eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
27.3هزار عکس
5.9هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
⃣ 💠 محاسن ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯽ 🔸ﺍﯾﺎﻡ ﺭﺟﺐ ﺍﻟﻤﺮﺟﺐ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺩﻋﺎﯼ « ﯾﺎ ﻣﻦ ﺍﺭﺟﻮﻩ ﻟﮑﻞ ﺧﯿﺮ » ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﯾﻢ . 🔹حاج ﺁﻗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﻣﺎ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ، ﺗﻮﺿﯿﺢ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺭﺕ “ ﯾﺎ ﺫﻭﺍﻟﺠﻼﻝ ﻭ ﺍﻻﮐﺮﺍﻡ “ ﺭﺳﯿﺪﯾﺪ، ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺁﻥ ﺟﻤﻠﻪ “ ﺣﺮّﻡ ﺷﯿﺒﺘﯽ ﻋﻠﯽ ﺍﻟﻨﺎﺭ ” ﻣﯽ ﺁﯾﺪ، ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﭼﭗ ﻣﺤﺎﺳﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻭ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺳﺒﺎﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﭗ ﻭ ﺭﺍﺳﺖ ﺗﮑﺎﻥ ﺩﻫﯿﺪ. 🌷☘🌷☘ 🔸ﻫﻨﻮﺯ ﺣﺮﻑ ﺣﺎﺟﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﺪﻩ ، یکی از ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﺨﺲ ﺑﺴﯿﺠﯽ😑ﺍﺯ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﻣﺠﻠﺲ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﻣﺤﺎﺳﻦ ﻧﺪﺍﺷﺖ ،ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﺪ؟ 😉😊 🔹ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺍﺻﻮﻻ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ، ﮔﻔﺖ : ﻣﺤﺎﺳﻦ ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯽ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﺩ.ﭼﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ، ﻓﻌﻼ ﺩﻭﺗﺎﯾﯽ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﻌﺪ !😜😄 😁 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷 ⃣3⃣ 💠 والکثافه من الشیطان 👹 🔹روحانی گردانمان بود. روشش این بود که بعد از نماز حدیثی از معصومین نقل می‌کرد و درباره ی آن توضیح می‌داد. 🔸پیدا بود این اولین باری است که به صورت تبلیغی-رزمی به جبهه آمده است و اِلّا شاید بی‌گدار به آب نمی زد و هوس نمی کرد بچه‌ها را امتحان کند؛ آن هم بچه های این گردان را که تبعیدگاه بود؛😅 🔹نمی آمد بگوید: «بچه ها! النظافه من الایمان و …؟» تا بچه‌ها در عین ناباوری اش بگویند: «حاج آقا والکثافه من الشیطان».😂😂 🔸فکر می کرد لابد می گویند حاج آقا «وَ الْ» ندارد، یا هاج و واج می‌مانند و او با قیافه حکیمانه‌ای می‌گوید: «ای بی‌سوادها بقیه ندارد. حدیث همین است». 🔹با این وصف حاجی کم نیاورد😇 و گفت: «حالا اگر گفتید این حدیث مال کیه؟» بچه‌ها فی الفور گفتند: «نصفش حدیث نبوی است، نصف دیگرش از قیس بن اکبر سیاه»😂😂 😁 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷 ⃣4⃣ 💠 🔹يك شب در منطقه در سنگر خوابيده بوديم كه ناگهـان بـا شدت زياد وارد سنگر شد. 🔸مانده بوديم كه اول وسايلمان را جمع كنيم يا اول از سنگر خارج شويم. خلاصه را زير بغـل زده و از بيرون پريديم. 🔹وقتى رفتيم بيرون، متوجه شـديم نيروهـاى آب را كرده و به سوى سنگرهاى ما فرستاده اند. 🔸يكى از بچه ها كه شده بود، بـا لحـن غـضب آلودى گفـت: خدا لعنتت كند ! تو روز و شب حاليت نيست، بابا سـاعت يـازده شب است، بگير بخواب، فردا هر غلطى خواستى بكن! 🔹بچه ها كه از خيس شدن در آن موقع شب و در آن هواى خيلـى دلخور شده بودند، با اين حرف دوستمان همه چيز را فراموش كرده و از ته دل شروع به كردند. 🔸او مى گفت: انگار صدام بـه سرش زده كه نيمه شب هم ول كُن ما نيست! 🎙راوى: رزمنده عباس سالارمحمدى 😁 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷 ⃣5⃣ 😂😝 🔹در یڪ منطقه مـستـقـر بـودیـم و بـراے جـابجـایـے مهـمـات و غـذا بـہ هـر یـگـان اختـصـاص داده بودنـ😂🐴 🔸 از قـضـا الاغ یـگـان مـا خیـلے مـےڪشـیـد و اصـلا اهـل تنـبـلے نبـود👌 🔹یـڪ روز ڪہ دشـمـن منـطقـہ رو زیـر تـوپخـونہ قـرار داده بـود....الاغ بیـچـاره از تـرس یـا مـوج انفـجـار چـنـان شـد ڪہ بـہ یـڪبـاره بـہ سـمـت دشـمـن رفت و شـد...😔😅😅 🔸چـنـد روزے گـذشـت و هـر زمـان ڪہ بـا نـگـاه مےڪردیـم متـوجـہ الاغ اسـیـر مے شدیـم ڪہ بـراے دشـمـن و سلاح جـابجـا مےڪرد و ڪلے افـسـوس مـےخـوردیـم... 🔹امـا ایـن قـضـیہ زیـاد طـول نـڪشـید و یـڪ روز صبـح در مـیـان بچـہ‌هـا الاغ بـا وفـا در حـالیـڪہ ڪلے دشـمـن بـارش بـود نـعره زنـان وارد یـگان شـد.😆 🔸الاغ زرنـگ بـا ڪلے از دسـت دشـمـن فـرار ڪرده بـود👌😂 😁 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷 ⃣6⃣ 🔹ماموریت ما تمام شد، همه آمده بودند جز «بخشی»، بچه خیلی بود، همه پکر بودیم😞، اگر بود همه مان را الان می خنداند. 🔸یهو دیدیم دونفر یه دست گرفته و دارن میان، یک روی برانکارد آه و ناله میکرد،شک نکردیم که خودش است.تا به ما رسیدند، بخشی سرِ داد زد: «نگه دار!» 🔹بعد جلوی بهت زده ی😧 دو امدادگر پرید پایین و گفت:«قربون دستتون! چقدر میشه؟!!» و زد زیر 😄و دوید بین بچه ها گم شد. به زحمت،امدادگرها رو کردیم که بروند!! 😁 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷 ⃣7⃣ 💠 آپاراتی دشمن 🔸راننده بودم در خط حلبچه، یك روز با ماشین بدون رفته بودم جلو شهید و مجروح بیاورم. دست بر قضا یكی از لاستیكها شد. 🔹رفتم واحد و به یكی از برادران واحد گفتم: این نزدیكیها نیست؟ مكثی كرد و گفت: چرا چرا. پرسیدم: كجا؟ 🔸جواب داد: لاستیك را باز كن ببر آن طرف خاكریز (منظورش محل استقرار نیروهای بود) به یك دو راهی می رسی، بعد دست چپ صد متر جلوتر است. 🔹برو آنجا بگو مرا فلانی فرستاده، ات! اگر احیانا قبول نكرد با همان لاستیك به مغز سرش ملاحظه منرا هم نكن. 😁 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷 ⃣8⃣ 💠 الحمار 🔸پشت بودم. داشتم با موج ها ور میرفتم.⚡ یهو صدای چند تا عراقی که داشتن صحبت می کردن رو شنیدم. یکم گوش کردم و چیزی نفهمیدم. 🔹شاسی بیسیم رو فشار دادم و به قول خودم خواستم فحششون بدم. گفتم: الحمار....الحمار....! 🗣😝 🔸یکی از برادرای از اون پشت بر وزن "الحمار" گفت "الزهر مار"، خط رو لو دادی .....!😡 🔹اومدم پیش گفتم اگه یکی خط بیسیمو لوبده چی میشه...! 🔸باترس گفت نکنی اینکارو ها😱!! می کنن. 🔹بالاخره نوجوون بودیم و با دستکاری رفته بودیم جنگ😅 و از این شیطنت ها زیاد داشتیم...!😁😁 😁 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh