eitaa logo
ربّیّون: انّا الی الله راغبون
509 دنبال‌کننده
99 عکس
15 ویدیو
16 فایل
دردنوشت ها و دل نوشته های سید مصطفی مدرس مسیر ارتباطی: @Sammmostafa
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم 🔰پرده اول: من شُغلُهُ السَّفَر ............... من شُغلُهُ فی السَّفَر در باب صلات مسافر دو اصطلاح مَن شُغلُهُ السَّفَر (کسی که شغلش مسافرت است) و مَن شُغلُهُ فی السَّفَر (کسی که شغلش در مسافرت است) از تعبیراتی هستند که در بحث نماز مسافر در کتاب‌های فقهی مطرح شده‌اند. ریشه این اصطلاحات چند حدیث از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) است. در این دو تعبیر تفاوت به تمامه فهم می شود برای توضیح بیشتر مثال میزنم: کسی که شغلش سفر است مثل سالار کاروان، شتردار و یا ناخدای کشتی ای است که مشغله اصلی او از آب در آوردن سفر به احسن وجه می باشد. در کاروان ممکن است فرد ناشی، دزد، تاجر، طبیب، عالم و ... باشد. اما او همه این کاروان را بسان یک می بیند و قصدش به مقصد و مقصود رساندن است. اما کسی که شغلش در سفر است مانند تاجری که مدام در حال سفر کردن است مشغله اصلی او تدارک یک سفر و کاروان نیست بلکه در سفر او مشغله اش تجارت است البته با کاروان هم همراه است و شاید به کاروان هم کمکی بکند اما در کار مدیریت کلان و سامان کاروان نیست. 🔰پرده دوم: بسان یک انقلاب اسلامی ایران در دورۀ سیطرۀ تمدن غرب بر جهان بشری، رستاخیزی عظیم در جانها رقم زد چرا که: ⬅️انقلاب اسلامی بندگی یک امت در گستره تاریخی و اجتماعی است. ⬅️انقلاب اسلامی یک مدرسه عالی برای پرورش انسانهای وارسته ای است که یک شبه راه صد ساله را پیمودند. انقلاب اسلامی به دنبال طهارت نفوس انسانی و برساختن یک بهشت معنوی روی زمین است. ⬅️انقلاب اسلامی یک است. اندیشه ای که داعیه به چالش کشیدن تمامی مکاتب غربی و شرقی را دارد. چرا که اندیشه انقلاب اسلامی، اندیشه ای فطری است فلذا از آنجا که هیچ مذهب و مکتبی جز مذهب شیعه(به تقریر امام خمینی ره) فطرت انسانی را نشناخته است بالاترین شعور اسلامی(همچنین بشری) در کار انقلاب اسلامی آمده است. ⬅️انقلاب اسلامی یک زندگی است، نه یک عارضۀ موقتی که بهتر است از آن زودتر عبور بشود. انقلاب یک زندگی کامل اسلامی است. این انقلاب تمام ارزشهای اسلامی را به صحنه فراخواند؛ زیرا به همۀ آنها احتیاج داشت. کسی که در موقف کانونی انقلاب قرار بگیرد با تمام دین سر و کار خواهد داشت و به تمام پاسخهای دین احتیاج پیدا خواهد کرد. ⬅️همه اینها بیانگر آنست که این انقلاب آغازگر عصر جدیدی برای بشر بوده است فلذا: مکتب انقلاب یک است، یک «کل» فعال، خلاق، مهاجم و ویرایشگر که (بخوانید دستگاه استکبار) را بسان یک به چالش کشید. 🔰پرده سوم: .................. اکثریت قریب به اتفاق مردمان و نخبگان را می توانم نام ببرم که به قطع مصداق هستند. کسانی که به نام نامی الله، به نام نامی الله مخلصانه در کاروانی که به سوی فجر انسانی به پیش می رود تلاش می کنند... کسانی در این انقلاب دغدغه دانشگاه اسلامی را دارند... کسانی دیگر دغدغه تحول حوزه را دارند..... کسانی دیگر دغدغه وحدت حوزه و دانشگاه را دارند... کسانی دیگر دغدغه سبک زندگی را دارند.... کسانی دیگر دغدغه رسانه دارند..... کسانی دیگر دغدغه اقتصاد مقاومتی و اقتصاد اسلامی را دارند...... کسانی دیگر دغدغه فرهنگ جامعه را دارند...... اما انقلاب همه، این هست و این همه نیست......حال یک پرسش: در این زمانه کنونی چه کسی را میتوانیم نام ببریم که یقینا مصداق است؟ .
🔰پرده چهارم: () آیا جز رهبری این بار سنگین را به دوش می کشد؟ چه کسی سینه اش را برای تحمل این همه دغدغه و مشغله سعه داده است؟ آیا کسی هست که نصرت ولی را بدین معنا که شغلش را قرار دهد میتوان در نظر بیاوریم؟ حال میتوان یک را کمی بهتر تبیین کرد..........او آنچنان بر بلندای قله دغدغه سعادت بشریت ایستاده است که سختی طی راه تا رسیدن بدان قله، او را در یک قرار داده است. نصرت ولی و ولایتمداری اصلا پدیده سهل و ساده ای نیست سربسته میگویم بسیاری از اعاظم و اکابر در این صحنه لغزیدند.........قلم اینجا رسید و سر بشکست....... ولی فقیه، سالار یک کاروان انسانی است که بر مبنای اداره می شود. وظیفه او شکوفایی استعدادهای انسانی و اثاره دفائن عقول می باشد. وظیفه او حفظ جهت کلی و ارزشهای اصیل این کاروان می باشد. اما ولایت فقیه فقط ولی فقیه نیست بلکه یک است که بایستی همه عرصه های انقلاب را در نوردد. این کاروان انسانی منازل سلوک الی الله را برای تحقق هر چه بیشتر حاکمیت الله بر روی زمین در می نوردد هر چند افت و خیزهایی در این میانه دارد اما آنچه که ضرورت دارد آنست که عده ای آنچنان شرح صدری کسب کنند که بتوانند تمام دغدغه های سعادت حیات بشری را یکجا در سینه خود جا بدهند. در انتها به بیانی از رهبری در باب تعریف و نقش و جایگاه رهبری اشاره میکنم: 💠رهبری یک مدیریت است؛ البته مدیریتِ اجرائی نیست. این اشکال و اشتباه هم در طول زمان، از اول انقلاب تا امروز، در بعضی از تبلیغات ادامه دارد. اینجور تلقی کنند که رهبری یک مدیریت اجرائی است؛ نه، مدیریت اجرائی، مشخص است. مدیریت اجرائی در بخش قوه‌ی مجریه ضوابط مشخصی دارد، معلوم است، مسئولین معینی دارد؛ در قوه‌ی قضائیه هم - که آن هم مدیریت اجرائی است - همین طور، هر کدام مسئولیتهائی دارند؛ قوه‌ی مقننه هم که معلوم است. رهبری، ناظر بر اینهاست. به چه معنا؟ به این معنا که از حرکت کلی نظام مراقبت کند. در واقع رهبری، یک است.💠۱۳۹۰/۰۷/۲۴ 💠ولایت فقیه، جایگاه و و و به چپ و راست است؛ این اساسی ترین و محوری ترین مفهوم و معنای ولایت فقیه است. ... نقش ولایت فقیه این است که در این مجموعه ی پیچیده و در هم تنیده ی تلاشهای گوناگون نباید حرکت نظام، انحراف از هدفها و ارزشها باشد؛ نباید به چپ و راست انحراف پیدا شود. پاسداری و دیده بانی حرکت کلی نظام به سمت هدفهای آرمانی و عالی اش، مهمترین و اساسی ترین نقش ولایت فقیه است.💠۱۳۸۳/۰۳/۱۴ 🔰🔴🔰این یک ضرورت راهبردی است که عده ای بایستی شغل خود را انقلاب بسان یک کل تعریف کنند. ضرورتا شخصیت چنین افراد به شدت بایستی ذوابعاد و ذو وجوه است و طی این مسیر سختگیری فوق العاده ای بر خویشتن خویش می طلبد. .
بسم الله الرحمن الرحیم 📝 امروز انسجام ذهنی جامعۀ انقلابی هدف قرار گرفته است. نمی‌گویم الزاماً دشمنان، شاید بالاترین دشمن حق‌پویی طبیعت زندگی دنیایی است. «ولنبلونّکم بشیء من الخوف و الجوع ... و بشّر الصابرین.» انقلاب اسلامی طوفندگی خود را مدیون ایدۀ نیرومندی بود که امام خمینی رحمةالله‌علیه از دل یک تاریخ دردها و درکها و سوگیریها و تلاشهای الهی بیرون کشیده بود. آن ایده از جوهره‌هایی تغذیه می‌کرد. آن ایده تا زنده است ما زنده‌ایم. آن ایده تا نیرومند است ما نیرومندیم. آن ایده تا نوین است ما نیز سخن نو برای بشریّت داریم. آن «ایدۀ مادر» در آب و هوای لیبرال و در آب و هوای چپ‌اندیشی گم خواهد شد. ما نیازمند نفوسی هستیم که نقش قیّم این اندیشه را بازی کنند. عمیق باشند، ریشه در اصالت‌های فکر اسلامی داشته باشند، آن جوهره را با مجموع تجربیات تا امروزمان تراشیده باشند و حنجرۀ مقدس آن ایدۀ الهی را آمادۀ آوازی خوش نموده باشند. امروز کارزاری جذاب پدید آمده است. باز هم عصای موسی و دست کلیم‌الهی خواهد درخشید. آن ایده توحید است. سطحی‌نگری بلای جان مؤمنان است. مؤمن از آنجا که باطن(غیب) را چون ظاهر می‌بیند از کعبه هم ارزشی بالاتر دارد. «الذین اذا اصابتهم مصیبة قالوا انا لله و انّا الیه راجعون.» «أُولٰئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوٰاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولٰئِكَ هُمُ اَلْمُهْتَدُونَ.» ﴿البقرة، 157﴾ اینها، همانها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده؛ و آنها هستند هدایت‌یافتگان! سالها ـ و نه ساعتها ـ باید در این باره سخن گفت، گفتگو کرد. همینجا باید خیمه زد. 🌼
بسمه تعالی 📝 🔰 ✍ در شرایط جنگ احزابیم. همه دارند به میدان می آیند. «در سورۀ احزاب مشاهده می‌کنید: «وَ لَمّا رَءَا المُؤمِنونَ الاَحزابَ قالوا هذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُم اِلّآ ایمانًا وَ تَسلیمًا.»(احزاب، 22) قضیّه‌ی احزاب قضیّۀ مهمّی بود؛ یعنی در مقام مقایسه، اگر بخواهیم جبهۀ امروز دشمن علیه جمهوری اسلامی را در صدر اسلام مشابه‌سازی بکنیم، می‌شود جنگ احزاب. امروز خب مشاهده می‌کنید دیگر؛ همۀ دنیاپرستان و قدرت‌طلبان و جنایت‌کاران و اهل زور و ظلم و طغیان در سرتاسر عالم، در رده‌های مختلف اقتدار، در مقابل جمهوری اسلامی صف کشیده‌اند و حمله هم کرده‌اند و دارند از همۀ جوانب حمله هم می‌کنند؛ عین همین قضیّه در جنگ احزاب اتّفاق افتاد.» (بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان، 12/4/95) در جنگ روانی چه زمزمه ای سر داده اند؟ 1. نظام اسلامی در حال فروپاشی است. 2. ما به اندازۀ یک ارزن هم کارآمد نبوده ایم. 3. راه حل تغییر ساختار است. هم آوایی با این طرح شوم و توطئۀ در واقع قدیمی، بلکه ایجاد یک ضلع جدید و افزودن بر این جبهۀ رنگارنگ گناه کوچکی است؟ کسی که مشغول چنین سیئۀ راهبردی بزرگی است چه قرائتی از موقف او می شود؟ مسائل خرد دیگر چه میزان درشت خواهد بود؟ ... قدری هشیارتر باشیم. هوای نفس انسان را در دام شیطان می اندازد، هر چند پرآوازه باشیم. البته ظواهر همیشه فریبنده است. مسلک خوارج همیشه این طور بوده است. جالب است که خوارج منفعلان صحنۀ اجتماعی هستند. افراد در واقع بی ریشه ای که نهایتاً با همۀ ادعاهای اصالت اندیشی و انقلابیگری و ... در طرح دنیاگرایان صریح می افتند. هیچ مفرّی نیست ... .
پس ما در معرض مساس و درگیری طائفه ای از شیاطین انس و جن هستیم و انقلاب اسلامی به عنوان جامع ترین بندگی، خود نیاز به حضور ما و مقاومت ما در صحنه انقلاب دارد باشد که خدای خویش را از روی تضرع و ابتهال بخوانیم و از غافلان نباشیم... وَاذْكُر رَّبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ وَلاَ تَكُن مِّنَ الْغَافِلِينَ ﴿۲۰۵﴾ و در دل خويش پروردگارت را بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس بىصداى بلند ياد كن و از غافلان مباش . .
بسم الله الرحمن الرحیم 🔰پرده اول: رهبری 💢5شنبه مورخ 12 مهرماه 1397، رهبری در صدهزار نفری اینگونه را ترسیم کردند: "این جلسه‌ی بزرگ در موقعیّت بسیار حسّاسی تشکیل شده است؛ موقعیّت کشور، موقعیّت منطقه، موقعیّت جهان، موقعیّتهای حسّاسی است، بخصوص برای ما ملّت ایران. حسّاسیّت از این جهت که از یک طرف عربده‌کشی‌های سران استکبار و سیاستمداران آمریکای جهان‌خوار، از یک طرف قدرت‌نمایی جوانان مؤمن و پیروزی‌های پیاپی در میدانهای مختلف، از یک طرف مشکلات اقتصادی کشور و تنگیِ معیشتِ بخش بزرگی از مردم ضعیف کشور و از طرفی حسّاس شدن و به کشور که این وضعیّت آنها را حسّاس کرده و به تکاپو و تلاش فکری و عملی وادار کرده است. کشور به‌خاطر وجود مشکل، از خمودگی و بی‌عملی درآمده است؛ خیلی‌ها که فقط تماشاگر بودند، امروز احساس وظیفه‌ میکنند و سرگرم تلاش میشوند؛ اینها جهات مختلفی است، اوضاع ویژه‌ای است برای کشور و این جلسه در چنین شرایطی تشکیل شده است." 🔰پرده دوم: بیّنه قرآنی اما این تبیین وضعیت رهبری آینه و تصویرگر آیه ذیل برای ما می باشد: إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ ﴿۲۰۱﴾ اعراف در حقيقت كسانى كه [از خدا] پروا دارند چون وسوسهاى(یا خطری) از جانب شيطان بديشان رسد [خدا را] به ياد آورند و بناگاه بينا شوند (۲۰۱) این آیه چه پیامی برای ما دارد؟! حقیر در پی پاسخ به سوالی هستم که ممکن است پرسیده شود: ❓به لحاظ زمانه شناسی و زمینه شناسی چه شد که انقلاب اسلامی رخ داد؟ ❓به لحاظ جامعه شناختی چه می شود که در مواقع خاصی جنبشها و تحرکات اجتماعی شدیدتر می شود؟ ❓به لحاظ روانشناسی اجتماعی آیا جامعه ایمانی در مواقعی در معرض یک بعثت و رستاخیز قرار دارد؟ حقیر بنا دارم پاسخی مبتنی بر این آیه و متکی به تبیین رهبری به پرسش های فوق بدهم: 🔰پرده سوم: 💢 " تقوا یعنی آن تجهیز لازم را، آن زره لازم را در مقابل ولایت طاغوت و دستگاه استکبار بر تن می پوشد و وارد مبارزه با ولایت طاغوت می شود برای دستگیری از گناهکاران" سید علی خامنه ای، کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن 💢 ضرورت پیشرفت و عبور از شدائد و سختی ها: "امت اسلامی هم اگر با تقوا بود، میتواند در راه‌های دشوار حرکت کند؛ مشکلات در مقابل او زانو میزنند؛ او در مقابل مشکلات زانو نمیزند. به این جمله‌ی امیرالمؤمنین (علیه‌الصّلاةوالسّلام) توجه کنید: «من اخذ بالتّقوی عزبت عنه الشدائد بعد دنوّها»؛ اگر فردی - و من عرض میکنم اگر ملتی - تقوا را برای خودش جاده‌ی عمل قرار داد و متقی شد، شداید زندگی اگر نزدیک او هم رسیده باشد، از او دور خواهد شد. «و احلولت له الامور بعد مرارتها»؛ تلخیهای زندگی برای او شیرین خواهد شد. «و انفرجت عنه الامواج بعد تراکمها»؛ امواج طوفنده‌ی شداید زندگی، بعد از آن که متراکم شده باشند، از او دور خواهند شد و او بر امواج سوار خواهد شد. «و اسهلت له الصعاب بعد انصابها»؛ دشواریها و سختیهای زندگی بعد از آن که به سخت‌ترین مرحله رسیده باشد، برای او آسان خواهد شد. واقع قضیه هم همین‌طور است. امروز ملتهای مسلمان در مقابل زورگویی قدرتهای جهانی حرفی برای گفتن ندارند؛ نه علم لازمی، نه فناوری پیشرفته‌یی، نه در زمینه‌های گوناگون سیاسی مهارتی؛ چرا؟ چرا ما عقب ماندیم؟ چون تقوا را از دست دادیم. این همان شدتهایی است که با تقوا برطرف میشود. شما ملت ایران در انقلابتان تقوای الهی را رعایت کردید؛ در دفاع از این انقلاب و از کشور و از اصالتهای اسلامی و دینی و ملیتان تقوای الهی را رعایت کردید؛ لذا امروز بحمداللَّه به همان نسبت عزیزید. امروز عزت و اقتدار و عظمت ملت ایران در چشم مردم دنیا و دولتها و حتّی دشمنانش با اکثر کشورهای اسلامی قابل مقایسه نیست؛ این به خاطر تقواست. هر چه کمبود داریم، به خاطر بیتقوایی است."۱۳۸۴/۰۵/۲۸
💢 یعنی تلاش در راه تحقق آرمانهای اسلامی و مطالبات اسلام "یک تقوای فردی داریم که من و شما خودمان از گناه پرهیز کنیم، خودمان را حفظ کنیم؛ قُوا اَنفُسَکُم وَ اَهلیکُم نارًا وَقودُهَا النّاسُ وَ الحِجارَة؛ خودمان را از آتش دوزخ الهی، از آتش غضب الهی دور کنیم؛ این تقوای فردی است. تقوای اجتماعی -تقوای اسلامی مربوط به اجتماع- این است که در راه تحقّق این چیزهایی که اسلام از ما مطالبه کرده است، تلاش کنیم. همه‌ی آن آرمانهایی که عرض کردیم، آرمانهای اسلامی است؛ یعنی مسئله، فقط مسئله‌ی یک محاسبه‌ی عقلائی نیست؛ اینکه ما عرض کردیم باید به آن آرمانها پابند بود، باید دنبال عدالت اجتماعی بود، دنبال حمایت از محرومین بود، دنبال حمایت از مظلوم بود، با ظالم و مستکبر باید مقابله کرد، زیر بار او نرفت، اینها همه مطالبات اسلامی است، اسلام اینها را از ما خواسته است؛ این‌جور نیست که فقط یک محاسبه‌ی عقلائی و انسانی باشد؛ تکلیف دینی است. هرکسی این چیزها را از اسلام جدا کند، اسلام را نشناخته است؛ هرکسی حوزه‌ی معرفتی اسلام را و حوزه‌ی عملی اسلام را از محیط زندگی اجتماعی مردم و سیاسی مردم دور کند، بلاشک اسلام را نشناخته است. قرآن به ما میگوید: اُعبُدُوا اللهَ وَ اجتَنِبُوا الطّاغوت؛ عبودیّت خدا -یعنی تسلیم در مقابل خدا بودن- و اجتناب از طاغوت، و در آیه‌ی دیگر [میگوید]: اَلَّذینَ ءامَنوا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللهِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الطّاغوتِ فَقاتِلُوا اَولِیآءَ الشَّیطٰنِ اِنَّ کَیدَ الشَّیطٰنِ کانَ ضَعیفًا»؛(۳) اینها دستور قرآن است. اینکه ما خودمان را و مردممان را و جوانانمان را و مسئولینمان را به احساس مسئولیّت در مقابل این حرفها فرا میخوانیم، فقط یک توصیه‌ی عقلائی نیست، یک توصیه‌ی سیاسی نیست؛ این یک خواست دینی است؛ رعایت آن، تقوای دینی است. این تقوای دینی است"۱۳۹۵/۰۳/۱۴ 💠پس بدین ترتیب بیان آیه این است: آنانکه بنای بر تقوا دارند نه تنها تقوای فردی بلکه تقوای اجتماعی، در برابر سختی ها و شدائد مقاومت و ایستادگی میکنند، کاهلی و سستی نمی کنند و در راه تحقق آرمانها و مطالبات اسلام عقب نشینی نمی کنند. بلکه متوجه اند تا نظام اسلامی را بیش از پیش حفظ کرده و اراده اسلام را در مدیریت و راهبری آن بسط دهند و به بیان امام خمینی ره در تلاشند خود را از رأس گناهان کبیره نگه دارند: 💢"امام خمینی:همه و همه مسئول سرنوشت کشور و اسلام می‌باشند؛ چه در نسل حاضر و چه در نسل‌های آتیه؛ و چه بسا که در بعض مقاطع، عدم حضور و مسامحه، گناهی باشد که در رأس گناهان کبیره است." 💠فلذا در مواقعی که مؤمنین به تعبیر قرآن در معرض مساس و درگیری با طائفه ای ازشیاطین انس و جن قرار میگیرند متذکر شده(تذکروا) و ناگهانی و فجاءة با نهیب های امام و ولیّ جامعه مبصر می گردند(فإذا هم مبصرون) پس به لحاظ زمانه شناسی و زمینه شناسی همانگونه که امت ایران در درگیری با رژیم طاغوت پهلوی به امامت امام خمینی ره متذکر شدند و به خیابان ها ریختند و طاغوت سیاسی را سرنگون کردند اکنون نیز امت ایران و نخبگان این سرزمین ضرورت دارد با رعایت تقوای اجتماعی و مقاومت در سختی اقتصادی طاغوت اقتصادی و امپراتوری دلار را ساقط سازند. همان طور که به لحاظ جامعه شناختی در انقلاب اسلامی سال 57 به هدایت انگشتر خضر امام خمینی ره امت ایران قبله خواست و آرمان خود را با مطالبات و آرمانهای اسلامی تنظیم نمود اکنون نیز ضرورت دارد امت ایران رویه رفتاری اجتماعی خود را مبتنی بر هدایت الهی و نه حرص و طمع برآمده از برساختهای ذهنی امپراتوری رسانه ای غربی سامان دهد. و همان طور که به لحاظ روانشناختی تقوای اجتماعی امت ایران در انقلاب اسلامی سال 57 رستاخیز و بعثتی درونی در جانها و قلوب رقم زد ضرورت دارد با تعمیق و تقویت معرفت ایمانی خود و اطرافیانمان را در این نزاع تمدنی نامتقارن تجهیز کنیم. این خاصیت تقوای اجتماعیست که هنگامی که جامعه ایمانی در معرض جامعه کفر و هویت کفر قرار میگیرد متذکر شده و مستبصر می شود. این خاصیت ایمان توحیدی است که میخواهد استقلال خود را در برابر کفر و طاغوت حفظ کند. ایمان بالله همراه با اجتناب از طاغوت است. فلذا خاصیت ذاتی ایمان بالله کفر به طاغوت می باشد و ایمان واقعیست که در هنگامه مساس و درگیری با شیاطین و طواغیت متذکر شده و مستبصر می گردد. اما در این میانه برادران ناباب و شرور ما آنانکه کفر به طاغوت و اجتناب از طاغوت را فراموش کرده اند و شیاطین را به عنوان برادر خود گرفته اند رفتار دیگری دارند: وَإِخْوَانُهُمْ يَمُدُّونَهُمْ فِي الْغَيِّ ثُمَّ لاَ يُقْصِرُونَ ﴿۲۰۲﴾اعراف و يارانشان آنان را به گمراهى مىكشانند و كوتاهى نمی كنند. .
بسم الله ، ، ، 💠روایتی توحیدی از ارزشها و شعارهای اصلی انقلاب💠 🔰تفسیر ارزش فطری آزادی با رویکرد در بیان رهبری🔰 بخش دوم: 💢آزادیِ اسلامی یعنی آزادی از عبودیت غیر خدا ✍"ریشه‌ی آزادی در فرهنگ اسلامی، جهان‌بینی توحیدی است. اصل توحید با اعماق معانی ظریف و دقیقی که دارد، آزاد بودن انسان را تضمین میکند؛ یعنی هر کسی که معتقد به وحدانیت خداست و توحید را قبول دارد، باید انسان را آزاد بگذارد. لذا شما می‌بینید در دعوت انبیا در سوره‌های مختلف قرآن، در سوره‌ی انبیا، در سوره‌ی اعراف، در چند سوره که از پیغمبران مختلف حرف میزند، مثلاً میگوید: «و الی عاد اخاهم هودا قال یا قوم اعبدوا اللّه»؛(۱) اول آنها را از خدا میترساند و دنبال سرِ او اطاعت از خدا و اطاعت از خودش را که نماینده‌ی خداست، به مردم پیشنهاد میکند و مطرح میکند. تمام پیغمبران اولین حرفشان عبارت بوده از اینکه از خدا اطاعت کنید و از طاغوت، از کسانی که غیر خدا هستند و میخواهند انسان را اسیر کنند و برده کنند، اجتناب کنید؛ «ان اعبدوا اللّه و اجتنبوا الطّاغوت»،(۲) در قرآن با همین لفظ و این مفهوم مکرر ذکر شده. بنابراین آزادی اسلامی متکی بر توحید است. ✍این همان بحثی است که عرض کردم دامنه‌ی بسیار وسیعی دارد و خود ما، خود بنده در بحثهای توحیدی در سالهای گذشته، وقتی که اینجاها را و این موضوع را میخواستیم بحث کنیم، ساعتهای متمادی و روزهای متمادی آیات و مفاهیم قرآن و حدیث را در اینجا ذکر میکردیم؛ واقعاً یک دریائی از معارف اسلامی است. اینجا من به طور خلاصه و مجمل عرض میکنم که روح توحید عبارت است از اینکه عبودیت غیر خدا باید نفی بشود. یعنی توحید در هر دینی و در دعوت هر پیغمبری معنایش این است که انسان باید از غیر خدا - چه آن غیر خدا یک شخص باشد، مثل فرعونی، نمرودی؛ چه غیر خدا یک تشکیلات و یک نظام باشد، یک نظام غیر الهی؛ چه غیر خدا یک شی‌ء باشد؛ چه غیر خدا هوی‌ها و هوسهای خود او باشد؛ چه غیر خدا عادتها و سنتهای رایج غیر الهی باشد - و از هرچه غیر خداست، اطاعت و عبادت نکند و فقط از خدای متعال اطاعت کند. ✍اطاعت از خدا به این معناست که احکام الهی را عمل کند؛ نظامی را که الهی است و متکی بر تفکر الهی است، قبول کند؛ رهبر و زمامداری را که ارزشهای الهی را دارد، رهبر و زمامدار بداند، از او اطاعت کند؛ پیامبری را که از سوی پروردگار می‌آید، واجب‌الاطاعه بداند؛ ولیّ امری را که خدا معین کرده، مورد قبول بداند و اطاعت کند و در همه‌ی حرکات و رفتار در این چهارچوب فقط زندگی کند و از غیر این چهارچوب هیچ اطاعتی نکند؛ فقط بنده‌ی خدا باشد. انسان در جهان‌بینی اسلام آن موجودی است که در او استعدادهای فراوانی نهفته است. این انسان میتواند در میدانهای علم و دانش و کشف رمزها و حقایق خلقت تا بی‌نهایت پیش برود؛ در سیر مراتب معنوی و مراحل روحی میتواند تا بی‌نهایت پیش برود؛ از فرشتگان میتواند بالاتر بزند؛ از لحاظ انواع و اقسام قدرتمندی‌ها میتواند به اوج قله‌ی قدرت برسد. اگر عبودیت خدا کرد، اطاعت خدا کرد، این راه‌ها در مقابل او باز خواهد شد. اگر اطاعت غیر خدا کرد، بالهای او بسته خواهد شد و از پرواز باز خواهد ماند در همه‌ی رشته‌ها؛ حتی علم و دانش هم با توحید در سر راه انسان قرار میگیرد و انسان با او آشنا میشود. ✍شما ببینید مسلمان صدر اسلام که علی‌رغم جهالت حاکم بر آن روز دنیا و شرک حاکم بر آن روز دنیا به توحید گرایش پیدا کرد، آنچنان آزادی و فتوحی پیدا کرد که درهای علم و دانش به روی او باز شد و جلو افتاد و همه‌ی بشریت به دنبال او وارد وادی علم شدند که امروز دنیا و بشریت دانش خودش را مدیون اسلام است و مدیون توحید مسلمانهائی است که اولْ‌بار قدم در وادی دانش گذاشتند. این آزادی اسلامی است.
✍پس ریشه‌ی آزادی در اسلام عبارت است از شخصیت و ارزش ذاتی انسان که بنده‌ی هیچ کس غیر خدا نمیشود و در حقیقت ریشه‌ی آزادی انسان توحید و معرفت خدا و شناخت خداوند است. ریشه‌ی آزادی در اسلام انواع و اقسام آزادی‌های تازه‌ای را برای انسان به بار می‌آورد. دیگر انسان آزاد در فرهنگ اسلامی نمیتواند و حق ندارد از غیر خدا اطاعت کند - که در آن تفاوت سوم با آزادی غربی بعداً این را مشروحتر عرض خواهم کرد - لذا شما می‌بینید انبیا همه و بخصوص اسلام بر روی عبودیت انحصاری پروردگار تکیه کرده. قرآن خطاب به اهل کتاب - یعنی یهود و نصاری - این پیشنهاد را در زمان پیغمبر مطرح میکند: «قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم»؛ ای اهل کتاب، ای یهود و نصاری، بیائید بر یک کلمه با هم توافق کنید و آن این است که: «ألّا نعبد إلّا اللّه»، به غیر خدا هیچ کسی دیگر را عبادت نکنید. این چیزی است که در ادیان یهود و مسیحیت بوده و در همه‌ی ادیان الهی بوده؛ اسلام هم که پرچمدار این توحید خالص است. بعد به این اکتفا نمیکند، با جمله‌ی دیگری عبودیت خدا را روشنتر میکند: «و لا نشرک به شیئا»؛ هیچ چیزی را - نه فقط هیچ کسی را - شریک خداوند قرار ندهید. یعنی خواستها، هوی‌ها، هوسها، خودخواهی‌ها، خودرأیی‌ها، استبدادها، سنتها، و آداب و عادات غلط جاهلی، هیچ کدام از اینها را ما شریک خدا در عبودیت قرار ندهیم. باز مطلب را در صحنه‌ی زندگی روشنتر و عینی‌تر میکند: «و لا یتّخذ بعضنا بعضا اربابا من دون اللّه»؛(۳) هیچ کدام از ما آن دیگری را پروردگار خودمان و ارباب خودمان و سرور خودمان نگیریم، مگر خدا؛ یعنی فقط سرور همه‌ی ما خدا باشد و بس؛ هیچ انسانی هیچ سرور و بالاسر دیگری غیر از خدا نداشته باشد. این آن شعار اسلام است و منشور جهانی اسلام این است. آزادی‌ای که ما دعوت میکنیم بشریت را به آن، این است. اگر امروز هم بشر بتواند این آزادی را مورد توجه قرار بدهد و عمل بکند، اگر نظامهای فاسد نتوانند بر دوش بشر سنگینی بکنند، اگر انسانهای ظالم و خودکامه در سراسر عالم نتوانند انسانها را اسیر و برده‌ی خودشان بکنند، اگر کمپانی‌های اقتصادی بزرگ دنیا و شرکتهای چند ملیتی و کسانی که به خاطر پول و به خاطر سود میلیونها انسان را در سراسر دنیا حیران و سرگردان و زندانی خودشان کردند، اگر بشر بتواند سنگینی بار اینها را از دوش خودش بردارد، همان آزادی است که اسلام میخواهد. ✍آزادیِ اسلامی یعنی آزادی از غیر خدا و اسلام که انسان را بنده‌ی خدا میداند، این رجحان را بر همه‌ی ادیان و مکاتب دیگر دارد. در بعضی از ادیان انسان فرزند خداست، این فرزند خدا بودن یک تعارف است، فرزند خداست و اسیر هزاران انسان دیگر؛ این چه جور فرزند خدائی است؟ اسلام میگوید انسان بنده‌ی فقط خداست، یعنی بنده‌ی هیچ کس نباش؛ فرزند هر کی میخواهی باش، از کس دیگری اطاعت نکن. جهاد اسلامی اصلاً برای همین است و امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) درباره‌ی جهاد اسلامی میفرماید: «لیخرج النّاس من عبادة العباد الی عبادة اللّه و من طاعة العباد الی طاعة اللّه و من ولایة العباد الی ولایة اللّه»؛(۴) اصلاً جهاد برای این است؛ جهاد برای کشورگشائی نیست، برای فتح سرزمین نیست، برای به دست آوردن غنائم جنگی نیست، جهاد برای این است که انسانها را از بردگی بندگان به عبودیت خدا سوق بدهند؛ از اطاعت و فرمانبری بندگان و نظامهای ساخته‌ی دست بندگان به اطاعت خدا بکشانند؛ از ولایت و حاکمیت و سرپرستی بندگان و انسانهای ضعیف که خودشان برده‌ی هوا و هوس و شهوت و غضب خودشان هستند، انسانها را خارج کنند و به ولایت‌اللّه و سرپرستی خدا ببرند. کدام افتخار برای انسان از این بالاتر است؟ این آن انسان آزاد ایده‌آل است که میتواند ادعا بکند که من آزادم. ✍آن انسانی که ادعا میکند من آزادم، فقط آزادی‌اش در این است که توی خیابان مثل حیوانات جلوی چشم مردم میتواند جفتگیری بکند یا آزادی‌اش در این است که یک صندوقی را آنجا میگذارند و تمام امکانات فهم و شعور او را در دست میگیرند و او را هُل میدهند که برود توی این صندوق به نام یک کسی، یک کارتی، یک ورقه‌ی رأیی بیندازد، آزادی او فقط همین است، اما هزاران اسارت دست و پای او را بسته، این آزاد نیست. این انسان چطور ادعا میکند من آزادم؟ اسارت شغل، اسارت نظامهای فاسد، اسارت هوی‌ و هوس، اسارتهای پلیسی، اسارتهای گوناگون ناشی از فشار قدرتها، اسارت اقتصادی به دست تشکیلاتهای گوناگون اقتصادی دنیا، این ملتهائی که این همه اسارت دارند، چطور میتوانند بگویند ما آزادیم؟ چطور میتوانند ادعا بکنند که آنی که دارند این آزادی است، این چه آزادی است؟ این همان چیزی است که اسلام قبول ندارد. آزادی اسلام، ریشه‌اش آزادی انسان از عبودیت هر آنچه غیر خداست. در حالی که آزادی غربی ریشه‌اش عبارت بود از تمنیات و تمایلات و خواستهای پست انسانی یا همه جور خواست انسانی.۱۳۶۵/۱۰/۱۹
۱ ) سوره مبارکه الأعراف آیه ۶۵ وَإِلىٰ عادٍ أَخاهُم هودًا ۗ قالَ يا قَومِ اعبُدُوا اللَّهَ ما لَكُم مِن إِلٰهٍ غَيرُهُ ۚ أَفَلا تَتَّقونَ ترجمه: و به سوی قوم عاد، برادرشان «هود» را (فرستادیم)؛ گفت: «ای قوم من! (تنها) خدا را پرستش کنید، که جز او معبودی برای شما نیست! آیا پرهیزگاری پیشه نمی‌کنید؟!» ۲ ) سوره مبارکه النحل آیه ۳۶ وَلَقَد بَعَثنا في كُلِّ أُمَّةٍ رَسولًا أَنِ اعبُدُوا اللَّهَ وَاجتَنِبُوا الطّاغوتَ ۖ فَمِنهُم مَن هَدَى اللَّهُ وَمِنهُم مَن حَقَّت عَلَيهِ الضَّلالَةُ ۚ فَسيروا فِي الأَرضِ فَانظُروا كَيفَ كانَ عاقِبَةُ المُكَذِّبينَ ترجمه: ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که: «خدای یکتا را بپرستید؛ و از طاغوت اجتناب کنید!» خداوند گروهی را هدایت کرد؛ و گروهی ضلالت و گمراهی دامانشان را گرفت؛ پس در روی زمین بگردید و ببینید عاقبت تکذیب‌کنندگان چگونه بود! ۳ ) سوره مبارکه آل عمران آیه ۶۴ قُل يا أَهلَ الكِتابِ تَعالَوا إِلىٰ كَلِمَةٍ سَواءٍ بَينَنا وَبَينَكُم أَلّا نَعبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلا نُشرِكَ بِهِ شَيئًا وَلا يَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضًا أَربابًا مِن دونِ اللَّهِ ۚ فَإِن تَوَلَّوا فَقولُوا اشهَدوا بِأَنّا مُسلِمونَ ترجمه: بگو: «ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است؛ که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم؛ و بعضی از ما، بعضی دیگر را -غیر از خدای یگانه- به خدایی نپذیرد.» هرگاه (از این دعوت،) سرباز زنند، بگویید: «گواه باشید که ما مسلمانیم!» ۴ )الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج ۵، ص ۳، ح ۴؛ الوافی، فیض كاشانی، ج ۱۵، ص ۴۵؛ الحياة، محمدرضا حكیمی، ترجمه احمد آرام، ج ۱، ص ۴۰۲. كَتَبَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فِی رِسَالَةٍ إِلَى بَعْضِ خُلَفَاءِ بَنِی أُمَيَّةَ وَ مِنْ ذَلِكَ مَا ضَيَّعَ الْجِهَادَ الَّذِی فَضَّلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْأَعْمَال ...ِ وَ أَوَّلُ ذَلِكَ الدُّعَاءُ إِلَى طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ طَاعَةِ الْعِبَادِ وَ إِلَى عِبَادَةِ اللَّهِ مِنْ عِبَادَةِ الْعِبَادِ وَ إِلَى وَلَايَةِ اللَّهِ مِنْ وَلَايَةِ الْعِبَاد. ترجمه: امام باقر(علیه‌السلام): در نامه‌اى به يكى از خلفاى بنى اميه: و از جمله چيزهايى كه خليفه ضايع گذارده جهاد است، كه خداى متعال آن را بر اعمال فضيلت داده است ... و اول آن خواندن مردمان است از طاعت بندگان به طاعت خدا، و از پرستش بتان به پرستش خدا، و از دوستى بندگان به دوستى خدا. .
بسم الله الرحمن الرحیم 🔰توحید؛ یکتا حقیقت هستی توحید یکتا حقیقت هستیست. بلکه تنها حقیقت هستی است. همه عالم را توحید پر کرده است. هیچ جایی نیست که از این حقیقت هستی خالی باشد. به بیان دیگر تکوین و حقیقت عالم بُوِش اش(اسم مصدر از بودن) را محتاج به الله است. پس توحید تمام ساحات حیات انسانی یعنی عقل و قلب و عمل را تکوینا در می نوردد. در این میانه انسان به عنوان خلیفة الله به او اختیار و اراده داده شده تا اراده الهی را در حیات خود جاری سازد همانگونه که تکوینا اراده الهی جاریست. بدو این شرافت داده شده تا منتهای هستی سیر کند و صیرورت وجودی خویش به کمال رساند: و الی الله المصیر. 🔰گستره ولایت الله ربوبیت و ولایت الهی را پذیرفتن به معنای جاری ساختن اراده الهی در تمام ساحات حیات انسان می باشد. هر جا که محصول اراده باشد و محل جریان اراده آدمی باشد آنجا محل جریان و سریان ولایت است. فعل انسان نیز محصول و ولیده اراده و امتداد وجودی اراده می باشد. تمام افعال آدمی ولایت بردار است چرا که فعل ولیده اراده است و اراده ذیل ولایت معنا می شود. لکن ولایت را بایستی به حسب آن ساحت تقریر و معنا نمود. اندیشه و تفکر فعل عقل است. حبّ و بغض و میل فعل قلب است و رفتار فعل جوارح ماست. هماره فعل انسان جاری مجرای اراده و بسط ربوبیت چیزیست. حال یا مجرای اراده الهی و بسط ربوبیت و ولایت حق سبحانه می باشد یا مجرای اراده طواغیت و بسط ربوبیت و ولایت ایشان. 🔰معنای ولایت در ساحت فکر اما چگونه ولایت در ساحت تفکر و تعقل راه دارد و قابل تصویر می باشد؟! با یک مثال شروع میکنم: وقتی شما سوار ماشین می شوید که رانندگی کنید در خیابان و یا جاده به چه جراتی این کار رو میکنید؟ از کجا نمی ترسید که بقیه به شما بزنند؟ نمی ترسید چون میدانید همه تحت سیطره یک عقلانیت رانندگی هستند؛ نمی ترسید چون می دانید همه تحت سیطره یک فرهنگ رانندگی هستند؛ نمی ترسید چون می دانید همه ذیل یک طرح واره خاص رانندگی می کنند. حال اگر در این صحنه کسی بگوید من این عقلانیت و فرهنگ و طرح واره را قبول ندارم چه صحنه ای پدید می آید؟ هیچ اتفاق خاصی پدید نمی آید فقط هرج و مرج می شود!!! به یک معنا داده ها انباشته از نظریه و نظریه ها انباشته از پارادایم ها و پارادایم ها انباشته از فرهنگ و جهان فرهنگی ای هستند که ما در آن قرار داریم، جهان فرهنگی ما را نیز ارتباطات ما و نحوه زیستن ما شکل میدهد. حال اگر تفکر و تعقل را بسان همان رانندگی در نظر بگیریم؛ چنانچه تفکر و تعقل ما ذیل فرهنگ برتر و حیات طیبه رشد نکند سرانجام حیات و زندگی ما چیزی جز هرج و مرج نخواهد بود اگر امروز کمی از این هرج و مرج را می چشیم به دلیل آنست که مشخص نکردیم ذیل کدام فرهنگ و حیات میخواهیم بیندیشم. به عبارت دیگر تفکر و تعقل آدمی ولیده نوع زیستن و حیات اوست. همانگونه که زیست می کنیم فکر می کنیم، همانگونه که حیات خودمان را سامان می دهیم تعقل می کنیم. به من بگویید چه فرهنگی را پذیرفته و تحت سیطره چه فرهنگ و خرده فرهنگ هایی هستید تا به شما بگویم چگونه فکر می کنید!!! اینکه ما تحت هر پارادایمی تحلیل و اندیشه ورزی کنیم، خواه ناخواه ولایت آن را پذیرفته ایم... اینکه ما یک گفتمان سیاسی اجتماعی را بپذیریم و ذیل آن و در جهت بسط آن تفکر کنیم ولایت آن را پذیرفته ایم. اینکه ما حتی یک نظریه را بپذیریم و دستگاه تحلیلمان را با آن سامان بدهیم ولایت آن را پذیرفته ایم. حتی و حتی اگر یک ادبیاتی را بپذیریم تحت همان ولایت شده ایم و تفکر و تعقل خودمان را ذیل آن ادبیات تعریف کرده ایم.چرا که واژگان و ادبیات یک منطق و بار معنایی مختص به خود را همراه خود دارند. اینها همه مراتب معنای تشکیکی ولایت در تفکر است ... حال این ولایت، ولایت طاغوت و شیطان است یا ولایت الله. ما می توانیم پاردایم توحیدی، گفتمان توحیدی و نظریه های توحیدی و ادبیات توحیدی را بپذیریم یا نپذیریم لکن نپذیرفتن به معنای آنست که در آن ساحت ذیل ولایت طاغوت و شیطان حیات خودمان را شکل داده ایم. معنای ولایت در بسط تام معنای توحید حضور دارد و همه مراتب حیات انسانی را در بر می گیرد و اصلا اختصاص به ساحت عمل ندارد یا بهتر بگویم تمام ساحت اعمال جوانحی و جوارحی را شامل می شود. فلذا اگر تعقل فعل عقل است و عمل عقل است پس ولایت در ساحت تفکر نیز قابل تبیین و ترسیم می باشد. .
🔰، ، توضیح بیشتر آنکه ما براساس ارتباطاتی که سامان می دهیم خودمان را ذیل گفتمان ها و خرده فرهنگها تعریف می کنیم. به واسطه پدیده های متفاوت میتوان این تعریف شدن را توضیح داد یکی از این پدیده ها پدیده یادگیری اسمزی می باشد که به واسطه محیط و جهان فرهنگی ای که ما در آن قرار داریم شکل میگیرد. "بیش از نیمی از یادگیری های ما به صورت ناخودآگاه و در اثر نوعی الگوبرداری ناخودآگاه، عمیق و درونی سازی آن از محیط اطرافمان شکل می گیرد. درست مانند یک اسفنج که وقتی در یک مایع قرار گیرد، به دلیل خاصیت اسمزی، مایع را به خودش می کشد . ما هم وقتی با شخصیت های تاریخ ساز معاشرت می کنیم ناخودآگاه خلاق تر و جسورتر و آینده ساز تر می شویم، وقتی با کسانی که تفکرات عمیق و فلسفی دارند تعامل می کنیم ناخودآگاه دیدگاه مان به مسائل عمیق تر می شود و زمانی که با آدمهای پرتلاش حشر و نشر داریم ناخودآگاه عمل گراتر می شویم. اگر با مدیران سیاسی- امنیتی دم خور باشید بعد از مدتی همه چیز را از نگاه سیاست و امنیت تحلیل می کنید!!!"(کانال شبکه استراتژیست) ما بر اساس اینکه با چه اشخاصی عمرمان را سپری میکنیم و ارتباطات کاری و غیر کاری و حقیقی و مجازی مان را سامان می دهیم تحت سیطره و ولایت گفتمانها و خرده فرهنگها قرار می گیریم و دستگاه تحلیلی و فکری مان قبله ای برای خود می یابد. حال این قبله یا سوی الله دارد یا سوی طاغوت. به عبارت دیگر ما با ارتباطات انسانی، و تمامی عوامل حیات انسانی که در این ارتباطات رقم میخورد یک متفاوتی را رقم میزنیم، که نظام اندیشه و نظام محاسبه، نظام ارزشی و عاطفی و نظام رفتاری مختص به آن در این زیست جهان شکل میگیرد. کار ما آنست که در پی مهندسی و معماری توحیدی باشیم. اما در مقابل پروژه غرب آنست که زیست جهان های اجتماعی-فرهنگی تمدن زا را به آشوب بکشد. استعداد زایش نظام اندیشه و نظام ارزشی و نظام رفتاری تمدن زا را داراست و به عبارت بهتر حامل هویت تمدنی فرداست. لکن تمام مأموریت غرب آنست که نگذارد این زیست جهان به وحدت خود باقی بماند و در پی آنست که آنر ا به آشوب بکشد تا این هویت تمدنی عرصه بروز و ظهور پیدا نکند و در هیاهوها و غوغاها گم شود. آشوبناکی زیست جهان های اجتماعی بستر ساز ربوبیت هر چه مطلق تر نظام سلطه است. چرا که در هنگامه آشوبناکی یک زیست جهان، اساسا استعداد زایش نظام اندیشه و نظام ارزشی تمدن زا آن زیست جهان از دست می دهد و در یک کلام توان عزم و ایستادگی و مقاومت در برابر نظام سلطه نخواهد داشت. 🔰💠🔰در این زمانه عاقله نخبگانی انقلابی به همراه رهبری بایستی در حال تدارک عقلانیت انقلابی باشد تا با این آشوبناکی مقابله نماید. همانگونه که رهبری با معماری شخصیت جوانهای این سرزمین و سرودن امید و آرمان و نیز کاشتن عبرتهای تاریخی در پی محو این آشوب و تشتت فکری فرهنگی می باشد. اصلی ترین پروژه عاقله نخبگانی انقلابی در هنگامه کنونی آنست که با بسط درخت عقل و خرد را ذیل سپهر ولایت الله بارور سازند. .
#هیئت #خویشاوندی_فطری #عدالت #آزادی #زیست_نهاد_مردمی .
، ، و . بسم الله 🏴🏴🏴 🏴🏴🏴 💢پیشتر توضیح داده بودم که لازم بیّن و است. 🔰 و یا به عبارت دیگر جایگاهی ویژه در اندیشه دارد: 💠اگر حكومت كنندگان كشورهاى اسلامى نماينده مردمِ با ايمان و مجرى احكام اسلام مىبودند، اختلافات جزئى را كنار مىگذاشتند، دست از خرابكارى و تفرقهاندازى برمىداشتند، و مىشدند و مىبودند، در آن صورت مشتى يهودى بدبخت، كه عمال امريكا و انگليس و اجانبند، نمىتوانستند اين كارها را بكنند، هر چند امريكا و انگليس پشتيبان آنها باشند. 💠 امام خمینی ره در درسهای ولایت فقیه 💠 یک نسخه امروز دارد و آن است. در درون کشورها هم همین نسخه وجود دارد؛ ملّتها باید باشند. باید باشد.💠 امام خامنه ای 1394/04/27 🔰البته تذکرات و بیانات بسیار بسیار زیاد است که مجال پرداخت بدان در این مقال نمی گنجد لکن لب مطلب همین است که اگر انقلاب اسلامی آرمانی جز ندارد این آرمان در سایه سار حاصل می شود. 🔰اما مقوله زمانی رقم میخورد که بر اساس انسانی رقم بخورد. این ساخت در هیئات مذهبی ما به طول پنهان وجود دارد این نوشتار سعی دارد ضمن ایجاد خودآگاهی نسبت بدین زمینه برای مراقبت از این ساخت پدید آورد. 🔰انسان و است. هیئات با فراهم آوردن یک بستر و و یکسان در حالیکه هیچ کس بر دیگری برتری ندارد و هر فرد آزاد است تا به اندازه ظرفیت روحی و صفای معنوی خویش بهره بگیرد. 🔰در بستر هیئت به همه اجازه داده شده که از و سلاح خود یعنی و بهره بگیرد و عواطف خود را با دیگران به بگذارد. در بستر هیئت همه تا یک در دریای عواطف انسانی داشته باشند و بدون اینکه غل و غش ای در کار باشد انکسار و تاثر خود را بیان کنند. در بستر هیئت هر کس به اندازه ظرفی که آورده از شهد معنوی هیئت می نوشد بدون هر گونه غرض ورزی یا بی عدالتی. 🔰در هیئت انسانها از عمق جان خود جاری می شوند و این مهم یک بین انسانها رقم میزند. خود و ابزار این خویشاوندی فطری است. به عبارت دیگر از طرفی ، و با است و وحدت این همه بستری است برای رقم خوردن . 🔰آن زمان که همه نام را صدا می زنند فقط یک لفظ نیست که فریاد می زنند بلکه جان ایشان است که به سخن آمده و در قالب یک لفظ بروز پیدا می کند. در این زمان است که زمان خود را به نظاره می نشیند و هستی انسانیت مظهر اسم الهی می شود. به علت همین و انسانی است که زیست نهادی نظیر ، از دل جوشیده و در دل زیسته و برآمده از است.(1) فلذا هر چقدر این در بستری و به قبله آرمانی به نام رقم بخورد هیئات موفق ترند(2). همان طور که در جریان رخداد انقلاب اسلامی در سال 57 هیئات نقش ویژه ای داشتند، در هر زمان و زمانه ای هیئات می توانند محملی باشند برای ایجاد به منظور ایجاد . 🏴🏴🏴حدود یک اربعین به ماه محرم باقی مانده است ضروری است اولا حضرت حق را به خاطر نعمت عظیم هیئت شکرگذاری بکنیم ثانیا نهایت تلاش خالصانه خود را برای بهره بری و بهره رسانی هر چه بیشتر هیئات به کار بندیم.🏴🏴🏴 پ.ن: 1. بهره گیری و الگوگیری از ساخت زیست نهادهای نظیر هیئت لازمه پیشبرد نهضت مردمی انقلاب اسلامی است. 2.فلذا مودّت ها و دوستیهایی که در هیئات شکل میگیرند ماندگار ترند و از عمق انسانی بیشتری بهره می برند. .
#کردستان، #مرزهای_جغرافیایی، #حصارهای_نظام_سلطه و #اربعین!!! .
بسم الله الرحمن الرحیم 🔰پرده اول: کردستان و راهبرد و در صد ساله اخیر اگر به تاریخ غرب و سیاست های نظام سلطه خاصه آمریکا نگاهی بیندازیم متوجه می شویم که همواره آمریکا در حال دوختن بوده است! قاره اروپای امروزی با تقسیمات جغرافیایی فعلی نیز محصول اختلاف افکنی آمریکا و انقلابهای مخملین در کشورهایی نظیر یوگسلاوی و چکسلواکی سابق می‌باشد. هر چند پیش از این تاریخ قاره سبز خود مهیای هرگونه تجزیه و چندپارگی بوده است. نه تنها قاره اروپا بلکه غرب آسیا و آسیای میانه نیز از این سیاست پلید نتوانست جان سالم به در ببرد. مرزهای کشورهای عربی که امروز شاهدش هستیم محصول توافق سایکس – پیکو می باشد. این توافق بین سایکس (Mark Sykes) دیپلمات و پیکو (George Picot) دیپلمات در نه می 1915 تنظیم و توسط وزرای خارجه دو کشور امضا شد و به قرارداد “سایکس – پیکو” معروف است و هنوز مرزهای کشورهای عربی در چارچوب آن قرارداد تعریف می‌شوند. مرزها طوری تعیین شده‌اند که کشورها دارای مذاهب و قومیت‌های مختلف باشند، تا استخوان لای زخم برای روز مبادا حفظ شود! و اکنون غده سرطانی اسرائیل در پی آنست که کار نیمه تمام سایکس - پیکو در سال 1915 را به اتمام برساند! در جون 2006، خانم رایس، وزیر امور خارجه‌ بوش پسر، در تل‌آویو و در حضور نخست وزیر اسرائیل، اولمرت، اصطلاح “خاورمیانه جدید” را به جای اصطلاح قبلی “خاورمیانه بزرگ”، مطرح کرد . این بیان، تأییدی بود بر “نقشه‌ راه نظامی”آمریکا- اسرائیل- انگلیس در خاورمیانه. این طرح تدوین شده بود که طبق آن، مراحل متعددی برای سالیان متمادی ناپایداری، آشوب و خشونت از لبنان، فلسطین، سوریه، عراق تا خلیج فارس، ایران و افغانستان را در بر خواهد گرفت. این طرح که به وسیله وزیر خارجه آمریکا و نخست وزیر اسرائیل معرفی شد و از حمله به لبنان شروع شد؛ در صدد اعمال فشار برای “آشوب سازنده” (Constructive chaos) در تمام منطقه است. “آشوب سازنده” توسط سه کشور فوق‌الذکر شرایط را طوری فراهم خواهد کرد تا نقشه‌ جغرافیایی جدیدی برای منطقه برای نیازهای ژئواستراتژیک، فراهم سازند. و حال بعد از گذشت یک دهه این پروژه با موضوع پیگیری شد. 🔰پرده دوم: تبدیل تهدید به وقتی رفراندوم کردستان صورت گرفت، با خودم گفتم واقعا ما برای معکوس ساختن این روند چه می توانیم بکنیم. چگونه این تهدید را میتوانیم به یک فرصت ناب تاریخی بدل ساخته و تاریخ را از نو بسازیم؟ چگونه می توانیم مرزها را برداریم؟ چگونه میتوانیم امتها را به امور والاتر و متعالی تری رهنمون سازیم که به جای قومیت و نژاد خود، این امور را را مدار تصمیمات خود قرار بدهند؟! اساسا میتوانیم چنین چیزی را تخیل کنیم؟ آیا روزی می رسد که مردمان این منطقه خود پیشتاز برداشتن مرزها شوند و اراده های سیاسی مستکبرانه را در هم شکنند؟!! حتی تخیل چنین چیزی هم بسیار شورانگیز و حماسی است.... 🔰پرده سوم: و فرصت تاریخ سازی شیعه وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّه وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ/قصص، آیه 5 شیعه یعنی زبان گویای فطرت شیعه یعنی ازدهار و شکوفایی شیعه یعنی اثاره و جوشش عقلانیت متعالی به نظر می رسد فرصت تاریخی اربعین بستری بسیار عالی برای شکوفایی میان همه انسانهایی است که ارزشهای فطری برای ایشان معنا دارد. در زمانه کنونی که جریان باطل ظلم و جنایت را به حد اعلای خود رسانده، زمینه شنیدن شدن ندای فطری حضرت سیدالشهداء علیه السلام برای قیام علیه ظلم و ستم و استبداد توسط جهانیان فراهم شده است. محبت اهل بیت علیهم السلام خاصه حضرت سیدالشهداء علیه السلام نه منحصر به مذهب شیعه بلکه متعلق به تمام مستضعفان جهان می باشد. ضروریست امت ایران رسالت و نقش تاریخی خود در استفاده از بستر اربعین برای ایجاد بر محور سیدالشهداء علیه السلام ایفا کند. .
🔰💠🔰نه تنها در جریان انقلاب اسلامی بلکه در سراسر مسیر نهضت، سخنان امام خمینی به عنوان آغازگر عصر نوینی از خردمندی همواره روشنای مسیر ما بوده و هست؛ امام رمز بقای انقلاب اسلامی را چنین تصویر می کند: 💠بىترديد رمز بقاى انقلاب اسلامى همان رمز پيروزى است؛ و رمز پيروزى را ملت مىداند و نسلهاى آينده در تاريخ خواهند خواند كه دو ركن اصلى آن: 1. انگيزه الهى و مقصد عالى حكومت اسلامى؛ 2. و در سراسر كشور با براى همان انگيزه و مقصد.💠 و این چنین به ملت ایران توصیه می کنند: 💠توصيه اين جانب به مسلمين و خصوص ايرانيان بويژه در عصر حاضر، آن است كه در مقابل اين توطئهها عكس العمل نشان داده و به و خود، به هر راه ممكن افزايش دهند و كفار و منافقان را مأيوس نمايند.💠 این کلام بسیار گیرا و رساست: . وحدت یک ملت سبب یأس کفار و منافقان است و وحدت ملتها برای نظام سلطه یقینا کمرشکن خواهد بود! پیوند ایمانی و عاطفی میان جمهوری اسلامی و دیگر ملتهای مستضعف زمینه ساز وحدت بین ملتها و عمق راهبردی ماست که میتوانیم از بستر اربعین نهایت استفاده را برای تقویت این عمق راهبردی بهره‌برداری بکنیم. همان طور که رهبری در این باره می فرمایند: 💠تکیه‌گاه یک ملت به عمق استراتژیک اوست دشمنان نمی خواهند ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی از این حمایت و طرفداری‌ای که از او در کشورهای مختلف میشود - که البته بی‌نظیر هم هست - برخوردار باشد. دشمن نمی خواهد این ارتباط برقرار باشد. جمهوری اسلامی باید حفظ این عمق راهبردی را از وظائف خودش بداند. این جزو آن شاخصه های اصلی است.💠87/9/24 💠من همیشه تأکید کرده‌ام که ملّت ایران یک عمق راهبردى‌اى دارد که اختصاصى او است و هیچ کشورى را و هیچ نظامى را ما سراغ نداریم که در خارج از مرزهاى خودش این‌همه ریشه‌هاى لطف و محبّت و پیوند عاطفى و پیوند اعتقادى و ایمانى، آنها را به‌هم وصل بکند، [ولى‌] ما این را داریم - هم در این چند روز این را مشاهده کرده‌ایم.💠۹۳/۰۶/24 💠🔴💠پیشنهاد راهبردی بنده این است که گروههای جهادی و هیئات متعهد و انقلابی، کاروانهای زیارت اربعین را برای مستضعفان کشورهای آذربایجان، ترکیه، ارمنستان، افغانستان، پاکستان، کشمیر، سوریه، کویت، عربستان، یمن، ترکمنستان، تاجیکستان، ازبکستان، قزاقستان و حتی تبت ... را راه اندازی نموده و این عمل صالح را با رفتار اخلاقی و پسندیده و فرهنگ غنی شیعه به سرانجام برسانند و این مهم را به عنوان طلیعه و سرآغازی برای پیوند فطری ملتها و شکل گیری تمدن نوین اسلامی قرار بدهند. .
💠روایتی توحیدی از ارزشها و شعارهای اصلی انقلاب💠 🔰تفسیر ارزش فطری با رویکرد 🔰 .
بسم الله ، ، ، / 💠روایتی توحیدی از ارزشها و شعارهای اصلی انقلاب💠 🔰تفسیر ارزش فطری با رویکرد 🔰 🔰پرده اول: کنکاشی در معنای استقلال را شاید بتوان اینگونه معنا کرد که یک ملت مبتنی بر هویت تاریخی خودش فلسفه زندگی مستقلی داشته باشد و بتواند برای سرنوشت خود مستقلانه تصمیم بگیرد. به یک معنا شاید بتوان آزادی در ابعاد یک ملت را استقلال نامید اما بایستی توجه داشت که لوازم معنای ملت یا امت در معنای استقلال اخذ می شود که در ادامه بدان می پردازیم. اما پیش از آن بایستی توجه داشت که استقلال نه تنها متعلق به ملت یعنی افرادی که داخل مرزهای جغرافیایی و سیاسی هستند می باشد بلکه استقلال متعلق به یک امت نیز هست. فلسفه مستقل حیات داشتن یعنی هویت مستقل داشتن یعنی یک ملت/امت بتواند نگرشها، آرمانها و خواستهای خود را مستقلا تشخیص داده و تحقق آنها را دنبال کند. 🔰پرده دوم: نسبت ارزش فطری و وقتی میگوییم استقلال یعنی تصمیم و اراده مستقلانه مبتنی بر یک فلسفه و عقلانیت به عبارت دیگر میگوییم اراده فعل عقل است و این اراده میتواند تحت اجبار و اکراه و اغوا شکل بگیرد یا مختارانه و آگاهانه. همچنین یک ملت خود تصمیم بگیرد که ذیل کدام عقلانیت اراده و تصمیم جمعی اش را سامان بدهد. ذیل عقلانیت مادی گرا که همه انسانیت انسان در قامت یک حیوان ترسیم و تصویر میگردد یا ذیل عقلانیت توحیدی که انسانیت انسان تا مراتب اعلای تألّه و الوهیت اوج گرفته و متکامل می شود. فلذا سخن این است که استقلال یک ملت وقتی استقلال حقیقی و واقعی است که ذیل عقلانیت توحیدی و به واسطه جنود عقل شکل بگیرد. هرگونه استقلالی که غیر از این باشد توهم و خیال استقلال است. همان طور که آزادی اختیار واقعی انسان در و دشمنی تمام با شیطان و عبودیت تمام ذیل ولایت الله شکل میگیرد استقلال یک ملت/امت نیز در عداوت تامّه با شیطان بزرگ است که شکل میگیرد. آمریکا به عنوان مصداق اتمّ استکبار کشوری در کنار باقی کشورها نیست بلکه او رأس نظامی است که میخواهد سلطه خود را بر تمامی کشورها بگستراند و فلسفه و عقلانیّت مد نظر خود را حاکم بر تصمیم و اراده ملّتها/امّتها بگرداند. 🔰پرده سوم: راهبرد نظام سلطه در سلب استقلال ملّتها/امّتها شاید بنیادی ترین راهبرد دستگاه استکبار و نظام سلطه در برابر مستضعفان را بتوان استراتژی و تحقیر ملل بیان کرد... حق سبحانه در آیه 54 سوره زخرف می فرماید: فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ
فرعون با استخفاف و تحقیر شخصیت قوم خود، عقول قوم خود را دزدید و بر ایشان استعلا یافت!(حضرت علامه طباطبایی در المیزان اینگونه معنی می کنند آیه را: أي استخف عقول قومه و أحلامهم) در طول تاریخ و رئیسی نظام سلطه و طواغیت آن بوده که و تاریخی ملل و امم را از ایشان گرفته تا بتواند یوغ بردگی و بندگی بر گرده آنان بنهد. وقتی یک ملتی بی شخصیت شد، احساس حقارت می کند، وقتی احساس حقارت کرد کار برای مستبد مستکبر بسی آسان است. برای اینکه کسی را تصرف کنی اول کوچکش کن، تحقیرش کن، به او بفهمان که چیزی نیست و قدر و منزلتی ندارد و هیچ نقطه مثبتی در زندگی او وجود ندارد و با این کار او را در گرداب و لجّه یاس و ناامیدی قرار بده، وقتی که خوب باور کرد که بی شخصیت است، حقیر و بی ریشه است، به راحتی می شود او را تصرف کرد و به اطاعت کشاند. و از این روست که زاییده شد. استعمار ضد است. استعمار یعنی یک ملتی/امتی اراده و تصمیمش از جانب غیر و دیگری از روی اجبار و اکراه و اغوا شکل بگیرد. استعمار در طول تاریخ دوره هایی را پشت سر گذاشته است. دوره اول: استعمار نظامی(استعمار کهنه) دوره اول استعمار اینگونه بود که کشورهای نظام سلطه به کشور دیگری حمله میکردند آن کشور را به واسطه نیروی نظامی خود اشغال میکردند و منابع آن کشور را به یغما برده و اراده خود را بر سرنوشت ملّت آن کشور تحمیل میکردند. دوره دوم: استعمار نو دوره دوم استعمار اما آن بود که دست نشانده های خود را در کشورهای هدف بر سر کار آورده و با آن دست نشان بسان عروسک خیمه شب بازی تعامل کرده و اراده خودشان را در ذهن و فکر دست نشانده ها حقنه می کردند. به عبارت دیگر در استعمار نو عقل مسئولان و کارگزاران از ایشان سلب شده و آنچه که نظام سلطه بدیشان دیکته می نمود اجرا می کردند. دوره سوم: استعمار فرانو اما دوره سوم استعمار، استعمار فرانو هست که در آن قدرت تفکر و تحلیل به واسطه حجم دیتا و اطلاعات درست و غلط مخلوط به هم از انسان گرفته می شود. به تعبیر مرحوم آیت الله حائری شیرازی: «استعمار فرا نو یعنی تعطیل فکر. نه به آن معنا که اجازه ندهد شما فکر کنید، بلکه به آن معنا که فرصت ندهد شما فکر کنید؛ آن‌هم نه به این صورت که اگر فکر کردید شما را بزند؛ نه، بلکه اجازه ندهد نیازها، شما را به فکر وادارد. می‌خواهد به ‌مجرد اینکه نیازی پیدا کنید، از شما رفع نیاز کند؛ این یعنی تعطیلی فکر... استعمار به همین روش جلوی تفکر را می گیرد. استعمار می‌خواهد اصلاً تو «نیازی» به فکر نداشته باشی» پس نظام سلطه در عصر جدید برآنست که به بشریت فرصت ندهد مستقلانه بیندیشد مستقلانه تصمیم بگیرد و مستقلانه عمل بکند. 🔰پرده چهارم: مراتب تشکیکی استقلال بر اساس 5 رویکرد مادر در مکتب امام ره ما معتقدیم که مکتب امام ره مبتنی بر 5 رویکرد مادر می باشد: 1. رویکرد توحیدی : هویت‌بخش(مبدأ و مقصدی، بلکه موطنی)؛ 2. رویکرد تربیتی : جنس و جوهره‌ساز(در افق فردی)؛ 3. رویکرد فرهنگی : جنس و جوهره‌ساز(در افق اجتماعی)؛ 4. رویکرد تمدنی : گونه و گستره‌آفرین(در امتداد رویکرد غلیظ اجتماعی)؛ 5. رویکرد حکومتی : چهرۀ قاهر عملیاتی آفرین(چون یک خروجی تعیّن‌بخش).
بر اساس این 5 رویکرد میتوان گفت که استقلال به لحاظ عمقی از مراتب تشکیکی برخوردار است. پیشتر گفته بودیم به لحاظ گستره استقلال هم برای یک مطرح می باشد و هم برای یک . بر اساس این 5 رویکرد اصلی ترین مرتبه استقلال آنست که یک ملت بر اساس هویت فطری و توحیدی خود برای سرنوشت خویش تصمیم بگیرد. یعنی بدترین نوع سلب استقلال یک ملت سلب استقلال هویتی و شخصیتی او می باشد. اگر یک ملتی هویت و شخصیت خود را از دست نداده باشد هر چه در مراتب رویین تر استقلال خودش را از دست داده باشد باز هم میتواند استقلال خود را در تمامی مراتب باز به دست بیاورد. استقلال تربیتی آنست که یک ملت بتواند بر اساس هویت تاریخی خودش و نیز بر اساس فلسفه حیات خویش به تربیت نسلهای پس از خود بپردازد. اگر این مهم روی ندهد ما شاهد یک انقطاع نسلی خواهیم بود. شاهد نسلی خواهیم بود که با گذشته خود بیگانه است و با فردای خود ناآشنا فلذا استقلال تربیتی برای یک ملت نیز به شدت زیرساختی و مهم است. استقلال فرهنگی که به نوعی امتداد اجتماعی استقلال تربیتی می باشد بدین معناست که یک ملت بایستی در تعلقات فرهنگی خودش مستقل باشد نه از آنکه از روی تقلید و غربزدگی هر آنچه که امپراتوری رسانه ای غرب بر سر دست گرفت آن را به عنوان تعلقّات فرهنگی خودش بپذیرد. زبان فارسی یکی از اصلی ترین تعلقات فرهنگی ماست که بایستی به شدت از آن حراست کنیم. استقلال تمدنی نیز آنست که یک ملّت بر اساس هویت و تربیت و فرهنگ خویش تعلقات تمدنی خود را سامان بدهد. اینکه یک ملتی را دست بسته تسلیم تعلقات تمدنی غرب نظیر اسناد توسعه پایدار و مجامع به اصطلاح بین المللی کنیم عملا تن به استعمار نوینی داده ایم که در ساحت تمدنی از جانب غرب تحمیل می شود. رویین ترین سطح استقلال، استقلال حکومتی می باشد که شامل عرصه های متنوع سیاسی، اقتصادی، بهداشتی، علمی، صنعتی و نظامی می باشد. ما پس از انقلاب اسلامی با تشکیل نظام اسلامی توانستیم به استقلال سیاسی دست یابیم و به تدریج در ساحات دیگر استقلال خود را گسترش دهیم. اما بایستی توجه داشت تا رسیدن به قله اقتصاد راه پر پیچ و خمی پیش روی جمهوری اسلامی می باشد. سید مصطفی مدرس .
🗓سالروز تصویب قانون اساسی 🔰رهبرانقلاب 💠بنده دأبم نیست که از سیاستمداران غربى چیزى بگویم اما یک جمله جالبى از یک مقام غربى نقل کنم، او میگوید: دو چیز است که اگر ملتهاى مسلمان از آن آگاه شوند، دیگر همه‌ى تابوها و اصول غرب در هم خواهد شکست، یکى قانون اساسى جمهورى اسلامى است؛ که این قانون اساسى، یک حکومت مردمى و پیشرفته امروزى و در عین حال دینى را در چشم مسلمانان جهان ممکن میسازد و دوم، کارنامه موفقیت هاى علمى و اقتصادى و سیاسى و نظامى جمهورى اسلامى است! ۸۹/۱۱/۱۵ .