eitaa logo
شعر انقلاب
2.7هزار دنبال‌کننده
547 عکس
174 ویدیو
2 فایل
انقلاب اسلامی ایران در آینۀ شعر ارسال پیام: @Shaere_Enghelab
مشاهده در ایتا
دانلود
«رهروان این شب دراز» در جهان ما روزنامه‌ها روزنامه نیستند هیچ‌گاه‌نامه‌اند راویان قصّه‌های خسته از ادامه‌اند شاعران سال‌هاست جز سکوت شعر تازه‌ای نگفته‌اند راویانشان چون مگس در میان تارهای عنکبوت خفته‌اند سال‌هاست باوجود جنگ‌ها و قتل عام‌ها اتّفاق تازه‌ای که روزگار را تکان دهد یا به خفتگان غارهای مرگ جان دهد رخ نداده است ساعت زمان در غبار غفلت قرون ایستاده است گوش مردم جهان پر شده‌ست از طنین طبل‌های مرگ بارش گلوله‌ها مثل بارش تگرگ چشم مردم زمان پر شده‌ست از به ریشه خوردن تبر گریه‌های بی‌ثمر آه‌های بی‌اثر از سقوط بی‌شمار برگ... فیلسوف‌ها قرن‌هاست قصّه‌گوی خواب‌های غفلت‌اند؛ گرچه آدمی هیچ‌گاه خواب راحتی نداشته‌ست رنج برده است و استراحتی نداشته‌ست آن‌که در میان انفجارهای هولناک مرگ‌های دردناک خفته است خفته نیست مرده است و در میان این مغاک جان سپرده است! صور رستخیز هم، به هم نمی‌زند خواب مردگان خفته در غبار را آن‌که خویش را به خواب می‌زند چشم بسته است تا نبیند احتضار را مرگِ چشمه در غروب شوره‌زار را... در جهانِ خفتگانِ شب‌زده مردگان تب‌زده چشم‌ها همیشه بسته‌ است غیر چشم‌ مرگ تا رصد کند چشم‌های باز را رهروان هوشیار این شب دراز را... باید ایستاد باید ایستاد و پاک کرد خاک را از عفونت تجاوز و دروغ باید ایستاند چرخ داغ‌های بی‌رویّه را داغ «حاج محسن» و «هنیّه» را باید این قبیلۀ تجاوز و فریب را به جای خود نشاند! ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خسته‌ام… قلبم شکسته… خسته‌ام… زخمی شده بالم… سایه به سایه مرگ می‌آید به دنبالم بی دامن سرسبز مادر، مانده پژمرده گل‌های زرد و قرمز پیراهن و شالم من با تمام کودکی، در میهنم امروز میراث‌دار رنج و اندوهی کهن‌سالم عکاس‌ها! عکاس‌ها! از من چه می‌خواهید؟ من کِی شبیه خنده‌های کارت‌پستالم؟ غمگین‌ترینم من! چه می‌فهمید از احساسم؟ تنهاترینم من! چه می‌پرسید از احوالم؟ شاید مرا در انفجاری تازه بشناسید با گریه‌های گیره‌مو… با بغض خلخالم… آه ای شما راحت‌نشسته گوشهٔ خانه! جز ایستادن راه حلی نیست در عالم ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
لباس فصل تزویر گمان بردی نوای نای و بانگ تار و چنگ است این تو در خواب و خیال بزمی و... شیپور جنگ است این به چشم نیمه‌بازت تار دیدی در کف مطرب ولیکن دشمن است ای دوست! در دستش تفنگ است این برای هرکه آمد سوی تو آغوش وا کردی ولی این بار آه ای آینه! سنگ است، سنگ است این نشانده گوشه‌ای مات تماشا مردمانی را ببین! سلول زندان است، کی شهر فرنگ است این؟ همان جنگ است اما رفته در پیراهن نیرنگ لباس فصل تزویر است اگر که رنگ رنگ است این دم تیغ تو گرم ای دوست! میدان را مکن خالی وگرنه می‌کشد دشمن تو را در خواب و... ننگ است این ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
سکوت کن! نگاه کن! درون خود سقوط کن! سکوت کن! نظر به تارهای عنکبوت کن! سکوت کن! بشر! خوشا به غیرتت! بخور... بنوش... شاد باش! توسلی به قوت لایموت کن! سکوت کن! تو یادگار گندمی، بهشت لایق تو نیست در آتش زمینیان هبوط کن! سکوت کن! به یاد کودکان غزه، چند دسته ‌گل بکار! به سوگشان دوبسته شمع فوت کن! سکوت کن! هنوز یک‌ دو گام تا حضیض درّه مانده است به منجلاب معصیت سقوط کن! سکوت کن نگاه کن... نگاه کن... نگاه کن... نگاه کن... سکوت کن... سکوت کن... سکوت کن... سکوت کن... ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
وارث بت‌پرستان هم لکهٔ ننگ هر مسلمان هستید هم وارث جهل بت‌پرستان هستید ای آل سعود! قصّه امروزی نيست عمری‌ست که در طواف شیطان هستید! ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
دشت‌های شعله‌ور شامات آن بزدلان سوار به ارّابه -بی‌ زحمت مقاتله- برگشتند تا بچه‌شیر باخت قمارش را کفتارها به هلهله برگشتند شد دُور، دُور چرتکه‌اندازان بازیچهٔ محاسبه شد میدان پس صفرهای از عدم آویزان از نو به این معادله برگشتند از بطن گاو شیرده جدّه گوسالهٔ طلا متولد شد تا دوستان یکدلهٔ چوپان با گرگ‌های این گَله برگشتند از دشت‌های شعله‌ور شامات خون هزار یوسف ما جوشید تا نابرادران برادرکش مست از سر معامله برگشتند پس صبح کو؟ کبود شد این دنیا در چنگ فتنه ماند بشر، تنها قابیلیان به صحنهٔ جرم اما بعد از هزار سلسله برگشتند تقویم، شرمسار ورق می‌خورد تاریخ، کنج کافه عرق می‌خورد خیل سیاسیونِ کم‌آورده با روزنامه‌باطله برگشتند بستند باز بی‌شرفان با هم خون‌خوارها و خوش‌علفان با هم هم‌سو شدند بی‌طرفان با هم... شمر و سنان و حرمله برگشتند ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
9.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیدار شوید! باید چه شود دگر که هشیار شوید؟ بهر دلِ غمدیده کمی یار شوید دیدید چگونه کودکان را کشتند ای وجدان‌های خُفته بیدار شوید! ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
10.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سوگواره! از تو ای سرزمین شیون‌ها شعر دردی نکرده‌ است دوا شعر، دنبال وصف پاییز است ای گل سرخ اوفتاده ز پا! شعر، غرق خیال خال و خط است ای ز خون هر کناره‌ات دریا شعر، جویای سکّه‌های خود است ای سرِ سوگواره‌ات دعوا شاعری در کنار شومینه دلخوش از کشف تازۀ معنا آن‌ طرف مرده‌ است در غزّه کودکی چندماهه از سرما ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
أَيْنَ الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دَابِرِ الظَّلَمَهِ؟ بی‌تفاوت زنده باشم؟ سنگ باشم بهتر است هیزمِ آواره‌ای در جنگ باشم بهتر است تا که با یک شعله‌ام، از سوز سرما کم شود هُرم گرمایم برای کودکی مرهم شود کودکی مثل همانی که در آن تصویر بود فکر من تا صبح، با چشمان او درگیر بود ناله‌اش! بغضش! صدایش! داشت می‌لرزید! آه کاش می‌خندید! می‌خندید! می‌خندید! آه قطره‌های اشک او بر گونه‌هایش یخ زده من دلم آتش گرفت، او دست و پایش یخ زده عمق سرما از پسِ این عکس‌ها معلوم نیست هیچ‌کس اندازۀ این کودکان مظلوم نیست.. دیشب احساسم تماماً شرم بود و شرم بود کودکی یخ زد! اتاق خانۀ ما گرم بود! گریه کردم تا بر آن‌ها رحمتی نازل شود آه با این گریه‌ها شاید فرج حاصل شود ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
جدول تناسب جنگ یک جدول تناسب بود تا جوابش همیشه این باشد پدرم ضرب در چهل درصد حاصلش بخش بر زمین باشد عده‌ای را ضریب منفی داد عده‌ای را به هیچ قسمت کرد تا هرآن‌کس که سوء نیّت داشت تا ابد زیر ذره‌بین باشد یک نفر فکر آب و خاک که نه در پی نان و آب بود از جنگ خطر جبهه را خرید به جان تا پس از جنگ خوش‌نشین باشد یک نفر پشت خاکریز خودی لشکرش را که در محاصره دید سر خود را گذاشت روی زمین تا دعاگوی سرزمین باشد یک نفر فارغ از معادله‌ها بی‌خیال تمام مشغله‌ها روی میدان مین قدم زد تا ته این سطر نقطه‌چین باشد در جواب کسی که می‌گوید پدر از جنگ دست‌پُر برگشت هر دو تا آستین او خالی‌ست تا جوابش در آستین باشد هم‌قطار پدر که عکاس است گفت در هشت سال جبهه و جنگ حسرتش ماند بر دلم یک بار پدرت رو به دوربین باشد ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
دریاست مقصدم از وحشت کویر به کارون رسیده‌ام تا باغ‌های روشن زیتون رسیده‌ام هر بار غوطه‌ور شده‌ام در نگاه تو صد بار هم به صید به مضمون رسیده‌ام چشمت هنوز هم خبر از صبح می‌دهد با تو به آفتاب، به اکنون رسیده‌ام از برکه‌ها گذشتم و دریاست مقصدم من سیل گریه‌ام که به هامون رسیده‌ام یک عمر در محاصرهٔ سنگلاخ‌ها از دره‌ها گذشته، به جیحون رسیده‌ام از دشت‌ها بپرس چرا بغض کرده‌ام بی‌تاب تا جزیرهٔ مجنون رسیده‌ام ابرم که با سر آمدم، افتم به پای تو عرض ارادت است که وارون رسیده‌ام این من به درک لذت پروانگی رسید؟ به آسمان، به نور، به بیرون رسیده‌ام؟ در روزگار معجز موسی نبوده‌ام از سامری به غربت هارون رسیده‌ام از انقلاب، لقمهٔ چرب است سهم تو! شاعر! بگو به سکهٔ قارون رسیده‌ام آتش گرفت دفترم و حاصلی نداشت از نی فقط به نالهٔ محزون رسیده‌ام ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
معنی انقلاب کِی سنگ زبان آب را می‌فهمد؟ شب منطق آفتاب را می‌فهمد؟ آن‌کس که نشسته کنج خانه یک عمر کِی معنی انقلاب را می‌فهمد؟ ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab