eitaa logo
ریحــانہ شــ🌙ــو
1هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
87 فایل
یا رزاق؛ پارت جدید هر روز 😍 🆔 @Niai73 قسمت اول #درآسمانم_برایت_جایی_نیست...👇 https://eitaa.com/Reyhaneh_show/5950" rel="nofollow" target="_blank">https://eitaa.com/Reyhaneh_show/5950 قسمت اول #بازگشت_گیسو 👇👇 https://eitaa.com/Reyhaneh_show/897 قسمت اول #ریحانه_شو👇 https://eitaa.com/Reyhaneh_show/5
مشاهده در ایتا
دانلود
✨پیامبر مهربانی(ص) آدم حسود، کم‌ترین لذت را از زندگی می‌برد. بحار77:112 🔸🔹🍃🌸🍃🔹🔸 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
" ﷽ ≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡ ❄️آیــــ🔆ــــات الهـــــــ📿ــــــے❄️ ≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡ 💢 پرسشهای مهم پاسخهای کوتاه ✍اگر نماز، انسان را از فحشا و منکر باز می‏دارد، چرا بعضی از نمازگزاران مرتکب خلاف می‏شوند؟ پاسخ : اولا تخمه پوک، هیچ گاه سبز نمی‏شود و نماز بدون حضور قلب، تخمه پوک است. نمازی سبب دوری انسان از مفاسد می‏شود که با حضور قلب باشد وگرنه حرکت لب و کمر چنین خاصیتی را ندارد. اگر مدرسه و دانشگاه به انسان رشد علمی می‏دهد به این معنا نیست که هر کس به مدرسه و دانشگاه رفت به آن رشد می‏رسد، بلکه به این معناست که مدرسه و دانشگاه بستر رشد است به شرط آن که با جدیت درس بخوانید و آنچه را می‏خوانید بفهمید. نماز نیز اگر با اصول و شرایطی که دارد اقامه گردد، مانع فحشا و منکر می‏شود. ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر ( سوره عنکبوت، آیه 45. ) ثانیا نمازگزاری که گاهی خلاف می‏کند، اگر اهل نماز نبود خلافش بیشتر بود، زیرا همین نمازگزار برای صحیح بودن نمازش مجبور است بدن و لباسش پاک باشد، لباس و مکانش از مال مردم نباشد و همین مقدار مراعات احکام و مسائل، سبب دور شدن او از برخی گناهان و منکرات می‏شود، همان گونه که پوشیدن لباس سفید، انسان را از نشستن روی زمین آلوده باز می‏دارد. 📚حاج آقا قرائتی ═════════════════════════ 🕊ظهـــور نـزديــڪ اســت🕊 ❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄️ 💠کانال منتظران موعود (عج)💠 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ═════════════════════════
آوردیم 🍬شکلات😁😍 فقط باید 🍬بخوریشون از بس خوشگلن😋 😎چه جیگری میشن کوچولوهایی که لباسهای بپوشن😘 با فرصت را از دست نده☺️👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2640183298C00de59ddad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام‌حضـرت‌سلطان…✋🏻💚 سلام‌حضـرت‌نــور…✋🏻💛 سلام‌میدهــــد‌اینجا‌مسافری‌از‌دور…💕 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🍃 از کوثرم گذشتم 🔹 یک دختر دو ساله به نام کوثر. دخترش را خیلی دوست داشت طوری که هر بار به پدر یا دوستانش زنگ می زد،کلی از کوثر تعریف می کرد . 🔸یک بار که از منطقه برگشته بود گفت : «بعضی وقت ها که در تیررس تکفیری ها گیر می افتیم، مجبوریم مسافتی از یک دیوار تا دیوار دیگر را بدویم. در آن مسافت چند متری کوثر می آید جلوی چشمم» فهمیده بود که با این وابستگی ها و ایثار کسی شهید نمی شود . دفعه آخری که میخواست به عملیات برود به دوستش گفته بود : «این بار دیگر از کوثرم گذشتم …» ✌️ شهید_محمودرضا_بیضایی •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| معماری اسلامی در حرم مطهر رضوی - هنر آینه کاری 🔹هنر آینه کاری از زیباترین هنرهای ایرانی است که در حرم مطهر امام رضا علیه السلام جلوه های زیبایی از این هنر چشم نواز دیده می‌شود. 🔹در ایامی که به دلیل محدودیت های کرونایی رواقهای حرم مطهر رضوی بسته است، خادمان امام رضا علیه السلام، مشغول ترمیم بخش هایی از آینه کاری های حرم هستند. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ریحــانہ شــ🌙ــو
بسم الله الرحمن الرحیم✨ رمان #در_آسمانم_برایت_جایی_نیست... #قسمت_366 _میتونم! اگه بهم فرصت بدی میت
بسم الله الرحمن الرحیم✨ رمان ... _باز کن درو... بیا از اینجا بریم. بریم یه جایی که هیشکی پیدامون نکنه. بیا از نو شروع کنیم. بخدا همونی میشم که تو میخوای! خرابش نکن سام! بدونِ تو به کی اعتماد کنیم؟ مگه جز تو مردی هم تو دنیا هست؟ لبش را به دندان گرفت.. گیرم که اشک هایش را مهار میکرد و دستانش را مشت، تا بر در و دیوار نکوبد و فریاد نکشد؛ با صدای گریان و پردردِ نیل چه میکرد؟ _خیلی نامردی.. میدونستم تو هم بهم نارو میزنی لعنتی.. میدونستم.. باشه برو. ولی بدون بعدِ تو هر بالیی سرمون بیاد باعثش تویی. تو بودی که تنهامون گذاشتی میفهمی؟ تو! مشت هایش از کوبیدن به در متورم شده بود. دستش را روی چشمانش کشید و کشان کشان به طرف اتاقش رفت.. دردِ و ترس دوباره و از چندین ناحیه زندگی اش را دربرگرفته بود. گویی دوباره و این بار ژرف تر از قبل در سیاهیِ مطلقِ تنهایی و بیکسی فرو میرفت. *** خاتون فنجانِ چای را با لبخند مالیمی پس زد و با چشم دستاهای ظریف و با اصالتِ عفت را که برای برداشتنِ فنجان باال رفته بود دنبال کرد. زنی بی نهایت اصیل و نجیب زاده که شاید هر کسی حاضر باشد برای لحظه ای جایِ او بودن تمامِ زندگی اش را مبادله کند! کاخی به بزرگیِ تقریبیِ هشتصد متر و حسابی مملوء از پول و اسناد و مدارکِ گرانقیمتی که شاید جمعِ حساب و کتابِ تمامشان برابر با ارزشِ یک سوم تهران باشد! ولی تمامِ این ها را باید در کنارِ زندگیِ خالی از محبتش محک زد.. مادریِ پر نقص و کاستی ای که پارسا را هر روز دورتر و گوشه گیر تر کرد.. خودخواهی های انفرادی اش بعد از مرگِ ساالر ؛ تنها پسرش را آنچنان به جنون کشانیده بود که حاضر نبود دقیقه ای دیگر را در کنارِ مادرش و در دیار غربت بگذراند. برگشته بود و خالی از هر احساسی به مادرانه های ملموس تر و زیبا ترِ پیرزنِ سالخورده ی واحد رو به رویش پناه برده بود! کسی که ازش برای تک تکِ روزهای سیاه پوشی و از دست دادنِ پدرش خاطرات مادرانه و دست نخورده داشت! ولی جالب بود که بعد از آن همه مدت دیگر آن غرور و تکبر را در نگاهش نمیدید.. کسی که پیش رویش نشسته بود دیگر نه صاحب االختیارِ اموالِ با ارزشِ ساالر بلکه مادری شکست خورده وبازنده بود.. مادری که در سوسوی چشمانِ بی فروغش التماسِ مادری موج میزد! دستش را روی زانویش گذاشت و با لبخندی گرم لب به سخن گشود. _نمیخوام زیاد وقتت رو بگیرم عفت جان. پارسا بیرون منتظرمه! با چشمانش در چشمانِ خاتون دنبال جواب تمامِ سواالتِ بی جوابش گشت. _حداقل شما بگین چی شده. هیچی به من نمیگه. دارم از نگرانی میمیرم. جیگرم داره سوراخ میشه.. دیدین وضع و اوضای صورتش و؟ توروخدا خاتون اگه میدونین چی شده به منم بگین! از آن لبخند های معنادار و نادرش زد. _شما مادرشی دخترم. از من میپرسی؟ لحظه ای در سکوت بهش زل زد و پر درد زمزمه کرد: _میدونین که منو مادرِ خودش نمیدونه! شما که همه چی رو میدونی دیگه چرا زخمِ زبون میزنی؟ نفسی تازه کرد.. نیامده بود که زخمِ زبان بزند! آمده بود تا ذره ای هم شده اوضاع را بهبود ببخشد! _هیچ کسی.. هیچ مادری حق نداره مادریِ یکی دیگه رو زیر سوال ببره دخترم.. نه منه پیرزن.. نه حتی خودِ پارسا! یه مادر همیشه خیر و صالحِ بچش و میخواد..فقط گاهی اوقات راهِ درستش رو پیدا نمیکنه! _مگه من بعد از ساالر به جز پارسا کی رو داشتم؟ اونقدر برام مهم بود که بعد از شنیدنِ خبرِ اون زنیکه به این روز افتادم. همیشه به فکرِ آبروش بودم.. به فکرِ زندگیش.. به فکر سالمتیش! ولی نمیبینه! فکر میکنه دشمنشم! زانویش را کمی بیشتر فشرد.. کاش میتوانست به جای این مبل های سلطنتی و خشک روی زمین بنشیند! _پارسا خیلی حساسه.. از همون هجده سالگیش که ساالر خان اون خونه رو بهش کادو داد و شد همسایه ی من، از همون روزا که هنوز پشتِ لبش کامل سبز نشده بود تا خودِ امروز همونه.. همون پسربچه ی حساس و با احساس.. شاید نیاز بود برای فهمیدنش یکم باهاش همراه باشی مادرجان.. اون دورانِ سختی رو گذرونده... روزای بدی رو پشتِ سر گذاشته.. هم اون... هم نیل! 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 نویسنده: ناشناس ڪپے با ذڪر نام نویسنده بلامانع است🌹 @Reyhaneh_show
پارت جدیدمونه😍☝️☝️ ... 😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍 پرش بھ قسمت اول رمان👇👇 https://eitaa.com/Reyhaneh_show/5950 🌺 @Reyhaneh_show 🍃🌺
مرثیه‌ای برای مادر خوبی ها 🎴 روایت شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها را از زبان درب چوبی خانه بشنوید. 🎧 پخش از ده ها کانال | هر روز یک قسمت
آوای مادرانه - قسمت چهارم.mp3
9.77M
قسمت چهارم با حال خوب گوش کنید. روایت آوای مادرانه ادامه دارد ...