eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #داستان_یک_تفحص ☜ (3) 💠 رمز شكستن قفل و پيدا كردن شهيد .... 🌹🍃🌹🍃 🌷يك بار اتفاق افتاد كه بچه ها چ
🌷 ☜ (4) 🌹شهیدی که قرض های تفحص کننده خود را ادا کرد🌹 🕊 🔻بخش اول می گفت: اهل تهران بودم و پدرم از بازار تهران.... علیرغم مخالفت شدید ⛔️خانواده و به خاطر عشقم به ، حجره ی🚪 پدر را ترک کردم و به همراه بچه های  لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) راهی مناطق عملیاتی شدم...  یکبار رفتن👣 همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان☺️... بعد از چند ماه، خانه ای در اهواز اجاره کردم و را هم با خود همراه کردم...  یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با مختصر گروه تفحص می گذراندیم... سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلـ💞ـمان، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان، با عطر عطرآگین.. تا اینکه...  زنگ خورد و خبر دادند که دوپسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند🚌 و ما خواهند شد... آشوبی در دلم پیدا شد😰... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم😞... با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شدیم🚍....  بعد از زیارت و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی و پلاک شهیدی🕊 نمایان شد... 🌹... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... گروه غرق در 😃 به ادامه ی کار پرداخت اما من😔...  استخوان های مطهر شهید را به انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید🏷 به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید، به بنیاد شهید تحویل دهم...  ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
⬆️⬆️ 4⃣5⃣1⃣ 🌷 💠ماجرای پیکر شهید بی سری که با پدرش سخن گفت. 🔻بخش اول 🔹خبر آورده بودند که یوسف رضا شده است. من هم که در منطقه حضور داشتم برای گرفتن خبری و یافتن اثری به رفتم. 🔸صبح اول وقت جلوی در تعاون بودم تا ببینم اوضاع از چه قرار است. مسئول گفت: نام فرزند شما نه در لیست شهدا است و نه در لیست مجروحین، اینجا ما همه روزه با رادیو نام اسرا را گوش می دهیم نامش در بین اسرا نیز نبود. 🔹پرسیدم در این عملیات، شهدایی بوده اند که شناسایی نشده باشند؟ 🔸جواب داد: بیش از 20 پیکر شهید بوده اند که پلاک نداشته اند و همه را به همراه سایر شهدا به سنندج، پشت دریاچه منتقل کرده ایم تا توزیع شوند. 🔹به منطقه رفتم و به سردخانه محل نگهداری شهدا سر زدم، گفتم پسرم مفقود شده و خبردار شدم چند جنازه که هنوز هویت شان نشده در اینجا نگهداری می شود. 🔸گفتم ببینمشون شاید پسرم بین آنها باشد با احترام برخورد کردند و رفتیم تا جنازه ها را ببینیم. 🔹وضع وحشتناکی بود، بدن های متلاشی شده شهدا با اوضاع بسیار دردناکی در کف سردخانه انبار شده بود در میان اجساد بی هویت را نیافتم در حال برگشت بودم که جنازه ای که وضعیت درستی نداشت نظرم را جلب کرد 🔸پرسیدم: این پیکر کیست؟ گفتند: آن شهید دارد و شناسایی شده نگاهی به پیکرش کردم کاملا متلاشی و قابل تشخیص نبود گفتند اهل بابل است. 🔹در حال برگشت به سمت درب خروج بودیم که ناگهان پسرم را شنیدم که گفت: بابا یوسف رضا اینجاست، دوباره برگشتم همان شهید که گفته بودند اهل است دوباره صدایم کرد و گفت: نرو که گرفتار می شوی من یوسف رضا هستم. 🔸هرچه گفتم دوباره جنازه را کنیم قبول نکردند و گفتند ما کار داریم و باید برویم هرچه گفتم بابا پسرم با من سخن گفته. به حرفم گوش نداده و گفتند مگر مرده حرف می زند؟ 🔹گفتم شهدا اند آنها که نمرده اند اما در را بستند و رفتند و گفتند اگر باز هم کاری داری برو پیش مسئول که الان نیست و رفته دنبال گازوییل 🔸من هم همانجا روی پله کانکس های سردخانه نشستم خلاصه تا ساعت چهار روی پله نشستم تا مسئولش آمد کلی خواهش و تمنا کردم تا گفتند باز کنید دوباره جنازه را ببیند 🔹رفتم سر جنازه پلاکش را که در سینه اش فرو رفته بود خارج کردیم سپس پیکر را برگرداندم ناگهان دیدم بر روی لباس زیرش نوشته "یوسف رضارضایی" 🔸علی رغم بسیاری که مرا فرا گرفته بود از اینکه پسرم را یافته بودم و از ارتباطی که با او داشتم خوشحال بودم پلاک را هم بررسی کردیم دیدیم یک حروف را به ثبت کرده بودند و پلاک نیز متعلق به یوسف رضا بود. ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
این شعر را بخوانید:👇 🌿می‌بوسمت یک روز در میدان آزادی می‌بوسمت وقتی که تهران دست ما افتاد می‌بوسمت، می‌بوسمت، می‌بوسمت ای عشق... 🌿در توییترگردی چند شب پیش دیدم فردی این شعر که گویا مفصل‌تر است را همراه با دو عکس منشوری توییت کرده❗ و بعد به این شعر برخوردم که در جواب سروده:👇 🏵 بوسیدمت یک روز در میدان آزادی بوسیدمت وقتی که بر زمین افتاد بوسیدمت وقتی صدای تیرها آمد بوسیدمت وقتی که پایی روی مین افتاد😔 🏵بوسیدمت سی سال پیش از این و رفتی تا با خون خود امضا کنی آزادی ما را می بوسمت حالا که برگشتی به آغوشم👥 با عشق می بوسم به جایت ها را 🏵بوسیدمت😘 وقتی که راهی می شدی سمت خاکی که با تو در خودش هم آسمان دارد وقتی به سوی می رفتی نپرسیدی آنجا درون سفره هایش آب و نان دارد؟ 🏵اینجا مرا دیوانه می خوانند🗣 و می خواهند از صحبت با دست بردارم اینها تو را از یادشان بردند می خندند حتی به رنگ چادری که روی سر دارم🌺 🏵باران برای خنده هایت سخت دلتنگ 💗است هی سر به راهی می گذارد که تو را برده هی می زند با مشت👊 بر کاخی و می پرسد یکجا تمام حق مردم را چرا خورده؟ 🏵یک روز آمد عقده هاشان را گشودند و تصویری از را در آتش آوردند اینها نمی دانند دریاها🌊 نمی سوزند قدری شبیه مردها هستند و ! 🏵بالای شهر از مستی پرواز ماشین ها! اینجا پرستوها به فکر کوچ و پروازند🕊 هی گرگ ها چنگال خود را تیزتر کردند با تو آهوی من هی برج می سازند 🏵با فتنه ی چشم تو گرد را خواباند وقتی امامت دید آتش🔥 در خیابان است نمی افتد علم دستی اگر افتاد اینجا عَلم در دستهای است 🏵رفتی و در خون آمدی, من تا تو عشـ❤️ـق را یکجا چشیدی و نشان دادی می بوسمت امروز در تابوتی⚰ از بوسیدمت در میدان آزادی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #داستان_یک_تفحص☜ (9) 💠داستان #کرامت یک خواب 🔸تقريباً اوايل سال 72 بود كه در #خواب ديدم در محور
🌷 ☜ (10) 💠عراقی ها داشتند کنار جنازه پاکش می رقصیدند 🔸خیلی با هم دوست بودیم. گفتند:" چون توی احتمال داره برای یکی از شما اتفاقی بیوفته، صلاح نیست با هم باشید. چون دیگه نمی تونید بجنگید."😢 🔹قبول کردیم✅. او به گردان (ع) رفت و من هم در گردان (ع) ماندم.چند روز به عملیات مانده بود، که برای آخر سراغ من آمد. 🔸اما من در گردان نبودم. ندیدمش.😔 برایم پیغام گذاشته بود که📜 " این عملیات منه." 🔹به سراغش رفتم. گفتند رفته است. به منطقه رفتیم. سراغش را گرفتم. گفتند برای رفتند.😔 🔸بعد از عملیات به تعاون رفتیم. یک فیلم📹 از تلوزیون📺 عراق گرفته بودند. گفتند بیاید ببینید، شاید بتوانید بچه های را شناسایی کنید تا به خانواده هاشان خبر دهیم🔊. 🔹 را آنجا دیدم؛ کنار آب اروند🌊. خیلی آرام روی خاک افتاده بود.😭 داشتند کنار جنازه پاکش 🕊می رقصیدند. 🔸پس از چند سال، بچه ها جنازه اش را در پیدا کردند. نداشت.😭 فقط یک مشت بود. بعثی ها دور پیکرش رقصیده بودن و .. را...😭😭  🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
جنازه پسرشونو که آوردند چیزی جز دو سه کیلو #استخوان نبود پدر سرشو بالا گرفت و گفت: «حاج خانوم غصه نخوری ها😊 !!! دقیقا👌 وزن همون روزیه که #خدا بهمون هدیه دادش... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهدا که رفتن پریدن ازهفت آسمون مادرای شهدا موندنو #خاطراتشون #عکس بچه هاشونو هرجاکه میرن می برن
🕊🌷 ○نمیدانست وقتی دارد پشت سرت آب💦 میریزد است ○نمیدانست وقتی برگشتی و نگاهش کردی👀 آخرین بار بود.⚡️اگر میدانست  آنقدر به تماشایت  مینشست که او را هم با خود ○مادر نمیدانست به ما برای چیست⁉️ ○مادر نمیدانست نگاه نگرانت👀 از گوشه چشمانت برای چیست⁉️ ○مادر نمیدانست چرا برگشتی و نگاهش کردی⁉️ ○مادر نمیدانست خداحافظیِ👋 بی برگشت چیست😔 ○ نمیدانست😔... ⚡️اما حال خوب میداند ✓خوب میداند چیست ✓خوب میداند دلتنــ💔ـگی چیست ✓خوب میداند ندیده چیست ✓خوب میداند تشیع بی جنازه⚰ چیست ✓حال خوب از بر است را آن روزها فقط شنیده🎧 بود ⚡️اما حال با لمسش کرده 😔 ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
است و ✾سکوت است🔇 و ✾ماه است🌙 و ✾فغان و ✾غم و ✾اشک و ✾آهَست و 🍃شب و خلوت و نشکفته‌ام 🌾شب و مثنوی های ناگفته‌ام😔 🍃شب و ناله‌های نهان در گلو😢 🌾شب و ماندن در گلو 🍃مرا کشت خاموشی ناله‌ها 🌾دریغ از فراموشی لاله‌ها🌷 🍃کجا رفت تأثیر سوز و 🌾کجایند بی ادعا 🍃کجایند شورآفرینان عشقــ❤️ 🌾 مردان میدان عشقــ 🍃کجایند مستان جام الست 🌾دلیران عاشق، مست 🍃همانان که از وادی دیگرند 🌾همانان که و نام آورند 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
يک #پلاک يک غلاف خالی و چند تكه #استخوان شاهكار يك شهيد🌷 بی نشان سالهای سال مانده زير خاک و حماسه های جاودان هميشه اين چنين خلق می شوند👌 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‌ حال خیابان سرد است❄️  باز می گردم.. با چشمهایی که ای کاش نمی بودند ای کاش هزار بادام تلخ می خوردم امامشتی #استخوان نمی دیدم😔  با دست و لبی که انگار #هرگز نبوده اند 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﻇﻬﺮ ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ🏡 ﺟﻤﻊ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻭ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﻧﺎﻫﺎﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ🍜 . #ﻓﻘﯿﺮﯼ ﺯﻧﮓ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﺪﺍ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ . ﺍﻭ ﺑﺪﻭ
🔻یـا حضـرت عبـاس مـددے گفتم: فـایده ای ندارد، این منطقـه را بچه ها #چنـدبـار گشتـه بودند اما مجیـد ول ڪن نبود. زیر لـب" یا حضـرت عبـاس مـددی" گفت و راه افتـاد رفت طـرف دیگر دشت، اولین بیلی که زد #استخـوان ها پیدا شد. خاڪ ها را از روی #ڪارتش کنار زدیم و فامیلی اش یـادم نیست اما اسمـش #عبـاس بود، با قمـقـمه #پـرآب. پشـت پیـراهنش نوشته بود: " فـدای لـب تشنـه ات یا ابـالفضـل." جستجوگر نور #شهید_مجید_پازوکی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠کمک به نیازمندان 🌷ﺩﺭ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﺴﺠﺪ ﻣﺤﻮﺭ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻫﺎ ﺑﻮﺩ ﻣﻬﺪﯼ ﺟﻮﺍﻥ #ﻓﻌﺎﻝ ﻭ ﭘﺮ ﺗﮑﺎﭘﻮﯾﯽ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻋﻀﻮ ﻫﯿﺌ
🔸 #بابا مهدی جان؛ وصیت📜 کرده بودی که روی سینه ات سربگذارم 🔹آن شب در #معراج خواستم سر روی سینه ات بگذارم ⚡️اما هرچه گشتم #آغوشی نبود😔 🔸عکس هایت📸 را کنار مامان دیده ام، قدو #قامتت، دستهایت. همان عکسها که #مرا در آغوش داشتی💞 پس چرا نیمی از آن قدو قامت هم در تابوت⚰ نبود؟ 🔹خواستم مثل #رقیه(س) سرت را بغل کنم نمی شد❌ دستانم #استخوان هایی را لمس کرد که گفتند بابا مهدی ست😭 باشد #سهم_من از آغوشت💖 همین بود.. #عاشقانه_های_سلما #شهید_مهدی_ثامنی_راد #شبتون_شهدایی 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔸 #بابا مهدی جان؛ وصیت📜 کرده بودی که روی سینه ات سربگذارم 🔹آن شب در #معراج خواستم سر روی سینه ات بگذارم ⚡️اما هرچه گشتم #آغوشی نبود😔 🔸عکس هایت📸 را کنار مامان دیده ام، قدو #قامتت، دستهایت. همان عکسها که #مرا در آغوش داشتی💞 پس چرا نیمی از آن قدو قامت هم در تابوت⚰ نبود؟ 🔹خواستم مثل #رقیه(س) سرت را بغل کنم نمی شد❌ دستانم #استخوان هایی را لمس کرد که گفتند بابا مهدی ست😭 باشد #سهم_من از آغوشت💖 همین بود.. #عاشقانه_های_سلما #شهید_مهدی_ثامنی_راد #شبتون_شهدایی 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#خانطومان چهارمین سال فراقـ💕 ⇜از: خان طومانیهای #جامانده ⇜به:13کبوتر خونین بالِ گردان🕊️ 🔸رفته بودی
🌿با قلب 💞خود ورقى می‌سازم و با خون خود جوهری و با خود قلمی می‌سازم و دست‌نوشته‌ای به📝 يادگار بر روی آن حك می‌كنم ... 🍃برشى وصيت نامه ؛ 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🔰ای آشنای ، ای ما درماندگان از عروج🕊 🔰همه ی ما به توبه نیاز داریم .به قول قرآن ، که گوشت تن گناهکارانمان را آب کنیم و از نو بسازیم آنچه تاکنون به زحمت روی هم انباشته ایم‌😔مجید اسطوره ی زمان ما تویی‌ ، که از خیلی چیزها گذشتی و شدی . 🔰آخ خدا، نمی دانم چه حکمتی است. کسانی که تو دارند؛ جسم شان نیز می سوزد😞 🔰مجید همه گوشت و پوست تو ماند و فقط هایت برگشت؛ پاکِ پاک، بدون ذره ای از بوی تنت😔 🔰کار خدا را که از کجا تو را برداشت و به کجا نشاند، ماها که فقط بلدیم حسرت بخوانیم، بخوریم وحسرت بنویسیم ✍ 🔰خدا بخواهد، استخوان های آدم نیز خواهد شد. فقط یک شرط دارد باید پاک باشی یا اگر نیستی پاک شوی 🌹 🍃خداوندا پاکم کن و خاکم کن🥀 ✍نویسنده: 🌺به مناسبت سالروز شهادت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃دست به خاک که می گذاری گوشت و پوست و شهدا را میان انگشتانت حس می کنی ، دل به لرزه می افتد.اما به آسمان ِ دل خون که می نگری ، ها سراغت می آیند .شاید آسمان،سهم آنان است که در این سرزمین اند .مثل مصطفی رشیدپور که جاماند از دوستش.باهم پیمان بسته بودند که تنهایی وارد بهشت نشوند اما در ۵ ذکر یا زهرا گفتند و در پایان شهید شد و دل گله مند مصطفی را با خود برد.در خواب به او قول مردانه داده بود که منتظر اوست. 🍃حالا بعد از سال ها که در باغ بازشد و صدای در دنیا دمیده شد .مصطفی مشتاق، راهی دفاع از حریم آل الله شد. 🍃آرزو داشت پرستو شود اما زخمی حرم شد و برگشت.در مناجاتش با خدا گفته بود: "خدایا اگر از من راضی نشده ای مرا نرسان" .به قول خودش:" شهادت، شوخی نیست! قلب آدم را بو می کنند.اگر بوی دنیا و تعلقاتش را داد رهایت می کنند.میگویند برو درد بکش.پخته شو .منیّت را رها کن." 🍃مجروحیتش زیاد بود و پرستار روزهای سخت .رفیقش چشم به راه بود و خودش بیتاب .سالهای انتظار از کربلای ۵ تا دفاع از حرم با شیرینی پایان یافت و مصطفی عاقبت بخیر شد... 🍃آقا مصطفی! بوی دنیا و تعلقاتش میدهیم و دلمان سنگین از غم . دعایمان کن.... ✍نویسنده: ♡ 📅تاریخ تولد : ۱ شهریور ۱۳۴۷ 📅تاریخ شهادت : ۷ شهریور ۱۳۹۵ 📅تاریخ انتشار : ۱۰ شهریور ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : سوریه 🥀محل دفن : گلزار شهدای اهواز 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃ای آشنای ، ای ما درماندگان از عروج . . 🍃همه ی ما به توبه نیاز داریم .به قول قرآن ، که گوشت تن گناهکارانمان را آب کنیم و از نو بسازیم آنچه تاکنون به زحمت روی هم انباشته ایم‌.😔 . 🍃مجید اسطوره ی زمان ما تویی‌ ‌، که از خیلی چیزها گذشتی و شدی . . 🍃آخ خدا ، نمی دانم چه حکمتی است. کسانی که تو دارند؛ جسم شان نیز می سوزد😞 . 🍃مجید همه گوشت و پوست تو ماند و فقط هایت برگشت؛ پاکِ پاک ، بدون ذره ای از بوی تنت.😔 . 🍃کار خدا را که از کجا تو را برداشت و به کجا نشاند، ماها که فقط بلدیم حسرت بخوانیم ، بخوریم و حسرت بنویسیم .✍ . 🍃خدا بخواهد، استخوان های آدم نیز خواهد شد . فقط یک شرط دارد باید پاک باشی یا اگر نیستی پاک شوی .🌹 . 🍃خداوندا پاکم کن و خاکم کن🥀 . ✍نویسنده : . 🌺به مناسبت شهادت . 📅تاریخ تولد: ۳۰ مرداد ۱۳۶۹.تهران . 📅تاریخ شهادت : ۲۱ دی ۱۳۹۴ . 🥀محل دفن:تهران.یافت آباد. . 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌹سلام برشهدا... 🍃همان‌هایی که با سر رفتند و آمدند 🌹سلام برشهدا‌... 🍃همان‌هایی که با پای خود👣 رفتند و بر دوش برگشتند ‌🌹سلام بر شهدا‌... 🍃همان‌هایی که سالم👥 رفتند و با چند برگشتند 🌹سلام بر شهدا... 🍃همان‌هایی که مونسی جزء نسیم صحرا و (س) ندارند ‌🌹سلام بر شهدا... 🍃همان‌هایی که از همه چیزشان گذشتند و رفتند تا 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh