eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
207 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
#عاشقانه_شهدا ♥️ #خاطرات_شهید_مهدی_خراسانی ↲به روایت همسرشهید 2⃣2⃣ #قسمت_بیست_و_دوم 💟این چند وقت که
❣﷽❣ 📚 ♥️ ↲به روایت همسرشهید 3⃣2⃣ . 💟نشستم پشت در و های های زدم زیر گریه دست خودم نبود بغضم ترکید تو حال خودم بودم بچه ها حیرون نگام میکردن که یهو زنگ در به صدا در اومد پیش خودم میگفتم : "نکنه برگشته باشه..." درو باز کردم اشکامو تندتند پاک میکردم از حالت بچه ها و صدای لرزونم سریع همه چی رو فهمید 💟بدون اینکه نگام کنه رفت تو اتاق دنبالش رفتم و گفتم : "چرا برگشتی...؟! گفت :"حوله رو جا گذاشتم...! یه لحظه نگامون به هم گره خورد پرسید: "داری میکنی…؟!مگه قرار نشد اشکتو نبینم...؟!😔" ولی خودشم بغض امونش نداد حدود یه دقیقه به هم نگاه کردیم اشکاش سراریز شد سرشو تکونی داد و رفت 💟خدایااا چقد سخت بود اون لحظات آخر ناراحت بودم از اینکه چرا اشکشو در آورده بودم عذاب وجدان سختی داشتم گوشیمو برداشتم تا حلالیت بطلبم انگار مطمئن شده بودم که دیگه برنمیگرده "سلام مهدی عزیزتر از جانم اگه تو این چند سال زندگی اذیتت کردم یا زن خوبی نبودم، مهدی عزیزم من و بچه ها منتظرتیم، مواظب قلبم باش...❤" 💟بعد چند دقیقه جواب اومد "تو منو حلال کن اگه کم گذاشتم واست تو این چند سال من حلالت کردم و راضی راضی ام ازت❤" خیالم راحت شد و سپردمش به خدا. آخرین تماسش ساعت ۱۲ بود که گفت : دیگه نمیتونم زنگ بزنم خداحافظ رسیدیم تماس میگیرم با شنیدن این جمله دنیا رو سرم خراب شد دیگه حتی صداشو هم نمیشنیدم این خیلی سخت بود ولی چاره ای نبود . (همسر شهید مهدی خراسانی) ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♥️ ↲به روایت همسرشهید 4⃣2⃣ . 💟خونه برادر شوهرم مهمون بودیم دلم شور میزد حالا که اینجاییم نكنه زنگ بزنه خونه!! تو همین فکر و خیال،تلفنشون زنگ خورد تماس گرفته بود خونه مادرم وقتی کسی جواب نداد زنگ زده بود خونه داداشش دلم عجیب واسش تنگ شده بود متوجه حالم شده بود گفت : "چی شده خانومی...؟ بچه ها چیکار میکنن...؟" 💟با زحمت بغضمو خوردم و گفتم : "تا یه چیز میشه سریع گریه میکنن" خندید و گفت: "دلشون واسه باباشون تنگ شده" گفتم :"آره به خدا" از لحن و حالت حرف زدنم خنده ش گرفت دیگه بغض امونم نداد پرسید:چیزی شده خانومی؟" گفتم :راستش دل ما هم تنگ شده! با خنده گفت: ای بابا مگه ما هم داریم…؟" گفتم:"آره"گفت:پس اینو بگووو بچه ها بهونن" 💟دیگه اشکام بوضوح سرازیر شده بود و گفتم: "آقا مهدی کی میای…؟"گفت:"با خداست" صداش خسته بود مثل قبلنا که زنگ میزد نبود الان که فکرشو میکنم میبینم انگار یه چیزی میخواست بهم بگه که بیقراریام اجازه نداد حرف دلشو بزنه گفتم :خوش میگذره…؟ با لحن خاصی که خالی از حس دلتنگی نبود گفت: "بدون شما مگه قرار بگذره...؟" اشکامو پاک کردم سعی کردم بغضمو بخورم تا نفهمه تا مثه همیشه خوشحال کنه 💟مکثی کرد و گفت:”خطا خرابه معلوم نیست بتونم زنگ بزنم نگران نباش مراقب خودتون باشید خداحافظ..." و این آخرین تماسش بود تا ۳_۴ روز خبری ازش نبود دل تو دلم نبود خیلی دلواپس بودم همه ش منتظر بودم که خبری بهمون بدن جرأتم نداشتم به کسی زنگ بزنم وخبری بگیرم تو بی خبری سرکردن خیلی سخته خیییلی(همسر شهید مهدی خراسانی) ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
★وجدان که بیدار باشه آدم راحت سرشو میذاره ... حتی اگر توپ و گلوله💥 بخواد از خواب بپروندش ... چنین میانه ی میدانم آرزوست 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ مولایم......... بیا که بی تـ♥️ـو نه سحـر را طاقتی است و نه را صداقتی .. که سحـر به شبنم🌱 لطف تــو بیــدار می شود و صبـ☀️ـح، به سلام از جا بر می خیزد .. 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺 چشمی از ببخشایم تا رود آفتابـ☀️ بشوید مرا .. 🌺 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - اقرار اهل سنت به وجود امام عصر - استاد فاطمی نیا.mp3
822.1K
♨️اقرار اهل سنت به وجود امام عصر 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
•••🌸 مےگـوینــد... ولــــےمن مےگویـم شهـدارفتند🌷تاماهم بــه دنبالـشان 🕊 آرے 😔 دلـــ♥️ــــ‌‌رابایـدصـاف ڪرد ایݩ‌شهداچہ‌دیدندڪہ‌اینگونہ‌مےخندند⁉️ 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
اگر کسے میگوید نمیخواهم ، فکر نکنید کہ از میترسد!!! شاید او بہ غیر از " " نیست... 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
♥️ 🦋سال هفتاد و هفت به عنوان رایزن فرهنگی در کشور بوسنی و هرزگوین مشغول خدمت بودیم. برادران آن جا عملیات بازسازی به عهده شون بود و بعد از جنگ، در حال بازسازی🚧 بودند. 🦋یک بار تشریف آوردند آن جا و شب مهمان ما شدند. سوال کردم از تعداد فرزندانشان⁉️ دهه هفتاد بود. حاج قاسم گفت: ما رعایت جمهوری اسلامی رو نکردیم. (یعنی کنترل جمعیت که دوتا بیشتر نشه) 🦋بعد خاطره ای نقل کرد که: من خدمت مقام معظم رهبری رسیدم ، بحث شد من گفتم که ما رعایت قانون جمهوری اسلامی رو نکردیم😅 آقا فرمودند: این قانون رو ما هم قبول نداریم❌ 📚منبع: کتاب حاج قاسم 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
که مُتوݪد شُد بَغلش کردی و گُفتی: دُختر یَعنی رَحمت😍 و رَحمت بَرایم یَعنی .. 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Page250.mp3
978.6K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم ✨سوره مبارکه رعد✨ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠روحیه خوب و پرنشاطی داشت یکبار دیدم در حرم #حضرت_رقیه(س) برای زائرین چایی☕️ میریزد 💠رفتم کنارش👥 هم
🌾در روزگار تازه‌ی غفلت شد 🍂بی اعتنا به عصر جهالت شهید شد🕊 🌾او بر کرانه‌های ازل نشست 🍂عادت نکرده بود به عادت 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌾در روزگار تازه‌ی غفلت #شهید شد 🍂بی اعتنا به عصر جهالت شهید شد🕊 🌾او بر کرانه‌های ازل #تا_ابد نشست 🍂
8⃣6⃣2⃣1⃣ 🌷 🔰آقا حامد سال ها تو فاطمیه (س) طالقانی تبریز به عزاداری🏴 مشغول بود. وقتی ایام می شد یکی از چرخ های مخصوص حمل باندها🔊 رو برای خودش بر میداشت و وظیفه حمل اون چرخ رو به عهده می‌گرفت. 🔰با عشقـ❤️ و علاقه خاصی هم این کار رو انجام می داد. وقتی می شد برای هیئت چهار هزار تا نهار🍲 میدادیم که حامد منتظر می شد همه کم کم برن... تا کار دیگ ها رو شروع کنه... 🔰با گریه😭 و حال عجیبی شروع به کار می کرد.بهش میگفتن آقا حامد شما و همه میشناسنتون بهتره بقیه این کارو انجام بدن. می گفت: "اینجا یه جایی هست که اگه باشی باید شکسته شوی تا بزرگ بشی👌" 🔰و همینطور می گفت: "شفا تو مجلسه، آخر مجلسم شستن دیگ هاست و من از این دیگ ها رو خواهم گرفت" که بالاخره این طور هم شد😔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مراسم بزرگداشت شهادت شهید مدافع حرم حامد جوانی‌🌷 📆پنج شنبه ۵تیرماه ۱۳۹۹ ساعت۱۸ ، قطعه شهدای مدافع حرم با رعایت پروتکل های بهداشتی‌😷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰می‌خواهم گریه کنم 🔸واقعاً از صمیم قلبم #راضی نشده بودم❌ فقط به احترام امین و برای اینکه به عشقش♥️
😍😍 روزِ آماده شدن حلقه‌های ازدواجمون ، گفت : « باید کمی منتظر بمونیم تا آمـاده بشه !! »😇 گفتم : «آمـاده است دیگه ، منتظر موندن نـداره! »😁 حلقه‌هـا رو داده بود تا ۲ حرف روش حک بشه "Z&A"😍 اول اسم هردومون روی هر دو حلقه حک شد!😌 خیلی اهل ذوق بود ؛ سپرده بود که به حالت شکسته حک بشه نه سـاده ؛ واقعاً‌ از من هم که یه خانومم بیشتر ذوق داشت . . . ✍راوی: خانم زهرا حسنوند(همسر شهید) 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #افلاکیان_خاکی 11 📖 چه کار کردی احمق ؟! زدی تو گوش فرمانده سپاه غرب کشور. میدونی چی کارت می کنند؟
🕊 12 📖 گفتند: چند دقیقه دیگه امتحان شروع میشه. صدای اذان از مسجد محل بلند شد. احمد حرکت کرد و رفت به سمت نمازخانه. دنبالش رفتم و گفتم: ... 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#قاب_ماندگار 🎉بعضی ها وقتی #میروند دوست داشتنی تر💖 می شوند ... 🎉امروز روز #تولد_توست ولی بی حضو
مسجد که میرفتم ، چند باری دیدمش... خیلی ازش خوشم می اومد چون مرد بودن را در اون می دیدم... برای رسیدن بهش چله گرفتم ساده زیست بود ، طوریکه خرید عروسی اش فقط یه حلقه ۴۵۰۰ تومنی بود ... مهریه ام ۱۴ سکه و یه سفر حج بود که یه سال بعد ازدواجمون داد؛ -مي گفت مهریه از نون شب واجب تره و باید داد. هیچ وقت بهم نمی گفت عاشقتم... می گفت می گفت اگه عاشقت باشم به زمین می چسبم.... من از سه سال قبل آماده شهادتش بودم، چون می دیدم که برایش ماندن چقدر سخت است ... برای چله گرفتم چون خیلی دوستش داشتم و می خواستم به آنچه که دوست دارد برسد و دوست نداشتم اذیت شود🌸 همسر شهید برای رسیدن و ازدواج با مهدی عسگری چله می گیرد ، ده سال بعد برای رسیدن مهدی به خدا چله می گیرد ... 🌷خوشا زبانی که شهدا را یاد کند با ذکر یک 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣﷽❣ 📚 1⃣ 📖کتاب سه دقیقه تا قیامت داستان زندگی یک هست که طی یک عمل جراحی که داشته به مدت سه دقیقه از دنیا می رود و سپس با شوک ایجاد شده در اتاق عمل دوباره به زندگی برمی گردد. اما در همین زمان کوتاه چیزهایی دیده که درک آن برای افراد عادی خیلی سخت است... 📖البته ایشون در ابتدا به شدت در مورد اینکه ماجراش پخش بشه مقاومت کرده اما در نهایت راضی شده که تا حدی چیزهایی رو تعریف بکنه ...در ادامه بقیه ماجرا را از زبان خود این جانباز عزیز می خوانیم:⇲⇲ 💢پسری بودم که در مسجد و پای منبر منبرها بزرگ شده بودم. در خانواده‌ای مذهبی رشد کردم و در پایگاه بسیج یکی از مساجد شهر فعالیت داشتم. سال‌های آخر دفاع مقدس شب و روز ما حضور در مسجد بود. 💢با اصرار و التماس و دعا و نماز به جبهه اعزام شدم. من در یکی از شهرهای کوچک اصفهان زندگی می کردم. دوران جبهه خیلی زود تمام شد و حسرت شهادت بر دل من ماند.. 💢اما دست از تلاش و انجام معنویات بر نمی داشتم و می‌دانستم که شهدا قبل از جهاد اصغر در جهاد اکبر موفق بودند. به همین خاطر در نوجوانی تمام همت من این بود که گناه نکنم ...وقتی به مسجد می‌رفتم سرم پایین بود که نگاهم با نامحرم برخورد نداشته باشد. 💢یک شب با خدا خلوت کردم و خیلی گریه کردم ... در همان حال و هوای ۱۷ سالگی از خدا خواستم تا من آلوده به این دنیای زشتی‌ها و گناهان نشوم و به حضرت عزرائیل التماس میکردم که جان مرا زودتر بگیرد...! ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
چگونه عبادت کنم_27.mp3
13.16M
؟ 27 🤲 💢عبادت، به زحمت انداختن بدن نیست! بلکه، حرکت قلب به سمت خداست! 💢قدم اول در اصلاحِ عبادت، این است که؛ قلباً عبادات را دوست بداری، و بتوانی زمانی از شبانه‌روز را برایش اختصاص دهی. 👆 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
می گفت: همیشه جان یک #متخصص را همان #تخصصش می گیرد⇜ مثلا یک شناگر توی دریا خفه میشه، یک برق کار رو ه
شب عروسی غیب شان زد، عروس و داماد. نگرانشان شده بودیم. از خانه که راه افتاد بودند بعد دو ساعت هنوز نرسیده بودند سالن. مهمان‌ها داشتند می رفتند که سرو کله شان پیدا شد. رفته بودند بهشت زهرا(س) سر مزار شهدا. برادر خانمش از دوست های قدیم جنگش بود. همان جا به خانمش گفت: " اینجا کنار قبر برادرت جای من است." 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh