eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.7هزار عکس
6.2هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩 📚اکثر شب‌ها دورهم درست می‌کردیم. کم خوراک بود. بهش می‌گفتم: بابا نی‌قلیون یه چیزی بخور. خیلی دوست داشت. یک فلافلی بود توی راه . می‌گرفتیم همیشه. دست به اش خیلی خوب بود. هم که خیلی می‌شکست. گاهی فیلم می‌گرفتیم که دورهم ببینیم. به چقدر فحش داد و بدوبیراه گفت که این چه است که می بینی؟ گفتم: بابا این که دیگه مجوز ارشاد داره. تو بدتر از ارشادی؟ دراز کشیده بودیم. با کلی ذوق و شوق بهش گفتم: اوج آرزوم اینه که پولدار باشم یه خونه تو بهترین نقطه اصفهان/سفرهای خارج/گشت و گذار... ازش پرسیدم: خب محسن تو چیه؟ نه گذاشت نه برداشت گفت: کله‌صبح بیدار میشد که سید پاشو برویم مسجدجامع! می‌گفتم: دیوانه! توی این سوز کجا می‌خوای بری؟ خب همین‌جا تو خونه بخون! نمازمغربش را هم کنار نزدیک خانه‌اش می‌خواند. 🌷 لینک خرید کتاب سربلند: https://forush.co/76/335692/ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
8⃣1⃣0⃣1⃣ 🌷 🚩 🌷رفتم خانه‌ی خواهرم؛ روی مبل نشسته بود. تا وارد شدم تمام‌قد جلویم ایستاد. همین که نشست پسرِبرادرم آمد داخل. باز تمام‌قد ایستاد و با آن نیم‌وجبی دست داد. 🌷گفتم: جلوی بچه‌ نمیخواد بلندشی بشین راحت باش. گفت: شما از و احترامتون واجبه! آقا ما را می‌گویی! انگار یکی با پتک زد روی سرم. با خاک یکسان شدم. باهمین حرفش من را تکاند. 🌷حدود نیم‌ساعت سرم را بالا نیاوردم. پرسید: دایی چرا رفتی تو لاک خودت؟ از زیرش دررفتم. پا شدم رفتم بیرون و دود کردم. از آن روز دیگر نکشیدم روی صورتم. سیم‌کارتم را عوض کردم. را از سر گرفتم. به کلی تیپم را به هم ریختم. با شلوار پارچه‌ای و پیراهن ساده که می‌انداختم روی شلوار و شال سبزِسیدی دور گردنم می‌چرخیدم. 🌷خیلی شد. با ذوق گفت:دایی دکوراسیون عوض کردی! گفتم: باید از یه جایی شروع می‌کردم؛ فندکش رو تو زدی! از آنجا رفت‌وآمدمان بیشتر شد.‌باهم رفتیم اصفهان. گفت: بریم تخت فولاد؟ برای اولین بار شنیدم قبرستان است. ما را برد سرقبر . 🌷در یک موقعیت خیلی بهش گفتم: می‌دونم که می‌دونی فقط ظاهرم درست شده؛ می‌خوام هم خودم تغییر کنم هم زنم. 🌷با ماشین می‌رفتم دنبالش و می‌رفتیم . دیدم کارش طول می‌کشد گفتم: نماز جعفرطیار می‌خونی؟ گفت: برای کسی می‌خونم. ولی بعدا فهمیدم می‌خواند.. به یاد امام زمانمان باشیم 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
2⃣4⃣0⃣1⃣ 🌷 🚩 🌷عملیات سختی را پشت سر گذاشتیم. محسن و گروهشان آن شب کردند. اکثر شلیک هایشان به هدف خورد. حاج قاسم برای آن شب تعبیر ((لیلة الفتوح)) را به کار برد. 🌷وقتی از خط برگشتیم بچه های نیشابور روی دست گرفتندمان. میان این خوشحالی و بالاپریدن ها محسن گوشه ای ایستاده بود و می چرخاند. صدایش زدم:(( مرد حسابی! همه با دمشون گردو می شکنن تو چرا نداری؟!)) 🌷بی تفاوت گفت:(( من کاری نکردم که بخوام ذوق کنم! همه ی این ها بود؛ من دارم رو به جا میارم که ما رو قابل دونست به دست ما انجام بشه.)) 🌷روز بعد از طرف سردار عراقی مقداری به ما هدیه دادند. محسن قبول نمی کرد. می گفت من به خاطر نیامده ام اینجا. گفتم: اولا این هدیه‌ست؛ ثانیا مگه چقدره؟ 🌷پیشنهاد دادم مقداری اش را بیندازد داخل حضرت زینب(س) و با بقیه اش هم برای همسرش بخرد. به خیال خام خودم رامش کردم. هنگام برگشت بعد از زیارت حرم حضرت زینب(س) از بازار زیاد خرید نکرد. 🌷پرسیدم:مگه نشد با اون هدیه سوغات بخری؟! -رفت همون جایی که باید می رفت! همه رو انداخته بود تو ضریح لینک خرید کتاب سربلند: https://forush.co/76/335692/ 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🚩 . 📚عملیات سختی را پشت سر گذاشتیم. محسن و گروهشان آن شب کولاک کردند. اکثر شلیک هایشان به هدف خورد. حاج قاسم برای آن شب تعبیر ((لیلة الفتوح)) را به کار برد. 🔹وقتی از خط برگشتیم بچه های نیشابور روی دست گرفتندمان. میان این خوشحالی و بالاپریدن ها محسن گوشه ای ایستاده بود و تسبیح می چرخاند. 🔸صدایش زدم:(( مرد حسابی! همه با دمشون گردو می شکنن تو چرا هیچ حسی نداری؟!)) بی تفاوت گفت:(( من کاری نکردم که بخوام ذوق کنم! همه ی این ها کار خدا بود؛ من دارم شکرش رو به جا میارم که ما رو قابل دونست به دست ما انجام بشه.)) 🔹روز بعد از طرف سردار عراقی مقداری لیر به ما هدیه دادند. محسن قبول نمی کرد. می گفت من به خاطر پول نیامده ام اینجا. گفتم؛(( اولا این هدیه‌ست؛ ثانیا مگه چقدره؟!)) پیشنهاد دادم مقداری اش را بیندازد داخل ضریح حضرت زینب(س) و با بقیه اش هم برای همسرش سوغات بخرد. 🔸به خیال خام خودم رامش کردم. هنگام برگشت بعد از زیارت حرم حضرت زینب(س) از بازار زیاد خرید نکرد. پرسیدم:(( مگه قرار نشد با اون هدیه سوغات بخری؟!)) -رفت همون جایی که باید می رفت! -یعنی همه رو انداختی تو ضریح؟ 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh