eitaa logo
ریحــانہ شــ🌙ــو
998 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
87 فایل
یا رزاق؛ پارت جدید هر روز 😍 🆔 @Niai73 قسمت اول #درآسمانم_برایت_جایی_نیست...👇 https://eitaa.com/Reyhaneh_show/5950" rel="nofollow" target="_blank">https://eitaa.com/Reyhaneh_show/5950 قسمت اول #بازگشت_گیسو 👇👇 https://eitaa.com/Reyhaneh_show/897 قسمت اول #ریحانه_شو👇 https://eitaa.com/Reyhaneh_show/5
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از آیه گرافـی 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌾به شنبه ۱۱ بهمن ماه خوش آمدید 🌸خــدایا 🌾به روزگارِ دوستانم آرامش 🌸به زندگیشان عافیت 🌾به عشقشان ثبات 🌸به مهرشان وفـا 🌾به عمرشان عزت 🌸به رزقشان برکت و 🌾به وجودشان صحت عطا بفرما 🌸ســــلام صبح شنبه تون بخیر 🌸شروع هفته خوبى داشته باشید
✍پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) : ☀️ هیچ دعائی به مرحله‌اجابت نمیرسد مگر اینکه دعا کننده ،بر محمد و آل محمدصلوات فرستد ... 📚وسایل الشیعه ج 7ص 96 ✨اللهم‌صل‌علی‌محمدوآل‌محمد✨ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔺قلب نوجوان، مثل زمین بایر است. هر بذری در آن کاشته شود می پذیرد...پس قبل از اینکه دیر شود و قلبت مملو از بذر نامرغوب گردد، بذر مرغوب بکار. 💠 امیرالمؤمنین (عليه السلام) : 🔰 إنَّما قَلبُ الحَدَثِ كَالارضِ الخاليَةِ ما اُلقىَ فيها مِن شَىْ ءٍ قَبِلَتهُ؛ 📙نهج البلاغه ص393 ، نامه 31 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨خداوند متعال می فرمایند: با زنان به شایستگی رفتار کنید، و اگر آنها به جهتی ناخوشایند تان بودند (اظهار نکنید) چه بسا چیز ها که ناپسند شماست، حال آنکه خداوند در آن، خیر فراوانی برای شما قرار داده است. 📖سوره نساء آیه ۱۹ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
😌خاطرات شهید محسن حججی😌 🌹از زبان 🌹 تازه خواهرزاده ام را عقد کرده بود. حقیقتش آن اوایل ازش خوشم نمی آمد. حتی یک درصد هم.☹️ و ها مان با هم خیلی فرق داشت.😮 من از این آدم‌های لارج و سوپر دولوکس بودم و از این های حرص درآر. هر وقت می رفتم خانه خواهرم،می دیدمش می آمد جلو، خیلی شسته رفته و پاستوریزه سلام و علیک می‌کرد.😌 دستش روی سینه اش بود و گردنش کج و انگار شکسته.😑 ریش پرپشتی داشت و یک لبخند به قول مذهبی‌ها عرفانی هم روی لبش بود😃 کلا از این فرمان آدم‌هایی که دیدنشان لجن ما جوان های امروزی را در می آورد😬 بعضی موقع ها هم با زنم می رفتم خانه خواهرم. تا زن مرا میدید سرش را می انداخت پایین و همان طور با من و خانمم سلام می‌کرد.😑سرش را یک لحظه هم بالا نمی آورد لجم می گرفت😏 با خودم می‌گفتم مگر زنم لولوخورخوره است که دارد این طور می کند؟😒 دفعه بعد به زنم گفتم: "یک چیزی بنداز سرت تا این مذهبی به تریج قباش بر نخوره و سر مبارکش رو یکم بیاره بالا." زنم گفت: "باشه." دفعه بعد پوشید. 😇 این بار خیلی گرم تر از قبل با من و خانمم سلام و احوالپرسی کرد. اما باز هم سرش پایین بود فهمیدم کلاً حساس است به زن نامحرم.😯😥 چند ماهی از دامادی اش و آشنایی مان گذشته بود توی میدیدمش. دیدم نه آنچنان هم بچه خشکه مقدسی نیست که فکر میکردم.😍 میگوید..می خندد..گرم می گیرد. کم کم خوشم آمد ازش ولی باز با حزب اللهی بودنش نمی‌توانستم کنار بیایم.😖 . یک بار که رفتم خانه خواهرم نشسته بود توی . رفتم داخل. تا من را دید برایم ایستاد و به هم سلام کرد و جواب سلامش را دادم و نشستم کنارش.😌 هنوز یک دقیقه نگذشته بود که آمد تو شش هفت سال بیشتر نداشت بچه مچه بود جلوی پای او هم تمام قد بلند شد و ایستاد🙄😳 گفتم:" آقا محسن راحت باش نمیخواد بلند شی. این بچه هست." نگاهم کرد و گفت: "نه دایی جون. شما ها سید هستید. هستید شما ها روی سر ما جا داری احترامتون به اندازه دنیا واجبه"😍😌 این را که گفت، ریختم به هم. حسابی هم ریختم به هم. از خودم خجالت کشیدم. از آن موقع جا باز کرد توی دلم با خودم گفتم:" تا باشه از این حزب اللهی ها."😍👌🏻😇 •••••••••••••••••••• ...♥ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌻 با قرائت(( یس)) به آرزوهایتان برسید 🌻 👌 پیامبر اکرم ص ؛ هر ڪه "سوره یس" را ختم ڪند گویا ده بار ڪل قرآن را ختم نموده است. 👌وپیامبر( ص)فرمود یا علی سوره یس بخوان زیرا 1️⃣ گرسنه را سیر میکند 2️⃣ ندار را دارا میکند 3️⃣ عزب را مزدوج میکند 4️⃣ بدهکار را خلاص میکند 5️⃣ گرفتاری را حل میسازد 📚 هزار و یک نکته •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌺🌺🌺🌺🌺🌺 دو سوره در قرآن، با کلمه "وَيل" شروع شده ؛ "ويل" يکي از شديد ترين تهديد هاي قرآن است، و آن دو آيه اينها هستند : ۞ ويل للمطففين ۞ وای بر کم فروشان ... ۞ ويل لکل همزه لمزه ۞ وای بر عيبجويان طعنه زننده ... اولی در مورد مال مردم ؛ و دومی در مورد آبروی مردم ... 🍀مراقب_هر_دو_باشيم... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔴🔵 شاد کردن دل امام زمان (عج) 🌺 آیت الله بهجت(ره): 🌕 وقتی دل مؤمنی را شاد كنید، خدا از لطف، مَلکی را خلق می‌کند که آن ملک، شما را از بلاها و تصادفات و ... حفظ ‌می‌كند. این که می‌بینید در برخی تصادفات بعضی‌ها محفوظ می‌مانند در حالی که به نفر کناری آن‌ها آسیب وارد می‌شود به سبب این است که آن شخصِ محفوظ مانده، در مسرّت اهل ایمان نقش داشته است. 📚 برگی از دفتر آفتاب، ص ١٨4. 🌸 حالا فکر کن اگه کاری کنم که دل امام زمان رو شاد بکنه، چی میشه ... 🌺 برای شادی دل امام زمان .... 🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹 ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌─┅─═इई 🌺🌼🌺ईइ═─┅ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍️حکایتی بسیار زیبا هارون الرشید به بهلول گفت : مى خواهم كه روزى تو را مقرر كنم تا فكرت آسوده باشد بهول گفت : مانعى ندارد ولى سه عیب دارد! : نمى دانى به چه چیزى محتاجم ، تا مهیا كنى : نمى دانى چه وقت مى خواهم : نمى دانى چه قدر مى خواهم ولى خداوند اینها را مى داند با این تفاوت كه اگر خطائى از من سر بزند تو حقوقم را قطع خواهى كرد ولى خداوند هرگز روزى بندگانش را قطع نخواهد کرد •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ریحــانہ شــ🌙ــو
بسم الله الرحمن الرحیم✨ رمان #در_آسمانم_برایت_جایی_نیست... #قسمت_381 _داری در حقِ بهار بی انصافی م
بسم الله الرحمن الرحیم✨ رمان ... _دیگه نمیذارم زمونه از پا درت بیاره.. خودم پشتت ام. درسته علیل شدم و نمیتونم راه برم. ولی هنوز مهرت و تو دلم دارم.. هنوز مادرم! یه مادر میتونه خیلی کارا بکنه پسرم! تا مادر نباشی نمیفهمی! ذهنش دوباره تا نباید ها پر کشید.. یادِ نیل افتاد.. یادِ مادرانگی اش! _میدونم مادرم! ولی برای من دیگه از هیچ کس کاری ساخته نیست! از این به بعد فقط به عشقِ دخترم زندگی میکنم! نمیذارم کم و کاستی داشته باشه! شده از دور... ولی نمیذارم به هیشکی محتاج باشه! عفت دستی بر روی گونه اش کشید.. _باهاش صحبت میکنم. اونم مادره... مطمئنم اینجوریا هم که فکر میکنی نیست! با محبت اشکهای گریبانِ مادرش را پاک کرد. بعد از گذشت چند سال تازه این حسِ خوب را میچشید.. حسِ حمایتِ یک مادر! نیل حق داشت که از کودکش نگذرد! _تا امروز هر سختی ای هم که کشیدم با عزتِ نفس کشیدم.. اگه از بهارم گذشتم به خاطر حفظ مردونگی و غرورِ به باد رفتم بود... برای اینکه کسی که دوستش دارم تو آرامش زندگی کنه! حاال شما میخوای برام با ترحم زندگی بسازی؟ پسرت و نشناختی؟ دستهایش را جلو برد و انگشتانش را میانِ موهای پرپشت و حالت دارِ پسرش فرو برد. _اون دوستت داره مادرم.. هنوز انقدر حسِ زنانگی دارم که اینو بفهمم. شک نکن که دوستت داره. نفس عمیقی کشید. _همه چی دوست داشتن نیست.. دلش باهام صاف نمیشه.. من و مردِ زندگی نمیبینه! دیگه نمیتونه بهم اعتماد کنه! وقتی اعتمادِ زنت و نداشته باشی مردونگی بی معنی میشه.. میشی پوچ.. بی خاصیت! من نمیتونم اینجوری زندگی کنم مادر.. حتی اگه نیل هم قبولم کنه! _پس خودتو باور کن پسرم! اگه خودتو باور کنی اونم باورت میکنه! خودت میدونی که نامرد نیستی.. میدونی دوستش داری و جونتم پاش میدی.. همین کافی نیست؟ سعی نکن اون باورت کنه.. سعی کن خودت خودت و باور کنی! از جا بلند شد و تا نزدیکِ پنجره پیش رفت.. برای اولین بار بی توجه به حضورِ مادرش سیگاری آتش زد و گوشه ی لبش گذاشت! _این بار فرق میکنه! نیل به جبران فکر نمیکنه.. براش فرقی نداره حتی اگه گذشته رو به عقب برگردونم و جبران کنم! داره به آینده فکر میکنه! آینده ای که من توش جایی ندارم! صندلی را جا به جا کرد و پشتِ سرِ پارسا ایستاد. _پس خودت و تو آینده اش جا کن... واردِ دنیاش شو.. اون درو فقط به روی تو نبسته پارسا... به روی همه بسته.. تو خودش گم شده.. کمکش کن بیاد بیرون! نه به خاطر وصال! به خاطر خودش!! پک محکمی به سیگارش زد. خیره به قطراتِ باران زمزمه کرد: _این حق و ندارم. تا وقتی سام هست.. از پشت به قامتِ پسرش که میانِ دودِ غلیظِ سیگار گم شده بود نگاه پر حسرتی کرد و راه خروج را پیش گرفت. قبل از بستنِ در دستش را روی قلبش گذاشت و چشمانش را بست! _ولی حسِ مادریم بهم میگه داری اشتباه میکنی.. گذشتن از اون دختر کارِ تو نیست پارسا! اون دختر همه ی زندگیِ توئه.. یه بارم شده به خاطرِ زندگیت بجنگ.. برای خودت.. از نو شروع کن و اینبار بی خطا.! من مطمئنم میتونی درستش کنی! سیگارِ نیمه سوخته اش را روی سنگ سرد و خیسِ کنارِ پنجره خاموش کرد و با چشم قطره ی روی پنجره را دنبال کرد. _دیره... برای درست کردن خیلی دیر موندم مادرم! *** ساکِ سرمه ای رنگِ کوچکش را روی آخرین پله گذاشت.. بهار بی صدا، روی گوشه ترین مبلِ پذیرایی نشسته بود و زانوهایش را در آغوشش میفشرد.. انگار با تمامِ بی اطالعی، او بهتر از همه میدانست که این رفتن با همیشه فرق دارد! خاتون در را برایش باز گذاشت و کنارش ایستاد.. سام مشغولِ واکس زدنِ کفش های چرم اش بود! _با این ساک و بار و بندیل خوف به دلِ بچه میندازی مادر...یکم سبک تر میرفتی! هنوز که چیزی نشده! 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 نویسنده: ناشناس ڪپے با ذڪر نام نویسنده بلامانع است🌹 @Reyhaneh_show
پارت جدیدمونه😍☝️☝️ ... 😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍 پرش بھ قسمت اول رمان👇👇 https://eitaa.com/Reyhaneh_show/5950 🌺 @Reyhaneh_show 🍃🌺
✍️حکایتی بسیار زیبا هارون الرشید به بهلول گفت : مى خواهم كه روزى تو را مقرر كنم تا فكرت آسوده باشد بهول گفت : مانعى ندارد ولى سه عیب دارد! : نمى دانى به چه چیزى محتاجم ، تا مهیا كنى : نمى دانى چه وقت مى خواهم : نمى دانى چه قدر مى خواهم ولى خداوند اینها را مى داند با این تفاوت كه اگر خطائى از من سر بزند تو حقوقم را قطع خواهى كرد ولى خداوند هرگز روزى بندگانش را قطع نخواهد کرد •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•