13961123000724.mp3
1.86M
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه هود✨
#قرائت_صفحه_دویست_وسی_ویک
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🕊بر بال خاطره ها 🕊
🌴چند وقت از شهادت علی جان می گذشت ساعت ۱۰ شب🕰 یکدفعه #امیرمحمد آمد گفت:
بابا آمده. بابا آمده #بابا_آمده
بیاید دنبالم
🌴همه با تعجب به امیر محمد نگاه می کردیم😟 که رفتیم داخل اتاق خواب گفت ببین #بابا اینجاست، پیراهن بابا👕 را گرفت و با اشک و خنده بومی کرد.
🌴می گفت بوی بابا میده. #بوی_بابا میده و آن شب پیراهن بابا را پوشید و بعد از مدتها با آرامش خوابید😴
راوی: پدر شهید
امیر محمد فرزند شهید
#شهید_علی_عابدینی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
بابای قشنگ امیرمهدی و نازنین زهرا جون؛ #تولدت، تولد تمام خوبیهاست🌺
هر شهید #دو_بار تولد میگیرد🎊
چقدر زیبا که تولد زمینی و تولد آسمانی تو، هر دو در #اردیبهشت ماه هست🌺
🎀تولد زمینی ۱۳۶۴/۲/۲
🎀تولد آسمانی ۱۳۹۵/۲/۱۶
#شهید_حسین_مشتاقی
#سالروز_ولادت 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔊سَݪام رُفَقا✋😁
🔥پَنج شَنبِہ چہار ⏰ اُردیبِہِشٺ🔥
ٺَۅَݪُّدِه🎈شَہید حَمید سیاهڪاݪے مُرادے عَزیزہ❤️
میخایم رڪۅرد 🚴♂ خَٺمِ صَݪَۅاتِ🥇 ایٺا رۅ بِشڪَنیم.🔨
ٺِعداد صَݪَۅاٺِٺۅن🎁رۅ بِہ آے دے زیر بِفرِستین💯
📩 @cha2re_khaki
ڪَم نَزارین🙏
داداش حَمید جَۅابِتۅنۅ میده👌
#دلمتنگشدهاستــــ💔
•⇜برایآوینی
•⇜برایچمران
•⇜برایعلمالهدی
•⇜برای #خرازی
•⇜برای هاشـمی
•⇜برایابراهیمهادی
↶دلمتنگشدهاستبرایباقری😔
↵برایکاوهو #همت
↵برای دیـالمــه
↵برای کاظمی
↶دلمتنگشدهاستبرایبروسنی😞
🔻شجاعتسلیمانی
🔻غیـرت #علوی
🔻و بصیرت #فاطمی
🔻اخلاص، پشتکار، صفـا، محبت
#عشق، ایثـاروایمان
آوینیوکاوه
#رفقـا کجایید⁉️
که ببینید مـا اینجا
تیرخلاصی #شیطان😈 نصیبانمیشود
و مـا در راه ماندگـانِ مسیـر خداییم
🌷شهیدسیدمرتضیآوینی
«راهکاروان #عشق ازمیـان تاریخ
میگذرد وهـر کس در هـر زمره که میخواهد مـا را بشناسد! داستـان #کربلا را بخواند
اگـرچهخواندن داستـان را سودی نیستــ
اگـر #دل کربلایی نباشد😭
#التماسدعایشهادتدرراهحق🤲
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸 #مداح بود. تمام روضهها را از بَر بود. انگار قسمت بود که همه روضه را از بر باشد؛ روزی به کارش میآ
🍃🌷🍃🌷🍃
🔸مرامهای خاص زیاد داشت اما بعضی چیزها برایش قانون بود و #خط_قرمز داشت⭕️ و یکی از آن خط قرمزها این بود:
🔹محمد حسین همیشه یکی از دیوارهای خوش اندازه که چشمخورش از بقیه جاها بیشتر بود👌 را به عکس #شهدا تعلق میداد و تو باید قبول میکردی که به واسطه عکس شهدا حرمت حضور شهدا🌷 را در خانه رعایت کنی وگرنه ✘✘
🔸قرارداد که تمام میشد و خانه🏡 را که میخواستیم عوض کنیم بعضأ عکسها هم #نو میشد! یادم هست وقتی پوسترهای کم عرض شهدا مد شده بود محمدحسین کلی ذوق زد😍 که #عکسهای بیشتری را میتواند در خانه جا بدهد.
راوی: همسر شهید
#شهید_محمدحسین_محمدخانی🌷 #شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#نیمه_پنهان_ماه 1 ﺯﻧﺪگی #شهید_مصطفی_ﭼﻤﺮﺍﻥ 🔻به ﺭﻭﺍیت: ﻫﻤﺴﺮشهیــد #قسمت_بیست_وششم 6⃣2⃣ 🔮آن شب قرار
❣﷽❣
#رمان📚
#نیمه_پنهان_ماه 1
ﺯﻧﺪگی #شهید_مصطفی_ﭼﻤﺮﺍﻥ
🔻به ﺭﻭﺍیت: ﻫﻤﺴﺮشهیــد
#قسمت_بیست_وهفتم 7⃣2⃣
🔮گفتم مصطفی من #رضایت نمی دهم و این دست شما نیست❌ خب هروقت خداوند اراده اش تعلق بگیرد من راضیم به "رضای خدا" و منتظر این روزم ولی چرا فردا؟ و او اصرار می کرد که من فردا از این جا می روم(شهید می شوم)، می خواهم با رضایت کامل تو باشد و آخر #رضایتم را گرفت✅
🔮من خودم نمی دانستم چرا راضی شدم. نامه ای💌 داد که #وصیتش بود و گفت تا فردا باز نکنید. بعد دو سفارش به من کرد گفت اول این که ایران #بمانید. گفتم ایران بمانم چه کار؟ اینجا کسی را ندارم. مصطفی گفت تعرب بعد از هجرت نمی شود. این جا دولت اسلامی داریم وشما تابعیت ایران دارید. نمی توانید برگردید به کشوری که حکومت اسلامی نیست🚫 حتی اگر آن کشور خودتان باشد
🔮گفتم پس این همه ایرانی ها که در خارج هستند چه کار می کنند؟ گفت آن ها اشتباه می کنند اما نباید به آن آداب و رسوم برگردید... #هیچ_وقت. دوم هم این بود که بعد از او ازدواج کنم💍 گفتم نه مصطفی، زن های حضرت رسول(ص) بعداز ایشان... که خودش تند دستش را گذاشت روی دهنم. گفت این را نگویید این #بدعت است، من رسول نیستم. گفتم می دانم می خواهم بگویم مثل رسول کسی نبود و من هم دیگر مثل شما پیدا نمی کنم😔
🔮غاده همیشه دوست داشت به مصطفی #اقتدا كند و مصطفی خیلی دوست داشت تنها👤 نماز بخواند. به غاده می گفت نمازتان خراب می شود و او نمی فهمید شوخی می کند یا جدی می گوید ولی باز بعضی نمازهای واجبش را به او اقتدا می کرد و می دید #مصطفی بعد از هر نماز به سجده می رود، صورتش را به خاک می مالد، گریه می کند😭 چه قدر طول می کشید این سجده ها...
🔮وسط شب که مصطفی برای #نماز_شب بیدار می شد غاده طاقت نمی آورد می گفت بس است دیگر استراحت کن، خسته شدی و مصطفی جواب می داد "تاجر" اگر از سرمایه اش خرج کند بالاخره ورشکست می شود باید سود در بیاورد که زندگیش بگذرد. ما اگر قرار باشد نماز شب نخوانیم #ورشکست می شویم.
🔮اما او که خیلی شبها از #گریه های مصطفی بیدار می شد کوتاه نمی آمد. می گفت: اگر این ها که این قدر از شما می ترسند بفهمند این طور گریه می کنید... مگر شما چه معصيت دارید⁉️ چه گناه کردید؟ خدا همه چیز به شما داده، همین که شب بلند شدید یک #توفیق است، آن وقت گریه مصطفی هق هق می شد، می گفت: آیا به خاطر این توفیق که خدا داده او را شکر نکنم؟ چرا داشت با فعل گذشته به مصطفی فکر می کرد؟ مصطفی که کنار او💞 است.
نگاهش کرد ...
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#نیمه_پنهان_ماه 1
زندگی #شهید_مصطفی_چمران
🔻به روایت: همسرشهیــد
#قسمت_بیست_وهشتم8⃣2⃣
🔮گفت: یعنی فردا که بروید دیگر تو را نمیبینم؟ مصطفی گفت #نه. غاده در صورت او دقیقا شد و بعد چشم هایش را بست😌 و گفت: باید یاد بگیرم تمرین کنم چطور صورتتان را با چشم بسته ببینم. #شب_آخر با مصطفی واقعاً عجیب بود نمیدانم آن شب چی بود‼️ صبح که مصطفی خواست برود من مثل همیشه لباس و اسلحه اش را آماده کردم و آب سرد دادم دستش برای تو راه. مصطفی اینها را گرفت و به من گفت: تو خیلی دختر خوبی هستی☺️ بعد یک دفعه یک عده آمدند توی اتاق و من مجبور شدم بروم طبقه بالا.
🔮صبح زود بود و هوا هنوز روشن نشده بود🌆 کلید برق را که زدم چراغ اتاق روشن و یک دفعه خاموش شد، انگار #سوخت. من فکر کردم، یعنی امروز دیگر مصطفی خاموش می شود، این شمع دیگر روشن نمی شود😞 و نور نمی دهد. تازه داشتم متوجه می شدم چرا این قدر اصرار داشت و تأکید می کرد که امروز ظهر #شهید می شود. مصطفی هرگز شوخی نمی کرد❌
🔮یقین پیدا کردم که مصطفی اگر امروز برود دیگر بر نمی گردد🚷 دویدم و کلت کوچکم رابرداشتم، آمدم پایین. نیتم این بود مصطفی را بزنم، بزنم به #پایش تا نرود. مصطفی در اتاق نبود. آمدم دم ستاد و همان موقع مصطفی سوار ماشین شد🚗 من هر چه فریاد می کردم، می خواهم بروم دنبال مصطفی، نمی گذاشتند. فکر می کردند دیوانه شده ام، كلت دستم بود. به هر حال، مصطفی رفته بود و من نمی دانستم چه کار کنم.
🔮در ستاد قدم می زدم، می رفتم بالا، می رفتم پایین و فکر می کردم، چرا #مصطفی این حرفها را به من می زند. آیا می توانم تحمل کنم که او شهيد شود و بر نگردد⁉️ خیلی گریه می کردم، گریه سخت😭 تنها زن ستاد من بودم. خانمی در اهواز بود به نام «خراسانی» که دوستم بود. با هم کار می کردیم. یک دفعه #خدا آرامشی به من داد.
🔮فکر کردم، خب، ظهر قرار است #جسد مصطفی بیاید، باید خودم را آماده کنم برای این صحنه. مانتو شلوار قهوه ای سیری داشتم آنها را پوشیدم و رفتم پیش "خانم خراسانی" حالم خیلی منقلب بود. برایش تعریف کردم که دیشب چه شد و این که مصطفی دیگر امروز شهید می شود🌷
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_5764820660786299501.mp3
4.81M
✰هر کی که شد #فدایی_تو روسفیده
✯اون #عاشقه❣ که از همه دنیا بریده
✰هر جا میرم
✯این روزا صحبت از #شهیده
#اللهم_الرزقنا_شهادت🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
عشـ♥️ـق را
خواهـی بسنجی
#عهدوایمـانش بسنج
آنکه پای #دین خود
جان میدهد
عاشـق تر اسـت...😍
#شهید_علی_آقاعبداللهی
#شهید_جاویدالاثر_مدافع_حرم
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
اگر چه #روز_من و روزگار می گذرد
دلم خوش است كه با یاد یار♥️میگذرد
چقدر خاطره انگیزو شادو رویاییست😍
قطار عمر كه در #انتظار می گذرد
#اللهم_عجل_لولیـک_الفـرج🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃❤🍃🌼🍃❤️🍃
#صبح میخندد و من
گریه کنان😢 از غم دوست
ای دم صبح، چه داری⁉️
خبر از مقدم #دوست
#شهید_قاسم_سلیمانی
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠برادر شهید مدافع حرم سید میلاد مصطفوی: 🌷سید میلاد لیسانس عمران داشت و دو سال در آزادراه ساوه همدا
شهید سیدمیلاد مصطفوی
شهیدی که پیکرش به دست #داعش افتاد و "سر و دست و پاهایش" را از تنش جدا کردند💔
و بعد از مدتها به #خواب دوستش آمد و محل پیکرش را نشان داد😔
#شهید_سیدمیلاد_مصطفوی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸بعد از #شهادت اصغر رفت و امد در منزل🏘 زیاد شد. همش به فکر این بودم که یه خانه تکانی حسابی انجام بدم
🔹برای گذران زندگی من هم مجبور بودم همراه همسرم #کار کنم و اصغر معمولا تنها در خانه🏡 می ماند. وقتی هم می امدم منزل خسته میشدم و البته بارها به زبان می اوردم که #اصغر الان چایی☕️ می چسبه بعد هم درست میکردم و میخوردیم.
🔸یه روز وقتی از کار برگشتم دیدم اصغر برام چایی دم کرده😍 اما خیلی #داغ_نبود تفاله چایی هم رو استکان مشخص بود. من به اصغر سپرده بودم که در نبود من دست به اجاق گاز نزنه❌
🔹واسه همین پرسیدم: فدات شم چطور چایی درست کردی⁉️ تمام قد و جدی جلوم ایستاد و گفت: هیچی مامان اب ریختم #کتری. توی حیاط گذاشتم جلو آفتاب ☀️داغ که شد چای ریختم قوری و برات آماده کردم
🔸نمی دونستم گریه کنم یا بخندم
"الهی #مادر فدات بشه"، میخواست من رو خوشحال کنه. منم دلش رو نشکوندم
چایی رو خوردم😋 و خندیدم. گفت: مامان #خستگیت در اومد؟؟ گفتم: اره عزیییزم♥️
راوی: مادرِ شهید
#شهید_اصغر_الیاسی
#شهید_مدافع_حرم🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
محال است
به خنده اش نگاه کنے
و #حال_دلت عوض نشود♥️
#خندیدنَش فرق دارد
از عمق وجودش میخندد😍
ازجایے که اسمش #حَرمُ_الله ست
#شهید_عبدالکریم_پرهیزگار🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#یاران_مهدی_عج
🔰یه نوجوان 16ساله بود. یه نوار روضه #حضرت_زهرا(سلام الله علیها) زیر و روش کرد. بلند شد اومد جبهه. یه روز به فرماندمون گفت: من از بچگی حرم امام رضا (علیه السلام) نرفتم🚷 می ترسم #شهید بشم و حرم آقا رو نبینم. یک 48 ساعته به من مرخصی بدین برم حرم امام رضا(ع) زیارت کنم و برگردم. اجازه گرفت و رفت #مشهد. دو ساعت توی حرم زیارت کرد و برگشت جبهه🚙
📜توی وصیت نامه اش نوشته بود:
در راه برگشت از حرم امام رضا (علیه السلام)، توی ماشین #خواب حضرت رو دیدم. آقا بهم فرمود: حمید! اگر همینطور ادامه بدهی #خودم میام می برمت😍 یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود.
🔰نیمه شبا تا #سحر می خوابید داخل قبرگریه می کرد😭 و میگفت: یا امام رضا(علیه السلام) منتظر وعده ام. آقا جان چشم به راهم نذار. توی وصیتنامه "ساعت شهادت، روزشهادت و مکان شهادتش" رو هم نوشته بود. شهید که شد🕊 دیدیم حرفاش درست بوده.دقیقا توی روز، ساعت و مکانی شهیـد شد🌷که تو #وصیتنامه اش نوشته بود!
#شهید_حمید_محمودی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
به مناسبت تولد #شهید_ابراهیم_هادی😍 🎤 #حامد_زمانی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔸آخر آذرماه📆 بود، با ابراهیم برگشتیم تهران، در عین خستگی خیلی #خوشحال بود، میگفت: هیچ شهیدی🌷 یا مجروحی در منطقه دشمن نبود، هرچه بود آوردیم، بعد گفت: امشب چقدر چشمهای #منتظر را خوشحال کردیم
🔹مادر هر کدام از این #شهدا سر قبر فرزندش برود، ثوابش برای ما هم هست😍 من بلافاصله از موقعیت استفاده کردم و گفتم: آقا ابرام پس چرا خودت دعا میکنی که #گمنام باشی؟منتظر این سوال نبود، لحظهای سکوت کرد و گفت:
🔸من #مادرم رو آماده کردم، گفتم منتظر من نباشه❌ حتی گفتم دعا کنه که "گمنام شهید بشم" ولی باز جوابی رو که میخواستم نگفت.
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
وقتی خـ♥️ـدا در ذهن کسی بزرگ شد
و ماسوای آن، همه چيز #حقير و كوچك بود، او در هر شرايطی پيروز✌️ است.
#شهید_قاسم_سلیمانی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
وقتی خـ♥️ـدا در ذهن کسی بزرگ شد و ماسوای آن، همه چيز #حقير و كوچك بود، او در هر شرايطی پيروز✌️ است
#خاطرات_شهدا🌷
💠عذرخواهی به شیوه حاج قاسم
✍سامی مسعودی از فرماندهان حشدالشعبی:
🔰حاجقاسم گفت: ابومحمد من فردا ناهار🍲 را در منزل شما میهمان هستم سلام مرا به #اممحمد برسان و به او بگو از غذای خودتان برای ما هم غذایی آماده کند. تا اینکه وقت آمدن حاج قاسم فرا رسید، اما حاجی نیامد🚷
🔰روز بعد یک جلسه داشتیم نگاهم به #حاج_قاسم افتاد که با دست به سرش زد طوری که نشان دهنده تاسف و غذرخواهی😞 بود سپس به همه سلام کرد تا اینکه به من رسید، مرا بغل کرد و گفت: بگذارید دست شما را #ببوسم و گفت از شما و خانواده عذرخواهی میکنم🙏 دیروز #یادم_رفت میهمان شما هستم و تا شب هم یادم نیامد.
🔰فردا خودم میآیم و از خانواده شما عذرخواهی میکنم و از خانه شما نمی روم🚫 تا اینکه #عذر مرا بپذیرید. روز بعد حاج قاسم به ما افتخار داد و به خانه ما🏡 آمد و بچه هایم را بغل کرد و به خانواده ما سلام کرد و به فرزندم #هدیهای شبیه مدال🥇 داد که معمولا به فرزندان مجاهدان هدیه میداد
🔰وحدود ده دقیقه ازهمه #عذرخواهی میکرد. حاج قاسم بسیار با ملاحظه و بسیار باهوش بود👌 به اثاث منزل ما نگاه کرد و در گوش من گفت: شیخنا برخی وسائل منزل شما #قدیمی است و نیاز به تعمیر و تعویض🔁 دارد و من گفتم خدا بزرگ است.
🔰چند روز بعد قرار بود به ایران🇮🇷 بروم و حاج قاسم مرا به #منزلش دعوت کرد. با خودم فکر می کردم که حتما منزل حاج قاسم مملو از فرشها و اثاثیه گرانبها🛋 است زیرا #ایران کشوری است که مردم آن به فرش و وسائل شیک علاقه دارند.
🔰خلاصه وارد خانه حاجی شدیم و دیدم وسائل خانه آنها از #ساده هم ساده تر است و خانه با یک "موکت قدیمی" مفروش است و اتاق پذیرایی هم پر شده از تصاویر #شهدا🌷 این بار من در گوش حاجی گفتم اثاثیه شما قدیمی است و نیاز به تعویض دارد!
🔰حاجی خندید😄 و دستم را گرفت و چیزی نگفت. گفتم حاجی راستی چقدر #حقوق می گیری؟ حاجی مبلغی را گفت که من بسیار تعجب کردم😧 زیرا او یک #سردار و فرمانده نظامی بزرگ در ایران بود. گفتم حاجی این حقوق یک افسر جزء است نه یک فرمانده❌
🔰یک سردار مثل شما در عراق #سه برابر این حقوق میگیرد با مزایای فراوان!! حاجی به من گفت: شیخنا مهم نیست #فرمانده چقدر از کشورش می گیرد مهم این است که چه چیزی به کشورش "می دهد" و خدای متعال چند برابر آن را به او خواهد بخشید😍 و این یک #سنتالهی حتمی است. شیخنا ما به صورت موقت در این دنیا هستیم و ما و شما به سوی پروردگار کریم خود رهسپاریم🕊
#شهید_قاسم_سلیمانی
#سردار_دلها ♥️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh