّي وَ الْخَلَفَ مِنْ بَعْدِي فَادْخُلْ عَلَيْهِ وَ هَنِّئْهُ بِذَلِكَ وَ أَعْلِمْهُ أَنِّي أَمَرْتُكَ بِهَذَا قَالَ فَدَخَلْتُ عَلَيْهِ فَهَنَّأْتُهُ بِذَلِكَ وَ أَعْلَمْتُهُ أَنَّ أَبَاهُ أَمَرَنِي بِذَلِك‏ " 📚عیون الاخبار ج ١ ص ٢٢ 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 ❕علي بن عبد اللَّه هاشمى گفت : " ما در حدود شصت نفر جمع بوديم با غلامانمان كنار قبر پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم كه موسى بن جعفر عليه السّلام آمد دست فرزندش علي را در دست داشت فرمود مرا ميشناسيد عرض كرديم آرى شما آقا و بزرگ ما هستيد فرمود نام ببريد و نسب مرا معين كنيد. گفتيم شما موسى بن جعفر هستيد فرمود اين كيست؟ عرض كرديم او پسر شما علي بن موسى است. فرمود شاهد باشيد او وكيل من در حيات و وصى من پس از فوت است. " " فَاشْهَدُوا أَنَّهُ وَكِيلِي فِي حَيَاتِي وَ وَصِيِّي بَعْدَ مَوْتِي‏ " 📚عیون الاخبار ج ١ ص ٢٦ ❕محمّد بن زيد هاشمى گفت : "اكنون شيعه علي بن موسى را به عنوان امام خواهد شناخت گفتم زیرا حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام او را خواست و وصيت به او كرد. " "الْآنَ يَتَّخِذُ الشِّيعَةُ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى ع إِمَاماً قُلْتُ وَ كَيْفَ ذَاكَ قَالَ دَعَاهُ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع فَأَوْصَى إِلَيْهِ " 📚بحار الانوار ج ٤٩ ص ١٦ ❕حسين بن بشير گفت : " حضرت موسى بن جعفر پسرش علي بن موسى را به امامت براى ما تعيين كرد همان طورى كه پيغمبر اكرم علي بن ابى طالب را در غدير خم تعيين نمود فرمود اهل مدينه، يا فرمود اهل مسجد اين پسرم وصى بعد از من است. " "ْ أَقَامَ لَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع ابْنَهُ عَلِيّاً ... " 📚عیون الاخبار ج ١ ص ٢٩ _ اثباه الهداه ج ٤ ص ٢٩٨ ❕حال اشکال وهابی به این روایت است که صفوان گوید : " خدمت امام رضا عليه السلام عرض كردم كه: مرا خبر ده از امام، كه در چه زمان مى‌داند كه او امام است‌؟ آيا در هنگامى كه خبر به او مى‌رسد كه امام پيش، از دنيا در گذشته، يا در آن هنگام كه در مى‌گذرد، و پيش از آن‌كه خبر وفاتش برسد؟ مثل امام موسى كه در بغداد وفات نمود، و تو در اين جا بودى. فرمود كه: «اين را مى‌داند در هنگامى كه امام پيش، از دنيا در مى‌گذرد». عرض كردم: به چه چيز اين را مى‌داند؟ فرمود كه: «خدا او را الهام مى‌فرمايد». " " قُلْتُ لِلرِّضَا ع أَخْبِرْنِي عَنِ الْإِمَامِ مَتَى يَعْلَمُ أَنَّهُ إِمَامٌ حِينَ يَبْلُغُهُ أَنَّ صَاحِبَهُ قَدْ مَضَى أَوْ حِينَ يَمْضِي مِثْلَ أَبِي الْحَسَنِ قُبِضَ بِبَغْدَادَ وَ أَنْتَ هَاهُنَا قَالَ يَعْلَمُ ذَلِكَ حِينَ يَمْضِي صَاحِبُهُ قُلْتُ بِأَيِّ شَيْ‏ءٍ قَالَ يُلْهِمُهُ اللَّهُ. " 📚الکافی ج ١ ص ٣٨١ 👌وهابی می گوید که مطابق این روایت امام رضا ع نمی دانست که امام است مگر زمانی که امام کاظم ع فوت شدند !!!! ❓ما از وهابی سوال می پرسیم که خداوند در آیه ای می فرماید : "هم اكنون خداوند از شما تخفيف داد و👈 دانست كه در شما ضعفى وجود دارد👉 " "الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْكُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفا " ( انفال ٦٦ ) ❗️مطابق این آیه خداوند از ضعف مسلمین آگاه نبود و بعد آگاه شد !!!! آیا وهابی این سخن را می پذیرد !!!! ❕یا در آیه دیگر می فرماید : " أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ يَعْلَمَ الصَّابِرِينَ " " آيا چنين پنداشتيد كه شما (تنها با ادعاى ايمان) وارد بهشت خواهيد شد در حالى كه هنوز خداوند مجاهدان از شما و صابران را 👈ندانسته است؟👉 ( آل عمران ١٤٢ ) 👌طبق این آیه نیز هنوز خداوند از چیزهایی آگاهی پیدا نکرده است !!!! ❗️وهابی در مورد این آیات باید بگوید که تعابیری چون « دانست » ، « تا بداند » و مانند آن در مورد خداوند ، به معنای دیدن و تحقق علم فعلی خداوند است ، یعنی علم الهی در خارج تحقق یافت و صورت عینی به خود گرفت و معلوم الهی در عالم خارج محقق شد , چنان که فخر رازی مفسر اهلسنت این نکته را بیان می کند : " انه تعالی قبل حدوث الشیئ لا یعلمه حالا واقعا بل یعلم منه انه سیحدث اما عند حدوثه و وقوعه فان یعلمه حادثا واقعا ... حصل العلم بوقوعه و حصوله ...." 📚تفسیر مفاتیح الغیب ج ١٥ ص ٥٠٧ 👌 در ذیل در این رابطه بیشتر توضیح داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3417 👌ما نیز همین سخن را در مورد روایت مورد استناد وهابی می گوییم که مقصود آن است که امام ع زمانی متوجه می شود که امامتش به فعلیت رسیده است و از حالت شانی خارج شده است و در خارج تحقق یافته است که خداوند این مساله را به او الهام کند , آن هم زمانی که امام قبلی شهید شده باشد . ❕بنابراین امام ع می داند که امام بعدی او است اما هنوز امامتش به مرحله فعلیت نرسیده است تا وظائف امامتش را آغاز کند , زمانی متوجه می شود که امام است یعنی زمانی متوجه می شود که امامتش به مرحله فعلیت رسیده است , که امام قبلی در گذرد و این مساله به صورت الهام قلبی به او رسانده می شود . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
❗️توضیحاتی بیشتر در مورد روایات موثوق الصدوری و اعتبار روایات شیعه !!!! ▪️ما در سالهای گذشته در این رابطه توضیحات خوبی داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2438 👌هم اینک اضافه می کنیم : 🍀ما معتقدیم که هر روایتی که قرینه بر صحتش باشد به عنوان یک روایت صحیح قلمداد می شود , اگر چه سند روایت , سندی ضعیف باشد , چنان که در تفسیر نمونه می خوانیم : " مساله مهم وثوق و اعتماد به خود خبر است، منتها گاهى اين وثوق از ناحيه اعتماد به" شخص خبر دهنده" حاصل مى‏شود، و گاه از قرائن ديگرى از بيرون، لذا در پاره‏اى از موارد با اينكه گوينده خبر فاسق است ما به خبر او اطمينان پيدا مى‏كنيم. 👌بنابر اين اين وثوق و اعتماد از هر راهى حاصل شود، خواه از طريق عدالت و تقوا و صداقت گوينده باشد، و يا از قرائن خارجى، براى ما معتبر است، و سيره عقلا كه مورد امضاى شرع اسلام قرار گرفته، نيز بر همين اساس است. ❕به همين دليل در فقه اسلامى مى‏بينيم بسيارى از اخبارى كه سند آنها ضعيف است، به خاطر اينكه مورد" عمل مشهور" قرار گرفته، و آنها از روى قرائنى به صحت خبر واقف شده‏اند معيار عمل قرار مى‏گيرد، و بر طبق آن فتوا مى‏دهند. 👌به عكس گاه اخبارى نقل شده كه گوينده آن شخص معتبرى است ولى قرائنى از خارج ما را نسبت به آن خبر بدبين مى‏سازد، اينجاست كه چاره‏اى از رها كردن آن نداريم، هر چند گوينده آن شخص عادل و معتبرى است. ❕بنا بر اين معيار در همه جا اعتماد به خود" خبر" است، هر چند عدالت و صداقت راوى غالبا وسيله‏اى است براى اين اعتماد اما يك قانون كلى نيست (دقت كنيد). " 📚تفسير نمونه، ج‏ 22، ص: 157 👌اهلبیت علیهم السلام برای پی بردن به صحت یک روایت دو راه حل مهم به ما نشان داده اند : 🔸١ _ روایت موافق با آیات قرآن و سنت پیامبر باشد , چنان که امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « روایتی که از ما نقل می شود را تصدیق نکنید مگر زمانی که موافق با کتاب خدا و سنت پیامبرش باشد » « لا تصدق علینا الا ما وافق کتاب الله و سنه نبیه » 📚وسائل الشیعه ج 27 ص 123 🔸٢ _ عالمان بزرگ و مورد اعتماد و ثقه روایت مذکور را نقل کرده باشند , چنان که امام عصر علیه السلام فرمود ؛ « برای هیچ کس از شیعیان ما عذری نیست که تشکیک کنند در آنچه که ثقات ما ( یعنی محدثین مورد وثوق ) از ما برایشان نقل می کنند » " لا عذر لاحد من موالینا فی التشکیک فیما یرویه عنا ثقاتنا " 📚رجال کشی ج 2 ص 535 _ وسائل الشیعه ج 27 ص 150 ❕اکثر و معظم روایات شیعه موافق با قرآن و سنت است و توسط علمای بزرگ نقل شده و به ما رسیده است و این عالمان معتقد بودند که روایات معتبر را در کتابهایشان نقل می کنند و به این نکته با صراحت تصریح می کردند , تصریات این عالم بزرگ و صاحبان کتابهای روایی شیعه محکمترین دلیل بر اعتبار روایاتشان است , روایاتی که موافق با قرآن و سنت پیامبر گرامی نیز است , چنان که شیخ حر عاملی می گوید : " اکثر عالمان صاحب کتابهای روایی شیعه شهادت داده اند که روایاتی که نقل می کنند معتبر است , یا این شهادت را در اوائل کتابهایشان داده اند یا در اواخر آن و یا در اثناء , آنان اشاره می کردند یا تصریح می کردند که روایاتشان معتبر است و در مواردی که روایتی را معتبر نمی دانستند تصریح می کردند که این روایت ضعیف است یا آن روایت را تاویل می کردند یا می گفتند که اگر فلان غرض نبود این روایت را نقل نمی کردند , این عملکرد آنان گواه بر آن است که سایر روایاتی که نقل کرده اند معتبر است و آنان با اشاره یا تصریح این نکته را بیان می کردند که به ثبوت و صحت روایت و محتوا و مضمومنش معتقدیم " " أكثر أصحاب الكتب المذكورة قد شهدوا بنحو ذلك، إما في أوائل كتبهم أو في أواخرها، أو أثنائها. فإنهم كثيرا ما يضعفون حديثا بسبب قوة معارضه، أو نحو ذلك. أو يتعرضون لتأويله. أو يقولون: لو لا الغرض الفلاني لم نذكره، و يشيرون أو يصرحون بأن ما عداه من أخبار ذلك الكتاب معتمد عندهم، و هم قائلون بمضمونه، جازمون بثبوته، و صحة نقله. " 📚وسائل الشيعة، ج‏30، ص: 202 ❕و در نتیجه گیری بیان می دارد : "أن أصحاب الكتب الأربعة، و أمثالهم، قد شهدوا بصحة أحاديث‏ كتبهم، و ثبوتها، و نقلها من الأصول المجمع عليها. " صاحبان کتب اربعه و سایر کتابهای معتبر شهادت داده اند به صحت کتبشان و ثبوت و اینکه نقل آنها از اصول معتبر و مورد اجماع بر صحت است " 📚وسائل الشيعة، ج‏30، ص: 264 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 ❕شیخ حر عاملی نقل می کند که شیخ طوسی هم به این نکته در دو کتاب العده و الاستبصار خودش تصریح کرده است که احادیثی که علمای بزرگ شیعه نقل کرده اند معتبر است و آنان با اعتقاد به صحت و اعتبار روایاتشان آن ها را نقل کرده اند و همینطور روایات دو کتاب تهذیب و استبصار هم همین حالت را دارد یعنی معتبر است : "قال الشيخ في كتابه (العدة) و في (الاستبصار) كلاما طويلا، ملخصه: ان أحاديث كتب أصحابنا، المشهورة بينهم، ثلاثة أقسام: منها: ما يكون الخبر متواترا. و منها: ما يكون مقترنا بقرينة، موجبة للقطع بمضمون الخبر. و منها: ما لا يوجد فيه هذا و لا ذاك، و لكن دلّت القرائنُ على وجوب العمل به. و أن القسم الثالث ينقسم إلى أقسام: منها: خبر أجمعوا على نقله، و لم ينقلوا له معارضا. و منها: ما انعقد إجماعهم على صحته. و أن كل خبر عمل به في (كتابي الأخبار) و غيرهما لا يخلو من الأقسام الأربعة. " 📚وسائل الشيعة، ج‏30، ص: 197 👌سید مرتضی هم تصریح می کرد که روایات شیعه که توسط عالمان ثقه نقل شده است معتبر اند و می گفت : " بيشتر اخبارى كه در كتابهاى ما نقل شده معلوم است و صحت آنها قطعى میباشد و صحيح بودن آنها يا از طريق تواتر بوسيله اشاعه و انتشار ، ثابت شده است و يا از طريق اماره و علامتى كه بر صحت آن اخبار و راستگويى روايتگران آنها دلالت می كنند . پس آن احاديث موجب قطع و يقين هستند اگر چه در كتابها با يك سند مخصوص و معيّن از طريق واحد ذكر شوند . " " إن أكثر أحاديثنا، المروية في كتبنا، معلومة، مقطوع على صحتها: إما بالتواتر من طريق الإشاعة، و الإذاعة. و إما بعلامة، و أمارة دلت على صحتها، و صدق رواتها. فهي موجبة للعلم، مقتضية للقطع، و إن وجدناها مودعة في الكتب بسند معين مخصوص من طريق الآحاد " 📚منتقی الجمان ج ١ ص ٣ ❕بنابراین در صحت روایت موثوق الصدور بودن آن کافی است و اگر روایتی قرینه بر صحت دارد که مثلا موافق با قرآن است و متعدد و توسط علمای ثقه نقل شده است , همین در اعتبار آن کافی است , چنان که اکثر روایات شیعه از همین قرار است , اگر چه سند یک روایت ضعیف هم باشد , و به این نکته عالمان بزرگ اصولی هم تصریح کرده اند . 👌شیخ بهایی نیز می گوید : " جمیع احادیث ما جز مواردی خاص و کم منتهی به ائمه علیهم السلام می شود " " جمیع احادیثنا الا ما ندر ینتهی الی ائمتنا الاثنی عشر " 📚الحبل المتین , البهائی العاملی , ص ٦ 👌استاد الفقهاء وحيد بهبهانى در تعليقه بعد از آن‌كه امورى را به عنوان امارات و قرائن حجيت اخبار، مى‌شمرد، اضافه مى‌كند: " ممكن است خبرى ذاتاً صحيح نباشد اما بر اثر جهاتى از قبيل اين‌كه دانشمندان اسلامى بالكل يا به طور اكثرى بر طبق آن فتوا داده و يا عمل كرده و يا آن را روايت و يا تلقى به قبول كرده‌اند، و يا آن‌كه محتواى آن موافق با كتاب يا سنت يا اجماع و يا عقل است و يا تجربه صحت محتواى آن را ثابت كرده و يا آن‌كه متن آن به گونه‌اى است كه گواهى مى‌دهد تنها از معصوم عليه السلام، صدور كلماتى، مانند آن ممكن و متصور است مانند دعاى كميل، خطب، كتب و حكم نهج البلاغه ، ادعيه صحيفه سجاديه ، دعاى ابو حمزه ثمالى، زيارت جامعه كبيره، و يا آن‌كه روايت به طور استفاضه و عالى السند نقل شده مانند رواياتى كه كلينى و ابن الوليد و صفّار و صدوق و امثال آنها از امام زمان و حضرت عسكرى و حضرت هادى و جواد الائمه عليهم السلام نقل كرده‌اند و از اين قبيل است: توقعاتى كه از ناحيه مقدسه رسيده و در دست اينها قرار گرفته است، كوتاه سخن اين‌كه: بايد مجتهد به اين قرائن و نظاير اينها توجه داشته باشد و در هر صورت هدايت از ناحيه خدا است. " " اعلم ان الامارات والقرائن كثيرة: ومن القرائن لحجية الخبر وقوع الاتفاق على العمل به أو على الفتوى به أو كونه مشهوراً بحسب الرواية أو الفتوى، أو مقبولاً مثل مقبولة عمر بن حنظلة أو موافقاً للكتاب أو السنة أو الإجماع، أو حكم العقل، أو التجربة مثل ما ورد في خواص الآيات والأعمال والأدعية التى خاصيتها مجربة مثل قرائة آخر الكهف للانتباه في الساعة التى تراد وغير ذلك، أو يكون فى متنه ما يشهد بكونه من الائمة عليهم السلام مثل خطب نهج البلاغة ونظائرها و الصحيفة السجّاديّة ودعاء أبى حمزة والزيارة الجامعة الكبيرة الى غير ذلك، ومثل كونه كثيراً مستفيضاً أو عالى السند مثل الروايات التى رواها الكلينى وابن الوليد والصفّار وأمثالهم والصدوق وأمثاله أيضاً عن القائم المنتظر عجل اللّٰه تعالى فرجه والعسكرى والتقى والنقى عليهم السلام ومنها التوقيعات التى وقعت فى أيديهم منهم عليهم السلام. وبالجملة ينبغى للمجتهد التنبّه لنظائر ما نبّهنا عليه والهداية من اللّٰه تعالى. " 📚مقباس الهداية، ص 80. 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 ❕صاحب كفايه نيز مى‌گويد: "خلاصۀ گفتار در اين زمينه، آن است كه ملاك در حصول جبر و يا ترجيح، همان دخول در دليل حجّيت و يا مرجحيّت است كه به دليل حجيّت بر مى‌گردد، همان گونه كه ملاك در وهنْ خروج از دليل حجّيت است. بنا بر اين، بعيد نيست كه ضعفِ سند خبر، با ظنّ به صدور خبر و يا صحّت مضمونش جبران شود و بدين گونه، خبر، مشمول دليلى شود كه بر حجّيت خبر موثوق به، دلالت دارد. ❕ يكى از اسباب و علل وثوق‌آفرين، حضور روايت در بيش از يك «اصل» از اصول معتبر و متداول در زمان‌هاى پيشين است. ديگر، تكرّر يك روايت، گر چه در يك اصل و كتاب، با طريق‌هاى گوناگون و سندهاى متعدّد و معتبر آمده باشد. ديگر سبب و علّت وثوق، وجود روايت در يك اصل و كتاب است كه به كسانى چون زُراره و همانندانش - كه همه بر پذيرش و تصديقشان اجماع و اتّفاق كرده‌اند -، حضور داشته باشند، بر تصحيح آنچه از آنان رسيده است، چون صفوان بن يحيى و همانندانش. ديگر سبب وثوق، اين است كه روايت، از كتاب‌هايى باشد كه بين گذشتگان، وثوق و اعتماد بر آنها شايع بوده است، گر چه مؤلّفان آنها از اماميه نباشند. ديگر اسباب و علل وثوق‌آفرينى هم هست كه در كتاب‌هاى مرجع در احكام، آمده است. " 📚حاشية فرائد الاُصول، آخوند خراسانى، ص 70. ❕بيان شيخ انصارى نيز اين گونه است: " قدر متيقّن، اين است كه اين روايات، بر حجّيت خبر موثوق به، دلالت دارند، چه وثوق به صدور آنها، و چه وثوق به مضمون آنها باشد. " 📚فرائد الاُصول، ج 3، ص 67. 👌باز، شيخ انصارى معتقد است: " و امّا ادّعاى انسداد باب علمى را مى‌توان به راحتى نپذيرفت؛ چرا كه ادلّۀ حجّيت خبر موثوق به، چه از جهت ظهور باشد و چه از جهت صدور، و چه وثوق به خبر از راه وثاقت راوى به دست آيد و چه از طريق نشانه‌هاى ديگر، قابل خدشه نيست؛ بلكه اين ادلّه، قطعى هستند و با وجود اين ادلّه، جايى براى ادّعاى انسداد باب علمى در مُعظَم فقه نمى‌ماند؛ چرا كه خبر موثوق به، براى بيشتر احكام، كافى است، به گونه‌اى كه از رجوع به اصول عملى در شبهاتى كه خبر موثوق به نباشد، محذورِ خروج از دين و يا مخالفت با علم اجمالى و يا چيزهايى از اين دست، پديد نمى‌آيد " 📚فرائد الاُصول، ج 3، ص 83. ❕مرحوم مشكينى در حاشيۀ نهاية الاُصول، اين گونه بيان مى‌دارند: "تحقيق، اين است كه ملاك در حجّيت خبر، اعم از اين است كه راوى خبر، ثقه باشد ... و يا به صدور خبر، وثوق پديد آيد از هر راه كه باشد " 📚حاشيۀ كفاية الاُصول، مشكينى، ج 2، ص 161. ❕آقا ضياء عراقى، در نهاية الأفكار مى‌نويسد: "ملاك حجّيت، تنها بر پايۀ وثوق در نقل روايت است، به گونه‌اى كه احتمال كذب روايت، به درجه‌اى ضعيف باشد كه عقلا به آن توجّهى نكنند، و نيز تعبير به مأمونيت در دين و دنيا، تنها از اين جهت است كه لازمه‌اش وثوق به حديث است، نه از اين جهت كه مأمونيت راوى، در حجّيت روايت او، خصوصيت داشته باشد. " 📚نهاية الأفكار، ج 3، ص 134. ❕مرحوم محقّق اصفهانى، در نهاية الدراية آورده است: "سخن در بارۀ جابريت و موهنيت، به اجمال چنين است؛ امّا در بارۀ جابر بودن، چون دليل حجّيت خبر واحد، دلالت بر حجّيت خبر موثوق الصدور دلالت مى‌كند، بنا بر اين، اگر وثوق به صدور خبر پديد آيد، گر چه از راه غير معتبر باشد، موضوع حكم، وجداناً و قهراً، فراهم شده است و در نتيجه، دليل حجّيت خبر واحد، شامل آن مى‌گردد. " 📚نهاية الدراية، ج 3، ص 433-436. ❕علّامه محمّد تقى شوشترى، در تأييد مبناى مشهور (اعتبار خبر موثوق به) نظر خود را اين گونه بازگو مى‌كند: "حق اين است كه رواياتى كه راويانش «مُهمَل» اند، يعنى در رجال از آنان، نه خوبى و نه بدى‌اى ذكر شده است، مانند روايتى است كه راويانش در رجال، مدح شده باشند، به هر دو روايت بايد عمل كرد. اصحاب نيز به هر دو عمل مى‌كرده‌اند و همين كه راوى خبر، «مجروح» نباشد، مى‌توان به روايتش عمل كرد و لازم نيست كه حتماً «ممدوح» باشد و تنها به روايت «مجروحين» و «مطعونين» عمل نمى‌شود. البته روايات «مطعونين» هم با قرينه، قابل پذيرش است. " 📚قاموس الرجال، ج 1، ص 38. ( به نقل از مجموعه مقالات فارسی کنگره بین المللی ثقة الاسلام کلینی، جلد: ۱، صفحه: ۴۰۴ ) 💠ادامه 👇