#امام_علی علیهالسلام
فرازی از یک #مسمط
🔹کتاب فضل🔹
نه مراست قدرت آن که دم زنم از جلال تو یا علی
نه مرا زبان که بیان کنم صفت کمال تو یا علی
شده مات، عقل موحدین همه در جمال تو یا علی
چو نیافت غیر تو آگهی ز بیان حال تو یا علی
نبرد به وصف تو ره کسی مگر از مقال تو یا علی..
تویی آن که غیر وجود خود به شهود و غیب ندیدهای
همه دیدهای نه چنین بود، شه من! تو دیدۀ دیدهای
فقرات نفس، شکستهای؛ سُبَحات وهم، دریدهای
ز حدود فصل، گذشتهای؛ به صعود وصل، رسیدهای
ز فنای ذات به ذات حق بود اتصال تو یا علی
چو عقول و افئده را نشد ملکوت سِرّ تو منکشف
ز بیان وصف تو هر کسی رقم گمان زده مختلف
همه گفتهاند و نگفته شد ز کتاب فضل تو یک الف
فُصَحای دهر به عجز خود ز ادای وصف تو معترف
بُلَغای عصر به نطق خود شدهاند لال تو یا علی..
نه همین بس است که گویمت به وجود جود مکرّمی
نه همین بس است که خوانمت به ظهور فیض مقدّمی
تو منزّهی ز ثنای من، که در اوج قدس قدم نهی
به کمال خویش مُعَرِّفی، به جلال خویش مسلّمی
نه مراست قدرت آن که دم زنم از جلال تو یا علی..
نه فرشته یافته در بشر چو تو ذوالکرم، چو تو ذوالعطا
نه بشر شنیده فرشته را به چنین صفت، به چنین صفا
به خدا ظهور عجائبی چو تو نیست در بشر از خدا
که تعجب است به حق حق ز تو آن قناعت و این سخا
به طراز سورۀ هل أتی چه نکوست فال تو یا علی
تو که از علایق جان و تن به کمال قدس مجرّدی
تو که بر سرائر معرفت به جمال انس مخلّدی
تو که فانی از خود و متّصف به صفات ذات محمّدی
به شئون فانی این جهان نه معطّلی نه مقیّدی
بود این ریاست دنیوی غم و ابتهال تو یا علی
تو همان تجلی ایزدی که فراز عرشی و لامکان
دهد آن فؤاد و لسان تو ز فروغ لوح و قلم نشان
خبری ز گردش چشم تو حرکات گردش آسمان
تو که ردّ شمس کنی عیان به یکی اشارۀ ابروان
دو مسخر آمده مهر و مه هِله بر هلال تو یا علی
هله ای موحّد ذات حق! که به ذات معنی وحدتی
هله ای ظهور صفات حق! که جهان فیضی و رحمتی
به تو گشت خلقت کُن فَکان که ظهور نور مشیّتی
چو تو در مدینۀ علم حق ز شرف مدینۀ حکمتی
سَیَلان رحمت حق بود همه از جبال تو یا علی..
منم آن مجرد زندهدل که دم از ولای تو میزنم
ره کوه و دشت گرفتهام قدم از برای تو میزنم
به همین نفس که تو دادهای نفس از ثنای تو میزنم
شب و روز حلقۀ التجا به در سرای تو میزنم..
ز چه رو به پرسش حال ما نشود مجال تو یا علی؟..
📝 #فؤاد_کرمانی
✅ @ShereHeyat
گهگاه تنفسی به اوقات بده
رنگی به همین آینهٔ مات بده
من میدانم سرت شلوغ است ولی
گاهی به خودت وقت ملاقات بده
📝 #محمدمهدی_سیار
✅ @ShereHeyat
#اعتکاف
#غزل
🔹شکوفاترین بهار🔹
به چشم آینه، ای کاش بیغبار بیایم
اگر قرار ندارم، سر قرار بیایم
از آستانۀ پاییزِ لحظهها بگریزم
به اعتکاف شکوفاترین بهار بیایم
سه روز نه همۀ عمر زیر سایۀ لطفت
دعا دعا بکنم، بلکه در شمار بیایم
قسم به چادر مادر، که اتفاق کمی نیست
همین که معتکف خانۀ تو بار بیایم
نفس نفس به هوایت دویده اشک به گونه
چگونه پیش تو با بغض خود کنار بیایم
بپوشم از همۀ شهر چشم و در شب حاجت
به جمع مردم دلگرم انتظار بیایم
خدا کند بتکانم به جای دوست، دل از خویش
به چشم آینه، ای کاش بیغبار بیایم
📝 #میثم_داودی
✅ @ShereHeyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حسین از تو جدایی نداشت در هر حال
مگر به خاطر اُنسی که با شهادت داشت
📹 شعرخوانی استاد #محمدجواد_غفورزاده
✅ @ShereHeyat
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#غزل
🔹زینب اگر نبود...🔹
ای زینب ای که بیتو حقیقت زبان نداشت
خون آبرو، محبّت و ایثار، جان نداشت
آگاه بود عشق که بیتو غریب بود
اقرار داشت صبر، که بیتو توان نداشت
در پهندشت حادثه با وسعت زمان
دنیا، سراغ چون تو زنی قهرمان نداشت
یک روز بود و این همه داغ، ای امام صبر
پیغمبری به سختی تو امتحان نداشت
گر پای صبر و همّت تو در میان نبود
اسلام جز به گوشهٔ عزلت مکان نداشت...
روزی به زیر سایهٔ پیغمبر خدای
روزی به جز سر شهدا سایهبان نداشت؟
محمل درست در وسط نیزهدارها
یک ذرّه رحم در دل خود ساربان نداشت
زینب اگر نبود، شجاعت یتیم بود
زینب اگر نبود، شهامت روان نداشت
زینب اگر نبود، وفا سرشکسته بود
زینب اگر نبود، تن عشق جان نداشت
زینب اگر کمر به اسارت نبسته بود
آزادی این چنین شرف جاودان نداشت
«میثم» هماره تا که به لب داشت صحبتی
حرفی بهجز مناقب این خاندان نداشت
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/744
✅ @ShereHeyat
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#غزل
🔹امّ الکتاب🔹
زینب اگر نبود حدیث وفا نبود
با رمز و راز عشق کسی آشنا نبود
زینب اگر نهیب نمیزد علیه کفر
نطق مدافعان ولایت رسا نبود
زینب اگر اسیر نمیشد به راه دوست
دین خدا ز قید اسارت رها نبود
زینب اگر طلسم ستم را نمیشکست
امروز صحبت از شرف اولیا نبود..
در شام و کوفه باز نمیکرد اگر زبان
نام رسول بر سر گلدستهها نبود
اُمّ الکتاب اوست «کلامی» به یک کلام
زینب اگر نبود کتاب خدا نبود
📝 #ولیالله_کلامی_زنجانی
🌐 shereheyat.ir/node/5340
✅ @ShereHeyat
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#غزل
🔹از جان گذشته🔹
این زن که از برابر طوفان گذشته بود
عمرش کنار حضرت باران گذشته بود
صبرش امان حوصلهها را بریده بود
وقتی که از حوالی میدان گذشته بود
باران اشک بود و عطش شعله میکشید
آب از سر تمام بیابان گذشته بود
آتش گرفته بود و سر از پا نمیشناخت
از خیمههای بی سر و سامان گذشته بود
اما هنوز آتش در را به یاد داشت
آن روزها چه سخت و پریشان گذشته بود...
میدید آیه آیهٔ آن زیر دست و پاست
کار از به نیزه کردن قرآن گذشته بود
یک لحظه از ارادت خود دست برنداشت
عمرش تمام بر سر پیمان گذشته بود
بر صفحههای سرخ مقاتل نوشتهاند
این زن هزار مرتبه از جان گذشته بود
📝 #احمد_حسینپور_علوی
🌐 shereheyat.ir/node/229
✅ @ShereHeyat
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#غزل
🔹شکیبایی🔹
سرخیِ شمشیر و سرنیزه تماشایی نبود
شام غمهای تو را لبخند فردایی نبود..
زخم دیدی، زخم خوردی، زخم سرتاپا، ولی
پاسخ این زخمها غیر از شکیبایی نبود
خطبهات شمشیر و شمر و نیزه را در هم شکست
هیچ شعری این همه در اوج شیوایی نبود
تو نبودی، صبر سرخ کربلا نایی نداشت
تو نبودی، در گلوی نینوا نایی نبود
عشق یعنی با وجود آنهمه غمهای تلخ
کربلا در چشمهایت غیر زیبایی نبود
ما مدافع... نه، پناه آوردهایم اینجا به تو
سایهای میخواستیم و جز حرم جایی نبود
📝 #مهدی_حنیفه
🌐 shereheyat.ir/node/5674
✅ @ShereHeyat
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#غزل
🔹کشتۀ وداع تو...🔹
آتشفشان زخم منم، داغ دیدهام
خاکسترم، بهار به آتش کشیدهام
چشم بلا کشیدۀ من خونجگر شدهست
از باغ سرخ آینهها، آه چیدهام
ققنوسهای عاطفه را در فراق تو
از شعله شعلههای دلم آفریدهام
از لحظهای که رفتی و دیگر ندیدمت
من کشتۀ وداع تو هستم، شهیدهام
گودال زخم جان به لبم کرد روی تل
بیتابم از فراز و نشیبی که دیدهام...
«بزمی به پا کنید خوارج رسیدهاند»
از این قبیل زخمزبانها شنیدهام
کوهم که ایستادهام و خم نمیشوم
شمشیر زخمخورده ولی آبدیدهام
با آرزوی صبحِ نگاهت، بهشت من!
هر چه مصیبت است به جانم خریدهام
📝 #سیدمسیح_شاهچراغی
🌐 shereheyat.ir/node/2169
✅ @ShereHeyat
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#غزل
🔹قسم به صبر!🔹
چه رنجها که به پیشانی تو دیده نشد
که غم برای کسی جز تو آفریده نشد
چه بغضها که گلوی تو را فشرد ولی
صدای گریۀ تو لحظهای شنیده نشد
دلی نبود که همرزم تیغها نشود
گلی نماند که با دست زخم چیده نشد...
به استواری لحن تو در حماسه قسم!
به قامتت که دمی زیر غم خمیده نشد،
قسم به صبر! به داغی که تازه است هنوز
دلی صبورتر از زینب آفریده نشد
📝 #مهدیه_اکبری
🌐 shereheyat.ir/node/4245
✅ @ShereHeyat
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#غزل
🔹شهید داغ حسین🔹
تکیده قامتش و تکیه بر عصا نزدهست
همان که غیر خدا را دمی صدا نزدهست
شهید داغ حسین است و ما در این فکریم
که سر به چوبۀ محمل زدهست یا نزدهست
هنوز بر سر تل، دست روی سر دارد
هنوز پای غمش ایستاده، جا نزدهست
هنوز چشم به راه است ماه برگردد
و قرنهاست کسی سر به خیمهها نزدهست
خوشا به شاعر اگر آتشی به دل دارد
بدا بر آن قلمی که دم از شما نزدهست
به پایبوسی صیدی که بین گودال است
کسی شبیه تو اینگونه دست و پا نزدهست...
📝 #فائزه_زرافشان
🌐 shereheyat.ir/node/3721
✅ @ShereHeyat
والایی قدرِ تو نهان نتوان کرد
خورشیدِ تو را نمیتوان پنهان کرد
توفندگی خطبۀ طوفانی تو
کاخ ستم یزید را ویران کرد
📝 #محمدعلی_مجاهدی
✅ @ShereHeyat
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#مثنوی
🔹شکوه صدا...🔹
موج صدا دریایی از شور و تلاطم بود
موجی که پیش او حضور صخرهها گم بود
با پتک فریادش دل دیوارها میریخت
از هیبت او زَهرۀ دربارها میریخت
هر چند دست این صدا در پای زنجیر است
برق صدا بُرّندهتر از رعد شمشیر است
این آخرین تیر است از چله رها میکرد
بُرد صدای زن جهان را بیصدا میکرد
آری زنی در جمع نامردی به تنهایی
شد حاصلِ جمعِ شگفتی و شکیبایی
با منطقی چون خطبههای حیدری، مُتقَن
مردانگیها را به چالش میکشید این زن
تیغ صدا را بر سرِ تزویر و زر میزد
آن گونه که نبض خلیفه تندتر میزد
تا میچکد از تیغها خون گرامیها
باید بلرزد پایههای کاخ شامیها
::
من خواهر اویم که میفرمود بیپروا
شمشیرهای تشنه دریابید خونم را
هر قدر راز کربلا پوشیدنیتر شد
«کرب»و«بلا» در دیدگانم دیدنیتر شد
ای شامِ عشرت! شهرِ در شکها فرورفته
دلخوش به اسلامی سراسر رنگ و رو رفته
ای چشمهای کور! ما عینالیقین هستیم
ما آیههای محکم حبلالمتین هستیم
بین سفیدی و سیاهی، رنگ نیرنگ است
پیراهن ایمانتان خاکستری رنگ است
خوش پیش چشم دِرهم و دینار رقصیدید
سرمست دنیا از می تزویر نوشیدید
چشم و چراغ راهتان تنها هوسها بود
پیشانی پر پینهٔ شمر و شبثها بود..
این آخرین تیر است از چله رها میکرد
بُرد صدای زن، جهان را بیصدا میکرد
عشق علی و وادی بیمعرفت! هرگز
دنیا به کام تشنگان آخرت! هرگز..
تا قرنِ غیبت پیش خواهد رفت پای ما
تسخیر خواهد کرد عالم را صدای ما
سمت هدایت میرود کشتی عاشورا
با موج «بسم اللّٰه مَجراها و مُرساها»
📝 #جعفر_عباسی
✅ @ShereHeyat
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#مثنوی
🔹اگر زینب نبود...🔹
سِرّ نى در نینوا مىماند اگر زینب نبود
کربلا، در کربلا مىماند اگر زینب نبود
چهرۀ سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنگ
پشت ابرى از ریا، مىماند اگر زینب نبود
چشمۀ فریاد مظلومیتِ لبتشنگان
در کویر تَفته جا مىماند، اگر زینب نبود...
ذوالجناح دادخواهى، بىسوار و بىلگام
در بیابانها رها مىماند، اگر زینب نبود
در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب
پشت کوه فتنهها مىماند، اگر زینب نبود
📝 #قادر_طهماسبی
🌐 shereheyat.ir/node/3253
✅ @ShereHeyat
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#غزل
🔹دو عالم اسیر اوست🔹
با دستِ بسته است ولی دستبسته نیست
زینب سرش شكسته ولی سرشكسته نیست
هرچند سر به زیر... ولی سرفراز بود
زینب قیام كرده چون از پا نشسته نیست
زینب اسیر نیست، دو عالم اسیر اوست
او را اسیر قافله خواندن خجسته نیست
رنج سفر، خطر، غم بازار، چشم شوم
داغ سه ساله دیده ولی باز خسته نیست
حتی اگر به صورت او سنگ میخورد
او زینب است، معجرش از هم گسسته نیست
📝 #مجید_تال
🌐 shereheyat.ir/node/227
✅ @ShereHeyat
شعر هیأت
#حضرت_زینب علیهاالسلام #غزل 🔹دو عالم اسیر اوست🔹 با دستِ بسته است ولی دستبسته نیست زینب سرش شكسته
💠 راه رفتن بر لبۀ تیغ شعر و شعار
🔹شعر ولایی کاربردها و مخاطبان متنوعی دارد. شاعر ولایی بسته به کارکرد شعر و محیط ارائۀ آن و بسته به مخاطب شعر، لازم است که گاهی به جای بیان شاعرانه یا زبان استعاری، به پررنگ کردن صریح شعارهای عاشورا نیز توجه داشته باشد. اما در همین رویکرد به شعارها باید به تمایز کلام خود از نظم صِرف دقت داشته باشد و برای برجسته شدن زبان شعرش چارهای بیندیشد، تا اگر مجال حرکتهای شاعرانه را در شعر ندارد لااقل سخنور خوب و هنرمندی باشد.
🔸مجید تال که فراوان در اشعارش شاعری خود را ثابت کرده، این بار برای انجام رسالت شاعری خود و تعظیم شعائر، از نزدیک شدن به شعارها نترسیده اما همزمان به فکر برجستهسازی زبان و تمایز این شعر با اشعار نظمگونه بوده است.
عمدۀ برجستهسازی زبانی شعر در استخدام متضاد و متناقضنمای واژگان قابل مشاهده است. دست بسته بودن و دست بسته نبودن همزمان؛ شکسته شدن سر در عین سرشکسته نبودن؛ سربه زیری و سرافرازی، اسیر بودن و اسیر نبودن، رنج کشیدن و خسته نشدن از جمله تلاشهای شاعر برای فرار از شعارگویی صرف به شمار میرود. همچنین انتخاب قافیۀ نهچندان ساده و جا انداختن خوب آنها میتواند از علل تاثیرگذار در موفقیت شعر به شمار رود.
✍🏻 #حسن_بیاتانی
📗 #چهل_شعر_چهل_نکته
🌐 shereheyat.ir
✅ @ShereHeyat
#شعر_تعلیمی
#غزل
🔹مسیحدمی🔹
کجاست زندهدلی، کاملی، مسیحدمی
که فیض صحبتش از دل بَرَد غبارِ غمی...
گذشت عمر و دریغا نداد ما را دست
حضور نیمشبی و صفای صبحدمی
قسم به جان عزیزان به وصل دوست رسی
اگر از این تنِ خاکی برون نهی قدمی
خلاف گوشهنشینان دلشکسته مجوی
که نیست جز دل این قوم، دوست را حرمی...
ز بینوایی و دولت غمین و شاد مباش
که در زمانه نمانَد گدا و محتشمی...
📝 #محیط_قمی
🌐 shereheyat.ir/node/3703
✅ @ShereHeyat
ای نگاهت امتدادِ سورۀ یاسین شده
با حضورت ماه بهمن، صبح فروردین شده
تا بیایی باز هم یک صبح زیبا پیش ما
کوچههای دل برای مقدمت آذین شده
از نسیم نام تو شبها همه مهتاب بود
از طنین گام تو این روزها شیرین شده
سفرۀ یکرنگ ما نان و نمک میپروراند
حیف شد، بعد از تو باز این سفرهها رنگین شده
آن طرف سیل کبوترها که همبال تواند
این طرف ماییم، با پروندهای سنگین شده
از افقهایی که همرنگ است با خون خدا
باز میگردند روزی اسبهای زین شده
📝 #عبدالرحیم_سعیدی_راد
🌐 shereheyat.ir/node/5342
✅ @ShereHeyat
#امام_خمینی قدسسره
#غزل
🔹انفاس مسیحایی🔹
مثل شیرینی روحانی یک رؤیا بود
سالهایی که در آن روح خدا با ما بود
یاد باد آن شکرین فرصت ایام وصال
که به کوتاهی یک خاطرۀ زیبا بود
وقت آیینه به تسبیح جمالش خوش بود
حال پروانه ز کار نگهش شیدا بود
کس ندانست که با او ز نهانخانۀ اُنس
چه حکایات لطیف و چه هدایتها بود
عارفی بود که در فصل بلند نگهش
باب نورانی برهان تماشا وا بود
همۀ آینهها را به تشهّد واداشت
نور اسماء و صفاتی که در او پیدا بود
هر چه از دامن خوشبوی کرامات افشاند
همه انفاس مسیحایی روحافزا بود
شرح اسرار سبکروحی او داشت نسیم
کاینچنین در چمن لاله و گل غوغا بود
پرده از راز شهیدان سحر بر گیرید
تا ببینند که با او چه کرامتها بود
📝 #زکریا_اخلاقی
🌐 shereheyat.ir/node/3352
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #نماهنگ | شاعر خوش لفظ و نکتهسنج یزدی
🔹️ نماهنگی از شعرخوانی و گفتوگوهای حجتالاسلام زکریا اخلاقی با حضرت آیتالله خامنهای، در جریان دیدارهای شاعران
🔹️ ساعتی قبل و در مراسم اختتامیه هجدهمین جشنواره شعر فجر، آیین گرامیداشت و تجلیل از این شاعر گرانقدر برگزار شد.
💻 Farsi.Khamenei.ir
#شعر_انتظار
#غزل
🔹مردان روزگار🔹
به رغم سیلی امواج، صخرهوار بایست
در این مقابله چون کوه استوار بایست!
خلاف گوشهنشینان و عافیتطلبان
تو در میانۀ میدان کارزار بایست!
نه مثل قایق فرسودهای کناره بگیر
نه مثل طفل هراسیدهای کنار بایست!
در این زمانۀ بدنام ناجوانمردی
به نام نامی مردان روزگار بایست!
بس است اینکه به آه و به ناله در همه عمر
به انتظار «نشستی»، به انتظار «بایست»!
📝 #سجاد_سامانی
🌐 shereheyat.ir/node/1533
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#فتح_خیبر
#مثنوی
🔹انّا فَتَحنا🔹
یا علی گفتم همه درها به رویم باز شد
یا علی گفتم، چه شیرین شعر من آغاز شد
یا امیرالمؤمنین، مولای عاشقها، سلام!
شاه مردان، فاتح دلهای عاشقها، سلام!
السلام ای در نگاهت موج و دریا بیقرار!
السلام ای در سکوتت کوه و صحرا بیقرار!...
جبرئیل آورده بود آیاتی از قرآن ولی
ماند تا قرآن چشمت را تو وا کردی علی!
داد زد تا شد امیر عشق بر مرکب سوار:
«لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار»...
::
ای که خود را پیش شمشیر دو دم آوردهای!
هرچه سر آورده باشی، باز کم آوردهای...
ذوالفقار است این که میچرخد، علیگویان و مست
چون نباشد مست؟ چون میگیردش ساقی به دست...
لشکری از تو فراری، آی مرحب! مرحبا!
خوب جولان دادهای دیروز و دیشب، مرحبا!
فرض کن دیروز تیغت چند تا سر را زده
فرق دارد قصه، چون امروز فاروق آمده
فرق دارد قصۀ کرّار، با اهل فرار
فرق دارد نیت آن تیغها، با ذوالفقار
فرق دارند آری! آن دلها که در دینبازیاند،
با کسی کز او خداوند و رسولش راضیاند
بنگر این شیر جوان را آمده غُرّان ز رَه
گفت: إنّی فارِسٌ، سَمَّتنی اُمّی حَیدَرَه
گفت: آری! این منم، حیدر امیرالمؤمنین
میرسم چون عاشقان بیتاب و میلرزد زمین
مرحب! آن «هل من مبارز» شد صدای آخَرَت
خوب میبینم که میچرخد اجل، دورِ سرت
گیرم از جنگاوران بر تو کسی غالب نبود
اسم آنها که علی بن ابیطالب نبود
در زمین با هر که جنگیدی تو بردی پهلوان!
دور، دورِ ماست دیگر، ما یلان آسمان
تیغ من در دستهایم نه، که در دستان اوست
ما رَمَیتَ إذ رَمَیتَ، تیر در فرمان اوست
این «یدالله» است، بیرون میکشد شمشیر را
دست حق است این که در چلّه نهاده تیر را
قلب حق در سینۀ من، در پسِ این جوشن است
جنگ با «قهار» تکلیفش از اول روشن است...
بود حیران مرحب و حیدر به سویش میشتافت
تا بفهمد فرق را، فاروق فرقش را شکافت...
::
اهل خیبر! این همان محبوب دلها، ایلیاست
جانِ موسی، چشم بگشایید، این هارون ماست
پیش خود گفتید: این در را چه محکم بستهاید
در به روی فاتح درهای عالم بستهاید؟...
دل به این دیوارهای بیاثر خوش کردهاید؟
آی! حیدر میرسد، دل را به در خوش کردهاید؟...
دست حق در «چارچوب و بَستِ در» انداخت چنگ
گفت: یا زهرا و در را کند، از جا، بیدرنگ
در، میان دست حیدر، هر دو لشکر در سکوت
قلعۀ بیدر، علیگویان و خیبر در سکوت
گاه لشکر، دست حیدر را تماشا میکنند
گاه آن دیوارِ بیدر را تماشا میکنند
بَه به این مولا و در را در هوا چرخاندنش
قلعهها مسحور آن «اِنّا فَتَحنا» خواندنش...
باز کن درهای دل را حضرت مشکلگشا
عاشقان را مست کن با آن جمال دلگشا
یا علی گفتم، دلم، دستم، زبانم جان گرفت
یا علی گفتم، چه شیرین شعر من پایان گرفت
📝 #قاسم_صرافان
🌐 shereheyat.ir/node/3752
✅ @ShereHeyat
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
تو باب حوائجی و ما حاجتمند
ما را نکند ز درگهت دور کنی
📝 #سیدمحمد_رستگار
✅ @ShereHeyat
#امام_کاظم علیهالسلام
#قصیده
🔹یوسف فاطمه🔹
ای بنای حرم عدل و امان را بانی
ای ز انوارِ تو، آفاق همه نورانی
ای تو در مکرمت و جود، نبی را مانند
ای تو در منزلت و قدر، علی را ثانی
تو اَمینُاللَّهی و بر درِ بیتُالشَّرَفت
هست جبریل امین را شرف دربانی
آن جمال ملکوتی که تو داری، به مَلَک،
از تماشای رُخت دست دهد حیرانی
تویی آن جلوه که تابید به موسی در طور
تو مسیحایی و داری نفسی رحمانی
تویی آن نوح، که خود روح نجاتی، هر گاه،
گیتی از سیل حوادث بشود توفانی
گردش چشم تو و گردش افلاک یکیست
نکند چرخ ز فرمان تو نافرمانی..
که گمان داشت که با آن همه تشريف و جلال
یوسف فاطمه یک عمر شود زندانی؟
آب شد شمع وجود تو و خون شد جگرت
آه از ظلمت زندان و شب ظلمانی
از هجوم غم و اندوه به تنگ آمده بود
روح قدسیِ تو در کالبد انسانی
::
جان فدایت که به يک عطف نظر زنده کنی
در دل و جان جهان عاطفۀ عرفانی
از لب لعل تو، انوار هدایت جاریست
ای سحاب کرمت، در همهجا بارانی
ای کلامُ اللَّه ناطق که تو را میخوانند
شجر طیبه در معرفت قرآنی
حبس و تبعید به فتوای تو محبوبتر است،
از قبول ستم و سلطۀ بیایمانی
بر در قاضی حاجات مناجاتکنان
عرض حاجت بری ای سجدۀ تو طولانی
آفتابی و سفر میکنی از شرق به غرب
عجب از صبر تو در سایۀ سرگردانی
به پریشانی تو دجلۀ بغداد گریست
ای نصیب تو همه بیسر و بیسامانی
اهرمن گرچه بسی بهر فنایت کوشید
نشود جلوۀ انوار الهی، فانی
شاهد مکتب توحیدی و در راه هدف
بِاَبی اَنت و اُمّی که شدی قربانی
::
تا مرا رخصت پابوس تو قسمت نشود
منم و دست و گریبانِ غمی پنهانی..
«گر چه دوريم به یاد تو سخن میگوییم
بُعد منزل نبود در سفر روحانی»
با تولّای تو، تا گلبن طبعم گل کرد
عوض گریه کند دیده گلابافشانی
به بَرَت آمدهام، تا ببرم فیضی از آن
جذبۀ معنوی و جاذبۀ روحانی
چه بخواهم؟ که تو خود حال مرا میبینی
چه بگویم؟ که تو خود درد مرا میدانی
نظری کن که «شفق» مُحرم کوی تو شود
ای بنای حرم عدل و امان را بانی!
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌐 shereheyat.ir/node/2152
✅ @ShereHeyat
#امام_کاظم علیهالسلام
#غزل
🔹جان جهان🔹
گرچه سوز همه از آتش هجران تو بود
رمز آزادی توحید به زندان تو بود
دوستان اشک فشانند به یاد تو همه
خندهزن خصم اگر از دیدهٔ گریان تو بود
آه پنهان تو از محبس در بسته گذشت
که جهان را سخن از ناله و افغان تو بود
دامن خاک کجا روی نکوی تو کجا؟
ای که هر عرشنشین دست به دامان تو بود
تا گریبان افق با نفس صبح شکافت
مرغ شب آه کشان سر به گریبان تو بود
داد فرمان، ز چه بر قتل تو هارون در حبس؟
ای که آزادی، سر در خط فرمان تو بود
از چه در برق مناجات تو افلاک نسوخت؟
ای که سوز همه از سینهٔ سوزان تو بود
شب تاریک که هر خانه چراغی دارد
شعلهٔ آتش دل، شمع شبستان تو بود
تو که بر پیکر بیجانِ جهان، جان بودی
از چه بر تختهٔ در، پیکر بیجان تو بود...
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/1354
✅ @ShereHeyat