eitaa logo
سیده اعظم حسینی
558 دنبال‌کننده
1 عکس
16 ویدیو
0 فایل
اشعار و آثار خانم دکتر سیده اعظم حسینی.. شماره ی ایتا جهت تبادل نظر و ارائه ی پیشنهادات و انتقادات 09179148588
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باز پخش به مناسبت سالروز عملیات طوفان الاقصی شعرخوانی در حضور رییس جمهور مردمی 🔻شهید سید ابراهیم رییسی🔻 با موضوع مقاومت مردم غزه و طوفان‌الاقصی ____________ کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
به مناسبت نکوداشت پدر شعر آیینی حاج احد ده بزرگی این همه دلکشی و دلبری بی عددش از دم "شاه چراغ" است و به لطف مددش شهرِ عشق است و نباید که به جز این باشد که به نام پسر "فاطمه" خورده سندش! گنبدی هست در این شهر که جز دست دعا هیچ دستی نرسیده به بلندای قدش! سبدی دست بهار است به نام شیراز هر چه گل، می چکد از گوشه کنار سبدش! گر چه هر گوشه ی آن محفل شعر است،ولی ای خوشا محفل آیینی و "بابا احد"ش... **** **** ** به "بابا احد" شعر آیینی و نوحه ی ماندگار "گهواره خالی..." غمی که چشم تو را جرعه جرعه نم داده به آن نگاه، شکوهی شگرف هم داده به پاسداری آیین شعر آیینی خوشا کسی که به دستان تو علم داده مبارک است مسیری که گرچه سخت و بلند ولی شکوه رسیدن به هر قدم داده! کنار نوحه ی "گهواره خالی"ات انگار "رباب" آمده و دست تو قلم داده! به ماندگاری این روضه-شعر زمزمه خیز کدام سوز نفس دم گرفته، دم داده؟ به قلب من- که خودم مادرم- همان یک بیت تمام شورشِ ترکیب "محتشم" داده.. به غیر پیر غلامیِ شیرخوار "رباب" هر آن نشان که خدا داد، باز کم داده.... ....... کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
تقدیم به حضرت فاطمه ی معصومه سلام الله علیها به پرچمی که ورق می خورد رها در باد دخیل بسته دل خسته بارها در باد به گرد وسعت این گنبد معمایی کبوترانه نگاه فرشته ها در باد نشسته روی ترک های بغض های نجیب صدای مخملی و نرم ربنا در باد دلی که می شکند می رود کریمانه به شانه های دعا تا خود خدا در باد نسیم می وزد و می تراود از همه جا شمیم رحمت فرزند هل اتی در باد نسیم می وزد و عاشقانه ها جاری ست دوباره بین دو تا گنبد طلا در باد نسیم می وزد و خواهرانه های کسی گشوده بال سوی مشهد الرضا در باد شبیه حسرت زینب ،دوباره دلتنگی دوباره روضه ی جانسوز کربلا در باد کسی به وسعت زهرا نشسته است و هنوز نگاه سبز و کریمش به هر کجا در باد ........ کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
سلام و عرض ادب خدمت همه ی عزیزان ، در آستانه ی سالروز حادثه ی تروریستی حرم حضرت شاهچراغ علیه السلام و به درخواست تعدادی از اعضای محترم کانال، نماهنگ قول مادرانه ،به حول و قوه ی الهی فردا بارگزاری خواهد شد.
37.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ قول مادرانه تقدیم به شهدای حادثه ی تروریستی حرم حضرت شاهچراغ علیه السلام شاعر و راوی: سیده اعظم حسینی کارگردان : محمد علی یزدانی ........ کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
در آستانه سالروز حادثه تروریستی حرم حضرت شاهچراغ علیه السلام، تقدیم به کودک کرمانی شهید این حادثه "علی اصغر" بسم الله... به کودک شهید شاهچراغ آسمان،پشت شیشه ی ماشین،یک زمین بزرگ آبی بود دو طرف کوه ها دو دروازه،توپ فوتبال،آفتابی بود پسرک شور و حال دیگر داشت،در دلش شوق و اضطرابی بود نیمکت های ابر،خالی بود... صورتش را به شیشه می چسپاند،به افق های دور زل می زد مثل برنامه کودک دیروز،ابر در پیش پاش پل می زد در زمینی که آسمانی بود،پسرک می دوید و گل می زد غرق در کودکانه های خیال.. بر خلاف تمام همسالان،شیطنت هاش،گر چه اندک بود فصل هایش شلوغ و بازیگوش،فصل هایش نجیب و کوچک بود "کی به شیراز می رسیم"؟ آن روز،پرسش فلسفی کودک بود شهرها رد شدند و دور شدند.. وقت مغرب به پیشواز غروب،شهر با نور و رنگ می آمد پسرک خیره می شد و همه چیز،پیش چشمش قشنگ می آمد شاخه ی ترد باغ فردا بود،کاش بعد از تفنگ می آمد شهر مهمان نواز بود اما... پدر آرام پا به صحن گذاشت،با سلامی به سیدالسادات اشک مادربزرگ جاری شد،و فرستاد زیر لب صلوات غرفه ها یادِ کودک آوردند،خنده های معلم و ...سوغات... پدرش گفته بود:"برگشتن".. گنبد و پرچم و ضریح و حرم،پسرک غرق در تماشا بود دسته ای از کبوتران سفید،پشت نقاره خانه پیدا بود مثل صحن امامزاده علی،صحن شاه چراغ زیبا بود۱ کاش نقاره می زدند امشب.. پدر آورده بود با پاییز،میوه ی نوبر بهاری را۲ در کنار ضریح می انداخت،آخرین عکس یادگاری را پسرک قاب کرد در چشمش،خنده ی خادم کناری را و نگاهش به چوب پرها بود.. ناگهان تشنه شد دلش می خواست،برود پیش حوض و فواره با صدایی که در حرم پیچید،پدر او را گرفت یکباره پسرک فکر کرد می کوبند،چوب بر طبل های نقاره لحظه ای ذوق کرد و بعد افتاد.. از نگاه تمام آینه ها،موج در موج خون و غم می ریخت پوکه ی کینه های دیرین بود،آنچه در گوشه ی حرم می ریخت نام کودک چه بود کز نامش،میزبان بیشتر به هم میـریخت؟ آشنا بود با گلو این تیر.. شادیِ کودکانه هایش را،پس گرفت از جهانِ بی باور صبح فردا به گوش شهر رسید،"پسری باز روی دست پدر..." دستِ خالی گذشت از جاده،کاروان باز،بی "علی اصغر" کودکی باز از سفر برگشت... ۱.امامزاده ای در سیرجان ۲-این کودک شهید،متولد فروردین ماه بود. ........ ...... کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
🌸 السلام علی زینب الصبور ولادت حضرت صبر وایثار مبارکباد خوشا سرودن فصل شکفتنی که تو باشی! به نام نامیِ مهرآفرین زنی که تو باشی! " ندانمت به حقیقت که در جهان به چه مانی" که هر چه از تو بگویند،باز برتر از آنی به نام نامی ات ای دختر بزرگ شب قدر! به نام نامی ات ای دختر شُکوه نهانی! گُلی به هیبت کوه و زنی به هیأت طوفان تو آن حقیقت محضی که ماورای بیانی! عزیز حضرت حیدر! عروس حضرت جعفر! برای لرزه به دشمن،چه خطی و چه نشانی! تو همزمان که نشستی به آرد کردن گندم ورای فهم زمینی،ورای درک زمانی! که کوله بار علی،عطر دستپخت تو را داشت برای کودک بی نان،هنوز دل نگرانی!........ ...... ____ کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
14.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خواننده:محسن نشاسته گر شاعر: سیده اعظم حسینی کاری از سیمای مرکز فارس ...... کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
🕯تقدیم به ساحت بلند و مقدس قرآن کریم ------------------------------------- هر مسیری غیر تو بیراهِ در هم ریخته! ردّ پاها لغزش ناگاه در هم ریخته دور از نور قدیم تو تمام کائنات سایه های بی هدف،اشباح در هم ریخته! آن طرف تر از افق های بلند اندیش تو آسمان مشتی شب بی ماه در هم ریخته! برقی از شوق تجلایت اگر افتد به کوه چیست غیر از خرمنی از کاه در هم ریخته! روزهای بی تو تکرار ملال انگیز شب روزهای مات نادلخواه در هم ریخته! زندگی آنسوتر از دار الشفای رحمتت دردها ی مزمن جانکاه در هم ریخته! هر که با یک قطره از ژرفای تو مانوس تر چشمه تر،دریاچه تر،دریاتر،اقیانوس تر آتشت روشن! که با پیغمبرِ گم کرده راه نیست جز "انی اناالله"ت به شب فانوس تر! ساحلت آباد! ای پیغمبران نیمه راه بی تو در ژرفای دریا تا ابد محبوس تر! واژه ها را یا تو معنا می کنی یا مهملند هرچه از تو دورتر، بی ریشه ،بی قاموس تر! واژه تاکیدی ست بر نزدیکی صاحب کلام ای خدا در "لن ترانی"های تو محسوس تر! آیه هایت را سر هر کوچه افشا کرده اند آن رسولانِ به روی نیزه ها مبعوث تر... خسته تر از بالهای بی پناه یاکریم می نشینم در پناه سایه نورت یا کریم! در حریمت هر که آمد احترامش واجب است بی طهارت مس نشاید کرد شیطان رجیم می تراوی از دهان غارهای صبح قدر باید از هر غار برخیزند اصحاب رقیم! چیست این راز ادیبانه که شعر و قصه را می دهد پیوند، حسن مطلعِ "طا،سین،میم"۱ از کنارت رد شدم هر بار با کج راهه ها در کنارم ماندی و هربار گفتی: "مستقیم"! با همان لحن صمیمی باز هم تعریف کن خلوتی داریم.... "بسم الله الرحمن الرحیم" ۱-در ابتدای دو سوره حروف مقطعه ی "طسم" آمده،سوره شعرا و سوره قصص... ................. کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
22.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تقدیم به حضرت فاطمه ،یکتای آفرینش. با استناد به حدیث شریف کساء ...... کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
◾️ درد دل گونه ی حضرت زهرا با پیامبر رحمت... -------------------------------- تو می روی، پس از این، احترام می شکند تو می روی و دل من مدام می شکند علی، غریبترین عابر است وقتی که میان کوچه جواب سلام می شکند بگو امام جماعت اگر معاویه شد نماز از اول رکن قیام می شکند امام اگر که " مُذل" خوانده شد در این کوچه بگو که معنی قرآن، تمام می شکند مدینه شهر فروش غدیر اگر بشود بگو "عقیله" به بازار شام می شکند هر آن که چشم بدوزد به سکه های طلا میان برق دو چشمش، امام می شکند به منفعت طلبی گر خواص رو کردند حریم شرع، میان عوام می شکند سر حسین مرا سنگ های کوفی نه که لقمه؛ لقمه ی شوم حرام می شکند چه فرق می کند این کوچه یا ته گودال؟ چه فرق می کند این سال یا کدامین سال؟ بگو امام کشی رسم می شود وقتی که جابه جا بشود سنت حرام و حلال بگو که شبهه چنان میکند که"ابن زیاد" "حسین" جلوه کند زیر سبزی یک شال بگو حرام اگر خورده شد نمی فهمید امام عصر به خطبه نشسته یا دجال مشخص است که یک روز خیمه می سوزد که روشن است مداوم، چراغ بیت المال دگر به تاک خراسان هم اعتمادی نیست اگر که پیش رود وضع، بر همین منوال... گران گرفت فدک را... گرانتر از هر چیز نخوانده بود به عمرش" مکاسب" این دلّال دلم گرفته، دلم داغدار رفتن توست مگر که کارگشایی کند اذان بلال ...................... کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
43.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روی بیعت زهرا حساب دیگر کن... نماهنگ فاخر 🔳 بازپخش به مناسبت ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها روایتی متفاوت از برکه غدیر تا کوچه های مدینه کارگردان: محمدعلی یزدانی شاعر و روایتگر: دکتر سیده اعظم حسینی ❇️ تهیه شده در: حوزه هنری انقلاب اسلامی استان فارس سازمان سینمایی سوره ❇️ مجری طرح: مرکز هنر انقلاب-مها فیلم ........... کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
🏴 تقدیم به ساحت مقدس زهرای مرضیه سلام الله علیها .............. سه چار کودک و تابوت مادر و یک مرد چه سخت بود بگوید یواش گریه کنند! نخواست شهر بفهمد،نخواست مردم...نه که حیفِ فاطمه، اینان براش گریه کنند! که حیف فاطمه اینان براش گریه کنند! که گریه بر غم "زهرا" شعور می خواهد! نه اشک منفعلانه...نه اشک حسرت بار! "بتول" گریه کنانی غیور می خواهد! خوشا به غیرت آنی که بر نمی تابد "علی" نشسته و غیری به جای او باشد محبّ "فاطمه" در شأن خود نمی داند کسی به غیر "علی" مقتدای او باشد! ......................................................... سلام بر فاطمه ،یکتای آفرینش با استناد به حدیث شریف کساء .......................................................... زنی زیر عبا با آسمان سرّ و سری دارد خدا غیر از "محمد" در عبا پیغمبری دارد در این منظومه، این خورشید، نور دیگری دارد کنار دست ساقی جلوه ی کوثرتری دارد بگو این جمع، جز با "فاطمه" کامل نخواهد شد نباشد آیه ی تطهیر هم نازل نخواهد شد... که "زهرا" در عبا پوشانده قرآن کریمی را ز "با" تا "میم"ِ بسم الله الرحمن الرحیمی را تماشا کرده قدری پرتو نور "قدیم"ی را و جرعه جرعه نوشیده ست صهبای شمیمی را "اشُمُّ عندکٍ" یعنی که این بوی رسولانه بهشتی تر شود دور و برٍ زهرای ریحانه نگاهش آسمان را با زمین دمسازتر کرده کلام او کلام الله را اعجازتر کرده مفاتیحش یداللهِ "علی" را بازتر کرده که قرآن است و هر تفسیر او را رازتر کرده سلامی داده اند این چار تن بر جلوه ی ذاتش رسانده جمع را زیر عبا رمزِ اشاراتش شب قدری که با سرّ نظر، راهِ قدَر بسته "سلامٌ فیه" را با چادرش دور کمر بسته ملَک بر ریشه های جانمازش بال و پر بسته "و مَن تحتَ الکساء"؟ یعنی که او رازی ست سربسته نمی فهمد کسی این راز را غیر از خدای او به حکم آیه ی "لا یعلم الاسرارَ الا هو"... نشسته گردی از دستاس روی آستین هایش زنی جامانده دورِ عرش، ردٌ روشن پایش که سیب سرخ معراج است آغاز معمایش ازل، آغازِ دیروزش، ابد پایان فردایش رسیده لحظه ی اذن دخولِ "فاطمه" آنَک خدا در اشتیاق واژه های "قَد اذِنتُ لَک"... "فَلَمّا اِکتَمَلنا"...فاش شد اسرار پنهانی زمین و آسمان با عشق در آیینه گردانی خدا آن سوی پرچینِ زمان گرم غزلخوانی مبادا خاطر این جمع را هرگز پریشانی! "فلما اکتملنا" عشق با تقدیر توأم شد تجلی کرد نور پنج تن، آن جلوه، عالم شد... خوشا هنگامه ی " هُم فاطِمَه" با هر چه اسرارش خدا در چرخه ی هر نام، هی کرده ست تکرارش "ابوها"..."بعلها"..شوری ست در تکرارِ هر بارَش کسی اذن هبوطی خواسته با شوق دیدارش شنیده بی حجابِ وحی، نجوای خداوندی که دارد "فاطمه" بی واسطه با عرش پیوندی... عبا را روی سر دارد ولی این بار در کوچه عبا می افتد از سر، بی خبر زن، بی خبر کوچه! و در هم می شود تصویر ماتِ "رهگذر"..کوچه... از این جا می شود داغ بلندی مختصر،کوچه.. عبا را می کشد روی زمین آهسته آهسته چرا مادر می آید این چنین آهسته آهسته... کسی رد می شود بی اذن از زیر عبا مبهم کسی مثل لگد، مثل غلافی آهنین، محکم عبا می افتد از سر بر زمین ناگاه، مادر هم... کنارش آیه ی تطهیر جاری می شود کم کم هنوز از خاطرات این عبا تنزیل می ریزد هنوز از تار و پودش بال جبراییل می ریزد میان التهاب کوچه ها آنچه نباید، شد زنی زیر عبا از خواب سنگین زمین رد شد زن ایمان بود، باور بود، اما شهر مرتد شد در ابهام شبی تاریک رفت و رازِ ممتد شد مدار عالمِ "امر" است خطّ سرخ امضایش زنی روی زمین جا مانده ردّ روشن پایش... .................... کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
🏴 السلام علی فاطمه الزهرا این زن که به در بسته همه بال و پرش را دیده ست لهیب شرر دور و برش را؟ این یاس که بر روی خزان پنجه کشیده ست آیا نشنیده ست صدای تبرش را؟ این زن که چنین سینه سپر کرده در آشوب انگار ندیده ست شکاف سپرش را این سیب بهشتی که سپرده به سرِ میخ جای نفس و بوسه گرم پدرش را در خانه خاموش علی چیست که این زن اینگونه در آغوش گرفته ست درش را؟ این بانوی آب است کسی نیست به آبی خاموش نماید حرم شعله ورش را؟ این زن شب قدر است، کسی نیست بخواهد تغییر دهد سیر قضا و قدرش را؟ پیداست درآن ردّ قدمهای "محمد" این کوچه که بسته ست مسیر گذرش را سیلی ثمر نخل فدک بود و نشسته ست دستی که به بانو بچشاند ثمرش را مسدودترین کوچه و بن بست ترین دست ای کاش علی نشنود اصلا خبرش را می خواست بگیرد جلوی چشم پسر را اما نتوانست ببیند پسرش را بانو نتوانست سرِ پا....نتوانست دستش نتوانست بگیرد کمرش را آرام تکانید کمی چادر خاکی می خواست که پنهان بکند بیشترش را ردّی که روی صورت او بود ولی گفت با غربت چشمان علی مختصرش را از کوچه که برگشت، علی دید که در راه بسته ست دگر فاطمه بار سفرش را... ........... کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
🏴 تقدیم به زهرای مرضیه سلام الله علیها گر چه یک شهر،تماشاگرِ ابتر هم داشت آنچنان سوخت،که گفتند:"مگر در هم داشت؟" دخترک گوشه به گوشه،همه جا گشت و گریست گفت:"این خانه ی ماتم زده،مادر هم داشت!." نفَسِ شرقی این باغچه،پیش از تاراج هر سحر،رایحه ی یاس معطر هم داشت! هر که هر جور دلش خواست،"علی"را فهمید یادشان رفت "علی"،معنی دیگر هم داشت! آه،این کوهِ تَرَک خورده ی افتاده به بند پشت هر دامنه ی حوصله،"حیدر"هم داشت! شیخ،آیات گزینش شده را خواند و گذشت اصلا انگار نه انگار، که"کوثر"هم داشت! از بلندای یقین لگدش پیدا بود نه فقط بغضِ "اُحُد"،کینه ی "خیبر"هم داشت نعل ها،شکل دگردیسی این نعلینند که به مادر زد و چشمی به برادر هم داشت... کوچه،گودال شد و...زخم شد و....یک "تن" ماند نعل ها همهمه کردند:"مگر سر هم داشت؟!" .............................................. کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
🏴دردِ دل حضرت زهرا سلام الله علیها با عموی شهیدشان حضرت حمزه سلام الله علیه... این چندمین شب است؟ نمی دانم حال و هوای خانه مساعد نیست در خانه جانماز "علی" پهن است خانه مگر مجاور مسجد نیست؟ این چندمین شب است؟ نمی دانم در خانه غیر صحبت غربت نیست حیدر چرا نماز فرادا خواند؟ حیدر مگر امام جماعت نیست؟ چندین دوشنبه رد شده از تقویم؟ از این سکوت مبهم بی تغییر امروز شنبه بود عمو حمزه! ای شنبه بی زیارت تو دلگیر.. گفتم خودم اگر بشود...امروز.. این شد که فضه را نفرستادم یک بار هم بلند شدم،اما حیدر اگر نبود می افتادم... این بار چندم است قسم می داد؟ جان علی بخواب! رعایت کن واجب که نیست فاطمه جان! اصلا در بسترت نشسته زیارت کن.. حتی نشسته هم نتوانستم این را کسی به جز تو نمی داند تسبیح تربت تو که سنگین نیست دستم توان نداشت بچرخاند.. دردم لگد که نیست عمو! اصلا انگار کن که خسته ام از دستاس دردم جماعتی ست نمک پرورد دردم جماعتی ست نمک،نشناس... ضلع شمال غربی این مسجد با مسجد ضرار برادر شد "شب" زیر سایه بان بلند شهر غلظت گرفت و چند برابر شد شهری اسیر هر چه که پیش آید شهری بدون "حمزه" و بی "جعفر" در سینه ی من آنچه فرو میرفت دندان "هند" بود نه میخ در کعبه "علی" ست کو دم شمشیرت تا هر چه بت که مانده بتاراند کو منطق بُرنده ی "جعفر" تا این آیه را به شهر بفهماند... من خواب دیدم از وسط کوچه تو آمدی و کوچه مسلمان شد گل میخ ها کنار کشیدند و هیزم شکوفه داد،گلستان شد دیدم که نخل های فدک دست هر شاهد غدیر رطب دادند برگشت دست "جعفر" و در کوچه دستان سیلی از نفس افتادند من خواب دیدم از وسط کوچه مشکی برای آب امان می برد گهواره ی تمامی نوزادان آرام در نسیم تکان می خورد.. از خواب می پرم و دوباره "در"‌ با یک صدای مبهم ناشفاف این بوی چوب نیست که می آید انگار خیمه سوخته این اطراف نگذاشت تنگه ی اُحُدی امروز فصل الخطاب کوچه ی ما باشی باور نمی کنم که به این منوال تنها تو "سیدالشهدا" باشی با یک سلام سمت تو می چرخم از گوشه های زخمی این بستر کار عمو و دختر دیگر کاش هرگز به درددل نکشد دیگر... .............................................................. کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
🏴 زبانحال مولا علی علیه السلام در فراق حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها جهانِ بی تو تمامش چه ارزشی دارد؟ پس از تو صبحش و شامش،چه ارزشی دارد؟ پس از "اقامه" ی خوابیده ات،نماز شهر رکوع و رکن و قیامش چه ارزشی دارد؟ که مسجدی که تو را با سکوت بیرون کرد اذانِ بر سر بامش چه ارزشی دارد؟ علیه کوثر قرآن حدیث بافت و رفت مشخص است کلامش چه ارزشی دارد پیام داد:" شریک مصیبتت هستیم" به غیر زخم،پیامش چه ارزشی دارد؟ تمام دلخوری ذوالفقار از این بود "که تیغ،بین نیامش چه ارزشی دارد؟" "کدامشان زده سیلی"..حسین می پرسد.. تو رفته ای و "کدامش"، چه ارزشی دارد؟ به دل نگیر سلام مرا جواب نداد... پس از تو شهر، سلامش چه ارزشی دارد؟ ........................................................... کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
28.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السلام علی صدیقه الطاهره بخشی از شعرخوانی سیده اعظم حسینی در هشتمین شب شعر فاطمی داراب .................... کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی. @SayyedeAzamHoseini1
سلام و عرض ادب خدمت همراهان عزیز و بزرگوار،انشاالله عزاداری هاتون در ایام فاطمیه مورد قبول حضرت حق قرار گرفته باشد ، تعدادی از اعضای محترم کانال برای انتشار اشعار سوال فرموده بودند، به آگاهی همه ی اعضا می رسانم انتشار اشعار حتی بدون ذکر نام کانال هم مانع و اشکالی ندارد،نشر معارف اهل بیت عصمت و طهارت اجازه نمی خواهد. اجرتان با مادر سادات.
این اثر برگزیده ی کنگره ملی شعر فاطمی هجده سال نوری گردید. سلام بر بانوی صبر و ایثار، حضرت زینب که در این ایام دوباره غریب مانده است   " ندانمت به حقیقت که در جهان به چه مانی" که هر چه از تو بگویند،باز برتر از آنی به نام نامی ات ای دختر بزرگ شب قدر! به نام نامی ات ای دختر شُکوه نهانی! گُلی به هیبت کوه و زنی به هیأت طوفان تو آن حقیقت محضی که ماورای بیانی! عزیز حضرت حیدر! عروس حضرت جعفر! برای لرزه به دشمن،چه خطی و چه نشانی! تو همزمان که نشستی به آرد کردن گندم ورای فهم زمینی،ورای درک زمانی! که کوله بار علی،عطر دستپخت تو را داشت برای کودک بی نان،هنوز دل نگرانی! چه سایه های بلندی که پشت کودکی تو برای "واقعه" با کوچه کرده اند تبانی... گدازه های کلامت،شراره خیزِ همیشه مگر هنوز هم ای کوهِ داغ در فورانی؟! به روی ساعت سه، کوک شد زمان و پس از آن رسید موسم گودال و فصل جامه درانی در آن غروب دویدن میان خیمه و صحرا " تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی" تمام عقلی و دور از مدار زینبی تو هر آنچه مست سر بام،گرم سنگ پرانی! و کوچه ها همه خمیازه های وا شده بر خواب به نام هر چه سپیده،بمان که خطبه بخوانی غبار مرده ی رخوت گرفته ایم و ملولیم مگر تو چادر خود را به روی ما بتکانی..
شروع می شود این روضه با لهوف نگاهت مدد گرفته قلم باز از حروف نگاهت   به یال اسب گره می زند زنی گله ها را چنان صبور که کم کرده روی حوصله ها را زنی شگفت که زیبایی نگاه بلندش به هم زده ست برای ابد معادله ها را بهارپوش زنی، همردیف هر چه صنوبر که برگ ریخته کوچ غریب چلچله ها را شب و قیام نشسته،هنوز هم نشکسته گواه این نشِکستن،گرفته نافله ها را از اولین نفس صبح تا همین دم مغرب به پای خسته دویده مسیر هلهله ها را کسی نبود به غیر از رمیدگانِ به صحرا به دست خیمه گرفتند فاتحان صله ها را! ز سنگهای سرِ بام ها نیامده پیداست کشیده اند به شهر امتداد غائله ها را آهای وارث اعجاز "نَبتَهِل"! به نگاهی بکش به شومی تقدیرشان مباهله ها را! چنین که بر گسلِ بغض ایستاده نگاهت به شهر می کشی آخر تمام زلزله ها را "سری به نیزه بلند است" و سخت بوده بگویی که بیشتر بکند نیزه دار فاصله ها را عجیب نیست ز بازار سر درآوری آخر چنین که می شکنی رونق معامله ها را به جز سوالِ " عمویم چرا به خیمه نیامد" عقیله ای تو جواب تمام مساله ها را... چقدر خاطر آسوده دارد این سرِ بر نی که داده است به دستت زمام قافله ها را
مسیر قافله کج شد به سمت عصر تلاطم و زانوان تو خم شد کنار تربت چندم؟ حساب داغ من از روز و ماه و سال،گذشته نپرس...حال من از غصه و ملال گذشته همینکه کمتر از آنی که رفته ایم،رسیدیم مشخص است که بر کاروان چه حال گذشته! من آن تمامیِ شرمم که مانده ام به جوابی تو آن نجابت محضی که از سوال گذشته! رسیده ها که به جای خود..از تطاول طوفان چقدر  تیغ که از سیب های کال گذشته! زمین گریست که:" چیزی نمانده تا کف گودال" زمان گریست که:" ساعاتی از زوال گذشته"! حریم خیمه به فتوای شرع سوخت و یعنی حرام ها همه از بسترِ حلال گذشته! محال بود تصور کنم به نیزه سرت را محال بود و چه ها دیدم از محال‌،گذشته! کسی برای خرید کنیز اشاره به ما کرد حدیث غارت و تاراج ما ز مال گذشته! شبی نبود که لالایی اش به گوش نیاید ببین که کار رباب تو از خیال،گذشته! شبیه هر چه که زخمم،شبیه هر چه که داغم بیا که وصف من از مثل و از مثال گذشته به اشک نیست امیدی که داغ دل بنشاند اگر چه دیری از این حسرت زلال گذشته "مَضَی الزّمانُ و قَلبی یقول انّک آتٍ" اگر چه عمر من از وعده ی وصال گذشته به مویه های زنانه سبک نشد دلم اما حدیث هجر،مفصل شد و مجال گذشته
مسیر آمده را بی تو میروم نه به دلخواه چگونه رد شوم از خاطرات روشنِ این راه   نه آرزوی رسیدن،نه اشتیاقِ سلامی نه رغبتی به نشستن،نه شور و شوق کلامی! نمی شناسی ام ای زادگاه ایل و تبارم! ز بس گذشته ام از کوچه های کوفی و شامی "تو خود حدیث مفصل بخوان ز مجمل" و بگذر به زیر تیغ امامی،میان شعله امامی...! به لطف آیه ی "الا المودّةَ"نگذشتیم ز کوچه ای که ندیدیم احترام تمامی! به سرسلامتی ما، سری نماند سلامت مگر به اینکه خطا رفت سنگی از سرِ بامی! کدام شعله به "در" زد که عصر روز دهم هم نمی رسید به جز بوی سوخته به مشامی! به غیر فصل پیمبرکُشانِ وادی تورات کدام فصل در این قوم داشته ست دوامی؟ به پیشواز من ای شهر،شیرخواره نیاور شراره خیزتر از این نخواه داغ مدامی! گذار باد نیفتد به کوی هاشمیانت که مانده است بر او ردّ یادگاریِ گامی بگو به مادرِ آن چارقبرِ تازه ی خالی که کوچه مانده صدایت کند دگر به چه نامی! بگو به تربت معصوم "مجتبی"که ندارم ز شهدنوشِ قبیله به غیر زخم،پیامی! بگو به قامتِ "اِربا"،به خاطر دلِ عمه نمی شود که در این کوچه باز هم بخرامی؟ فدای خانه ی دربسته ات،برادرِ زینب! نمی شود که دری وا کنی به ذکرِ سلامی؟! که بغض تکیه زده روی شانه های صدایم چقدر روضه شود خواهرانه های صدایم...  ۱-مصرع های "ندانمت به حقیقت که در جهان به چه مانی"،"تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی"،" مضی الزمان و قلبی یقول انک آت" از سعدی... ۲- نَبتهِل....اشاره به آیه ی مباهله... ............ کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
34.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بازپخش به مناسبت وفات حضرت فاطمه ی ام البنین سلام الله علیها ........................... شعرخوانی سیده اعظم حسینی در کنگره ی فرهنگیاران سپاه .......... کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
🌸به مناسبت ولادت حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها و روز زن، تقدیم به زنان عفیف سرزمینم و زنان جبهه ی مقاومت 🇸🇩🇸🇾🇮🇷🇮🇶🇱🇧🇾🇪 در هم سرشت برگ گل و بوی سیب را در آن چکاند رایحه های نجیب را یک تکه از بهارترین شوق فصل ها اردیبهشت خوش نفس دلفریب را تا مبهم و شگفت و معما شود کشید در آن تضادهای قشنگ و عجیب را هم ابرهای گاه به گاه صبور را هم قطره های سرزده ی بی شکیب را هم رستخیز شادترین لحظه های صبح هم غربت اصیل غروبی غریب را ----- زن آفریده شد اگر چه شریف بود اما برای بار امانت لطیف بود کو عشق تا به ساحت زن جلوه گر شود تا این لطیف کوه شود کوه تر شود ناگاه نور فاطمه تابید و بعد از آن عشق از نگاه فاطمه پاشید و بعد از آن زن اسم تازه ای شد و کم کم شروع شد قامت کشید آسیه مریم شروع شد زن فاطمه ست و هر چه به جز آن نوشته اند قاموس های جعلی شیطان نوشته اند زن زینب است یک تنه کولاک می کند شمشیر حیدر است و چکاچاک می کند زن پا به پای واقعه طوفان می آورد زن دلهم است مرد به میدان می آورد بانوی میثم است که در گیر و بندها قامت کشیده روبه روی نیشخندها ام وهب شده که رجزخوان ترین شود اعجاز واژه های غرورآفرین شود این سان که بیت های مصمم می آورد هر تیر در مقابل او کم می آورد ریحانه است و ریشه در اسطوره ها زده هی مادرانه دست به دلشوره ها زده از ذکر لای لای شبش شور می چکد از جانماز صبحدمش نور می چکد در ازدحام جلوه گری پاک و ساده است آری مدافع حرم خانواده است فرمانده نبرد نهایی روبه روست هر گاهواره مرکز فرماندهی اوست باروی غزه است چنین محکم و بلند بنیان صعده است صبور و شکوهمند سر می زند ز دامن مکتب شناسی اش یک غزه با تمامی روح حماسی اش در دامنی که فاطمیون پا گرفته اند از زخم های وا شده فتوا گرفته اند زخم مکرر است شهید است شاهد است زن امتداد مغنیه های مجاهد است پلکی به هم نیامده در قاب انتظار زن تکه های گم شده ی کربلای چار در چشم هاش گم شده بغض شکسته ای غواص ته نشین شده ی دست بسته ای اشک است غرش است خروش است صاعقه ست زن محور مقاومت کل منطقه ست زن شور ممتد است شکوه مداوم است زن نیمه ی صبورتر حاج قاسم است ____ کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
43.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در سالروز میلاد حضرت مسیح ،تقدیم به مسیحیان عاشق امام حسین و حضرت ابالفضل علیهما السلام ......................... کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
در آستانه ی پنجمین سالروز شهادت سردار دلها حاج قاسم سلیمانی، تقدیم به آن اسطوره ی بی بدیل ایران زمین و جهان اسلام: باید بر اوج باور ایران بایستی وقتی که جز به رسم شهیدان نزیستی! همنام "قاسم" "حسنی"! پاره پاره تن! سردار عشق! "نفس زکیه"تو نیستی؟!! روییده درد، در دل ایران، بلندتر! قامت کشیده خون به خیابان بلندتر! با یاد پاسدار حرم، ضجه می زنند نقاره های سوگ خراسان، بلندتر! شولای داغ بر تنِ تبدار هر چه شهر پیراهنی که بر تن کرمان، بلندتر! هوهوی داغدار کویر از گلوی باد در مرز سوگوار درختان، بلندتر! نجوای " رود رودِ" خزر، می رسد به گوش در شروه ی خلیج پریشان، بلندتر ما لاله لاله شعله به دست ایستاده ایم هر جا نفس کشیده زمستان بلندتر! ما سایه ی بلند ظهوریم و می شویم وقت طلوع، مثل "سلیمان" بلندتر! عفریت زخم خورده ی کابوس های قدس! بردار گامهای گریزان بلندتر! حالا که ایستاده "سلیمانِ" باشکوه یک گردن از بلندی جولان، بلندتر! نامت بلند باد در ایرانِ سرفراز! در خاطرات غزه و لبنان، بلندتر! جام شراب، تا "خط بغداد"، دست تو فریاد "نوش نوشِ" شهیدان بلندتر! بعد از تو خطِّ آخر این جام و... می رسد آواز سرخوشان غزلخوان، بلندتر... "ما آن شقایقیم که با داغ زاده ایم" این را بگو به محضر طوفان، بلندتر... .................................... کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
به مناسبت29 جمادی الثانی سالروز وفات حضرت ام کلثوم سلام الله علیها.. خواهر بزرگتر است دیگر...آن هم زینب!...شعاع خورشیدی اش میـتابد تا دور دستها...آنگونه که در تابناکی نورش و در نام های مشترک فرزندانِ خانه ی علی علیه السلام،تاریخ تو را گم میکند... درست در آستانه ی کودکانه هایت،پدر صدا میزند تا توشه برگیری از چشمان بسته ی مادر... و همان کودکی ات را قلم های ناقص به پشتوانه ی ذهن های کرم خورده، به تحریف نشسته اند... ولی تو پیش از این ها در کلام پیامبر مهربانی، گره خورده ای به دل پسرعمویت "عون بن جعفر".... تاریخ گواه است که پدر،آخرین نان و نمک را از دستپخت تو برداشت... و می رسی به کربلا... به چکامه های ناگهان،که بیت بیت،تو را اشک می کند...و به خطبه های طوفانی که تاریخ، گاه به نام تو نگاشته است و گاه به نام خواهرت زینب... و چه فرقی میکند از کدام گلو تراویده باشد که یک نورید در دو آینه... سلام بر تو و خطابه های باشکوهت.... سلام بر ام کلثوم.... شبیه صاعقه در فصل های بی باران خبر رسید به بسیارها...به بسیاران! خبر رسید تبر را به لکنت آورده صنوبرانه ترین بعثت سپیداران! که پایکوبی یک شهر را قُرق کردند به سوگواره ی خون،دسته ی عزاداران... که گیج و منگ ترین ها پریده اند از خواب به صیحه های سحرگاهِ ایلِ بیداران! چنان فصیح ز دارالاماره می گذرند که اعتبار نماندَ برای معماران! که داغ بر جگرانند و درد بر دوشند! که زخم های مدامند در نمکزاران! دو خواهرند و افق های دور دامنشان نبوده جز ملکوت تبار "طیار"ان به نام نامی ات ای حیدرانه های بتول! به نام نامی ات ای امتداد کرّاران! "بخوان به حرمت خورشید در قلمرو شب" بخوان به نام نفَس در دیار مرداران! سراب در بغل از هر کویر رد شده اند به چرک نوشیِ گندابه ها سزاواران! کجای وسعت تاریخی ای همیشه بزرگ؟ که کرده اند به نامت طمع،طمعکاران تو آن کلام بلندی که شبهه ات کرده است مدام،پچ پچ موهوم ذهن بیماران! سلام غربت ناگفته های نشنیده! سلام زخمی تعبیرهای پوسیده! به ژرفنای تو تا می رسد قلم،خواب است کجا زلالی دریا نصیب مرداب است؟ قلم نوشته..ولی فصل ها نمی فهمند که یاس با تبر اصلاً نمی خورد پیوند؟ تُیولِ شب چو به تاراج می دهد خورشید کجا به شب پره ها باج می دهد خورشید؟ "بَناتنا لِبَنینا"... سخن گزاف نبود برای عشق،از این خوشتر اعتراف نبود "بناتنا لبنینا"...سخن تعارف نیست که امر،امر دل است و در آن تکلف نیست سلام آینه ی فصل سنگ باران ها! بخوان به شیوه آتش، به سبک طوفان ها! مقدّر است که یک چند،روضه تر باشی که میزبان شب آخر پدر باشی میان این همه ناباورِ مکرر هیچ بگو که نان و نمک خورد و...زخم و...دیگر هیچ! زمان گذشت و رسیدی به لحظه های محال بخوان"خذیهِ و رُدّیه"..بگذر از گودال میان دشتِ به تقدیر خود فرومانده بهل چکامه شود بغض در گلو مانده! به نام کودکِ در ازدحام تیر بخوان! "و لهفُ قلبی علی الظامی الصغیر" بخوان! کنار تشنگی دشت،موج خیز فرات " و زادَنی حَسَراتٍ و زادَنی حَسَرات".. بیا و مرثیه کن دشت روبه رویت را به سوز اشک بیا تازه کن گلویت را که با تمامی آتشفشانی ات بانو هنوز مانده به جنگ جهانی ات،بانو! هنوز مانده به فریادهای طوفانی هنوز مانده که "ساعات" را بلرزانی آهای خطبه ی جنجالی سر بازار! قدم به کوچه ی این مثنوی-غزل بگذار! بگو که ریشه ی ما با تبر نمی افتد که سر فتاده و سودای سر نمی افتد بخوان دوباره که بر کاخ های هرزه ی شهر به جز به خطبه ی داغت شرر نمی افتد بگو که قافله سالار تا شما دو تنید به قدس ساحت یک زن،نظر نمی افتد! آهای سرّ ستبرای شانه ی "زینب" به بودِ توست که کوه از کمر نمی افتد! مگر به نیت رسوایی همیشه ی خویش و گرنه هیچ کسی با تو در نمی افتد غروب بود و زنی می دوید و می گفتی که زودتر بدود کاش اگر نمی افتد شبیه کودک نوپا...ولی نه...نوپا هم میان گودی و تل،این قدَر نمی افتد! حدیث درد تو ای غربت نجیبانه! مفصل است و در این مختصر نمی افتد... میان خاطره ها...خاطرات نادلخواه.... رسیده شهر به آغاز خطبه...بسم الله.... بناتنا لبنینا....از جملات پیامبر(ص) است که روزی به فرزندان حضرت علی و حضرت جعفر علیهما السلام نگاه کرده و این جمله را فرمودند.. خذیه و ردیه...او را بگیر و برگردان...جمله ی امام حسین علیه السلام به حضرت ام کلثوم،زمانی که امام سجاد علیه السلام از خیمه بیرون آمده و قصد میدان داشت. یا لهفَ قلبی علی الصغیر الظامی...چقدر دلم کباب شد بر کودک تشنه کام خردسال....اولین چکامه حضرت ام کلثوم علیها سلام...
ماتَت رجالی و افنی الدهرُ ساداتی و زادنی حسراتٍ بعدَ حسراتٍ مردان ما مردند و روزگار سرورانم را نابود کرد و حسرت ها روی حسرت هایم افزود... از چکامه های حضرت ام کلثوم علیها سلام ...................................... کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1
تقدیم به سردارترین سرباز و سربازترین سردار وطن ،حاج قاسم عزیز دار بر دوش، کجا می روی ای طوفان مرد؟ شهر، پشتش به تو گرم است، خدا را! برگرد! ای تسلای تبرخوردگیِ زیتون ها! فصل بارانیِ مایوس ترین هامون ها! ای کمان گیرترین باورِ این دشت، ای کوه! سایه ات کم نشود از سر این دشت، ای کوه! تیرِ پرتابِ چنین دست و چنین بازویی کی نشیند به تنِ خسته ی هر گردویی؟! هر عقابی به پَرِ تیرِ تو تعظیم کند مرزها را پس از این، تیر تو ترسیم کند! دل به طوفان زده ای، دست مریزاد ای مرد! سرزمین تو پر از مردِ چنین باد ای مرد! هر چه گل، آینه ی پیکر گُلفامت باد! هر چه گهواره، پر از کودکِ همنامت باد! از بلندای تو پیداست سراسر خورشید ای دماوندترین قله! شکوهت جاوید! صبحِ آدینه ی سنگین و... خبر، سنگین تر بغض، سنگین شده و داغِ جگر، سنگین تر خبر آمد تن خونین کسی باز آمد مرد، سردارترین رفته و.... سرباز آمد! شهر در سوگ، تَرَک خوردنِ بارویش را! در کجا دفن کند قوّتِ بازویش را؟! صبح گاهی خبر آمد که تو تکثیر شدی! خواب آشفته ی نمرودی و تعبیر شدی! تو که تکثیر شدی، شهر، "سلیمان" تر شد سایه ات کم که نشد هیچ،.. فراوان تر شد... از پی ات منطقه در منطقه، طوفان شده است بی گمان خون تو فرمانده ی میدان شده است! تکه در تکه پریشان شدی و می جنگی! همه ی باورِ ایران شدی و می جنگی! شهر، امّید به تو دارد و ساماندهی ات جان فدای تو و این شیوه ی فرماندهی ات! این شغالان که به یک گرگ، ارادت دارند از همین پیرهنِ سرخ تو وحشت دارند... ترس، آمیخته با زیر و بمِ زوزه یشان خنده ماسیده به روی لجنِ پوزه یشان... می سپاریم به خاطر، بدن خونینت! پرچمِ کاوه ی ما، پیرهن خونینت! شهر، هر چند که خالی ز "سلیمانی" نیست هر کسی بگذرد از خون تو، ایرانی نیست! از پی ات، عاشق سرمست، فراوان بادا! شیرمردانِ از این دست، فراوان بادا! ای صبوحی زده بیتاب تر از مجنون ها! گاه یادی بکن از طایفه ی دلخون ها! جام می، تا خطِ بغداد، گوارا بادت! "جرعه بر خاک فشاندن" نرود از یادت!...‌ ..................................................... کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی @SayyedeAzamHoseini1