eitaa logo
۱۳۵۷صراط | علی بختیاری
400 دنبال‌کننده
759 عکس
307 ویدیو
46 فایل
▫️ته تغاری اهل کتاب ▫️قائل به خمینیسم و خامنه ایسم سیاسی 🔸️سردبیر صراط ۱۳۵۷ | چند رسانه ای دین و مطالعات فرهنگی 🔸️عضو کانون نویسندگان حوزوی | مداد الفضلا 🔺گرد آوری محتوای تبلیغی صراط 👇👇👇 @mohtavatablighSerat
مشاهده در ایتا
دانلود
"صبح جمعه "علی بختیاری 🔺صبح جمعه ۲۰ مرداد ماه ۱۴۰۳ بود ، چند صباحی بود که در کنار مجموعه خانه طلاب جوان مشغول خادمی دوره مثل خمینی بودیم ، گذشت و گذشت و زمان رسید به اختتامیه ی این دوره ، اختتامیه ی این دوره به نوعی حال و هوایی خاص داشت ، زیرا تصمیم بر آن بود که راهی جماران بشویم ... 🔺آری همان جمارانی که در اوایل انقلاب شاهد بهره بردن از نفس قدسی امام در این حسینیه بودیم و حضور رزمندگان اسلام بودیم .... 🔺در کنار همه ی این برنامه ها ، دوره مثل خمینی در هر دوره سالیانه خود ، نشست های معرفتی با حضور چهره های سیاسی و حوزوی برای خود داشت . زمان زمانی بود که قریب به دوماه است از انتخابات می‌گذرد و بنابر این بود که از جبهه ی انقلاب کسانی دعوت شوند و پای طلاب دغدغمند بنشینند ، که در تلاش بودیم آقایان جلیلی ، قالیباف و زاکانی دعوت شدند و الحمد لله در خدمت آقایان زاکانی و قالیباف بودیم ولی آقای جلیلی توفیق نشد ، بخاطر اینکه ایشان در همان موقع جلسه ای دعوت بودند و نتوانستند در آن بازه زمانی بیایند . ●"میهمان اختتامیه" : 🔺همه در حسینیه جماران گرد هم آمده بودند و منتظر دکتر بودند ، ساعت ۹: ۴۵ دقیقه بود که دکتر وارد جماران شد و بعد از مدتی سلام و علیک با طلاب در جایگاه قرار گرفت تا صحبت های خود را شروع کنند. 🔺دکتر مدت ۴۵ دقیقه به شرح مکتب امام و جایگاه آن در حاکمیت پرداخت ، گلایه ای داشت ازاینکه مدت کم است و حرف های ناگفته در این زمینه زیاد است و قرار شد در طی جلسه ای دیگر به شرح بیشتر درباره ی این موضوع در جای خودش بپردازد. 🔺به شخصه خود به جلیلی رای داده بودم و بیشترین ادله ی خود براید رای ندادن به ایشان را حواشی ایشان می‌دانستم ، اما زمانی که دکتر را دیدم احساس کردم او هم از جنس خودمان است ... 🔺مشکل ما این است که در بالای گود نشسته اسم و موج منفی گرایی راه می اندازیم گرچه که این گونه نیست و متاسفانه ما انقلابی ها در عصر کنونی عینکی که برای قضاوت و بررسی یک مسئله داریم غالبا به طور مطلق در برخی موارد عینک فجازی است نه عینک حقیقی ... 🔺فرق بین عینک فجازی و حقیقی آن است که در فجازی فقط شنونده هستیدو هیچ دسترسی به موضوع نداری تا ببینی این مسئله واقعیت داشته است یا نه ، اما در عینک حقیقت به عینه با خود موضوع و اصل موضوع برایت حل خواهد شد و یا حتی فرصتی است که شبهات خود را برطرف کنی .. 🔺جلسه ی ماهم با دکتر دقیقا این گونه بود ... @Serat1357talabe | صراط
InShot_۲۰۲۴۰۸۱۲_۱۹۵۴۵۸۶۸۴.mp3
702.8K
🎤"ابا عبدالله".... و اینک کم کم صدای لشگر حسین در اربعین می آید .... ✅@Serat1357talabe | صراط
📚درخواست "سير مطالعاتی" از استاد : 🔺آنگاه به او كه از من "سير مطالعاتى" مى‌خواست كه از كجا شروع كند، از روش مطالعه توضيحى دادم و گفتم "مهم سير مطالعه نيست؛ روش كار است". "تو بايد پيش از مطالعه طرح سؤال و تنظيم سؤال و تحليل سؤال را طى كرده باشى، تا بتوانى با جواب‌هايى كه در كتاب‌هاست عميق‌تر برخورد كنى و آنها را بپذيرى يا دور بريزى." 🔺اين روش مى‌تواند در تو "قدرت جذب" و "تسلطى" را بارور كند كه بدون اين‌همه درگيرى به جنون‌هاى غرورآميز و انقلابى كامو و سارتر و راسل و موريس مترلينگ پايان بدهى... 🔺 و اگر الحادى را پذيرفتى، الحاد عملى و ماديگرى پر و پا قرصى باشد كه تا آخر عمر هم از آن جدا نشوى و حتى تا روز قيامت با آن برانگيخته شوى و به حضور خدا بيايى؛ كه خنديد... و خنده‌اش شروع آرامش و تسلّطش بود؛ آرامشى كه مدت‌ها با داروهايش هم به آن نرسيده بود. 📗تطهیر با جاری قرآن ، ص ۸۲ @Serat1357talabe | صراط
"راهی که طی شد" ادامه قسمت دهم : "روز پنجم نیک دشت (۳)": 🔺گفته بودم به عباسعلی اشاره خواهم کرد ، اکنون زمانش رسیده ... درباره ی شخصیت او کمی گفتیم که او در این سن چه سوابقی دارد، صبح روز پنجم بود که به او گفتم میخواهی کمی قرآن با بچه ها کار کنی ، او گفت مگر می‌شود! گفتم چرا نشود ... در همان ظهر که تازه به نیک دشت رسیده بودیم ، بعضی از پسر بچه های نیک دشت که محبت زیادی به ام طلبه ها دارند به مسجد آمده بودند مثل امیر عباس و... ، امیر عباس ۶ ، ۷ سال بیشتر نداشت ، در اکثر کارهای جهادی و تمامی شب هایی که در جهادی ماه رمضان امسال که در نیک دشت بودیم کنار ما بود ، گویی جزو ما بود و همچنان هست ... 🔺خلاصه یک حلقه را تشکیل دادیم و از امیر عباس اصرار که بنشیند با امیر عباس و..‌ قرآن بخوانند ، به عباسعلی اشاره کردم که نوبت توست، سوره های کوچک را با امیر عباس کار کن . رغبت عباسعلی به سوره های عصر ، فیل و خلاصه سوره های کوچک بود ، سوره ها را آوردند و شروع به تمرین کردن روخوانی این سوره ها کردند . ● "بشاگرد سرزمین استعداد های کشف نشده" ... 🔺بنده از حاجقا زین العابدین شنیده بودم که اهالی بشاگرد چقدر در محرومیت هستند اما استعداد در دل این منطقه خوابیده است و فقط می‌خواهند کسی را که به آنها توجه کند ، امیر عباس یکی از آنهاست . 🔺در همان مدت کوتاهی که عباسعلی و امیر عباس مشغول کار کردن با قرآن بودند به امیر عباس گفتم که همین سوره هایی که با هم تمرین کردیم را با همدیگر از حفظ بخوانیم و به پنج دقیقه نکشید که امیر عباس ۳ یا ۴ سوره ی کوچکی که دقایقی پیش با هم روخوانی کرده ایم را از حفظ برایمان میخواند !!! در همان لحظات بود که طرح درس امیر عباس هم آماده‌شد وبرای شد آن را تمرین می‌کرد ... ادامه دارد .... ✍علی بختیاری 🗓فهرست مجموعه راهی که طی شد @Serat1357talabe | صراط
"راهی که طی شد" ادامه قسمت دهم : "روز پنجم نیک دشت (۴)" 🔺شب شد و زمان برنامه فرا رسید ، والحمد لله برنامه از آنچه که بود بهتر انجام شد. عباسعلی سوره ی ( مسد ) را برای دختر بچه ها گفت و پس از آن برنامه پرده خوانی حضرت عبد الله بن حسن بود . ‌● "سرود" : 🔺بعد از اتمام تمامی برنامه ها ، به عنوان عهدی که دختر بچه ها می‌توانند با مولای خود حسین بن علی و حضرت زینب ببندند سرودی انتخاب شده بود تحت عنوان" دختران زینبی " که این سرود سرودی بود که حاج میثم مطیعی در محرم ۱۴۰۲ در شب دوم همراه با دختر بچه ها آن را اجرا کرده بود : هیچ کسی مثل بچه‌های زهرا جایی میون قلب من نداره پیر و جوون دلدادۀ حسین‌ان شور حسینی مرد و زن نداره کنار قاسم، کنار اکبر رقیه هم هست، سکینه هم هست چه فرقی داره، پسر با دختر تو دل عالم شور حرم هست عاشقای مکتبیِ حسینیم دخترای زینبی حسینیم "یا لیتنا کنا معک حسین جان"سرود و ما ادراک سرود : 🔺سرود از آن ابزار های هنری است که در اوایل انقلاب اسلامی برای اینکه مفاهیم کلیدی و ارزش های اصلی انقلاب را به سمع مخاطب برساند ، سرود یکی از ارکان های اصلی رساندن آن مفاهیم به خورد مخاطب است ، که شما به صورت غیر مستقیم ارزش های خود را بااستفاده از هنر به سمع مخاطب خود میرسانید . 🔺در عصر کنونی هم همین گونه است ، نسل نسلی است که بیشتر تاثیر غیر مستقیم را می‌پذیرد و اگر مخاطب این روش را انتخاب کند ماهم بالتبع آن باید روشمان تاحد خود غیر مستقیم باشد چون مستقیم وارد شدن دیگر قابلیت خود را از دست داده است ... 🔺بخاطر همین مسئله است که اهمیت سرود و پرداختن به آن را در این برهه دو چندان کرده است ، الحمد لله در نیک دشت این مسئله بازخورد خوبی داشت و به دل آن بچه ها نشسته بود . علی بختیاری 🗓فهرست مجموعه راهی که طی شد @Serat1357talabe | صراط
🔺دوستانی که برا اربعین دنبال ماشین برای لب مرز هستند این گروه بدردتون میخوره: 🚕همسفر طلاب و مومنین http://eitaa.com/joinchat/139460627C23f11af7d5@Serat1357talabe | صراط
سلام علیکم جمیعا دوستان حلال کنند عازم هستیم به کربلای معلی ✅@Serat1357talabe | صراط
☑️فاصله مرزهای ایران تا کربلا و نجف
در نجف اشرف و کربلای معلی بیاد دوستان هستیم
🔺✍روایتی کوتاه از سفر اربعین ...علی بختیاری 🔺امروز پنج شنبه ۲۵ مرداد ماه ، مصادف با ۱۰ صفر ۱۴۴۶ ه ق ، ساعت ۱۴:۵۵ ، کربلای معلی ، حرم حضرت ابالفضل علیهم السلام از کنار ضریح با شما سخن میکنم .. 🔺نمی‌دانم چه مصلحتی بود که در این برهه ودر این لحظات دست به قلم شوم ، اما گفتم شرحی کوتاه از دور و بر خود و شمه ای از سفر سریع السیر ما به کربلای معلی بنویسم .. 🔺آری ، هم اکنون درکنار ضریح حضرت ابالفضل هستم ، کنار بنده شخصی است که نماز میخواند ، خود بنده که در حال نوشتن هستم که مدام دست بنده بخاطر ازدحام جمعیت نوشتار بنده درحال خط خوردن است ، نمی‌دانم بعد ها در حال خروجی گرفتن از این یادداشت هم چگونه می‌خواهم بخوانم ... 🔺 جمعیت مدام در حال رفتو برگشت هستند ، برخی نماز و برخی زیارتنامه می‌خوانند...هرکس به یک نوعی مشغول است ،وهرکس به یک نوعی در چهره شان نوعی درخواست از یک شخص ویا به نوعی همه برای رسیدن به یک چیزی در حال تلاش هستند ، شاید می‌توان گفت در این لحظات یاد آیه ی "فاستبقوا الخیرات" افتادم. 🔺آری ، در این جا همه درحال سبقت گرفتن از همدیگر نزد شخصیت محبوب خویش هستند، سبقت گرفتن در جاهای دیگر این گونه نیست که شما دیگر کاری به دیگری نداشته باشی ولی در این نوع رقابت یا سبقت گرفتن ازدهمدیگر در این به نوعی این گونه است .... 🔺در این جا حسن برتری نسبت به شخصی دیکر نداری ، در این جا همه یکدست هستند ...لاکن رقابت پابرجاست، سبقت گرفتن پابرجاست آن هم در "جمع آوری خیرات" و خیرات همه دست ابالفضل علیهم السلام است... 🔺اکنون که در حال نوشتن هستم صدای جمع آوری خیرات توسط زائرانی که به سمت ضریح در حال حرکت هستند به گوش می‌خورد ، عده از "لبیک یا عباس" میگویند ، عده ای هم که ایرانی هستند آن دو دمه ی معروف را تکرار می‌کنند: "ای اهل میر علمدار نیامد علمدار نیامد علمدار نیامد ، سقای حسین سید وسالاد نیامد ، علمدار نیامد، علمدارنیامد" 🔺وخلاصه همه به یک نوعی مشغول هستند به رقابت لاکن رقابتی که به معنای رفاقت با همدیگر است ، به معنای همدلی با یگدیگر است ، زمان درحال گذر است و این روایتی که ذکر شد مدام در حال تکرار شدن است .... @Serat1357talabe | صراط
● "راهی که طی شد" ■ قسمت یازدهم : "گِرَهوِن عزیز" (۱) 🔺روز ششم هم مثل همه ی روز هایی که روایت کرده بودیم گذشت و فرصتی برای پرداختن به روایت های تکراری نیست و از روز ششم به سمت روایت روز هفتم حرکت میکنیم : 🔺گِرَهوِن های عزیز بشاگرد برای روز هفتم ما را دعوت کرده بودند که در مجلس خودشون هم شرکت کنیم ، فاصله گرهون تا خمینی شهر چیزی حدود ۵۰ کلیو متر بود ، لیکن بخاطر کوهستانی بودن این منطقه رسیدن به گرهون را به دشوار ساخته بود ، ولذا رمان رسیدن به گرهون بخاطر این مسئله ۲ ساعت و نیم طول می‌کشید. و این ۲ ساعت هم همراه با جاده ای صعب العبور و پر از سنگ لاخ بود که این مسئله هم برای خود بسی دشوار بود .کاپرا ماشینی بود که با آن به این ور و آن ور بشاگرد میرفتیم ... 🔺پشت این ماشین برای گرهون ۶ نفر نشسته بودند و این نفرات برای یک عدد کاپرا زیاد است و کار را برای ما می دشوار کرده بود .. ● "اتفاق تلخ"... 🔺وهمین مسئله موجب شد تا اتفاق تلخی را رخ دهد و آن این بود که درطی پیمودن مسیر گرهون یکی از سرنشینان کاپرا به بیرون پرتاب شد و خداوند در این اتفاق به ما رحم کرد ، حادثه بسی دشوار بود اما خداوند رحم کرد و اتفاقی برای طرف مقابل نیفتاد ، فقط کمی "دچار کوفتگی عمیق از ناحیه ران" شده بود 😂 🔺به راستی معرفی نکردم که چه کسی دچار این کوفتگی عمیق از ناحیه ران شد ، او کسی نبود جز "عباسعلی" ، بله همان عباسعلی که در روایت های قبل به آن اشاره کرده بودیم ، عباسعلی یک خصوصیت یا یک ویژگی دیگر هم داشت و آن آتش پاره ای بود که نظیر نداشت، او در همین سفر ،در پشت کاپرا بر روی کاپرا ایستاده بود و هرچه گفتیم که بنشیند و مسیر صعب العبور است و احتمال اینکه حادثه ای اتفاق بیفتد زیاد است اما چه کنیم که توصیه ها ثاثیر گذار نبود و عباسعلی متحمل کوفتگی عمیق در ناحیه ران خود شود ...😂 ادامه دارد .... 🗓فهرست مجموعه راهی که طی شد علی بختیاری @Serat1357talabe | صراط
● "راهی که طی شد" ■ ادامه قسمت یازدهم : "گرهون عزیز" (۲)"آثار مجاهدت سید محمد ساجدی" : 🔺بعد از مدتی و گذشتن همراهی ما و عزاداری اهالی گرهون نوبت آن بود که به خدماتی که مرحوم سید احمدساجدی در آنجا انجام داده بود بپردازیم ، و آن این بود که به خوابگاهی در مدرسه روستای گرهون در آنجا بود سر بزنیم که گویا از خدماتی مجاهدانه مرحوم سیداحمد ساجدی در زمان خودش بود ، جناب استاد روح الله میرزایی پور درمحل خوابگاه نقل میکرد که این خوابگاه را از صفر تا صدش را خود مرحوم ساجدی راهبری کرده است و کار را در طی 10 روز انجام داده است ، آن کسانی که اهل کار عمرانی هستند میدانند به ثمر رساندن یک مجتمع این گونه و در طی 10 روز به ثمر رساندن آن فقط وفقط با کار شبانه روزی میشود نتیجه گرفت و مرحوم سید محمد ساجدی و همکارانشان این کار را کردند ... و در تعریف شخصیت جهادی مرحوم سید محمد ساجدی همین بس که اجر تمام جهادش خداوند در سفر اربعین به همراه خانواده به او داد و آسمانی شد .... ●"بازگشت به خمینی شهر" : 🔺بعد از شرکت در مراسم عزاداری اهالی گرهون و سر زدن به مکان مجموعه خدمات جهادی مرحوم سید محمد ساجدی در گرهون قصد بازگشت به سمت خمینی شهر کردیم و تا خمینی شهر از گرهون نزدیک به سه ساعت راه داشتیم ، بعد از بازگشت به سمت خمینی شهر زمان چندانی برای آماده شدن اعزام به سمت مناطق تبلیغی نداشتیم و لذا بچه ها با همان شرایطی که به گرهون رفته بودند به سمت محل تبلیغ رفتند . شرایط بچه ها به گونه ای بود که از لحاظ ظاهری کاملا خاکیوهیچ طرح درسی و... آماده نکردند و با این وضعیت عازم شدند ... ● "به وقت نیک دشت" : 🔺ماهم به رسم وظیفه ای که بردوشمان عازم به روستای نیک دشت شدیم ، ما وضعیت ماهم قدری به گونه ای شباهتی به رفقای طلبه داشت اما به حقیر زیادتر بود ، به گونه ای که عمامه ما در اثنای سفر به گرهون متاسفانه نابود شده بود . ● "وقتی که وضعیت به نفع تو نیست" !!! 🔺قبل از رسیدن ما به روستای نیک دشت هوا بارانی بود ولی بارانی نیامده بود . بعد از رسیدن به نیک دشت با خبر شدیم که بله ، باران و رعد و برق باعث شده است اینترنت و برق مختل شود و تمامی معابر نیک دشت یا گل و لای بود یا جوی آب اه افتادن بود . 🔺این وضعیت نیک دشت برای ما نفعی نداشت بلکه کار ما با بچه ها با اخلال مواجه میکرد و این وضعیت به گونه ای بود نه محتوایی آماده شده بود و نه ایده ای برای امشب جهت اجرای برنامه برای دختر بچه های نیک دشت ریخته شده بود . ● "اِنَّ مَعِیَ رَبِّی" ... 🔺اول کمی نا امید و یأس داشتم زیرا با ین وضعیت هیچ چیزی امکان جلو رفتن نداشت و بخاطر همین مسئله رسما از برگزاری جلسه برای امشب صحنه خالی کردم ، لیکن با مشورتی که با حاجقا علویان گرفته شد تصمیم بر این شد که جلسه ولو با نداشتن امکانات برقرار باشد .. وتعبیر استاد علویان براین گونه بود که : مانباید اسیر ابزار و امکانات و مادیّات شویم ونباید آنها ما را در ذیل پیش بردن اهداف خویش محدود سازد و اگر این گونه شود اساسا هیچ حرکتی جلو نمیرود .. 🔺بعد از توسل و توکل بر خدا براین شد که جلسه ولوبا نبود امکانات برگزار شود که ناگهان هم اینترنت وصل و هم برق . و علاوه بر آنکه با اینکه هیچ چیزی برای بچه های نیکدشت آماده نکرده بودم ولی با کارهای اولیه توانستیم جلسه را به نحو احسن در آوریم و این درس به بنده رساند که همه ی امور در دست تو نیست و آن کسی که این جلسه را چه اجازه میدهد برگزار شود و چه امکان آن شود اول دست خداست وبعد دست حسین بن علی است و لا غیر و ما انگونه ای که اسیر قدرت مادیات شده ایم اگر به قدری اسیر معنویات و این را شده بودیم . اکنون هر مسیری چه تبلیغ و... به سرعت از این مسیری که تاکنون طی شده است طی میشد . 🗓فهرست مجموعه راهی که طی شد علی بختیاری @Serat1357talabe | صراط
● "راهی که طی شد" ■ قسمت دوادزدهم : "روز هشتم" 🔺بعد از سفر پر فراز و نشیب به منطقه گرهون و حواشی بعد از آن ، این بار دوباره نوبت نیک دشت بود برای کار های تبلیغی . گرهون چون منطقه ای به شدت کوهستانی بود و جاده های آن هم به شدت خاکی و صعب العبور ، به طور طبیعی ما و همه بچه ها خودمان را با این شرایط آماده کرده بودیم وبه طور طبیعی ما هم بعد از برگشت از منطقه ی گرهون به طور رسمی تبدیل به انسان های خاکی شده بودیم و تمام لباس ها و عمامه ها تبدیل به خاک شده بود . بنده هم در گرهون شانس نداشتم و عمامه ی عزیز ما در آن حادثه ای که برای عباسعلی پیش آمده بود مورد عنایت واقع شده بود و عمامه ی ما به معنای واقع کلمه پرس شده بود . بخاطر همین مسئله مجبور شدم یک دست غبا و عمامه از دوستان قرض بگیرم و با همان خاکی بودنمان دوباره راهی نیکدشت بشویم ، هر چه که بود خودرا به نیک دشت رساندیم . ● "لحظات ناب اذان" : 🔺شب هشتم نیز در نیک دشت شانس با ما یار نبود و همچنان بعد از رسیدن ما به نیک دشت برق ها بخاطر بارندگی قطع شده بود ، نزدیک اذان شده بود و باید اقدامی برای اذان صورت میگرفت . با خود گفتم فرصت خوبی است که اذان امشب را بچه ها بگویند ، بچه ها جمع شدند و کم کم و شمرده شمرده با ما اذان را تکرار میکردند و بعد از اذان بچه ها خودشان حس خوبی داشتند چون برای بار اول بود اذان میگفتند ... در همان لحظه یادم آمد که فرصت آن است که بچه ها را برای تکبیر گفتن تشویق کنم و همین هم شد و بچه ها از ان روز به بعد از همدیگر سبقت میگرفتند از تکبیر گفتن و حتی اذان گفتن در مسجد صاحب الزمان نیک دشت . 🗓فهرست مجموعه راهی که طی شد علی بختیاری @Serat1357talabe | صراط
🔺ان شاالله بعد از اتمام مجموعه روایت "راهی که طی شد" ، فیش های گرد آوری شده از کتاب "در فرانسه تک‌ درختی هست " (تاملی در جهان انقلاب اسلامی ) که اساسا نسبت امروز ما و جریان مقاومت را تشریح می‌کند را در بستر صراط بارگزاری خواهیم کرد . ... با ما همراه باشید ... ✅@Serat1357talabe | صراط
روایت چهل و یکم تصاویری از مرحوم مجاهد سید محمد ساجدی ✅@Serat1357talabe | صراط