eitaa logo
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
5.7هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
173 ویدیو
37 فایل
❕بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی ! 🔶 پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!! 👈وابسته به موسسه بقیه الله الاعظم ارواحناه فداه طرح شبهه و سوال : @poorseman سایت ipasookh.ir تمام کانالهای ما : https://yek.link/ipasookh
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸ادامه 👇 4⃣اگر از این بیان هم کوتاه بیاییم ، باز هم می گوییم که اگر مقصود از رجس ، تنها شک هم باشد ، این بیان نه تنها با عصمت اهل بیت ع منافات ندارد ، بلکه دلیل اثباتی بر عصمت آنان می باشد . 👌مثلا امام باقر ع فرمود ؛ « مقصود از رجس ، شک است و ما هیچ گاه در دینمان شک نمی کنیم » 📚بصائر الدرجات ج 1 ص 206 _ تفسیر العیاشی ، ج 1 ص 251 ❕یا مطابق روایات فوق تصریح شد که آنان در خداوند ، و حقانیت خداوند شکی ندارند . 👌نقطه مقابل شک ، یقین است ، در روایات فوق تصریح شد ، هیچ شکی در وجود اهل بیت ع نیست یعنی آنان در درجه عالی یقین هستند . کسی که دارای یقین محض است ، یعنی دارای عصمت است ، و معصیت خداوند را نمی کند ، زیرا در روایات دیگری ، تصریح شده است که یقین بالاترین چیز است و حتی از تقوا و پرهیزکاری و ایمان نیز برتر و بالاتر است . ❕امام رضا ع در پاسخ به سؤال از ايمان و اسلام فرمود ؛ « ابو جعفر (حضرت باقر) عليه السلام فرمود ؛ دين همان اسلام است و ايمان يك درجه بالاتر از آن است و تقوا يك درجه بالاتر از ايمان و 👈يقين يك درجه بالاتر از تقواست 👉و ميان مردم چيزى به اندكى يقين تقسيم نشده است. » 📚الکافی ج 2 ص 52 👌و فرمود ؛ « ايمان يك درجه بالاتر از اسلام است و تقوا يك درجه بالاتر از ايمان و👈 يقين يك درجه بالاتر از تقوا👉 و ميان مردم چيزى به كمى يقين تقسيم نشده است. » 📚الکافی ج 2 ص 52 ❕بنابراین کسی که یقین محض دارد ، یعنی اسلام و ایمان و تقوا را با هم دارد و چنین کسی همان معصوم است ، لذا علامه مجلسی می گوید ؛ « کسی که در درجه ( بالای ) یقین به خدا و آخرت است ،👈 هیچ معصیتی از او صادر نمی شود » 👉 📚مراه العقول ج 3 ص 248 ❕بر همین اساس ،خداوند می گوید که اهل یقین جهنم را با چشم خود می بینند ، که در نتیجه ، هیچ گاه به جهنم نزدیک نمی شوند و معصیت نمی کنند ؛ « كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ _ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ _ ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقِين‏ » « چنان نيست كه شما خيال مى‏ كنيد اگر شما علم اليقين داشتيد ، شما قطعا جهنم را خواهيد ديد ، سپس آن را به عين اليقين مشاهده خواهيد كرد. » ( تکاثر 5 _ 6 _ 7 ) @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ✍نافرمانی علی ع در برابر سخن پیامبر ص در کتب شیعه نام کتاب : تأويل الآيات (الأسترآبادي النجفي، السيد شرف الدين) ، جلد : 2 ، صفحه : 679 http://lib.eshia.ir/12004/2/679/ ترجمه على عليه السلام ، نزد فاطمه عليهاالسلام بود . فاطمه عليهاالسلام به او فرمود: «اى على! نزد پدرم برو و از او چيزى براى ما درخواست كن». على عليه السلام فرمود: «باشد» . پس نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله رفت . 👈👈پيامبر صلى الله عليه و آله ، يك دينار به او داد و فرمود : «اى على! برو و با اين دينار ، غذايى براى خانواده ات خريدارى كن» 👌. على عليه السلام از نزد پيامبر صلى الله عليه و آله بيرون رفت. در راه، به مقداد بن اسود برخورد و مدّتى با هم [به سخن] ايستادند . مقداد ، حاجتش را به او گفت . 👈👈على عليه السلام ، دينار را به او داد و به مسجد رفت و سرش را گذاشت و خوابيد 😳. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، منتظر او ماند ؛ امّا نيامد . باز انتظار كشيد ؛ امّا از على عليه السلام خبرى نشد . لذا بيرون رفت و در مسجد مى گشت كه ديد على عليه السلام در آن جا خوابيده است . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، او را تكان داد . على عليه السلام [بيدار شد و ]نشست. پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود : «اى على! چه كردى؟» . فرمود: «اى پيامبر خدا! از نزد شما كه رفتم ، به مقداد بن اسود برخوردم و او، آنچه را خدا خواست بگويد، به من گفت (و اظهار حاجت كرد) و من ، آن دينار را به او دادم». پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «همانا جبرئيل عليه السلام ، اين مطلب را به من خبر داد ، و خداوند ، درباره تو اين آيه را فرو فرستاد : «و [ديگران را] بر خويشتن ، مقدّم مى دارند ، هر چند، خودشان نيازمند باشند . و آنها كه از آزمندىِ نفس خويش ، مصون بمانند ، آنان ، همان رستگاران اند » ❗️❗️ 💠💠 👌روایت مذکور ، اگر چه از نظر سندی ضعیف است ، زیرا در سند آن ، احمد بن محمد بن عیسی وجود دارد که مجهول است ؛ 📚مستدرکات رجال الحدیث ج 1 ص 464 ❕اما مفهوم روشنی دارد و آن لزوم مقدم داشتن دیگران بر خود ، حتی در صورتی که خود انسان محتاج و نیازمند است ، و به مال علاقه دارد ، چنان که خداوند می فرماید ؛ « و براى كسانى كه در دار الهجرة (سرزمين مدينه) و در خانه ايمان، قبل از مهاجران، مسكن گزيدند، آنها كسانى را كه به سويشان هجرت كنند دوست مى‏ دارند و در دل خود نيازى به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمى‏ كنند، و آنها را بر خود مقدم مى ‏دارند هر چند شديدا فقير باشند، كسانى كه خداوند آنها را از بخل و حرص نفس خويش بازداشته رستگارند. » ( حشر 9 ) ❕و می فرماید ؛ « ( نیکوکاران ) ، مال (خود) را با علاقه‏ اى كه به آن دارند به خويشاوندان و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان انفاق مى ‏كنند » ( بقره 177 ) 👌پیامبر گرامی نیز همگان را دعوت به ایثار و مقدم داشتن دیگران بر خود می کردند ، و خود نیز چنین عمل می کردند ، چنان که در روایت آمده است که فرمود ؛ « هر كه ديگران را بر خود مقدّم بدارد، خداوند در روز قيامت، در ورود به بهشت، او را مقدّم مى‏ دارد». 📚مجمع البیان ج 2 ص 792 ❕امام صادق ع فرمود ؛ « شبى كه پيامبر به آسمان برده شد، به ايشان گفته شد: «خداوند- تبارك و تعالى- تو را در سه چيز مى‏ آزمايد تا بنگرد كه شكيبايىِ تو چگونه است». ❕پيامبر گفت: تسليم فرمان تو ام، اى پروردگار من! و مرا توانى بر شكيبايى نيست، مگر به كمك تو. آن سه كدام ‏اند؟ 👌گفته شد: «نخستينِ آنها، گرسنگى كشيدن و مقدّم داشتن نيازمندان بر خود و بر خانواده‏ ات است». پيامبر فرمود: پروردگارا! پذيرفتم و راضى و تسليم هستم و توفيق و صبر دادن، از توست .... » 📚کامل الزیارات ص 548 ❕عایشه می گوید ؛ « پيامبر خدا، تا زمانى كه از دنيا رفت، هرگز سه روز پياپى، غذاى سير نخورد. البتّه اگر مى ‏خواست، مى‏توانست سير بخورد؛ امّا او ديگران را بر خود، مقدّم مى ‏داشت. » 📚تنبیه الخواطر ج 1 ص 172 👌بنابراین خداوند و پیامبر گرامی ، خودشان دیگران از جمله علی ع را دعوت به ایثار و مقدم داشتن دیگران می کردند ، و این که مطابق روایت مورد استناد ،علی ع ، مقداد را مقدم داشت ، آن هم مطابق امر خداوند و رسولش بوده است ، لذا در ادامه روایت می گوید که پس از این عملکرد علی ع ، خداوند در مدح او آیه نازل کرد ، در حالی که اگر عمل علی ع نافرمانی بود ، مورد مدح و ستایش قرار نمی گرفت . 🔸 👇
🔸ادامه 👇 ❕به بیان دیگر ؛ 👌پیامبر به علی ع دینار را داد تا مواد غذایی تهیه کند ، اما از گذشته و قبل از این جریان به صورت کلی ، همگان و علی ع را دعوت به ایثار و مقدم داشتن دیگران بر خود کرده بود ، بنابراین دو امر به علی ع از جانب پیامبر رسیده بود ؛ 1⃣تهیه مواد غذایی 2⃣ایثار و مقدم داشتن دیگران 👌علی ع با توجه به نیاز مقداد ، به امر دوم پیامبر در مورد ایثار و از خود گذشتگی عمل کرد ، نه آنکه خلاف امر پیامبر رفتار کرده باشد ، زیرا ایشان هیچگاه بر خلاف امر پیامبر رفتار نمی کردند ، خود ایشان می فرمود ؛ « اصحاب و یاران راز دار محمد به خوبی می دانند که من هرگز لحظه ای مخالفت خدا و پیامبرش را نکردم » 📚نهج البلاغه خطبه 197 ❕پیامبر گرامی نیز بارها در مورد علی علیه السلام فرمود که او با است و حق با او است و لحظه ای این دو از یکدیگر جدا نمی شوند و یا علی با قرآن است و قرآن با علی است و این دو با هم ندارند . 📚مستدرک ج3 ص119 _ تاریخ ج14 ص321 _ الزوائد ج7 ص234 ❔چگونه ممکن است علی علیه السلام که لحظه ای از حق و قرآن جدا نمی شود ، خلاف حق و قرآن رفتار کرده باشد و امر پیامبر را کرده باشد ❗️ ❕همواره سخن حضرت علی علیه السلام این بود ؛ « من بنده ای از محمد هستم » 📚 الانوار ج3 ص283 _ توحید ص174 👌و می فرمود ؛ « من و پیرو محمد هستم » 📚تاریخ طبری ج3 ص291 ❔بنابراین چگونه قابل قبول است که علی ع لحظه ای پیامبر گرامی ص و مولای خود را عصیان کند❕ ❕آری آن کس که پیامبر را عصیان و مخالفت می کرد ، عمر بن خطاب بود نه علی ع ، که نمونه بارز آن ، عصیان عمر در قضیه حدیبیه است ، آنجایی که پیامبر گرامی به امر خداوند با مشرکین صلح کرد ، اما این صلح خوشایند عمر نبود ❗️❗️ 👌علمای اهل سنت نقل می کنند ؛ « عمر بن خطّاب- كه غيرتش تحريك شده بود- از جا پريد و در حالى كه آثار خشم و نفرت در سرش هويدا بود نزد ابو بكر آمد و گفت: ابو بكر! مگر اين مرد پيغمبر خدا نيست؟ ابو بكر گفت: چرا هست. عمر گفت: مگر ما مسلمان نيستيم؟ ابو بكر گفت: چرا هستيم...پس چرا بايد در امر دين خود در برابر آنها پستى نشان دهيم؟ ❕ابو بكر گفت: اى مرد! او پيغمبر خداست و بر خلاف فرمان خدا عمل نمى‏ كند. خدا هم ياور اوست. او تا لحظه مرگ، خود را مطيع خدا مى ‏داند. من هم گواهى مى ‏دهم كه او پيغمبر خداست ... » 📚السیره الحلبیه ج 2 ص 706 _ صحیح بخاری ج 3 ص 182 ❕مسلم در باب صلح حديبيه روايت مى‏ كند ؛ « عمر به پيغمبر گفت: مگر ما بر حق و آنها بر باطل نيستند؟ پيغمبر فرمود: چرا. گفت: جز اين است كه كشتگان ما در بهشت و مقتولين آنها در دوزخ هستند؟ فرمود: چرا همينطور است. گفت: پس چرا بايد در امر دين خود در مقابل آنها پستى نشان دهيم و برگرديم، تا ببينيم خداوند ميان ما و ايشان چه حكم مى ‏كند؟ پيغمبر فرمود: «اى پسر خطّاب! من پيغمبر خدا هستم، خدا هرگز مرا ضايع نمى‏ کند». عمر هم به راه افتاد و بلادرنگ در حالى كه سخت خشمگين بود ابو بكر را ملاقات كرد و گفت: ابو بكر! مگر ما بر حقّ و آنها بر باطل نيستند؟ ابو بكر گفت: چرا. عمر گفت: مگر ما عقيده نداريم كه كشتگان ما در بهشت و كشتگان آنها در جهنّم است؟ ابو بكر گفت: چرا همينطور است. گفت: پس چرا بايد در دين خود پستى نشان دهيم و برگرديم و ببينيم خدا ميان ما و ايشان چه حكم مى‏كند؟ ابو بكر گفت: اى پسر خطّاب! او پيغمبر خداست و خدا هرگز و هيچ‏گاه او را ضايع نمى ‏گرداند ... » 📚صحیح مسلم ج 3 ص 1412 ❕در روایت دیگر عمر گفت ؛ « من بخاطر جلوگيرى از صلح، كارهايى كردم » 📚صحیح بخاری ج 3 ص 182 ❕وقتى پيغمبر به اصحاب خود و عمر فرمود شتران خود را به منظور قربانى نحر كنيد، اعتنا نكردند تا حضرت سه بار به آنها امر فرمود ، چنان که نقل می کنند ؛ « صلح، فراغت يافت به اصحاب فرمود: برخيزيد و شتران خود را نحر كنيد، سپس سرهاى خود را بتراشيد. به خدا هيچ‏كس از جا برنخاست، تا اينكه سه بار آن را تكرار فرمود وقتى ديد كسى از جا برنخاست، وارد خيمه خود شد، سپس بيرون آمد و با هيچ‏كدام از آنها سخن نگفت تا اينكه با دست خود، قربانى خود را نحر كرد. آنگاه دلّاك خود را خواست و سر تراشيد. وقتى اصحاب پيغمبر چنين ديدند، برخاستند و شتران خود را نحر كردند و سر يكديگر را تراشيدند. و چيزى نمانده بود كه يكديگر را بكشند. » 📚مسند احمد ج 6 ص 491 ❕این مخالفت عمر با پیامبر در حدیبیه تا جایی بود که به نبوت پیامبر مشکوک شده بود و می گفت به اندازه ای که در حدیبیه در نبوت پیامبر شک کردم ، موارد دیگر شک نکرده بودم ؛ « ارتبت ارتیابا لم ارتبه منذ اسلمت الا یومئذ » 📚السیره النبویه ج 3 ص 331 _ کنزالعمال ج 10 ص 316 _ تاریخ طبری ج 2 ص634 _ المغازی واقدی ، ج 2 ص 607 و ... @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
⚫️ویژه نامه به مناسبت سالروز وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها ؛ ❕نامش فاطمه دختر حزام بن خالد بن ربيعة بن عامر، معروف به وحيد بن كلاب بن عامر بن صعصعه، و مادرش ليلى دختر مالك بن جعفر بن كلاب، و عمويش لبيد شاعر است. فرزندانش عبارت بودند از عباس، جعفر، عبد الله و عثمان كه همگى با امام حسين عليه السّلام در كربلا شهيد شدند.ام النبين در سال 70 قمری رحلت كرد. 📚تاريخ طبرى ج 3، ص 162 و 262 و 343 _ بحار الانوار ج 42 ص 91 ❕روايت شده است كه امير المؤمنين عليه السّلام به برادرش عقيل كه انساب عرب را خوب مى‏ دانست و از احوال خانوادگى آنها آگاه بود فرمود ؛ « مى‏ خواهم زنى برايم خواستگارى نمايى كه از خاندان شجاعت و شيردلان باشد تا فرزند سواركار شجاعى به دنيا آورد. عقيل، فاطمه كلابيه (ام البنين) را به ايشان معرفى نمود و گفت: در ميان عربها خاندانى شجاعتر از خانواده وى سراغ ندارم. على بن ابى طالب عليه السّلام با وى ازدواج كرد و عباس، عبد الله، جعفر و عثمان به دنيا آمدند. اين مادر پسرانش را چنان تربيت كرد كه همه شيفته برادر بزرگوارشان امام حسين عليه السّلام بودند و در ركاب آن حضرت شهيد شدند. » 📚تنقیح المقال ، مامقانی ، ج 3 ص 70 ❕ام البنين در واقعه كربلا حضور نداشت و هنگامى كه بشير به مدينه بازگشت و ام البنين را ملاقات كرد، خواست تا خبر شهادت فرزندانش را به وى دهد ام البنين گفت ، درباره ابو عبد الله، حسين عليه السّلام برايم بگو. بشير قتل فرزندانش را يكايك به او خبر داد. ام البنين گفت ؛ رگ قلبم را پاره كردى. بچه‏ هايم و آنچه زير آسمان است فداى ابا عبد اللّه عليه السّلام. از حسين برايم بگو. ام البنين براى عزادارى هرروز همراه عبيد الله (فرزندزاده عباس عليه السّلام) به بقيع مى‏ رفت و نوحه مى‏ خواند و گريه مى‏ كرد و اين اشعار را مى‏ سرود ؛ ❕« اى آنكه عباس را ديدى، درحالى ‏كه بر دشمن حمله مى‏ كرد و دنبال او از فرزندان حيدر (على عليه السّلام) جنگاورانى بودند، كه هريك داراى يال و كوپالى بودند ، خبردار شدم كه بر سر پسرم آسيبى وارد شده، درحالى‏ كه دستش بريده شده بود ، واى بر من كه ضربه عمود (ميله) سرش را خم كرد ؛ اگر شمشيرت در دستت بود، هرگز كسى به او (تو) نزديك نمى ‏شد. » 📚اعيان الشيعه ج 7 ص 429 و ج 8 ص 389 ❕و می خواند ؛ « اى زنان مدينه ديگر مرا ام البنين نخوانيد و مادر شيران شكارى ندانيد مرا فرزندانى بود كه بسبب آنها مرا ام البنين مى ‏گفته‏ اند و اكنون صبح كردم كه ديگر براى من فرزندي نيست چهار باز شكارى داشتم كه آنها را نشانه تير كردند و رگ و تين آنها را قطع نمودند و دشمنان با نيزه‏ هاى خود ابدان طيبه آنها را از هم متلاشى كردند و و شام كردند در حالى كه همه آنها بروى خاك با جسد چاك‏چاك افتادند اى ‏كاش مى‏دانستم آيا چنين است كه مرا خبر دادند به اينكه دستهاى فرزندت قمر بنى هاشم را از تن جدا كردند » 📚مقاتل الطالبيين، ص 85؛ ادب الطف، ج 1، ص 71 ❕مامقانى پس از نقل حال ام البنين هنگام ورود بشير مى ‏گويد ؛ «علاقه و ارادتش به حسين عليه السّلام به سبب امر امامت بود (حسين امام و پيشوايش بود) و اينكه به شرط سلامت حسين، مرگ چهار فرزندش را بر خود آسان گرفت؛ نشان درجه عالى ايمان اوست، من او را از نيكان (حسن) به حساب مى‏ آورم. » 📚تنقیح المقال ج 3 ص 70 ❕در نقلی از امام صادق علیه السلام آمده است ؛ « ام البنين همه‏ روزه در بقيع مى ‏رفت و مرثيه مى‏ خواند و مردم گردش جمع می شدند به نوعى كه مروان ( با آن قساوت قلب ) وقتی مرثیه او را می شنید ، گریه می کرد » 📚مقاتل الطالبین ص 56_ قاموس الرجال ج 12 ص 196 @Rahnamye_Behesht
👌در رابطه با این که آیا واقعیت دارد که شمر و ام البنین سلام الله علیها با هم برادر و خواهر بودند ، در ذیل پاسخ مفصلی داده ایم ؛ 💠https://b2n.ir/899658
🤔 ❔افرادی شبهه می کنند اگر قران کتابی است که از طرف خدا بر پیامبر نازل شده پس چرا از خرس حرفی نزده تا ما بدونیم که خرس قطبی چه حکمی داره حلال هست یا حرام ، یا چرا از برف در قرآن سخن به میان نیامده است ❗️❗️ 💠💠 👌قرآن کتاب هدایت است و هر آنچه که برای هدایت بشر نیاز بوده ، در آن آمده است ، لذا در آیات فراوانی ، هدف از نزول قرآن ، انسان سازی و هدایت جهانیان به سوی سعادت دنیوی و اخروی و زندگی سعادتمند بیان شده است ؛ 💠بقره 2 - انعام 155-157- اعراف 52- 203- یونس 57- نحل 64- لقمان 2 _ 3 و ... ❕قرآن یک دایره المعارف در تمام موضوعات نیست که جزئی ترین مسائل در آن آمده باشد ، بلکه قرآن یک کتاب تربیت و انسانسازی است که برای تکامل فرد و جامعه در همه جنبه های معنوی و مادی نازل شده است ، بنابراین منظور از اینکه همه چیز که در قرآن آمده است ، تمام اموری است که برای پیمودن این راه لازم است، نه اینکه قرآن یک دائرة المعارف بزرگ است که تمام جزئیات علوم ریاضی و جغرافیائی و شیمی و فیزیک و گیاه شناسی و مانند آن در آن آمده است ، لذا نباید توقع داشت که از تمام حیوانات مانند خرس ، یا پدیده های هستی مانند برف ، در قرآن سخن به میان آمده باشد ، در ذیل بیشتر توضیح داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3368 ❕خود قرآن تصریح می کند که کتاب کلیات است و سنت قرار است که قضایا را به صورت تفصیلی تر بیان کند ، لذا می فرماید ؛ «قرآن را بر تو فرستادیم تا آنچه برای مردم نازل شده است، برای آنها بیان کنی و آشکارسازی، شاید آنان بیندیشند» ( نحل 44 ) ❕اتفاقا در سنت و روایات معصومین از خرس با عنوان « الدب » یاد شده است و تصریح شده است که چون خرس از حیوانات مسخ شده است ، خوردن گوشت آن ، حرام است ؛ « الدب و ما کان من المسوخ _ المسوخ من بنی آدم ... الدب » 📚الکافی ج 6 ص 242 _ علل الشرایع ج 2 ص 483 _ الکافی ج 6 ص 246 _ وسائل الشیعه ج 24 ص 104 باب 2 ❕در گذشته در مورد حیوانات مسخ شده ، توضیحات مفصلی داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/317 ❕همینطور در روایات متعددی تصریح شده است که گوشت حیوانات درنده حرام است که این روایات با اطلاقی که دارد ، شامل گوشت خرس هم می شود ؛ « کل ذی ناب من السباع ... حرام _ اما لحوم السباع و السباع من الطیر و الدواب فانا نکرهه و .....» 📚الکافی ج 6 ص 244 _ التهذیب ج 9 ص 79 ❕امام رضا علیه السلام فرمود ؛ « تمام پرندگان درنده و حيوانات وحشى درنده حرام هستند زيرا مردار و گوشت انسانها و قاذورات و فضولات و اشباه اينها را مى‏ خورند لذا خداوند عزّ و جل نشانه ‏هايى را جهت امتياز حيوانات وحشى از حلال گوشت و پرندگان حلال از حرام گوشت آنها قرار داده چنانچه پدرم عليه السّلام در همين باره فرموده ؛👈 هر حيوان درنده ‏اى كه صاحب دندان نيش بوده 👉و هر پرنده ‏اى كه چنگال داشته باشد حرام گوشت است چنانچه هر پرنده ‏اى كه سنگدان دارد گوشتش حلال مى‏ باشد. » 📚عیون الاخبار ج 2 ص 93 _ علل الشرایع ج 2 ص 482 ❕همینطور در سنت و روایات معصومین نیز از برف با عنوان « الثلج » یاد شده است و در مورد برخی از پدیده ها , تعبیر شده است که سفید تر از برف یا سردتر از برف هستند ؛ « ابرد من الثلج » ، « ابیض من الثلج » . 📚بصائر الدرجات ج 1 ص 445 _ امالی صدوق ص 184 _ الخصال ج 2 ص 362 _ الاختصاص ص 66 _ دلائل الامامه ص 108 _ الکافی ج 2 ص 173 _ اعلام الوری ص 341 _ وسائل الشیعه ج 12 ص 204 ❕مثلا پیامبر گرامی فرمود ؛ « روز قيامت فرا نمى ‏رسد، مگر اين كه قائم ما قيام بحق نمايد، و اين موقعى است كه خداوند عز و جل بوى فرمان قيام دهد. هر كس از وى پيروى كند رستگار و آن كس كه سرپيچى نمايد به هلاكت رسد. بندگان خدا! بسوى وى بشتابيد👈 هر چند با راه رفتن از روى برف باشد. 👉چه كه وى سفير الهى و جانشين من است. » « لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى يَقُومَ قَائِمٌ لِلْحَق‏ مِنَّا وَ ذَلِكَ حِينَ يَأْذَنُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ وَ مَنْ تَبِعَهُ نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ هَلَكَ اللَّهَ اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ فَأْتُوهُ وَ لَوْ عَلَى الثَّلْجِ فَإِنَّهُ خَلِيفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ خَلِيفَتِي » 📚عیون الاخبار ج 2 ص 60 _ کفایه الاثر ص 107 ❕یا در معجزات علی ع نقل شده است که ؛ 👌« ابو الجاريه گفت ، برف در بلاد ما فراوان است ولى در اينجا بدان دسترسى نداريم؟ عمّار گفت علی علیه السلام ، دست دراز كرد از بالاى منبر كوفه و برگردانيد و👈 ناگاه در آن تيكه برفى بود كه از آن آب ميچكيد👉 ... ؛» 📚بحار الانوار ج 59 ص 168 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌گوشه ای از پیامهای پر مهر شما عزیزان که قوت قلب ما جهت ادامه فعالیت در مسیر آگاهی سازی و شبهه زدایی است . ❕به حول و قوه الهی در صدد هستیم که پاسخهای کانال در طول این سالها را به کتاب در آوریم و یک « موسوعه بزرگ پاسخ به شبهات فضای مجازی » ، ایجاد کنیم که استارت کار را با همکاری جمعی از فضلای حوزوی زده ایم . 👌تخمین کنونی ما در مورد پاسخهای گذشته ، ایجاد یک مجموعه پنجاه جلدی بلکه بیشتر در موضوعات مختلف است که انشاء الله با یاری خداوند و عنایت امام عصر علیه السلام ، به چاپ می رسانیم ، البته در این مسیر از کمک مالی خیرین محترم ، نیز استقبال می کنیم .
🤔 ❔در آیه78 سوره نحل تصریح شده است که انسان ها در هنگام تولّد هیچ دانشی ندارند؛ از سوی دیگر بیان می‌شود که "امامان در شکم مادر نیز علم داشتند!" جمع این دو چگونه ممکن است ❗️❗️ 💠💠 👌در این شکی نیست که امامان گرامی ما ، از همان زمانی که در شکم مادر هستند و پس از آن ، یعنی وقتی که به دنیا می آیند ، مورد عنایت الهی هستند . ❕امام صادق ع فرمود ؛ « نطفه امام از بهشت است وقتى از مادر متولد شود روى زمين قرار ميگيرد ، دست بر زمين ميگذارد و سر به آسمان بلند ميكند. راوی می گوید ، عرض كردم فدايت شوم: چرا چنين ميكند امام ع فرمود ؛ ❕زيرا يك منادى از آسمان از عرش و افق اعلى فرياد ميزند فلان پسر فلانى پايدار باش تو برگزيده ‏ى من از ميان خلقى و گنجينه ‏ى دانشم هستی ، رحمت خود را براى تو و كسى كه ترا دوست داشته باشد لازم گردانيم و بهشت را بخشيدم ... به عزت و جلالم سوگند هر كه ترا دشمن بدارد گرفتار بدترين عذاب خود ميكنم گر چه در دنيا از نظر رزق و توشه بر آنها وسعت دهم فرمود وقتى صداى منادى پايان مى ‏يابد امام او را چنين جواب ميدهد « شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ وقتى اين كلمات را بگويد » ، خداوند به او علم اول و علم آخر عنايت ميكند و شايسته افزايش روح ميگردد در شب قدر » 📚بصائر الدرجات ج 1 ص 223 _ مدینه معاجز الائمه ج 4 ص 237 ❕در روایت دیگر فرمود ؛ « امام در شكم مادر صدا ميشنود وقتى بر زمين قرار گرفت مناره‏ اى از نور برايش بلند مى ‏شود كه اعمال بندگان را مى‏ بيند وقتى به حركت در آمد و شروع به رشد كرد بر بازوى راست او نوشته مى ‏شود « وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ » 📚بصائر الدرجات ج 1 ص 431 _ بحار الانوار ج 25 ص 38 ❕در مورد تولد امام زمان ع می خوانیم که نسیم و ماریه گفتند ؛ « هنگامى كه صاحب الزمان از دل مادرش بيرون آمد، بر زانوانش نشست و دو انگشت اشاره‏ اش را راست گرفت و سپس عطسه كرد و فرمود ؛ «ستايش، ويژه خداى جهانيان است. خدايا! بر سَرورمان محمّد و خاندان او درود فرست! بنده ‏اى ياد كننده خدا نه مغرور و نه متكبّر» و سپس فرمود: «ستمكاران پنداشتند كه حجّت خدا از ميان رفته است. اگر به ما اجازه سخن داده مى‏ شد، ترديد از ميان مى‏ رفت». 📚کمال الدین یک جلدی ص 430_ الغیبه طوسی ص 244_ اعلام الوری ج 2 ص 217 ❕در روایت دیگری به نقل از محمد بن عثمان عمری آمده است ؛ « هنگامى كه مهدى، جانشين [امام عسكرى عليه السلام‏]، متولّد شد، نورى از بالاى سرش تا بلنداى آسمان درخشيد. سپس با رو به زمين افتاد و براى خداى سجده كرد و آن گاه در حالى كه مى‏ گفت: «خداوند يكتا كه به عدالت برخاسته، گواهى مى ‏دهد كه خداوندى جز او نيست و نيز فرشتگان و دانشمندان [گواهى مى ‏دهند]. جز او نيست؛ پيروز هميشگى و فرزانه دين نزد خداوند، اسلام است» سرش را بلند كرد، و روز تولّدش، جمعه بود » 📚کمال الدین ص 433_ دلائل الامامه ص 500_ الغیبه طوسی ص 236 👌در روایت دیگری به نقل از ابراهيم بن محمّد نسيم، خادم امام عسكرى عليه السلام آمده است ؛ « يك شب پس از تولّد صاحب الزمان عليه السلام بر او وارد شدم. نزدش عطسه كردم، به من گفت: خدايت رحمت كند ، از اين سخن خوش‏حال شدم. به من فرمود: «آيا بشارتى در باره عطسه به تو ندهم؟».گفتم: چرا، مولاى من فرمود: «آن تا سه روز، امان از مرگ است» 📚الثاقب فی المناقب ص 203 _ بحار الانوار ج 52 ص 30_ الغیبه طوسی ص 232 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 👌توهم شده است که این روایات با آیه شریفه ذیل در تضاد است که می فرماید ؛ «وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون‏ » « و خداوند شما را از شكم مادران خارج نمود در حالى كه هيچ نمى ‏دانستيد، اما براى شما گوش و چشم و عقل قرار داد، تا شكر نعمت او را بجا آوريد. » ( نحل 78 ) ❕در حالی که روشن است که این آیه ، اشاره به نوع انسانها است که چون برگزیده الهی نبوده و مورد عنایت الهی قرار نگرفته اند ، لذا علم و آگاهی آنها از طریق مجرای طبیعی و به تدریج ظهور و بروز می کند ، اما پیامبران و امامان که برگزیده الهی اند ، از همان ابتدای تولد مورد عنایت خداوند قرار می گیرند ، چنان که خداوند در مورد مسیح ع می گوید ؛ « وَ يُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ مِنَ الصَّالِحِينَ » « و با مردم، در گهواره و در حالت كهولت (و ميان سال شدن) سخن خواهد گفت، و از شايستگان است » ( آل عمران 46 ) 👌و جریان سخن گفتن او را در بدو تولد ، چنین به تصویر می کشد ؛ « (مريم) اشاره به او كرد، گفتند ما چگونه با كودكى كه در گهواره است سخن بگوئيم؟! _ (ناگهان عيسى زبان به سخن گشود) گفت من بنده خدايم به من كتاب (آسمانى) داده و مرا پيامبر قرار داده است- و مرا وجودى پر بركت قرار داده در هر كجا باشم، و مرا توصيه به نماز و زكات ما دام كه زنده‏ ام كرده است- و مرا نسبت به مادرم نيكوكار قرار داده، و جبار و شقى قرار نداده است- و سلام (خدا) بر من آن روز كه متولد شدم و آن روز كه ميميرم و آن روز كه زنده برانگيخته مى‏ شوم. » ( مریم 29 _ 33 ) ❕یا در مورد یحیی می گوید که در خردسالی به او حکم نبوت و فهم و دانش عطا شد ؛ « يا يَحْيى‏ خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا » « اى يحيى! كتاب (خدا) را با قوت بگير، و ما فرمان نبوت (و عقل كافى) در كودكى به او داديم. » ( مریم 12 ) ❕علمای اهلسنت نقل می کنند که یحیی در سه سالگی به نبوت دست یافت و به او فهم و دانش ، داده شد ؛ 📚الدر المنثور ج 4 ص 261 ❕شاهد جریان یوسف ع نیز کودکی در گهواره بود که با عنایت الهی به سخن آمد ، چنان که خداوند می فرماید ؛ « شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها إِنْ كانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَ هُوَ مِنَ الْكاذِبِينَ وَ إِنْ كانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَ هُوَ مِنَ الصَّادِقِينَ » « در اين هنگام شاهدى از خانواده آن زن شهادت داد كه اگر پيراهن او از پيش رو پاره شده آن زن راست مى‏ گويد و او از دروغگويان است- و اگر پيراهنش از پشت سر پاره شده آن زن دروغ مى‏ گويد و او از راستگويان است » ( یوسف 26 _ 27 ) ❕در رواياتى كه از طرق اهل بيت و اهل تسنن وارد شده به اين تفسير اشاره شده است از جمله ابن عباس از پيامبر ص چنين نقل مى ‏كند كه فرمود ؛ « چهار نفر در طفوليت سخن گفتند ، فرزند آرايشگر فرعون، و شاهد يوسف، و صاحب جريج و عيسى بن مريم » 📚مسند احمد ج 1 ص 310 _ المستدرک علی الصحیحین ، ج 2 ص 497 ❕در تفسير على بن ابراهيم نيز از امام صادق ع نقل شده كه شهادت دهنده كودكى در گهواره بود . 📚تفسیر قمی ج 1 ص 343 _ بحار الانوار ج 12 ص 226 ❕لذا در تفسیر نمونه میخوانیم ؛ « ناگفته پيدا است كه طبق روال عادى هيچ نوزادى در ساعات يا روزهاى نخستين تولد سخن نمى ‏گويد، سخن گفتن نياز به نمو كافى مغز و سپس ورزيدگى عضلات زبان و حنجره و هماهنگى دستگاه هاى مختلف بدن با يكديگر دارد، و اين امور عادتا بايد ماهها بگذرد تا تدريجا در كودكان فراهم گردد ، ولى هيچ دليل علمى هم بر محال بودن اين امر نداريم تنها اين يك خارق عادت است و همه معجزات چنين هستند يعنى همه خارق عادتند نه محال عقلى » 📚تفسير نمونه، ج‏13، ص 59 ❕بنابراین حکم آیه شریفه مورد اشکال ، ناظر به نوع انسانها است که برگزیده الهی نیستند و شامل انسانهای خاص نمی گردد . 👌از این گذشته ، آیه شریفه ناظر به علوم اکتسابی است که برای انسان از طریق گوش و چشم و عقل حاصل می شود ، اما علم امام علیه السلام ، اکتسابی و از جانب خودش نیست ، بلکه موهبت الهی است ، لذا با آیه شریفه تضادی ندارد ، زیرا آیه تنها در بیان طریقه ایجاد علوم اکتسابی است ، لذا روی سه ابزار گوش و چشم و عقل تکیه می کند ، بر این اساس علم امام چون موهبتی است ، نه اکتسابی ، شامل حکم آیه نمی شود . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❕امام صادق و دستور به خوردن خاک کربلا برای درمان بیماری! سخنان این آخوند، دقیقاً برگرفته از سخنان همان پیامبر و ائمه‌ است اما گویا متوجه نبودند خاک پر از باکتری و سایر عوامل بیماری‌زاست! ↓↓↓ امام صادق: در تربت قبر حسين درمان هر دردى است و آن بزرگترين داروهاست! 📚 ترجمه من لا یحضره الفقیه ٫ ج۳ ٫ ص۵۲۵ بعبارتی ایشان معتقد است در خاک کربلا میکروب و عوامل بیماری‌زا وجود ندارد ❗️❗️ 💠💠 👌ما معتقدیم که خوردن خاک و گل به خاطر مفاسد و ضررهایی که دارد ، ممنوع و حرام است ، چنان که امام باقر علیه السلام فرمود ؛ «خوردن خاك كردارى ناهنجار بوده و بيشترين مورد دام شيطان محسوب مى ‏شود، خوردن خاك باعث پيدايش بيمارى در جسد بوده و مهيّج مرض مى‏ باشد، كسى كه خاك بخورد نيروى قبل از خاك خوردنش ضعيف و از عملى كه انجام مى ‏دهد ناتوان مى‏ گردد و بر آنچه از او در بين ضعف و قوّتش صادر شده محاسبه شده و عذاب مى ‏گردد. » 📚تهذیب الاحکام ج 9 ص 89 _ علل الشرایع ، ج 2 ص 533 ❕اما از این حکم ، خوردن تربت پاک امام حسین علیه السلام ، آن هم تنها به اندازه یک نخود استثناء شده است ، چنان که در نقلی فرمود ؛ «خداى متعال، آدم عليه السلام را از گِل آفريد و گِل را بر فرزندان او حرام كرد». ❕راوی می گوید ؛ « پس در باره گِل قبر حسين ، چه مى ‏گويى؟ ❕فرمود: «بر مردم، خوردن گوشت يكديگر، حرام است؛ ولى خوردن گوشت ما(خاك قبر ما) بر ايشان حلال است؟! امّا اندكى از آن، به اندازه يك نخود [، اشكالى ندارد]». 📚تهذیب الاحکام ج 6 ص 74 ❕در نقل دیگر ، امام کاظم ع فرمود ؛ «خوردن گِل، مانند مُرده و خون و گوشت خوك، حرام است، مگر گِل قبر حسين كه شفاى هر دردى و ايمنى از هر ترسى در آن است». 📚الكافي ج 6 ص 266 ❕و در نقل دیگر فرمود ؛ « بيشتر از يك نخود آن را استفاده نمى‏ كنى، كه هر كس بيشتر از اين، از آن استفاده كند، گويى از گوشت‏ها و خون‏هاى ما خورده است » 📚المزار ، مفید ، ص 147 ❕ما به حسب این روایات که از مخبرین صادق به ما رسیده است ، معتقدیم که خوردن تنها به اندازه یک نخود از تربت پاک امام حسین ع ، نه تنها ضرری ندارد ، بلکه شفاء دهنده هم است ، و افراد بسیاری هم بوده اند که در طول تاریخ از این طریق شفاء گرفته اند ؛ 📚دانش نامه امام حسین ج 12 ص 459 ❕ که دو نمونه از مواردی که در دوره معاصر ما اتفاق افتاده است و افراد با استشفاء به تربت امام حسین شفاء گرفته اند را می توانید در ذیل بخوانید ؛ 🌐https://b2n.ir/251434 🌐https://b2n.ir/323842 👌این که علوم تجربی ، از مجرای طبیعی خود ، هنوز نتوانسته است که چگونگی شفاء دهنده بودن تربت کربلا را تشخیص دهد و کشف کند ، اشکالی به اعتقاد ما وارد نمی کند ، زیرا بسیاری از مسائل است که هنوز آنان به آن نرسیده اند و خودشان تصریح می کنند که علم و آگاهی و دانستنی های ما در برابر آنچه نمی دانیم ، بسیار بسیار زیاد است ، حتی آنان از شناخت دقیق بدن خودشان عاجزند ، تا چه برسد به شناخت دقیق و تفصیلی اشیاء پیرامون . 👌الكسيس كارل- دانشمند بزرگ فرانسوى- در كتاب انسان موجود ناشناخته مى‏ گويد ؛ «انسان در واقع يك مجموعه سرا پا راز و ابهام است كه نمى‏ توان او را به سادگى درك كرد.» و در جاى ديگر مى‏ گويد: «در واقع جهل ما از خود، زياد و هنوز نواحى وسيعى از دنياى درونى ما ناشناخته مانده است و بيشتر پرسش هايى كه محقّقين و مطالعه كنندگان زندگى انسان، طرح مى‏ كنند بدون پاسخ مى‏ ماند». 📚خدا را چگونه بشناسیم ، ص 218 ❕ممکن است برخی از مومنین بگویند که ما تربت کربلا را استعمال کردیم ، اما شفاء نگرفتیم ، در حالی که روایات فوق می گوید که در تربت کربلا شفاء است ❗️ 👌پاسخ روشن است . شفاء دهنده اصلی خداوند است و تربت کربلا تنها اقتضای شفاء دهندگی را به اذن الهی دارد ، لذا در روایات متعددی تصریح شده است که شفاء تنها به دست خداست و این موارد که به عنوان شفاء دهنده بودن از آنها یاد شده است ، تنها اقتضای شفاء را دارد ، نه آنکه علت تامه در شفاء باشد ؛ « انما الشفاء بید الله » _ « فاشرب و سم الله تعالی » _ « فان الشفاء منی » 📚بحار الانوار ج 59 ص 65 _ 66 ❕و در مواردی فرد در مسیر درمان قدم بر می داشت ، اما نتیجه نمی گرفت و می مرد ، امامان ع می فرمود زیرا تقدیر او در مرگ بوده است و خداوند مصلحت ندانست که او را شفاء دهد ؛ « کان اجله فیما فعلت » 📚الکافی ج 6 ص 53 ❕خداوند در مواردی ، مرض و بلاء را از مومنین دفع نمی کند و آنان را شفاء نمی دهد تا از این طریق و سختی که آنان می کشند ، بر درجات و مقامات آنان افزوده شود ، چنان که علی ع فرمود ؛ « بلاها براى ظالم تاديب است، و براى مؤمنان امتحان، و براى پيامبران درجه، و براى اولياء كرامت و مقام است » 📚بحار الانوار ج 81 ص 198 @Rahnamye_Behesh ipasookh.ir
🤔 ❔تجاوز امام سجاد از پشت به کنیز حامله👇 نقد عصمت ، جایگاه زن نزد امامان شیعه در کتاب فروع کافی جلد ۵ صفحه ۴۹۳ و ۴۹۴ امده : ۷-زراره می گوید : محمد باقر گفت : 👈امام سجاد کنیزی را که حامله بود در صورتی که آن را وطی ( نزدیکی کرده ) فرموده بود پس نمی داد بلکه به قدر عیبش از بهایش کم می گرد👉 ❗️❗️ 💠💠 👌ملحد جاهل با عدم فهم مفهوم لغوی کلمات ، در صدد شبهه پراکنی است ، آنچه که در روایت مورد استناد او آمده است ، این تعبیر است ؛ « اذا وطئها » . ❕وطئ در این گونه موارد به معنای جماع و آمیزش است ، نه نزدیکی از پشت ، چنان که در کتاب لغت معجم الوسیط می خوانیم ؛ « وطئ المراء » ، یعنی با آن زن در آمیخت و آمیزش کرد » 📚ترجمه معجم الوسیط ج 2 ص 2215 ❕اربابان لغت نیز تصریح به این نکته کرده اند ، مثلا راغب می نویسد ؛ « وطئ امراته ، کنایه عن الجماع » « وطئ با همسر ، کنایه از جماع و نزدیکی است » 📚مفردات الفاظ القرآن ج 1 ص 874 ❕ابن منظور می نویسد ؛ «وطئ المراه یطؤها : نکحها » « وطء با همسر ، یعنی نکاح و آمیزش با همسر » 📚لسان العرب ج 1 ص 197 👌امام سجاد ع نیز وقتی کنیزی را می خرید و به همسری بر می گزید ، با او وطئ کرد ، یعنی با او آمیزش و همبستری صورت داد ، نه آنکه از پشت با او رابطه برقرار می کرد ، زیرا آن بزرگواران آمیزش از پشت را ناپسند می دانستند و می فرمودند ؛ « ما اهل بیت هیچگاه از دبر و پشت با همسرانمان نزدیکی نمی کنیم » 📚التهذیب ج 7 ص 415 ❔برای برخی از کاربران سوال ایجاد شده که چرا امام سجاد ع ، کنیز را پس نمی داد . 👌مورد روایت آنجایی است که فردی کنیزی را می خرد ( و به همسری بر می گزیند ) ، پس از جماع و همبستری با او متوجه می شود که عیبی در او است ، در این صورت ، چون با کنیز همبستری صورت گرفته است ، نمی تواند به بهانه وجود یک عیب ، کنیز را از همسری خود خارج کند و به فروشنده اش پس دهد ، زیرا این عملکرد ، سوء استفاده از کنیز است ، بلکه تنها می تواند ، تفاوت قیمت کنیز سالم و معیوب را از فروشنده کنیز معیوب بگیرد ؛ 📚شرایع الاسلام ، محقق حلی ، ج 2 ص 291 👌در روایتی از امام باقر یا صادق علیهما السلام آمده است ؛ « گر كسى كنيزى بخرد و با او همبستر شود، سپس در او عيبى مشاهده نمايد. تكليف او چيست؟ امام ع فرمود ؛ « خريدار نمى‏ تواند كنيز را به فروشنده باز پس بدهد، ولى بايد تفاوت قيمت را معين كنند و به خريدار بدهند. پناه بر خدا كه معامله را برگردانند و براى كاميابى با کنیز ، اجرتى منظور نمايند. » 📚الکافی ج 5 ص 215 ❕و فرمود ؛ « مردى كنيزى خريدارى كرد و با او همبستر شد، سپس در او عيب جسمانى مشاهده كرد و مى ‏خواست، كنيز را به فروشنده بازگرداند. جدم امير المؤمنين داورى كرد كه بايد كنيز را با فرض سلامت قيمت بگذارند و مجددا همان كنيز را با عيب جسمانى موجود، قيمت بگذارند و فروشنده تفاوت قيمت را به مشترى پس بدهد » 📚التهذیب ج 7 ، ص 61 _ وسائل الشیعه ج 18 ص 102 ❕بر همین اساس امام باقر ع در مورد امام سجاد ع فرمود ؛ « ایشان کنیزی را که دارای عیبی غیر حاملگی بود ، و با او همبستر شده بود ، باز نمی گرداند ، بلکه تفاوت قیمت سالم و معیوب را برای فروشنده معین می کرد ؛ « کان علی بن الحسین لا یرد التی لیست بحبلی اذا وطئها و کان یضع له من ثمنها بقدر عیبها » 📚الکافی ج 5 ص 215 👌ملحد دروغگو در این بخش نیز دروغ گفته است و حامله نبودن کنیز را به حامله بودن ، ترجمه کرده است . 👌در گذشته ، ذیل پاسخی در مورد امام کاظم ع ، در رابطه با چرایی خریداری بردگان توسط امامان علیهم السلام ، توضیحات مفصلی داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2086 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❔علی برای خرید برده اول ساق پای اورا نگاه میکرده 📚کتاب نکاح خوئی صفحه ۳۳ امده : ◀معتبرة▶ حسين بن علوان عن جعفر عن ابيه عن على قال : انه كان اذا اراد ان يشترى الجارية ◀يكشف عن ساقيها فينظر اليها▶ در حدیث ◀معتبر▶ از حسین بن علوان از جعفر از پدرش از علی بن ابی طالب نقل شده : هرگاه علی می خواست کنیزی بخرد به ساق های آن کنیز نگاه می کرد ❗️❗️ 💠💠 1⃣چنان که در گذشته مفصل توضیح داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1924 ❕همانگونه که انسان می تواند به موها و صورت و دستهای زنی که می خواهد با او ازدواج کند ، بدون شهوت نگاه کند که تفصیل مطلب را در ذیل می توانید بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2453 👌همینطور می تواند به محاسن و زیبایی های کنیزی که قصد خریدن و ازدواج با او را دارد به غیر از عورت ، بدون شهوت نگاه کند . 2⃣بنابراین ، اگر چه نگاه کردن بدون شهوت به کنیزی که قصد خریداری و ازدواج با او است ، جایز است ، اما آنچه معاند از علی علیه السلام نقل کرد ، سندا قابل اعتماد نیست ، زیرا در سند روایت ؛ « الحسین بن علوان » ، وجود دارد که رجالی معروف نجاشی ، تنها برادرش را توثیق می کند و خودش را توثیق نکرده و می گوید او از اهل سنت است ؛ « عامی » 📚رجال نجاشی ص 52 ❕بنابراین روایت یک اهلسنت بدون آنکه موید معتبری داشته باشد ، قابل اطمینان نیست ، خصوصا آنکه می بینیم که علامه مجلسی از امام صادق علیه السلام نقل می کند که راوی از ایشان سوال کرد ؛ « ما به نزد این مخالفین می رویم و از آنان حدیث می شنویم ... امام ع فرمود ؛ « به نزد آنان ( اهل سنت ) نرو و از آنان روایت مشنو » « لا تاتهم و لا تسمع منهم » 📚بحار الانوار ج 2 ص 216 3⃣از سوی دیگر ما می بینیم که مطابق فرمایشات اهلبیت علیهم السلام ، اگرچه توجه به زیبایی های فردی که قصد ازدواج با او است ، مهم است ، اما رکن اصلی و اولی ، همان دین داری و درستکاری فرد است ، نه زیبایی او . ❕ امام صادق ع فرمود ؛ « زمانی که مرد با زنی تنها بخاطر مال و جمالش ازدواج کند خداوند نیز او را به همان چیز وا گذار می کند اما اگر بخاطر دینش با او ازدواج کند خداوند نیز جمال و مال را رزقش می کند» 📚الکافی ج5 ص333 🗯پیامبر گرامی نیز فرمود ؛ « کسی که بخاطر زیبایی با زنی ازدواج کند در او آنچه می خواهد را نمی یابد و همچنین است کسی که بخاطر مالش با او ازدواج کند پس بر شما باد که با زنان دیندار ازدواج کنید» 📚التهذیب ج7 ص399 🗯و در روایت دیگر فرمود ؛ « کسی که بخاطر زیبایی با دختری ازدواج کند خداوند زیبایی او را وبالی بر گردن مرد قرار میدهد» 📚وسائل الشیعه ج 20 ص 53 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌حال که مناظره صورت گرفته در مورد رضاخان مورد توجه واقع شده و معاندین سنگ رضاخان ملعون را به سینه می زنند ، بد نیست پاسخهای گذشته ما در مورد جنایات رضاخان را مشاهده کرده تا بیشتر به رذالت طرفداران آن ملعون به درک واصل شده پی ببرید ❗️❗️ https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/30 https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/35 https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/37 https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/38 https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/42
🤔 ❔ بستن آب بر دشمنان، سنت پیامبر اسلام! در بدر، محمد آب را بر ابوسفیان بست؛ ۶۰ سال بعد، در کربلا، نوه ابوسفیان آب را بر نوه محمد بست ❗️❗️ 💠💠 👌آب بستن به روی دشمن در نبرد عملی ناصواب است که مردان الهی ، هیچ گاه به آن تن در نمی دهند ، چنان که علی علیه السلام که طبق بیان خودش ، شاگرد و تربیت شده پیامبر گرامی است و می فرمود ؛ « من عبدی از عبدهای محمد هستم » 📚الکافی ج1 ص90 ❕آب بستن به روی دشمن را صحیح نمیدانست و می فرمود ؛ « آب بستن به روی دشمن جایز و حلال نیست » 📚مراه العقول ج 18 ص 354 👌علی علیه السلام در نبرد صفین وقتی که سپاه معاویه آب را به روی سپاهش بست از مقابله به مثل و بستن آب به روی سپاه معاویه خود داری کرد ، چنان که ابن اثیر نقل می کند ؛ «[سپاه على عليه السلام‏] با سپاه شام جنگيدند تا ميان آب و آنان فاصله انداختند و آب در چنگ ياران على عليه السلام افتاد. پس گفتند: به خدا سوگند، شاميان را از آن نمى‏ نوشانيم! على عليه السلام به يارانش پيك فرستاد: «به قدر حاجت از آب برگيريد و اجازه دهيد كه ايشان [هم‏] برگيرند، كه همانا خداوند، پيروزىِ شما را از رهگذرِ سركشى و ستمِ آنان مقرّر فرمود [پس شما، خود، ستم مكنيد]». ؟ 📚الكامل في التاريخ ، ج 2 ص 365، تاريخ الطبري ، ج 4 ص 572 ❕ابن ابی الحدید نقل می کند ؛ « ياران و هوادارانش به وى گفتند اى امير مؤمنان! همان گونه كه آنان آب را بر تو بستند، آب را بر آنها ببند و مگذار شاميان قطره ‏اى از آن را بياشامند و به شمشير تشنگى، هلاكشان ساز و [بدين سان‏] دستْ بسته بگيرشان، كه [اگر چنين كنى‏] تو را نيازى به جنگ نيست. امام عليه السلام فرمود: «نه. به خدا سوگند، با ايشان همچون خودشان مقابله نمى ‏كنم. قدرى از سرچشمه را براى آنان باز بگذاريد، كه لبه شمشير، براى رويارويى با آنان بس است». 📚شرح نهج البلاغة ج 1 ص 24 و ج 3 ص 331 _ ينابيع المودّة ، ج 1 ص 451؛ بحار الأنوار ، ج 32 ص 443 ❕نصر بن مزاحم» در كتاب «صفّين» چنين نقل مى ‏كند، بعد از آن كه لشكر امير مؤمنان على عليه السّلام شريعه فرات را از لشكر معاويه باز پس گرفتند، عمرو عاص به معاويه گفت: اى معاويه اگر آنها نيز مانند تو عمل كنند و آب را به روى تو و لشكريانت ببندند چه خواهى كرد و گمان تو چيست؟ آيا اين قدر در خود قدرت مى ‏بينى كه بتوانى ضربه‏ اى بر آنان وارد كنى و آب را باز پس بگيرى، همان گونه كه آنها بر تو وارد كردند؟ و اين در واقع سرزنشى بود به معاويه كه پيشنهاد او را در مورد خوددارى از بستن آب به روى لشكر على عليه السّلام رد كرده بود. معاويه گفت: گذشته را رها كن، اكنون بگو ببينم در باره على چه عقيده ‏اى دارى؟ عمرو عاص گفت: گمان من اين است كه او در باره تو مقابله به مثل نمى‏ كند، و آب را به روى تو و لشكرت نمى ‏بندد، يعنى او جوانمرد است و اين كار را با اصول جوانمردى هماهنگ نمى ‏بيند. سپس افزود چيزى كه او براى آن آمده است غير از اين است‏ ؛ 📚وقعة صفّين ص 186 _ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 3 ص 330 👌بر همین اساس ، می بینیم که پیامبر گرامی در نبرد خیبر از بستن آب به روی یهودیان خودداری کرد و آنگاه که شخصى از يهوديان ، شايد براى استخلاص جان خود بود شرف‏ياب خدمت پيامبر شد و چنين گفت ؛ « اگر يك ماه در اين محل توقف كنى، هرگز دست بر آن‏ها نخواهى يافت، ولى من مجراى آب اين قلعه را نشان مى‏ دهم و شما مى‏ توانيد آب را به روى آن‏ها ببنديد. پيامبر با بستن آب به روى دشمن موافقت نكرد و گفت من هرگز آب را بر روى كسى نمى‏ بندم تا از تشنگى بميرند » 📚ناسخ التواریخ ج 3 ص 1200 ❕آری علی علیه السلام سنت آب نبستن بر دشمن را از استاد خویش پیامبر گرامی آموخته بود ، پیامبری که هیچ گاه به چنین ابزارهایی برای تسلط بر دشمن دست نزد و از آن استفاده نکرد و به قدری در نبردها مقید به اصول اخلاقی و رعایت مکارم و فضائل اخلاقی و جوانمردی بود ، که خداوند در وصف او فرمود ؛ « تو اخلاق عظیم و برجسته ای داری» ( قلم 4 ) و فرمود ؛ « برای شما در زندگی رسول خدا سر مشقی نیکویی است» (احزاب21 ) ❕آری چنین پیامبری هیچ گاه اصول اخلاقی را زیر پای نمی گذارد و آب را بر روی دشمن نمیبندد . 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 👌کسانی که مدعی اند که در جنگ بدر ، پیامبر گرامی ، آب را بر مشرکین بست ، به برخی از نقل های بدون سند یا با سند ضعیف اهلسنت ، استناد می کنند ، مثلا طبری از ابن حمید و سلمه نقل می کند ؛ « پیامبر در منزلی پیاده شد ، حباب گفت ، فرود به این منزل آیا به امر خداوند بوده است که اطاعت کنیم ، یا تدبیر خودتان است ؟ پیامبر گفت بلکه رای و تدبیر خودم است ، حباب کفت پس این منزل ، منزل مناسبی نیست ، باید برویم و به نزدیکترین چاه به مشرکین ، منزل گزینیم ، و سایر چاه ها را از بین ببریم و حوضی بنا کنیم و از آب پر کنیم ، و بعد از آن با مشرکین بجنگیم ، و از آب بنوشیم و آنان آب ننوشند ، پیامبر گفت رای صحیح را گفتی » 📚تاریخ طبری ، ج 2 ص 440 ❕در نقل بدون سند دیگری می گویند که جبرئیل نازل شد و دیدگاه حباب را تایید کرد و پیامبر به حباب لقب « ذا الرای » را داد ؛ 📚انساب الاشراف ج 1 ص 293 ❕این نقل ها از چند جهت اشکال دارد ؛ 1⃣در سند آن محمد بن حمید بن حیان وجود دارد که یعقوب بن شیبه السدوسی در مورد او گفته است که کثیر المناکیر بوده است و بخاری گفته است که در پذیرش حدیث او نظر ( و اشکال است ) و نسائی و جوزانی هم گفته اند که او ثقه نیست ؛ 📚تهذیب الکمال ، مزی ، ج 25 ص 102 ❕همینطور ، سلمه بن فضل الرازی در سند حدیث است که ابوحاتم گفته است که به حدیث او احتجاج نمی شود و بخاری گفته است که مناکیر را روایت می کند و نسائی هم گفته است که او ضعیف است ؛ 📚سیر اعلام النبلاء ج 9 ص 50 2⃣این نقل می گوید که پیامبر به اشتباه منزلی را اختیار کرد که با راهنمایی حباب ، متوجه اشتباه خود شد و نظر حباب را برگزید ، در حالی که خود اهلسنت نقل می کنند که پیامبر در امور دنیوی عالم ترین افراد بوده است و معقول نیست که ابن الحباب درک و بینشش از پیامبر بیشتر باشد ❗️ 👌طبق روایات اهل سنت ، پیامبر گرامی در همه مسائل عالم ترین و آگاه ترین افراد بوده است و هدایت و راهنمایی ایشان ، بهترین هدایت بوده است . ❕نقل می کنند که پیامبر گرامی می فرمود ؛ « بهترين سخن، سخنان خدا و قرآن است. و بهترين راهنمائي ها، راهنمائى محمّد است‏ » 📚صحیح مسلم ج 2 ص 592 _ سنن ابن ماجه ج 1 ص 74 ❕«ابن عمر» از رسول خدا روايت كرده است كه پیامبر گرامی فرمود ؛ « خداى تعالى كليدهاى همه چيز و علم به آنها را در اختيار من در آورده است » 📚مجمع الزوائد ، هیثمی ، ج 8 ص 263 ❕«وهب بن منبّه» روايت كرده است كه ؛ « هفتاد و يك كتاب را خواندم و در همگى آنها آمده است، خداى تعالى از آغاز دنيا تا انجام آن، مردمى را كه از خرد برخوردار ساخته است، خردمندى هيچيك از آنها را به اندازه خردمندى محمّد قرار نداده است و در مقام مقايسه بايد گفت، خردمندى آنان در برابر خردمندى محمد، مساوى با يك ريگ است از همگى ريگهاى دنيا و پيغمبر اكرم در عقل و فضل، از همه مردم برتر و والاتر بود » 📚حلیه الاولیاء ج 4 ص 26 3⃣در این نقل می گوید که پیامبر خطا و اشتباه کرد ، در حالی که خداوند این ادعا را رد کرده و می‌فرماید ؛ «وَما یَنْطِقُ عَنِ الهَوی * إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحی » ( نجم4 _3) «پیامبر از روی هوای نفس سخن نمی گوید، بلکه گفتار او وحی الهی است که به او می ‌رسد». ❕این آیه به مجموع گفتارها و عملکرد پیامبر مصونیت می بخشد . 👌علی علیه السلام در وصف هدایتگران الهی فرمود ؛ «آنان معصوم هستند از تمام گناهان صغیره و کبیره و در جواب دادن خطا نمی کنند و هیچ گاه دچار سهو و نسیان نمی شوند» 📚بحار الانوار ج25 ص351 🔶پیامبر گرامی فرمود ؛ «سهو و نسیان برای شما است و ما گرفتار سهو و نسیان نمی شویم» 📚بحار الانوار ج 17 ص 111 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 4⃣مشرکین در « عدوه القصوی » ، ساکن شده بودند ، و در آن منطقه آب بوده است و از نظر آب ، در آن منطقه مشکلی نبوده است ؛ 📚فتح القدیر ج 2 ص 291 _ الکشاف ج 2 ص 203 _ 223 5⃣مشرکین زودتر از مسلمین وارد بدر شدند ، معقول نیست که وارد مکانی شوند که آب در آنجا نیست و آب را برای مسلمین رها کنند ؛ 📚الصحیح من سیره النبی ، ج 5 ص 30 6⃣ابن اسحاق تصریح می کند که مشرکین وارد بر حوض شدند و پیامبر امر کرد که مسلمین متعرض آنها نشوند ( و بین آب و مشرکین فاصله نیندازند ) ؛ 📚الکامل ابن اثیر ج 2 ص 123 7⃣قول صحیح مطابق نقل شیعه و سنی آن است که مسلمین بر آب احاطه نداشتند ، خداوند به جهت رفع نیازمندی آنها ، باران نازل کرد تا خود را شستشوی داده و سیراب شوند . ❕در نقلی آمده است ؛ « چون شب شد حق تعالى بر اصحاب حضرت رسول الله ، خوابى مستولى گردانيد و بعضى از ايشان محتلم شدند و زمينى كه فرود آمده بودند ريگ روان بود و پا در آن بند نمى ‏شد و كافران سبقت كرده بودند و آب را گرفته بودند و مسلمانان آب نداشتند، چون بيدار شدند از اين احوال بسيار غمگين شدند و به حضرت عرض كردند كه: ما در زمين نرمى هستيم و كافران بر زمين سخت ايستاده ‏اند و محتلم شده ‏ايم و آب نداريم كه غسل كنيم و با جنابت كشته خواهيم شد؛ پس حق تعالى بارانى فرستاد كه بر مسلمانان نرم و ريزه و آهسته مى ‏باريد تا زمينهاى ايشان سخت شد و بر كافران تند مى ‏باريد كه زمين ايشان گل شد و پا در آن بند نمى‏ شد و به اين سبب مسلمانان آب به هم رسانيدند و غسل كردند و حق تعالى هراس عظيم در دل كافران افكند كه از شبيخون مسلمانان مى ‏ترسيدند، و مسلمانان به اين اسباب دلهاى ايشان قوى شد و از روى رحمت حق تعالى اميدوار شدند » 📚تفسیر قمی ج 1 ص 261 _ مجمع البیان ج 2 ص 526 ❕آیه شریفه اشاره به همین جریان کرده و می فرماید ؛ « ( به خاطر بیاورید ) ، هنگامی را که خواب سبکی که مایه آرامش از ناحیه خدا بود ، شما را فرو گرفت و آبی از آسمان فرو فرستاد تا با آن شما را پاک و پلیدی شیطان را از شما دور سازد و دلهای شما را محکم و گامها را با آن ثابت دارد » ( انفال 11 ) ❕این مضمون در نقلهای اهلسنت هم مورد تاکید واقع شده است ؛ 📚الکشاف ج 2 ص 203 _ تفسیر ابن کثیر ، ج 2 ص 292 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❔از سوی عده ای مطرح میشه که پیامبر (ص) فقط به خاطر پول با حضرت خدیجه (س) ازدواج کردن و بخاطر منافع مادی. چون که قبل از ظهور اسلام با ایشان ازدواج نمودند ، در این زمینه روشنگری فرمایید ❗️ 💠💠 👌محرک اصلی ازدواج پیامبر گرامی ص با حضرت خدیجه س تنها یک سلسله علل معنوی و صفات اخلاقی و پسندیده بوده است که خدیجه متصف به آن بوده است. ❗️تاریخ نگاران در مورد حضرت خدیجه می نویسند ؛ «او قبل از بعثت به پاکی و طهارت معروف و مشهور بود و خوانده می شد» 📚الاستیعاب ج 4 ص 1817 _ اسد الغابه ج 6 ص 78 👌پیامبر گرامی فرمود ؛ « اخْتَارَ مِنَ النِّسَاءِ أَرْبَعاً مَرْيَمَ وَ آسِيَةَ وَ خَدِيجَة » «خداوند از میان زنان جهان تنها چهار تن را برگزیده است؛ مریم و آسیه و خدیجه و فاطمه» 📚الخصال ج1 ص225 🔷 و فرمود: « برترین زنان بهشت چهار تن هستند که یکی از انان خدیجه است» 📚بحار الانوار ج 16 ص2 ♻️خدیجه اولین زنی بود که اسلام را قبول کرد چنان که ابن عباس می گوید ؛ « أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِرَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مِنَ الرِّجَالِ عَلِيٌّ، وَ مِنَ النِّسَاءِ خَدِيجَةُ (رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا).» «اول کسی از زنان که به پیامبر ایمان آورد خدیجه بود» 📚امالی طوسی ص259 💢از سوی دیگر روشن است که پیامبر گرامی قبل از بعثت تحت تربیت و مدیریت الهی بوده است چنان که حضرت علی می فرماید: «از همان زمان که رسول خدا از شیر باز گرفته شد خدا بزرگترین فرشته از فرشتگانش را با او قرین ساخت تا شب و روز او را به مکارم اخلاق و طرق نیک سوق دهد» 📚نهج البلاغه خطبه 192 👌پیامبر گرامی به تعلیم الهی ماموریت یافت تا با خدیجه که یگانه زنان زمان خودش بود ازدواج کند زیرا تنها او بود که شایسته همسری پیامبر گرامی را داشت . ❗️لذا پیامبر گرامی در وصف او فرمود ؛ «او برترین زنان من بود و خداوند بهتر از او را نصیب من نساخته است» 📚مسند احمد ج 9 ص 429 👌بنابراین این سخن که انگیزه پیامبر گرامی برای ازدواج با خدیجه علل مادی بوده است به هیچ عنوان قابل قبول نیست. 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕در کتاب فروغ ابدیت می خوانیم ؛ « مردان مادى كه همه چيز را از دريچه مادى‏ گرى مى ‏نگرند، پيش خود چنين تصور مى ‏كنند كه چون خديجه ثروتمند و تجارت پيشه بود، براى امور تجارتى خود، بيش از هر چيز به يك مرد امين نيازمند بود. از اين لحاظ، با محمد ازدواج نمود و محمد نيز از وضع زندگى آبرومندانه او آگاه بود، ، تقاضاى او را پذيرفت. ولى آنچه را تاريخ نشان مى ‏دهد، اين است كه محرّك خديجه براى ازدواج با امين‏ قريش، يك سلسله جهات معنوى بود، نه جنبه‏ هاى مادى. در اينجا به شواهدى اشاره مى‏ كنيم ؛ 1⃣ هنگامى كه از «ميسره» سرگذشت سفر جوان قريش را مى‏ پرسد؛ او كرامت‏هايى را كه در طول اين سفر از او ديده بود و آنچه را از راهب شام شنيده بود، براى او نقل مى‏ كند. «خديجه» شوق مفرطى كه سرچشمه آن علاقه به معنويت محمّد بود، در خود احساس مى‏ كند و بى‏ اختيار به او مى ‏گويد: ميسره! كافى است، علاقه مرا به محمد دو چندان كردى. برو، من تو و همسرت را آزاد كردم و دويست درهم، دو اسب و لباس گرانبهايى در اختيارت مى‏ گذارم. سپس آنچه را از «ميسره» شنيده بود، براى «ورقة بن نوفل» كه داناى عرب بود، نقل مى ‏كند. او مى‏ گويد: صاحب اين كرامات پيامبر عربى است.» 📚سیره ابن هشام ج 1 ص 191 2⃣ روزى «خديجه» در خانه خود نشسته و دور او را كنيزان و غلامان گرفته بودند. يكى از دانشمندان «يهود» نيز در آن محفل بود. اتفاقا «جوان قريش» از كنار منزل آن‏ها گذشت و چشم دانشمند يهود به پيامبر افتاد. فورا از خديجه درخواست كرد كه از «محمد» تقاضا كند از مقصد خود منصرف شود و چند دقيقه در اين مجلس شركت نمايد. رسول گرامى تقاضاى داناى يهود را- كه مبنى بر نشان دادن علايم نبوت در بدن او بود- پذيرفت. در اين هنگام، خديجه رو به دانشمند يهودى كرد و گفت ؛ « هرگاه عموهاى او از تفتيش و كنجكاوى تو آگاه گردند، عكس العمل بدى نشان مى‏ دهند، زيرا آنان از گروه يهود به برادرزاده خود هراسانند. در اين موقع، داناى يهود گفت: مگر مى‏ شود به محمد كسى صدمه ‏اى برساند؛ در صورتى كه دست تقدير، او را براى ختم نبوّت و ارشاد مردم پرورش داده است. خديجه گفت: از كجا مى ‏گويى كه او حايز چنين مقامى مى ‏شود؟ وى گفت: من علايم پيامبر آخر الزمان را در تورات خوانده ‏ام و از نشانه‏ هاى او اين است كه پدر و مادر او مى ‏ميرند و جد و عموى وى از او حمايت مى ‏كنند و از قريش همسرى انتخاب مى‏ نمايد كه سرور زنان قريش است. سپس اشاره به خديجه نمود و گفت: خوشا به حال كسى كه افتخار همسرى او را به دست آورد. » 📚بحار الانوار ج 16 ص 20 3⃣ ورقه (عموى خديجه) از دانايان عرب بود و اطلاعات فراوانى درباره كتاب‏هاى عهدين داشت و مكرر مى ‏گفت: مردى از ميان قريش از طرف خدا براى هدايت مردم برانگيخته مى‏ شود و يكى از ثروتمندترين زنان قريش را مى‏ گيرد و چون خديجه ثروتمندترين زنان قريش بود؛ از اين لحاظ گاه‏ وبيگاه به خديجه مى‏ گفت: روزى فرا مى ‏رسد كه تو با شريف‏ترين مرد روى زمين وصلت مى‏ كنى. 4⃣ خديجه، شبى در خواب ديد خورشيد، بالاى مكّه چرخ خورد و كم كم پايين آمد و در خانه او فرود آمد. خواب خود را براى ورقه نقل كرد. وى چنين تعبير نمود: با مرد بزرگى ازدواج خواهى نمود كه شهرت او عالم‏گير خواهد شد. ❕اين‏ها جريان‏هايى است كه بعضى از مورخان نقل كرده ‏اند و در بسيارى از كتاب‏هاى تاريخى نيز ثبت شده است. مجموع اين‏ها، علل تمايل خديجه را آفتابى مى‏ كند كه بيشتر مولود ايمان و اعتقاد او به معنويت جوان قريش بود و اينكه امين، براى تجارت او از ديگران مناسب‏تر است؛ شايد كمترى اثرى در ايجاد اين وصلت نداشته است. 📚فروغ ابدیت ، ص 191 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir