🌷شهید نظرزاده 🌷
💠شهید مجید پازوکی : 🍃🌸#آدم ها سه دسته اند: خام، پخته، سوخته 🍃🌸خام ها که هیچ❌ 🍃🌸پخته ها عقل #مع
5⃣7⃣2⃣1⃣#خاطرات_شهدا🕊❣
💢#دسته شهدا 🌸🍃
🌸🍃نیمه #شب 🌙کنار یک خاکریز نشسته بود. #چند تا رفیقم👥 هم دورش حلقه زده بودند. #من همین که نزدیکشون شدم صورتش رو توی تاریکی برگردوند سمت من و از این جای جمله او را خوب به یاد دارم. چون صاف #تزریق شد توی رگم. مو به تنم سیخ شد. هنوز هم که یادم میافتد #دلم میریزد.💓
🌸🍃جمله ساده ای بود بارها #شنیده بودم. اما وقتی #مجید پازوکی گوینده باشد. جمله ها حجاب ذهن را سریع پاره میکند و به جانت مینشیند. آری مجید پازوکی. و شما چه میدانید چه #مزه ای دارد یک #🌛شب کنار مجید پازوکی بودن را. پشت خاکریز آرام از #دل 💞پاک و #آینه اش سخن بگوید و تو را مست کند. چه مزه ای دارد #قرآن 📚را از اولیای #الهی بشنوی.👌
🌸🍃همینکه #کنارش رسیدم رو کرد سوی من. و با یقین گفت «بچه ها خیال نکنید #شهیدان مرده اند زنده اند من خودم دیدمشان. » قلبم 💖داشت میایستاد فقط نگاهش میکردم. بعد ادامه داد.👌
🌸🍃«همینجا یک #شب⭐️ دیدم صدای #عزاداری میآید. رفتم به سمت گودال شهدای فکه. دیدم یک دسته عزادار از بچه ها را که دم گرفته بودند. خواب نبودم. بیدار بودم. همه شان #شهید شده بودند» او داشت ماجرای مکاشفه ای را برای ما تعریف میکرد. باورنکردنی.
🌸🍃عجب #شبی🌙 بود آن شب. خدا🕋 رحمت کند شهید مجید پازوکی را. یادم میآید شب هنگام رخت خوابمان را او پهن کرد رو بروی #معراج شهدای فکه. موقع خواب صورتم رو به شهدایی بود که تازه تفحص شده بودند. و این جمله در جانم وجودم را شرحه شرحه میکرد که؛«#گمان نکنید شهدا مرده اند همه شان زنده اند.»
🌸🍃#مجید پازوکی شهید شد. حین تفحص در فکه. اما این جمله او در جانم نقش بسته. بچه ها ! امروز #صدها هزار شهید مراقب این انقلابند با دستهایی بازتر و #چشمهایی بیناتر. دست به دامنشان شویم شاید# ماه رمضان بعدی نبودیم. این #شبها🌟 بخواهیم ما را نیز بلند کنند از این حالی که داریم.
🌸🍃آه «ای شهید ای آن که بر کرانه ازلی و ابدی #وجود بر نشسته ای دستی برآر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش.»
علی مهدیان
🍃🌸#شهید_مجید_پازوکی
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 4⃣3⃣#قسمت_سی_وچهارم 💢این #فریاد، دل💗 ابن سعد را مى لرز
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
5⃣3⃣#قسمت_سی_پنجم
🏴پرتودوازهم🏴
💢خودت را #فقط_به_خدا بسپار و از او کمک بخواه... خودت را در آغوش گرم خدا گم کن و از خدا #سیراب شو،
#اشباع شو، #سرریز شو.
آنچنان که بتوانى دست زیر پیکر پاره پاره حسین بگیرى... و او را از زمین بلند کنى و به خدا بگویى :خدا! این قربانى را از آل محمد قبول کن!
🖤درست همان جا که گمان مى برى...
انتهاى وادى مصیبت است ، آغاز مصیبت تازه اى است ؛ سخت تر و #شکننده تر.
اکنون بناست جگرت را شرحه شرحه بر خاك گرم نینوا بگسترانى تا اسبها بى مهابا بر آن بتازند و جاى جاى سم ستوران بر آن نقش #استقامت بیندازد.
بناست بمانى و تمامت عمر را با همین جگر زخم خورده و چاك چاك سر کنى.
#ابن_سعد داوطلب مى طلبد براى اسب🐎 تازاندن بر #پیکر حسین . در میان این دهها هزار تن ، ده تن و دامان مادرشان ناپاك تر.
💢یکى #اسحق_بن_حیوة_حضرمى است ، یکى #اخنس_بن_مرثد، یکى #حکیم_بن_طفیل ،یکى#عمربن_صبیح_صیداوى ، یکى #رجاء_بن_منقذعبدى ،
دیگرى#صالح_بن_سلیم_بن_خیثمه_جعفى است دیگرى #واحظ_بن_ناعم و
دیگرى #صالح_بن_وهب_جعفى و
دیگرى #هانى_بن_ثبیت_حضرمى و دهمى #اسیدبن_مالک.
🖤کوه🏔 هم اگر باشى...
با دیدن این منظره ویرانگر از هم مى پاشى و #متلاشى مى شوى . اما تو کوه نیستى که کوه شاگرد کودن و مانده و درجا زده #مکتب توست.پس مى ایستى
#دندانهایت را به هم مى فشارى
و خودت را به خدا مى سپارى و فقط تلاش مى کنى که #نگاه_بچه ها را از
این واقعه بگردانى تا قالب تهى نکنند و جانشان را بر سر این حادثه نبازند.
💢 و #ذوالجناح چون همیشه چه محمل خوبى است . هرچند که خودش براى خودش #داغى است و نشان و یادگارى از داغى ، هرچند که بچه ها دوره اش کرده اند و همه #خبر از سوارش مى گیرند و چند و چون #شهادتش ؛ هرچند که #سکینه به یالش آویخته است و ملتمسانه مى پرسد:
_✨اى اسب باباى من ! پدرم را عاقبت آب دادند یا همچنان با لب تشنه شهیدش
کردند؟!
🖤هرچند که پر و بال 🦋خونین ذوالجناح ، خود دفتر #مصیبتى است که هزاران اندوه را تداعى مى کند،
اما همین قدر که نگاه بچه ها را از آنسوى میدان مى گرداند،... همین قدر که #ذهن و دلشان💓 را از اسبهاى🐎 دیگر که به کارى دیگر مشغولند، غافل مى کند، خود نعمت بزرگى است ، شکر کردنى و سپاس گزاردنى.#بخصوص که مویه بچه ها، کاسه صبر ذوالجناح را لبریز مى کند،
او را از جا مى جهاند و به سمت #مقر دشمن 🐲مى کشاند.
💢 و بچه ها از فاصله اى نه چندان دور #جسارت و #بى_باکى_ذوالجناح را مى بیند که یک تنه به صف دشمن مى زند و افراد لشکر ابن سعد را به خاك و خون مى کشد و فریاد #عجزآلود ابن سعد را بر سر سپاه خود مى شنوند که :
تا این اسب ، همه را به #کشتن نداده کارى بکنید.و بچه ها تا #چهل جنازه را مى شمرند که از زیر پاى ذوالجناح بیرون کشیده مى شود...
🖤و عاقبت تن #ذوالجناح را آکنده از تیرهاى دشمن مى بینند که در خود مچاله مى شود و در خون خود دست و پا مى زند و... #سرهایشان را به زیر مى اندازند تا جان دادن این آخرین یشان کاروان را نبینند.در آنسوى دیگر، سم اسبان ، #خون حسین را در وسعت بیابان ، تکثیر کرده اند و کار به انجام رسیده است اما #مصیبت ،
نه.درست همان جا که #گمان مى برى انتهاى وادى مصیبت است ،...
#ادامه_ادارد.....
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 5⃣3⃣#قسمت_سی_پنجم 🏴پرتودوازهم🏴 💢خودت را #فقط_به_خدا بس
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
6⃣3⃣#قسمت_سی_ششم
💢درست همان جا که #گمان مى برى #انتهاى وادى مصیبت است ، #آغاز مصیبت تازه اى است....
مگرنه #بچه_ها در محاصره دشمن🐲 اند؟ مگر نه اسب🐎 و خود و سپر و شمشیر 🗡و نیزه و #قساوت ، مشتى زن و کودك را در #محاصره گرفته ⁉️
مگر نه #آفتاب_عصر، همچنان به قوت ظهر بر سر خاك ، آتش🔥 مى ریزد؟
اصلا مگر نه هر داغدار و مصیبت دیده اى به دنبال #سرپناهى مى گردد،
🖤 به دنبال گوشه اى ، ستونى ، دیوارى ، سایه اى تا غم خویش را در بغل بگیرد و با #غصه خویش سر کند؟
پس این #خیمه_ها فرصت مغتنمى است که بچه ها را در سایه سار آن پناه دهى و به التیام دردهایشان بنشینى.
اما هنوز این اندیشه ات را تمام و کمال ، به انجام نرسانده اى... که ناگهان صداى #طبل و #دهل ، صداى #فریاد و #هلهله ،
💢صداى #سم_اسبان و #بوى_دود، #دودآتش و #مشعل در روز، دلت را فرو مى ریزدوتن#بچه_هاى_کوچک_داغدیده را مى لرزاند.تا به خود بیایى و سر بر گردانى... و چاره اى بیندیشى....،
#آتش از سر و روى #خیمه_ها بالا رفته است... و حتى به #دامان تنى چند از #دختران و #کودکان گرفته است...
🖤باور نمى کنى...
این مرتبه از #پستى و #قساوت را نمى توانى باور کنى.... اما این صداى #ضجه بچه هاست.. این آتش🔥 است که از همه سو زبانه میکشد و این دود است که #چشمها را مى سوزاند و نفس را تنگ مى کند... و این حضور چهره به چهره دشمن است و این صداى #استغاثه و نواى بغض آلود بچه ها ست که :
عمه جان چه کنیم ؟ به کجا پناه ببریم ؟
💢و این #سجاد است که با دست به سمتى اشاره مى کند و به تو مى گوید:
_✨عمه جان ! از این سمت فرار کنید، بچه ها را به این بگریزانید.کدام سمت ؟
کدام جهت ⁉️ کدام روزنه از آتش و دشمن ، خالى است ؟در بیابانى که #دشمن بر #همه_جاى آن چنگ انداخته ،... به سوى کدام مقصد، به امید کدام مامن ، فرار مى توان کرد؟
و چه معلوم که #دشمن از این آتش ، سوزانده تر نباشد.
🖤اینکه تو #مضطر و مستاصل مانده اى و بهت زده به اطراف نگاه مى کنى،...
نه از سر این است که خداى نکرده خود را باخته باشى... یا توان از کف داده باشى ،بل از این #روست که نمى دانى از کجا #شروع کنى ، به کدام کار اول همت بگمارى ،... کدام #مصیبت را اول سامان دهى ، کدام زخم را اول به مداوا بنشینى.اول جلوى هجوم دشمن را بگیرى ؟ به #مهار کردن آتش فکر کنى ؟
به گریزاندن بچه ها بیندیشى...
💢به خاموش کردن آتش #لباسهایشان بپردازى ؟ کوچکترها را که نفسشان در میان آتش و دود بریده از خیمه 🏕بیرون بیندازى ؟ #ستون خیمه را از فرو افتادن نگه دارى ؟ به آنکه گلیم از زیر بیمارت به یغما مى کشد هجوم کنى ؟
تنها حجت بازمانده خدا را، امام زمانت را از معرکه در ببرى ⁉️مگر در یک #زینب چند دست دارد؟
🖤چند چشم ؟ چند زبان ؟ و چند دل ؟
براى سوختن و #خاکستر شدن ؟
بچه ها و زنها را به سمت اشاره 👈#سجاد، فرمان گریز مى دهى !
اما... اما آنها که آتش به دامن دارند نباید با این فرمان بگریزد و #آتش را مشتعل تر کنند. به آنها مى گویى بمانند...
و با دست به خاموش کردن #آتشهایشان مى پردازى ، اماان #آتش که یک شعله نیست ، #ازیک_سونیست .
💢تا یک سمت را با تاول #دستها خاموش مى کنى ، سمت دیگر لباس 👕دیگر گر گرفته است.از این سو، ستون خیمه در آتش مى سوزد و بیم فروریختن خیمه ⛺️و آتش مى رود. از آن خیمه هاى دیگر بچه ها با #استیصال تو را صدا مى زنند.آنکه چشم به#گلیم_بسترسجاد داشته است ، گلیم را از زیر تن او کشیده و او را بر زمین افکنده و رفته است.در چشم به هم زدنى ، بچه هاى مانده را به دو بال از #خیمه مى تارانى ،...
🖤#سجاد را در بغل مى گیرى و از خیمه بیرون مى زنى.به محض خروج شما،.. #خیمه فرو مى ریزد #آتش ، هستى اش را در بر مى گیرد.#سجاد را به فاصله از آتش مى خوابانى،...
#بچه_هاى_آتش_گرفته را به شن و خاك هدایت مى کنى... و به سمت خیمه دیگر #مى_دوى... در آن خیمه ، بچه ها از #ترس به آغوش هم #پناه برده اند و مثل بید مى لرزند. بچه ها را از خیمه بیرون مى کشانى و به سمت #بیابان مى دوانى.آتش🔥 همچنان #پیشروى مى کند...
#ادامه_دارد....
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh