eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
7.2هزار ویدیو
209 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
يک خانمي آمد و همينطور به #تصوير شهيد نگاه ميكرد و #اشك ميريخت. كسي هم او را نميشناخت. بعد جلو آمد
مادر شهید ذوالفقاری🌷 🔰علمای نجف در مراسم چهلم او می‌گفتند: #شهیدذوالفقاری شجاعت زیادی داشت و بعد از اذان صبح وقتی #نمازش را می‌خواند به #وادی_السلام رفته و سر قبری که برای خودش آن را خریده بود💰، قرآن و زیارت عاشورا📖 می‌خواند تا آن را برای #آخرتش ذخیره کند. 👈مزارش روبروی مزار سید علی قاضی است. 🔰هادی یک کتاب #معراج_السعاده خریده بود و در نجف می‌گفت هر شبی🌙 یک صفحه از آن را می‌خوانم و به آن #عمل می‌کنم👌 و شب بعد سراغ صفحه بعد می‌روم. وقتی به تهران آمد این کتاب را برای #خواهرانش خرید📚 و همین توصیه را به آن‌ها کرد و گفت اگر به آن عمل کنید تأثیر بسیاری روی #اعمال و کردارتان خواهد داشت✅ و هم اکنون خواهرانش این یادگار را از #برادر خود نگاه داشته و آن را می‌خوانند😊 #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
مادر شهید ذوالفقاری🌷 🔰علمای نجف در مراسم چهلم او می‌گفتند: #شهیدذوالفقاری شجاعت زیادی داشت و بعد از
2⃣6⃣8⃣ 🌷 💠طلبه لوله کش 🔰هادی متوجه شد که بیشتر دوستان ، از خانواده‌های مستضعف نجف هستند و در منازلی🏠 زندگی می‌کنند که آب لوله کشی نداشت🚱 و بضاعت مالی برای لوله کشی نداشتند. برای همین به آمد و چند روزی در مغازه یکی از دوستانش ماند و لوله کشی را یاد گرفت. 🔰هرچه لازم داشت را تهیه کرد و راهی شد🚌 بعد از ظهرها بعد از کلاس درس لوله تهیه می‌کرد و به خانه می‌رفت. از خود طلبه‌ها کمک می‌گرفت و منازل مردم مستضعف، ولی مومن👌 نجف را آب می‌کرد. 🔰هادی شهریه و هیچ مزدی💰 برای لوله کشی نمی‌گرفت🚫 یکبار با او بحث کردم که چرا برای کار لوله کشی پول نمی‌گیری⁉️ خُب نصف قیمت دیگران بگیر. تو هم و... خندید و گفت:‌ خدا خودش می‌رسونه☺️ 🔰سرش داد زدم و گفتم: یعنی چی خودش می‌رسونه؟ ما هم بچه آخوند هستیم و این را شنیده‌ایم. ⚡️اما آدم باید برای کار و زندگیش برنامه‌ریزی کنه👌 تو پس فردا می‌خوای زن بگیری و... 🔰هادی دوباره لبخند زد😊 و گفت: آدم برای باید کار بکنه، اوستا کریم هم هوای ما رو داره، هر وقت داشتیم برامون می‌فرسته✅ بعد مکثی کرد و عجیبی را برایم تعریف کرد. 🔰گفت: یه شب🌙 تو همین خیلی به پول احتیاج داشتم. آخر شب مثل همیشه رفتم توی حرم🕌 و مشغول زیارت شدم. اصلاً هم حرفی در مورد پول با مولا (ع) نزدم. همین که به ضریح چسبیده بودم یه به شانه من زد و گفت:‌ آقا این پاکت💌 مال شماست. 🔰برگشتم و دیدم یک است که او را نمی‌شناختم. بعد هم بی‌اختیار پاکت را گرفتم📩 بعد از راهی منزل شدم. با تعجب دیدم مقدار زیادی پول💵 داخل آن پاکت است. 🔰هادی دوباره به من نگاه کرد و گفت: ، همه چیز دست خداست. من برای این مردم ، ولی با ایمان✨ کار می‌کنم. هم هروقت احتیاج داشته باشم برام می‌ذاره تو پاکت و می‌فرسته📨 📚برگرفته از کتاب 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
【طبق بیانات #آقا】: [اینکه هدف ما #شهادت باشد غلط است📛 #هدف انجام تکلیف است👌 حالا اگر در این مسیر شهادت🌷 هم نصیب کسی شد، #توفیق_است] از سال‌ها پیش تاکنون 🌷شهدای دفاع مقدس 🌷شهدای تفحص 🌷شهدای مدافع حرم به ما ثابت کرده‌اند که این #مسیرشهادت هر از گاهی نو می‌شود. خدا می‌خواهد این مشعل‌ها تجدید شده تا مسیر خاموش و تاریک نشود❌ همدیگر را دعا کنیم دعای ما در حق یکدیگر اثر دارد👌 #شهیدعلمدار می‌گفت: برای بهترین دوستان خود #دعای_شهادت🕊 کنید. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✨ شهیدی که به دنبال راهی برای خدمت به شهدای ترور فلسطین و لبنان بود👇 شهید مصطفی احمدی روشن🌷 جنگ #غ
از در #مدرسه آمد تو. رفتم طرفش. دست دادم. پوستش زبر بود😣 مثل همیشه. درس📚 و بازیمان که تمام می شد، می رفت پای مینی بوس🚌 کمک #پدرش. همه کار می کرد؛ از #پنچرگیری تا جاروکردن کف مینی بوس. #تک_پسر بود، ولی لوس بارش نیاورده بودند🚫 از همه مان پوست کلفت تر بود😄 #شهید_مصطفی_احمدےروشن 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#شهـید_بهـشتی : #زن در اسلامـ🌸🍃 ✓زنده ، ✓سازندہ ، و ✓رزمندہ است 💥بہ شرطی ڪہ ➘➘ لباس رزمش #لباس_عفتش باشد✅ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ_حجابـ🌸🍃 ⁉️چگونه دختران خود را #باحجاب کنیم؟ 🎤حجت الاسلام والمسلمین #رفیعی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
امین ابهـت و #غـرور خاصے داشت و واقعاً هر ڪس بیرون از خانه او را مےدید، تصور مے‌‌ڪرد آدم بسیار #جدی
❣ای ما و صد چو ما ز پی #تو خراب و مست ❣ما #بی_تو خسته ایم😞 تو بی ما چگونه ای⁉️ #شهید_امین_کریمی #از_عشق_دل_نوشت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣ای ما و صد چو ما ز پی #تو خراب و مست ❣ما #بی_تو خسته ایم😞 تو بی ما چگونه ای⁉️ #شهید_امین_کریمی
3⃣6⃣8⃣ 🌷 💠هرروز عاشق‌ تر از دیروز 🔸میگفت: زهرا، باید کمتر کنیم💕 انگار میدونست که قراره چه اتفاقی بیفته. گفتم: این که خیلی خوبه😍 ۲ سال و ۸ ماه از زندگی مشترکمون💍 میگذره. این همه به هم وابسته‌ایم💞 و روز به روز هم بیشتر میشیم. 🔹گفت: آره،خیلی خوبه ولی اتفاقه دیگه...! گفتم. آهاااان؛ اگه واسه خودت میترسی⁉️ گفت: نه زبونتو گاز بگیر. اصلاً‌ منظورم این نبود🚫 🔸حساسیت بالایی بهش داشتم. بعد یکی از دوستاش بهم گفت: "حلالم کنید"😔 پرسیدم: چرا⁉️گفت: با چند تا از رفقا👥 میکردیم. یکی از بچه‌ها آب پاشید رو . 🔹امین هم چای☕️ دستش بود. ریخت روش زدم تو صورت امین😔 چون ناخنم بلند بود، زخمی شد💔 امین گفت: حالا جواب چی بدم❓گفتیم:یعنی تو اینقده 🔸گفته بود: نه❌…ولی همسرم💞 خیلی روم . مجبورم بهش بگم شاخه درخت🌲 خورده تو صورتم. وگرنه پدرتونو در میاره😅 🔹از بر‌گشته بود. از شوق دیدنش میخندیدم😍 با دیدن خنده از لبام رفت. گفتم: بریم پماد بخریم براش. میدونست خیلی حساسم مقاومت نکرد🚫 با خنده گفت: منم که اصلاً خسته نیستتتم😉 🔸گفتم: میدونم خسته‌ای، خسته نباشی. تقصیر خودته که خودت نبودی. بااااید بریم بخریم. هر شب🌙 خودم پماد به صورتش میزدم و هر روز و شاید جای خراشیدگی💔 رو چک میکردم و میگفتم: پس چرا ⁉️😔 راوےهمسر شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#یه_دنیا_غیرت 🌾یه سری که #آقامحمدتقی اومده بود مرخصی، خبر دادن که پژاک حمله کرده و دوستای آقا محمدت
🌾اولین باری که #آقامحمدتقی رو دیدم توی محوطه با صفای لشکر تقریبا ساعت ۶ صبح⏰ روز یکی از #جمعه های اسفند ماه سال ۹۴ بود. 🌾چهره ی دلربا و با صفای ایشون😍 هیچ وقت از چشمانم کنار نمی ره، در برخورد اولی که دیدمش، پیش خودم گفتم : حتما باید از #سادات حضرت زهرا باشه که انقدر چهره زیبا و دلنشینی داره👌 اون #شال_سبز رنگی که اکثر مواقع دور گردنش بود چهره ش رو #شهدایی🌷 می کرد 🌾یکی از #رزمندگان منو بهش معرفی کرد ؛ سلامی بهش کردم و اومد جلو👥 و دست هاش رو به گرمی فشردم و احوالپرسی مختصری کردیم ، برگشت گفت: که شما از #سادات هستید برای ما دعا کنین بریم #همسفره_سیدجلال بشیم، بعد از هم جدا شدیم 💕 #شهید_محمدتقی_سالخورده 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#مهدی_جان💔 روزها بے تو گذشٺ و #غربتٺ تایید شد چون دعاے #فرج ما همہ با تردید شد😔 بارها نامہ نوشتم📝 ڪہ بیا اما حیف #معصیٺ ڪردہ ام و #غیبٺ تو تمدید شد #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4_6041730254765031680.mp3
6.08M
🎵 #امام_زمان (عج) 🌴 یا مهدی صاحب زمان 🌴 دلم حکایت می کند 🎤🎤 #مجتبی_رمضانی #غروب_جمعه🍂 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔺روایت همسر شهید از گریه کردن شهید برای رفتن به سوریه ... 🌺شهید مدافع حرم #شهید_سجاد_طاهرنیا 🍃🌹🍃🌹
#نمازعاشقانه آقا سجاد نمازهایش را با #توجه و دقت بسیار می خواند.👌 هرچه زمان بیشتر می گذشت نمازهایش #عاشقانه_تر می شد...☺️هیچ عجله ای برای تمام کردن نمازش نداشت حتی در ذیق وقت...👌 اهل نافله ی شب بود...یک مدتی بود که می دیدم در نمازهای شبش #گریه می کند😭😭 و حالات خوشی دارد کم کم این حال خوش به نمازهای #یومیه هم رسید...🍃 در نمازهای واجب و یومیه اش هم #اشک می ریخت.😭 ...بوی رفتنش می آمد اما نمی خواستم رفتنش را باور کنم😔 درست مثل کسی که خودش را #بخواب زده باشد... راوی: همسر شهید #شهید_سجاد_طاهرنیا🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 💠💠 #پیامبران و #مهدویت(8) 2⃣ #طوفان_نوح علیه السّلام مهمترین اتفاقی که در زمان نوح علیه السّل
❣﷽❣ 💠💠 و (9) علیه السلام 3⃣سومین نکته که از جریان طوفان نوح علیه السّلام و حوادث مربوط به آن قابل برداشت است، تعریف اهل و خانواده از سوی خداوند است. خانواده در صورتی مورد توجه و حمایت قرار می گیرد که در راستای گسترش دین خداوند همراه و مددکار انسان باشد. اگر چنین نباشد در فرهنگ قرآنی اصولاً به چنین افرادی اعضای خانواده و اهل بیت اطلاق نمی شود. مثال این قاعده در داستان زندگی نوح علیه السلام و همسر و فرزند خلافکار وی است. در مورد همسر نوح علیه السّلام قرآن کریم چنین می فرماید: 🍃خدا براى کسانى که کفر ورزیده اند، همسر نوح علیه السّلام و همسر لوط را مَثَل آورده [ که ] هر دو در نکاح دو بنده از شایسته ما بودند و به آنها خیانت کردند، و کارى از دست [ شوهران ] آنها در برابر خدا ساخته نبود، و گفته شد: « با داخل شوندگان داخل آتش شوید. »🍃 در مورد فرزند نوح علیه السّلام که این موضوع به صراحت بیشتری بیان شده، داستان از این قرار است که خداوند در وعده طوفان و نجات یافتگان آن به نوح علیه السّلام فرمود: 🍃حَتَّى إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَ فَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِیهَا مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَ أَهْلَکَ إِلاَّ مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ وَ مَنْ آمَنَ وَ مَا آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَلِیل🍃ٌ‌ 🔹(این وضع هم چنان ادامه یافت) تا آن زمان که فرمان ما فرا رسید، و تنور جوشیدن گرفت؛ (به نوح) گفتیم: «از هر جفتی از حیوانات (از نر و ماده) یک زوج در آن (کشتی) حمل کن! همچنین خاندانت را (بر آن سوار کن)-مگر آنها که قبلاً وعده هلاک آنان داده شده و همچنین مؤمنان را!» اما جز عده کمی همراه او ایمان نیاوردند!🔹 اما ماجرا به شکل دیگری پیش می رود. در جریان طوفان، فرزند نوح علیه السّلام در آن گیرودار از مؤمنان دور می افتد. نوح از درون کشتی او را به پیوستن به جمع فرا می خواند. اما وی پاسخ می دهد که به قله کوه پناهنده خواهم شد. نوح علیه السّلام در حال پاسخ دادن مبنی بر بیهوده بودن این عمل است که موج میان آنها فاصله انداخته و فرزندش را غرق می کند. با این پرسش و پاسخ ناقص، نوح علیه السّلام متوجه نفاق فرزند نشده و تنها گناه او را سرپیچی از امر ولی تلقی می کند. هنگامی که طوفان فرو نشست-و نه در هنگامه آغاز طوفان-نوح علیه السّلام که فرزند خود را از اهل بیت خویش می دانست و بر نفاق وی آگاه نبود، ساحت قدس ربوبی را این چنین مورد خطاب قرار داد: 🍃وَ نَادَى نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی وَ إِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْکَمُ الْحَاکِمِینَ‌ 🍃(هود ؛45) 🔹نوح علیه السّلام به پروردگارش عرض کرد: «پروردگارا! پسرم از خاندان من است؛ و وعده تو (در مورد نجات خاندانم) حق است؛ و تو از همه حکم کنندگان برتری!🔹 در برابر این پرسش پاسخ شنید که: 🍃قَالَ یَا نُوحُ علیه السّلام إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ‌ 🍃(هود؛46) 🔹فرمود : «اى نوح، او از اهل تو نیست! او عمل غیر صالحی است[ فرد ناشایسته ای است]! پس، آنچه را از آن آگاه نیستی، از من مخواه! من به تو اندرز میدهم تا از جاهلان نباشی!🔹 در این خصوص گروهی معتقدند که نوح با دیدن عظمت طوفان و هلاک فرزند، مهر پدری اش جنبید و از خداوند نجات او را درخواست کرد و برخی دیگر در مقابل معتقدند او هیچ گونه درخواستی نداشت و صرفاً با توجه به اهل بیت دانستن فرزند و وعده خداوند برای نجات آنان در پی رفع ابهام بود. در اینجا توجه به این نکته ضروری است که وعده خداوند در ماجرای طوفان، هلاک کافران و ظالمان بود و در هیچ جا از سوی خداوند تصریح نشده بود که همه ی مؤمنان از آن جا سالم به در خواهند برد. از این رو بود که نوح تمامی کشتگان طوفان را از گروه ظالمان تلقی نمی کرد و لذا برای فرزند خود دست به دعا برداشت و ظاهراً از خداوند طلب بخشش گناه سرپیچی او-و نه گناه کفر و نفاق-را نمود. این تفسیر با سؤال و درخواست نوح علیه السّلام از خداوند در این مورد و پاسخ خداوند نیز سازگارتر است، چرا از ظاهر آیات برمی آید نوح تنها پرسشی که برای رفع ابهام مطرح نکرده و حقیقتاً در مورد فرزند خویش درخواستی داشت. این در حالی است که پیش از آن این پیامبر بزرگ الهی به تعلیم خداوند در ماجرای نفرین، به جدّ، هلاک همه کافران را درخواست کرده بود و رأفت نسبت به فرزند و بازگشت از محتوای نفرین، از شأن پیامبران بزرگ به دور است. 🔻🔻🔻 ... 🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌤 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4_5870527412327940687.mp3
1.09M
#مبارزه_با_راحت_طلبی 3 🔴 متاسفانه همه مردم، لذت طلبی رو بد میدونن ولی راحت طلبی رو بد نمیدونن! 😒 در حالی که ریشه هر گناهی، راحت طلبی هست... 🎤🎤استاد پناهیان 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
با #خنده میگفت: الان انگار یه عالمه چیز خوردم، دلم پر از غذاست #غذای_روح که آماده باشه غذای جسمم #
در روزگاری که جامعه ی #بی_هویت غرب🌏 از نبود اسطورهای واقعی رنج می برد، و برای مخاطبین خود آرنولد و بت من و مرد عنکبوتی🕸 و صدها قهرمان های #پوشالی می سازد😏 ما #قهرمانان_واقعی❤️ داریم که می توانند برای تمام جوامع انسانی #الگوی_واقعی باشند👌 #شهید_ابوالفضل_شیروانیان #شهید_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
در روزگاری که جامعه ی #بی_هویت غرب🌏 از نبود اسطورهای واقعی رنج می برد، و برای مخاطبین خود آرنولد و ب
4⃣6⃣8⃣ 🌷 🔰بعد از ماموریت اولش که از برگشت. صبح خداحافظی کرد👋 و رفت محل کارش. 🌙 قرار بود بریم منزل🏡 پدرشون. دیدم دیر کرد، قرار بود عصر زود بیاد خونه؛ گفتم نماز مغربمو📿 میخونمو تماس میگیرم☎️ باهاش. 🔰بعد از نمازم زنگ زد. گفتم کجایی⁉️ زود بیا دیگه، داره دیر میشه. گفت: حدس بزن کجام؟! گفتم حتما تو راهی، گفت نه❌ روبه روی حرم 🕌 ایستادم، خیلی جات خالیه. 🔰کلی شدم😔 گفتم چرا تنهایی👤 رفتی، پس من چی⁉️ گفت: ماموریتی داشتیم نزدیک قم، گفتم بیام یه بدیم خدمت خانم حضرت معصومه و برگردم😊 🔰گفت میام برات توضیح میدم با ناراحتی😔 که چرا منو نبرده، گوشیو گذاشتم☎️ شب که اومد خونه سوالم این بود که چرا یه دفعه ای رفتی و . سرشو زیر انداخت که نبینم😭 🔰گفت: آخه خیلی دلمـ❤️ برا حرم تنگ شده بود، یک ماهه ازش دور شدم😭 رفتم پیش بی بی و گفتم سلام خدمت عمه جانتون زینب برسونید و بگید سخت ... 🔰هیچ وقت حال اون شبش یادم نمیره🚫 فدای حضرت معصومه که چقدر زود پیغام نوکر رو به رسوندند📩 درست ماه بعد نام جزو لیست شهدای مدافع حرم📜 عقیله ی بنی هاشم ثبت شد✅ راوی: همسر شهید 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂 آخرِ میوه‌فروش‌های 🍒بازار یه پیرمردِ نحیف 😞میوه می‌فروخت بساطِ کوچک و میوه‌های لک‌دارش مع
🔸مثل هر هفته،جوان های فامیل جمع شده بودند #خانه_رجایی! یک نفر👤 نیامده بود، وقتی سراغش را گرفت جوانی بلند گفت: چون #مشروب خورده خجالت می کشد داخل شود. 🔹هیچ کس نفهمید رجایی در گوشی👂 چه حرفی به #جوان زد، دستش را گرفت و آورد سر سفره و گفت: با هم غذا می خوریم - ولی دهان من #نجس است😔 🔸«تو #مهمان من هستی» را گفت و غذا را شروع کرد🍝 جوان می گفت که دیگر سراغ آن کار حرام نرفتم📛 چون #رجایی من را به لجاجت نینداخت❌ #شهید_محمدعلی_رجائی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌸 شهدا واسطه هستند و جز از طریق آنان راهی برای جلب خاصه حضرت حق وجود ندارد... ‌ 🌷 ‌ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌺🍃🌺 #خوابش رو دیدم گفتم چی اون دنیا خیلی بدردتون خورد؟ گفت تو دنیا خیلی کارهای #خوب انجام دادم ولی
🍁پشت این چشم ها... ابرها درگیرند! و من... کنار خنده هایت می مانم... در این دقایق #دلتنگی!🍁 #فاطمه_خانم، فرزند #شهید_محمد_بلباسی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
صبـح امـــروز کسی گفت به من چِقَــدَر #تنهــایی! گفتمش در پاسخ تن من گــر تنهاست دل من بــا #دلهاستـــ... بهتر از برگ درخت که #دعایم گویند و دعاشان گویم، یادشان دردل من، قلبشان #منزل من...! 🔺شهدا را با #صلواتی یاد کنید... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_333554749414572883.mp3
1.12M
🎵 ✨تا کی بسوزیم و بسازیم آخر این سان ✨چون شمع جامانده به گلزار شهیدان 🎤🎤 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
اینکه برای #زحماتی ک همسرتون میکشه ازش #تشکر میکنید خیلی خوبه...اما تشکر فقط #زبانی نباشه گاهی به پا
همسر شهید سیاهکالی: دانشگاه بودم 4 اردیبهشت بود و #تولد آقا حمید.شب قبلش #افسرنگهبان بود و منزل نبود. وقتی داشتم از دانشگاه میومدم تو راه یه #کیک سبز رنگ که روش طرح #قلب بود براش خریدم. رسیدم داخل منزل دیدم وسط پذیرایی از #خستگی خوابش برده و پتو انداخته روش😔سریع کیک رو گذاشتم روی میز و بیدارش کردم و چاقو رو دادم دستش و تولدشو تبریک گفتم.😄 تا کیک رو دید اول یه #گاز از کیک زد، بعد شروع کرد بریدن کیک،گفت ازم عکس بگیر😭 #دلتنگی #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
همسر شهید سیاهکالی: دانشگاه بودم 4 اردیبهشت بود و #تولد آقا حمید.شب قبلش #افسرنگهبان بود و منزل نبو
5⃣6⃣8⃣ 🌷 📚برشی از 🔸گاهی مزارش که میروم اتفاق‌های عجیبی می‌افتد که را حس می‌کنم، یک شب🌙 نزدیکی‌های اذان صبح خواب دیدم که حمید گفت:《 خیلی دلم برات تنگ شده💔 پاشو بیا مزار》 🔹معمولا سر مزارش میرفتم ولی آن روز صبح از خواب که بیدار شدم راهی گلزار🌷 شدم از نزدیک‌ترین مغازه به چندشاخه گل نرگس🌸 و یک جعبه خرما خریدم، می‌دانستم این شکلی راضی‌تر است👌 🔸همیشه روی رعایت تاکید داشت، سر مزار که میرم سعی می‌کنم از نزدیک‌ترین مغازه به مزارش که شهداست🌷 خرید کنم. 🔹همین که نشستم و گل‌ها را روی سنگ مزار گذاشتم آمد و با گریه😭 من را بغل کرد، هق هق گریه‌هایش امان نمیداد حرفی بزند، کمی که 🔸گفت: عکس رو توی خیابون دیدم، به شهید گفتم که من شنیدم شماها برای پول💰 رفتید، حق نیستید❌ باهات یه میزارم 🔹 فردا میام سره مزارت، اگه همسرت💞 را دیدم میفهمم که اشتباه کردم📛 اگه به حق باشی از خودت به من یه نشون میدی، برایش را که دیده بودم تعریف کردم 🔹گفتم: من معمولاً غروب‌ها میام اینجا، ولی دیشب خواست که من اول صبح بیام سرمزارش🌷، از آن به بعد با اون خانوم دوست شدم☺️، خیلی رویه زندگی‌اش عوض شد، تازه فهمیدم که دست برای نشان دادن راه خیلی باز👌 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh