eitaa logo
شعر انقلاب
2.5هزار دنبال‌کننده
471 عکس
142 ویدیو
2 فایل
انقلاب اسلامی ایران در آینۀ شعر ارسال پیام: @Shaere_Enghelab
مشاهده در ایتا
دانلود
نابرادر تازگی‌ها در پیِ سود و زیان افتاده بود او که حالا ناامید و ناتوان افتاده بود من به جان پروردمش از هیچ تا بالندگی بعد حالا او به فکر آب و نان افتاده بود ریشه زد در جان من در آب و خاک من ولی میوه‌هایش در حیاط دیگران افتاده بود نابرادرشاخۀ امروز هم‌دست تبر پیشتر از چشم‌های باغبان افتاده بود «بر درخت زنده بی‌برگی چه غم»، دل‌مردگی سهم برگی بود که دست خزان افتاده بود :: شکوه از دشمن ندارم، دوست اما... دوست، دوست دشنۀ دشمن به دست دوستان افتاده بود ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
معادله شیطان اگر چه کرد زمانی اجیرتان می‌خواست در تمامی عالم، حقیرتان در پشت این معادله می‌خواست بی‌گمان یک عمر سربلند که نه، سر به زیرتان.. ای واژه‌های سمی در حال انتشار باید که بر کنار شود سردبیرتان ایمان به آیه‌های ولایت نداشتید بی‌مایه بوده است از اول، خمیرتان با واژه مقدس «میهن» چه کرده‌اید؟ از ابتدای فتنه چه شد دستگیرتان؟ دارد شروع می‌شود اینجا حماسه‌ای دارد به سنگ می‌خورد ای قوم! تیرتان در آتش بصیرت ما ذوب می‌شوید فرقی نمی‌کنید صغیر و کبیرتان سنگر گرفته‌ایم و به گوشیم تا مباد روزی به انقلاب بیفتد مسیرتان ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
برگرد نمک نداشت به کامت مگر که نان وطن؟ که شعله می‌زنی ای بی‌وفا به جان وطن! برای اینکه بزرگی کنی، بزرگ شوی گرفته لقمه برایت وطن ز خوان وطن چقدر مادر میهن نوازشت کرده چقدر گفته به گوش تو داستانِ وطن گرفت دست تو را، درس راه رفتن داد ز رنج‌ها شدی آسوده در امان وطن پرنده باش ولی جلدِ خاک مادری‌ات ستاره باش، ستاره در آسمانِ وطن قدم گذار و به بالا برو ولی نشکن که هست رمز بقای تو نردبانِ وطن بریده باد زبانت که جز وطن گوید که بوده نام تو عمری سرِ زبان وطن ترانه‌ها همه از یاد می‌روند... فقط به یادگار بماند همین ترانه: وطن برای دشمنت آغوش وا نکن، برگرد بیا دوباره به آغوش رایگانِ وطن ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
بیدار شو شیراز و ایذه... حل نشد دیگر معمایت؟! کابوس شد توی خیابان ابر رؤیایت بنشین تماشا کن رفیق بی‌طرف کم‌کم آتش به تو خواهد رسید و آن متکایت پشت تو قایم شد تفنگ دشمن این خاک آتش به خرمن زد به نام بیش و کم‌هایت ای از تَوَهُّم خشمگین و کینه آغشته یک لحظه گوشَت را بگیر از بوقِ کرنایت.. نام شرف را وصله زد روی تن خنجر دستی که رگ می‌زد برای خشم بی‌جایت منگی مگر؟! بیدار شو این زوزۀ گرگ است در لابه‌لای نغمه‌های لای لا لایت شب خوش! لگد روزی تو را بیدار خواهد کرد چون خواب بودی موقع هشدار مولایت ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
ای گمشدۀ زن معاصر! در علم، زنی عالمه، عالی‌منصب در ذکر و تهجد اهل یارب یارب در عین عفاف، در مصاف و میدان ای گمشدۀ زن معاصر، زینب! ✍🏻 🇮🇷 @Shere_Enghelab
پیام شهدا اسطورۀ ایمان و وفا، یا زینب سرفصل نجابت و حیا، یا زینب زن با تو به سرمنزل مقصود رسید این است پیام شهدا، یا زینب ✍🏻 🇮🇷 @Shere_Enghelab
مردان خدا ..این عطر دل‌انگیز که از راه رسیده بخشیده طراوات به دل و نور به دیده شب رفت و نوشتند به دامان سپیده «از خون جوانان وطن لاله دمیده» با همت و جانبازی و ایثار دلیران مجد و عظمت خیمه برافراشت در ایران ما روی سخن، با دل بی‌درد نداریم ما واهمه از مردم نامرد نداریم ما فرصت تردید و عقب‌گرد نداریم ما چشم به تیری که خطا کرد نداریم با همت ما می‌شکند پای اجانب ما دین نفروشیم به دنیای اجانب زنهار که گل دستخوش خار نگردد تاریخ دگرگون شده تکرار نگردد اغیار به گِرد حرم یار نگردد با ساده‌دلی بار کسی بار نگردد عبرت نگرفتیم مگر زآنچه به ما رفت در دورۀ مشروطه و ملّی شدن نفت؟ آن روز در این کشور، یک مرد به پا خاست افزود به قدر وطن از هستی خود کاست وقتی که به او ضربه زدند از چپ و از راست «گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست» مردانه به جان‌ها هیجان داد «مُدرّس» تسلیم شهادت شد و جان داد «مُدرّس» مردان خدا پاک‌دل و پاک‌سرشتند در مزرع دل بذر محبت همه کشتند یاران شهیدی که خریدار بهشتند رفتند و به خون بر ورق لاله نوشتند در مکتب توحید تَوَکَّلتُ عَلی الله یک ملت و یک مذهب و یک رهبر و یک راه ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
جنگلی از سرو در های و هوی باد و در آرامش باران ریشه دواندم از گذشته تا همین الان از گیسوی آشفته‌ام برگی نمی‌ریزد از پیکر من شاخه‌ای نشکسته در طوفان بر شانه‌های خسته‌ام گنجشک‌ها خوابند من کیستم؟ نیمی درختم، نیمه‌ای انسان حاشا اگر در گوشه‌ای آرام بنشینم فرقی ندارد کنج خانه، گوشۀ زندان در سایه‌ام همسایه‌ها آرام می‌گیرند آرام می‌گیرند از تبریز تا تهران آن‌ها که می‌گفتند می‌مانند، برگشتند «تنها» به پایان می‌رسد این راه بی‌پایان راه پس و پیش مرا بن‌بست می‌بینند این سو به دریا می‌رسم آن سو به کوهستان جمع تبرها، اَرّه‌ها، اَرّابه‌ها جمع است این سال‌خورده سرو تنها مانده در میدان آتش گرفته نیمی از من در تنور نان آتش گرفته نیمی از من بر سر قلیان من؛ جنگلی از سروهای چکمه پوشیده من زنده‌ام‌، امضا؛ ارادتمند؛ کوچک‌خان ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
ادامۀ فریاد فاطمه این روزها میان شهیدان چه همهمه‌ست این انقلاب ادامۀ فریاد فاطمه‌ست از تشنگی چه واهمه، از دشمنان چه باک وقتی عَلم به دست علمدار علقمه‌ست تا گردن معاویه دَه ضربه بیش نیست اطراف خیمه‌گاه علی از چه همهمه‌ست فرعون هم مقابل موسی کسی نبود جادوی سامری که فقط یک مجسّمه‌ست حکم خدا مگر حکمیّت نیاز داشت با اشعری بگو که زمان محاکمه‌ست فریاد فاطمه‌ست که پیچیده در جهان مقصود اگر علی‌ست شهادت مقدمه‌ست ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادر شهیدان از جاری لطف آسمان‌ها می‌گفت از رحمت بی‌کران دریا می‌گفت در محضر مادر شهیدان، با اشک از مادری حضرت زهرا می‌گفت ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
به یاد مادر حق داشت که خون شود دل غمگینم هر آینه آه می‌شود تسکینم همواره به یاد مادرم می‌افتم تا چادر دل‌خون شده‌ای می‌بینم ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
36.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جا می‌گذاشت کودکی ناتمام را در ردّ خون ریخته بر سنگ مرمری 🎞 نماهنگ «قول مادرانه» 🌷 تقدیم به ✍🏻 به روایت 🇮🇷 @Shere_Enghelab
آن زن... انگار ستاره‌ای کنار ماه است با آسیه‌ها، سمیه‌ها همراه است آن زن که ز چادرش کفن پوشیده‌ست همسایۀ دختر رسول‌الله است ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
دیر آمدم... دیر آمدم... دیر آمدم... در داشت می‌سوخت هیأت، میان «وای مادر» داشت می‌سوخت دیوار دم می‌داد؛ در بر سینه می‌زد محراب می‌نالید؛ منبر داشت می‌سوخت جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود جانکاه‌تر: آیات کوثر داشت می‌سوخت آتش قیامت کرد؛ هیأت کربلا شد باغ خدا یک بار دیگر داشت می‌سوخت یاد حسین افتادم آن شب آب می‌خواست ناصر که آب آورد سنگر داشت می‌سوخت آمد صدای سوت؛ آب از دستش افتاد عباس زخمی بود اصغر داشت می‌سوخت سربند یا زهرای محسن غرق خون بود سجاد از سجده که سر برداشت، می‌سوخت باید به یاران شهیدم می‌رسیدم خط زیر آتش بود؛ معبر داشت می‌سوخت برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست در عشق، سر تا پای اکبر داشت می‌سوخت دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند گودال، گل می‌داد و خنجر داشت می‌سوخت شب بود و بعد از شام برگشتم به خانه دیدم که بعد از قرن‌ها در داشت می‌سوخت ما عشق را پشت در این خانه دیدیم زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت می‌سوخت ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
سرّ عشق صبحِ تقویم گفت یا زهرا همه هستی‌م گفت یا زهرا نور زهرا که در جهان پیچید هفت اقلیم گفت یا زهرا آدم آموخت علم أسما را بعد تعلیم گفت یا زهرا ملت انقلابی ایران وقت تحریم گفت یا زهرا محشری شد شبی که فرمانده پشت بی‌سیم گفت یا زهرا و اباالفضل دست‌هایش را کرد تقدیم گفت یا زهرا هی امان‌نامه می‌فرستادند جای تسلیم گفت یا زهرا عارفی سرّ عشق می‌دانست هرچه گفتیم گفت یا زهرا ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
انقلاب جهان در انتظار آفتاب است تمام رنج‌هایش بی‌حساب است کسی با ذوالفقار از دور پیداست جهان در معرض یک انقلاب است ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
در مکتب فاطمه... در مکتب فاطمه تو ممتاز شدی با روضه، تو آمادهٔ پرواز شدی رفتی و نبود، رفتنت پایانت خون تو که ریخت تازه آغاز شدی ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
خطبۀ خون خطبۀ خون تو آغاز نمازی دگر است جسم گلگون تو آیینۀ رازی دگر است پیر شیراز وضو ساخته از چشمۀ عشق غرق در خلسۀ خونین نمازی دگر است جسم صد چاک تو هر چند فتاده‌ست به خاک مرغ جانت یله در اوج و فرازی دگر است... بعد از این ساز دل زخمی ما را، یارا پنجۀ خاطره‌ات زخمه‌نوازی دگر است... سالکان رهِ توحید! مبادا سستی! که فراروی شما راه درازی دگر است در کف پیک سحر تا گذرد از دل شب پاره‌های تن خورشید جوازی دگر است نشود زمزمۀ خون شهیدان خاموش سوز عرفانی این نغمه ز سازی دگر است ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
مُحکم بگیر روسری‌ات را... مُحکم بگیر روسری‌ات را رها نکن! جایِ خدا، مُعامله با کدخدا نکن محکم بگیر روسری‌ات را در این مسیر از جَوّ بی‌حیایِ خیابان، حیا نکن کاری که با تفنگ! رضاخان نکرده را خود با به باد دادنِ زلف ِدوتا نکن لَختی به نیمۀ پُرِ لیوان نگاه کن پایِ نداشته! داشته‌ها را فدا نکن.. «پیش آی و گوشِ دل به پیام سروش کن» با هر غریبه رازِ مگو بَرمَلا نکن چون ما اگر که هَمرهیِ خِضر می‌کنی آسوده دار خاطر و چون و چرا نکن در آسیاب کهنۀ دشمن نریز آب وَاندر میانِ خانه‌ات آتش به پا نکن.. «ای گُل به دست‌مالِ هوس‌پیشگان مَرو!» بر قاتلِ برادرت آغوش وا نکن امروز اگر حسینِ زمان را نیافتی! فردا بَنایِ روضه و یا لَیتَنا نکن این را بدان که مثل قطار است انقلاب خود را از انقلابِ خمینی جدا نکن ✍🏻 🇮🇷 @Shere_Enghelab
🌷تقدیم به شهید مظلوم مولوی عبدالواحد ریگی شیعه و سنی ندارد می‌شود آزاده بود در کرامت مثل«عبدالواحدِ» دلداده بود تا که فرمان می‌دهد رهبر، به گوش جان شنید رسته از دلبستگی‌ها در مسیر جاده بود می‌شود در فتنه‌ها سرباز راه عشق بود خارچشمِ دیگرانِ خائنِ واداده بود می‌شود تهدیدها را فرصتِ پرواز کرد تا شمیمی از شهادت می‌رسد آماده بود دیده‌ام سیر بزرگان در دل تاریخ را هر کسی گنج بزرگی یافته، افتاده بود می‌شود با یک اشاره، عشق را از سر نوشت می‌شود حتی اگرناخورده، مست از باده بود در ازای عاشقی در «مسجد مولا حسین» حضرت مولاش از جام شهادت داده بود کی سزایش بود تا با جز شهادت جان دهد؟! او که در آماج تیر دشمنان اِستاده بود ✍🏻 🇮🇷 @Shere_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 عرض ارادت شاعران به علمدار انقلاب 🌷سردار شهید 💠 خواهش عاشقی 📹 به روایت 🇮🇷 @Shere_Enghelab
موعود موعود خدا، مرد خطر می‌خواهد آری سفر عشق، جگر می‌خواهد ای جامعۀ میلیونی عصر ظهور! او سیصد و سیزده نفر می‌خواهد! ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
انقلاب قرار بود از این چشمه آب برداریم نه این‌که تشنه شویم و سراب برداریم قرار بود از این سفرۀ پر از برکت برای مسأله‌هامان جواب برداریم قرار بود اگر ابر تیره را کشتیم همه برابر از این آفتاب برداریم بنا نبود که از باغ لاله‌‌ها تنها برای زینت دیوار، قاب برداریم بنا نبود که از پایمال گل‌هامان برای منفعت خود گلاب برداریم بنا نبود به بیراهه‌ها کشانده شویم به سمت مرگ و تباهی شتاب برداریم چه شد که محو نفاق هزارچهره شدیم؟ قرار بود که از آن نقاب برداریم! یقین از این شب تاریک‌وتار می‌گذریم اگر قدم‌ به سوی آفتاب برداریم کجاست آن هیجان، آن شکوه، آن غیرت؟ مباد دست از این انقلاب برداریم ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
یه روزی میای می‌خواستم بیای با گلای انار برات کوچه‌ها رو چراغون کنم بشینم انار دل تنگمو تا اون دون آخر برات دون کنم می‌خواستم بیای تا مگه چاره‌ای به حال پریشونی من کنی می‌خواستم بیای با گل پیرهنت که تکلیف چشمامو روشن کنی می‌خواستم پس از این همه سال و ماه قد و قامتم رو ببینی پدر! بشینم پای آخرین قصه‌هات تو هم پای قصه‌م بشینی پدر! چقدر آینه و شمع چیدم برات چقدر چشم به راهت نشستم بیای چقدر فال حافظ گرفتم واسه‌ت تو فالت همین بود: یه روزی میای می‌خواستم پس از سال‌ها انتظار بیای جشن بارون بگیرم برات ببوسم سر و زلف و پیشونی‌تو تو که سر نداری بمیرم برات ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
جان شعله‌ور آمد از لبخند باران، آمد از اشراق رود مردی از آیینه روشن‌تر، صداقت تار و پود کیست این مجنون عاشق؟ کیست این روح غریب؟ کیست این اندوه پرپر؟ کیست این داغ کبود؟ کیست این؟ یک شمس دیگر، وارث تیغ و غزل کیست این؟ یک روح شرقی، وارث عشق و سرود یک سرِ سبز و زبانی سرخ، جانی شعله‌ور سهم این ققنوس آتش‌نوش طوفان‌گرد بود.. یک شب آمد سرخ مردن را تبسم کرد و رفت ما نفهمیدیم اما، آن تبسم را چه سود! مثل روح گل شکفت و مثل بوی گل پرید تا که دل بستیم بر او، داغ او آمد فرود مردی از خواب زمین کوچید، یک شب ناگهان آسمان را خواب دید و شد پرستو پر گشود این «غزل‌‌ـ‌آتش» فقط یک جرعه از اندوه اوست آه اگر می‌شد بنوشم داغ او را، رود، رود... تا زبانی سرخ دارد عشق در کام جنون می‌توان از «تندگویان» ای دل عاشق سرود ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab