🌷شهید نظرزاده 🌷
#سید_ابراهیم کیست⁉️⁉️ 🌷به "ابراهیم هادی" بسیار علاقه💞 داشت. #خاطراتش را برای دوستان تعریف میکرد. ب
🔸آن موقع که ایشان به خواستگاری من آمدند #طلبه بودند و 4 سال بود که در حوزه درس📚 می خواند. ما در اردیبهشت سال 1386📆 ازدواج کردیم. از زمانی که مادر ایشان خواستگاریشان از من را در خانه مان مطرح کردند تا زمانی که عقد شدیم نزدیک به #یک_ماه طول کشید. 14 فروردین تا 13 اردیبهشت.
🔹به نظرم افرادی که در این #حوزه زیاد سخت می گیرند باید بنشینند و به بعد آن توجه👌 کنند. معمولا کسانی که در همان ابتدا به روی #مادیات تاکید می کنند، بعد از ازدواج💍 به زندگی مشترک به نگاه مادی نگاه می کنند.
🔸در حالی که اگر یک زندگی زندگی مشترک💞 باشد #مادیات در کنار آن حل می شود. شاید آقا مصطفی وقتی که برای #خواستگاری آمدند از نظر مادی زیاد قوی نبودند❌ و بعدا به مرور زمان بهتر شدند. اخلاق ایشان از نظر اعتقادی و سطح #توکلشان به خدا بسیار بالا بود.
🔹ایشان چندین سال با برادران من👥 در ارتباط بودند و از این طریق به این #ویژگیهای ایشان پی بردم. این گونه نبود که یک یا دو ساعت⏰ ایشان را دیده باشم. ایشان با برادران من #اردو می رفتند و کارهای فرهنگی زیادی انجام می دادند. بالاخره افرادی که در یک اردو با هم باشند بهتر همدیگر را می شناسند. ایشان سطح #توکل بسیار بالایی داشت و هم چنین بسیار ولایتی♥️ بودند که این موضوع برای من خیلی #مهمتر بود.
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#رمان📚
#قصه_دلبری 💞
#قسمت_دهم 0⃣1⃣
💟رفتم به اتاقم با هدیه هایش🎁 ور رفتم. کفن شهیدگمنام, #پلاک_شهید. صدای اذان مسجد بلند شد. مادرم سر کشید داخل اتاق وگفت: نخوابیدی؟ برو یه سوره #قرآن بخوان. ساعت شش و نیم صبح خاله ام آمد. با مادر وسایل سفره عقد💞را جمع می کردند. نشسته بودم و بّربّر نگاهشان می کردم.
💟به خودم می گفتم: یعنی همه اینها داره جدی میشه؟ خاله ام غرولندی کرد که کمک نمی کنی حداقل پاشو لباست رو بپوش. همه عجله داشتند که باید زودتر بریم عقد خوانده شود تا به شلوغی امام زاده نخوریم. وقتی با کت و شلوار دیدمش, پقی زدم زیرخنده😂 هیچ کس باور نمی کرد این آدم, تن به کت و شلوار بدهد.
💟از بس ذوق مرگ بود. خنده ام گرفت. به شوخی بهش گفتم: شما کت و شلوار پوشیدی یا #کت_شلوار شما رو پوشید؟ درهمه عمرش فقط دو بار کت و شلوار پوشید: یکی برای مراسم عقد. یک بارهم عروسی. در و همسایه دوست و آشنا با تعجب می پرسیدند: حالاچرا امام زاده⁉️
💟نداشتیم بین فک و فامیل کسی این قدر ساده دخترش را بفرستد خانه بخت.
سفره #عقد ساده ای انداختیم, وسایل صبحانه را با کمی نان و پنیر🧀و سبزی و گردو و شیرینی یزدی گذاشتیم داخل سفره. خیلی خوشحال بودم که قسمت شد قرآن و جا نماز هدیه ی #حضرت_آقا را بگذارم سفره عقد.
💟سال🗓۱۳۸۶ که حضرت آقا اومده بودند یزد, متنی📝بدون اسم برای ایشان نوشته بودم. چن وقت بعد, ازطرف دفتر ایشان زنگ☎️ زدند منزلمان که نویسنده این متن زنه یامرد؟ مادرم گفت: دخترم نوشته! یکی دوهفته گذشت که دیدیم پستچی بسته ای آورده است.
💟آقای آیت اللهی خطبه ی مفصلی خواندند با تمام آداب و جزئیاتش👌 فامیل می گفتند: ما تا حالا این طور خطبه ای ندیده بودیم. حالا در این هیرو ویر پیله کرده بود که برای #شهادتش🌷دعا کنم. می گفت: اینجاجاییه که دعا مستجاب می شه. فامیل که در ابتدای امر, گیج شده بودنند, آن از ریخت و قیافیه ی داماد, این هم از مکان خطبه ی عقد, آن ها آدمی با این همه ریش را جز در لباس روحانیت ندیده بودند.
💟بعضی ها که فکر می کردند #طلبه است. با توجه به اوضاع مالی پدرم, خواستگارهای پول داری داشتم که همه را دست به سر کرده بودم. حالا برای همه سوال❓ شده بود مرجان به چه چیز این آدم دل خوش کرده که #بله گفته است عده ای هم بامکان ازدواجمان کنار می آمدند. ولی می گفتند: مهریه اش رو کجای دلمون بذاریم. #چهارده تا سکه هم شد مهریه؟؟
💟همیشه در فضای مراسم عقد, کف زدن وکِل کشیدن واین ها دیده بودم,
رفقای #محمدحسین زیارت عاشورا📖 خوانده بودند, مراسم وصل به #هیئت و روضه شد. البته خدای متعال درو تخته را جور می کند.
#ادامه_دارد...
⚠️برای کپی رمان می بایست از انتشارات و نویسنده کتاب اجازه بگیرید.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#ای_شهـید ازمیله های این #قفس نگاهم میرسد به تـ🌷ــو #تویی که رها شده ای ازهمه تیر و ترکشهای #گناه
5⃣1⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠به امید دیداری دوباره
🌷شهید مختاربند رو اولین بار، ۱۲ تیر ماه سال ۹۱ دیدم.
اینکه دقیق میگم، مطمئنم که میگم. قبل از کنکور رفتم #قم برای مصاحبه جهت پذیرش حوزه علمیه، گفتن باید بری دنبال #مدرسه_علمیه، من هم چون وقت نداشتم، برگشتم کنکور رو بدم و بعد کنکور برم.
🌷با اصرار خانواده کنکور دادم ولی علاقه ای به دانشگاه رفتن نداشتم.کنکور رو دادم و بعد عازم قم شدم. شنبه از خوی با دوستم که اونم تازه کنکور داده بود حرکت کردیم. با اتوبوس داغونی که داشتیم، یکشنبه ظهر رسیدیم و فقط وقت کردم تا برم مدرسه حقانی، حتی برای #زیارت حرم حضرت معصومه هم فک کنم بعد انجام کارام رفتم.
🌷فردای اون روز داشتم دنبال #مدرسه امام باقر میگشتم که آدرسش رو اشتباهی دادن بهم و رفتم #مسجد امام باقر.
فک کردم حوزهست، با خودم گفتم پس چرا اینجوریه. گفتم حتما کلاساش بغلشه و اینجا فقط نماز میخونن و من چون موقع نماز رسیدم گفتن بیام اینجا.
🌷گفتم مسئول کیه اینجا؟ آقای یا بهتره بگم: #شهید_حمید_مختاربند رو نشونم دادن. رفتم نزدیک و باهاشون حرف زدم، مدارک منو گرفتن و نیگا کردن، گفتن اینجا مدرسه امام باقر نیس، اینجا فقط مسجده. از این جهت نمیتونم کمکت بکنم اما یه #طلبه اهل زنجان رو نشونم دادن و گفتن راهنماییم کنه و بعد گفتن: جایی داری شب بمونی؟
🌷گفتم: نه.
قرار شد با دوستم شب موقع نماز مغرب اونجا باشیم.
موقع اذان رفتیم و بعد نماز، از ایشون اصرار و از ما انکار که بریم خونه ما. گفتن یک یا دو تا از پسراشون #طلبه هستن و باعث افتخارشونه که به سربازهای #امام_زمان خدمت کنن. ( تو سربازی کردی و ما سرباری بیش نیستیم ای #مرد )
🌷خلاصه ما قبول نکردیم و قرار شد بریم پایگاه بسیج که بغل مسجد بود؛ بخوابیم. کلید رو هم دادن به خودمون که راحت باشیم.
هیچ نمیدونم چرا حتی جزئیات ماجرا هم یادم نرفته که غذا هم برای ما گرفتن، با پیاز و نوشابه. یادش بخیر، غذا #قیمه بود و به آشپز غذاخوری اونجا گفته بودن برامون اضافه هم کشیده بودن. دل سیر خوردیم و شدیدا چسبید. لحاف و پتو هم حتی آوردن برامون.
🌷بعد دو شب موندن اونجا، قرار شد که کلید رو حوالی ساعت یازده ببرم بغل کفشداری فک کنم یازده یا سیزده، اونجا بدم بهشون. #خادم حرم #حضرت_معصومه بودن.
رفتم کلید رو دادم و برگشتم شهرمون و این خاطرات همچنان توی ذهن من مونده از این شهید بزرگوار مخلص انقلابی متواضع.
🌷انگار نه انگار که از فرماندهان #سپاه هستن. توی یه پایگاه بسیج کوچولو در کوچه باریک، مخلصانه و بی ریا داشتن خدمت میکردن.
به امید دیداری دوباره ای #فرشته مجسم.
#شهید_حمید_مختاربند
#خادم_حرم_حضرت_معصومه_س
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
5⃣6⃣1⃣ به یاد #شهید_محمدحسن_دهقانی 🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4⃣3⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
🔰زندگی در کنار یک #روحانی_متعهد شرایط و سختیهای خاص خود را دارد. با شناختی که نسبت به #شهید و خانواده ایشان بهواسطه دوستی با برادرم👥 کسب کردیم و به خاطر علاقهمندی به ازدواج💍 با یک #طلبه مسیر زندگی برایم مشخص شد.
🔰بهقدری خود را #مقید و مکلف نسبت به اطرافیان و مسئولیتها و موقعیتهای پیش رویش میدانست که کمتر فرصت #استراحت و اوقات فراغت پیدا میکرد، در همه حال شرایط سخت😪 و موقعیتهای ناهموار را بر رفاه حال خویش مقدم میدانست و حتی در انتخاب مکانهای #تبلیغی دورافتاده نیز که کمتر کسی اعلام حضور میکرد پیشقدم بوده☝️ و با میل و رغبت💖 بسیاری عهدهدار آن میشد.
🔰در طول ۱۶ سال زندگی مشترک💞 که حاصل آن #مطهره و #محدثه خانم هستند، روزی را به یاد ندارم که در امری با ایشان مخالفت✘ و نسبت به مسئلهای اعلام نارضایتی داشته باشم❌ چراکه با این ازدواج از همان ابتدا #سختیهای زندگی طلبگی را پذیرفته بودم.
🔰درواقع با توجه به تکلیفی که همسرم در #لباس_پیغمبر بر عهده داشتند، این مهم را پذیرفته👌 و با علم به این مسئله که هرکجا که احساس نیاز به حضور و وجود ایشان مطرح میشد هیچگاه به خود اجازه #مخالفت نداده و حقیقتاً از این امر نیز واهمه داشتم، چراکه مسیر زندگی ما از همان ابتدا مشخصشده و با هر شرایط و سختی، #نتیجهای جز این نمیتوانست در پی داشته باشد❎
راوی: همسر بزرگوار شهید
#شهید_محمدحسن_دهقانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔹سال 1367 بود که #محمدهادی یا همان هادی به دنیا آمد. او در #شب_جمعه و چند روز بعد از ایام فاطمیه🏴 به
#علی_ولی_الله
🔰هادی ماجرای اقامتش در #نجف را اینگونه تعریف کرد:↯↯
وقتی رفتم نجف ✘نه پولی داشتم ✘نه کسی رو میشناختم؛ چند روز کار من این بود که نون و بیسکویت🍪 میخوردم و در کلاسهای درس📚 حاضر میشدم. #شب_ها در محوطه حرم یا کوچه ها میخوابیدم؛ کم کم پولم برای خرید نون #تموم_شد.
🔰سختی و مشقات خیلی بهم فشار می آورد😣 اما زندگی در #کنار_مولا برایم خیلی لذت بخش بود. آخر از خود #مولاعلی خواستم که مشکلم را برطرف کند👌 یکی از متولیان یک موسسه اسلامی، #منزل مسکونی قدیمی🏚 و بزرگی به من داد. و به عنوان #طلبه در حوزه نجف پذیرفته شدم✅
🔴شهید ذوالفقاری عاشق و دلداده ی #امیرالمومنین علیه السلام بود و به عشق مولا و در #جوار مولا در وادی السلام #نجف پیکر مطهرش مدفون گشت. |
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری
#شهید_مدافع_حرم🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#معرفی_شهید💔
#شهید_احمد_مکیان 🥀⚡️
شهید احمد#مکیان یکی از روحانیون😊و ورزشکاران جوان💪 #خوزستانی بود که در شهرک طالقانی#ماهشهر دیده به جهان گشود 👼 و در خانوادهای#مذهبی😇 و روحانی در آبادان تربیت یافت، پدر این شهید والامقام از روحانیون معروف آبادان به شمار میرود.💚
این جوان خوزستانی چندی پیش برای دفاع از حریم#حرم در سوریه به این کشور اعزام شد و پس از نبرد با تکفیریها👹سرانجام فدایی حضرت زینب کبری (س) و حضرت رقیه (س) شد و نامش به عنوان یکی از شهدای#مدافع حرم آبادان و ماهشهر به ثبت رسید. 💔
شهید مکیان یکی از حافظان قرآن کریم خوزستانی و#طلبه مدرسه علمیه امام رضا (ع) قم بود که در سن ۲۱ سالگی و بعد از تحمل پنج روز جراحت در روز سهشنبه ۱۸ خرداد🗓 برابر با اول ماه مبارک رمضان در سوریه به فیض عظیم شهادت نائل شد.🥀
شهید مدافع حرم مکیان از رزمندگان لشکر#فاطمیون بود و به همین خاطر وصیت کرده✍در کنار همرزمان افغانستانی خود در قطعه ۳۱ مدافعان حرم بهشت معصومه (س) به خاک سپرده شود. ❣
پیکر مطهر این شهید در روز ۲۶ خرداد ۹۵ در مراسم#جزخوانی حرم مطهر حضرت معصومه (س) حضور و بعد از آن طبق وصیت📜 خود شهید در بهشت معصومه (س) قطعه ۳۱ مدافعان حرم به خاک سپرده شد. 🕊
#روحشانـ_شاد_یادشانـ_گرامی
📬#ڪپےباذڪرصلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹«شهیدآرمان علیوردی»
آرمان علیوردی در آشوبهای اخیر توسط لیدرهای آشوبگران ربوده شده و پس #شکنجه با شوکرهای خاص و شبه نظامی به کما رفت. حجم ضربههایی که به سر این #طلبه #بسیجی وارد شده باعث ضربه مغزی وی شده بود.
دوستان این طلبه ساعتها در خیابان بهدنبال وی بودند. پس از چند ساعت یکی از گشتهای اطلاعاتی یک چیزی را کنار خیابان میبیند که روی آن پتو کشیده شده است. وقتی پتو را کنار میزنند جسم بدون حرکت و غرق در خون آرمان علیوردی را میبینند. آنقدر ضربه بر صورت این طلبه وارد شده بود که به راحتی قابل شناسایی نبود. در نهایت جسم کمجان او به سختی توسط دوستانش شناسایی میشود.
هدیه به روح مطهرشان صلوات🌷
🌹#شهید_آرمان_علیوردی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✊او ایستاد پای امام زمان خویش
#طلبه بسیجی، شهید میلاد بدری در تاریخ ۱۳۷۴/۱/۶📆 در خانواده ای از طبقه متوسط جامعه چشم به هستی گشود.
نکته جالبی که در کودکی این #شهید به چشم میخورد آن بود که مادر بزرگوارشان مقید بودند که با #وضو به کودک خود شیر دهند🍃
در سنین جوانی به جهت علاقه شدید به #روحانیت وارد عرصه تبلیغ مسائل دینی گردید. با شروع جنگ در #سوریه و درک عمیق از نقشه شوم آمریکا-صهیونیستی دشمن، شعله عشق♥️به جهاد در قلب میلاد شعله ور شد.
سرانجام این سرباز #مطیع_ولایت در شب اربعین سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع)🥀 به آرزوی دیرینه اش رسید و شهد شیرین شهادت نوشید🕊🌷
✍دست نوشته شهید:
وعده دیدار ما #بهشت جاویدان الله “ان شاءالله” و در آخر دعا برای دیگران را فراموش نکنید
و برای سلامتی و #ظهور حضرت حجت “عجل الله تعالی فرجه الشریف” دعا کنید🤲و برای بنده حقیر طلب آمرزش کنید.
#شهید_میلاد_بذری
#شهید_مدافع_حرم🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
👈ازدواج شهید مدافع حرم #عبدالمهدی_کاظمی و همسرش به واسطه #شهید_سیدمجتبی_علمدار🌷 💠 شهدا حاجت میدن👇👇
🌹🕊
🔸آیت الله بهجت دست روی زانوی او گذاشت و پرسید جوان شغل شما چيست؟
گفت: #طلبه هستم. آیت الله بهجت فرمود: بايد به #سپاه ملحق بشوی و لباس سبز💚 مقدس سپاه را بپوشی. ️
🔹آیت الله بهجت پرسید اسم شما چیست❓گفت: فرهاد. آیت الله بهجت فرمود: حتماً اسمت را عوض كن. اسمتان را يا عبدالصالح يا #عبدالمهدی بگذاريد. شما در شب امامت امام زمان (عج) به شهادت🌷 خواهيد رسيد. شما يكی از #سربازان امام_زمان (عج) هستيد و هنگام ظهور امام زمان(عج) با ايشان رجوع می کنید💫
🔸شهید عبدالمهدی کاظمی؛ #شهیدی که طبق تعبیر آیت الله بهجت برای خوابی که دیده بود، در شب امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در 29 آذر ماه 1394📆 در سوریه به شهادت رسید🕊
#شهید_عبدالمهدی_کاظمی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔴 جالبه بدونید این کسی که داره به ماشینها کمک میکنه و فیلمش با عنوان «پسر شهرکردی» تو شبکههای اجتماعی وایرال شده، #طلبه اس
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
18.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✊دفاع از ناموس
آخرین ویدیو از شهید علی خلیلی بعد از وقوع حادثه و قبل از شهادت
#طلبه
#شهید_علی_خلیلی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
با یه عده #طـــلبه آمدند قم.
همه #شهــــید شدند الا محــــسن. خواب امام حسیــــــن'ع' رو دیده بود. آقــــــا بهش گفته بود: "کارهات رو بکن این بـــار دیگه بار آخــــره "
یه ســـــربند داده بود به یکےاز رفقاش، گفته بود شهید که شدم ببندیدش به ســـــینه ام.
آخه از آقا خواســـتم بےســــر شهید شم. با چند تا از فرماندهان رفته بود توی دیدگـــــاه. #گلوله 120خورده بود وسطـــــــشون جنـــــازه اش که اومد،ســـــر نداشت. سربند رو بستیم به سیـــنه اش.
. روی سربند نوشته بود ؛
"أنا زائر الحســــــین ع"
شهید محسن درودی••{❤️✋🏻}••
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh