از جنس حبیب
در وقت نیاز، کاش حاضر باشیم
قرآن نرود بر نی و ناظر باشیم
حتی اگر اهل کوفه هستیم، ای کاش
از جنس حبیب بن مظاهر باشیم
✍🏻 #وحید_اشجع
🏷 #شعر_عاشورایی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
عهد
از آن نخست که در گوش من اذان دادند
خدای عزّوجل را به من نشان دادند
کشید بر سر من پیر باخدایی دست
و بعد خواند به گوشم: خدا بزرگتر است
قرار یافت دل بیقرار من ناگاه
به ذکر اشهد ان لا اله الا الله
زبان نداشتم و او شهادتینم داد
به گریه افتادم، تربت حسینم داد
اگر هنوز محرم سیاه میپوشم
به جای لالایی، روضه بوده در گوشم
به اشک روضه مرا شیر داده مادر من
حسین بوده از اول پناه آخر من
به شیرخوارگیام اصغر حسینم کرد
از آن نخست فدای سر حسینم کرد
جوان شدم، گرهی هرکجا به کارم خورد
پدر مرا به علیاکبر حسین سپرد
::
وصیت پدرم را هنوز یادم هست
چقدر بر دلم آن حرفهای ساده نشست:
«بهجز حسین مبادا مرید غیر شوی
الهی ای پسرم عاقبت به خیر شوی
نبند امید به هر بخششی و هر بذلی
نترس از افتادن، بیمۀ اباالفضلی
همیشه ای پسرم خالی از تکبر باش
اگر که دست تو بالای دست شد، حُر باش»
به من کرامت این خاندان که شد معلوم
بریدم از همه دل، غیر چارده معصوم
::
تو هم شبیه من، آری تو هم شبیه منی
نمیتوانی از این خانواده دل بکنی..
تو هم برای امام زمان خود یاری
تو هم به روی لب احلی من العسل داری
من و تو تحت لوای حسین ما شدهایم
درون خیمۀ او با هم آشنا شدهایم
من و تو جبهۀ مظلوم مقتدر هستیم
من و تو هرچه که هستیم، عهد نشکستیم
معلم من و تو از ازل خدا بوده
و درس اول ما عین و لام و یا بوده..
من و تو مکتبمان تا همیشه عاشوراست
ببین، به بام فلک پرچم مقدس ماست
قیام سرخ حسینی ببین و درس بگیر
درخت باش، خزان هم شد ایستاده بمیر
هنوز خیمۀ آل یزید پابرجاست
حسینیان! علم امروز روی دوش شماست
نمیرسد به محبان اهلبیت زیان
خداست یاور ما، کُلُّ مَن عَلَیها فان
✍🏻 #محمدحسین_ملکیان
🏷 #شعر_عاشورایی | #خانواده_حسینی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
حبیب منتظر است
خبر رسیده که مردی غریب منتظر است
محرم آمده، ای دل! حبیب منتظر است
خوشا دلی که خطر کرد و ساخت فردا را
دلی که سوخت اماننامههای دنیا را
تو رام مهر حسینی نه قهر ابن زیاد
تو اهل شهر حسینی نه شهر ابن زیاد
به خواب میبرد آخر تو را صدای شُریح
مباز فجر خدا را به لای لای شُریح
بگو که دست نیالودهای به خون شهید
مگو که رفتهای از خیمهات به کاخ یزید
به سوی سفرۀ خولی مرو که ملعون است
امید نان به تنورش مبند، در خون است
هنوز تشنۀ مُلکی، سراب میبینی
هنوز گندم ری را به خواب میبینی
بیا و رحم کن ای دل به سرپناه خودت
بیا و شعله میفکن به خیمهگاه خودت
به ظرف آب چه حاجت؟ شراب ناب که هست
فرات اشک که هست و گلاب ناب که هست
بهشت را بنگر عطر سیب منتظر است
چرا نشستهای ای دل حبیب منتظر است
✍🏻 #علی_مؤیدی
🏷 #شعر_عاشورایی | #بصیرت
🇮🇷 @Shere_Enghelab
«جنگ حق و باطل»
روز آزمون رسیده است
وقت اختلاف نیست
هیچکس
از مشارکت در امتحان معاف نیست
یک طرف قلمروی به وسعت جهان
یک طرف خرابهای به تنگی قفس
یک طرف هجوم بمبهای بیامان
یک طرف زنان و کودکان
یک طرف سلاح و پول و قدرت و رفاه
یک طرف بدون برق و آب و مرهم و پناهگاه
شوخی مزخرفیست
اینکه عدهای حماس را
متهم به انتقام کور میکنند
از کنار غصب سرزمین و قتلعام ملتی ولی بهراحتی عبور میکنند
بس کنید!
حالتان از این دروغها به هم نخورد؟
رَطب و یابِسی که بافتید، عاقبت
بر گلویتان طناب دار میشود
شرمتان کجاست؟
این که در خرابههای غزه تار و مار میشود
لشکر حماس نیست
حلقۀ به هم فشردۀ زنان و بچههاست
جنگ، جنگ حق و باطل است
گوهر بشر در این نبرد
آشکار میشود
تو در این میان کدام جانب ایستادهای؟
جانب حسین!
یا یزید؟
انتخاب سومی نمانده است
این چکیدۀ تمام ماجراست:
غزّه، کربلاست...
✍🏻 #افشین_علا
🏷 #شعر_اعتراض | #فلسطین | #غزه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
47.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کبوترهای گوهرشاد
یکایک سر شکست آن روز اما عهد و پیمان نه
غم دین بود در اندیشۀ مردم، غم نان نه
شبی ظلمانی و تاریک حاکم بود بر تهران
به لطف حضرت خورشید اما بر خراسان نه
کبوترهای گوهرشاد بودیم و صدای تیر
پریشان کرد جمع یکدل ما را، پشیمان نه
سراسر، صحن از فوج کبوترها چنان پر شد
که چندین بار خالی شد خشاب آن روز و میدان نه
یکی فریاد میزد شرمتان باد آی دژخیمان!
به سمت ما بیاندازید تیر، اما به ایوان نه
یکی فریاد سر میداد بر پیکر سری دارم
که آن را میسپارم دست تیغ و بر گریبان نه
برای او که کشتن را صلاح خویش میداند
تفاوت میکند آیا جوان یا پیر؟ چندان نه
دیانت بر سیاست چیره شد، آری جهان فهمید
رضاجان است شاه مردم ایران، رضاخان نه!
کلاه پهلوی هم کمکم افتاد از سر مردم
نرفت اما سر آنها کلاه زورگویان، نه!
گذشت آن روزها، امروز اما بر همان عهدیم
نخواهد شد ولی اینبار جمع ما پریشان، نه!
به جمهوری اسلامی ایران گفتهایم «آری»
به هر چه غیر جمهوری اسلامی ایران: «نه»
کجا دیدی که یک مظلوم تا این حد قوی باشد
اگرچه قدرت ما میشود تحریم، کتمان نه
دفاع از حرم یعنی قرار جنگ اگر باشد
زمین کارزار ما تلآویو است، تهران نه!
✍🏻 #محمدحسین_ملکیان
🏷 #شعر_پایداری | #قیام_مسجد_گوهرشاد
🇮🇷 @Shere_Enghelab
رسم شهیدان
خورشید را رسم خموشی نیست
شور و شرر دارند مجمرها
در شعلهٔ فریاد میجوشد
خون برادرها و خواهرها
با قیل و قال هر هیاهو هم،
زیر فشار خان ترسو هم،
پشت دری با درد پهلو هم...،
چادر نمیافتد از این سرها
هر روزمان وقتی که عاشوراست
تا مادر ما حضرت زهراست
چون غیرت و مردانگی با ماست
خالی نخواهد ماند سنگرها
وقتی که مثل نور میبارید
باران تکبیر از دهانهاتان
در مشتتان هر روز گل میداد
گلدستهٔ اللّه اکبرها..
در عشق نامی معتبر داریم
سربند «یازهرا» به سر داریم
سرّ سپید عشق پنهان است
در چادر مشکی مادرها
طوفان حریف هر درختی نیست
رفتید تا مثل شما باشیم
تا ایستادن را بیاموزیم
از سروها و از صنوبرها
رسم شهیدان رسم بیداریست
داغ است و مثل رودها جاریست
بر سنگ فرش سرخ گوهرشاد
خون کبوترها... کبوترها...
✍🏻 #رضا_نیکوکار
🏷 #شعر_پایداری | #قیام_مسجد_گوهرشاد
🇮🇷 @Shere_Enghelab
آبیترین صحن
از بام تو یک آسمان سرخ پیدا بود
در صحن گوهرشادِ تو آن روز غوغا بود
هی موج برمیخاست و هی موج میافتاد
بوی جنون آمیخته با بوی دریا بود
در تیرماه داغ تابستان، هوای شهر
مثل زمستانیترین دیماه دنیا بود
مردان غیرت ایستادند و نترسیدند
اینجا سر حفظ حجاب عشق دعوا بود
دست رضاخانی چنان بر خاک، خون میریخت
گویا کلاه خارجی ناموس آنها بود
طوفان استبداد در هم کوفت مسجد را
تاریخ خون میخورد و در حال تماشا بود
چشمی که تاریکی شب را تاب میآورد
در انتظار دیدن خورشید فردا بود
فردا رضاخان رفت و طوفان رفت و صبح آمد
اما هنوز اندوه سنگینی به دلها بود
در خلوت آبیترین صحن و رواق تو
گویا همیشه یادی از دیروز برجا بود
از کربلا تا ظهر گوهرشاد و بعد از آن
هر روز داغ تازهای بر سینهٔ ما بود
اما اگر ما وارثان زینبی هستیم
هرچه در این آشفتگی دیدیم زیبا بود
✍🏻 #وحیده_افضلی
🏷 #شعر_پایداری | #قیام_مسجد_گوهرشاد
🇮🇷 @Shere_Enghelab
گلهای معطّر
باز جنگی نابرابر در برابر داشتند
دست امّا از سر چادر مگر برداشتند؟
گرچه چادرها به خون غلتیده و خاکی ولی
زیر چکمه بوی گلهای معطّر داشتند
دست بر ماشه نمیبردند این قزّاقها
شرم اگر که از حرم نه، از کبوتر داشتند..
لحظهای قبل از صدای وحشی فرمان تیر
کودکانی در کنار خویش مادر داشتند
چشم کاشیهای فیروزه به گنبد خشک شد؟
یا از اوّل طرح اِسلیمیِ پرپر داشتند؟
در وصیّتنامۀ سرخ شهیدان دیدهای؟
جملگی یک خواسته در سطر آخر داشتند
✍🏻 #زهرا_سپهکار
🏷 #شعر_پایداری | #حماسه_گوهرشاد
🇮🇷 @Shere_Enghelab
أین المنتقم
ما را دلیست چون تن لرزان بیدها
ای سرو قد! بیا و بیاور نویدها
بازآ و با نسیم نگاه بهاریات
جانی دوباره بخش به ما ناامیدها
ما جمعه را به شوق تو، تعطیل کردهایم
ای روز بازگشت تو آغاز عیدها
بازآ که خلق را نکشاند به سوی خویش
بازار پر فریب مراد و مریدها
برگرد تا زمین و زمان را رها کنند
چپها و راستها، و سیاه و سفیدها
بسیار دستهگل که برای تو چیدهایم
این خاک، غرقه است به خون شهیدها
خون حسین میچکد از نیزهها هنوز
برگرد و انتقام بگیر از یزیدها
✍🏻 #افشین_علا
🏷 #شعر_انتظار | #شعر_عاشورایی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
مُهر کوفی
میترسم از این دعای زیبا حتی
در خانه و مسجد و مصلا حتی
میترسم از اینکه مهر کوفی بخورند
عجل لولیک الفرجها حتی
✍🏻 #مهدی_زارعی
🏷 #شعر_انتظار | #شعر_عاشورایی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
روضه اینجاست
باز در پردۀ عشاق صلایی دیگر
میرسد از طرف کربوبلایی دیگر
به تماشا ننشینید که نی در تب و تاب
سوز دل را بنوازد به نوایی دیگر
آخر ای مردم سرگشته کجایید، کجا؟!
روضه اینجاست، همینجاست، نه جایی دیگر
پرده در پرده علیاکبر و قاسم در خون
روضه اینجاست بیارید عبایی دیگر
ای برادر، وسط معرکه دریاب مرا
باز در علقمه پیچید صدایی دیگر
باز هم طفل رباب است، به خود میپیچد
خیمه آورده برون دست دعایی دیگر
بازهم ابنِزیاد و پسر سعد و سنان
شمرها، حرملهها، جور و جفایی دیگر
سر اگر رفت، مپرسید که عمامه کجاست
رفت از پیکر مظلوم ردایی دیگر
یاد ویرانهنشینی که دل شب جان داد
داد بر اشک یمن حال و هوایی دیگر...
این حماسه همه از ذکر مصیبت جوشد
خون بگریید همه صبح و مسایی دیگر
پسر مکه، کجایی که حرم مظلوم است
فتنۀ آلِسعود است و خدایی دیگر
وقت آن است اجابت شود این زمزمهها
از پس پردۀ غیبت بهدرآیی دیگر
صلهام آتش دردیست که در دل دارم
درد اگر عشق تو باشد چه دوایی دیگر...
✍🏻 #فاطمه_نانیزاد
🏷 #شعر_انتظار | #شعر_عاشورایی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
غیرت
بگذار پدر کبوترت پر بزند
طعنه به رگ غیرت لشکر بزند
یک تیر گرفتم از سپاه دشمن
تا تیر به پیکر تو کمتر بزند
✍🏻 #عباس_همتی
🏷 #شعر_عاشورایی
🇮🇷 @Shere_Enghelab