eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.7هزار عکس
6.2هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌺🍃🌺 #هادی به #طلبگی علاقه داشت ما هم در راه تحقق علاقه #باطنی‌اش تشویقش ڪردیم، ڪمڪ ڪردیم تا #مسیری را ڪه #انتخاب ڪرده با موفقیت طی ڪند. #راوی_مادر_شهید🌹🍃 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
9⃣2⃣8⃣ 🌷 🔰در سال ۱۳۷۳ چشم به جهان گشود.۲۲ساله بود ودرحالیکه دروس سطوح عالی را درشهر مقدس قم به خوبی خوانده بود📚،عزم دیار عاشقان🕊 کرده واصرار بر اعزام به کرد. 🔰تا در مهمانی خدا توفیق پیدا کرد برای اولین بار به حرم حضرت زینب(سلام الله علیها)🕌 مشرف شود.این بار که ازسوریه بازگشت داغدار فراق شهید کریمیان🌷 بود. 🔰او در عمر خود خصوصیات ویژهای داشت که بدون اغراق ومبالغه👌 آنهارا بیان میکنم به نحویکه برخی ازاین ویژگی ها قبل از در مدت کوتاه رفاقتمان ذهنم را مشغول کرده بود💭 ومورد اذعان واعتراف همه دوستان وآشنایان اوست. 🔰به معنای حقیقی کلمه به دنیـ🌍ـا بود وهیچگونه تعلق دنیوی نداشت❌ نه به مال ونه به عناوین دنیا وحتی به درس . اگر بنده درس را باتعلق میخوانم اما او میخواند. 🔰این بی تعلقی به شدت او را بی تکلف ساخته بود وبسیار ساده و باصفا💖 بود که هیچیک از دوستانش از بااو بودن معذب نبوده🚫 بلکه از همنشینی👥 با اولذت میبردند😍. 🔰 وتلاشگر بود وازهیچ خدمتی دریغ نمیکرد❌ از اردوهای بی شمار جهادی اوگرفته تا تدارک ، روایتگری و شجاعت های💪 او در جبهه عراق و . 🔰متواضع بود ودرگیر عناوین نبود🚫.بااینکه جزء واستعدادهای برتر حوزه بود واساتیداو به استعداد والای ایشان اذعان داشتند ⚡️اما به قول طلبه ها برای خود نتراشیده بود. 🔰سرانجام در سال ۹۵ به آرزوی قلبی خود رسید🌷 و در به محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) مشرف شد🕊 و پای خود را ازمنجلاب دنیا رهانید. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠 مراقبه قبل از تولد به گفته مادرش، « #مراقبه‌ها درموردهادی پیش از تولدش آغاز شد. از همان کودکی راهش مشخص بود. #نمازشب می‌خواند در قنوتش شهدا را دعا می‌کرد». خانواده‌اش می‌گویند کسی که همه‌اش زمزمه یا حسین(علیه السلام) روی لب دارد #عشقش به اهل بیت مشخص می‌شود. به همین خاطر شهید ذوالفقاری #مداح هیئت رهروان شهدا و عاشق هیئت موج‌الحسین بود. کمدش پر بود از عکسهای #حاج_همت، #شهید_دین‌شعاری و #ابراهیم_هادی. می‌گفتند بیشتر وقتش برای بسیج و کار فرهنگی برای #شهدا بود. و آخر عشقش به #طلبگی ختم شد. نجف را انتخاب کرد و از این راه به #شهادت رسید....| . #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🍂راوی: برادر شهید 🕊چند سال پیش، قبل از اینکه #هادی برای زندگی‌اش تصمیم جدی👌 بگیرد هر دویمان در #بازار کار می‌کردیم. یک روز آمد و گفت: دیگر نمی‌خواهم❌ در بازار کار کنم. 🕊شب آمدم و دوباره به او زنگ📞 زدم گفتم #برگرد دوست دارم کنار تو👥 کار کنم گریه‌ام گرفته بود. اما هادی قبول نکرد⛔️ گفت: #ناراحت نباش حضور من خیلی هم مهم نیست😊 من باید #بروم. 🕊اول نگفته بود چه فکری💬 در سر دارد 💥اما او #طلبگی را انتخاب کرده بود #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍁در یکى از دورهمى های💫 پارک لاله, حرف این به میان آمد که چرا برای #طلبگى آمده ایم. #مصطفی می گفت: دنبال گمشده ای هستم که باید پیداش کنم. دلمـ❤️ یه #معنویت خاص می خواد! 🍁این جور وقت ها حرف #شهادت و #شهدا را وسط می کشید. کسی هم نمی توانست درباره این قضیه خیلى با او بحث کند❌ طوری از #شهدا حرف می زد که انگار جزئی از آن ها👥 بود. همیشه می گفت: تو نمیدونی به شهدا🌷 چى گذشته و اینا برای چی #شهید شدن! 🍁آن قدر جسارت و #مردانگى داشت که می دانستم اگر دست مصطفی چاقو🔪 باشد و دشمن تیربار💥 دستش باشد, حتما #مصطفی با همان چاقو می رود سروقت دشمن. 📚 #کتاب_قرار_بی_قرار #شهید_مصطفی_صدرزاده🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠 مراقبه قبل از تولد 💢به گفته مادرش، « #مراقبه‌ها درموردهادی پیش از تولدش آغاز شد. از همان کودکی راهش مشخص بود. #نمازشب می‌خواند در قنوتش شهدا را دعا می‌کرد». 💢خانواده‌اش می‌گویند کسی که همه‌اش زمزمه یا حسین(علیه السلام) روی لب دارد #عشقش به اهل بیت مشخص می‌شود. به همین خاطر شهید ذوالفقاری #مداح هیئت رهروان شهدا و عاشق هیئت موج‌الحسین بود. 💢کمدش پر بود از عکسهای #حاج_همت، #شهید_دین‌شعاری و #ابراهیم_هادی. 💢می‌گفتند: بیشتر وقتش برای بسیج و کار فرهنگی برای #شهدا بود. و آخر عشقش به #طلبگی ختم شد. نجف را انتخاب کرد و از این راه به #شهادت رسید . #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
📖 گفت: «من قبل از ازدواج، که درس می‌خواندم، خواب عجیبی دیدم. رفتم خدمت ناصری و خواب را برای ایشان تعریف کردم. 💠 ایشان از من خواستند که درمحضر بهجت حاضر شوم و خواب را برای وی تعریف کنم. وقتی به حضور آیت‌الله بهجت رسیدم، را از ایشان گرفتم.» ...🌼🍃 ...🌼🍃 ...🌼🍃 🥀 اینجا با یاد شهدا زندگی میکنیم 💠 زمان معطل من و تو نمےماند اگر شهید نشوی ، لاجرم خواهی مُـرد‼️ 🔹 بَرجان وَ دِلِ صبورِ صلوات . 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
4⃣3⃣3⃣1⃣🌷   🔰سال 1367 📅بود که یا همان هادی به دنیا آمد.او در شب🌙 و چند روز بعد از ایام فاطمیه به دنیا آمد.وقتی را که می بینند درست مصادف است با امام هادی (علیه السلام ) بر همین اساس نام او را محمدهادی می گذارند. عجیب است 🔰که او عاشق 🦋و دلداده 💓امام هادی (علیه السلام) شد و در این راه و در شهر هادی (علیه السلام) یعنی سامراء به شهادت رسید. خانواده‌ هادی می گویند : هادی اذیتی برای ما نداشت. آنچه می خواست را به دست می آورد. از همان کودکی روی پای خودش بود. 🔰مستقل بار آمد و این، در زندگی او خیلی تأثیر داشت. هادی از اول یک جور دیگری بود. حال و هوا و مثل جوانان هم‌ سن و سالش نبود. دغدغه‌مندتر و جهادی‌تر از جوانان دیگر بود. او ویژگی های خاصی داشت :همیشه دائم الوضو بود. می کرد. اکثر اوقات ذکر سینه زنی هیئت را می گفت. 🔰اخلاص او زبانزد بود. اگر کسی از او تعریف می کرد، خیلی بدش می آمد. وقتی که از زحمات او تشکر می کرد، می گفت: را خدا آزاد کرد، یعنی ما کاری نکرده ایم. همه کاره خداست و همه کارها برای خداست.هادی ی زیادی به  ابراهیم هادی داشت و همیشه جلوی موتورش یک عکس بزرگ از شهید ابراهیم هادی نصب داشت.ودر خصلت ها خود را خیلی به ابراهیم نزدیک کرده بود. 🔰از خصوصیات بارز هادی کمک به نیازمندان چه در ایران و چه در عراق بوده است که این از اظهارات بعضی نیازمندان بعد از روشن شد. انرژی‌اش را وقف بسیج و کار فرهنگی و هیئت کرده بود و بیشتر وقتش در مسجد محله و پایگاه  در کنار دوست صمیمی و استادش زنده یاد همسفر سید علیرضا مصطفوی و انجام کارهای فرهنگی می گذشت. 🔰 پس از پرواز🕊 ناگهانی علیرضا در تابستان سال 88 هادی آرام و قرار نداشت و بسیار غمگین بود. زیرا نزدیکترین دوست خود را در مسجد 🕌از دست داده بود. سال بعد از عروج آقا سید علیرضا همه ی دوستان را جمع کرد و تلاش نمود تا کتاب خاطرات مصطفوی چاپ شود. او همه ی کارها را انجام می داد اما می گفت: راضی نیستم اسمی از من به میان آید. 📚کتاب منتشر شد. 🔰هادی بعد از خدمت، چندین کار مختلف را تجربه کرد و بعد از آن، راهی حوزه علمیه شد.زیرا راهی جز در نجف غوغای درون هادی نبود و در نهایت چه زیبا او را برگزید. وهادی فدای امام هادی (علیه السلام) شد.  🔰 یکی از روحانی برای معرفی هادی ذوالفقاری گفت: وقتی انسانی کارهایش را برای خدا و انجام دهد، خداوند در همین دنیا آن را آشکار می کند. 🔰محمد هادی  مصداق همین مطلب است. او گمنام فعالیت کرد و مظلومانه شد. به همین دلیل است که بعد از شهادت، شما از هادی ذوالفقاری زیاد شنیده اید و بعد از این بیشتر خواهی شنید.💥 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌼گاهی که میخواهم از بگویم و بنویسم قفل میشود ، نگاهم روی خط های دفتر سفید ثابت می‌ماند و قلم🖋 کاغذ سفید را با نامفهوم سیاه🖤 میکند.اینبار هم همینطور! بالاخره با یک حرف ، با یک کلمه در ذهنم روشن میشود. 🍃 به دست مینویسم از او : گرمای را با حضورش در خانواده ها به بهار🌸 تبدیل کرد، مثل هر نور ✨چشمی که تازه متولد میشود.😉 🌼 آقایی که راه را در پیش گرفت و را به تن کرد. باز هم یک شاگرد از مدرسه 💓آمده بود که امتحان پس بدهد. باز مردی از که دل به باخته بود و هیچ جوره نمیشد پای رفتن را از او بگیری... 🍃وَ باز شاگردی که رسم از خود را خوب بلد بود ، گذشتن میخواهد به نیست به است. باید بی ریا و صادقانه بگذری از هرآنچه که مانع سعادتمندی‌ات میشود و این طلبه گذشت از هر چیزی که داشت! 🌼هرچه بگویم باز حق مطلب را ادا کنم چرا که هنوز درکی از مقام والای شهید و ندارم. هنوز اندر خم این کوچه ماندم وَ به گمانم قرار نیست دل را تکانی بدهم تا گرد و غبارهای هایش برود و شود ،دلم❣ یک متفاوت میخواهد مثل همه آنهایی که رفتند. 🍃دلم پر🕊 میکشد برای که جایی برای من نیست چون هنوز خود را پیدا نکردم.کاش متفاوت به آخر برسیم! وگرنه پایان همه قصه هاست.🌹 ✍️نویسنده : به مناسبت سالروز شهادت 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🍃🌸 🌷 🌻سال دوم بودم. همین که وارد کلاس شد بنا کرد به پرسیدن درس روز های قبل. از آن روز بدون مطالعه در کلاس نشسته بودم. نوبت به من رسید. گفتم بلد نیستم. 🌿با ناراحتی گفت: علی؛ از برو بیرون. خیلی دلگیر❣ شدم😞. با خودم گفتم مثلا این جا حوزه علمیه است. آدم رو جلوی جمع ضایع می کنند. میخواستم دیگر به او سلام هم نکنم. غرورم جلوی ۳۰ نفر . مجبور بودم که روزهای بعد هم در کلاس شرکت کنم. 🌻فردا دوباره سر کلاس رفتم. دیدیم که برای همه ی کلاس شیرینی و آبمیوه خریده. بین بچه ها کرد. نشست روی صندلی اش و با تواضع تمام گفت: از بچه هایی که دیروز از کلاس بیرونشان کردم، می خواهم. من را حلال کنند.🥀 🌿برایم جالب بود که استاد حوزه به راحتی جلوی ۳۰ نفر به اشتباهش می کند و از همه حلالیت می طلبد. شاید حتی حق هم با او بود. نمی دانم.خبر نداشتم که با شکستن نفسش قرار است از خدا یک جایزه ی ویژه بگیرد💔. نمی دانستم. خیلی چیزها را نمی دانستم و چیزها را نمی دانم. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
واقعا یه سری از خود راضی که بی شعور ترین👹آدم های روی این زمین هستن همه اینا تقصیر یه شیطان خبیثه که به جامعه طلبه ها ضربه بزرگی زده با لباس شده رئیس جمهور👺کشور آبروی هرچی طلبه برده یا پدر روح الله زم 👹 دلم سوخت😔 و حالم بد شد😡 واقعا از دیدن فیلم بالا کاشکی من اونجا بودم و جواب این خبیث رو میدادم 😡 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♡بسم رب شهدا . 🍃گاهی که میخواهم از بگویم و بنویسم زبانم قفل میشود ، نگاهم روی خط های دفتر سفید ثابت می‌ماند و قلم کاغذ سفید را با کلماتی نامفهوم سیاه میکند. . 🍃اینبار هم همینطور! بالاخره با یک حرف ، با یک کلمه در ذهنم روشن میشود. به دست مینویسم از او : گرمای را با حضورش در خانواده ها به خنکای بهار تبدیل کرد، مثل هر نور چشمی که تازه متولد میشود.😉 . 🍃 آقایی که راه را در پیش گرفت و را به تن کرد. باز هم یک شاگرد از مدرسه آمده بود که امتحان پس بدهد.🙂 . 🍃باز مردی از که دل به باخته بود و هیچ جوره نمیشد پای رفتن را از او بگیری...❣️ وَ باز شاگردی که رسم از خود را خوب بلد بود ، گذشتن میخواهد به نیست به است. باید بی ریا و صادقانه بگذری از هرآنچه که مانع سعادتمندی‌ات میشود و این طلبه گذشت از هر چیزی که داشت!❤️ . 🍃هرچه بگویم باز نمیتوانم حق مطلب را ادا کنم چرا که هنوز درکی از مقام والای شهید و ندارم.😔 هنوز اندر خم این کوچه ماندم وَ به گمانم قرار نیست دل را تکانی بدهم تا گرد و غبارهای هایش برود و شود ،دلم یک متفاوت میخواهد مثل همه آنهایی که رفتند. 😓 . 🍃دلم پر میکشد برای که جایی برای من نیست چون هنوز خود را پیدا نکردم.😞 . 🍃کاش متفاوت به آخر برسیم!😌 وگرنه پایان همه قصه هاست.🌹 . ✍️نویسنده : . 🌸 به مناسبت سالروز . 📅تاریخ تولد : ۵ تیر ۱۳۷۳ . 📅تاریخ شهادت : ۲۲ مهر ۱۳۹۵ .حما سوریه . 📅تاریخ انتشار : ۴ تیر ۱۴۰۰ . 🥀مزار شهید : روستای محمد آباد ساقی . 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ ♡بسم رب شهدا 🍃گاهی که میخواهم از بگویم و بنویسم زبانم قفل میشود ، نگاهم روی خط های دفتر سفید ثابت می‌ماند و قلم کاغذ سفید را با کلماتی نامفهوم سیاه میکند. 🍃اینبار هم همینطور! بالاخره با یک حرف ، با یک کلمه در ذهنم روشن میشود. به دست مینویسم از او : گرمای را با حضورش در خانواده ها به خنکای بهار تبدیل کرد، مثل هر نور چشمی که تازه متولد میشود. 🍃 آقایی که راه را در پیش گرفت و را به تن کرد. باز هم یک شاگرد از مدرسه آمده بود که امتحان پس بدهد. 🍃باز مردی از که دل به باخته بود و هیچ جوره نمیشد پای رفتن را از او بگیری... وَ باز شاگردی که رسم از خود را خوب بلد بود ، گذشتن میخواهد به نیست به است. باید بی ریا و صادقانه بگذری از هرآنچه که مانع سعادتمندی‌ات میشود و این طلبه گذشت از هر چیزی که داشت! 🍃هرچه بگویم باز نمیتوانم حق مطلب را ادا کنم چرا که هنوز درکی از مقام والای شهید و ندارم. هنوز اندر خم این کوچه ماندم وَ به گمانم قرار نیست دل را تکانی بدهم تا گرد و غبارهای هایش برود و شود ،دلم یک متفاوت میخواهد مثل همه آنهایی که رفتند. 🍃دلم پر میکشد برای که جایی برای من نیست چون هنوز خود را پیدا نکردم. 🍃کاش متفاوت به آخر برسیم! وگرنه پایان همه قصه هاست.🌹 ✍️نویسنده: 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♡بسم رب شهدا 🍃گاهی که میخواهم از بگویم و بنویسم زبانم قفل میشود، نگاهم روی خط های دفتر سفید ثابت می‌ماند و قلم کاغذ سفید را با کلماتی نامفهوم سیاه میکند. 🍃اینبار هم همینطور! بالاخره با یک حرف، با یک کلمه چراغی در ذهنم روشن میشود. به دست مینویسم از او : گرمای تابستان را با حضورش در خانواده ها به خنکای بهار تبدیل کرد، مثل هر نور چشمی که تازه متولد میشود. 🍃سعید آقایی که راه را در پیش گرفت و لباس انبیا را به تن کرد. باز هم یک شاگرد از مدرسه آمده بود که امتحان پس بدهد. باز مردی از که دل به حریم عشق باخته بود و هیچ جوره نمیشد پای رفتن را از او بگیری... وَ باز شاگردی که رسم گذشتن از خود را خوب بلد بود، گذشتن میخواهد به حرف نیست به عمل است. باید بی ریا و صادقانه بگذری از هرآنچه که مانع سعادتمندی‌ات میشود و این طلبه گذشت از هر چیزی که دوستش داشت!❤️ 🍃هرچه بگویم باز نمیتوانم حق مطلب را ادا کنم چرا که هنوز درکی از مقام والای شهید و ندارم. هنوز اندر خم این کوچه ماندم وَ به گمانم قرار نیست دل را تکانی بدهم تا گرد و غبارهای هایش برود و صاف شود، دلم یک پایان متفاوت میخواهد مثل همه آنهایی که رفتند. دلم پر میکشد برای که جایی برای من نیست چون هنوز خود را پیدا نکردم😞 🍃کاش متفاوت به آخر برسیم! وگرنه پایان همه قصه هاست. ✍️نویسنده : 🌸 به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۵ تیر ۱۳۷۳ 📅تاریخ شهادت : ۲۲ مهر ۱۳۹۵ 📅تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : روستای محمد آباد ساقی 🕊محل شهادت : حما سوریه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh