🌷شهید نظرزاده 🌷
#برادر_شهید: #شهید_محمودرضا_بیضایی #گمنام زیست و عاشق گمنامی بود. اما در گمنامی کاری برای #انقلاب و
6⃣2⃣4⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠شیعهی علی بن ابیطالب
🔰محمودرضا در مناطق مختلف با مردم #سوریه ارتباط میگرفت. یکبار در یکی از مناطق درگیری،متوجه #چهار_زن شدیم که مقابل یک خانه🏡 روی زمین نشسته بودند. یکی از رزمندههای سوری که همراه ما بود گفت: « اینها مشکوکند🗯 و شاید #انتحاری باشند.»
🔰محمودرضا گفت : «شاید هم نباشند✘ ؛ بگذارید با آنها صحبت کنیم👌.» بعد رفت جلو و شروع ڪرد به زبان #عربی با آنها صحبت کردن ،خودش را معرفی کرد و به آنها گفت:«نترسید،ما #شیعه_امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب هستیم و شما در پناه مایید.»
🔰وقتی این را گفت آرام😌 شدند. بعد با آنها حـرف زد و اعـتمادشان را جلب کرد. بعد از آن بود که شروع به #همکاری کردندودرآن حوالےمحل تجمع تعدادےاز #تکفیریهاراهم دریک خانه🏚 نشان مادادند.
🔰محمودرضاحتےبراےشناسایی از #مردم منطقه استفاده میکرد.یکباریکی از اهالی مـنطقه را کـه #اهـل_سـنت هـم بـود بـرای شناسایی با خودش سوار ماشین🚘 کرد که ببرد. #محمودرضا جوری بامردم رفتارمیکرد که آنها را جذب میکرد و بعد با همانها کار میکرد.
✍ راوی : همرزم شهیـــد
#شهید_محمودرضا_بیضایی🌷
#پاسـدار_مدافع_حـرم
#نحـن_ابنـاء_الحیـدر🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
شهید زنده🌸
#بسیجی که جوانی و سلامتیش را فدای #مردم و #اسلام و #امام (ره) کرد.🌼
بسیجی بزرگوار جانباز شیمیای و یادگار دوران دفاع مقدس #اسکندر_معینی ♥
#بخوانید👇👇
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔷مقید بود هر روز #زیارت_عاشورا بخواند،حتی در جبهه هم....! اگر کاری فوری برایش پیش می آمد هم حتما #س
8⃣3⃣8⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠خدمت به مردم از علائقش بود.
🌷 #ابراهیم در تابستان ۱۳۶۱ که به خاطر مجروح شدن💔 تهران بود، پیگیر مسائل آموزش و پرورش📑 شد. در دوره های #تکمیلی ضمن خدمت شرکت کرد. همچنین چندین برنامه و فعالیت فرهنگی را در همان دوران کوتاه انجام داد✅. #با_عصای زیر بغل از پله های اداره کل آموزش و پرورش بالا و پایین می رفت. آمدم جلو👥 و سلام کردم؛ گفتم: آقا ابرام چی شده⁉️ اگه کاری داری بگو من انجام می دم. گفت: نه❌، #کارخودمه.
🌷بعد به چند اتاق رفت و امضا گرفت✍. کارش تمام شد. می خواست از ساختمان خارج شود. پرسیدم: این برگه📜 چی بود. چرا اینقدر خودت را #اذیت مى كردى❓ گفت: یک بنده خدا دو سال #معلم بوده. اما هنوز مشکل استخدام داره. کار او را انجام دادم😊. پرسیدم: از بچه های جبهه است؟ گفت: فکر نمی کنم🗯، از من #خواست برایش این کار را انجام دهم. من هم دیدم این کار از من ساخته است، برای همین #آمدم.
🌷بعد ادامه داد: آدم هر کاری که می تواند باید برای #بنده های خدا انجام دهد✅. مخصوصاً این مردم خوبی که داریم. هر کاری که از ما ساخته است باید برایشان #انجام_دهیم. نشنیدی که حضرت امام فرموند: 🎙#مردم ولی نعمت ما هستند.
🌷ابراهیم را همه می شناختند. هر كـسى با اولین برخورد #عاشق مرام و رفتارش می شد😍. همیشه خانه ابراهیم🏡 پر از رفقا بود. بچه هایی که از #جبهه می آمدند قبل از اینکه به خانه خودشان بروند به #ابراهیم سر می زدند.
🌷یک روز صبح که #امام_جماعت مسجد🕌 محمدیه (شهدا) نیامده بود. مردم به اصرار، #ابراهیم را فرستادند جلو و پشت سر او نماز خواندند📿. وقتی حاج آقا مطلع شد خیلی خوشحال شد و گفت: "بنده هم اگر بودم #افتخار می کردم که پشت سر آقای هادی نماز بخونم."
🌷یک روز ابراهیم را دیدم که با عصای زیر بغل در کوچه راه می رفت چند دفعه ای به #آسمان نگاه کرد و سرش را پایین انداخت😔، رفتم جلو و پرسیدم: “چیزی شده آقا ابرام⁉️” اول جواب نمی داد ⚡️ولی با اصرار من گفت: “هر روز تا این موقع حداقل یکی از #بنده _های_خدا به ما مراجعه می کرد و هر طور شده بود مشکلش رو حل می کردیم اما #امروز از صبح تا حالا کسی به من مراجعه نکرده🚫. می ترسم نکنه کاری کرده باشم😔 که خدا #توفیق_خدمت رو از من گرفته باشه”.
❌ مسئولينى كه كار مردم رو راه نمى ندازينو فقط.... چيكار كردين كه اين توفيق ازتون سلب شده....؟!!
راوى: مرتضى پارسائيان
#شهيد_ابراهيم_هادى
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#تکلیف 💎هر چه بهش گفتیم و گفتند فایده ای نداشت. #حکمش آمده بود باید فرمانده گردان #عبدالله بشود،ولی
🔴با مردم یک رنگ بود
🔹طرف با يك #موتور گازي آمد🏍 جلوي در مسجد🕌. سلام كرد.👋 جوابش را با #بياعتنايي دادم.😒 دستانش #روغني بود و سياه.🔧 خواست موتور را همان جلو ببندد به يك ستون، نگذاشتم.🚳
🔹گفتم: اينجا #نميشه ببندي عمو. با نگراني #ساعتم را نگاه كردم.⌚️ دوباره خيره شدم👀 به سر كوچه. سه، چهار دقيقه گذشت و باز هم خبري نشد.😳
🔹پيش خودم گفتم: #مردم رو ديگه بيشتر از اين نميشه👥 نگه داشت؛ خوبه برم به #مسئول پايگاه بگم تا يك #فكري بكنيم.
🔹 يك دفعه ديدم #بلندگوي مسجد روشن شد📢 و جمعيت #صلوات فرستادند! مجري گفت:
🔹نمازگزاران عزيز در خدمت #فرمانده بزرگ جنگ حاج عبدالحسين #برونسي هستيم كه به خاطر خرابي #موتورشان كمي با تأخير رسيدهاند.😟
#شهید_عبدالحسین_برونسی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸اهل زیارت بود. بیش از بیست بار به زیارت #امام_رضا (علیه السلام) رفته بود. و چندین بار کربلا رفته بو
8⃣7⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠شهیدگمنـام🕊
🔰یک روز ظهر وارد خانه🏡 شد، سلام کرد، خیلی خسته و گرفته بود، یک ساک💼 دستش بود، آن روز از صبح به مراسم تشییع #شهدای_گمنام🌷 رفته بود، آرام و بیصدا به اتاقش رفت.
🔰صدا کرد: مادر، برایم چای☕️ میآوری⁉️ برایش چای ریختم و #بردم. وارد اتاقش شدم، روی تخت🛌 دراز کشیده بود، من که رفتم بلند شد و نشست. پرسیدم: #چه_خبر؟ در جواب من از داخل ساکش یک پرچم سه رنگ با آرم «الله»🇮🇷 بیرون آورد.
🔰پرچم خاکی و #پاره بود. اول آن را به سر و صورتش کشید و بعد به من گفت: «این را یک جایی بگذار که فراموش نکنی❌ هروقت من #مُردم آن را روی جنازهام⚰ بکش».
🔰خیلی ناراحت شدم😢، گفتم:«خدا نکند که تو #قبل_ازمن بری». اجازه نداد حرفم را تمام کنم🚫، خندید و گفت: «این پرچم روی تابوت یک شهید گمنام🌷 #تبرک شده است»
🔰وقتی من مُردم آن را روی جنازه من بکشید و اگر شد با من #دفنش کنید تا خداوند به خاطر #آبروی_شهید به من رحم کند و از گناهانم🔞 بگذرد و شهدا مرا #شفاعت کنند».
🔰نمیدانست که پرچم روی #تابوت_خودش هم یک روزی #تکه_تکه برای شفاعت دست همه پخش میشود🍃
#شهید_حسن_قاسمےدانا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
چه فصلیست #زمستان من نام آن را میگذارم فصل گریه😭 فصلی که #جانـ❤️ به آسمان نزدیک میشود! چه زود گذ
#مردم این زمانه ما را سرکوب می کنند که کجا می روید و برای چه کسی می جنگید⁉️ اما آنان غافلند که ما #خود_نمیرویم، گویی مارا صدا می زنند😍
❣قلبمان، پایمان را به حرکت وامیدارد👣 جز اینکه #دخترعلی(علیه السلام) و سه ساله امام حسین (علیه السلام) بر روی اسم ما مهر #شهادت زده اند🌷
من جوابی جز این ندارم🚫 که #خون_ما رنگین تر از قاسم و علی اکبر حسین علیه السلام نیست❌
#شهید_علی_جمشیدی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_احمد_الیاسی #شهادت: ۱۲ بهمن ۹۴ #حین آزادسازی نبل و الزهرا ✍ #همرزم_شهید 🌷 آقا #احمد بسیار د
8⃣3⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠مسجدی که با دستان مهربان احمد پا گرفت
🔰خانه پدری🏡 ما در یک منطقه #محروم و فقیرنشین #اندیمشک واقع است و تا سال 1385 از فقدان یک مسجد🕌 مناسب محروم بود
🔰سرانجام با پیگیریهای گسترده و کمکهای مردمی💰 و دولتی، نخستین #مسجد منطقه و محل ما ساخته شد تا مردم این منطقه به آرزوی چندساله خود دست یابند😍
🔰همزمان با آغاز به کار این مسجد، #احمد از همان روزهای اول حضوری فعال👌 در این مسجد و انجام کارهای #فرهنگی و مذهبی آن داشت و شاید ساعتها⏰ و روزهای بسیاری را برای این کار وقف کرده بود و #هرگز از این مسیر خسته نمیشد❌
🔰پس از آغاز به کار این مسجد و حضور پرشور #مردم در برگزاری مراسمهای مختلف فرهنگی، احمد بهعنوان مسئول #بسیج پایگاه مسجد انتخاب و جوانان بسیاری👥 را با روحیه بالای خود به حضور در #مسجد و بسیج تشویق کرد👏
#شهید_احمد_حاجیوند_الیاسی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#عاشقانه_شهدا روز عقــد... زنهای فامیل... منتظر #رؤيت روی ماه آقا دوماد بودن... وقتی اومد... گفتم:
💢وقتی #شهید_مهدی_باکری
#شهردار_ارومیه بود، یک شب باران🌧 شدیدی بارید.
به طوری که #سیل جاری شد.
ایشان همان شب ترتیب اعزام گروههای امداد را به منطقه سیل زده داد و خودش هم با آخرین گروه عازم منطقه شد.
💢پا به پای دیگران در میان گل و لای کوچه ها که تا زیر زانو می رسید، به کمک #مردم سیل زده شتافت.
در این بین #آقا_مهدی متوجه پیرزنی شد که با شیون و فریاد، از #مردم #کمک میخواست...
💢تمام اسباب و اثاثیه پیرزن در داخل زیر زمین خانه آب گرفته بود
#آقا_مهدی بی درنگ به داخل زیرزمین رفت و مشغول #کمک به او شد.
کم کم کارها روبه راه شد.پیرزن به #مهدی که مرتب در حال فعالیت بود نزدیک شد و گفت: #خدا عوضت بده #مادر، خیر ببینی.
💢نمیدانم این #شهردار فلان فلان شده کجاست تا شما رو ببینه و یک کم از #غیرت و #شرف شما یادبگیره.
#آقا_مهدی خنده ای کرد و گفت
راست میگی #مادر، کاش یاد میگرفت....
#شهید_مهدی_باکری 🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠 #رهبرانقلاب در دیدار با خانوادهی شهید مدافع حرم بابک نوری هریس فرمودند: 💢فرزند شما با این حرکت،
خاطره
🔻دوست شهید نوری:
🔰گفتنش درست نیس ولی منو #بابک با هم به #خیریه ها کمک میکردیم. یکسری خانواده های نیازمند می شناختیم، سعی میکردم #ناشناس👤 کمکشون کنیم.
🔰گاهی بچه هایی رو میدیدم که #لباس مناسبی ندارن❌ براشون مخفیانه لباس👕 و وسایل میگرفتیم.
🔸امام کاظم(ع):
خدا را در زمین #بندگانی است که برای رفع نیاز های #مردم میکوشند، اینان در روز #قیامت(از عذاب) در امان هستند.
#شهید_بابک_نوری_هریس
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی #مشاور سردار حاج قاسم سلیمانی 🌹 🍂نوروز سال قبل در سفر عتبات بودم. روز
⚜اولین سال جنگ پاسگاه مرزی ارتفاعات گیلانغرب دست نیروهای #بعثی بود بچه ها با نگاهی حسرت آلود😢 به مناطق اشغالی نگاه می کردند
⚜یکی از آنها رو به #ابراهیم_هادی گفت چطور این وسیله ها باید به راحتی آنجا تردد کنند⁉️ و ما یعنی میشود یک روزی برسد که #مردم ما هم از روی این جادهها به خانه ها و شهرهای خودشان بروند؟
⚜ابراهیم جواب داد: این حرفها چیه که میزنی یه روزی میرسه که مردم از همین جادهها دستهدسته👥 میرم #کربلا
♨️آن مرجایی نبود جز #مرز_خسروی
#شهید_ابراهیم_هادی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
⚜اولین سال جنگ پاسگاه مرزی ارتفاعات گیلانغرب دست نیروهای #بعثی بود بچه ها با نگاهی حسرت آلود😢 به منا
🔸هر زمان #ابراهيم در جمع رفقا در هيئت🏴 حاضر مي شد شور عجيبي بر پا مي كرد. در سينه زني و مداحي🎤 براي #اهل_بيت سنگ تمام مي گذاشت. اما عادات خاصي👌 در هيئت داشت.
🔹توي مداحي داد نمي زد🔇 صداي بلندگو را هم اجازه نمي داد زياد كنند. وقتي هنوز #هيئت شروع نشده بود، سر بلندگوها را به سمت #داخل محل هيئت مي چرخاند تا همسايه ها اذيت نشوند❌
🔸اجازه نمي داد رفقاي #جوان، كه شور و حال بيشتري دارند💗 تا دير وقت در هيئت عمومي عزاداري را ادامه دهند. مراقب بود #مردم به خاطر مجلس عزاي اهل بيت اذيت نشوند. به اين مسائل توجه خاص داشت✅
🔹همچنين زماني كه هنوز چراغ روشن نشده بود💡 هيئت را ترك مي كرد. علت اين كار او را بعد ها فهميدم وقتي كه شاهد بودم دوستان هيئتي، بعد از هيئت مشغول شوخي و #خنده و ...مي شدند و به تعبيري بيشتر اندوخته ي معنوي خود را از دست مي دهند😔
📚سلام بر ابراهيم ٢/ ص ٢٢٩
#شهيد_ابراهيم_هادی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💛🥀💛🥀💛
#حدیث.💗
#امام على عليه السلام :
📢بدترين #مردم كسى است كه عذر نپذيرد ، و از خطا نگذرد...
📒ميزان الحكمه جلد5 صفحه 498
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
#کمیقران☘
#بسم_الله
🍀يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ ۖ
فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا ۖ وَلَا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ✨
🍀#مردم!
وعدۀ خدا حق است.
مبادا زندگی دنیا و زرقوبرقش گولتان بزند.
مبادا #شیطان با #وعدۀآمرزشالهی گولتان بزند!
💞•°| فاطر ۵
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
📝#استادانصاریان🌸🍂
💮چرا #گریه 😭رشد میآورد⁉️
یک رشد برای #ائمه است، یک رشد برای اولیا است، یک رشد هم برای ما، ما ابتدا نسبت به #شناخت ابی عبدالله رشد پیدا کردیم که حال گریه میکنیم برای #مجهول که گریه نمیکنیم.
📖قرآن #میفرماید: مما عرفوا من الحق؛ حسین حق است، ما اول حق را #شناختیم که وقتی کسی آرام میگوید، سرش را بریدند، #دلمان💖 ناله میزند.
رشد است که مردم گریه 😢میکنند،
💮رشد است که #مردم از جان، مال و عمرشان مایه میگذارند، رشد است که این همه #جلسه برپا میکنند، رشد است که جوانها از سر #شب🌙 تا صبح🌥 سیاهی میکوبند و گاهی سرشان را به سیاهی میگذارند و #گریه میکنند.👌
🌸برای #شفای استاد #خوبمان☺️ دعا🤲 کنیم✔️
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
#شهید_منوچهر_سعیدی🌷
📅ولادت: 1 مهر 1359
قروه، #روستای میمنت آباد
📆شهادت: 10 خرداد 1394
الرمادی، #عراق
📝بخشی از #وصیتنامه
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
🗯درود بر #امام امت كه صلاح دنیا و آخرت ما در پیروی از ولایت فقیه میباشد، وصیت میكنم كه راه امام و #شهدا را ادامه دهید كه خیر دنیا و آخرت شما در آن است، از #مردم مسلمان و غیور كشورم میخواهم كه نگذارند خون 💔این #شهیدان پایمال شود
💭كه ما هر چه خون بدهیم #انقلابمان پایدارتر میشود، از مردم و برادران و #خواهرانم میخواهم كه همگی بسیجی باشند كه #بسیج عزت و اقتدار كشور است از شما مردم و فرزندانم میخواهم كه با انقلاب به سستی برخورد نكنید و همیشه #پشتیبان رهبری باشید.
#شهید_منوچهر_سعیدی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
1⃣6⃣#قسمت_شصت_ویک
💢مرد، #مبهوت این #جلال و #شکوه و #عظمت ، زانو مى زند.... و تو پرده مى اندازى... و مرد، کاروانى را مى بیند...
که مردى #نحیف و لاغر را در #غل و زنجیر بر شترى #برهنه سوار کرده اند...
و #زنان و #کودکان را بر استران #بى_زین نهاده اند... و نیزه دارانى که #سرها را حمل مى کنند، در میانه کاروان پخش شده اند و ماموران، گرداگرد کاروان حلقه زده اند... تا هر مرکبى آهسته تر مى رود یامسیرش منحرف مى شود،...
🖤#سوارش را به ضرب #تازیانه بزنند...
و یا هر زنى و کودکى #اشک مى ریزد، گریه 😭اش را با سرنیزه ، آرام کنند....
#سهل_بن_سعد از اصحاب پیامبر که پیداست #تازه وارد شام شده و #مبهوت این جشن بى سابقه است،...
به زحمت خودش را به سکینه مى رساند و مى پرسد:_تو کیستى ؟و مى شنود:_✨من سکینه ام دختر حسین.
شتابناك مى گوید:
💢_من سهل بن سعد صاعدى ام. از اصحاب جدت رسول خدا بوده ام . کارى مى توانم برایتان بکنم؟ سکینه مى گوید:
_✨خدا خیرت دهد. به این نیزه داران بگو که #سرها را از کاروان #بیرون ببرند تا #مردم به تماشاى آنها، #چشم_ازحرم پیامبر بردارند.سهل ، بلافاصله خود را به سردسته نیزه داران مى رساند و مى گوید:_به چهارصد درهم خواهش مرا برآورده مى کنى؟نیزه دار مى گوید:
_تا خواهشت چه باشد.سهل مى گوید:
_سرها را از کاروان بیرون ببرید و جلوتر حرکت دهید.
🖤نیزه دار مى گوید:_مى پذیرم.
#چهارصد_درهم را مى گیرد و سرها را از کاروان بیرون مى برد..... #پلیدى دشمن فقط این نیست... که دورترین مسیر به دارالاماره را برگزیده است،
پلیدى مضاعف او این است که کاروان
را #دوباره و #چندباره در شهر مى گرداند... تا #چشمهاى_بیشترى را به تماشاى کاروان برانگیزد... و از رنج حرم رسول الله #لذت بیشترى ببرد....
تو و چه مى توانى براى زنان و دختران کاروان بکنى....
💢جز دعوت به صبر و تحمل و آرامش ؟ تویى که خودت سخت ترین لحظات زندگى ات را مى گذرانى.... تویى که خودت #خونین ترین دلها را 💕در سینه مى پرورانى،... تویى که خودت سنگین ترین بارها را با شانه هاى مجروحت مى کشانى.... کاروانتان را مقابل مسجد جامع شهر -محل نمایش اسراى جنگى -☄ متوقف مى کنند.... اگر چه حضور در بارگاه #یزید، عذاب و شکنجه اى تازه اى است ،...
🖤اما همه زنان و کودکان کاروان دعا مى کنند که این #نمایش جانسوز #خیابانى #زودتر به پایان برسد...
و زودتر از زیر بار این نگاهها و شماتت ها و ریشخندها رهایى یابند... و زودتر بگذرانند همه آنچه را که به هر حال باید بگذرانند.این معطلى در مقابل مسجد🕌 جامع شهر، #فقط به خاطر #نمایش نیست.. .
#ادامه_دارد....
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 2⃣7⃣#قسمت_هفتادو_دوم 💢و در آغوشش میگیرند... و تو گمان
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
3⃣7⃣#قسمت_هفتادو_سوم
💢#رقیه خود را به روى سر مى اندازد.... و مثل مرغ پر کنده پیچ و تاب مى خورد.مى نشیند، برمى خیزد، دور سر مى چرخد، به سر نگاه مى کند، بر سر و صورت و دهان خود مى کوبد، خم مى شود، زانو مى زند، سر را در آغوش مى کشد، مى بوید، مى بوسد،
خون سر را با دست و صورت و مژگان خود مى سترد... و با خون خود که از دهان و گوشه لبها و صورت خود جارى شده در مى آمیزد، اشک مى ریزد، ضجه مى زند، صیحه مى کشد، مویه مى کند، روى مى خراشد، گریه 😭مى کند، مى خندد، تاولهاى پایش را به پدر نشان مى دهد، شکوه مى کند، دلدارى مى دهد، اعتراض مى کند، تسلى مى طلبد....
🖤و #خرابه را و #جان_همه_خراباتیان را به آتش 🔥مى کشد.... بابا! چه کسى محاسن تو را #خونین کرده است ؟بابا! چه کسى رگهاى تو را #بریده است ؟بابا! چه کسى در این کوچکى مرا #یتیم کرده است؟ بابا! چه کسى یتیم را #پرستارى کند تا بزرگ شود؟بابا! این زنان #بى_پناه را چه کسى پناه دهد؟بابا! این چشمهاى گریان، این موهاى پریشان، این غربیان و بى پناهان را چه کسى #دستگیرى کند؟بابا! شبها وقت خواب ، چه کسى برایم #قرآن بخواند؟ چه کسى بادستهایش #موهایم را شانه کند؟ چه کسى با لبهایش #اشکهایم را بروید؟
چه کسى با بوسه هایش #غصه هایم را بزداید؟
💢چه کسى #سرم را بر زانویش بگذارد؟ چه کسى #دلم را آرام کند؟کاش مرده بودم بابا! کاش فداى تو مى شدم !
کاش زیر خاك بودم ! کاش به دنیا نمى آمدم ! کاش کور مى شدم و تو را در این حال و روز نمى دیدم.مگر نگفتند به سفر مى روى بابا؟ این #چه_سفرى بود که میان سر و بدنت #فاصله انداخت؟ این چه سفرى بود که #تو را از #من گرفت ؟باباى شجاع من ! چه کسى #جراءت کرد بر سینه تو بنشیند؟ چه کسى #جراءت کرد سرت را از تن جدا کند؟
🖤چه کسى #جراءت کرد دخترت را یتیم کند؟تو کجا بودى بابا وقتى ما را بر #شتربى_جهاز نشاندند؟تو کجا بودى بابا وقتى به ما #سیلى مى زدند؟تو کجا بودى بابا وقتى کاروان را #تند مى راندند و زهره مان را آب مى کردند؟تو کجا بودى بابا وقتى #آب را از ما دریغ مى کردند؟تو کجا بودى بابا وقتى به ما #گرسنگى مى دادند؟ تو کجا بودى بابا وقتى #عمه_ام را #کتک مى زدند؟
💢تو کجا بودى بابا وقتى برادرم #سجاد را به #زنجیر مى بستند؟تو کجا بودى بابا وقتى #شبها در #بیابانهاى ترسناك #رهایمان مى کردند؟تو کجا بودى بابا وقتى #سایه_بانى را در ظل آفتاب از ما مضایقه مى کردند؟تو کجا بودى بابا وقتى مردم به ما مى #خندیدند😄⁉️تو کجا بودى
بابا وقتى ما بر روى شتر #خواب مى رفتیم و ازمرکب #مى_افتادیم و زیردست وپاى شترها مى ماندیم ؟تو کجا بودى بابا وقتى #مردم از #اسارتماشادىکردندو#پیش_چشمهاى_گریان_ما مى #رقصیدند؟
🖤تو کجا بودى بابا وقتى بدنهایمان #زخم شد و پوست صورتهایمان برآمد؟تو کجا بودى بابا وقتى عمه ام زینب #سجاد را در سایه شتر خوابانده بود و او را باد مى زد و گریه مى کرد؟تو کجا بودى بابا وقتى عمه ام زینب نمازهاى شبش را #نشسته مى خواند و دور از چشم ما تا صبح🌥 #گریه مى کرد؟
تو کجا بودى بابا وقتى #سکینه سرش را بر شانه عمه ام زینب مى گذاشت و زارزار مى گریست ؟تو کجا بودى بابا وقتى از #زخمهاى غل و زنجیر سجاد #خون مى چکید..
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 4⃣6⃣#سبک_زندگی_قرآنی✨ 💌 فکر میکنید خدا برای چی ما رو آورده تو این دنیا؟🤔 🔸 اصلاً ما اومدیم ت
❣﷽❣
5⃣6⃣#سبک_زندگی_قرآنی✨
✍زندگی بر اساس #حرف_مردم
✅ مشکل ما از اونجایی شروع شد که:👇
تو انجام هر کاری به جای اینکه بگیم #خدا چی میگه⁉️🤔
گفتیم #مردم چی میگن⁉️😧
☜تو انتخاب لباس
☜تو انتخاب همسر
☜تو مراسم عروسی
☜تو مراسم عزا
☜تو مهمونیهای عادی
☜تو انتخاب ماشین
☜تو انتخاب خونه
و........
👈نصف عمرمون در راه برآوردن رضایت مردم گذشت‼️😱
اما چه فایده......😭
‼️هر کاری کردیم، پشت سرمون حرف زدن😭
‼️هر شکلی شدیم، پشتِ سرمون حرف زدن😭
👇👇👇
✅ مردمی که یه عمری نگرانِ حرفهاشون بودیم،
👈اون دنیا یه لحظه هم نگران ما نیستند😱😭
✨✨✨✨✨
✅ و چه نيكو فرموده قرآن كريم:
🕋 و تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاه ُ(احزاب)
✨و از(حرف) مردم ميترسيدى و حال آنكه خداوند سزاوارتر است که از مخالفت امر او بترسى.
👇👇👇
🗣 بذار #مردم هر چی میخوان بگن،
💯 #خدا باید تو رو #قضاوت کنه و خدا هم، پروندهای رو که مردم می نویسن نمیخونه.😊
🔔پس نگرانِ #حرف_مردم نباش❌
✅ رضایت خدا رو به دست بیار👏
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
#خاطرات_شهید
●محمد از#کودکي فردي آرام😇، خونگرم، #متين، خوش بين و خوش برخورد بود👌. اخلاق خوب او در #نوجواني باعث شده بود که در تمامي مجالس و محافل، محور گفتگوها قرار گيرد. ☺️
●او روحي با#عاطفه و حساس و چهره اي مهربان داشت😊همين امر باعث شده بود که دوستان زيادي داشته باشد. وي استعداد فوق العاده اي در امر#تحصيل داشت👨🎓 و حلال مشکلات خانواده، دوستان و حتي افراد نا آشنا بود. هيچگاه شخص برايش مطرح نبود، بلکه هدفش خدمت به عموم#مردم👥بود. وي مي افزايد: محمد هيچگاه خواسته مادي بيشتر از حد احتياج و#ضرورت نداشت.
● او در زندگي اش کارهاي خير زيادي انجام مي داد؛ اما هيچ وقت آنها را براي کسي بازگو نمي کرد. وقتي خبر#شهادت محمد در بين مردم پخش شد، هر کسي که به منزل ما مي آمد با حالتي متاثر از خدماتي که محمد براي آنها انجام داده بود، ياد مي کرد.
●وقتي علت#ازدواج را از محمد پرسيدم گفت که به قول يکي از روحانيون هنوز ايمان ما کامل نشده است، چون نصف ايمان در ازدواج و#متاهل شدن است. براي همين مي خواهم ايمانم کامل شود تا به فيض شهادت برسم.😍
✍راوی: مادرشهید
#شهیدمحمدسادات_سیدآبادی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
برایِ #مسیح_کردستان❤
🍃قلم خجالت زده تر از آن است که بخواهد از تو بنویسد و ناتوان تر از وصف تو در جمله ها. بزرگی و مردانگیات را نمیتوان در واژه ها گنجاند اما چاره چیست؟! قلم مینویسد؛ هرچند اَلکَن...
🍃کم سن بودی که پدر آسمانی شد و همه ی همّ و غم مادر، بزرگ کردن فرزندان. بزرگ شدی، قد کشیدی، به واسطه مسجد و جلسات مختلف #امام را شناختی و از آن جا به بعد، راه و قدم هایت رنگ و بوی دیگری گرفت😌
🍃نفرت از نظام سلطنتی، از سربازی فراریات داد و رفتی برای دیدار امام که به زندان ختم شد. شش ماه بعد بیرون آمدی و روز از نو، روزی از نو.
🍃اعلامیه مینوشتی تا مردم بیشتر با #امام و آرمانهایش آشنا شوند اما به همین هم قانع نبودی. مورد اطمینان بودی، خیلی زیاد، آنقدر که برای سرتیمیِ تیمِ حفاظت از وجود مقدس #روح_الله، شایسته تر از تو و گروهت مطرح نشد و روانه فرودگاه شدید. محافظان خوبی بودید و به سلامت رسیدن امام، #اشکِ شوقی شد در چشمهایتان🌷
🍃روانه #کردستان شدی آن زمان که دستور آزادی #پاوه حجت را تمام کرد و در تمامِ عملیات تنها به #مردم فکر میکردی و منافعشان. #احمد_متوسلیان ، #ابراهیم_همت و خیلی از سرداران دیگر، دست پرورده تو بودند که با اخلاصِ روحِ بلندت آنها را پرورش میدادی🕊
🍃مهربانیات با مردم، تو را #مسیح_کردستان کرد. روحِ تازه به کالبد مردم بودی و مهرت چون جان در قلبها بود. هرکه از دور هم تو را میدید، میدانست ماندنی نیستی. اصلا زمین گنجایش بزرگی روحت را نداشت.
عاقبت ماشین مهمانِ #مین_ضدنفر شد که میتواند تانکی را نابود کند. اما عجیب که در آن انفجار تنها تو مجروح شدی و شدت جراحات، روحِ بلندت را به #ملکوت_اعلی پیوند زد💔
🍃وصیت کردی"مقاومت را فراموش نکنیم که خداوند تبارک و تعالی، بار سنگینِ انقلاب اسلامی را بر دوش ملت بزرگ ایران گذاشته و ما را در آزمایش عظیم قرار داده است".
🍃ملت ایران انقلاب را به تمام جهان شناساند اما، گویی خودمان آزمایش عظیم را #فراموش کرده ایم😔
🍃بهحَمدالله، انقلاب #استوار است و به کوری چشمِ دشمنان، پابرجا. اما بعضیهایمان راهِمان از انقلاب و آرمانهایش جدا شده و بعضی دیگر، دنبالِ #سَهم از آنیم. دستمان را بگیرید که تحمل شرمندگی در برابرِ این امانت سنگین، از توانمان خارج است.
🍃اینجا برای از تو نوشتن #هوا کم است...!
♡سالروز زمینی شدنت و پروازت به ملکوت مبارک♡
✍نویسنده : #زهرا_قائمی
🍁به مناسبت سالروز #تولد و #شهادت #شهید_محمد_بروجردی
📅تولد : ۱ خرداد ۱۳۳۳
📅شهادت : ۱ خرداد ۱۳۶۲
📅زمان انتشار: ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : قطعه ۲۴ بهشت زهرا
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃بارِ دیگر باد، تقویم را ورق میزند و جایِ خالیاش در میانِ زمین رخ نمایان میکند. #علی_تجلایی اویی که نامیاست جاودان در قلبِ تاریخ و تجلی گرِ #غیرت و #شجاعت و ازخودگذشتگی♥️
🍃هر جا نام او باشد، یادآورِ شجاعتهایِ اوست، دلسوز برایِ مردم و جان بر کف برایِ خاک. "پر حوصله باشید و در برآوردن نیازها و حاجات آنها(مردم) بکوشید"*
🍃حال کجایی ای شهید؟!
امروز بیش از همیشه #مردم در سختی اند. دریغ از کمترین توجهی به آنها.
هیچ کس نیست که دلسوزمان باشد! در سرازیریِ گناه افتاده ایم هیچ چیز شبیه آنچه تو توصیه کردی نیست!😔
🍃گفتی"در همه حال #پرهیزگار باشید و #خدا را ناظر و حاضر در اعمال خود ببینید." اما ما...انگار تنها کسی که نمیبینیم خداست...
🍃در باتلاقِ نفس دست و پا میزنیم گوش و چشممان را بسته ایم گم شده ایم، دستمان را بگیر مارا عقب بکش درست مثلِ نیروهایی که روزی جانشان را به دستت میسپردند و خودت را مسئول میدانستی.
🍃به دیدارِ کسی رفتی که تشنه لب #شهید شده است. به حرمتِ #امامِ شهیدمان که سر بر دامانش گذاشتی و پیکرت را هم از خاک دریغ کردی؛ #رهایمان نکن.
🍃دستی برار و ما #قبرستان نشینانِ عادات سخیف را نیز، از این منجلاب بیرون کش. جایِ خالیات در گوشه گوشه زمین، دل را میسوزاند و نیست مزاری که تسلایِ قلبمان باشد. تو حتی پیکرت را هملایق این #دنیا ندانستی...
#تولدت_مبارک🍃
* فرازی از وصیت نامه شهید
✍نویسنده : #زهرا_قائمی
🌸به مناسب سالروز #تولد
#شهید_علی_تجلایی
📅تاریخ تولد : ۵ مرداد ۱۳۳۸
📅تاریخ شهادت : ۲۵ اسفند ۱۳۶۳
📅تاریخ انتشار : ۴ مرداد ۱۴۰۰
🥀مزار : مفقود الاثر
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃چشم هایم را در حالی گشودم که آفتاب تلخند زد به رویم و یادم آمد امروز دو رکعت #نماز_صبح قضا شده بر روی شانه هایم سنگینی می کند.
🍂حال دلم خراب شد و بازهم #شرمنده شدم اما دلم پیش دعای #ندبه گیر است که این الحسن و این الحسین سر دهم و ناله دهم ...
🍃دلم پیش فرازهایی است که از دلتنگی هایم بگویم .
عزیز علی ان اری الخلق و لا تری..برمن سخت است که #مردم را می بینم ولی تو دیده نمی شوی .
نور چشم هایم در #حسرت دیدارت روز به روز کم تر می شود و من از دیدار رویت محرومم..
🍂متی احار فیک یا مولای... تا چه زمانی نسبت به تو سرگردان باشم؟
سرگردان نبودم آنقدر که در فراغت گریبان چاک کنم و ناله زنم و به دنبالت شهر به شهر بگردم و از هجرانت #تب کنم ...
🍃آقاجان.من منتظری هستم که برای نمازهای قضا شده اش #غصه میخوری و برای گناهایش اشک می ریزی که خدا ببخشایدم اما دلم به برکت وجودت خوش است و گاهی زیر لب #اللهم_عجل_لولیک_الفرج سر می دهم....
🍂مولای جان، من نهایت ظلمت نفسی هستم و منتظرم ندای انا المهدی تو گوش غفلت ام را کر کند.من با دست های خالی و شانه هایی سنگین از #گناه زمزمه می کنم متی ترانا و نراک....
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
#جمعههای_انتظار
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
#جمعه #انتظار #دعای_ندبه #یوسف_زهرا #منتظر #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✨بسم الله الرحمن الرحیم
🍃هر وقت که می رفت تبلیغ، یک کیسه نان خشک و پنیر هم با خودش می برد. فکر میکردم میخواهد در محل تبلیغش #زاهدانه زندگی کند و با خودم کلنجار می رفتم که شیخ مهدی اهل این کارها و فیلم بازی کردن برای #مردم نبود، هر طور در خانه #زندگی می کرد، بیرون هم همین بود، حالا چی شده که این کار را میکند؟!
🍃همین سوال باعث شد تا در یکی از سفرهای تبلیغی اش به زور همراهش بروم. وقتی به محل تبلیغ که روستای کوچکی بود رسیدیم تازه دو زاری ام افتاد. شیخ مهدی همیشه عادت داشت بین کارهایی که میخواهد انجام دهد، سخت ترین ها را انجام بدهد برای همین در تبلیغ هم روستاهایی را انتخاب می کرد که بر اثر تبلیغات #رژیم_شاهنشاهی ذهنیت منفی ای به دین و روحانیت داشتند تا آنجا که حتی حاضر نبودند نان خالی به #روحانی بفروشند و شیخ مهدی مجبور بود تا با همان نان خشک و پنیر روزگارش را بگذراند اما این هیچ تاثیری در تبلیغ او نداشت.
🍃 برای اهالی آن روستا در تبلیغ و تبیین دین آنچنان سنگ تمام می گذاشت که یادم هست وقتی ایام تبلیغ تمام شدمردم همان روستا آمدند و با اشک و آه و به اصرار از او خواستند تا باز هم به آنجا برود اما شیخ مهدی بنایش این بود که در آن روستا کارش را کرده و #علاقه را در اهالی ایجاد کرده، بقیه کار را یک نفر دیگر باید بیاید انجام دهد.
🍃برای همین سال بعد با وقت تبلیغی بعد می رفت به یک روستای صفر کیلومتر دیگر و روز از نو روزی از نو. بیخود نبود که شیخ مهدی شاه آبادی فرزند بزرگ استاد #عرفان حضرت امام رضوان الله علیهم آنطور چشم خدا را گرفت که با خلعت فاخر شهادت او را برای خودش جدا کرد.
✍️نویسنده: #گمنام
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_حجت_الاسلام_مهدی_شاه_آبادی
📅تاریخ تولد : ۱٣۰٩
📅تاریخ شهادت : ۶ اردیبهشت ۱٣۶۳
🕊محل شهادت :جزیره مجنون
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
#استوری_شهدایی #گرافیست_الشهدا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌹سلام برشهدا...
🍃همانهایی که با سر رفتند
و #بدون_سر آمدند
🌹سلام برشهدا...
🍃همانهایی که با پای خود👣 رفتند
و بر دوش #مردم برگشتند
🌹سلام بر شهدا...
🍃همانهایی که سالم👥 رفتند
و با چند #استخوان برگشتند
🌹سلام بر شهدا...
🍃همانهایی که مونسی جزء نسیم
صحرا و #حضرت_زهرا (س) ندارند
🌹سلام بر شهدا...
🍃همانهایی که از همه چیزشان
گذشتند و رفتند تا #ما_بمانیم
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh