eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 🌷یاد بخیر که طلاهای همسرش را فروخت و به افسران و سربازان داد و گفت: مایحتاج عمومی گران شده و حقوق شما کفاف خرج زندگی رو نمیده !! 🌷یاد بخیر که پول به دیگر نیروها میداد و میگفت: وام است و وقتی میگفتند قسطش را بده میگفت کسی دیگر پرداخت میکند. 🌷یاد بخیر که یکی از دوستانش تعریف میکرد که: دیدم صورتشو پوشونده و رو به دوش کشیده که معلوله، شناختمش و رفتم جلو که ببینم چه خبره که فهمیدم پیرمرد رو برا میبره !! 🌷یاد بخیر که قمقمه آبش را در حالی که خودش تشنه بود به همرزمانش میداد و خودش توی دهانش گذاشت که کامش از به هم نچسبه !! 🌷یاد بخیر که انبار دار به مسئولش گفت: میشه این رزمنده رو به من تحویل بدی، چون مثل سه تا کار میکنه طرف میگه رفتم جلو دیدم لشگر مهدی باکریه که صورتشو پوشونده کسی نشناسدش و گفت چیزی به انباردار نگه !! 🌷آره یاد به خیر که خیلی چیزها به ما یاد دادند که بدون چشم داشت و کمک کنیم و بفهمیم دیگران رو اگر میکنیم فقط واسه باشه و هر چیزی رو به دید خودمون نکنیم !! 💎برای رد شدن از باید یه نفر روی سیم خاردار میخوابید تا بقیه از روش رد بشن، زیاد بود. قرعه انداختند، افتاد بنام یک !! همه اعتراض کردند الا یک پیرمرد که گفت: چکار دارید بنامش افتاده دیگه ... 💎همه تودلشون گفتند : عجب سنگدلی !! دوباره قرعه انداختند، باز هم افتاد بنام همون جوون ... جوان بدون درنگ خودش رو انداخت روی سیم خاردار تو دل همه شد ...!! 💎بچه ها گریان و با اکراه شروع کردند به رد شدن از روی بدن جوان ... همه رفتند الا همون پیرمرد ... گفتند چرا نمیای ؟؟ گفت: نه شما برید من باید بدن رو ببرم برای آخه مادرش منتظره ... 🔴درود بر شهامت و غیرت آنان !! 🍃شادی روحشان صلوات.... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
5⃣7⃣2⃣ 🌷 🔰خاکریز بزرگى که با تکه سنگی فتح شد! 🌷عملیات پنج، شلمچه، اولین گروه خط شکن به سیم خاردار رسید. با باز کردن موانع معبر به عرض حداقل یک متر که گفتنش ساده ولی عمل کردن در آن حجم وسيع میدان مین و در ابعاد مختلف محال⛔️! توسط تخريب چی؛ نیروها عبور کردند. 🌷زمانی که مى خواستند از بگذرند تا سنگرها را منفجر 💥کنند با کمال تعجب متوجه شدند كه یک ضد هوايى آن طرف خاکریز قرار دارد! فرمانده مستأصل شده بود😟 كه جناحینِ چپ و راست عمل کردند و گروهِ وسط ماندند كه چکار کنند⁉️ 🌷تماس گرفته شد 📞و بعد از مدتى یکی از فرماندهان آمد و پرسيد: چه خبر شده؟ مشكل را نشانش دادند. آن شهید بزرگوار🕊 تکه سنگی برداشت و محکم به سمت پدافند پرت کرد🗯. 🌷سنگ پرتاب شده به بدنه پدافند خورد و تِقّى صدا كرد⚡️. پدافندچی از وحشت از پدافند پايين پرید و فرار كرد! فرمانده گفت: بسم الله بفرمایید کار را تمام کنید😄.... ❌ در آن سنگ چه بود؟ ❌ اى كه پرتاب کننده سنگ بود به چه قدرتى جز قدرت وصل بود که پدافند دشمن با وحشت از آن شکست؟ ❌ آيا حال حاضر از آن ایمان برخوردار هستند....⁉️ راوى: 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷🌾🌷🌾🌷🌾🌷🌾 برات سرود نمیگم🎧 الان! برات میخوام افسانه بگم که می گفت: 🌾 میخوابم روی سیم خاردار! بگو بچه ها از روی کمرم رد شن😭... که چشم بچه ها تو چشم من نیفته!😭😭 گوشت چرخ کرده شده بود لای حلقوی... نوکش به سر ناخنت بره،یک ماه چرک میکنه... 🎤 ♨️حالا ما کجاست! ♨️ ما کجاست! که دست یکی رو بگیریم و تو شب عملیاتِ دنیا! برسونیم اونطرف ؛ ⚜که ... ⚜که (عج) هست... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
شهدا🌷 رفتند همچون قاصدکی در دست نسیمیـ🍃 رو به بهشت🌸!... اما #شهید فقط آن پرستوی🕊 کوچیده نیست🚫...
🔔🔔 💢 یعنی شاهد یعنی آنکه به مقام شهادت🌷 رسیده است... یعنی شاهد و گواه ... 💢وقتی می گوییم شهید ناخودآگاه یاد پیشانی شکسته ای💔 می افتیم که رد از لابه لای سربندی خونی به روی گونه اش آمده بود... 💢یاد شب بیداری ها و های در خلوت در دل شب 🌙... همان نیمه شب هایی که همه ما خوابیده ایم😴!... 💢شهید یعنی آنکه می فهمد و...  رموز عشقبازی💞 با خدا و رسم بازیچه گرفتن این دنیا🌎 را دریافته است!... 💢یعنی آنکس که دریافته در مسیر دنیا پایش👣 را روی کدامین سنگ چین جاده بگذارد تا ... کسی که دلبستگی هایش💞 به این دنیا، از جنس چسبیدن های انگیز ما نیست🚫!... 💢آنکه راز سینه سوخته شقایق🌸 را فهمید و شقایق وار زندگی کرد!... ! 💢شهید یعنی آنکه عروس دنیا👰 نتواند با همه دلفریبی هایش🚫، او را پایبند دنیا کند و او را پای سفره ماندن، بنشاند... 💢یعنی کسی که و حیات، خواب و بیداری و همه مفاهیم را طور دیگری درک💥 می کند و می بیند👀! ... ⚡️اما.. 💢هنوز جسمشان هست و ... کسانی که چشمانشان با خواب😴 بیگانه شده؛ مثل همان شب های !... 💢کسانی که رنج را عشقبازی❤️ با معشوق می دانند و سرفه های خشک و نفس گیرشان😪، کاسه کاسه عفونت خارج شده از زخم بسترشان،را معنا می کنند!... کسانی که شهید می شوند🕊!... 💢و ما در دست گردباد🌪 این روزگار و عصر سرعت... در دست مرداب غفلت های و لذت های شهوتناک🔞 بی پایان!لابه لای مشغله ها و دویدن ها ... در خود گم شده ایم😔...! 💢و یادمان نمی افتد؛ نوشته سردار شهیدان اهل قلم، را که نوشت: پندار ما این است که شهدا🌷 رفته اند و ما مانده ایم! ⚡️اما حقیقت آن است که زمان⌛️، ما را با خود برده است و مانده اند!... 💢گاهی تعداد اندکی از آدم ها هم بدون جنگ و جهاد ظاهری💫، شهید می شوند🕊؛ یعنی گواه الهی... یعنی چشم بیدار و !... ♨️خدایا! !... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#سیم_خاردار یک نفر باید داوطلب می‌شد که روی سیم خاردار دراز بکشید تا بقیه از روی آن رد شوند یک جوان فورا با شکم روی سیم خاردار خوابید، همه #رد شدند جز یک پیرمرد گفتند: «بیا!» گفت:« نه! شما برید! من باید وایسم بدن پسرم رو ببرم برای #مادرش! مادرش منتظره!» چسبیدن به #سیم_خاردار کجا و چسبیدن به #میز_ریاست کجا 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍بـا تـو خوشبخت ترین آدم ایـن قافلـه ام کـم نشـو دور نشـو بی تـو جهـانم خـاليست #سردار_خنده_های_بی
0⃣4⃣1⃣1⃣ 🌷 📚برشی از کتاب 📖بعد از چاپ کتــ📙ـاب ابراهیم هادی (سلام بر ابراهیم) منطقه فکه و مخصوصا خیلی سر زبونها افتاد. همراه با و چند تا از خادمین شهدا🌷 رفتیم فکه. 📖فکه بوی می داد غربت عجیبی داشت ، عطش رمل گرمای سوزان♨️ بیابان عجیب شبیه کربلا بود😔 این حالات در رفتار سید میلاد مشهود بود که قدم👣 در وادی گذاشته، پاهای برهنه اش گواه مدعی من بود. 📖رسیدیم پشت کانال، ها مانع عبور به کانال شد. بی اختیار زانوهامون سست شد و دیگه اشک امان نمی داد😭 تنها چیزی که دلمون بود💗 روضه آقا سید الشهدا (علیه السلام) بود. 📖بعد از اینکه یک دل سیر کردیم سید بلند شد رفت به که جلوی نرده ایستاده بودند گفت: خواهش می کنم🙏 من می خوام خاک این مکان مقدس رو ، اونها گفتند به هیچ وجه نمی شه⛔️ اجازه نداریم ، بغض کرد😢 📖بالاخره اونها رو راضی کرد وارد شدیم. گفت: بچه ها وارد که شدید کنید و از شهدا🌷 حاجت بخواهید. تا درب کانال باز شد گویی درب باز شده🕊 بوی عجیبی آمد، لحظه های سنگینی بود. 📖سید میلاد در ابراهیم هادی🌷 در سجده بود و فقط داد می زد😭 خاکها رو بر می داشت و به سر و می کشید. 📖با هر زحمتی سید رو از کانال آوردیم بیرون و سوار ماشین🚘 شدیم و همه تا فقط گریه کردند. نتونست رانندگی کنه🚫 و نشست عقب و تا اردوگاه توی حال و هوای خودش بود.....💔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh