ریحــانہ شــ🌙ــو
بسم الله الرحمن الرحیم✨ رمان #در_آسمانم_برایت_جایی_نیست... #قسمت_289 با محبت نگاش کردم. _ممنونم سا
بسم الله الرحمن الرحیم✨
رمان #در_آسمانم_برایت_جایی_نیست...
#قسمت_290
_جون دلم بهارم... بگو مامانم؟
لحظه ای تعلل کرد.. صدای آروم سام میومد که داشت از پشت گوشی بهش تقلب میداد. تو جمله
بندی هنوز ضعیف بود. بعد از چند دقیقه کلمات نامعلوم و غلط غلوطی به زبون آورد که از توش
فقط شهر بازی و بابا رو فهمیدم.
سرمو برای گالره ی کنجکاو تکون دادم و لبخند گشادی زدم.
_الهی فدات بشم.. گوشی رو بده بابا!
صدای سام به جای صدای شیرین بهار با همون لحن آروم تو گوشی پخش شد.
_خسته نباشی خانوم!
_ممنون.. ببخش .. تو کالس نتونستم جواب بدم!
خندید!
_نکن بابا جون.. دو دیقه آروم بگیر ببینم مامان چی میگه!
از جا بلند شدم و کیفم رو روی دوشم انداختم.
_اذیتت میکنه؟ ببخش میدونم یکشنبه ها خیلی کالسم طول میکشه!
نفس عمیقی کشید.
_چه اذیتی؟ بهار نفسمه.. ازم قول گرفت ببرمش شهر بازی منم گفتم اگه مامانی خسته نباشه
میریم. اینه که گیر داده!
دستم روی چشمم کشیدم. اونقدر روی میز نور خم شده بودم چشمام از خستگی میسوخت. ولی
چی شیرین تر از این که عزیزی تو خونه منتظر اومدنت باشه؟
لبخند خسته ای زدم و سوار ماشین شدم.
_چه خسته ای؟ من که مثل بمب ام. تو راهم. تا میام حاضر باشین!
صدای دست زدن پشت سر هم بهار رو شنیدم!
_چی میگه اون؟ زدی رو آیفون؟
خندید.
_نه بابا این نزده هم میرقصه.. میدونست مامانش پایه است!
با گالره خداحافظی کردم و پشت رل نشستم.
_پس تا میام لباساشو بپوش.. شامم بیرون میخوریم!
.
.
به محض رسیدنم بهار از گردنم آویزون شد و سر و صورتم رو غرق بوسه های ریز و خوشمزش
کرد. بوسیدمش و نگاش کردم. موهای فرفری و نسبتا بلندش رو دم موشی بسته بود. تو پیراهن
آبی تابستونیش شکل فرشته ها شده بود!
_بریم مامانی؟
سام پشت سرش ظاهر شد.
_خسته نباشی مامان خانوم... چایی میخوری یا بریم؟
بهار رو بغل کردم و بلند شدم.
_نه بریم.. خاتون کجاست؟
به آشپزخونه اشاره کرد.
_داره کتلتا رو آماده میکنه.. میشناسیش که عمرا بذاره غذای بیرون بخوریم!!
خاتون از آشپزخونه بیرون اومد. جلو رفتم و صورتشو بوسیدم.
_سالم خاتون جون.. چرا زحمت کشیدین؟ یه چیزی میخوردیم!
_سالم دخترم.. همون یه چیزی سری پیش بهار رو مریض کرد.!
بهار رو پایین گذاشتم و سمت اتاق راه افتادم.
_خوب میرفتیم کبابی.. قرار که نبود بریم فست فود!
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
نویسنده: ناشناس
ڪپے با ذڪر نام نویسنده بلامانع است🌹
@Reyhaneh_show
پارت جدیدمونه😍☝️☝️
#در_آسمانم_برایت_جایی_نیست...
😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍
پرش بھ قسمت اول رمان👇👇
https://eitaa.com/Reyhaneh_show/5950
🌺 @Reyhaneh_show
🍃🌺
سوره نور بخشی( از آیه ۳۵)
يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَآءُ
#خداوند هر کس را بخواهد به نور خود هدایت میکند
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#بنگر_كه_خدا چگونه مثل ميزند:
سخن خوب به #درخت خوبي ميماند كه تنهي آن ( در زمين ) #استوار و #شاخههايش در فضا
( پراكنده ) باشد».
(24/ابراهیم)
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ
ﭼﻪ ﭼﻴﺰ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ #ﺩﻭﺯﺥ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ؟
قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ
ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﻣﺎ ﺍﺯ #ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭﺍﻥ ﻧﺒﻮﺩﻳﻢ!
( #سوره_مدثر42-43)
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپزیباوتاثیرگذار👌
خدایا من از تمام کسانی که
غیبتم را کردند
و آزارم دادند
گذشتم...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔹عوامل فقر را بشناسیم🔹
○ گناه
✨امام رضا (ع): همانا مؤمن نیت گناه میکند و از رزقش محروم میشود.
📙ثواب الاعمال، ص 241
○ کفران نعمت
✨آنان نسبت به نعمتهای الهی کفران ورزیدند، از این رو خداوند لباس گرسنگی و ترس را بر آنان پوشاند.
📖 سوره نحل آیه 112
○ اسراف
✨امام علی (ع): اسراف سبب فقر و نیازمندی است و میانه روی باعث بینیازی میشود.
📙گشایش روزی، ص 137
○ ربا
✨خداوند ربا را نابود مىكند، ولى صدقات را افزایش مىدهد.
📖سوره بقره آیه 276
○ درخواست از دیگران
✨امام علی (ع): درخواست از دیگران کلید فقر است و روزی را نابود میکند.
📙غررالحکم، ص 367
○ تحقیر نعمت ها
✨امام رضا (ع): رزق و روزی کم را ناچیز مشمارید، زیرا این کار شما را از نعمتهای فراوان محروم میسازد.
📙بحارالانوار، ج7 ، ص 347
○ نفرین پدر و مادر
✨امام کاظم (ع): عقوق والدین کمی و تنگدستی را به دنبال دارد و انسان را به ذلت و خواری میکشاند.
📙میزان الحکمه، ج3 ، ص 2677
○ ولخرجی
✨امام علی (ع): کسی که به تبذیر و ولخرجی افتخار کند با ورشکستگی خوار و ذلیل میشود.
📙غررالحکم ح 8143
○ خواب قبل از طلوع آفتاب:
✨امام رضا (ع): فرشتگان روزی را بین طلوع فجر و طلوع آفتاب تقسیم میکنند، هر کس در این وقت بخوابد از روزی خویش غفلت ورزیده است.
📙اصول کافی، ج2 ، ص 122
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•