eitaa logo
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
4.6هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
7.2هزار ویدیو
296 فایل
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمی‌شود رفیق‌شهیدمْ‌یه‌دورهمی‌خودمونیه✌️ خوش‌اومدی‌رفیق🤝 تأسیس¹⁰/⁰³/¹³⁹⁸ حرفتو👇بزن https://daigo.ir/secret/67889490 جوابتو👇ببین https://eitaa.com/harfhamon کپی‌آزاد✅براظهورصلوات‌📿هدیه‌کردی‌چه‌بهتر ✌️💛✌️
مشاهده در ایتا
دانلود
#نامگذاری #روز_دهم #شب_دهم_محرم #شب_عاشورا شب #حسین_بن_علی(ع) الگوی #آزادگان #جهان #شهامت #ایثار #بردباری #تسلیم #رضا #وفا# #فروتنی #شجاعت و #پایداری #امواج #اقیانوس بی منتهای حسین است. اگر این #قیام چنین درون مایه ارزشمندی از #فضایل #انسانی را نداشت، این گونه بر پیشانی #تاریخ نمی درخشید. عاشورا این گونه توانست #حصار #زمان و #مکان را درهم شکند و تاریخ را درنوردد... http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
شانزدهم محرم سال ۶۱ ه.ق  بعد از آنکه یک روز و یا چند روز بنا بر روایتی، سرهای را در  و گردانید، آن‌ها را به نزد فرستاد و بعد از آن را به سرپرستی چند تن از سربازانش روانه شام کرد. 16 روز از واقعه کربلا سپری می‌شود.  خبر (ع) به شام و رسیده است و مردم با شنیدن این خبر در به سر می‌بردند. عده‌ای از مردم بار دیگر را از گرامی اسلام (ص) مرور می‌کنند و عده‌ای دیگر با شنیدن این خبر به یک‌باره تاریخ از مقابل دیدگان‌شان به سرعت باد می‌گذرد و سخنان پیامبر گرامی اسلام (ص) را درباره حسنین (ع) به یاد می‌آوردند که باورشان نمی‌شد که اموی چنین مصیبتی را بر روا داشته است. امام حسین (ع) لحظات سختی را در به‌سر می‌بردند.  گرد و بی‌برادری و بی‌پسر شدن جدای از گرد بر چهره اهل حرم امام حسین (ع) نشسته بود و تنها مرهم این دردشان فکر کردن به و بود که به‌ خاطرش این‌گونه شده ‌ (س) و (ع) با رساندن  (ع) وظیفه دیگری نیز بر عهده داشتند و آن و اسرا بود که تعدی نسبت به اهل حرم از سوی دشمنان صورت نگیرد، بی‌قراری تمام وجود و امام سجاد (ع) را در فراق عزیزان‌شان فرا گرفته است ولی با مشغول شدن به  و اهل حرم را نیز می‌کردند. در آمده است که ابن زیاد بعد از آنکه یک روز (یا چند روز بنا به روایتی) سرها را در کوچه‌ها و محله‌های کوفه گردانید، آن‌ها را به شام نزد یزید بن معاویه فرستاد و بعد از آن اسرا را به سرپرستی و ذی‌_الجوشن به شام روانه کرد. ابن زیاد در این حال دستور داد که امام سجاد(ع) را با و بر  به سوی شام حرکت دهند.  مدتی که اسرا از کوفه و شام در حرکت بودند را منابع ذکر نکردند و اینکه در این مدت چه وقایعی اتفاق افتاده؛ و تنها به برخی بی‌ادبی‌های سرهای مطهر اشاره شده است. http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
شهید نامه ای از شهیده صدیقه رودباری سلام خواهرم الان من در هستم احتمال هر برنامه ای هست صد در صد وقتی نامه رسید بدستت،من نیستم و به عبارتی دیگر بنا به عقیده خودم روحم از جسم ناچیزم اوج می گیره و به می رسد. امّا چرا گفتم خدا؟ چون می خوام بگم خدا وجود داره نه وجودی که من و تو داریم که خیلی عظیم تر و بزرگتر از آن چیزیکه می دونیم و هستیم. بارها می خواستم در مورد خدا باهات حرف بزنم و هر بار دیدم سدی فراراهمان است ،آنقدر پاک و بزرگ و عظیم بودی برایم ،که باور این مساله که تو خدا را نفی می کنی برایم غیر قابل فهم و قبول بود ،گفتی خدا نیست پس باید چیزی باشد که تو بگویی نیست که آن هم می شود انکار. مثل اینکه من درختی را می بینم و می گویم درختی نیست. این یک حقیقت است ،در ضمن به تو می گویم که پرستش خدا و کلا پرستش در و هر انسانی است، چرا که وقتی خدا را برداشتیم و جایش علم را گذاشتیم و حتی در گفته های مشهور خود به وضوح این مساله را روشن می کند که را به جای خدا گذاشته است. خواهر خوبم می بخشی که اینقدر پرچونگی کردم ،باور کن که آرزو داشتم که با هم بودیم و مسایل این جا را با چشم می دیدی و خیانت هایی که شده و به نظرت خدمت آمده است را از جلو می دیدی چون می دانم آنقدر صداقت داری که با دیدی بازتر و جدا از چارچوب زندانی سازمانت، دیدگاههایت را تشریح کنی . خب شاید وقت خداحافظی رسیده آری باید از دوستی ها برید ، دلبستگی ها را دور ریخت اما مثل پرنده ای که می میرد، پروازش را به خاطر داشته باشیم ،چرا که شاید لحظه ای از پرواز او را نظاره گر بوده ایم امّا من از دوست خوبم و خواهر مهربونم می خوام که به من عمل کنه و بره و خدا را بشناسه ببینه که چیه که به ما قدرت می ده، چیه که ما رو از خونه بریده و ما رو به اجر آخرت پیوند ابدی داده. خواهر برای من اشک نریز و بدان من لحظه ای آرام می خوابم که جای خالیم را به وسیله تو پر ببینم و صدای اشهدان لا اله الا الله و اشهدان محمد رسول الله را بشنوم. «قرآن من رو از مادرم می گیری و همیشه با خودت نگهدار» خواهر صدیقه گفت که در آخر نامه اش نوشته برای ما که هروقت  دوستش شهادت را گفت یک قرآن که نزدمان هست ُ بهش بدهیم  . احساس دوستش را بعد از خواندن نامه صدیقه پرسیدیم ، خواهرصدیقه گفت که بعد از خواندن نامه منقلب شد و انقلابی در درونش ایجاد شد ،چون از دوستان صمیمی اش بود که شهادتش تاثیر زیادی داشت و شروع کرد به گفتن جمله تشهد و بعدش خیلی گریه کرد و به کلی عوض شد... @Refighe_Shahidam313