eitaa logo
ریحــانہ شــ🌙ــو
999 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
87 فایل
یا رزاق؛ پارت جدید هر روز 😍 🆔 @Niai73 قسمت اول #درآسمانم_برایت_جایی_نیست...👇 https://eitaa.com/Reyhaneh_show/5950" rel="nofollow" target="_blank">https://eitaa.com/Reyhaneh_show/5950 قسمت اول #بازگشت_گیسو 👇👇 https://eitaa.com/Reyhaneh_show/897 قسمت اول #ریحانه_شو👇 https://eitaa.com/Reyhaneh_show/5
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام می دهم و دلخوشم که فرمودید هر آنکه در دل خود یاد ماست زائر ماست صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ الْحُسَیْن ♥️ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ریحــانہ شــ🌙ــو
بسم الله الرحمن الرحیم✨ رمان #در_آسمانم_برایت_جایی_نیست... #قسمت_228 انفجار بود. سوال های متعدد و
بسم الله الرحمن الرحیم✨ رمان ... سرش را برگرداند. _پارسا.. _ای مرگه پارسا.. جواب منو بده مرتیکه.. تو کتت میره ؟ _داد نزن.. یقه ی پیراهنش را با خشونت رها کرد. اونقدر محکم که چند قدم به عقب پرت شد. _نه.. نه داداشم! نه من نه هیشکی تو کتش نمیره. روی تخت نشست و سرش را میان دستهایش گرفت. جرقه ای پررنگ در مغز ایمان زده شد. جرقه ای که در کمتر از صدم ثانیه تمام تنش را داغ کرد. _زندگیمو از دستم گرفت.. میدونم باهاش چیکار کنم. کنارش رفت و دستش را روی شانه ی عریانش گذاشت. _پاشو داداش.. پاشو لج نکن! سرش را باال آورد. دیگر خبری از آن نگاه خشمگین نبود! هرچه که بود! یاس بود و ناامیدی.. ! _ولش نمیکنم ایمان.. نمیتونم ولش کنم.. من بدونِ نیل نمیتونم. بخدا نمیتونم! اشک هایش، آخرین ترکش های این انفجار بزرگ بود! _شده تا آخرِ عمرم مثلِ سگ بیفتم پشت سرش نمیذارم مالِ اون یارو باشه.. به خداوندیِ خدا نمیذارم! دستش را روی چشمش گذاشت. ایمان کنارش نشست. در این بیست سال دوستی و برادری ای که با هم داشتند، هرگز شاهد اشکهای دوست مغرور و تودارش نشده بود. حال عجیبی داشت. قلبش فشرده میشد! دستش را روی شانه ی لرزان پارسا گذاشت! _ازدواج کرده پارسا.. بچه دارن. چی کار میتونی بکنی؟ برگشت و با چشمهای خیسش به ایمان خیره شد _دوسِش نداره! میدونم.... نداره! حرفی برای گفتن نداشت. با کدام دلداریِ مردانه ای از استیصال بیداد کننده ی این نگاه میکاست؟ _پاشو.. ! با اخم به دستِ مجروحش خیره شد. _تو هرچی میگی بگو ایمان.. بیخیالش نمیشم. تا روزی که بهم ثابت شه دوسم نداره بیخیالش نمیشم! نفس عمیقی کشید و از کنارش بلند شد. به سمت کمد لباسهایش رفت و پیراهنی بیرون کشید. _بیا اینو بپوشونیم تنت.. پاشو! دستش را با خشونت روی چشمهای خیسش کشید و از جایش بلند شد. *** پلکهای سنگین و لرزانش کم کمک تکان میخورد. صداها را میشنید ولی احساس ضعف شدیدی میکرد. _از اونجایی که میگین سابقه افت فشار عصبی هم دارن میشه گفت افت فشار عصبیه ولی به هر حال بدنش خیلی ضعیف شده. وزن چهل و هشت برای خانومتون وزن مطلوبی نیست! خصوصا که کم خونی هم دارن...یکم بیشتر باید خودش رو تقویت کنه! _داروی آرامبخش هم استفاده میکنه! ممکنه اثر اون هم باشه؟ _میشه داروهاشو ببینم؟! چشمش را به آرامی باز کرد. تصویر دکتر سفید پوش و سام، اولین تصویری بود که پیش چشمش واضح شد و از پسِ آن کمی آن طرف تر، مادرش و نسیم! _سام؟ صدای آرامش را تنها سام شنید. _جانم؟ 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 نویسنده: ناشناس ڪپے با ذڪر نام نویسنده بلامانع است🌹 @Reyhaneh_show
پارت جدیدمونه😍☝️☝️ ... 😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍 پرش بھ قسمت اول رمان👇👇 https://eitaa.com/Reyhaneh_show/5950 🌺 @Reyhaneh_show 🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و امشب✨ شب تاسوعای عباس است🖤 علمدار رشید شاه دین است🖤 گل باغ امیرالمومنین است🖤 عزیز فاطمه نور دو چشم حسین ع 🖤 و زاده ام البنین است🖤🙏 ان شاءالله بحق حضرت أم البنین س🖤 مادر حضرت ماه🖤 حاجت روا باشید دوستان🙏 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸اول هفته تون عالی 🌾الهی🙏 🌸به حرمت روز تاسوعا 🌾بهترین احوال 🌸بهترین روزی 🌾بهترین تقدیر 🌸بهترین عاقبت 🌾بهترین عزاداری و 🌸بهترین زندگی نصیبتون بشه 🎀 @BakLasBashim 🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️امروز روز تاسوعا 🖤شما برای من ❤️و من برای شما 🖤قلبی نورانی ❤️ضمیری آرام 🖤عاقبتی‌ختم به خیر ❤️و هزاران دعای دیگر 🖤از خـ‌ـدا بـخواهیم 🎀 @BakLasBashim 🎀
🔴 | تخفیف خورد😱 🖤به مناسبت ایام ، طرح فروش آغاز شد🔥✨ 💯تخفیفات 💯 🔹بدلیل قطع واسطه های فروش🔹 ⬛️ فقط تا پایان دهه محرم فرصت استفاده از مارو دارید👇 https://eitaa.com/joinchat/3519086613C7dae38f0e7 👆⚡️فقط بیاید و ببینید⚡️👆 🔮با کلی کشی با حرم علی ابن موسی الرضا # از ما بگیرید😍😍
هدایت شده از 💚 تبلیغات آیه گرافی🍁
🏴ﺑﺎﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﺎﺗﺮﺍﻧﻪ 🏴میخورد ﺑﺮ ﺑﺎﻡ ﺧﺎﻧﻪ ، 🏴ﯾﺎﺩﻡ ﺁﺭﺩ ﮐﺮﺑﻼﺭﺍ، 🏴 ﺩﺷﺖ پر ﺷﻮﺭ ﻭ ﺑﻼ ﺭﺍ، 🏴قصه ﯾﮏ ﻇﻬﺮﻏﻤﮕﯿﻦ، 🏴ﮔﺮﻡ ﻭﺧﻮﻧﯿﻦ، 🏴ﻟﺮﺯﺵ ﻃﻔﻼﻥ ﻧﺎﻻﻥ، 🏴ﺯﯾﺮ ﺗﯿﻎ ﻭﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ، 🏴ﺑﺎﺻﺪﺍﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ 🏴ﻭ ﺍﻧﺪﺭﯾﻦ ﺻﺤﺮﺍﯼ ﺳﻮﺯﺍﻥ، 🏴میدود ﻃﻔﻠﯽ ﺳﻪ ساله 🏴ﺁﺥ “ﺑﺎﺭﺍﻥ … ﺁﺥ “ﺑﺎﺭﺍﻥ فرارسیدن تاسوعا و عاشورای حسینی تسلیت باد 🖤🕊🖤تاسوعــــا 🖤🕊🖤و عاشـورای 🖤🕊🖤حسینــی 🖤🕊🖤ایــــــام 🖤🕊🖤ایثــــــار 🖤🕊🖤عشـــــق 🖤🕊🖤بندگــــی 🖤🕊🖤وآزادگی 🖤🕊🖤برشـما 🖤🕊🖤دوستان 🖤🕊🖤عزیز و 🖤🕊🖤گرامی 🖤🕊🖤تسلیت 🖤🕊🖤بــاد 🎀 @BakLasBashim 🎀
💢یکی از آن 72 نفر ✅پدر و پسر در خدمت اباعبدالله عائذ بن مجمّع بن عبدالله مذحجی به همراه پدرش، مجمع بن عبدالله، در بین راه به کاروان امام حسین علیه السلام شد. حرّ بن یزید خواست به آنها اجازه ندهد، اما امام به او فرمود:« اینها از یاران من هستند و تو حق نداری آنها را از این کار باز داری.» عائذ، بنا بر روایتی، جزو شهدای حمله اول سپاه دشمن است، اما بنا بر روایات دیگر او با پدرش پیش از حمله اول سپاه عمر بن سعد، در آغاز به شهادت رسیده است. 📚ابصار العین، ص ٨6. ✅روز عاشورا در آغاز جنگ، وی و همراه سه تن دیگر: عمر بن خالد صیداوی و جابر بن حارث سلمانی و غلام عمر بن خالد صیداوی، با شمشیرهای کشیده وارد میدان مبارزه گشتند، و جنگی سخت نمودند، چنان که در دشمن شکاف ایجاد شد. لشکر آنان را در میان گرفتند و راه بازگشت بر آنان بسته شد. در این هنگام حضرت علیه السلام آنان را نجات داد، در حالی که جراحات زیادی برداشته بودند، -بار دیگر- دشمن به آنها نزدیک شد و در یک نبرد سخت هر چهارتن به درجه رفیع شهادت نایل آمدند. 📚الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ابوالحسن، ج4، ص74. ✅در زیارت رجبیه و ناحیه مقدسه از وی چنین یاد شده است: السَّلام عَلی مَجمَعِ بنِ عَبْدالله العائذی» . ╔═.🍃.═══╗ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
CQACAgQAAxkBAAEN_k1fR98YDar-miX7TiuFXWw0GsAYEwACBgcAAuK-iFMn3kKuHgqKrRsE.mp3
10.38M
مداحی ✨حنیف طاهری 🌹✨🌹شور •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•