eitaa logo
مقالات حسینی منتظر
141 دنبال‌کننده
340 عکس
183 ویدیو
30 فایل
بخشی از مقالات متنوع سیدمحمدحسینی(منتظر) فرزند مرحوم حجة‌الاسلام و المسلمین؛ حاج سید میربابا حسینی(فاطمی) (اعلی الله مقامه الشریف) در حوزه‌های مذهبی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و...
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷﷽☫ 💎@SMHM212 آسیب‌شناسی پیش‌بینی‌ها (بخش سیزدهم): عینک دو بُعدی ما را ندید! «شورای نگهبان؛ کماکان در سلطه اصول‌گرایان!!» عنوان تمسخرآمیزی بود برای اولین عبارتی که ذیل آن نوشتم (، با عجیبی، ۱۴۰۳ را به سپرد!). این برداشت (بمحض شنیدن اسامی نامزدها در ساعت ۱۵ بیستم خرداد ۱۴۰۳) قدری عجولانه بود! زیرا با عینک مرسومی به صحنه نگاه می‌کردم که و بود! و را ندیدم! یعنی با یک چشم و با چشم دیگر، در منظر من بود و اینکه لابد و در رفتار انتخاباتی خود این دو مطلب را معیار گرایشات خود قرار می‌دهند و اینکه متأثر از ، رفتار نخواهند کرد! و حال آنکه خود غلط بود آنچه می‌پنداشتیم! فلذا نوشتم: «مدعیان اصول‌گرایی با ۵ کاندید، قطعاً دچار اختلافات و تنازعات شده و آراء متفرقه آن‌ها زمینه لازم را به مدعیان اصلاح‌طلبی خواهد داد که تنها نامزد تأیید شده خود را بر جمهوری بنشانند!» البته این عبارت که: «... غریو «آی خر برفت آی خر برفت» در حال طنین‌اندازی است!» را درست نوشته بودم ولیکن آنرا هم از همان عینک محدود و مرسوم خود می‌دیدم! و اینکه مردم در گرایشات انتخاباتی خود لابد یا اصول‌گرایی را ترجیح می‌دهند یا اصلاح‌طلبی و نهایتاً اعتدال‌طلبی را!! زیرا تحلیلم صرفاً بر همین مبنا بود که نوشتم؛ «آیا ، ممکنست به این برسد که چهار نفر بنفع یک نفر کنار بروند؟! بنده که بسیار بعید می‌دانم!» و ضمن توصیه به غیرمشهدی‌ها (آقایان زاکانی و پورمحمدی) برای از ، ادامه دادم: «بنده به نامزد مورد نظر خود (آقای ) در همین‌جا توصیه می‌کنم هرچه زودتر خود را از این بیرون بکشد و شریک چنین بازی مفتضحی [=پیروزی پزشکیان] نباشد! به پورمحمدی هم بعنوان یک هم‌کسوت توصیه می‌کنم هرچه زودتر انصراف بدهد و پای را از این خارج سازد. لطفاً اجازه بدهید، شکست اصول‌گرایی فقط بدست قالیباف و جلیلی و هاشمی [هر سه نفر مشهدی] رقم بخورد که کمترین تمایلی به انصراف نخواهند داشت!» (آن‌ها که انصراف دادند، عقل‌شان کار کرد و پورمحمدی هم که لجاجت کرد مفتضح شد!) و غلبه پزشکیان بر بقیه را بنده چنان پررنگ دیدم که آن مقاله را ختم کردم به این جمله؛ «حال وقت آن است که به میزان و انحاء یا و مسعود پزشکیان بپردازیم!» اما امروز بعد از ۲۷ روز، حرف آن «پیرزن ترک بیسواد» مرا به خود آورد که عینک تحلیلی من در ارزیابی صحنه، بر حسب عادت، محدود بوده است! زیرا همین که به زبان آذری گفت: «اگر باهاش حرف بزنم، زبان مرا می‌فهمد»! فهمیدم که همه تبلیغات و تحلیل‌های مثلاً تیزبینانه من و امثال من، تماماً باد هوا بوده است! و من بیهوده غرق در دنیای سیاسی خودم بودم و گویا که کاملاً کور بودم! زیرا در کلام این پیرزن ترک بی‌سواد، هزاران حرف نهفته است! این جمله ساده او یکی از گران‌ترین و سنگین‌ترین پتک‌هایی بود که بر سرم کوبیده شد و از مسجد تا منزل و هنوز هم، اشک‌های من جاری‌ست! زیرا احساس می‌کنم یک دنیا بر باد رفته در حرف این پیرزن نهفته است که حتی مورد توجه کسی مثل من هم که دائماً در متن مردم (از جمله جامعه ترک‌زبان‌ها) هستم، نبوده است! این پیرزن همانند میلیون‌ها ترک‌زبان ایرانی دیگر (که خود من هم یکی از آن‌ها هستم) نیازمند این هستند که حرف‌شان (رنج‌ها و دردها و مشکلات‌شان) شنیده شود و گویا که صدها سال است شنیده نشده و حال کسی مثل پزشکیان پیدا شده و قرار است حرف آن‌ها را بشنود! بنابراین رقابت دوره چهاردهم ریاست‌ جمهوری، بین اصولگرایان و اصلاح‌طلبان نبود و بلکه دعوای اصلی بین ترک‌ها و مشهدی‌ها بود! بخاطر آوردم که بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب، جنگی بر ما تحمیل شد که پیامد آن، گویا خوزستانی‌ها حکومت را در قبضه خود گرفته‌اند و م.رضایی و ع.شمخانی، بازماندگان همان دوران هستند! طولی نکشید که اصفهانی‌ها هم به آن‌ها پیوستند و خراسانی‌ها و آنگاه کویری‌ها (رفسنجانی‌ها و کرمانی‌ها و یزدی‌ها) و سپس سمنانی‌ها و سرخه‌ای‌ها و خلاصه اینکه دولت‌ها دائماً بین فارس‌ها در حال تداول بود! حتی در این دوره از انتخابات، ۳ نفر از ۶ نامزد مؤید، از مشهدی‌ها بودند! و این شایعه چندان هم بی‌ربط نبود که مشهدی‌ها همه‌جا را گرفته‌اند! و و و ووو... همه و همه در سلطه مشهدی‌ها!!! پزشکیان خود را در پشت مدعیان اصلاح‌طلبی پنهان کرد و لذا تمام رقبای او، دون‌کیشوت‌وار در هوا شمشیر می‌زدند و حال آنکه پایگاه اصلی او قومیت‌ها بود بدون جلب توجه آنچنانی! اگرچه ترک‌ها خودجوش هم به میدان آمدند! ..ادامه دارد. ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۴/۱۶ 🆔@chelcheraaqHM 💠 🎲 چلچراغ 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎@SMHM212 حمله بد؛ نوعی دفاع خوب است و ماجرای جایزه اعظم (سنت‌الرسول) در حکومت مشانژاد، تعدادی از سرداران بازنشسته، یک حزب سیاسی تشکیل دادند و خود را پنداشتند! در عین‌حال دنبال آن بودند که حزب‌شان بر سر زبان‌ها بیافتد تا بتوانند در انتخابات هم، تأثیرگذار باشند. از بنده هم برای حزبشان، ایده بکری خواستند که طرح (بمناسبت ) را پیشنهاد دادم و سریعاً هم استقبال کردند (یک نشان بین‌المللی به ارزش فرضاً یک میلیارد تومان یا فرضاً یک میلیون دلار متناسب با توان مؤسسه بعنوان !) به شخصی (حقیقی یا حقوقی) که بیشترین برای را طرح و دنبال کرده باشد. و نشستیم آئین‌نامه و دستورالعملی هم برای آن تدوین کردیم و ثبت مؤسسه‌ای که مجری جهانی آن باشد وو.. تا اینکه وقتی به مبحث اولین مصداق از اشخاص رسیدیم دچار اختلاف جدی شدیم! نظر قطعی بنده، اهداء نخستین جایزه آن مؤسسه به شخص بود ولیکن آن‌ها اصرار داشتند که به هدیه شود! همین اختلاف شدید موجب انفصال بنده از ادامه همکاری با آن‌ها شد. البته آن اختلاف، یک لایه زیرینی از اختلافی عمیق‌تر و بزرگتر را هم برملا کرد که برای بنده قابل تحمل نبود! (بنظر می‌رسید که آن‌ها می‌خواهند بودجه کل جایزه و مؤسسه ذی‌ربط آن را از بگیرند و اولین جایزه را هم به خود او بدهند!) یکی از شروط ورود بنده به همکاری با آن حزب؛ عدم حمایت آن‌ها از مشانژاد بود! و آن‌ها ادعا می‌کردند که ما هم با ایشان زاویه داریم خصوصاً با ! (این تخصیص، حاکی از این بود که تمایلی به کنار آمدن یا پذیرفتن () داشتند و اینکه مقصر و ، شخص است و فریب‌خورده اوست!! و بنده هم ضمن یکسان و هم‌طراز دانستن مشترک (در حد ۵۰ پنجاه) هر دو نفر مشانژاد در ، خواستار بیان «علل مخالفت آن‌ها با مشانژاد» بودم و آن‌ها هم عللی را مطرح می‌کردند که بنده استدلال می‌آوردم که چرا «محسنات مشانژاد» را «عیوب غیرقابل اغماض» آن‌دو می‌شمارید؟! فلذا مشکوک بودم که این‌ها بظاهر خود را منتقد و بلکه مخالف مشانژاد جلوه می‌دهند ولیکن آن‌ها در واقع بعنوان قابل ارزیابی بود! یعنی معایبی را به مشانژاد نسبت می‌دادند که به هر کسی نسبت داده شوند، حُسن او تلقی می‌شوند و بجای تضعیف، آن‌دو را تقویت می‌کرد! در عین‌حال وانمود می‌کردند که دفاع من از مشانژاد بخاطر آن اتهامات، مایه شگفتی‌ست و می‌پرسیدند: نکنه شما طرفدار مشانژاد هستید؟!! بنده هم می‌گفتم: نخیر! شما طرفدار مشانژاد هستید که با حملات بد و بلاوجه، معایب اصلی آن‌دو را پنهان می‌کنید و خروجی حملات شما موجب افزایش محبوبیت آن‌ها می‌شود! اگر واقعاً در مخالفت با مشانژاد، صداقت دارید، آن‌دو را مطرح و تحلیل کنید که هر بی‌غرض و بی‌مرضی از آن‌ها خبردار شود، از این جریان، متنفر می‌شود. آن‌ها ادعا می‌کردند که ما بیش از این نمی‌دانیم و شما توضیح بدهید که اصل قضیه چیه؟! می‌گفتم: وقتی شما خود را در سطح دولت سایه مشانژاد می‌پندارید و دنبال حزب سرآمد هستید، باید آنقدر مطالعه و هم داشته باشید که خودتان سر در آورید و نیازی به نشستن به پای تحلیل بنده نداشته باشید! و لذا اصرار داشتم خودشان کشف کنند اما ظاهراً دستشان خالی بود! و لذا ادعا می‌کردند که علل مخالفت ما با مشانژاد همین‌ها بوده و حال آنکه با توضیحات شما روشن شدیم که اتهامات ما بر مشانژاد اساساً وارد نیست و ما بیخودی دشمن آن‌دو شده بودیم!! البته بنده قدری هم به تردید افتادم که شاید راست می‌گویند و به مشانژاد واقف نیستند ولیکن در تخصیص آن‌جایزه به مشانژاد نشان دادند که در حمایت از وی، هیچ تردیدی ندارند و او را بر ترجیح می‌دهند! بنابراین آنچه که بیشتر موجب استعفای بنده از همکاری با آن حزب شد، مرام «حمله بد و دفاع خوب» بود که غیرقابل تحمل بود و خسارت‌بارتر از مسائل دیگر! و بنده پیگیر هم نشدم بالاخره چه کردند؟ آیا از مشانژاد، بودجه گرفتند؟ آیا آن جایزه را به او دادند؟ هیچ اطلاعی ندارم ولیکن می‌دانم که آن‌حزب نه مشهور شد و نه آن طرح بر زبان‌ها افتاد! حال رسیده‌ایم به مسئله دو تابعیتی بودن پسر و اینکه طبق قانون حق ندارد پدر آن‌پسر را منصب رسمی ببخشد! بنظر بنده این حمله به ، یک حمله بد است و برای قابل هضم نیست و در عین‌حال باعث می‌شود ، به محاق افتد که خبط بزرگی است. زیرا ، منطقی است و قانون مطرح شده نباید مانع استخدام وی در جایگاه‌های حساس نظام بشود. از مدار خارج کردن وی راهکار دگری می‌طلبد! ✍حسینی(منتظر) ۰۳/۶/۱۹ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏