شهید شو 🌷
💔 🔴 #خواهرم حواست هست⁉️ این چادر که سَر کرده ای برای like گرفتن نیست ⛔️ با #چادر_مادرمان_حضرت_زهر
💔
مصی جون
نمیخوای هشتکی، چیزی بسازی؟؟
مثلا
#نه_به_قوانین_اجباری_ملکه‼️
آهان از اتاق فرمان اشاره میکنن
اونوقت مصی پول این تبلیغات
ضد حجاب رو از کی بگیره؟!😬
#حجاب
#عفاف
#مصی
#ملکه_ستمگر😒
#اندڪےبصیرت
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #معرفےشھداےدفترحزب_جمهورےاسلامی #گذرے_ڪوتاھ_بر_زندگی_شھدا شهیدی که در مجلس، انحرافات جریان ضد ول
💔
#معرفےشھداےدفترحزب_جمهورےاسلامی
#گذرے_ڪوتاھ_بر_زندگی_شھدا
#شھیدعلےاکبر_دهقان:
در سال 1327 در تربت جام زاده شد.
در خانوادهای کارگر و مهاجر که از یزد به آنجا آمده بود، بزرگ شد و دیپلم طبیعی و فوق دیپلم ریاضی را اخذ و بلافاصله به #تدریس در دبیرستانهای شهرش پرداخت.
در همان ایام انجمن #مبارزه_با_بهائیت را پایهگذاری کرد
و در کنار آن #صندوق_قرض_الحسنه المهدی(عج) را به گونهای آبرومند تاسیس و اداره کرد.
بارها از سوی ساواک مورد هجوم واقع شد و در جریانات انقلاب به عنوان پیشرو و خط دهنده شهرت یافت.
با برگزاری نخستین دوره مجلس شورای اسلامی به #نمایندگی از مردم تربت جام به مجلس رفت و در شامگاه هفتم تیر 1360 به شهادت رسید.
❣
#خون_عشاق_سر_وقت_خودش_خواهدریخت
#شھیدترور
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
#اختصاصے_ڪانال_آھ...
✨أمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَکْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَليلاً ما تَذَکَّرُونَ "
" نَّمل : ۶۲"
⁉️کیست که درمانده را زمانی که او را بخواند اجابت کند، و گرفتاری را بر طرف سازد و شما را جانشینان این زمین قرار دهد
🍃🍀🍃 امام صادق علیهالسلام در تفسيرِ آيهٔ ٦۲ سورهٔ نمل می فرمایند:
✨🌼✨ " قائمِ ما عليه السلام هر لحظه، خدای تعالی را برای رفعِ گرفتاری ها و دشواری ها می خواند، و به زودی خدای تعالی او را بر کُرسيِ اقتدارِ جهانی می نِشاند.»
📚الزام النواصب، ص١٧٢
یا غفار:
💕 @aah3noghte💕
💐🌸اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج بحق زینب کبری س🌸💐
شهید شو 🌷
💔 🌷 #بسم_رب_المھدی 🌷 #و_آنڪہ_دیرتر_آمد #پارت_بیست_و_پنجم... به همین شیوه او را آرا
💔
🌷 #بسم_رب_المھدی 🌷
#و_آنڪہ_دیرتر_آمد
#پارت_بیست_و_ششم...
چهارده نفر بودند و من جلو دارشان.
هر وقت برمیگشتم و به صورت یکی از آنها نگاه میکردم چنان تبسم مخلصانه و مهربانی میکرد که شرمنده میشدم.
جعفر سوار همان شتر نر بدقلق بود که حالا با ارامش پیش میرفت.
ظهر به واحه ای رسیدیم و توقف کردیم تا نماز بخوانیم و لقمه نانی بخوریم.
تا به خود بجنبم آنها شتر هارا نشانده بودند و این وظیفه ی من بود نه انها.
نمازشان را به جماعت خواندند و من به فرادا....
طبق عادت به گوشه ای نشستم و بقچه ی نان و خرمایم را باز کردم. اولین لقمه را که به دهان گذاشتم، چشمم به انها افتاد که دور سفرشان نشسته اند و بی انکه دست به غذا ببرند خیره ی من اند.😳
گفتم:
"بفرمایید غذایتان را بخورید."😊
مسن ترین آنها که نامش سیاح بود، گفت:
"چه معنی دارد که آنجا تنها نشسته ای و غذا میخوری؟ خدا گواه است که اگر نیایی و کنار سفره ی ما بنشینی، دست به غذا نمیبریم."😊
محمد سرک کشید و گفت:
"ببینم چه میخوری؟ نکند غذایتان از خوراک ما رنگین تر است؟"😉
خجالت کشیدم و سفره ی نان و خرما را برداشتم و کنار آنها نشستم.😅
خوراکشان مثل من نان و خرما بود، منتها خرمای آنها رطب بود و خرمای من خارک.
به یاد ندارم در هیچ سفری غذا آنقدر به من مزه داده باشد.
حرف ها و شوخی های شیرینی میکردند و با من درست مثل یکی از خودشان رفتار میکردند.😊
بعد از غذا نوشیدنی گوارایی به نام چای گرداندند که خستگی را از تنم به در کرد.😋
دوباره به راه افتادیم، اما من دلم میخواست این سفر هیچوقت تمام نشود و من از دیدن آن صورتهای بشاش و مهربانشان محروم نشوم.
چند روزی که گذشت انس و الفت عجیبی به انها پیدا کردم. بخصوص نماز خواندن و دعاهای شبانه شان بسیار دلنشین بود.😍
برایم خیلی سخت بود که نمیتوانستم در عبادت هم مانند غذاخوردن و خوابیدن هم با آنها شریک شوم...
#ادامه_دارد...
#نذر_ظهورش_صلوات✨
💕 @aah3noghte💕
#انتشارحتماباذکرلینک
چون بزرگوارانِ همراه،
زحمت تایپ رو کشیدن،
کپی بدون ذکر لینک مورد رضایت نیست
شهید شو 🌷
💔 #عاشقانه_شهدایی او که انگار از اول #بله رو شنیده، شروع کرد درباره آینده ی شغلی اش حرف زد گفت؛
💔
#عاشقانه_شهدایی
یک روز
#یک_ساعت دیر به خانه آمد
گلایه کردم...
#هجده_سال از او بےخبر بودم...
#آزاده_شھیدحسین_لشگری
#تصویربازشود
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
#عشق_آسمونی
💕 @aah3noghte💕
مطالب خاص مذهبی_شھدایی را اینجا بخوانید
💔
و با چه قید بگویم؟
"حسین! دوستت دارم"
که تا ابد
که هنوز و همیشه
اربابم...
#اللهمارزقنازیارتالحسینعلیهالسلام
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#السلامعلیڪدلتنگم💔
#آھ_ڪربلا
💕 @aah3noghte💕
💔
دنبال رفیـــق خــــوب باید گشت
چون چیزی نیست ڪه راحت به دست بیاید
و اگر پیـــدا ڪردی ،
باید مراقــب باشی او را از دست ندهی.
و #شھدا، بهترین رفقایند❤️
#شھیدجوادمحمدی
#رفیق_شھید
#رفاقت
#شھادت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
#انتشارحتماباذکرلینک
شهید شو 🌷
💔 رمان #رهائے_از_شــب #قسمت_دوم 🍁🌻یادش بخیر !! بچگے هام چقدر مسجد میرفتم.اون هم تو قسمت مردونہ
💔
رمان #رهائے_از_شــب ☄
#قسمت_سوم
بعد از رسیدن بہ سن تڪلیف فڪرڪنم فقط سہ یا چهاربارتو مسجد در صف نمازگزاران خانوم ایستادم
ولے آنجا بودنم هیچ لطفی نداشت.
چون ڪسے منو سیده خانوم صدا نمیڪرد!
چون هیبت آقام ڪنارم نبود.
از طرفے چندبار این حاج خانومهایے ڪه ڪنارم نشستہ بودن از #نمازم_ایراد_میگرفتن……😕😒
یڪیشون ڪه آخرین سرے برگشت با #لحن_بد بهم گفت :😏
-دختر تو ڪه بلد نیستے درست نماز بخونے چرا میاے صفهاے اول،نماز ما هم بهم میریزے؟.پاشو برو عقب.!!!
بعد با سرعت جانمازمو جمع ڪرد
بازومم گرفت بلندم ڪرد 😢
و با#صداے_نسبتا_بلندے روبہ عقب صدا زد:
-خانوم حسینے جان بیا اینجا برات جا گرفتم.😶
وبدون اینڪه بہ #بغض گره خورده تو سینہ ے من فڪر کنہ😢 و #اشڪ چشمهامو ببینهہ
شروع ڪرد برای خانوم حسینی از #اشڪالات نمازے من #صحبت ڪردن..
و #اینقدر_بلند_تعریف_میڪرد ڪه #صفهایے_عقب و هم #توجهشون بہ سمت من جلب شد
و شروع ڪردن بہ #اظهار_فضل_ڪردن..
و من در حالیکہ داشتم از شدت #خجالت آب میشدم بہ سمت #آخرین_صف نمازگزاران پناه بردم و در طول نماز فقط #اشڪ میریختم .😭
🌹🍃🌹
اون شب آخرین حضور من در مسجد رقم خورد
ودیگہ هیچ وقت نرفتم
و هرچقدر آقام بازبون خوش وناخوش میگفت گوشم بدهڪار نبود ڪه نبود.
میگفتم
_یا میام پیش خودت نماز میخونم یا اصلن حرفشو نزن.!!!🙁
البته اگر دروغ نگم یڪبار دیگہ هم رفتم مسجد. پانزده سال پیش واسہ فوت آقام.😒
#ادامه_دارد...
✍نویسنده داستان:
#ف_مقیمے
💕 @aah3noghte💕
#ڪپےباصلوات🌼
شهید شو 🌷
💔 رمان #رهائے_از_شــب ☄ #قسمت_سوم بعد از رسیدن بہ سن تڪلیف فڪرڪنم فقط سہ یا چهاربارتو مسجد در
💔
رمان #رهائے_از_شــب ☄
#قسمت_چهارم
آقام ڪه رفت سیده خانومم رفت….😞
غیر از پیش نماز اون سالها، فقط آقام بود ڪه سیده خانوم صدام میڪرد.
بقیه صدام میڪردن رقی(مخفف اسم رقیه)
اینقدر منو با این اسم صدا زدند ڪه دیگہ از اسمم بدم میومد.😐
هرچقدر هم آقام میگفت این اسم مبارڪه نباید شڪستش ڪسے براے حرفش تره خورد نمیڪرد.😒
البتہ در حضور خودش رقیہ خطابم میڪردند ولے در زمان غیبتش من رقے بودم
و دلیل میاوردن ڪه ما عادت ڪردیم به رقی.
رقیہ تو دهنمون نمیچرخہ!!
🍃🌹🍃
اول دبیرستان بودم ڪه بہ پیشنهاد دوست’ صمیمیم اسمم رو عوض ڪردم و تو مدرسه همہ صدام میزدند عسل!!!
دوستم عاطفه،عاشق این اسم بود و چون بہ گفتہ ی خودش عاشق منم بود دلش میخواست همه منو به این اسم صدابزنند.
عاطفہ بهترین دوست وهمدم من بعد ازمرگ آقام بود.😊
🍃🌹🍃
من فقط سیزده سال داشتم که آقام تصادف کرد و مرد.😔
مامانمم که تو چهارسالگے بخاطر هپاتیت ترڪم ڪرد
و از خودش براے من فقط یڪ مشت خاطره ے دست به دست چرخیده و یڪ آلبوم عڪس بجا گذاشت ڪه نصف بیشتر عڪسهاش دست بدست بین خالہ هام و داییهام پخش شد واسہ یادگاری! !!
از وقتی ڪه یادم میاد واقعا جاے خالی مادرم محسوس بود.
هرچند ڪه آقام هوامو داشت و نمیذاشت تو دلم آب تڪون بخوره.
🌹🍃🌹
ولے شاید بزرگترین اشتباه آقام این بود ڪه واسه ترو خشڪ ڪردن من، دست به دامن دخترعموی ترشیده ش شد
وگول مهربونیهای الکیشو خورد و عقدش کرد.
تا وقتی که مهری بچہ نداشت برام یکمی مادرے میکرد
ولے همچین ڪه بچہ ش بدنیا اومد بدقلقے هاش شروع شد و من تبدیل شدم به هووش.
مخصوصا وقتے میدید آقام از درڪه تو میاد برام تحفہ میاره آتش حسادت توچشمش زبونہ میڪشید
ولے جرات نداشت به آقام چیزے بگہ
چون شرط آقام واسہ ازدواج احترام ومحبت به من بود.
#ادامه_دارد...
نویسنده؛
#ف_مقیمے
💕 @aah3noghte💕
#ڪپےباصلوات🌼
narimani-jore-jore-navadiha.ir_.mp3
4.69M
💔
جرعه جرعه تشنه ی شهادتم
تشنه ام به خون خصم آل علی
سرگونیه رژیم آل یهود
این همیشه بوده رسم آل علی
#سیدرضانریمانی
#پیشنهاددانلود👌
💕 @aah3noghte💕
#فرواردکن_مومن!