هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده حرفهای
😍بلاخره #انگشترفروشی معتبر #خاتم_سلیمانی به ایتا پیوست...
💍#انگشترهای چشم نواز واعجاب انگیز خود را ازما بخواهید💍
🎁ارسال رایگان 😍 🎁
✅قبولی مرجوعی
✅با کمترین هزینه صاحب زیباترین #انگشتر شوید
اول مقایسه کنید بعد ازمابخرید
⤵️⤵️⤵️
https://eitaa.com/joinchat/2254962779C372e9650ea
هدایت شده از 💚 تبلیغات آیه گرافی🍁
🏴جهت دفع بلا، گشایش روزی و شفای مریضان، حرز امام جواد رو لمس کن با تخفیف بخر😍👇
ـ 🖤🖤 🖤🖤
ـ 🖤 يا نُــوريا بُرْهـانُ يا مُبـين 🖤
ـ🖤 يــا مُنيــرُ يـــا رَبِّ اِكْفِنـــــی 🖤
ـ🖤 الْـشُّرُورَ وَ افاتِ الدُّهُــــــــورِ 🖤
ـ 🖤 وَ اَسْئَلُــكَ النَّجــاةَ يَــــــوْمَ 🖤
ـ 🖤 يُنْــفَــخُ فِــى الصُّــــورِ 🖤
ـ 🖤 حــرز امام جـــواد 🖤
ـ 🖤🖤🖤🖤🖤🖤
ـ 🖤🖤ـــ🖤🖤
ـ 🖤__🖤
ثبت نام حرز با تخفیف ویژه ایام فاطمیه👆
✨﷽✨
#علائم_ظهور
✍پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند :
زمانى بر امت من فرا می رسد كه از عالمان می گریزند چنانچه گوسفند از گرگ فرار می کند و کسی که بر حفظ ایمان صبر می کند مانند اینست که آتش روشنی را در دست نگاه داشته است.
🔴در این زمان؛
🔹حاکمان بر جور،
🔹عالمان ایشان بر طمع
🔹وعابدان ایشان بر ریا
🔹تاجران ایشان بر خوردن ربا
🔹زنان ایشان بر زینت دنیا استوارند.
✍ عالمان را فقط به لباس نیكو ، و قرآن را فقط به صوت نیکو می دانند عبادت و خدا را فقط در ماه رمضان عبادت می کنند»1
📚01کاشف الاستار فی ترجمه جامع
📗الاخبار ص 183/به نقل از تبیان.
↶【به ما بپیوندید 】↷
________________________
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✅غیرت
✍این صفت در هر کسی که باشد خداوند دوست دارد، کما اینکه آدم بیغیرت را ولو عابد باشد مبغوض میدارد و بدش میآید.
📚در جلد ۹۷ بحارالانوار،
از امام صادق علیه السلام نقل شده است که قومی مشمول عذاب بود و دو ملک برای عذاب آن قوم فرستاده شدند. اینها وقتی نازل شدند، دیدند در آن قوم، مرد زاهد و عابدی است که دارد تضرع و مناجات میکند. از خداوند متعال پرسیدند: «آیا این هم جزو کسانی است که باید عذاب شود؟» پروردگار عالم فرمود: «کار خودتان را بکنید. وَ اِن ذلِکَ لَمْ یَتَمَعَّرْ وَجْهَهُ قَطُّ غَضَباً لِی: این آدمی است که به خاطر من اخم نکرده، هیچ جا خشم نداشته و به خاطر من هیچ جا غضب نکرده است. این را هم عذابش کنید. غیرت دینی نداشته است.»
〖از بیانات حجت الاسلام عالی〗
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#داستــانڪوتاه_پندآمــوز
✍به بهلول گفتند تقـوا را توصیف کن
گفت: اگر در زمینی که پُــــر از خار و
خاشاک بود مجـبور به گذر شوید چه
می ڪنید؟ گفتند: پیوسته مواظب
هستیم و با احتــیاط راه می رویم تا
خــود را حفـظ ڪنیم...
👌بهـلول گفت در دنیا نیز چنین کنید
تقوا همین است از گـناهان کوچک و
بزرگ پرهیز ڪنید و هــــیچ گناهی را
ڪوچڪ مشمارید کوهها با آن عظمت
و بزرگی از سنگهای ڪوچڪ درست
شـــده اند.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
🌷 مذمت شماتت دیگران 🌷
در زندگي هر کسي مشکلاتي است ، يک کسي اولاد دار نمي شود ، يک کسي عزيز خود را از دست مي دهد ، يک کسي عمري مستأجر است ، يک کسي شوهري دارد که آدم خوبي نيست . اعم از اينکه علت اين مشکلات خود اين افراد باشد يا علتي خارج از دست داشته باشد، نبايد او را شماتت کرد .
فرض کنيد اين آقا و خانم همه ي راه ها را هم رفته اند ولي خدا به ايشان اولاد نداده است حالا به هر دليلي ، يک وقت هم نه اصلاً علت آن مصيبت، خود بنده است . مثلاً من تند راندم ، بي توجهي کردم ، خوابم برد و به نرده هاي اتوبان زدم و بچه ام را از دست دادم ، علت اين حادثه من بودم گرچه عمدي نبوده است . چه عامل مصيبت انسان باشد ، چه ديگري و چه حوادث طبيعي باشد ، در روايات ما شماتت بسيار مذمت شده است .
امام سجاد (ع) دعايي دارد دعاي هشتم در صحيفه ي سجاديه که آنجا از چند بيماري به خدا پناه برده است . يکي از آنها اين است نعوذبک من شماتة اعداء خدايا از شماتت دشمنان به تو پناه مي برم . در بحارالانوار معروف است که روايتي دارد بعضي ها نزد حضرت ايوب مي آمدند و مي گفتند که تو چه گناهي کردي که اينجور شدي ؟ ببين چه لقمه اي خورده اي و چه معصيتي کرده اي ؟ ايوب مي گفت به خدا قسم هرگز لقمه ي حرام نخوردم و هرگز غذايي نخوردم مگر اينکه يتيم يا فقيري در کنار من بود. هرگز دو کار بر من عرضه نشد مگر آنکه سخت تر را انتخاب کردم . اگر مثلاً دو عبادت بود من سخت تر را برگزيدم . من گناه نکردم ، بالاخره همه ي مصيبت هاي ايوب تمام شد .
عرض من اين است که در روايت است که از ايوب پرسيدند سخت ترين مصيبت برتوچه بود ؟ آيا از دست دادن اولاد بود ، آيا از دست دادن همسر بود ؟ آيا فقرو بيماري بود ؟ گفت نه شماتت الاعداء ، شماتت دشمنان سخت ترين مصيبت من بود
〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗
↶【به ما بپیوندید 】↷
_____________________
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ریحــانہ شــ🌙ــو
بسم الله الرحمن الرحیم✨ رمان #در_آسمانم_برایت_جایی_نیست... #قسمت_362 _چرا ولی یواشکی میخوره.. با دک
بسم الله الرحمن الرحیم✨
رمان #در_آسمانم_برایت_جایی_نیست...
#قسمت_363
خاتون دستش را روی زانوی بیقرارش گذاشت و فشار خفیفی داد.
_قول میدی اگه راه حلم و بگم داغ نکنی و جوش نیاری؟ قول میدی بهم ایمان داشته باشی و مو
به مو انجامش بدی؟ با اینکه بدونی نیل هیچ وقت بهت برنمیگرده این کارو میکنی تا عشقت و
باور کنه؟
چشمش را تنگ کرد.. این چه بود؟ سندِ مرگی که باید امضا میشد؟ او به خاتون ایمان داشت.. به
مادریِ بی برو برگشت اش.. به بزرگی اش.. مگر خراب تر از این هم ممکن بود؟
_قبوله.. به شرفم قسم اگه قراره عشقم و باور کنه هر کاری میکنم!
به پشتیِ تخت تکیه داد
_پس از بهار بگذر!
سردرگم نگاهش کرد.
_منظورتون چیه؟
_منظورم واضحه.. حضانت بهار و برای همیشه بده به سام و نیل.. بذار ایمان پیدا کنه که این
حرفات به خاطر بهار نیست!
خندید.. عصبی و هیستیریک.
_این چه مدلشه خاتون؟ اگه نشناسمت میگم بهت یاد دادن تا بیای و اینا رو بهم بگی... با گذشتن
از بهار چی درست میشه؟
با خونسردی لبخند زد.
_همه چی مادر... گاهی الزمه برای به دست آوردن یه چیز از صد تا چیز با ارزش بگذری.. تو گفتی
به من ایمان داری و منم تنها راه حل و بهت گفتم!
گیج و سرگردان به زیر پایش خیره شد... هر طوری که حساب میکرد باز چند جای کار میلنگید..
گذشتن از بهار یعنی فراموشیِ تا به همیشهِ نیل.. یعنی گذشتن از تنها بهانه و نیز تنها دلیل
زندگی اش! این صد چیزی که باید فدا میشد به کنار... آن یک چیزی که به دست می آورد چه بود؟
نیل؟ نیلی که قرار بود راحت و آسوده با دختر و همسرش زندگی کند؟
_به من اعتماد کن پسرم.. من بدِ تو رو نمیخوام.. باورم کن بذار درستش کنیم!
بی حواس زمزمه کرد:
_چی رو درستش کنیم؟ آخرین چیزی هم که دارم بدم؟
با احتیاط کیفش را برداشت و از جا بلند شد.
_اگه میخوای این جنگ و ادامه بده.. در نهایت چیزی از تو و سام و نیل و بهار نمیمونه..چهار تا
تونم نابود میشین.
سرش را بلند کرد.
_یعنی میگی بکشم کنار؟ به درک واصل بشم؟
دستش را روی سرشانه ی پهنش گذاشت.
_نه مادرجون.. میگم به منِ پیرزن اعتماد کن.. همه چی درست میشه! پاشو منو بذار خونه ی
مادرت... با اون هم حرفا دارم!
اسکناس ده هزار تومانی را کنار چایِ دست نخورده اش رها کرد و گیج و منگ پشتِ سرِ خاتون
راه افتاد!
***
_بابایی حاال یه بارِ دیگه از اول... این بار حواسِت نبود.. خواهش میکنم!
لبخندی بی حواس به رویِ بهار زد و او را از روی زانویش برداشت و روی زمین گذاشت.
_به بابایی یکم اجازه میدی دخترم؟
بهار سرش را پایین انداخت.
_میخوای بری با مامانی حرف بزنی؟
سرش را پایین آورد و بینی اش را به بینیِ بهار مالید.
_خیلی باهوش شدیا میدونستی؟
خندید و بدنش را به عقب و جلو تاب داد
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
نویسنده: ناشناس
ڪپے با ذڪر نام نویسنده بلامانع است🌹
@Reyhaneh_show
پارت جدیدمونه😍☝️☝️
#در_آسمانم_برایت_جایی_نیست...
😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍
پرش بھ قسمت اول رمان👇👇
https://eitaa.com/Reyhaneh_show/5950
🌺 @Reyhaneh_show
🍃🌺
هدایت شده از آیه گرافـی 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح🕊🌸
نفسش حق است🕊🌸
به هربهانه بیدارت میکند
که روز تازه راشروع کنی🕊🌸
به نوری
عطرچای وصبحانه ای
وصدای گنجشکی
هرچه هست زندگیست و زیبا🕊🌸
ســـلام
صبحتون بخير
وجودعزيزتان سلامت🕊🌸
🌸سه شنبه 23 دی ماهتون گلباران🌸
هدایت شده از آیه گرافـی 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سه شنبه تون عالی
💗امروزتان پراز موفقیت
🌸و پراز اتفاقات زیبا
براتون روزی پراز لطف خداوند
💗دلی آرام
🌸زندگی گرم و
یک دنیا سلامتی آرزومندم
💗روزتـون زیبـا و در پنـاه خـدا
تقدیمتون عزیزانم