🌷شهید نظرزاده 🌷
#فرازی_از_وصیت 4⃣1⃣ 💢قسمتی از وصیت نامه #شهید_مرتضی_عبداللهی ⚜دوست دارم اگر #شهید شدم؛ پیکری ندا
#فرازی_از_وصیت 5⃣1⃣
🌸خواهـران گرامیام
به شما سفارش می ڪنم
با تاسی از حضرت زهرا (س)،
#چادر را بعنوان حجاب برتر انتخاب کنید
🌸ڪہ همانا سیاهی چـادرهای شما در کنار معرفی خـون شهــدا میتواند از حریم اسلام ناب محمدی دفـاع نماید
🌸و ان شاءالله زمینه ساز ظهور و قیـام منجی عالم بشریت مهـدی (عج) شود.
#شهید_مهدی_قره_محمدی 🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔
◈آقا سلام، #روضه_مادر شروع شد
▣باران اشك هاي مكرر😭 شروع شد
◈آقا اجازه هست☝️ بخوانم برايتان
▣اين اتفاق از دم يك #در شروع شد
◈تا ريشه هاي #چادر خاكي مادرت
▣آتش گرفت🔥روضه معجرشروع شد
◈فريادهاي مادر #پهلو شكسته ات
▣تا شد فشار در💥 دو برابر شروع شد
◈اين ماجرا رسيد به آنجا كه نيمه شب
▣بي اختيار گريه #حيدر شروع شد😭
◈وقتي رسيد قصه به اينجاي شعر من
▣ايام خانه داري #دختر شروع شد
◈دختر رسيد تاخود آن لحظه كه ظهر
▣يك ماجرا به قافيه #سر شروع شد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🖤
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
زبان حال #دختر_شهید_مهدی_دهقان کنار #ضریح #خانم_رقیه سلامالله
سلام رقیه جانم♥️
سلام دختر حسین ع
منم #فاطمه
دختر مهدی، کسی که جانانه برای عمه ات ،زینب جنگید👊
پدرم ،نیز چون پدر تو #حسین(ع) جنگید تا
#ظلم_بمیرد...
#اسلام_بماند ...
و #من_بمانم...
راستی بی بی جانم، رقیه جانم، بابای تو هم قول عروسک، داده بود⁉️
#بابامهدیم، به من قول عروسک داده بود ...ولی آدمهای بد و ظالم( اسراییل) نگذاشتند بابام با آوردن عروسک، مرا خوشحال کند😔
اما من ناراحت نیستم، چون #فرزند_شهید هستم و عاشقانه💖 به یاد پدرم راهش را ادامه میدهم.
و عاشقانه #چادر بر سرمیکنم ،تا مشتی به دهن ظالمان بزنم و امام زمانم عج را خوشحال کنم.
خانم جان حالا من برات #عروسک آوردم، تا برای ما دعا کنی
تا منم مثل تو #سرباز امام زمانم باشم و مثل تو در راه امام زمانم بال و پر بگشایم🕊 و پرواز کنم به دیار زیبای عشق و #ایثار...
اینک مرا و همه ی عزیزانم را و همه ی دوستانت را دریاب.
⇜عشق به تو، عزیزحسین ع ...
⇜عشق به همه ی خوبیهاست
مرا دریاب💞
#رقیه_های_زمانه
#دخترا_بابایی_اند
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#دخترها هم شهید میشوند یا شهید پرور🌷 می شوند خواهرم تو مانده ای که #دفاع_کنی ⇜ازآنچه که شهدا برایش
#حرف_دل
#سنگرانه
#شهیده_های_گمنام:
عده ای از #دختران شهید میشوند
آن هم گمنام🌷
دخترانی که چادرشان بوی #زهرا (س) میدهد. دخترانی که کارهایشان به چشم نمی آید و با یک قدرت دیگر معامله کردند✅
دخترانی که بار سنگین #خانه_داری را به دوش میکشند ولی به چشم نمی آید؛ چون #حقوق ندارد
چون از روی #لطف این کار را انجام میدهند. چون فقط با تغییر دکور خانه، دیگران متوجه میشوند خانه🏡 تغییر کرده و کارهای دیگرشان به چشم نمی آید
دخترانی که بوی غذایشان🍲 در خانه میپیچد. به فرزند کوچکشان #قرآن یاد میدهند😍 برایش کتاب میخوانند
به ظاهر خود و کودکشان میرسند
در پای #تلوزیون منتظر هستند
منتظر آمدن صدای #کلید. ین کارها بماند
کنارش مشغول #تحصیل هستند📚
دخترانی که به دور از "چشم و هم چشمی" زندگی میکنند و بر #همسرشان سخت نمیگیرند⛔️ خواسته هایی که در توان همسرشان #نیست را به زبان نمی آورند.
اینها همان #شهیده های گمنامند. جهاد میکنند فقط در میدانِ #جنگ نیستند. کار میکنند فقط آچار به دست نیستند❌
برای همین میگوییم گمنامند
آنها علاوه بر #چادر
خیلی صفات دیگر از مادرشان به ارث برده اند.
روی مزارشان نمینویسند(شهیده)
چون مثل مادرشان #گمنامند
این دختران مورد #ظلم واقع نشدند
اینها معنی #زن بودن را درک کردند❤️
اینها رسالت شریف #مادری را درک کردند.☺️
#مادرے که در دامنش
قاسم سلیمانی ها🌷
احمدی روشن ها🌷
و محمدرضا دهقان ها🌷
رو تربیت میکنه...
اخه شنیدی که میگن
"از دامن زن مرد به معراج میرسه "☝
این کارِ #دختران_زینبی💞 است.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
زینب، دختری که بخاطر #حجابش، منافقین با #چادر_خودش خفه اش کرده و به شهادت رسوندنش😔 مادر این شهیده 1
تو بشو #فرمانده ام
بانــ♥️ـو! سپاهت می شوم
من فدای یک نخ از
#چادر سیاهت می شوم
#حجاب_فاطمی🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
•|♥|•
#بانــــو
#دشمن هرروز از یک رنگی میترسد️
•⇜یک روز ازلباس سبز #سپاه
•⇜️یک روز ازلباس خاکی بسیج ✌️🏻
•⇜️یک روزاز سرخی خون شهیـ❣ـد
💢ولی #هرروز
از سیاهی #چــادر تـــو می ترسد😍
#بانو اسلحه ات را زمین نگـ✘ـذار
#حجاب_فاطمی
#حجاب🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣﷽❣
📚 #رمان
#عاشقانه_شهدا ♥️
#خاطرات_شهید_مهدی_خراسانی
↲به روایت همسرشهید
1⃣ #قسمت_اول
💟بابام همیشه میگفت: تا جایی که بتونم شرایط تحصیلتونو فراهم میکنم دیپلمو که گرفتیداگه #خواستگار خوبی اومد، نباید بهونه بیارید❌ بعد ازدواج اگه شوهرتون راضی بود ادامه تحصیل بدید. مامانم هر از گاهی از زندگی ائمه(ع) برامون میگفت: تا راه و رسم #شوهرداری رو یاد بگیریم
💟به تنها چیزی که فکرشم نمیکردم ازدواج بود☺️ اگه خواستگاری هم میومد ندیده و نشناخته ردش میکردم و می گفتم: میخوام درس📖 بخونم و به آرزوهام برسم. همون روزا بود که #آقامهدی به خونه مون رفت و آمد میکرد خیلی سر به زیر و آقا بود
💟فصل امتحانات نهایی بود، تو حیاط بودم که زنگ🔔 در به صدا در اومد و آقا مهدی یا الله گویان وارد حیاط شد سریع #چادر گلدارمو سر کردم و رفتم جلو در و سلام دادم. آقا مهدی که دید من دسپاچه شدم سرشو انداخت پایین و با همون شرم و حیای همیشگیش جواب سلاممو داد. نگاش که به کتاب📕 تو دستم افتاد، گفت: امتحان دارین #طاهره_خانوم...؟
💟نمیدونم چرا خشکم زده بود الان که یاد اون روز میفتم، خندم میگیره😅 با مِن و مِن کردن گفتم: "بله امتحان زبان..." واسم آرزوی موفقیت کرد. هنوز حرفاش تموم نشده بود که دویدم داخل خونه. یه بارم نزدیک ساعت امتحانم⌚️ بود وسایلمو جمع کرده بودم که برم مدرسه که یهو دیدم با لباس #سربازی دم دره، تازه اومده بود مرخصی
💟مثه همیشه با همون حیا و #نجابتش سرشو انداخت پایین و از جلو در رفت کنار تو مسیر مدام به این فکر میکردم که چقد ایشون مقید به سر زدن به فامیله. البته خودمو اینطور قانع میکردم که آقا مهدی #دوست_داداشمه. واسه همینم هست که میاد خونه مون. کم کم زمزمه علاقه #آقا_مهدی به من♥️ تو خونواده شنیده شد
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📞 از #مجتبی به همه خواهران:
🔰چه زیباست سیاهی #چادر شما، نمیدانم این چه حسی بود که چادر شما
به من میداد😍 اما میدانم که با دیدن آن امید، قوت قلب و #آبرو میگرفتم.
🔰باور کنید چادر شما #نعمت است،
قدر این نعمت را بدانید که به برکتِ
مجاهدت حضرت زهرا سلاماللهعلیها♥️
بدست آمده است.
🔰امیدوارم که #هرگز رنگ سیاه چادر شما کمرنگ و پریده نشود و خدا نکند که روزی #حجاب شما کم رنگ و کم اهمیت شود. که اگر خدای ناخواسته این چنین شود اصلا دوست نمیدارم📛 به ملاقات من سَرِ مزار بیایید😔
#شهید_مجتبی_باباییزاده
#پاسدار_مدافع_وطن
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📚 #رمان_شهدایی
🌷 #خاطرات_شهید_یوسف_کلاهدوز
↶° به روایت: همسرشهید
2⃣ #قسمت_دوم
📝آن زمان مدرسه ها خیلی#مذهبی نبود. کاری به حجاب نداشتند. با این که مدیرمان خیلی روی برداشتن حجاب اصرار داشت، من و چند تا از بچه ها #چادر سرمان می کردیم. مدیر بیش تر وقت ها سر صف تذکر🚨 می داد و بچه های چادری را مسخره می کرد.
📝چون بعضی ها با #چادر_نازک می آمدند، می گفت: این چادرِ شما که حجاب نیست، خودتون رو پشت ویترین کردین. ولی به چادر من کاری نداشت❌ چون همیشه شاگرد اول بودم و برای مدرسه رتبه می آوردم، سخت نمی گرفت. سال چهل و نه، رشته ی #شیمی دانشگاه علوم اصفهان قبول شدم.
📝شیمی راخیلی دوست داشتم. #اولین دختر فامیل بودم که دانشگاه می رفتم. خواهرم که دوسال از من بزرگ تر بود، وقتی دیپلم گرفت، ازدواج کرد. ولی من خیلی دوست داشتم درسم📚 را بخوانم. برای همین، مادر و بابا مخالفتی نکردند. حتی یادم هست چند تا کتاب مرجع بود که لازم داشتم. چندتا کتاب شیمی بود، به زبان انگلیسی.
📝با این که خیلی هم برای درسم لازم نبود، ولی وقتی یک بار بابا می خواست برای کاری به #تهران برود روی کاغذ اسم کتاب ها را نوشتم و گفتم اگر توانست برایم بگیرد. بابا وقتی رفته بود تهران، به چندتا کتاب فروشی سر زده بود تا کتاب ها را پیدا کرده بود✅ خوشحال بود که اهل درس بودم.
📝با همین کارهایش #علاقه ام به درس بیش تر می شد. آن موقع خانواده های مذهبی به سختی با ادامه ی تحصیل دخترشان موافق بودند. فامیل های ما هم چشمشان به من بود. همان روز اولی که سرکلاس نشستم، اوضاع دستم آمد. ما دخترها یک طرف کلاس کنار هم👥 نشستیم. آن هایی هم که خیلی اهل #حجاب و این حرف ها نبودند، تک تک یا با فاصله روی صندلی ها نشستند.
📝کلاس زبان انگلیسی🔠 داشتیم. استاد که وارد شد، نگاهی به بچه ها انداخت و گفت: این چه وضعيه؟ چرا مثل عهد بوق نشستیم؟ دفعه ی دیگه نبینم این طوری نشسته باشین. یه پسر بشینه، یه دختر؛ یکی در میان. ولی ما گوش ندادیم به حرفش. خیلی سخت بود، ولی می خواستیم #خودمان باشیم.
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📚 #رمان_شهدایی
🌷 #خاطرات_شهید_یوسف_کلاهدوز
↶° به روایت: همسرشهید
8⃣ #قسمت_هشتم
💢 #چــندروز بعد حسین📞 تلفــن زد و گــفـت
«چی شــد❓»
مامان هم جــواب راگفت
حسین گفت«پــس #مبارڪه .اتفاقا آقا یوسف تــازه از سفر بــرگــشته
هنوز بــهش نگفــتن ڪــه اون استخاره تــون بــد# اومــده.بهش میگم یــه جلسه دیگه هم بیاد تا صحبت ڪنند.»✨
💢 اما یک جلســه نشد؛ #پنج،شش جلسه با هم حــرف زدیــم. همیشه تنها می آمد،ولی جلسه ی اخــر که منتظـر جـواب قـطعی بــود،با#پدر و مــادرش آمــد.✨
💢 {{یوسف کت و شلوار کرم رنگ پوشیده بود با یک #پیراهن سفید. تازه فهمیده بود که #زهرا همانی است که توی شیراز هم راه خواهرِحسن و زن داداشش آمده بود خانه شان.✨
💢 سرش را زیر انداخته بود
وقتی زهرا پرسید
«شما با شاه موافقین یا مخالف❓»
یوسف از #صراحتش جا خورد. بی اختیار سرش را بالا آورد و نگاهش به#چادر زهرا افتاد که گل های سبز و سفید درشتی داشت.✨
💢تا حالا هیچکس چنین چیزی ازش نپرسیده بود. حالا زهرا این را از او پرسیده بود. اویی که همیشه مراقب بود کسی نفهمد چه فکری می کند.✨
💢 اویی که حتیٰ وقتی دعوتش می کردند مهمانی، می رفت، با این که می دانست آن جا #مشروب هم میخورند
می رفت و به روی خوذش نمی آورد، مشروب نمی خورد اما چیزی هم نمی گفت.✨
💢 یوسف جواب داد
«باید بین من و خودتون محرمانه بمونه. راستش رو بخواین نه. موافق نیستم.»
#زهرا پرسید
«پس چرا رفتین توی ارتش❓»
یوسف گفت
«برای این رفتم توی ارتش که احساس کردم وقتی آدم #منجلابی می بینه، گاهی لازم میشه پاچه هاش رو هم بالا بزنه و بره توی این لجن زار راه بره و از نزدیک لمسش کنه و اون محیط رو بهتر و بیشتر بشناسه✨
💢وظیفه ی خودم می دونستم که برم ارتش و اون قدر به شاه نزدیک بشم که بتونم یک کاری بکنم. فقط خواهش میکنم بین خودمون بمونه.»}}
#ادامه_دارد
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰ما همیشه فکر میکنیم شهدا یه کار خاصیکردن که انقدر پاک بودن و #شهید شدن ... ولی نه رفیق .. واقعیتش
4⃣8⃣2⃣1⃣#خاطرات_شهدا 🌷
🔰دفاع واژهای است از ترکیب عشق💕 و غیرت، که دنیا و لذت هایش نمیتواند مفهوم آن را عوض کند، 👌و مدافع مرد با #غیرتی است که به عشق ارباب، برای دفاع از حریم #آل_الله راهی میشود.
.
🌸جوان خوش تیپ BMW سوار، ثروت و رتبه ۷ #دانشگاه را فدای ایمانش کرد. سرباز امام زمان شد و با #دعای🤲 مادرش راهی سوریه...✨
.
🍃 همه او را با نام جهادی «غریب طوس» میشناختند؛ این نشان از علاقهی مدافع لبنانی به #امام_رضا بود.
شهادت آرزوی قلــ❤️ــبی اش بود که برآورده شد.✨
.
🌸 اقتدا به ارباب کرد. #حسین(ع) شهید شد اما نگران خیمهها ⛺️بود و احمد شهید شد اما نگران مردم دنیا بود.
.
🍃نگران دخترانی که پیرو حضرت_زینب هستند، اما #عکس🖼 هایشان با #چادر حضرت مادر بر روی #پروفایلها خوش رقصی می کند.
.
🌸 نگران حجاب هایی که این روزها رنگ و بوی مدگرایی به خود گرفته اند..
نگران دنیای #مجازی این روزها که ممکن است اعتقاد به محرم و نامحرمی با سرگرمی هایشان فراموش شود.
.
🍃نگران اعتمادی که این روزها به واسطه برنامه های مجازی از دختران و پسران سلب شده است.✨.
💥شهید_احمد_مشلب مدافع شد تا حسین(ع) نگران نگاه حرامی سوی حرم نباشد.
کاش ما هم مدافع ایمانمان باشیم تا او هم نگران تیرهای #شیطان بر قلب❣ هایمان نباشد.✨.
.🌾 #شهید_احمد_مشلب
معروف به شهید Bmw سوار لبنانی.
محل تولد: نبطیه کشور لبنان.
محل شهادت: منطقه الصوامع إدلب سوریه✨
.
📆 تاریخ تـولد:1374/6/9
.
📆 تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
.
📅تاریخ انتشار: ۱۳۹۸/۱۲/۱۰
.
💑 وضعیت تأهل: مجرد
.
🥀محل دفن: گلزارشهدای نبطیه-لبنان
.
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh.
✅دشمــن هرروز از 1 #رنگی میترسد
1 روز از لباس سبــ💚ــز سپاه
1 روز از لباس خاکــ💛ــی بسیج
1 روز از سرخــ❤️ــی خون شهید
1 روز از جوهر آبــ💙ــی انگشتمان پس از رای دادن
🌴 ولی هر روز
از سیـــ🖤ــاهی #چـــادر تو میترسدبانــــــو
اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج 🌷
#چادریا_فرشته_ترند😊
#به_شرط_حیا😉
#تلنگرانه💥
•
🌾- دلمبراتمیسوزه
+چرا⁉️
- چونبرات#شهادتمینویسم
باگناهاتخطمیزنے....❌
#خطمیزنے❗️
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh┄
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌼🍂🌻🍂🌼🍃 🔻همسر #شهید_حسن_آبشناسان: ❤️✨آستان ملکوتی #امام_هشتم، او را شیفته خود کرده بود و به همین
#تلنگر
#حتما_بخونید 😌
🌱اگر به تو آموختند که
#پسرا شیرن #دخترا 🧕موشن
شهید #مطهری به من آموخت زن و
مرد #متفاوت هستند و نباید یکسان باشند
چون #ظلم به زن است یکسانی.
ا👨🏻,,,⛏ ا
🍁اگر #غیرت را #دخالت معنا کردند
و #باحیا شدن را در صندوق کردن..
شهیدمطهری به من گفت غیرت عشق مرد
به ناموسش است و حیا #احترام زن به خودش..
🍀اگربه تو آموختند که
#بیحیایی زن برایش آزادی است
و با #چادر او را اسیر میکنیم..!
#شهیدمطهری در کتاب حقوق زن به من
آموخت که حجاب امنیت است و #بی_حجابی
اسیر دست مردان هوسباز شدن ...
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🏕خیمہ زدے بہ #چادر خاکے ِ مادرٺ
تا #درس نوکرے بدهے بر تبار ما
🏕اے #ڪاش با دعاے 🤲شما تا خدا رویم همراه تو زیارٺ #ڪربلا رویم
🌻تعجیل درفرج #پنج صلوات
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
2⃣4⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷 📝دل نوشته #شهید حججی در محرم🏴 سال ۹۵:👇 🥀🌱یا رب #الحسین علیهالسلام 🔰خدایا
#تلتگرانه💥
🌀مانتو هر #چقدر هم بلند و گشاد باشد...
🌀آخرش #چادر نمیشه...
میراث خاکی #حضرت زهرا(س)چادر هست❤️:)♡°....
#شهید_محسن_حججی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 9⃣4⃣#قسمت_چهل_نوهم 💢... #ضجه مى زنند و #آلودگان به این
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
0⃣5⃣#قسمت_پنجاه
💢نه، باور نمى توان کرد....
اینهمه #زیور و #تزیین و #آذین براى چیست؟این صداى #ساز و #دهل و #دف از چه روست؟این #مطربان و #مغنیان درکوچه و خیابان چه مى کنند؟
این مردم به #شادخوارى کدام #فتح و #پیروزى اینچنین دست مى افشانند و پاى مى کوبند؟در این چند صباح،....
چه اتفاقى در عالم افتاده است ؟
چه بلایى ، چه حادثه اى ، چه زلزله اى ،
🖤#کوفه و #مردمش را اینچین #دگرگون کرده است؟چرا #همه_چشمها #خیره به این کاروان #غریب است ؟
به دختران و زنان #بى_سرپناه ؟
این چشمهاى #دریده از این کاروان چه مى خواهند؟فریاد مى زنى :_✨اى اهل کوفه ! از خدا و رسولش شرم نمى کنید که چشم به #حرم_پیامبر دوخته اید؟
از خیل #جمعیتى که به نظاره ایستاده اید، زنى پا پیش مى گذارد و مى پرسد:
_شما اسیران ، از کدام فرقه اید؟
💢پس این #جشن و پایکوبى و هیاهو براى ورود این کاروان کوچک اسراست ؟!عجب ! و این مردم نمى دانند که در فتح کدام جبهه، در #پیروزى_کدام_جنگ
و براى #اسارت کدام دشمن ،🐲پایکوبى مى کنند؟نگاهى به اوضاع #دگرگون شهر مى اندازى... و نگاهى به کاروان خسته اسرا.... و پاسخ مى دهى :
ما اسیران ، از خاندان محمدمصطفائیم!
🖤زن ، گاهى پیشتر مى آید و با #وحشت و #حیرت مى پرسد: _و شما بانو؟! و مى شنود: ✨من زینبم! دختر پیامبر و على.و زن #صیحه مى کشد:
_خاك بر چشم من! و با شتاب به #خانه مى دود و هر چه #چادر و #معجز و #مقنعه و #سرپوش دارد، پیش مى آورد و در میان #گریه مى گوید: _بانوى من ! اینها را میان بانوان ودختران کاروان قسمت کنید.
💢تو لحظه اى به او و آنچه آورده است ، نگاه مى کنى.... زن، التماس مى کند:_این #هدیه است. تو را به خدا بپذیرید.لباسها را از دست زن مى گیرى و او را دعا مى کنى.پارچه ها و لباسها، دست به دست میان زنان و دختران مى گردد.... و هر کس به قدر #نیاز، تکه اى از آن بر مى دارد.#زجر_بن_قیس که #زن را به هنگام این مراوده دیده است، او را دشنام مى دهد و مى دهد و دنبال مى کند.... زن مى گریزد...
#ادامه_دارد....
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
#خواهرم
اگر به اینـ باور بِرِسـے ڪ🍃
این #چادر🌸
همان چادریست ڪ→
پشت دَر سوخت🔥
ولـے از سَرِ
#حضرت_زهرا نَیُفتاد...َ😌
هرگز سرتْ #شُلْ نمـے شود 🌸
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🔰مجلس حسین، پناهی است برای دل های بریده و چشم های خسته از #گناه😔 برای آنان که میخواهند #بغض های پیچک شده در گلو را ببارند. برای نوکرهایی که دلشان به عشق ارباب♥️ می تپد،بی قرارِ قرار #روضه اند و نام #حسین تسکین قلبشان
🔰برای آنان که راه را اشتباه رفته و امضایشان، پای اعمالی است📝 که از انجامش نادماند. توبه کرده و اشک می ریزند و لقب #حر می گیرند به رسم #حرّ_کربلا😓
🔰حر، همان دشمنی که دقایق آخر پشیمان شد از مخالفت با #امام_زمان و بستن آب بر روی اهل خیام. شرمگین، با کفش های آویزان بر گردن و خجالت چین شده بر پیشانی ، سوی حسین آمد. #توبه کرد و دقایق آخر، سر بر زانوی امامش شهد #شهادت نوشید
🔰حرِ کربلا راهنما شد برای بازگشت از تاریکی بسوی نور💫برای آنان که در خواب #غفلت بودند اما امید بیداری داشتند. بعد از او حرهای زیادی متولد شدند مثل طیب حاج رضایی، راه را اشتباه رفته بود. عکس رضاشاه بر بدنش حک بود اما همچنان کبوتر دلش در #هیئت حسین بال و پر می زد🕊
🔰وقتی حرف از بی حجابی و #چادر از سر کشیدن شد، دلش رفت سوی عاشورا و خیمه ها، معجرهایی که از سر کشیده شد و موهایی که سوخت.نبض #غیرتش اجازه نداد سکوت کند و همان جا بود که برگشت😔 بهای برگشتنش، #زندان بود و شکنجه. در آخر هم تیرباران💥 اما پای اعتقادش ماند و شد #حرِّ_انقلاب
🔰می گویند ذکر لبش #خدایا پاکم کن و خاکم کن بوده است. به گمانم دعای حرِّهای زمان مستجاب می شود.طیب، #طیب و طاهر خاک شد. در کوچه های #دنیا گمراه شده ام.دلم حرشدن میخواهد. ای که مرا خواندهای، راه نشانم بده.
#شهید_طیب_حاج_رضایی
#سالروز_شهادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💥خدمتی که ذخیره آخرت شد؛ 🔰در سفری که به #کربلا داشتیم شهید حسین هریری در حال قدم زدن در اطراف بین ا
#همسر_شهید:
🔸وقتی که از مراسم #وداع با شهید برگشتم ساعت⏰ یازده صبح بود که با همان چادر سیاه خسته #خوابم برد....
🔹در خواب «حسین» را با همان لباسهای #خاکی در ضریح حضرت بیبی #زینب (سلام الله) دیدم😍 دستمال سفید در دستش بود و با لبخند گفت: اجازه میدهی #ضریح را تمیز کنم⁉️
🔸من هم با #چادر سیاه که به سر داشتم و با چشمان گریان😭 روبهروی او ایستاده بودم. سرم را به علامت #تأیید تکان دادم. در صورتی که من تا حالا نه #سوریه رفته بودم که ببینم ضریح بیبی زینب (سلام الله) به چه صورت است و ✘نه عکسی از آنجا دیده بودم.
🔹وقتی که عکس #ضریح را به من نشان دادند دیدم دقیقاً👌 همان چیزی است که در خواب دیدم....
#تخریب_چی_مدافع_حرم
#شهید_حسین_هریری🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#تلنــگـــــــ🔔ــــــر
#شــهادت قسمت ما میشد ای کاش...
❌میتــرسم از خــودم زمـانی که؛
⇜"دلِ مــادر خـودم" را میشــ⚡️ـکنم
و در عـین حـال بر احوالِ دلِ💔 #مادران_شهدا گریـه میکنم...
❌میتــرسم از خـودم زمانی کـه؛
⇜به #نامحرم نگــاه میکنم!
و در عیـن حال هیئت🏴 میروم
و بر #امام_حسین اشک میریزم😭
و از #شهدا🌷 دم میزنـم...
❌میترسـم از خـودم زمانی که؛
⇜از اهل بیت و شهدا🌷 دم میزنـم
و #نمـازم اول وقت نیست✘
❌میترسـم از خودم زمانی که؛
⇜عاشق #شهادت هستم
و اخلاق و ادب ندارم😔
تکلیف مدار نیستم...
❌میترسـم از خـودم زمـانی که؛
⇜از #عشقِ امام خامنه ای💖 دم میزنـم و به حرف ها و خواسته هایشان #بی_توجهـم😞
❌میترسـم از خـودم زمانی که؛
⇜ #چادر سر می کنم
ولی گفتگو با #نامـحــرم برایم عادی شده...
❌میترسم از خـودم زمانی کـه؛
⇜حرفـ هایـم با عملــم فرسنـگ ها فاصله دارد💕
باید #قتلگاهی رقم زد
باید کشت💔
▪️منیت را
▫️تکبر را
▪️دلبستگی را
▫️غرور را
▪️غفلت را
▫️آرزوهای دراز را
باید از خود گذشت!
باید کشت #نفس را...
#شهادت_درد_دارد!
دردش کشتـ⚡️ـن لذت هاست...
💥امان از #نفس توجیه گر💥
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🍃🌺🍃🌺
#خواهر_چادری
غرب تهاجم فرهنگی اش را
از #چادر تو شروع ڪرده...
پـس چادرت #خط_مقدم این جبهه است
۸سال مردها مان جنگیدند
وامروز #جنگ دست شماست
بجنگید! تاپای❣جـان❣
✌️نَصرُ من الله..
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#مادر_برایت_نوشت...✍
🍂حسین جان ...
دیروز پنجم آذر، روز بسیج بود.
در چنین روزی بود در مراسم #هفته_بسیج که از سپاه کربلا زنگ زده بودندو گفتند کارت در سپاه درست شد و باید بروی.
💢چادر سر کردم و آمدم بیرون تا تو را پیدا کنم و بفرستمت که بروی ساری. وقتی دیدمت با #خوشحالی این خبر را به تو دادم و رفتی🚶♂
💢امروز هم #چادر سر کردم و آمدم بیرون، رفتم مصلی شاید تو را پیدا کنم میان جمع بسیجیان ولی تورا نیافتم😭 اما داخل مصلی به گونه ای دیگر پیدایت کردم در تصاویری که از تو پخش شده بود و شدی #الگویی برای جوانان...
#هفته_بسیج_گرامیباد✌️🇮🇷
#شهید_حسین_مشتاقی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#دخترها هم شهید میشوند یا شهید پرور🌷 می شوند خواهرم تو مانده ای که #دفاع_کنی ⇜ازآنچه که شهدا برایش
#حرف_دل
#سنگرانه
#شهیده_های_گمنام:
عده ای از #دختران شهید میشوند
آن هم گمنام🌷
دخترانی که چادرشان بوی #زهرا (س) میدهد. دخترانی که کارهایشان به چشم نمی آید و با یک قدرت دیگر معامله کردند✅
دخترانی که بار سنگین #خانه_داری را به دوش میکشند ولی به چشم نمی آید؛ چون #حقوق ندارد
چون از روی #لطف این کار را انجام میدهند. چون فقط با تغییر دکور خانه، دیگران متوجه میشوند خانه🏡 تغییر کرده و کارهای دیگرشان به چشم نمی آید
دخترانی که بوی غذایشان🍲 در خانه میپیچد. به فرزند کوچکشان #قرآن یاد میدهند😍 برایش کتاب میخوانند
به ظاهر خود و کودکشان میرسند
در پای #تلوزیون منتظر هستند
منتظر آمدن صدای #کلید. ین کارها بماند
کنارش مشغول #تحصیل هستند📚
دخترانی که به دور از "چشم و هم چشمی" زندگی میکنند و بر #همسرشان سخت نمیگیرند⛔️ خواسته هایی که در توان همسرشان #نیست را به زبان نمی آورند.
اینها همان #شهیده های گمنامند. جهاد میکنند فقط در میدانِ #جنگ نیستند. کار میکنند فقط آچار به دست نیستند❌
برای همین میگوییم گمنامند
آنها علاوه بر #چادر
خیلی صفات دیگر از مادرشان به ارث برده اند.
روی مزارشان نمینویسند(شهیده)
چون مثل مادرشان #گمنامند
این دختران مورد #ظلم واقع نشدند
اینها معنی #زن بودن را درک کردند❤️
اینها رسالت شریف #مادری را درک کردند.☺️
#مادرے که در دامنش
#قاسم_سلیمانی ها🌷
احمدی روشن ها🌷
و محمدرضا دهقان ها🌷
رو تربیت میکنه...
اخه شنیدی که میگن
از دامن زن مرد به معراج میرسه☝
این کارِ #دختران_زینبی💞 است.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🏕خیمہ زدے بہ #چادر خاکے ِ مادرٺ
تا #درس نوکرے بدهے بر تبار ما
🏕اے #ڪاش با دعاے 🤲شما تا خدا رویم همراه تو زیارٺ #ڪربلا رویم
🌻تعجیل درفرج #پنج صلوات
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
گفتم:
کاش میشد منم همراهت به#جبهه بیام .🙏
لبخندے زد و پاسخی داد که قانعم کرد.🤗
گفت:
هیچ میدونی سیاهی #چادر تو ، از #سرخی خون من کوبنده تر است؟
همین#حجابت را رعایت کنی، مبارزه ات را انجام داده اے .💪
#همسرشهیدمحمدرضانظافت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh