eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.8هزار عکس
6.2هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 💟دل نوشته‌ای تقدیم به (۱/۲) ❣غروب بودن را در حالی بر روی کاغذ📝 می‌آورم که این قلم توانایی روزهای را ندارد. : ✍با بندبند انگشتانم شمارش کرده‌ام، که چند روز است از 💖 بازگشتی نداشته‌ای. در روزهای نبودنت انتظار بازگشت را با شمارش می‌کردم. اما افسوس که نیامدی😔 و مرا مات و مبهوت در انتظارت گذاشتی. ✍هر بار که به نبودنت💕 فکر می‌کنم اشک از چشمانم سرازیر😭 می‌شود. روزی که خبر پر گشودنت🕊 را شنیدم با خود گفتم نه ... ... خودش قول داده بود می‌آید، روی قولش می‌ماند، قرار نبود❌ نیمه راه یکدیگر را رها کنیم. ✍لحظه‌به‌لحظه‌ام پر از تپش‌های قلبی💗 گذشت که قرار بود در رسیدنت به شماره بیفتد. آمدی نه آن‌ چنان که رفته بودی. بودی. خوابی آرام و و بخواب! آرام بخواب! هوا اینجا ابری ست😭 ✍زمین جای شما نبود🚫 در چهره‌ات می‌توانستم را ببینم. آرامش اینکه از امتحان سربلند بیرون آمدی👌 من نیز چون تو خوشحال و راضی هستم که زندگی‌مان را در راه که دفاع از حرم بی‌بی زینب(س)و مولایت حسین (ع) و اصحاب او بود صرف کردی. ✍تحمل روزهای خیلی سخت است، 💥اما هنگامی‌که به هدف🎯 و مقصودت می‌اندیشم خود را می‌دهم که تو در همان راهی که آرزویش را داشتی گام نهادی👣 خوشا به توای کبوتر🕊 سفرکرده‌ام ... . ✍خداوند را می‌گویم که در این مسیر، هرچند کوتاه بودم و هدیه‌ای برایم گذاشتی «یعنی » 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📝 💟دلنوشته ای تقدیم به (۲/۲) ✍حواسم به همه آرمان‌هایت هست وقتی به می‌رسم ... به آرزوهایی که هیچ‌وقت نرسیده❌ به بلندی موهایش👧 که را کم دارد، به دویدن‌هایش که به آغوش نمی‌رسد😔 ✍چه آرزوهایی که برایش نداشتی، چقدر بودی، دل‌تنگ بوسیدنش😘 دل‌تنگ شنیدن ، دل‌تنگ چشمانش😍 دل‌تنگ اینکه صدایت می‌کرد « ». ✍چقدر خوشحال بودیم روزی که قدم‌هایش👣 را برمی‌داشت. نگران نباش🚫 می‌دانم روزی خواهد رسید که درک می‌کند برای چه رفتی، حسین (ع) کیست؟ خواهرش بی‌بی زینب (س) کیست⁉️خانم (س) که بابایش را شهید🌷 کردند کیست؟ ✍می‌داند که تو و دوستان در این زمان شده‌اید «قاسم»، شده‌اید «علی‌اکبر» و می‌کند که بابایش هستی💖 خواهد دانست که بابایش نمرده❌ بلکه و شهید یعنی👈 «به خیر گذشت، نزدیک بود بمیرد» ... . مردن را همه بلدند، می‌خواهد شهید شوی🕊 ✍اما ! به آرمان‌هایت می‌رسم، آنجا که بیرون از مرزت رفتی😢 و جنگیدی که نشان دهی هنوز هست، هنوز باید از ایرانی🇮🇷 ترسید، هنوز مردانگی💪 می‌ترساند را. من، حواسم به همه آرمان‌هایت هست، تا جایی که نفس داشته باشم برای تحقق آرمانت تلاش می‌کنم✋ ✍اینجا کسانی هستند که می‌کنند نباید تنها بماند⛔️ فراموش نمی‌کنم🗯 حتی اگر اسم خود را فراموش کنم ... فراموش نمی‌کنم بغض نهفته در گلوی را که می‌گفت: جسم ناقصی دارم. اندک آبرویی دارم. که آن را هم به ما دادید. ✍فراموش نمی‌کنم آن «امام خامنه‌ای» به «امام زمان (عج)» را. ما آن بی‌حرمتی‌ها را در آن ، آن دشمن‌شاد کردن‌ها را، آن بغض «سید علی»😢 را، آن مظلوم بسیجی🌷 را فراموش نمی‌کنیم. ما سال 88 را فراموش نمی‌کنیم❌ فتنه‌های دیگر هنوز در راه‌اند، خدا یاری‌مان کند تا آگاه شویم و کنیم. ✍رضا جان! خیلی‌ها بر سر این خاک با تو پیمان می‌بندند💞 که ادامه‌دهنده باشند. خیلی‌ها حتی شده یک عهد کوچک را اینجا می‌بندد و شاید تغییر کوچکی در زندگی‌شان ایجاد کند😊 همین‌ها باعث من است. دعا می‌کنم برای تو، برای خودم، برای ، کسی چه می‌داند شاید خدا دست جمعی نگاهمان کرد👌 ♦️مهربان من! می‌دانم که تا آسمان راهی نیست، ولی تا شدن راه بسیار است. این دست‌های خالی به‌سوی تو بلند می‌شود. ما ، طلب آب و نان🍞 می‌کنیم، تو خود می‌دانی ای بخشش‌ها، بهترین‌ها👌 را برایمان مقدر فرما و ظهور حجتت✨ را نزدیک بفرما او با خواهد آمد ... ♦️قسم به غیرت مردانه علی‌اصغر؛ به درد نخوردن چه ارزشی دارد، هزار سر به فدای غباری از خاکم  نباشد اگر تن چه ارزشی دارد⁉️ 9/دی/1394 🌸همسر شهید مدافع حرم بی‌بی زینب (س)🌸 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌹🍃🌹🍃 مهدی‌ جان سلام! گل نرگسم سلام! آقا جان...! می ‌دانم که دیر کردیم... می ‌دانم که هنوزم که هنوز است، در انتظار آمدن‌ مان صبر می‌ کنی...! می ‌دانم که با این همه انتظار و انتظار کردن‌ مان، هنوز هم الفبای انتظار را نیاموخته ‌ایم...! امّا شما... امّا شما هنوز هم چشم امیدتان به ما مردم زمانه است...! 🌹🍃🌹🍃 مولا جان...! سال‌ هاست کنارمان بوده ‌ای! سال‌ هاست که در کوچه ‌ها و خیابان‌ هایمان، از کنارمان به آرامی گذشته ‌ای.... سال‌ هاست برایمان دعا می ‌کنی و واسطه ی فیض ما با آسمانی...! یا صاحب الزمان... امّا ما زمینیان، با صاحب و امام‌ مان چه کردیم!؟ آیا این ما نبودیم که با گناهان‌ مان، شما را آزردیم و هر چه بیشتر بر دوران غیبت‌ تان افزودیم...!؟ 🌹🍃🌹🍃 یا بقیة الله... ما همان‌ هایی هستیم که اَمان خویش را گم کردیم، امّا حقیقتاً به جستجویش برنخاستیم...! ما همان ‌هایی هستیم که در سایه ی نام شما، روزگار گذراندیم، امّا قدمی برای زدودن نقاب غیبت از روی دلنشین شما برنداشتیم... آقا جان... می‌ دانم که همه ی حرف‌ هایمان ادّعایی بیش نبوده است... 🌹🍃🌹🍃 امّا... ای گل نرگسم... با همه ی نبودن‌ ها و ادّعاهایمان...! با همه ی بی‌ مهری ‌ها و ظلم‌ هایی که در حق شما روا داشتیم...! باز هم بر ما گران است که شما را ببینیم امّا شما را نشناسیم...! بر ما گران است که صدای همگان را بشنویم، امّا صدای دلنشین شما را نشنویم...! 🌹🍃🌹🍃 مهدی جان... بر ما گران است که الطاف شما را به عینه در زمین ببینیم، ولی دشمن بر ما طعنه زند و حقایق بودن ‌تان را انکار کند... ای اَمان آسمان و زمینیان.... بر ما بتاب ای خورشید امامت... یا صاحب الزمان، عجل علی ظهورک... 🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊 🌹✨یــــوســــف زهـــــرا (س)✨🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 💠خود خودِ عشق ❣نمی دانم چه خطابت کنم؟  بهار، حضور، وعده عشق، پایان انتظار، قائم زمان ...🌹 یا اصلاً خود خودِ ؛  ❣پس سلام، سلامی با یک دنیا و نیاز یک بغل احساس پاک با تو بودن. سلام بر تو ای عشق جاودان سلام بر تو که هم امامی و هم تمامی. امام عشق ما و تمام عشق ما. ❣پاک و ساده بگویم: در انتظارم، در انتظار حضورت، ورودت و عبورت.🌹 می دانم؛ می دانم که تو اینجایی؛ تو غایب از نظر و حاضر در . پس ای غایب از نظر ادرکنی 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 💔 مولای من... امام مهـ❤️ــربان زمانم ... عـادت کـرده ام هـر وقـت دیگـر کـاری نداشـتم یاد شـما بیـافتم 😓 ...  الان کجـایی گـل نرگـس⁉️ شـاید در سـجده ای... شـاید در حـال گریه😔 ... شـاید در بین الحـرمین قـدم میزنی ... شـاید در کـویری، بیـابانی ... از آیت الله بهجت (ره) نقل شده که گفته اند: "خدا می داند در دفتر امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه جزو چه کسانی هستیم ... کسی که اعمال بندگان در هر هفته دو روز، روز دوشنبه و پنجشنبه، به او عرضه می شود ... همین قدر می دانیم که آن طوری که باید باشیم، نیستیم ! ... قربانتـ😍ــ شوم ... پرونده ی اعمـال مرا زمین بگـذار... به چه امـیدی هر دوشـنبه و پنجشـنبه مرورش میکـنی ؟!😔😔 من تمام امیدم به این است که به دست شما آدم شوم ... و چـیزی ندارم غیر اینکـه مثل گذشـته بگـویم: شـرمنده ام 😓 ... شرمنده ام آقای من .... ✨اَلّلهُمَّـ عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفَرج✨ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷☘🌷☘ 💓یا ابا صالح المهدی ☀️مولایم هرگاه نام زیبای ترا از ته دل صدا می زنم قلبم آرام می گیرد. 😔هرگاه یاد غربت تو می افتم سنگینی گناهانم بیشتر عذابم می دهد. 😔هر گاه علت ندیدنت را جویا می شوم به حجاب های خودساخته ام بر می خورم و به عقب رانده می شوم. 👌اما .... 💞اما تو چه مهربانی که من سراپا سیاهی را می بینی و مورد لطف قرار می دهی... ✨اللهم عجل لولیک الفرج✨ 🌺التماس دعای فرج🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#دلنوشته💌 📝شده غوغا غوغا همه در رنج💔 و گریزان ز همه #خاطره ها 📝بغض در حنجره‌ها خاطراتت شده‌اند آلبومِ📖 یک عمر #رفاقت ای #دوست، تو مرا میبینی و منم خسته از این فاصله ها💕 📝بس کن این #دوری را به #تو سوگند دگر نا ندارد دل من💗 #من تو را ول کردم یا تو مرا؟ اصلا انگار منی نیست دگر😔 شهره شهر شدم بس که #تورا خواستم از مردم شهر 📝ولی آه که مردم همه با خنده به من مینگرند خسته شدم😓 بس کن این #فاصله را 📝حسین_زارع #شهید_حسین_ولایتی_فر 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📝 🌸ابراهیم هدایتگر.. 🔸درست آخرین روزهای سال 96📆 بود. وقتی به خانه برگشتم به همه چیز و همه کس بودم. به انقلاب و مسئولین و... همه بد می گفتم. من سالها در بودم و جانباز💔 شدم. حالا چند وقتی بود که برای استخدام پسرم به همه سر می زدم و کسی جواب درستی به من نمی داد. 🔹نمی دانستم چه باید کرد. حتی توی اداره آخری گفتم: ای کاش می آمد و بساط شما رو جمع می کرد😔 وقتی آمدم خانه🏡فرزندم پیش من آمد و برای اینکه من رو آروم کنه، یک به من داد و گفت: بابا این رو بخون. خیلی جالبه☺️ 🔸نگاهی به چهره روی جلد کردم و نام کتاب را خواندم: باعصبانیت😡 کتاب را به گوشه ای پرت کردم و گفتم: اینا . مسئولین می خوان کاراشون رو خوب جلوه بدن از مایه می ذارن... 💢بلند شو... بلندشو... از جا پریدم. دو نفر👥 با هیکل ورزشکارها اما چهره بالای سرم بودند. نفر اول گفت: اعمال وجهاد خودت رو به خاطر کار پسرت از بین نبر. هرآن کس که دندان دهد نان دهد. خدا خودش کارها رو به موقع درست می کنه👌 بعد ادامه داد: نعمت های خدا رو به جا بیار. 🔸یک آیه قرآن هم خواند که به من خیلی داد. چند جمله هم گفت که دوای همه دردهای💔 من بود. بعد خداحافظی کرد و از در بیرون رفت. گفتم شما کی هستی⁉️ گفت: یه خدا. وقتی اصرار کردم. نفر پشت سری گفت: ایشون هستند. از خواب پریدم. مات و مبهوت بودم😟سریع دنبال کتابی📕 گشتم که دیشب فرزندم به من داده بود. 🔹کتاب را پیدا کردم. چهره با عکس روی جلد کمی فرق داشت. کتاب را که باز کردم📖 تصویر مهمان چند دقیقه قبلم را دیدم. چهره ای زیبا😍 و نورانی با بلند. حالا در ایام عید کتاب را تا آخر . هر لحظه خدا را به خاطر نعمتهایش شکر میکنم و از حرفهایی که زدم استغفار میکنم📿 به راستی سلام خدا بر ابراهیم که مرا هدایت کرد✅ یک جانباز از روستاهای خراسان جنوبی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📝 مهدی جان می دانم خوب می دانم که شایسته نعمت نیستم 😔  میدانم که شایسته نام نیستم 🚫 ⚡️ولی امید به عطوفت و مهربانی و بخشش تو دارم . تو را به آبروی زهرا یاریم کن🙏 مرا یاری کن تا در این دنیـ🌍ــایی که بودن افتخار است و هنر باشم با تو بمانم و با یاد تو ترک دنیا کنم و بمیرم👌. 🕊🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹🕊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📝 💟دل نوشته‌ای تقدیم به (۱/۲) ❣غروب بودن را در حالی بر روی کاغذ📝 می‌آورم که این قلم توانایی روزهای را ندارد. : ✍با بندبند انگشتانم شمارش کرده‌ام، که چند روز است از 💖 بازگشتی نداشته‌ای. در روزهای نبودنت انتظار بازگشت را با شمارش می‌کردم. اما افسوس که نیامدی😔 و مرا مات و مبهوت در انتظارت گذاشتی. ✍هر بار که به نبودنت💕 فکر می‌کنم اشک از چشمانم سرازیر😭 می‌شود. روزی که خبر پر گشودنت🕊 را شنیدم با خود گفتم نه ... ... خودش قول داده بود می‌آید، روی قولش می‌ماند، قرار نبود❌ نیمه راه یکدیگر را رها کنیم. ✍لحظه‌به‌لحظه‌ام پر از تپش‌های قلبی💗 گذشت که قرار بود در رسیدنت به شماره بیفتد. آمدی نه آن‌ چنان که رفته بودی. بودی. خوابی آرام و و بخواب! آرام بخواب! هوا اینجا ابری ست😭 ✍زمین جای شما نبود🚫 در چهره‌ات می‌توانستم را ببینم. آرامش اینکه از امتحان سربلند بیرون آمدی👌 من نیز چون تو خوشحال و راضی هستم که زندگی‌مان را در راه که دفاع از حرم بی‌بی زینب(س)و مولایت حسین (ع) و اصحاب او بود صرف کردی. ✍تحمل روزهای خیلی سخت است، 💥اما هنگامی‌که به هدف🎯 و مقصودت می‌اندیشم خود را می‌دهم که تو در همان راهی که آرزویش را داشتی گام نهادی👣 خوشا به توای کبوتر🕊 سفرکرده‌ام ... . ✍خداوند را می‌گویم که در این مسیر، هرچند کوتاه بودم و هدیه‌ای برایم گذاشتی «یعنی » 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📝 💟دلنوشته ای تقدیم به (۲/۲) ✍حواسم به همه آرمان‌هایت هست وقتی به می‌رسم ... به آرزوهایی که هیچ‌وقت نرسیده❌ به بلندی موهایش👧 که را کم دارد، به دویدن‌هایش که به آغوش نمی‌رسد😔 ✍چه آرزوهایی که برایش نداشتی، چقدر بودی، دل‌تنگ بوسیدنش😘 دل‌تنگ شنیدن ، دل‌تنگ چشمانش😍 دل‌تنگ اینکه صدایت می‌کرد « ». ✍چقدر خوشحال بودیم روزی که قدم‌هایش👣 را برمی‌داشت. نگران نباش🚫 می‌دانم روزی خواهد رسید که درک می‌کند برای چه رفتی، حسین (ع) کیست؟ خواهرش بی‌بی زینب (س) کیست⁉️خانم (س) که بابایش را شهید🌷 کردند کیست؟ ✍می‌داند که تو و دوستان در این زمان شده‌اید «قاسم»، شده‌اید «علی‌اکبر» و می‌کند که بابایش هستی💖 خواهد دانست که بابایش نمرده❌ بلکه و شهید یعنی👈 «به خیر گذشت، نزدیک بود بمیرد» ... . مردن را همه بلدند، می‌خواهد شهید شوی🕊 ✍اما ! به آرمان‌هایت می‌رسم، آنجا که بیرون از مرزت رفتی😢 و جنگیدی که نشان دهی هنوز هست، هنوز باید از ایرانی🇮🇷 ترسید، هنوز مردانگی💪 می‌ترساند را. من، حواسم به همه آرمان‌هایت هست، تا جایی که نفس داشته باشم برای تحقق آرمانت تلاش می‌کنم✋ ✍اینجا کسانی هستند که می‌کنند نباید تنها بماند⛔️ فراموش نمی‌کنم🗯 حتی اگر اسم خود را فراموش کنم ... فراموش نمی‌کنم بغض نهفته در گلوی را که می‌گفت: جسم ناقصی دارم. اندک آبرویی دارم. که آن را هم به ما دادید. ✍فراموش نمی‌کنم آن «امام خامنه‌ای» به «امام زمان (عج)» را. ما آن بی‌حرمتی‌ها را در آن ، آن دشمن‌شاد کردن‌ها را، آن بغض «سید علی»😢 را، آن مظلوم بسیجی🌷 را فراموش نمی‌کنیم. ما سال 88 را فراموش نمی‌کنیم❌ فتنه‌های دیگر هنوز در راه‌اند، خدا یاری‌مان کند تا آگاه شویم و کنیم. ✍رضا جان! خیلی‌ها بر سر این خاک با تو پیمان می‌بندند💞 که ادامه‌دهنده باشند. خیلی‌ها حتی شده یک عهد کوچک را اینجا می‌بندد و شاید تغییر کوچکی در زندگی‌شان ایجاد کند😊 همین‌ها باعث من است. دعا می‌کنم برای تو، برای خودم، برای ، کسی چه می‌داند شاید خدا دست جمعی نگاهمان کرد👌 ♦️مهربان من! می‌دانم که تا آسمان راهی نیست، ولی تا شدن راه بسیار است. این دست‌های خالی به‌سوی تو بلند می‌شود. ما ، طلب آب و نان🍞 می‌کنیم، تو خود می‌دانی ای بخشش‌ها، بهترین‌ها👌 را برایمان مقدر فرما و ظهور حجتت✨ را نزدیک بفرما او با خواهد آمد ... ♦️قسم به غیرت مردانه علی‌اصغر؛ به درد نخوردن چه ارزشی دارد، هزار سر به فدای غباری از خاکم  نباشد اگر تن چه ارزشی دارد⁉️ 9/دی/1394 🌸همسر شهید مدافع حرم بی‌بی زینب (س)🌸 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📝 💢دیشب حال خوشی نداشتم😞 گذرم افتاد به ♦️از خیابان شهدا🌷 آرام آرام در حال گذر بودم. خیابان هر قدمش ایی داشت 🌾 ، به نام محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین😌نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی⁉️⁉️ جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم😔 🌾 دومین کوچه شهید پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی💖 رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد👤 صدایم زد! گفت: سفارشم بود به حضرت زهرا و رعایت حدود خدا... چه کردی⁉️ جوابی نداشتم و از شرم از کوچه گذشتم😔 🌾 به سومین کوچه رسیدم! شهید به صدایی ملایم💥اما محکم مرا خواند! گفت: البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد⁉️ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد😢 سر به گریبان؛ گذشتم. 🌾 چهارمین کوچه! شهید آقا حمید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی⁉️ برای خودت چه کردی!؟ برای دفاع از ⁉️ همچنان که دستانم در دستان بود! از او جدا شدم💕 و حرفی برای گفتن نداشتم. 🌾 پنجمین کوچه و شهید صدای نجوا و مناجات شهید می آمد! صدای اشک و ناله😭 در درگاه پروردگار را متوجه اش نکردم🚫 شرمنده شدم، از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم😔 🌾 ششمین کوچه و شهید هیبت خاصی داشت. مشغول بود! مبارزه با هوای نفس،نگهبانی دل💝 کم آوردم...گذشتم... 🌾 هفتمین کوچه انگار کانال بود! بله شهید انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! دل های دختران و پسرانی بود که در دنیا خطر⚠️ لغزش و غفلت تهدیدشان میکرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم😔 🌾 هشتمین کوچه؛ رسیدم به انگار شهید پازوکی هم کنارش👥 بود! پرونده های را تفحص میکردند! آنها که اهل عمل به وصیت شهدا📜 بودند شهید محمودوند پرونده شان را به می سپرد! برای ارسال نزد 😢 🌾پرونده های باقیمانده روی زمین🗞 دیدم وساطت میکردند، برایشان. هم بود!😭 وساطت فایده نداشت❌ ⇜از حرف ⇜تا ! فاصله زیاد بود. دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم...خودم دیدم که با حالم چه کردم!😭😭 تمام شد...تمام⛔️ از پس کوچه های دنیا! ❌نمی توان گذشت❌ ❣ 😔 🌷شهدا همه را صدا میزنند 💥اما نمیشنود🚫 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣ 🌹🍃به بهشت خوش آمدی! اینجا سرزمین ملائک به معراج است...جاییکه پرندگان قفس خود را شکسته وآزادانه به آسمان پر کشیدند 🌹🍃خاک اینجا آغشته به خون پاکانی است که دل در گرو داشتند و مجنون وار به سوی او دویدند.. اگر همه جا پر شده از دروغ و تزویر و ریا؛ اینجا اما بوی به مشام میرسد 🌹🍃از اینجا تا آسمان راهی نیست...کافیست گوش جان بسپاری به تک تک ذرات...بشنو! در ، شقایق از داغ دل مادری تنها و پدری چشم انتظار میگوید...نسیم علف ها را به رقص می آورد...آنجا، میان علف ها خبریست! انگار جشنی به پاست.. از سنگرهای عشق و ایثار صدای نجوای دعا، عبادت و گریه ی شبانه ی جوانی به گوش میرسد..چه عاشقانه با خدایش راز و نیاز میکند! شرهانی بوی میدهد...بوی (ع) 🌹🍃در گرمای جان فرسای خورشید از عطش کبوتران زخمی و تشنه لب میگوید..در فکه را میبینی که از فتحی بزرگ روایت میکند هرکه در رمل های فکه قدم برداشته و با آنها سخن گفته میداند چه میگویم 🌹🍃از صدای روضه های (س) به گوش میرسد..و ابراهیم تو را میخواند برای هدایتگری..چه عجیبی دارد اینجا!شبیه کوچه ای است که حرمت مادر را شکستند..و گمنامان خوابیده در شیارها، اینجا هرشب مادرند! 🌹🍃 دل های سنگ شده را به عالم معنا وصل میکند و که با همتش بت های نفس و تکبر را یکی پس از دیگری میشکند 🌹🍃 و ! غروبش را دیده ای؟ اگر غروب شلمچه را ببینی معنای و دلبستگی را خواهی فهمید‌ پای رفتن نیست..بغضت که شکست دیگر نمیتوانی ناله سر ندهی! دلت که شکست نمیتوانی دل بکنی! اینجا بوی ها را به خود خواهی گرفت. اینجا عجیب بوی میدهد! 🌹🍃 در تو را میخواند به جهاد و ایستادگی کنار که رفتی با آب نجوا کن..با آن نخل های سوخته ای که ایستاده مردند! با پرندگان و ماهیان....تلاطم اروند خاطر را آشفته میسازد 🌹🍃زمان در اینجا محبوس شده. در این رازی نهفته است. با عقل ظاهر بین نمیتوان پی به سر اینجا برد، برای محرم اسرار شدن باید باشی و با پای عشق قدم در راه نهی 🌹🍃از خاکی شدن نترس! با پای برهنه خودت را به آغوش گرم زمین بسپار که صدای می آید! پرتو نوری هستند که تو را به رب الارباب اشراق میرسانند... 💔 کاش میشد همیشه اونجا موند! 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
3⃣9⃣1⃣1⃣ 🌷 💠خوابی که رویای صادقه بود 🔰تازه بادنیای آشناشده بودم. اوایل اصلا باور نمیکردم که بخوادازهمه نعمتهای دنیوی دست بکشه📛 و در دیار غریب بادشمنان بجنگه👊 🔰تا اینکه، یکی از های ماه بعداز عاشورای سال۹۴خواب عجیبی دیدم🗯 توعالم رویا دیدم در یه مصلای بزرگ با دیوار های سفیدرنگ ساخته اند. معماری این مصلی خیلی زیبا بود😍 🔰همه رزمندگان باحالتی کاملا محزون😔 ومتضرعانه اقتدا به سردار حاج قاسم کرده بودن حاج آقا باحالتی کاملا معنوی👌 ودرحال قنوتش اشک ریزان😭 دعای «ربنا امنا سمعنا منادی ینادی» رومیخوندن 🔰وهمه هم صدایی میکردن یک دفعه تابوتی⚰ آوردن که پیکر یه شهید🌷بود حاج اقا وسایر رزمندگان احترام ویژه ای به این کردن. متعجبانه 😟پرسیدم این شهیدکیه⁉️ 🔰آقاسردارگفتن ، که بیدار شدم. فکرم تاوقت مشغول بود. بعدازادای نماز جمعه📿 و عصر در مصلی٬مکبر گفتن امروز شهیدی داریم ازدیار عشقـ❤️ که ظهر عاشور است. 🔰منم که شرکت درتشییع شهدا رو رفتم. وقتی بنراین شهید🌷رودیدم کاملامنقلب شدم😭مخصوصا وقتی تابوتشو دیدم و اسم شهید رو خوندم خوابم تعبیرشد وتامسیر خونه 🏘فقط گریه کردم😭 🔰اولین #۵شنبه این شهید در 🌷 با مادروخواهرش آشنا شدم درمراسم اومدبه خوابم وبه مراسمش دعوتم کرد😍مسجدی که نمیشناختم توکدوم مسیره تو عالم معنا راهشو نشونم داد الانم با مادر وخواهرش ارتباط💞 دارم. 🔰حسن ختام این ام ازت ازته دل❤️ممنونم که دستموگرفتی؛ شفاعتم کن🙏. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#دلنوشته📃 نه اینکه حرفی نباشد #هست خیلی هم هست😔 💥اما..... #عاشق ها می دانند دلتنگی💔 به استخوان که برسد می شود #سکوت #شهید_صادق_عدالت_اکبری #شبتون_شهدایی 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#دلنوشتــــــــه 🌱میدانی... تمام فرضیه هایم ریخت بهم, زمانی که پرکشیدی🕊 همه ی معادلات #مادرانه_ام اشتباه شد... 🌱اصلا میدانی چه فکر میکردم اما #چه_شد⁉️ ⇜فکر می کردم میمانی تا آخرین روزها ⇜فکر می کردم #همیشه_هستی حوالی چشمانم... #مــــــــــــــادرجان😭✋ 🦋حالا عاشقانه های مادرانه ام💖 را هر هفته اینجا کنارت پهن میکنم همراه #دخترانت ثنا و حنانه... 🦋میدانم که #هستی... آری میدانم هنوز هم حوالی چشمانم بنشسته ای و مــ❤️ــادر صدایم میزنی و من به عکست در قاب #جانِ_مادر می گویم... حیــــــ🌷ـــــدرم... #مادرانه #شهید_حیدر_جلیلوند 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📝 به آسمان می نگرم ... از همیشه است. دیگر ستارگانش⭐️ برایم جلوه ای ندارد و سوسوی آنها دلمـ❤️ را سرشار از شور و شعف نمی کند. آسمانی غم گرفته😞، آسمانی پر از هیچ ...اما نه ... ... شهابی زیبا در حال عبور🌠 است. ⚡️اما نه .... عبور نمی کند🚫 انگار قصد عبور ندارد. نور درخشانش🌟 دلم را روشن کرده.گویی به من می زند. این شهاب .... تویی که در آسمان زندگی ام درخشیدی✨ و ماندی و روشن بخش زندگی ام شدی . و ... به تو می اندیشم... به تو ای بهتر از جانم، به تو ای تنهایی ام، به تو ای همدم شبهای تارم🌚 ... به تو...به تو و تو را .... تو را ای شهید🌷 با تمام وجود . 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📝 حاجی از چه دلگیری؟ ... 🌾راستی حاجی ! قبلا ها یه عده ای میگفتند شماها رفتید که چه بشود⁉️ خودتان خواستید ،خودتان هم شدید😕 🌿آن وقتها جبهه میگرفتم👊 و را میدادم.حالا خودمانیم حاجی، بینی و بین الله ؟ رفتی که آزادی داشته باشیم؟ 🌾رفتی که عده ای روز به روز تنگ تر و هایشان روز به روز کوچکتر شود؟😔 🌿رفتی که هم پارتی بگیرند و جشن های آنچنانی🔞؟ 🌾رفتی که عده ای به هم که میرسند دست بدهند📛 و اگر ندهند به هم بگویند ؟  🌿حاجی جان ؛ جای را این روزها زنجیرهای قطور گرفته 😔! 🌾جای ات را شلوارهای 👖پاره پوره و چاک چاک گرفته (که به زور پایشان نگهش میدارند)! 🌿جای پیراهن ساده ی " ات" را تی شرت های👕 مارک دار  گرفته(بعضا آب رفته اند) ! 🌾پسرانمان👱 زیر ابرو بر میدارند ! دخترمان👩 ابرو تیغ میزنند ! 🌿اوضاعی شده دیدنی ... پارکها ، سینماها ، پاساژها شده اند !👈 و البته دوست یابی📛! 🌾حاجی تو رفتی که را پیدا کنی و را.اینها مانده اند و دارند را گم میکنند😞 ! 🌿حاجی ؛ گلوله 💥دست شما را زخم انداخت و بعدها برد ، اینجا بر سر و صورت و دست و بازویشان زخم و نقش می اندازند که شوند ... 🚫!!! 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✍‍ 🔰پلک شهریور نیمه باز بود که چشم به جهان گشودی. ۱۳۲۱، در شهری به همسایگی امامِ مهربانی ها، . نامت را گذاشتند و این سرآغازی شد برای درک عشق بازی هایت♥️ 🔰به گمانم تمام احوالاتِ خوبت در سایه سارِ نامِ بلندت، بهتر لمس میشود👌 همیشه مراقب نگاهت بودی و این کاری کرد که در روزهای نبودنت، کسی نگاه به ندوزد❌ حتی زمانی که دیوار خانه ریخته بود!! 🔰و چه است شهری که نگاه مردانش، آرام و سربه زیر باشد. کمی با ما راه بیا، برایمان بگو ؟ چه گفتی؟ چه خواستی⁉️ که اجابتش هم صحبتی با شد؟! 🔰بعید میدانم کسی از داستان راه گشایی مادر بی خبر باشد؟! در آن ظلمت🌚 وهم انگیز، میان تلّ های خاکی، با دلی مضطر سر بر گذاشتی و ندا از آسمان💫 به گوشَت رسید که از این سو بروید. 🔰تو خاصی...! یعنی باید بود که خواهری چون زینب(س)، خود برای بیاید. مگر غیر از این است که فرمود: ما کسانی که برادرمان را می‌کنند تنها نمی‌گذاریم؟ 🔰به گمـانم باید برای پی بردن به رازت، پی به ارتباطت با (ع) برد. تو عجین شده با این خانواده ای. مورد عنایت خواهر. همچو مادر🥀 بی سبب نیست چندین سال هیچ نشانی از تو نداشتیم. رفته رفته شبیه معشوق💖 می‌شود و تو چه خوب شکل شدی. 🔰سال‌ها گمنامی و بی‌نشانی. و در آخر سهم ما از تو، یک ، صفحاتی قرآن📖 و بادگیری که جسمت را به آغوش داشته. 🔰سال‌هاست ، به پاس ۲۵ سال میزبانی از جسمِ نازنینت سرشار از عطر و بوی توست. کمی با ما راه بیا‌‌.دعایمان کن شویم؛ جان برکف برای حسین(ع) و در آخر سر بر دامان حسین چشم از این عالم ببندیم😔 🔰رسم عاشقی را خوب بلدی، گرد قدم‌هایت👣 بر سر و روی ما هم بنشیند. ✍نویسنده: زهرا قائمی 🗺محل دفن: بهشت رضا 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍🔰این روزها دل ها بی قرار💓 است برای . برای قطعه ای از بهشت به نام . با کوله بار سنگین غفلت بروی😔 سرت را بگذاری روی خاکش و دلت را بتکانی. پیمان های شکسته💔 را وصله ی شرمندگی بزنی و باز هم ضامن شوند. 🔰دل را به یا حسین(ع) و یا اباصالح المهدی(عج) گره بزنی. مداح، ی علی اکبر و ارباب را بر دل های مرده بخواند و راوی از بازی رزمنده ها👥 با خدا در میدان جنگ بگوید و چشم ها، قصه ی ندامت را ببارند😭 🔰امروز هم قصه عشق بازی است که از معبر سخت عبور کرد. اتاقِ پر از عکس شهدایش🌷 مقدمه راهش شد. به دنبال عشق بود در بیابان های شلمچه. خادم، و عاشق شد♥️ شهادت را در سرزمین شقایق های خونین گرفت. 🔰آنقدر گفت تا در لباس خادم الشهداییش به رسم حضرت مادر، با و صورت کبود شهید شد. شهید همت ِنسل ِجدید👌 راهش را پیدا کرد و رفت. ما مانده ایم و دلهای ملتهب از ... خسته از رفتن های اشتباه😔 🔰و گاهی صداهایی شبیه به اینکه پشیمان شده اند از به گوش می رسد‌. گویی شهدا را نمی بینند. کاش هایشان📜 را بخوانند.‌ شاید بیدار شوند‌‌ و بدانند با این انقلاب و خون ها چه می کنند. از احتکار شده تا بی خبری از اتفاق های که مسئولش هستند. ✍نویسنده: منتظر 📅تاریخ تولد : ۱۳۶۸/۱۲/۲۴ باغملک 📅تاریخ شهادت : ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ خرمشهر. 🗺محل دفن‌: باغملک. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
قسمتی از شهیدرسول خلیلی🕊 اگه یه روز فرشته ها بگن چی میخوای از . دستهامو باز میکنم🤲 و میگم با و دعا شهادت "شهادت" همه آرزومه شهادت شهادت🌷 رویای ناتمومه خدایا ما را با ختم بخیر بگردان ⏰ساعت ۲۳:۵۵ 📆شب شنبه ۱۳۸۳/۱۲/۲ 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
زینب سلیمانی به یاد پدر 💠من به فدای خواهر حسین(ع) 🔰بابای عزیزتر از جانم چه قدر خوب شد نام مرا گذاشتید. مادرم می‌گفت شما وقت انتخاب اسمم گفتید «بعدها متوجه می‌شید چرا اسم زینب را انتخاب کردم برای دخترم😍». 🔰 از درون، خیمه سوزان من بود و‌ تمام وجودم یکی‌یکی از درون می‌سوخت و روی هم فرو می‌ریخت😞 اما وقتی عظمت حضور مردم👥 را دیدم که چه باشکوه و و با تمام وجود برای‌تان به میدان آمدند، دلم کمی آرام گرفت. 🔰همیشه به من می‌گفتید دست خداست و بدانید اگر گمنام‌ترین🌷 هم باشید ولی نیت شما یاری مردم باشد، می‌بینید خداوند چقدر با عزت و عظمت شما را در آغوش💞 می‌گیرد. می‌دانم راز آن چهره نورانی‌تان و آن همه عزت و عظمت‌تان فقط در نافله و گریه‌های شبانه😭 و گرسنگی در بیابان‌ها و گرمای صحراها و آن همه خطر را به جان خریدن نبود... 🔰بلکه شما جان و مال و دنیا و آخرت‌تان را با خداوند متعال، (س) و عمه سادات(س) معامله کردید. آن روز که رسم «کلنا عباسک یا زینب»♥️ را نوشتید، این نوشته وِرد زبان همه عالم شد. شما " خیمه خواهر حسین(ع)" شدید و من تا آخرین نفس فدایی بانویی می‌شوم که نام مبارکش را بر من نهادید تا حق این نام را ادا کنم✅ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
دلتنگمـ💔 دلتنگ یک نگاه آسمانیت دلتنگ وعده ی شفاعتت 🤲 نوش جانت رفیق امّـا!! گاه گاهـے بہ دل خستہ ما هم‌  نظــرے ...😔 🕊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📝 برادرم تو نزد خدا روزی می‌گیری روزی ای از جنس دیدار با (علیه السلام) چه شیرین است این ... . جان! خیلی این روزها نیاز به دعایت دارم دعا برای ⭕️بی اخلاصی ⭕️بی تقوایی ⭕️و بی دغدغه بودنم تو نزد و خوبان خدا آبرو داری آبرو داری کن! و مثل زمانی که از به می رفتی حالا هم در کربلا واسطه‌ی بین ما و شو شاید گره‌ها وا شد... شاید 😔... دلم برایت تنگ شده💔... همیــــــن... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📝 💠گمنام آشنا سلام! 🌾باز تکرار حضور ناگهان تو و سلامهای دستپاچه من! هراز چندگاهی میشوی به خواب عقربه های ساعت⏰ هایم تا فراموش نکنم🚫 اروند خروشان و کوسه هایش را. های گم شده در والفجر8 وکربلای 4را. 🌾زخم های دهان باز کرده و غروب سرخ 🌥هویزه را. تو می آیی مثل همیشه . ! ومن چه ساده دل میبندم💞 مثل قبل . دوباره میروی از پس یک تشییع ⚰کوتاه نیم روزی و من هم دل برمیدارم💕 و سلامهایم را بدوش میکشم و به سمت فردا به آن نمی دانم کجا و کجا… 🌾اما دل خوشم به دیگر که معلوم نیست باز کی از راه برسد 😔. امان ازاین تجربه های مکرر ! این بار که بیایی دلم هزار تکه است💔 برای هزار بغض نشکسته😢,هزار حرف نگفته,هزار فریاد فرو خورده,هزار شعر نگفته, هزار راه نرفته… 🌾شیون شعرم به زاری نمیرسد❌ اما دلم خوش است که میدانی چقدر زخم هایم را پنهان کردم و آرام دست به دیوار گرفتم و بر خواستم ,چقدر دردهای ناگفته ام را روی هم ریختم تا ناله زدم😭 🌾قربان درد دلت ! گمنام آشنا💫!در این روزهای کج خلق و دل واپس چقدر لازم است حتی اگر آمدنت دلیلی شود بر بلند شدن غبار تشکیک🌫 و دعوای تکراری خودی ها برسر نقطه چین های ! 🌾چقدر لازم است بیایی و دستی بکشی به سرو گوش شهری که کر شده از شیهه ماشین ها🚗.شهری که زیر آوار فریادهایی که بر سر هم میکشیم همهمه گم شده است😞. تشنگی شهر جگرم را و چقدر حضور ناگهانت لازم است برای آدمهای 【عقل منهای درد】 , 【آدمهای عافیت طلب】 , 【آدمهای عشق به علاوه پول 】, 【مردان زن به توان بیست】 , 【زنان تکاثر و تفریح】بیا و ببین آدمهایی که در بزرگراههای هایشان گم شده اند!! 🌾بیا و سنگینی این بار دل را با من شریک باش! به یاد مردابهای مجنون که حالا گم شده بین این همه رنگ وبو.چه خوب شد که تا دیگر نذر کنار مزار نداشته ات محال نباشد. 🌾 ! همین که هر از چندگاهی دستهایم به نوازش گوشه ای از پرچم تابوت⚰ تو تبرک شود, همین که نگاه سوخته ام بدرقه خاکی🌷 و خسته ات باشد بس است برای دل خوشی من و این دل ویرانه💗 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh