eitaa logo
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
4.6هزار دنبال‌کننده
24هزار عکس
10.1هزار ویدیو
325 فایل
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمی‌شود🌷 رفیق‌شهیدمْ‌دورهمی‌خودمونیه✌️ خوش‌اومدی‌رفیق🤝 تأسیس¹⁰/⁰³/¹³⁹⁸ برام بفرست،حرف،عکس،فیلمی،صدا 👇 https://eitaayar.ir/anonymous/vF1G.Bs4pT جوابتو👇ببین @harfaton1 کپی‌آزاد✅براظهورصلوات‌📿هدیه‌کردی‌چه‌بهتر
مشاهده در ایتا
دانلود
💟| #اطلاع‌_رسانی‌_کنید مراسم #ششمین #سالگرد_شهادت #شهید_مدافع_حرم #رسول_خلیلی 🌸 🔹سخنران : حجت الاسلام والمسلمین بی آزار تهرانی 🎤مداحان : #حاج_امیر_عباسی #کربلایی_محسن_فتاحیان 🕒زمان : پنجشنبه ٣۰آبان ٩٨ از ساعت ۱۵:٣۰ الی ۱٧ مکان : #بهشت_زهرا (س),سالن دعای ندبه #باز_نشر http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
صدیقه این اواخر، شب‌ها تا دیروقت بیدار بود و می‌خواند یا درباره امام و و انقلاب ایران و می‌نوشت. بالاخره روز موعود فرا رسید. ماه رمضان و بیست‌وهشتم مردادماه 1359 بود. صدیقه سحری مختصری خورده بود و تا زمان افطار سخت مشغول کار بود. مجروحین را مداوا کرده و پا‌به‌پای پاسداران دویده بود. کلاس قرآنی که آن روز داشت، شلوغ‌ترین کلاسی بود که در مدت اقامتش در بانه داشت. افطارش را با نمک باز کرد. آرام‌تر از روز‌های قبل بود. به قصد خواندن نماز بلند شد تا وضو بگیرد. ناگهان دختر دیگری به جمع سه‌نفره‌شان اضافه شد. صدیقه گاه‌گاهی او را در کتابخانه دیده بود؛ اما واقعیت، او نفوذی گروهک تروریستی منافقین بود. به بهانه‌ای اسلحه صدیقه را برداشت و مستقیم گلوله‌ای به سینه اش زد. پاسدار‌ها با شنیدن صدای گلوله به سرعت به اتاق آمدند. .. صدیقه رودباری، قطعه 24/ ردیف32/ شماره8 (س) @Refighe_Shahidam313
🍃🌸: در اولین روز شدن اولین گروه عراقی‌ها یکی از بچه‌های ما را شهید کردند. وضعیت بسیار ملتهب بود. می‌خواستند عده‌ای از منافقین را به عنوان آزاده جا بزنند که ما فهمیدیم و درگیر شدیم. عراقی‌ها احساس کردند نقشه‌شان بر بادرفته و از بیرون به ما تیراندازی کردند. مورد اصابت قرار گرفت و به شهادت رسید. دو هفته درگیری و و مجلس ختم داشتیم. 🍃🌸پیکر پیراینده را بعد از 12 سال در مبادله برخی اسرای عراقی با شهدای ما وقتی از قبر خارج کردند می‌بینند پیکر سالم است. 😔💔😔 عراقی‌ها برخی از را که از قبر خارج کردند بدنشان سالم بود، سراغ عُلمایشان رفتند و آنها گفتند اینها از اولیاءالله هستند. 🍃🌸در بدن این شهید بزرگوار را من به همراه برادرش و بچه‌های معراج دوباره کفن کردیم. ما جریان را شنیده بودیم ولی خودمان ندیده بودیم. بدنی که 12 سال زیر خاک چیزی نشود 100 سال هم بماند عیب نمی‌کند. بچه‌های معراج می‌گفتند چهار ماه پیش قرار بود مبادله انجام شود و عراقی‌ها بهانه می‌آوردند. مبادله انجام نمی‌شد و علتش این بود که وقتی پیکر شهید پیراینده را از قبر خارج می‌کنند می‌بینند بدن سالم است. دو ماه زیر آفتاب می‌گذارند اتفاقی نمی‌افتد و فکر می‌کنند رابطه‌ای بین سر با سلامت بدن وجود دارد. به همین خاطر سر را جدا می‌کنند. (خدا لعنتشون کنه) 😔 جلوی سر را برداشته و داخل سر را خالی کرده بودند. باز اتفاقی نیفتاده بود واسید و آهک روی بدن ریختند و همین باعث شد پوست روی بدن از بین برود. : قطعه ۵۰ "س" رفیق شهیدم
✨ 🌹 👤 اصرار داشت همراه من بیاد دکتر اما بالاخره من راضیش کردم تنها برم. 👌بعداز ۷-۸ نفر نوبتم شد. دکتر بعد از معاینه چشمم با دستگاه مخصوص گفت چشمم ضعیف شده به مدت طولانی نباید بخونم گریه کنم. وقتی بهش گفتم کاراته کار میکنم گفت یه ضربه به چشمت بخوره چشمت پاره میشه و میشی. 😔ناراحت بودم خیلی شدید، مستقیم رفتم قطعه 🌹سر مزار گمنامی که همیشه پیشش میرفتم بعد از یک ساعت رفتم مزاری که به یاد شهید همت بود. 📸تا عکسش دیدم بازم اشکام جاری شد اون لحظه برام مهم نبود که چشمام اذیت بشن، کلی گریه کردم : 😭داداش کمکم کن من از نابینا شدن میترسم... 🌤تا دم دمای غروب بودم، روزها از پی هم میگذشتن و من به فعالیتم تو بسیج و ادامه دادن ورزش کاراته بودم. 💠تقریبا پنج ماهی از اون روزایی که دکتر گفت با فشار به چشمت یقینا نابینا میشی میگذره.... 🛡فردا دارم حریفم یه دختر شیرازیه. بعد از اماده شدن وارد میدان شدیم اول مسابقه بهش گفتم به چشمم ضربه نزن، اما... ادامه دارد... 🦋👇🏻🦋👇🏻🦋👇🏻🦋 +وعجل_فرجهم https://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
سعيد بود. كه همشهري‌مان بود همزمان با برادرم به رسيد. سعيد چون تيربارچي بود نمي‌توانستند او را بزنند. همرزمانش مي‌گفتند تك تيراندازها تند و تند به طرفش شليك مي‌كردند. فرماندهشان تعريف مي‌كرد ظهر كه شروع شد، تا شب وهابي‌ها به طرف ما شليك مي‌كردند. موقع اذان كه شد سعيد گفت حاجي بيا نمازمان را نوبتي بخوانيم. فرمانده‌شان مي‌گفت به خودمان گفتيم اين جوان 24 ساله وسط آتش جنگ فكر نماز است. آخر آتش زياد بود. نماز را نوبتي خوانديم. فرمانده‌اش مي‌گفت از نحوه دقيق شهادت برادرم اطلاع نداريم اما همرزمش مي‌گفت سعيد 200 متر از ما جلوتر بود. همان جا به شهادت رسيد و پيكرش مدتي در منطقه ماند و بعد از آزادسازي آن منطقه پيكرش را براي ما آوردند. سعيد كه شهيد شد ما سه ماه خبري از او نداشتيم. يك شب خواب ديدم جمعيت زيادي به سمت مي‌روند. سعيد روي دوش جمعيت بود. تيشرت مشكي تنش بود و روي آن نوشته شده بود. به من گفت به خدا من مي‌آيم و با وعده‌اي كه در خواب به من داده بود بعد از سه ماه پيكرش برگشت. @Refighe_Shahidam313
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
#شهید_نوروز_گپی شهید 16 ساله تاریخ تولد: 1347 تاریخ شهادت: 16 / 7 / 1363 محل شهادت: #جزیره_مجنون
( ) 17 ساله تاریخ تولد: 4 / 4 / 1344 تاریخ شهادت: 15 / 10 / 1361 محل شهادت: روستای متولد 4 1344 در در خانواده و اهل تسنن بدنیا امد. مادرش ، زنی شیعه که فرزندانش را با به اهل بیت بزرگ کرد. ناهید بعد از پیروزی ، در کردستان با و و همکاری کرد. این همکاری خشم ضد انقلاب، بخصوص را برانگیخت. در اوایل 1360 توسط گروهک کومله ربوده شد. از ربوده شدنش 11 ماه میگذشت که پیکر بی‌جان وی با سری تراشیده و شکسته در سنگلاخهای اطراف هشمیز پیدا شد محل دفن قطعه 28 / ردیف 31 / شماره 13 دفن گردید جهت تعجیل در فرج و شادی روح شهدا 🥀 صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️🍁🥀🍁✌️❁═┅┄