#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
🔹روضۀ مادر🔹
بغض کرد و گفت مردم! شعلهها از در گذشت
بر سر دختر چه آمد تا که بابا درگذشت
زد به سینه، چند یازهرای اشکآلود گفت
بعداز آن از چند و چون روضۀ مادر گذشت
روضهخوان رفت و به ظهر داغ عاشورا رسید
من همان جا ایستادم... شعلهها از در گذشت
من میان کوچه بودم روضهخوان در کربلا
آه، آن شب بر دل من روضهای دیگر گذشت
تازیانه رفت بالا و غلاف آمد فرود
تیغ پشت تیغ از جسم علی اکبر گذشت
شعله بود و محسن ششماهه و دیوار و در
تیری آمد از گلوی تشنۀ اصغر گذشت..
ریسمان بر گردن حبلالمتین انداختند
قافله از بین غوغای تماشاگر گذشت
ذکر حیدر داشت زهرا، مسجد از جا کنده شد
ذکر حیدر داشت مولا از دل لشکر گذشت
درد پهلو، زخم بازو... فاطمه از پا نشست
تیر و نیزه از تن فرزند پیغمبر گذشت
من سراپا اشک بودم، طاقتم از دست رفت
روضهخوان از ماجرای خنجر و حنجر گذشت
روضهها اینجا گره میخورد، بابا رفته بود
هیچکس اما نمیداند چه بر دختر گذشت
📝 #علی_سلیمیان
🌐 shereheyat.ir/node/4448
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از ریحانه
تشرف جبرئیل خدمت حضرت زهرا.mp3
3.87M
🎙بشنوید | بغض رهبر انقلاب هنگام تعریف ماجرای تشرف مکرر جناب جبرئیل به خدمت حضرت زهرا سلام الله علیها.
این کلیپ صوتی را با 🎧 بشنوید.
🗓 ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
🌱 @khamenei_Reyhaneh
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
فرازی از یک #مثنوی
🔹یار علی🔹
..پیغمبر و زهرا و حیدر یک وجودند
روز ازل تصویر یک آیینه بودند
این هر سه یک نورند و دارای سه اسماند
در اصل، یک روح مجرّد در سه جسماند
این بضعۀ طاهاست بلکه روح طاهاست
مرضیّه، زهرا، فاطمه، روحی فداهاست...
این آسمانِ آسمانها در زمین است
محکمترین رکن امیرالمؤمنین است...
مقصود حق در سوره کوثر جز او کیست؟
دخت رسول و همسر حیدر جز او کیست؟
تو کیستی افلاکی افلاکیانی
کز لطف و رحمت همنشین با خاکیانی
فردوس، مسکینِ در کاشانۀ توست
بارِ ولایت همچنان بر شانۀ توست...
آدم چو در امواج غم نام تو را گفت
ذات الهی توبه او را پذیرفت
تو کیستی؟ که ذات پاک بینیازت
نازد به اوج بینیازی بر نمازت
تو کیستی؟ که عقل کلّ گوید فدایت
یا دست بوسد یا که خیزد پیش پایت...
تو کیستی؟ که وحی جوشد از پیامت
بعد از نبی، جبریل گشته همکلامت
تو کیستی؟ که روز و شب ختم نبوّت
کرده زیارت خانهات را پنج نوبت
تو آفتابی و جهان دریایِ نورت
تو نخل نوری، قلب احمد کوهِ طورت
تو عصمة اللّهی و ما غرق گناهیم
تو چشم حقّی، ما اسیر یک نگاهیم
تو بیکران دریای رحمت، ما حُبابیم
تو مهری و ما ذرّههای بیحسابیم
روز قیامت روز وانفساست فردا
ای وای بر آنکس که بیزهراست فردا
ای وای بر آنان که عهدت را شکستند
هنگام استمدادِ تو ساکت نشستند...
باید بگویم فاطمه یار علی بود
تا پای جان تنها طرفدار علی بود
شیعه جدا از آل پیغمبر نگردد
یک گام از راهی که رفته بر نگردد
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/3593
✅ @ShereHeyat
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔹مرز بهشت و دوزخ🔹
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است..
او فاطمهست معنی این نام را هنوز
از هر زبان که میشنوم نامکرّر است..
در کوچه بوی آتش و در خانه عطر گل
مرز بهشت و دوزخ از آن روز این در است
با پهلوی شکسته هم از کوه، کوهتر
با قامت خمیده هم از آسمان سر است
لبخند میزند که بخندند بچهها
مادر اگر که جان بدهد باز مادر است
مولا هنوز اوّل بیهمنفس شدن
بانو در انتظار نفسهای آخر است!
📝 #مهدی_مردانی
🌐 shereheyat.ir/node/1928
✅ @ShereHeyat
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔹مرهم🔹
جايی برای كوثر و زمزم درست كن
اَسما! برای فاطمه مرهم درست كن
تابوت كوچكی كه بميرم درون آن
با چند تخته چوب برايم درست كن
تا داغ اين شقايق زخمی نهان شود
تابوتی از لطافت شبنم درست كن
مثل شروع زندگی مرتضی و من
بیزرق و برق، ساده و محكم درست كن
از جنس هيزمی كه در خانه سوخت، نه
از چند چوب و تختۀ مَحْرَم درست كن
طوری كه هيچ خون نچكد از كنارهاش
مثل هلال لاله كمی خم درست كن
📝 #سیدرضا_جعفری
🌐 shereheyat.ir/node/1210
✅ @ShereHeyat
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔹یادگار تو🔹
هجده بهار رفت، زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست
آغوش خاکهای زمین منزل تو نیست
دست خدا برآمده در انتظار توست
ماه کبود! روی نپوشانی از علی
دریای تو همیشه دلش بیقرار توست
باور نمیکنم که تو دور از دل منی
هرجا دلی شکست همان جا مزار توست
بانوی آبهای جهان! آبروی ما
از اشک تو، عبادت تو، اعتبار توست
شکرخدا که سایۀ تو بر سر من است
چادر حجاب نیست فقط، یادگار توست
📝 #فاطمه_نوری
🌐 shereheyat.ir/node/1225
✅ @ShereHeyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از جاری لطف آسمانها میگفت
از رحمت بیکران دریا میگفت
در محضر مادر شهیدان، با اشک
از مادری حضرت زهرا میگفت
📝 #سیدمحمدجواد_شرافت
✅ @ShereHeyat
#فاطمیه
#امام_عصر علیهالسلام
#دوبیتی
🔹مزار بینشان🔹
ببین، تاریخ در تکرار ماندهست
جهان در حسرت بسیار ماندهست
نمیآیی چرا؟ چشمانتظارت
گلی بین در و دیوار ماندهست
دل سبز و جوانی دارد این گل
ولی قدِّ کمانی دارد این گل
بیا، چشمانتظار توست آخر
مزار بینشانی دارد این گل
جهان در انتظار آفتاب است
تمام رنجهایش بیحساب است
کسی با ذوالفقار از دور پیداست
جهان در معرض یک انقلاب است
📝 #سیدحبیب_نظاری
🌐 shereheyat.ir/node/2409
✅ @ShereHeyat
📗 معرفی کتاب #آینه_بیغبار (دفتر سوم)
📖 گزینش و تحلیل چند شعر فاطمی
✍🏻 به اهتمام استاد #سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
🔹 این کتاب به دنبال آن است که با طرح چند سؤال مهم، ذهن مخاطبان را به کلنجار وادارد:
ـ مرز بین سادگی و سادهاندیشی، عامیانهسرایی و عوامانهسرایی تا چه حد در ذهن ما ترسیم شده است؟
ـ شاعران امروز -که شعرشان در هیأتها به وفور خوانده میشود- آیا شعرشان از قابلیتهای ماندگاری بهرهمند است؟
ـ آیا زبان حالها، گزارشهای تاریخی، تحلیلهای مضمونمحور، وصفها و تصویرپردازیها، تصویری درست، قابل دفاع و باورپذیراز اهلبیت در ذهن مخاطب ترسیم کرده است یا خیر؟
🔸نکته مهمی که در این کتاب با ارائه شعر متناسب، مطرح میشود این است که قطعاً میتوان در هیأت شعری خواند که هم واقعاً «شعر» باشد و هم جذاب، عامپسند و تأثیرگذار باشد؛ یعنی تمام مخاطبان (عام و خاص) را راضی نگه دارد و حتی سطح ادراک هنری و معنوی آنان را ارتقا دهد.
🔹این کتاب از سه بخش مجزا اما به هم پیوسته و به هم مرتبط تشکیل شده است:
الف) مرور و تحلیل شعر چند شاعر پیشکسوت، به عنوان تبرک و تیمّن؛ که شعرشان بعد از سالهای متمادی، هنوز طراوت خود را حفظ کرده است.
ب) نقد و تحلیل اشعار فاطمی که میتواند الگوبخش شاعران ولاییسرا باشد.
ج) گزینش و معرفی مجموعهای از اشعار فاطمی به عنوان اشعار مناسب اجرا در هیأت.
🔻سفارش کتاب از طریق سایت:
🌐 heyat.co/p/3957
✅ @ShereHeyat
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔹بهشت روی زمین🔹
مدینه با تو به ماهی دگر، نیاز نداشت
به روشنایی صبح و سحر نیاز نداشت
تو زهرۀ فلَکی، رشک ماه و پروینی
که با تو چرخ به شمس و قمر نیاز نداشت
مسافری که نگاه تو بود بدرقهاش،
خدای را، به دعای سفر نیاز نداشت
دعای نیمهشبت سِیرِ آسمان میکرد
که این پرستوی عاشق به پر نیاز نداشت
بهشت روی زمین، خانۀ گِلین تو بود
که ناز فضّه خرید و به زر نیاز نداشت
حکایت دلِ تنگ تو را توان پرسید،
ز لالهای که به خونِ جگر نیاز نداشت
وجود پاک تو میسوخت از شرارۀ غم
دگر به شعلۀ قهر و شرر نیاز نداشت
گریستن ز تو آموخت ابر پاییزی
دگر به خواهش از چشمِ تر نیاز نداشت
برای سبز شدن، گلبُن محبت و عشق
به اشک زمزم از این بیشتر نیاز نداشت
میان چشمۀ اشک تو عکس زینب بود
اگر شبِ تو به قرص قمر نیاز نداشت...
حریر دست تو مجروح بود از دستاس
به تازیانۀ بیدادگر نیاز نداشت
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌐 shereheyat.ir/node/1911
✅ @ShereHeyat
شعر هیأت
#فاطمیه #حضرت_فاطمه علیهاالسلام #غزل 🔹بهشت روی زمین🔹 مدینه با تو به ماهی دگر، نیاز نداشت به روشن
💠 لطافت طبع در روایت مرثیه
🔹از معیارهای بررسی شعر خوب، نوع نگرش (گسترۀ دید، زاویۀ دید، عمق نگاه) و نوع بیان شاعر در مواجهه با موضوع شعر است. اینکه شاعر:
ـ از کدام منظر و زاویه دید به موضوع نگاه میکند؟
ـ نگاه او گستره یا محدودیت دارد؟
ـ محدوده نگاه از کجا تا به کجاست؟
ـ با چه دقتی؟ آیا عمیق مینگرد یا سطحی؟
و در نهایت، دیدهها و شنیدههای خود را چگونه وصف میکند؟ جزئینگرانه یا به شیوه مرسوم، کلینگرانه و بیتأثیر؟
جزئینگاری در شعر حاصل جزئینگری، گستره نگاه و عمق نگرش شاعر است. همچنین، استفاده از نشانههای متنوع در زندگی خبر از ارتباط عمیق شاعر با پدیدههای هستی دارد. در این غزل، تمام موارد فوق قابل تحلیل و بررسی است.
🔸این شعر از نظر «موضوع و محتوا» و «شیوه بیان»، قابل تفکیک است:
▫️الف) موضوع و محتوا
شاعر در بخش اول در موضوع مدح به جزئینگاری مشاهدات خود میپردازد:
1️⃣ بخش آغازین: مدح؛ حضور حضرت زهرا(س) در عالم هستی که از زاویههای متعدد تحلیل میشود:
روشنیبخشی، زهره فلک بودن، شمس و قمر حقیقی بودن، نگاه آرامبخش، سیر دعای نیمهشب او و سبک زندگی ساده ایشان، از نمونههای این تنوع نگاه و جزئینگری است که به جزئینگاری و تنوع بیان منجر شده است.
تو زهرۀ فلَکی، رشک ماه و پروینی
که با تو چرخ به شمس و قمر نیاز نداشت
مسافری که نگاه تو بود بدرقهاش،
خدای را، به دعای سفر نیاز نداشت
دعای نیمهشبت سِیرِ آسمان میکرد
که این پرستوی عاشق به پر نیاز نداشت
بهشت روی زمین، خانۀ گِلین تو بود
که ناز فضّه خرید و به زر نیاز نداشت
2️⃣ بخش میانی: تأثیر اندوه حضرت، بر عالم هستی که اندکی حال و هوای مرثیه دارد، با محور بیان عاطفی.
این بخش نیز با همان نگرش مطرح شده است: تأثیر بر سبز شدن گل محبت، ارتباط معنوی ابر پاییزی با اشک حضرت یا با گل لاله:
حکایت دلِ تنگ تو را توان پرسید،
ز لالهای که به خونِ جگر نیاز نداشت
برای سبز شدن، گلبُن محبت و عشق
به اشک زمزم از این بیشتر نیاز نداشت
3️⃣ بخش پایانی: طرح گزارشهای شاعرانه از تاریخ با محوریت وصف، اعتراض و تعریض:
وجود پاک تو میسوخت از شرارۀ غم
دگر به شعلۀ قهر و شرر نیاز نداشت...
▫️ب) شیوه بیان
نکته قابل ذکر، استفاده بهنجار از تشبیه و ظرفیتهای آن است که در بیانی خالی از تکلف و با تکیه بر قانون ساده تشبیه (ادعای شباهت) در لایههای پنهانی شعر، فضاهایی شاعرانه و تصاویری بدیع خلق نموده است:
مدینه با تو به ماهی دگر، نیاز نداشت
به روشنایی صبح و سحر نیاز نداشت
تو زهرۀ فلَکی، رشک ماه و پروینی
که با تو چرخ به شمس و قمر نیاز نداشت
(استفاده همزمان از دو تشبیه ساده و برتر، در لایه درونی شعر)
دعای نیمهشبت سِیرِ آسمان میکرد
که این پرستوی عاشق به پر نیاز نداشت
(تشبیه اسنادی: دعای تو پرستوی عاشق بود)
و:
بهشت روی زمین، خانۀ گِلین تو بود
که ناز فضّه خرید و به زر نیاز نداشت
و کاربرد تشبیه بلیغ اضافی در این بیت:
وجود پاک تو میسوخت از «شرارۀ غم»
دگر به «شعلۀ قهر و شرر» نیاز نداشت
🔹نکته پایانی که نباید آن را نادیده انگاشت، روایت مرثیه همراه با طراوت خاص و لطافت طبع، به جای خشونت لفظی یا بصری است. شاعران وارسته و لطیفطبع، این نکته مهم را در نظر دارند که شعر، ترجمان عواطف شاعر است و در بیانی لطیف ارائه میشود؛ بهویژه اگر موضوع مراثی اهلبیت باشد.
اصولا بجز در عرصه حماسه - که حاصل غلیان عاطفی شاعر و گاه تصویر بازسازی شده از خشم شاعر است- زبان و بیان شعری نباید از طراوت و لطافت دور افتد و این مهم، در این شعر با وجود بیان تعریضی رعایت شده است؛ به عبارت دیگر با وجود محوریت موضوع مرثیه، شعر هرگز از بیان ذاتی و لطیف خود دور نشده است. مرور ابیاتی از این غزل که هریک حاوی مضامین مرثیه است و تداعیگر ابعاد مختلف آن، این حقیقت را اثبات میکند:
شعلهور شدن بیت وحی:
وجود پاک تو میسوخت از شرارۀ غم
دگر به شعلۀ قهر و شرر نیاز نداشت
اشکهای فاطمی:
گریستن ز تو آموخت ابر پاییزی
دگر به خواهش از چشم تر نیاز نداشت
برای سبز شدن گلبُن محبت و عشق
به اشک زمزم از این بیشتر نیاز نداشت
میان چشمۀ اشک تو عکس زینب بود
اگر شب تو به قرص قمر نیاز نداشت
و بیتی که برگی زرین از دفتر مراثی فاطمی است. در این بیت، دو تصویر همزمان از اندوه حضرت به تصویر کشیده شده است؛ با استفاده از لطیفترین و باطراوتترین شیوه! تصویری مینیاتوری و نرم چون حریر... مثل تابلوی «ذبح اسماعیل» که با وجود خشونت موضوع، در هالهای از طراوت هنر مینیاتور در نهایت ظرافت به تصویر کشیده شده است:
حریر دست تو مجروح بود از دستاس
به تازیانۀ بیدادگر نیاز نداشت
این همان جلوه حقیقی هنر مرثیهپردازی است که «آن» هنری یا شاعرانه نام گرفته و بنده طلعت آن باید بود.
📗 #آینه_بیغبار (دفتر سوم، ص۴۲)
✍🏻 به قلم استاد #سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
🌐 shereheyat.ir/node/4905
✅ @ShereHeyat
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔹ارث دریا🔹
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
گریهها میکرد تا اُمّت شود بیدار... حیف
از صدای گریهاش اُمّت فقط بیخواب شد
پشت در آمد بگوید، گوش عالم بشنود:
«ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد»...
بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند
باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد
حضرت صدّیقه از گستاخی مسمار نه
از طناب دور دستان علی بیتاب شد
ما نمیدانیم، «نَعلُ السیف» میداند چرا
«مرتضایم را نبر...»، «فضه مرا دریاب» شد...
📝 #مرضیه_نعیم_امینی
🌐 shereheyat.ir/node/4453
✅ @ShereHeyat
شعر هیأت
#فاطمیه #حضرت_فاطمه علیهاالسلام #غزل 🔹ارث دریا🔹 جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد آسمان شرمنده از
💠بیان مضمونمحور
🔹اصولاً شاعران واکنشهای عاطفی خود را به دو شکل انتقال میدهند:
الف) بیان شاعرانه و هنری
ب) بیان غیرمستقیم
در حالت نخست، نحوه بیان مهم است نه موضوع و در حالت دوم، اندیشه شاعرانه (چه گفتن) بیشتر تجلی دارد تا بیان شاعرانه (چگونه گفتن).
این نوع بیان - که در ادب سنتی و معاصر رواج بسیار دارد- اگر بهدرستی بهکار گرفته شود، بهراحتی میتواند مخاطب را اقناع کند. با نگاهی واقعگرایانه میتوان گفت: تعهد شاعرانه و دغدغه تعامل شاعر با مخاطب عام، در انتخاب این شیوه بیان تأثیرگذار است. این نوع شیوه شعری را میتوان بیان «مضمونمحور» دانست.
🔸«مضمون» همان مقصود و مفاد سخن است که در لایه درونی کلام پنهان است و به شکل تفسیر یا تأویل، ارائه میشود. در سلوک ادبی، شاعر سعی دارد با بلاغت کلام و استفاده از شگردهای بیانی (که معمولاً تخیل در آن نقشی ندارد) محتوایی را با بیانی جذاب و نکتهسنجانه مطرح ساخته، خلأ خیال و اغراق شاعرانه را به نوعی جبران کند.
اگر اساس شعر «مضمونمحور» را گرهخوردگی احساس با ادراک بدانیم، مهمترین نشانه آن «ادراک شاعرانه» خواهد بود که بر پایه واکنش عاطفی شاعر در شعر برجستگی یافته است. به عبارت دیگر، ادراک شاعرانه، حاصل شعور شاعر است که در قالب «واکنش عاطفی» شاعر نمایان میشود.
🔹بیان «مضمونمحور» از دیرباز در شعر بسیاری از شاعران گذشته تا امروز پرکاربرد بوده است؛ به ویژه شاعرانی که به مخاطب عام گرایش داشتهاند و مفاهیم و مضامین اجتماعی در شعرشان پربسامد بوده است.
درباره این نوع گرایش، شواهد بسیاری در شعر شاعران از گذشته تا امروز میتوانیم بیابیم و مثال بزنیم. به این نمونهها در شعر حافظ بنگرید:
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
لطف خدا بیشتر از جرم ماست
نکته سربسته چه دانی خموش!
خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد
بگذر ز عهد سست و سخنهای سخت خویش
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که خواجه خود روش بندهپروری داند!
ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست
در حضرت کریم تمنا چه حاجت است؟
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
و...
ابیات فوق، هرچند برجستگی «خیال» ندارد؛ اما از شعریت بیبهره نیست. بهراستی چه رازی در ابیات فوق وجود دارد که با وجود کمرنگ بودن عنصر خیال، آن را شعر میدانیم؟
میتوان گفت تمام آن ابیات «مضمونمحور» بر پایه نکتهسنجیهای ذوقی و محوریت ادراک و شعور شاعرانه سروده شده است.
🔸در شعر ولایی نیز یکی از پرکاربردترین شیوههای بیان، همین بیان مضمونمحور است. انتخاب این نوع شیوه بیان در شعر ولایی و استقبال بیش از حد معمول از آن، احتمالاً به یکی از جهات زیر بستگی دارد:
۱. گرایش شعر ولایی به هیأت و تأثیرگذاری بر مخاطبان عام
۲. کمتجربگی برخی شاعران و عدم انس با تجربههای شاعرانه شاعران برتر
۳. موضوع ادب ولایی، مدح و رثای اهلبیت است و گرایش به این موضوع، به طور طبیعی شاعر را به سمت تفسیر و تحلیل تاریخ، به جای گزارش یا وصف شاعرانه و نیز بازسازیهای تاریخی سوق میدهد.
در برخی از ابیات این غزل نیز، گرایش شاعر به دو نوع بیان «شاعرانه» و «مضمونمحور» مشهود است؛ مقایسه این دو بیت با دیگر بیتها تفاوت این دو نوع شیوه بیان را آشکار میسازد:
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
پشت در آمد بگوید، گوش عالم بشنود:
«ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد»...
و:
گریهها میکرد تا اُمّت شود بیدار... حیف
از صدای گریهاش اُمّت فقط بیخواب شد
بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند
باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد
حضرت صدّیقه از گستاخی مسمار نه
از طناب دور دستان علی بیتاب شد
ما نمیدانیم، «نَعلُ السیف» میداند چرا
«مرتضایم را نبر...»، «فضه مرا دریاب» شد...
🔹بنابراین حضور شعر «مضمونمحور» را باید جدی گرفت و اگر قرار است این شیوه بیان را بهکار بریم، بهتر است بر اساس شیوه قدما در آن مسیر، سلوک شعری داشته باشیم.
حاصل سخن اینکه، شاعران میتوانند با محوریت لطف طبع و سحر کلام آثاری بیافرینند که با وجود عدم کاربرد خیال، باز هم نشانههای قوی و تأثیرگذار از شعریت داشته باشد.
نکته ناگفته اینکه، مرز بین «نظم» و شعر «مضمونمحور» بسیار باریک است! اگر شاعر پیوند سه عنصر «احساس شاعرانه»، «ادراک و نکتهسنجیهای شاعرانه» و «بلاغت سخن» را نادیده بگیرد، اثر خود را به ورطه نظم کشانده است.
📗 #آینه_بیغبار (دفتر سوم، ص۷۰)
✍🏻 به قلم استاد #سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
🌐 shereheyat.ir/node/4906
✅ @ShereHeyat
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#قصیدهواره
🔹نماز آیات🔹
از آنچه در دو جهان هست بیشتر دارد
فقط خداست که از کار او خبر دارد
یکی برای علی ماند و آن یکی همه بود
اگر چه لشکر دشمن چهل نفر دارد
عقیق سرخ از آتش نداشت واهمهای
کسی که کفو علی میشود جگر دارد
کمر به یاری تنهایی علی بسته
میان کوچه اگر دست بر کمر دارد
سر علی به سلامت چه باک از این سردرد
محبت ولیالله دردسر دارد
کسی که شهر سر سفرۀ قنوتش بود
چگونه دست به نفرین قوم بردارد؟!
صدا زد: «اشهد ان علی ولیالله»
ولی دریغ که این شهر، گوشِ کر دارد...
کنیز بیت علی خاک را طلا میکرد
سقیفه را بنگر فکر سیم و زر دارد
اگرچه باغ فدک نعمت فراوان داشت
ولی ولایت او بیشتر ثمر دارد
گرفت راه زنی را به کوچه راهزنی
در آن محله که بسیار رهگذر دارد...
بگو به دشمن مولا، مرام ما این نیست
زمان جنگ بیاید اگر هنر دارد...
بگو به شعله: چه وقت دخیل بستن بود؟
هنوز چادر او کار با بشر دارد...
دهان تیغ دو دم را عجیب میبندد
وصیتی که علی از پیامبر دارد
فدای محسن شش ماههاش که زد فریاد
سپر ندارد اگر مادرم پسر دارد
به شعله سوخت پر و بال مادر، اما نه
حسین هست، حسن هست، بال و پر دارد
اگر خمیده علی، از نماز آیات است
در آسمان غمش هاله بر قمر دارد
شبانه گشت به دست ستارهها تشییع
که ماه، الفت دیرینه با سحر دارد
میان شعله دعایش ظهور مهدی بود
که آه سوختگان بیشتر اثر دارد
📝 #مجید_تال
🌐 shereheyat.ir/node/1272
✅ @ShereHeyat
شعر هیأت
#فاطمیه #حضرت_فاطمه علیهاالسلام #قصیدهواره 🔹نماز آیات🔹 از آنچه در دو جهان هست بیشتر دارد فقط خداس
💠 بیان عامیانهمحور
🔹گرایش به زبان و شیوه بیان مردم و تلاش برای بازسازی نحوه گفتار آنان، بیگمان یکی از هنرهای شعری است. این شیوه در شعر مذهبی و ولایی هم کاربرد بسیاری دارد و نشانههایی از رویکرد شاعران به این نوع شیوه بیان در اشعار دیده میشود.
ادبیات عامیانه که یکی از شاخههای آن، بازسازی نحوه گفتار مردم است از دیرباز مورد توجه شاعران و محققان ادبی بوده است.
بسیاری از شاعران برای ملموس کردن زبان، آشناسازی مخاطب و آشتی او با شعر، به زبان مردم روی آوردهاند. تجربه سخن گفتن به زبان مردم حتی در شعر بزرگان ادب پارسی دیده میشود که سعی داشتهاند از نشانههای زبان مردم (واژگان خاص و کنایات عامیانه و لحن زبان) در هنگام بروز واکنشهای عاطفی بهره گیرند؛ از جمله حافظ:
ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق
گفتم ای خواجه عاقل! هنری بهتر از این؟
🔸در شعر مورد بحث نیز بیگمان، «آن» شاعرانه، گرایش شاعر به زبان مردم(۱) است که به جهت شناخت او از «سهل ممتنع سرایی» توانسته است واکنشهای عاطفی خود را به زبانی ساده و مردمی اما شاعرانه بازآفرینی کند.
شعر با محوریت چند اصل مهم شکل یافته است:
۱. بروز واکنشهای عاطفی شاعر
۲. بهرهگیری از زبان عامیانه
۳. تنوع لحن عامیانه
۴. شیوه بیان متنوع و شاعرانه
۵. محتوای مدح و مرثیه
بر اساس این ۵ محور، مراحل آفرینش شعر به قرار زیر است:
ـ شاعر در مواجهه با موضوع مدح و مرثیه حضرت زهرای مرضیه (س) ابتدا واکنشهای عاطفی را در خود تجربه میکند؛
ـ ظهور و بروز واکنشها شاعر را به روایت و گزارش شاعرانه و سپس روشنگری با محوریت اعتراض و حماسه وادار میکند؛
ـ بهرهگیری از لحنهای متفاوت و متناسب با حس و حال عاطفی، این واکنشها را به شیوهای عمیقتر انعکاس میدهد.
🔹شیوههای متنوع بیانی و بهرهگیری از لحنهای مختلف از نکات برجسته این اثر والای فاطمی است. مرور برخی از ابیات و تحلیل اجزای آن میتواند تأکیدی باشد بر آنچه گفته شد:
نمونههای مدح:
عقیق سرخ از آتش نداشت واهمهای
کسی که کفو علی میشود جگر دارد
و:
کسی که شهر سر سفرۀ قنوتش بود
چگونه دست به نفرین قوم بردارد؟
نمونه روایت:
گرفت راه زنی را به کوچه راهزنی
در آن محله که بسیار رهگذر دارد...
و:
شبانه گشت به دست ستارهها تشییع
که ماه، الفت دیرینه با سحر دارد
میان شعله دعایش ظهور مهدی بود
که آه سوختگان بیشتر اثر دارد
نمونه اعتراض:
صدا زد: «اشهد ان علی ولیالله»
ولی دریغ که این شهر، گوشِ کر دارد...
نمونههای لحن:
خطاب و هشدار:
بگو به شعله: چه وقت دخیل بستن بود؟
هنوز چادر او کار با بشر دارد
تعریض:
کنیز بیت علی خاک را طلا میکرد
سقیفه را بنگر فکر سیم و زر دارد
حماسه:
یکی برای علی ماند و آن یکی همه بود
اگر چه لشکر دشمن چهل نفر دارد
عاطفی:
فدای محسن شش ماههاش که زد فریاد
سپر ندارد اگر مادرم پسر دارد
سؤالی:
بگو به شعله: چه وقت دخیل بستن بود؟
هنوز چادر او کار با بشر دارد
و:
کسی که شهر سر سفرۀ قنوتش بود
چگونه دست به نفرین قوم بردارد؟
تعجب و شگفتی:
دهان تیغ دو دم را عجیب میبندد
وصیتی که علی از پیامبر دارد
🔸روشنگریها و جذابیت بیان و تنوع آن، هنر شاعر این شعر است، اما نباید از بهرهگیریهای هوشیارانه او از زبان عامیانه غفلت کرد و به خصوص پرهیزش از عوامانه شدن آن. به این نمونهها از عناصر زبان عامیانه دقت کنید:
کمر به یاری تنهایی علی بسته
میان کوچه اگر دست بر کمر دارد
(استفاده از کنایه کمر به یاری بستن و نیز دست بر کمر داشتن)
سر علی به سلامت چه باک از این سردرد
محبت ولیالله دردسر دارد
(کنایههای سر به سلامت بودن، دردسر داشتن در کنار بازی زبانی با عبارت سردرد و دردسر داشتن)
بگو به دشمن مولا، مرام ما این نیست
زمان جنگ بیاید اگر هنر دارد
(استفاده از واژه عامیانه «مرام» که از کلیدواژههای زبان عامیانه است)
با این نمونههاست که شاعر، شناخت و تسلط خود بر زبان عامیانه را به رخ کشیده است.
🔹نکته پایانی، جلوه بازسازی «لحن گفتار» عامیانه است که از همان دو بیت آغازین، گرایش به این نوع بهرهگیری از زبان مردم، ظهور و بروز یافته است:
از آنچه در دو جهان هست بیشتر دارد
فقط خداست که از کار او خبر دارد
یکی برای علی ماند و آن یکی همه بود
اگر چه لشکر دشمن چهل نفر دارد
همچنین این بیت:
بگو به دشمن مولا، مرام ما این نیست
زمان جنگ بیاید اگر هنر دارد
همچنین بازسازی «نحو زبان مردم» که در این بیتها با برجستهسازی لحن تأکیدی، جلوه یافته است:
فدای محسن شش ماههاش که زد فریاد
سپر ندارد اگر مادرم، پسر دارد!
و:
به شعله سوخت پر و بال مادر، اما نه
حسین هست، حسن هست، بال و پر دارد!
شعر هیأت
💠 بیان عامیانهمحور 🔹گرایش به زبان و شیوه بیان مردم و تلاش برای بازسازی نحوه گفتار آنان، بیگمان یک
🔸با وجود تلاش بسیاری از شاعران ولاییسرا برای پرداختن به این نوع زبان و بیان، فقط برخی از آنها توانستهاند در این عرصه موفق باشند. برای موفقیت در هنر بازسازی زبان، باید ابتدا میان زبان عامیانه و عوامانه مرزبندی کرد و مفهوم «ابتذال» را شناخت و سپس عناصر زبان مردم را شناسایی و بررسی نمود و سپس آن را بهکار برد. شیوهای که شاعر این شعر بدان توجه داشته و در کاربرد آن موفق بوده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. گفتار مردم با ظرفیتهای «موسیقایی»، «واژگانی»، «نحو» و «لحن» خاص همراه است؛ به این پدیده، با آنکه در شعر عامیانه بسیار کاربرد دارد، در نقد و تحلیلهای ادبی کمتر پرداخته شده است.
الف) موسیقی زبان مردم
در گفتار مردم، هندسه موسیقایی خاصی وجود دارد؛ مثلاً کلمه «نشست و برخاست» هیچ وقت بهشکل «برخاست و نشست» بهکار نمیرود! یا «ما و شما»، «خار و خاشاک» و...
ب) واژگان و عبارات مردمی
محتسب نمیداند اینقَدَر که صوفی را
«جنس» خانگی باشد همچو لعل رُمّانی
حافظ در این بیت معنای ثانویه شراب را از فرهنگ عام گرفته است.
یا این بیت مولوی که در نوع خود بینظیر است:
«لنگ و لوک» و خفتهشکل و بیادب
سوی او «میغیژ» او را میطلب!
کنایات و عبارات عامیانه مثل رخت و پخت، سیه کاسه، چشم دریده و لخلخهسای، که در شعر حافظ بهکار رفته است، از دیگر شواهد گرایش شاعران به عامیانهسرایی است.
ج) لحن
یکی از بینظیرترین نمونههای آن، تکرارهای هدفمند حاوی لحن خاص است:
قیامت است قیامت، شبی که بیتو نشستم
دمی که بیتو برآرم غرامت است غرامت!
د) نحو بیان مردمی (جابجایی ارکان به جهت انتقال حس لحن خاص)
از حُر مجال شرم گرفتهست خندهات
یعنی که از تو شکوه ندارم بیا فقط! (محمدعلی مجاهدی)
بیشک «بیا فقط» با «فقط بیا» از نظر حس کلام کاملاً متفاوت است و دو نوع واکنش عاطفی متفاوت را بیان میکند. این همان راز نهفته در نحوه بیان مردم است.
شاعران برتر به این ظرفیتهای زبان و بیان مردم توجه دارند و سعی دارند کلام خود را به فطرت زبان مردم نزدیک کنند، یعنی شعرشان مطابق شیوه بلاغی عام شود.
📗 #آینه_بیغبار (دفتر سوم، ص۹۳)
✍🏻 به قلم استاد #سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
🌐 shereheyat.ir/node/4907
✅ @ShereHeyat
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔹تسبیحِ گریه🔹
توان واژه کجا و مدیح گفتن او؟
قلم قناری گنگیست در سرودن او
کشاندنش به صحاریِ شعر ممکن نیست
کُمیتِ معجزه لنگ است پیش توسن او
چه دختری، که پدر پشت بوسهها میدید
کلید گلشن فردوس را به گردن او
چه همسری، که برای علی به حظّ حضور
طلوع باور معراج داشت دیدن او
چه مادری، که به تفسیر درس عاشورا
حریم مدرسۀ کربلاست دامن او
بمیرم آن همه احساس بیتعلق را
که بار پیرهنی را نمیکشد تن او
دمی که فاطمه تسبیح گریه بردارد
پیام میچکد از چلچراغ شیون او
از آن ز دیدۀ ما، در حجاب خواهد ماند
که چشم را نزند آفتاب مدفن او
📝 #غلامرضا_شکوهی
🌐 shereheyat.ir/node/5842
✅ @ShereHeyat
شعر هیأت
#فاطمیه #حضرت_فاطمه علیهاالسلام #غزل 🔹تسبیحِ گریه🔹 توان واژه کجا و مدیح گفتن او؟ قلم قناری گنگی
💠 ادراک شاعرانه
🔹موضوع شعر ولایی، مدح و رثای اهلبیت است و شاعر ولاییسُرا، برای معرفی و ستایش اهلبیت و ارائه اثر سوگمندانه در رثای ایشان، ابتدا به سراغ مطالعه تاریخ اهلبیت و زوایای مختلف زندگی ایشان میرود. پس از کسب شناخت و معرفت کافی نسبت به موضوع، به نوعی ادراک و تحلیل ذهنی میرسد.
از آنجا که شاعر از دو دریچه «شعور» و «ذوق» شاعرانه به پدیدهها مینگرد، نگرش و تحلیل او نسبت به تاریخ با دیگران متفاوت خواهد بود که حاصل این نگرش، ادراک شاعرانه نام دارد.
در مرحله پایانی، شاعر با اتکا به ادراک شاعرانه، شعر را به شیوهای هنری میسراید که تفاوت «شاعر» با «ناظم» در این مرحله مشخص میشود. نکته تمایزبخش این است که شاعر بر اساس واکنشهای عاطفی و نه فقط تحلیلهای ذهنی به سراغ سرایش شعر میرود.
🔸در این شعر - که زبانزد عام و خاص است- حرکت در سه مسیر یاد شده (شناخت و معرفت، ادراک شاعرانه، بیان هنری) به خوبی مشهود است.
بخش نخست: نشانههایی از معرفت شاعر در تمامی ابیات متجلی شده است؛ از جمله اشاراتی چون: اظهار عجز شاعر در موضوع مدح حضرت زهرای مرضیه(علیهاالسلام)، تحلیل ابعاد شخصیت حضرت، توجه به سبک زندگی ایشان (دختر، همسر و مادر بودن) و در نهایت گزارش پنهان بودن قبر حضرت.
بخش دوم: شاعر در برابر هر یک از موضوعاتی که به شناخت رسیده، به جای گزارش و وصفهای کلی، واکنش نشان میدهد. مهمترین واکنش در این شعر، اظهار شگفتی است: چه مادری... چه همسری... چه دختری... و نیز: بمیرم آن همه احساس بیتعلق را...؛ این نمونه واکنشها از ادراک شاعرانه خبر میدهد.
بخش پایانی: سرایش شعر به بیان شاعرانه است. استفاده از امکانات خیالانگیز کردن کلام، مثل: تشبیه و استعاره، بهرهگیری از لحنهای شگفتی و استفهام و در نهایت شگرد حُسن تعلیل در بیت پایانی، که آخرین برگ برنده شاعر و در حکم آخرین نمود عینی توان او در سلوک شعری است.
🔹مرور ابیات این غزل، الگوهای دقیق، استوار و زیبایی از شگردهای بیانی به مخاطبان شعر ولایی عرضه میدارد.
غزل با اظهار عجز آغاز میشود، با زبانی فشرده و بدون کاربرد فعل:
توان واژه کجا و مدیح گفتن او؟
و استخدام هنری واژهای نمادین «قناری» که حتی امثال آن «قلم» نیز در وصف حضرت زهرای مرضیه(علیهاالسلام) نه تنها ناتوان، که گُنگ گشته است:
قلم قناری گنگیست در سرودن او!
قلم به قناری تشبیه شده است و قناری نمادی از خوشآوازی و توانایی در اظهار عشق به معشوق است.
زندهیاد غلامرضا شکوهی -که شاعری توانمند بود- برای اظهار ناتوانی خود در عرصه مدح حضرت، عیار هنری «خود» و «شعر» خود را میشکند و برای نشان دادن عجزش با آوردن قافیۀ ایراددار (شایگان) شعرش را به اوج میرساند. این دلالت هنری که شاعر برای ابراز ناتوانیاش رقم زده، در نوع خود بینظیر است.
پرده دیگری از عجز شاعرانه در بیت دوم کنار میرود! حتی سِحر و معجزه (اِنَّ مِنَ البَیان لَسِحرا) این مرکب تندرو، در برابر گریزپایی توسن مدح او لنگ و ناتوان است!
کشاندنش به صحاریِ شعر ممکن نیست
کُمِیت معجزه لنگ است پیش توسن او
🔸پس از این اظهار عجز، به سراغ بیان باورهای خود با آفرینش ابیاتی سهل ممتنع میرود، یعنی: به ظاهر ساده اما هنری، عمیق و پر مضمون:
از دختری میگوید که «کلید گلشن فردوس را به گردن دارد»؛
از همسری که «دیدنش باور معراج را در وجود امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) متجلی میکرد»؛
و مادری که «دامنش حریم مدرسه کربلاست و درس عاشورا را تفسیر میکند».
در سه بیت آخر باز هم مثل دو بیت اول، شاعر به سراغ بیان خلاقانه و بدیع میرود. کاربرد «چلچراغ» تلاش خلاقانه شاعر برای بزرگنمایی گریه و شیون روشنگرانه حضرت زهرا(علیهاالسلام) است:
دمی که فاطمه تسبیح گریه بردارد
پیام میچکد از چلچراغ شیون او
و بیت آخر، حُسن تعلیلی است با موضوع پنهان ماندن قبر آن بانوی عظیم:
از آن ز دیدۀ ما، در حجاب خواهد ماند
که چشم را نزند آفتاب مدفن او
چکیده و عصاره سخن اینکه، غزل در سه عرصه بیانی «مضمونمحور»، «سهل ممتنع» و «خلاقانه» آفریده شده است و تابلویی است درخشان و زیبا از هنر بازآفرینی، تحلیل و ادراک شاعرانه شاعر. روانش شاد!
📗 #آینه_بیغبار (دفتر سوم، ص۴۹)
✍🏻 به قلم استاد #سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
🌐 shereheyat.ir/node/5842
✅ @ShereHeyat
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔹بیوفایی یثرب🔹
ماهی که یک ستاره به هفت آسمان نداشت
جز هالهای کبود از او کس نشان نداشت
گفتن همان و عالمی آتش زدن همان
خورشید بود و جز دل خود همزبان نداشت
تا در شنید قصّهاش، آتش گرفت و سوخت
در، چوب بود و طاقت آتشفشان نداشت
از گل لطیفتر هوس باغ کرده بود
مجذوب بود و حوصلۀ این و آن نداشت
این چند روز هم به لبش جان رسیده بود
میخواست تا علیست بماند، توان نداشت
ممکن نبود حرف علی را زمین نهد
حیدر توان این که بگوید بمان، نداشت
دستاس هم که بود علی دست بسته بود
زهرا که رفت سفره نمک داشت، نان نداشت
مجبور شد علی که حمایل به تن کند
دریای بیوفایی یثرب کران نداشت
📝 #سیدرضا_جعفری
🌐 shereheyat.ir/node/1917
✅ @ShereHeyat
شعر هیأت
#فاطمیه #حضرت_فاطمه علیهاالسلام #غزل 🔹بیوفایی یثرب🔹 ماهی که یک ستاره به هفت آسمان نداشت جز هالها
💠 استدلالآفرینی شاعرانه
🔹با آنکه شعر، عرصه بیان عواطف است نه افکار؛ اما میتواند با هنرنماییهای شاعر، به فضایی تبدیل شود برای مواجهه با مخالفان و منکران یک حقیقت؛ آنگاه که شاعر با استدلالهای هنری احتجاج کند و با بیان حسی و تأثیرگذارش مخاطب یا منکر را اقناع نماید.
این نوع اشعار که عموماً استدلالمحور (بر پایه بیان مضمونمحور) است طبق شرایطی سروده میشود:
۱. استدلالهای ارائه شده باید با محوریت عکسالعملهای عاطفی شاعر همراه باشد.
۲. نحوه بیان شعر اگر هم شاعرانه نیست، حتماً باید غیرمستقیم باشد، تا به نظم و شعار کشیده نشود.
۳. اقتضائات و شرایط بلاغت کلام در آن رعایت شود.
برای ارائه استدلالهای شاعرانه چند راه جذاب و کلنجارآفرین وجود دارد:
ـ بهرهگیری و الهام از آیات و روایات
ـ اقتباس از باورهای مردمی و ارائه به شیوه تمثیل یا اسلوب معادله
ـ حُسن تعلیل (دلیلتراشی شاعرانه)
🔸ببینید حافظ در مواجهه با فردی که گناهکارش خوانده چه عکسالعمل عاطفی اما شاعرانهای نشان داده است؛ تا مخالف او بهخوبی مجاب شود و دیگر چنین سخنی نگوید:
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزهسرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت!
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را کوش(باش)
هر کسی آن دِرَوَد عاقبت کار که کشت!
ظاهراً این دو بیت برگرفته از این آیه قرآن است: «مَن عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفسِهِ وَ مَن أَساءَ فَعَلَيها». (سوره جاثیه، آیه۱۵)
شاعر با اتکا بر مفهوم آیه قرآن و با نگرشی شاعرانه درباره یک رفتار سوء، واکنش عاطفی خود را نشان داده است. از ظاهر بیت میفهمیم شاعر دارد به رفتار فردی پاسخ میگوید: در کار من دخالت نکن! (من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش)
این نوع کلام، بهجز اینکه عکسالعمل عاطفی شاعر را نشان میدهد محتوایی را نیز انتقال میدهد. به دلیل محتوایی او دقت کنید: گناه دگری بر تو نخواهند نوشت!
در این ابیات میبینیم حافظ بدون آنکه نصیحت کند یا بهطور مستقیم پیامی ارائه دهد، به نوعی عکسالعمل عاطفی مردمی را در شعر خود بازسازی و در عین حال، استدلال منطقی و قانع کنندهای نیز ارائه میکند. شاعر واقعی برای انتقال افکار خود، بهجای شعار دادن و صریح حرف زدن، استدلالها و مواضع فکری خود را، در قالب عکسالعملهای عاطفی و با بیانی شاعرانه مطرح میکند؛ راز شاعرانگی حافظ و مریدان او جز این نیست.
🔹در برخی ابیات این غزل نیز، ردپای استدلالتراشی شاعر را با بهرهگیری از شگرد «حُسن تعلیل»، بهوضوح میبینیم که سعی دارد در لابهلای واکنشهای عاطفی آن را شاعرانه جلوه دهد:
دلیل شعلهور شدن چوب در خانه حضرت زهرا علیهاالسلام:
تا در شنید قصّهاش، آتش گرفت و سوخت
در، چوب بود و طاقت آتشفشان نداشت
دلیل طلب مرگ:
از گل لطیفتر هوس باغ کرده بود
مجذوب بود و حوصلۀ این و آن نداشت
شیوه دیگر استدلالآفرینی، تحلیلهای مبتنی بر تاریخ است که بر پایه بیان مضمونمحور ارائه میشود:
ممکن نبود حرف علی را زمین نهد
حیدر توان اینکه بگوید بمان، نداشت
دستاس هم که بود علی دست بسته بود
زهرا که رفت سفره نمک داشت، نان نداشت
مجبور شد علی که حمایل به تن کند
دریای بیوفایی یثرب کران نداشت
🔸نکات مهم در پردازش استدلال:
۱. استدلالآفرینی و استدلالتراشی هر دو بر اساس بیان غیرمستقیم ارائه میشود؛ بنابراین استدلالهایی که به شکل منظوم به خورد مخاطب داده میشود ارزش ادبی ندارد.
۲. «استدلالآفرینی» بر اساس بیان «مضمونمحور» آفریده میشود و عنصر خیال در آن چندان نقش ندارد اما «استدلالتراشی» یا همان «حُسن تعلیل» بر اساس «تخیل» شاعر شکل میگیرد و ارزش ادبی والایی دارد.
۳. پردازش استدلال در شعر، از ادراک شاعر و فوران شعور و احساس او خبر میدهد. اگر یکی از دو عنصر «ادراک» و «احساس» نادیده گرفته شود، شعر به ورطه نظم خواهد افتاد.
📗 #آینه_بیغبار (دفتر سوم، ص۷۷)
✍🏻 به قلم استاد #سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
🌐 shereheyat.ir
✅ @ShereHeyat
#فاطمیه
#شهدا
#غزل
🔹دیر آمدم...🔹
دیر آمدم... دیر آمدم... در داشت میسوخت
هیأت، میان «وای مادر» داشت میسوخت
دیوار دم میداد؛ در بر سینه میزد
محراب مینالید؛ منبر داشت میسوخت
جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود
جانکاهتر: آیات کوثر داشت میسوخت
آتش قیامت کرد؛ هیأت کربلا شد
باغ خدا یک بار دیگر داشت میسوخت
یاد حسین افتادم آن شب آب میخواست
ناصر که آب آورد سنگر داشت میسوخت
آمد صدای سوت؛ آب از دستش افتاد
عباس زخمی بود اصغر داشت میسوخت
سربند یا زهرای محسن غرق خون بود
سجاد از سجده که سر برداشت، میسوخت
باید به یاران شهیدم میرسیدم
خط زیر آتش بود؛ معبر داشت میسوخت
برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست
در عشق، سر تا پای اکبر داشت میسوخت
دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند
گودال، گل میداد و خنجر داشت میسوخت
شب بود و بعد از شام برگشتم به خانه
دیدم که بعد از قرنها در داشت میسوخت
ما عشق را پشت در این خانه دیدیم
زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت میسوخت
📝 #حسن_بیاتانی
🌐 shereheyat.ir/node/1167
✅ @ShereHeyat
شعر هیأت
#فاطمیه #شهدا #غزل 🔹دیر آمدم...🔹 دیر آمدم... دیر آمدم... در داشت میسوخت هیأت، میان «وای مادر» د
💠 جریان سَیّال خیال
🔹آنان که با مطالعه اشعار نظممحور و سهلالفهم و حداکثر اشعاری با بیان غیرمستقیم عادت ذهنی یافتهاند، بیشک در مواجهه با این شعر در ابتدای امر، دچار ابهام و سردرگمی خواهند شد. البته حق با آنهاست... مرتبه اول تأثیرگذاری یک شعر خوب، غافلگیری و سپس نقش زدن ابهام شاعرانه در ذهن مخاطب و سپس ایجاد کلنجار شاعرانه است. مهم این است که آیا مخاطب میتواند در خوانش این شعر و امثال آن، به مراحل بعدی، یعنی کشف جنبههای نوپدید و نامأنوس اما شاعرانه اثر بپردازد و به دنیای آن راه یابد یا خیر؟
واقعیت امر این است که شاعران واقعی، برای آفرینش فضای تازه یا گریز از فضاهایی که بارها و بارها وصف شده، به تکاپو میافتند تا به خلق اثری ناب دست یابند. این تکاپو «عرقریزان روح» نام گرفته است و انتظار میرود مخاطب نیز آن را تجربه کند تا با ادراک شاعرانه بتواند مثل شاعر به التذاذ ادبی یعنی لذت «کشف» دست یابد. آنچه میخوانید تلاشی برای ادراک دنیای نوپدید این شعر است.
🔸در این شعر با چند روایت شاعرانه روبروییم:
روایت نخست، حضور شاعر در هیأت، وصف حال خود و هیأت:
دیر آمدم... دیر آمدم... در داشت میسوخت
هیأت، میان «وای مادر» داشت میسوخت
روایت دوم، سفر ذهنی شاعر است که در هیأت آغاز میشود. سفر به مدینه و تماشای صحنه احراق بیت ولایت که همراه با تصاویر شاعرانه وصف میشود:
دیر آمدم...دیر آمدم... در داشت میسوخت
هیأت، میان «وای مادر» داشت میسوخت
دیوار دم میداد؛ در بر سینه میزد
محراب مینالید؛ منبر داشت میسوخت
جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود
جانکاهتر: آیات کوثر داشت میسوخت
روایت سوم، سفر ذهنی شاعر به کربلاست:
آتش قیامت کرد؛ هیأت کربلا شد
باغ خدا یک بار دیگر داشت میسوخت
و:
یاد حسین افتادم آن شب آب میخواست...
روایت چهارم، سفر ذهنی به عرصه کربلای ایران و جزئینگاری و وصف صحنههایی از حس و حال ایثارگران و شهدای هشت سال دفاع مقدس است:
یاد حسین افتادم آن شب آب میخواست
ناصر که آب آورد سنگر داشت میسوخت...
آمد صدای سوت؛ آب از دستش افتاد
عباس زخمی بود اصغر داشت میسوخت
سربند یا زهرای محسن غرق خون بود
سجاد از سجده که سر برداشت، میسوخت
باید به یاران شهیدم میرسیدم
خط زیر آتش بود؛ معبر داشت میسوخت
شاعر در این روایت، هوشیارانه تلاش دارد قصه دو کربلا را به هم پیوند دهد و به تصویر بکشد.
🔹دو روایت بعد، بازگشت به روایت اول است؛ حضور در هیأت و سپس در خانه:
برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست
در عشق، سر تا پای اکبر داشت میسوخت
دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند
گودال، گل میداد و خنجر داشت میسوخت
شب بود و بعد از شام برگشتم به خانه
دیدم که بعد از قرنها در داشت میسوخت
و کلنجار با این موضوع که: «دیدم که بعد از قرنها در داشت میسوخت...»
بیت آخر، جمعبندی تمام روایتهاست و تحلیل شاعر از آن چه دیده است و باید بدان اشاره کند:
ما عشق را پشت در این خانه دیدیم
زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت میسوخت
استفاده از واژه «ما» به جای «من» بازتاب دریافتهای فکری شاعران اهل هیأت است که بعد از حضور در هیأت، بدان دست مییابند.
🔸بعد دیگر زیبایی شعر، عدم تمرکز شاعر بر یک نحوه بیان و تلاش برای تنوع آن است. تمام روایتهای ششگانه در فضایی حسی با بیانی ساده اما شاعرانه (سهل ممتنع) و ضمناً با تنوع بیان ارائه شده است:
بیان وصفمحور:
دیر آمدم...دیر آمدم... در داشت میسوخت
هیأت، میان «وای مادر» داشت میسوخت
و:
یاد حسین افتادم آن شب آب میخواست
ناصر که آب آورد سنگر داشت میسوخت...
و:
برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست
در عشق، سر تا پای اکبر داشت میسوخت
بیان استعاری:
بر سینه زدن در، قرآن زیر دست و پا، قیامت کردن آتش، کربلا شدن هیأت...
دیوار دم میداد؛ در بر سینه میزد
محراب مینالید؛ منبر داشت میسوخت
جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود
جانکاهتر: آیات کوثر داشت میسوخت
بیان نمادین: نمادسازی با کلیدواژگان عاشورایی
و بیان مضمونمحور:
ما عشق را پشت در این خانه دیدیم
زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت میسوخت
🔹نکته پایانی که از طرح آن نمیتوان گذشت، خلق جریان سیال ذهنی در ذهن مخاطب است که با رفت و برگشتهای «تاریخمحور» همراه است و از رهگذر همین شگرد بیانی است که دائم تداعیهای معانی در جای جای شعر، ذهن مخاطب را با خود درگیر میکند.
بیشک این «عرقریزان روح» و این کلنجار شاعرانه با پایان گرفتن شعر، خاطره دلنشین و خوشی برای مخاطب رقم خواهد زد؛ البته پرواضح است که بر حسب ادراک شاعرانه، سطح التذاذ معنوی و ادبی خاطرهانگیز برای مخاطبان متفاوت خواهد بود.
📗 #آینه_بیغبار (دفتر سوم، ص۱۱۹)
✍🏻 به قلم استاد #سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
🌐 shereheyat.ir
✅ @ShereHeyat
برای ما نگاهت آفتاب است
چراغان کردن دنیا ثواب است
دعا کردم بیایی زیر باران
دعا در زیر باران مستجاب است
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
🏷 #شعر_انتظار
✅ @ShereHeyat
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔹چه قرآن کریمی!🔹
دارد دل و دین میبرد از شهر شمیمی
افتاده نخ چادر او دست نسیمی
تسبیح دلم پاره شد آن دم که شنیدم
با دست خودش داده اناری به یتیمی
حتی اثر وضعی تسبیح و دعا را
بخشیده به همسایه، چه قرآن کریمی!
در خانۀ زهرا همه معراج نشینند
آنجا که به جز چادر او نیست گلیمی
ای کاش در این بیت بسوزم که شنیدم
میسوخت حریم دل مولا، چه حریمی!
آتش مزن آتش، در و دیوار دلش را
جز فاطمه در قلب علی نیست مقیمی
::
حالا نکند پنجره را وا بگذاریم
پرپر شود آن لالۀ زخمی به نسیمی
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
🌐 shereheyat.ir/node/107
✅ @ShereHeyat
شعر هیأت
#فاطمیه #حضرت_فاطمه علیهاالسلام #غزل 🔹چه قرآن کریمی!🔹 دارد دل و دین میبرد از شهر شمیمی افتاده نخ
💠 بیان تداعیمحور
🔹یکی از شگردهای مهم برای ارائه مضمون و بیان روشنگرانه، استفاده از «تلمیح» یعنی اشاره مختصر به یک نکته تاریخی است. نوع استفاده از نکات تاریخی در شعر، بیانگر توان هنری شاعر است. شاعر میتواند صرفاً گزارشگر باشد:
آتش زدند خانۀ دخت رسول را
یا در مرتبه بالاتر، به وصف جزئیات تاریخی بپردازد:
در گرفت آتش و... زهرا و پسر در پس در
و:
ریخت دشمن به سر همسر مولا؛ مولا،
بازویش بسته و چشمش به سوی زهرا بود
که معمولاً تحلیلهای تاریخی نیز چاشنی آن میشود:
کشته شد محسن و آنان که تماشا کردند
سند تیر به اصغر زدن امضا کردند
و:
باب وحی از ستم اهل جهنم میسوخت
شعلهاش در جگر سوختۀ مولا بود
و:
دارد دل و دین میبرد از شهر شمیمی
افتاده نخ چادر او دست نسیمی
🔸در گامی فراتر، شاعر میتواند حواس بصری مخاطب را درگیر ساخته، در قالب تصویرهای شاعرانه، تاریخ را بازسازی کند:
این در آتش گرفته زود حاجت میدهد
این در آتش گرفته پنجره فولاد شد
در مرتبهای فراتر و بالاتر از آن، با استفاده از «شبکهسازی» زمینه تداعی تصویر را در ذهن مخاطب فراهم میسازد. در این حالت شاعر به جای تصویرسازی کاری میکند که خود مخاطب، آن تصویر را در ذهن تصور کند! در اینجا شاعر به هنر «تداعی» دست یافته است.
ای کاش در این بیت بسوزم که شنیدم
میسوخت حریم دل مولا، چه حریمی!
آتش مزن آتش، در و دیوار دلش را
جز فاطمه در قلب علی نیست مقیمی
«تداعی معانی» نیز در کنار تداعی تصویر، دیگر شگرد شاعرانه است برای بازسازی تلمیحات. اگر در کنار تداعی، واکنشهای عاطفی شاعر نیز در شعر برجستگی یابد، شعر به کمال خود نزدیک شده است.
تسبیح دلم پاره شد آن دم که شنیدم
با دست خودش داده اناری به یتیمی
و:
حالا نکند پنجره را وا بگذاریم
پرپر شود آن لالۀ زخمی به نسیمی
🔹«آنِ» شاعرانه این غزل، هنر تداعیهای شاعرانه است، به همراه ارائه واکنشهای عاطفی شاعر. نتیجه و حاصل این تداعیها -که هنرمندانه ارائه شده- ایجاد رستاخیز در «بیان» و «نگرش» است.
در برخی کتب بلاغی از عبارت «رستاخیز زبان» استفاده شده است و شعر را «رستاخیز کلمات» نامیدهاند: «شعر عبارت است از رستاخیز در زبان»؛ اما به نظر میرسد که رستاخیز در «نگرش» و« نحوه بیان» هم اتفاق میافتد که نتیجه آن «اتفاق شاعرانه» است. یعنی شاعر با دمیدن روحی تازه در واژهها یا تصاویر تاریخی، دنیایی تازه میآفریند. مثال:
اگر از قامت در شعله دارد اوج میگیرد
دل زهراست میسوزد وگرنه در نمیسوزد
که نگاه تازهای به شعله پشت در بیت وحی دارد؛
یا:
بس که حبلالمتین حاجتهاست
ریسمان هم دخیل مولا بود
و:
چادر آتش گرفته سهم زینب میشود
چادر گلدار میآید به دختر بیشتر
هریک از ابیات، گواه نگرش تازه شاعر به تاریخ است.