eitaa logo
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
4.6هزار دنبال‌کننده
24هزار عکس
10هزار ویدیو
325 فایل
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمی‌شود🌷 رفیق‌شهیدمْ‌دورهمی‌خودمونیه✌️ خوش‌اومدی‌رفیق🤝 تأسیس¹⁰/⁰³/¹³⁹⁸ برام بفرست،حرف،عکس،فیلمی،صدا 👇 https://eitaayar.ir/anonymous/vF1G.Bs4pT جوابتو👇ببین @harfaton1 کپی‌آزاد✅براظهورصلوات‌📿هدیه‌کردی‌چه‌بهتر
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷ـشهدا از 😷ـنفس افتادن تا ما نفس بکشیم... حضور در #کردستان، #ایمانی_قوی و دلی چون #شیر را می طلبید، در #اردیبهشت سال 59 و در #جریان_عملیات_آزاد_سازی شهر #سنندج بعد از نبردی دلاورانه، #مجروح شد و توسط #کومله به اسارت گرفته شد. همان لباس با آرم #سپاهی که پوشیده بود، #کفایت می کرد تا #خونخواران کومله تا لحظه #شهادت بلاهائی بر سر او بیاورند که باور این رفتارها از یک انسان بسیار سخت است.  بعد از #مجروحیت و #اسارت سعید، دیگر هیچ خبری از او نبود و نیست و برای همیشه #مفقود الاثر شد و تنها #سند و حکایت بعد از #اسارت ایشان خاطرات یک برادر #ارتشی است که از آن دوران دارد:   دشمنان برای اعتراف گرفتن، هر دو دستش را از بازو بریدند. با #دستگاه های برقی تمام صورتش را سوزاندند. بعد از آن پوست‌های نو که جانشین سوخته‌ شد همان پوست‌های تازه را کنده و با همان جراحات داخل دیگ آب نمک انداختند. او مرتب #قرآن را #زمزمه می‌کرد. ‌  سرانجام او را داخل دیگ آب جوش انداخته و همان جا به دیدار معشوق شتافت. (آخ آخ آخ آی خدا دلم تنگه💔) کوموله ها جسدش را #مثله نموده و جگرش را به خورد هم سلولی‌هایش دادند و مقداری را هم خودشان خوردند! 😔😢😭💔😭😢😔 آی 🌷ـشهدا اگر 🤝ـدستمان را 🤛🤜ـنگیرید 💔ـمیمیریم.. #شهیدی_که_گوشت_بدنش_راخوردند #شهید_احمد_وکیلی #یادش_باصلوات #شهدا #شهیدانه #شهادت #شهید http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
✨ 🌹 آقای میرزایی: اما شهدا خواستنت و انتخابت کردن که دست از بنده نفس بودن بکشی و بنده خدا بشی ... 😔در مقابل حرفهای آقای میرزایی فقط سکوت جايز بود. دوسه روز بعد ما ۱۵نفر با آقای میرزایی، محمدی، حسینی، زهرا سادات و زینب رفتیم جنوب. 💥این اومدن کجا، جنوب اومدن نه ماه پیش کجا... نزدیکای زهراسادات نزدیکم شد، سرم به شیشه بود که زهرا سادات صدام کرد +حنانه اشکامو پاک کردم و گفتم : جانم +یادته بهت گفتم معنی اسمتو بفهمی دیگه ازش بدت نمیاد -آره 😔😔😔 +خب میخام معنی اسمتو بهت بگم -‌ممنون میشم اگه بگی +حنانه اسم چهارده معصوم که بلدی؟ -آره در حد همین اسم +خوب حالا من بعدا از زندگی همشون بهت میگم -باشه +ببین بعداز (ع) تو روز و شروع بی بی (س) تو راه به یه مسجدی هست که الان به معروفه. 😔ماجراش اینه یک شب سر و خود اسرای کربلا در این موند؛ ستون های مسجد به حال (س) طفل سه ساله امام حسین (ع) و سر بریده سیدالشهدا گریه میکنن 💔 زهرا سادات رفت و من موندم یه عالمه غفلت و سرزنش 😭😔 🍃❤️ ای که معنی اسمش گریه کن حسین هست مست و غرق گناه بوده... 👌رسیدیم اهواز و وارد مدرسه شدیم این بار نق و نوق نکردم فقط بی تاب و بیقرار بودم بالاخره صبح شد و به سمت راه افتادیم... ادامه دارد... +وعجل_فرجهم http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
سی و پنج سال کم نیست برای مرور !!! 😔😔😔 و برادران و عمه‌ها و خواهران!!! 💔💔💔 هر روز بر مصائب پدر گریستی ای امام مؤمنین اکنون پدر چشم انتظار شماست!!! شهادت امام سجاد (ع) در سال ۹۴ بنابر مشهور یا ۹۵ ه، امام زین‌العابدین (ع) در سن ۵۷ سالگى با زهرى که یا !هشام به آن حضرت دادند به شهادت رسیدند. این در حالى بود که ۳۴ یا ۳۵ سال بعد از واقعه جان‌گداز شهادت پدر و برادران و عمو و بستگان و اسارت عمه‌ها و خواهرانش، گریان بودند... (ع) آن حضرت را تجهیز نمودند و در کنار قبر عموى مظلومش (ع) به خاک سپردند. سال شهادت آن حضرت را به خاطر کثرت فوت فقهاء و علماء «سنه‌الفقهاء» گفتند. در شهادت آن حضرت اقوال دیگرى نیز وجود دارد: ۱۲ محرم ، ۱۸ محرم ، ۱۹ محرم ، ۲ صفر.
روزهای رفتن که رسید، پدر خواسته بود رضا بماند و خودش برای چندمین بار به جبهه برود. پسر عاجزانه خواسته بود این بار را اجازه رفتن بدهد. اگر سرنوشتش یا شهادت نبود، دیگر حرفی از رفتن به جبهه نزند. بماند و به خانواده خدمت کند … در مسیر رفتن به منطقه چندباری تماس گرفت. انگار می خواست دل پدر کاملا از این رفتن راضی باشد. در آخرین تماس این رضایت را به طور کامل جلب کرده بود. حاج آقا محسنی‌فر شبی در خواب رضا را میهمان برادر شهیدش محمدتقی می‌بیند. وقتی می خواستند مقدمات رساندن خبر را انجام دهند و در گفتنش مردد بودند، خودش به صراحت گفته بود: «رضا شهید شده است! و من این را می‌دانم.» دستانش را به آسمان بلند کرده بود: «خدایا این قربانی را از من بپذیر…» فقط توی ذهنش آمده بود که باید صورت بچه و خوش‌اخلاقم را ببینم، که آن صورت زیبا سالم مانده است یا نه! صورتش را که دیده بود، انگار لب‌های رضا تبسمی دلنشین داشت. بوسه ای نثارش کرده و آرام گفته بود: «باباجان، سلام مرا به آقا امام حسین(ع) برسان…» @Refighe_Shahidam313  
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
نام: محمود نام خانوادگی :رادمهر نام پدر : علی اصغر تاریخ تولد : تاریخ شهادت : 1395/02/17 محل شها
‍ 🍃مدافعان حرم که راهشان است و در آن شکی نیست، اما حرفم با مردمی است که را ذکر لب کرده اند و خودشان تماشاچی میدان شده اند. 🍃خوابِ غفلت و منطقمان را بیخیال کرده است. برای حسین سینه می زنیم اما نمیدانم پاسخ به اینکه آیا حسین وار زندگی می کنیم یا نه چیست؟ 🍃شب اگر کربلا بودیم و در تاریکی شب، امام می فرمود هرکس میخواهد می تواند برگردد. نمیدانم چه می کردیم!! 🍃مدافعان حرم، یارانی هستند که به پای ماندند و حال برای دفاع از حرم خواهرش گویان راهی می شوند. محمود رادمهر از جمله محبّانی است که پرستوی دلش در هیئت حسین بال و پر گرفت. وقتی روضه و بازار را شنید، کوچ کرد سوی حرم و بال هایش را نذر دفاع از حرم بی بی کرد 🍃 دلی که با ارباب خو بگیرد، نمی تواند را تنها بگذارد. از محمود فقط مژده شهادتش آمد و پناهگاهِ پیکرِشهدا، جسمش را در آغوش گرفت. خانطومان نمی توانست از محمود دل بکند که سالها پیکرش را میزبان بود 🍃 بعد از ۵ سال به حرمت بیقراری های مادرش، برای چشم های منتظر همسرش و فرزندانش، برای هوشیاری دلهای به خواب رفته و به قول خودش برای برگشت 🍃 با آمدنش، دل ها زیر و رو شد. بغض ها شکست و اشک ها، روح خسته از گناه را شست. توبه کردند و ها، تشنه تر شدند برای اما آن ها که خود را به خوابِ غفلت زده و قصد بیداری ندارند تیر طعنه هایشان بر قلب داغدار خانواده شهدا می نشیند. کاش اگر مرهم نیستیم، نمک روی زخم نباشیم 🌺به مناسبت 🕊رفیق شهیدم🕊 @Refighe_Shahidam313 ┈••✾•🖤🥀💔🥀🖤•✾••┈
هیئٺ تمام شد همہ رفتند و تو هنوز بالاے تل نشستـہ و خون گریـہ میكنى 🖤 آجرڪ الله یا صاحب‌الزمان آری ، سالهاست صبح و شب خون گریه میکنی... و در انتظار ۳۱۳ علمدار که عباس‌وار یاری ات کنند تا بیایی و ندا دهی: الا یا اهل العالم، انَّ جدّی الحسین قَتلوه عطشانا
تاسـوعـا رفـت😔 عـاشـورا رفـت😔 در برخی موارد عکس پروفایل‌ها عوض شد اسم گروهها تغییر کرد... خیلی‌ها از کانال‌های مذهبی لفت دادن ... پیراهن مشکیا دراومد... جوک‌ها شروع شد.. آهنگ گوش کردن‌ها شروع شد... ولی غم‌های زینب تازه شروع شد... 💔😔💔 یتیمی تازه شروع شد.. اسیر بودن تازه شروع شد ... کتک خوردن تازه شروع شد... امـان‌ازدل‌زینـب یـازینـب💔 فقط یادمون باشه هی نگیم ان شاءالله بریم کربلا چون کربلا رو باید از بی‌بی زینب خواست که پیشش رو سیاهیم! التمــاس تفکــر ... ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁🖤🥀🖤❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
معرفی نامه 🌺 بسم رب الشهداء والصدیقین 🌺 🌹 #معرفی_شهید🌹 ✋نیت کنید و حاجتهاتون رو طلب کنید مهم
در جوانی با شاه‌محمد محمودی، ازدواج کرد و در روستای باقرآباد از توابع شهرستان دیواندره ساکن شدند. همسر ایشان در خارج از منزل برای اداره زندگی تلاش می‌کرد و ایشان کارهای خانه را عهده‌دار بود. ثمره زندگی شان یک دختر سه ساله و یک پسرچند ماه بود. و با وجود همه کاستی‌ها از زندگی مشترکشان راضی و به آینده امیدوار بود. طولی نکشید که با اسارت همسرش توسط گروهک‌های ضد انقلاب آرامش زندگی شان به هم خورد.😔 خانمی بود، با یک سه ساله و یک چندماه و در کمال و در امان مانده بود و تنها راهی که به ذهنش می‌رسید برای همسرش بود که او را به برده بودند.😔 در کمال شجاعت در مقابل عوامل ضد انقلاب ایستاد تا جایی که آن‌ها ناجوانمردانه ایشان به بستند و کردند و را در اطراف روستای نرگسله از توابع شهرستان ديواندره به خاک سپردند.😔 جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄ 👇🏻🥀❤️👇🏻🥀❤️
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
در جوانی با شاه‌محمد محمودی، ازدواج کرد و در روستای باقرآباد از توابع شهرستان دیواندره ساکن شدند. هم
به روایت از همسر: بنده دردها و سختی‌هایی، خودم و و فرزندانم در راه و دینی در جامعه کشیده‌ ایم. 🍃🌷🍃 سال ۱۳۶۰ که ساکن روستای باقرآباد بودم از طرف و که در آن سال‌ها در کنار از به و در می‌پرداختند از من خواستند تا برای آب روستای حسین آباد سنندج چند حلقه چاه کنم در آن سال‌ها چاه با دست و بدون استفاده از امکانات امروزی انجام می‌شد. ظرف چند روز کار را به خوبی انجام دادم و شرب مورد نیاز مردم را تأمین کردم ولی نمی‎دانستم که این و من محسوب می‌شود. 🍃🌷🍃 زمستان همان سال که برف زیادی هم بر روی زمین جا خوش کرده بود سه نفر از اعضای گروهک ضد انقلاب مرا كه در خانه بودم به # همکاری با نظام نوپای دستگیر و چشم بسته از روستا خارج کردند.😔 هرچه گفتم شغل من است و چاه در هیچ جای دنیا نیست کسی به حرفم گوش نداد. و متأسفانه بعضی از اهالی روستا هم که در آن روزها تحت تأثیر سوء قرار گرفته بودند گروهك‌ها را به اين قبيل كارها تشويق می‌كردند😔 من در كه در تصرف ضدانقلاب بود و سپس در روستاهای از جمله دوله تو و آلواتان سال به درازا کشید و در مدت سال بارها تصمیم به من گرفتند😔 جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄ 👇🏻🥀❤️👇🏻🥀❤️
🕊 شما فرستادین 🕊 ✨🌷 تصاویر تاریخی از بازگشت نخستین گروه آزادگان به کشور ❤️۲۶ مرداد ۱۳۶۹ نخستین گروه از آزادگان پس از سالها اسارت به میهن بازگشتند. جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم📿 رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅══❁🦋❁══┅┄
📝 نقل خاطرات : 🔰دکتر محمدمهدی اعتمادی 🔅ماهنامه شاهد یاران وقتی به عراق رفتیم تا پیکر شهید تندگویان را شناسایی کنیم، دیدیم که به گونه خاصی مومیایی کرده بودند. اینها آمده بودند کاری کنند تا زمان مرگ شهید را از ما پنهان کنند. با روحیه ای که ما از تندگویان می شناختیم ایشان شدیداً مقاومت می کرده، شدیداً هم کتک می خورده، به طوری که ما جسد را که نگاه می کردیم، شکستگی های متعددی در ناحیه جمجمه، جناق سینه دندانهای شهید نمودار بود. همان اول که عراقی ها مهندس تندگویان را به اسارت گرفته بودند، آنقدر مورد شکنجه بوده، که طحالش پاره شده بود که این نکته را خودشان هم گفتند. 🥀 ایشان احتمالاً بعد از آزادی اسرا شهید شده است. 🥺🥺😭 اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَج جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم📿 رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 •❁꧁-•°🌸°•-꧂❁•
۱۶ مرداد سالگرد اسارت 🥀❤️‍🩹 به نام شهیدی که عباس وار جنگید زینب گونه اسیر شد حسینی وار شهید شد سلام بر ارباب بی سر برشی از کتاب سربلند برگشتم به حاج سعید گفتم: «آخه من چطور این بدن ارباً اربا رو شناسایی کنم؟ رفتم سمت آن داعشی. یک متر رفت عقب و اسلحه‌اش را کشید طرفم.سرش داد زدم: «شما مگه مسلمون نیستید؟» به کاور اشاره کردم که مگر او مسلمان نبود؟ پس سرش کو؟ چرا این بلا را سرش آوردید؟حاج سعید تند، تند حرف‌هایم را ترجمه می‌کرد. آن داعشی خودش را تبرئه کردکه این کار ما نبوده وباید ازکسانی که او رابرده‌اند «القائم» بپرسید. فهمیدم می‌خواهد خودش را از این مخمصه نجات دهد. دوباره فریاد زدم که کجای اسلام می‌گوید اسیرتان را این‌طور شکنجه کنید؟ نماینده داعش گفت: «تقصیر خودش بوده!» پرسیدم به چه جرمی؟ بریده‌بریده، جواب می‌دادوحاج سعید ترجمه می‌کرد: «از بس حرصمون رو درآورد؛ نه اطلاعاتی به ما داد،نه اظهار پشیمونی کرد، نه التماس کرد! تقصیر خودش بود..!»... می شود اسیر شدوبا یک نگاه دشمن را از پای درآورد،از این چشمان چیزی جز غرور نمیبارد اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ𝟑𝟏𝟑💚⃞🌿️ جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم📿 رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 •❁꧁-•°☘🥀☘°•-꧂❁•