eitaa logo
شعر انقلاب
2.4هزار دنبال‌کننده
378 عکس
105 ویدیو
1 فایل
انقلاب اسلامی ایران در آینۀ شعر
مشاهده در ایتا
دانلود
رزق شهادت چون مسیحی تشنه با گیسوی درهم دیدمت در طنین گریۀ گل‌های مریم دیدمت ای تو را رزق شهادت در بلند ورزقان مثلِ آیاتِ جهاد ای کوه، محکم دیدمت می‌گذشتی از شب نهج‌البلاغه با علی در مصاف کوفه‌ای از ابن‌ملجم دیدمت چشم‌هایت بر گلوی تشنۀ شطّ فرات با شهیدان عطش، ظهر محرّم دیدمت دیدمت با نوش‌دارویی به زخم سیستان مرهمی از نو به داغ کهنۀ بم دیدمت سوی بوشهر آمدی، ای سیّد دریا به دوش شب‌نشین ساحل بی‌تاب دیلم دیدمت نقشۀ گرسیوزان قتل سیاووش تو بود وقت خون‌خواهی اگر هم‌پای رستم دیدمت بوسه‌اش مهر سلیمانی‌ست بر پیشانی‌ات گاه همت، گاه تهرانی‌مقدّم دیدمت خم نیاوردی به ابرو در هجوم تیرها در صبوری هم از آن مشهور عالم دیدمت چشم‌هایت بر کمان‌داران کوی هفت تیر بین هفتاد و دو گل، قَدر مُسَلّم دیدمت دست‌ در دست بهشتی رد شدی از شعله‌ها با دمِ گرم رجایی در همان دم دیدمت دیده‌ام در شامگاه کودکان غزه‌ات با تمام ابرهای گریه نم‌نم دیدمت دیدی اسماعیل‌هایت را به قربانگاه عشق با گلوی خون‌فشان در پای زمزم دیدمت می‌رمد شیطان هم از این تیرۀ شرب‌الیهود سنگ در کف رو به شیطان مُجسّم دیدمت.. در سیاست چیزی از آیینه کم نگذاشتی غرق در آهم که در آیینه‌ها کم دیدمت پرچمت بالاست مثل حاج قاسم تا ابد بس‌که در رسم ستم‌سوزی مُصمّم دیدمت ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
خستگی نمی‌شناخت رود بود و بی‌قرار، خستگی نمی‌شناخت اهل کار بود و کار، خستگی نمی‌شناخت مرد بود و دائماً در نبرد تن به تن در میان کارزار خستگی نمی‌شناخت.. آبشار و سربه‌زیر مثلِ چشمه‌ها زلال کوه بود و استوار خستگی نمی شناخت در هجوم هجمه‌ها، در کمین کینه‌ها همچنان امیدوار، خستگی نمی‌شناحت گرچه جاده غرقِ مه، یا که راه پر گره یا که جاده پر غبار، خستگی نمی‌شناخت رهبرت نوشته است که رئیسی عزیز این دلیرِ سربه‌دار خستگی نمی‌شناخت ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
مظلوم دردا که ما هرگز نفهمیدیم دردش را در بین ما آغوش گرم و آه سردش را او تا کجاها در پی ما رفته بود آن‌شب؟ پیدا نمی‌کردیم حتی بالگردش را گاهی اگر هم خسته می‌شد از دویدن‌ها با خنده می‌پوشاند رنگ و روی زردش را باید از آبادی دور از دسترس پرسید این چند سالِ بی‌قراری، کارکردش را از دست داد این روزها یا که به دست آورد؟ میدان خدمت نازنین‌مرد نبردش را این مرد مظلوم آمد و مظلوم‌تر هم رفت باشد که بشناسد جهان نامرد و مردش را ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
خلوت میعاد غروب است و غم‌آوازی رسا در باد می‌پیچد پریشان‌مویه‌ای در گوش عشق‌آباد می‌پیچد صدا می‌آید از عمق ارسباران باران‌خیز صدا در غزه، در بیروت، در بغداد می‌پیچد «چرا رفتی؟ چرا؟» از چشم‌ها اندوه می‌بارد «کجا رفتی؟ کجا؟» در کوه‌ها فریاد می‌پیچد و در کابوس درّه، بین مِه، در ازدحام سنگ فقط پژواکی از «ای داد، ای بیداد» می‌پیچد چه رنجی می‌تواند کوه را از پا بیندازد؟ چه زنجیری به پای مرد طوفان‌زاد می‌پیچد؟ :: به دنبال کسی می‌گردم و بین شلوغی‌ها صدای گریه‌ام در صحن گوهرشاد می‌پیچد عجب صوت خوشی از دور می‌آید به استقبال عجب عطر خوشی در خلوت میعاد می‌پیچد ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
هارون زمان رفت و یک قافله دل در پی داغش خون شد عالمی از غم پرپر شدنش محزون شد در وداعش کمر کوه دماوند شکست وقت تشییع تنش، خون به دل کارون شد در فراقش دل دریا به تلاطم افتاد از غمش خاک غریبی به سر هامون شد دولتی داشت اگر، خدمت محرومان بود در پی یاری موسای زمان، هارون شد آخرین لایحه‌اش «خدمتِ بی‌منت» بود و خودش کشتۀ تصویب همین قانون شد مهر سرخی به غزل‌نامۀ خدمت زد و رفت تا ابد مملکت عشق به او مدیون شد :: آن‌ که در راه خدا لحظه‌ای از پا ننشست عاقبت رفت و به آغوش شهیدان پیوست خستگی در تن او هیچ زمان راه نداشت وقفه، یک ثانیه در سیرِ الی‌الله نداشت آه، ای آینه‌ها! رفتن او زود نبود؟ کاش چشمان شب این‌قدر مه‌آلود نبود آری، آن‌گونه که بایست ندیدیم او را یک نفس با دل و با جان نشنیدیم او را گوش‌هامان نشنید آنچه که او در زده بود آن زمان چشم گشودیم که او پر زده بود سهم او بود شهادت، که سرانجام گرفت سر به دامان رضا، عاقبت آرام گرفت هدیۀ خادمی‌اش، روز ولادت این بود مزد یک عمر دویدن پی خدمت این بود.. یا رضا! یوسف این قوم به چاه افتاده باز در مشهد تو سیل به راه افتاده قلب ما را مگر ای عشق، خود آرام کنی قسمت ما هم از این‌گونه سرانجام کنی روزی آن مرد سفرکرده می‌آید با نور می‌رسد آخرش این شب به سحرگاه ظهور ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
🌹 قبل از خواندن شعر صلواتی به شهدای خدمت هدیه کنید از اعماق مِهی سنگین، غمی جانکاه می‌آید به گوش شب، صدای گریه‌های ماه می‌آید تمام زاگرس در بهت چشمانم فرو رفته چرا از کوه، پژواک صدای آه می‌آید؟ سفر کردی من اما منتظر بودم که برگردی ولی جای تو باران، ناگهان از راه می‌آید! سپردم ابر دنبالت بگردد کوه و جنگل را چرا با ناامیدی ناگهان کوتاه می‌آید؟ بیا ای مرد، این مردم به دنبال تو می‌گردند بیا، دارد صدای خندۀ بدخواه می‌آید :: «سر جانان ندارد آن‌که او را خوف جان باشد» و ابراهیم کم‌کم سوی قربانگاه می‌آید ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
خاک شهیدان تویی که مبدأ صلحی، زمانه بر سر جنگ است بلند شو که نبینیم حرف، حرف تفنگ است بلند شو که عبایت پناه هرچه قناری‌ست بلند شو که زمین مملو از تهاجم سنگ است بگو که دغدغه‌هایت به وسعت همه دنیاست بلند شو به وزیران بگو که وقت چه تنگ است به قدس، وعدۀ صادق بده که جشن بگیرد بگو که جنگ تمام است، غزه گوش به زنگ است برس به داد سکوت قنات و غربت چشمه به روستا برس آخر که لنگ بیل و کلنگ است مباد چشم بدوزد کسی به خاک شهیدان بگو به گرگ که این نقشه گربه نیست، پلنگ است دلم خوش است شهیدا، تو رفته‌ای که بیایی که رجعت تو میان سپاه نور، قشنگ است ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
رود هرچند که یک کوه سراپا دردیم با این‌که میان مه تو را گم کردیم با یاد تو چون رود به راه افتادیم داریم به اصل خویش برمی‌گردیم ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
مرحبا مردم! در التهاب تب‌آلود لحظه‌ها مردم تمام شب همه دستانی از دعا مردم به جست‌وجوی نشان تو، بین خوف و خیال تمام شب دلشان رفت تا کجا مردم در انتظار سراغی، نشانه‌ای، خبری چه کرد بی‌خبری لحظه‌لحظه با مردم! کجاست آن‌که شما را عمیق باور داشت کسی که بود صمیمانه با شما مردم کسی که مثل شما بود، ساده و خاکی کسی که مثل شما بود بی‌ریا مردم!.. به دست‌های توسّل تو را طلب کردند نمی‌کنند تو را لحظه‌ای رها مردم به آستان رضا سر نهاده‌اند امشب برای یافتن خادم‌الرّضا مردم به یُمن یاد تو از تفرقه رها شده‌اند به‌رغم این غم جانکاه، مرحبا مردم! ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
دلتنگ از محنت و درد و رنج و غم لبریزم دلخسته و سرد و زرد چون پاییزم هنگام نماز جمعه اشکم جاری‌ست دلتنگ امام جمعۀ تبریزم ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
🌷 تقدیم به شهرم برای خلبان شهید محسن دریانوش به یاد شهید محسن حججی تو نجف‌آبادی و همواره پُر آوازه‌ای شهر من! این‌بار هم داری شهید تازه‌ای تو گلستان شهیدانت پُر از گلواژه است گُل زدی امروز هم بر سردرِ دروازه‌ای.. شهر من! از هم نمی‌پاشی تو با این داغ‌ها ای کتاب لاله‌ها! داری عجب شیرازه‌ای! مُحسنت بی‌سر که نه، این‌بار سردار آمده داغ محسن‌های تو دارد مگر اندازه‌ای؟ مُحسنت از آخرین پرواز خود برگشته است او ولی این‌بار با حُسن ختام تازه‌ای ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
🌷 از زبان دختر شهید موسوی با بیم و امید و آرزو خوابیدم شب تا به سحر، خواب تو را می‌دیدم دلشوره گرفته بودم از اول صبح «آمد به سرم از آنچه می‌ترسیدم» ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
برای مردم پرنده در دل باران و ابر و مه گم شد برای مردم بود و فدای مردم شد عقاب‌وار به آغوش آسمان‌ها رفت ولی نه؛ رود شد و مایۀ تلاطم شد چه جمع اضدادی در عروج او رخ داد سکوت و همهمه شد، بغض شد، تبسم شد دوباره قصۀ آتش... دوباره ابراهیم... که با گذشتن از آتش خلیل دوم شد چشید طعم خوش عاقبت‌به‌خیری را که تا همیشه انیس امام هشتم شد ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
خادم‌الرضا تسلیم شدیم، چون قدَر بود قضا تبریک؟... نه! تسلیت؟... کدام است سزا؟ دیدیم، به داغ، در شب میلادش پیوستن خادم‌الرضا را به رضا ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
جواز شهادت در آن موسم پرتلاطم رسیدی حقیقت شدی با تحکم رسیدی در آن کوچه‌هایی که تاریک بودند چراغی شدی با تبسم رسیدی در آن دشت‌های تهی‌دست تشنه چنان بوی باران و گندم رسیدی و در دورۀ قیل و قال کلاغان چنان هدهدی با ترنم رسیدی.. دویدی دویدی از اینجا به آنجا به داد غم و رنج مردم رسیدی جواز شهادت گرفتی همان‌دم که در محضر بانوی قم رسیدی تو ای نور خورشید هشتم دوباره به آغوش خورشید هشتم رسیدی ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
شرط شهادت تا صبح سپید زندگی باید کرد با عشق و امید زندگی باید کرد آری آری شرط شهادت این است یک عمر شهید زندگی باید کرد ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
شعر خدمت رفت منبردار ما، منبر نمی‌ماند زمین خُمّ مِی تا هست، یک ساغر نمی‌ماند زمین شعر خدمت را سرودی خادمِ سلطان طوس! این قلم، این شعر، این دفتر نمی‌ماند زمین تا شهادت، از شهادت باورت لبریز بود یک نفس بعد از تو این باور نمی‌ماند زمین سیّدالخُدام! از تو عشق را آموختیم عشق، این اکسیرِ جان‌پرور نمی‌ماند زمین نیست خاموشی مرام اختران تابناک آسمان را بنگرید، اختر نمی‌ماند زمین ای نگین روشن انگشتر ایران زمین! دست حق با ماست، انگشتر نمی‌ماند زمین با لباس خدمتت از فرش رفتی تا به عرش نه...لباس پاک پیغمبر نمی‌ماند زمین وارث خون شهیدانیم تا روز وصال پرچم ما تا دَم محشر نمی‌ماند زمین ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آن مرد او رفت و به سرمنزل مقصود رسید او رفت و به آنچه لایقش بود، رسید هر کس وسط راه بماند، مانده‌ست... آن مرد که یک لحظه نیاسود، رسید ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
غمِ مردم استان به استان با غمِ مردم هم در سفر هم در خطر بودی آخر بهشتی بودنت رو شد مثل رجایی، باهنر بودی.. آخر خودت را هم فدا کردی تا سهم مردم همدلی باشد خاکی‌ترین بودی و باید هم کفش و عبای تو گِلی باشد تخریب‌گرها مغز مردم را با هر دروغی بود پُر کردند آری تو را ای مرد، مدت‌هاست با تیر تهمت‌ها ترور کردند حالا رقیبانت پشیمان‌اند از آن همه حرف نسنجیده بدگویِ دیروز تو قَدرَت را تازه خودش هم شنبه فهمیده آن شب که می‌گشتند دنبالت در کوه و جنگل، نه! حرم بودی شاید میان صحن آزادی با حاج قاسم هم‌قدم بودی ما را نمی‌بینند مسئولین غرق‌اند گاهی غرق خودبینی باید خودت در پشت فرمانِ خدمت به خلقُ‌الله بنشینی انگار حالا هم پیِ مردم آشفته در کوه و کمرهایی حس می‌کنم حتی از آن بالا فکر ناهار کارگرهایی سیّد خداحافظ برو امّا امشب نگاهی هم به حالم کن من گاه گاهی نقدتان کردم سیّد حلالم کن... حلالم کن… ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
دریادل شد عاشق و پشت پا به دنیا زد و رفت با رفتنش آتش به دل ما زد و رفت مثل من و تو سوار امواج نشد وقتش که رسید، دل به دریا زد و رفت ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
شمیم امام و شهدا کوه، پرواز را تماشا کرد کوه پژواک شوق یاران شد ابر، پر کرد دشت و دامنه را دامن دشت غرق باران شد کوه بر صبر خویش سر سوده شب پر از خاطری مه‌آلوده جنگل از حجم داغ فرسوده لحظه‌ها بغض روزگاران شد ناله در چاه سر فروبرده بغض‌ها در گلو فروخورده چهره‌ها همچو باغ پژمرده چشم‌ها مثل آبشاران شد ورزقان هر طرف شمیمی از شهدا و امام در دل داشت ورزقان، گوشۀ شلمچه و فاو ورزقان، گوشۀ جماران شد از قضا شب شب ولادت بود سهم یاران من شهادت بود چشم‌ها ابریِ ارادت بود اشک آمد، ستاره‌باران شد فارغ از بال و بالگرد شدند راحت از سال و سالگرد شدند مرد بودند و پایمرد شدند حق هم از آن حق‌مداران شد داغدار رئیس جمهوریم داغدار وزیر و استاندار داغدار امام جمعۀ شهر دل ما شهر سوگواران شد روز تشییع، مثل رستاخیز همه شوریده‌حال و شورانگیز قم و تهران و مشهد و تبریز هر طرف مهد بی‌شماران شد ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
ابراهیم در آتش شهود آتش و همزاد باران بود ابراهیم نبود از حزب باد، از خاک ایمان بود ابراهیم برازنده‌ست از هر دید، ابراهیم در آتش برای این‌که در تاریخ، برهان بود ابراهیم گلستان، سیستان، بوشهر، کرمانشاه تا تبریز فدای مردم رنجور ایران بود ابراهیم شگفتا دفتر کارش همیشه قلب مردم بود نبود اهل ریاست، مرد میدان بود ابراهیم خودش می‌سوخت در بهتان و توهین سال‌ها اما برای مردم ایران، گلستان بود ابراهیم... ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
فتح آسمان ماه شد، فانوس شد، رازی نهان را فتح کرد برق چشمانش شکوه کهکشان را فتح کرد قطره قطره اشک شد همراه باران‌ها چکید بغض تلخ ابرهای ناگهان را فتح کرد مثل یک نقاشی زیبا و رازآلود شد کوه‌های دوردست و بی‌نشان را فتح کرد لمس کرد آن جنگل تنهای روی کوه را قلّۀ بی‌طاقت این داستان را فتح کرد صبح وقتی آفتاب از راه دوری سر رسید نور شد در شبنمی، رنگین‌کمان را فتح کرد با کبوترها قراری محرمانه داشت، آه... بال‌هایش را گشود و آسمان را فتح کرد مزد عاشق بودنش را از امام خود گرفت مرد خدمت، با شهادت، بی‌کران را فتح کرد ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
شال سیادت از امام خود شهادت خواست، حاجت را ببین حاجتش هم داده شد، راه شهادت را ببین خاکِ مردمدار بودن بر عبایش می‌نشست شال سبزش سهم جنگل شد، سیادت را ببین بوسه‌ای از حاج قاسم داشت بر پیشانی‌اش هم‌سفر شد با همان بوسه، رفاقت را ببین ما هیاهوهای ناکارآمد اینجا مانده‌ایم آن سکوت اهل شهادت بود، قسمت را ببین.. آتش از عشق حسین و جان از ابراهیم‌هاست آه، خاکستر شدن از این حرارت را ببین در خبر آمد که صاحب‌دولتی پرواز کرد دفن شد پایین ِ پای دوست، دولت را ببین ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
قلۀ سربه‌زیر تو مطلع یک هوای تازه تو مقصد یک مسیر بودی خلاصۀ هرچه بود و باید تو وعده‌ای ناگزیر بودی تجسم سادگی، صداقت خلوص، آرامش، استقامت تولد یک امید دیگر تو آرزویی نمیر بودی شبیه دریا پر از تلاطم شبیه صحرا پر از تکلم شبیه طوفان، شبیه باران شبیه نه! بی‌نظیر بودی به گوش باغ و درخت و جنگل پیام یک رویش دوباره به دیدۀ انتظار مردم تو چشمه‌ای در کویر بودی خوشا چنین روز و شب دویدن به حال بی‌دست‌وپا رسیدن تو مرد میدان جان‌فشانی به راه خدمت دلیر بودی تو یادگار که‌ای؟ رجایی؟ بهشتی روزگار مایی به هر دلی از تو ردّپایی ظهور خیر کثیر بودی تو سوختی در خودت بدانسان که خانۀ من شود گلستان به لطف خورشید در خراسان چقدر روشن‌ضمیر بودی تو خاکی و همنشین مردم تو محرمی، تو امین مردم امید مردم، یقین مردم امیر بودی، کبیر بودی نگاهت از اشک روضه‌ها تر ز چشمۀ روضۀ رضا تر ز مرز جغرافیا فراتر نگاه کردی، بصیر بودی مدیرِ بی دفتر جهادی مجاهد جنگ اقتصادی تو خون سرخی که با شهادت تداوم این مسیر بودی تو زنده‌ای زنده و نمیرا که با نگاه صبور و گیرا شکایت هر که را پذیرا که خستگی‌ناپذیر بودی دلیل امروز و راه فردا شهید زهد و مثال تقوا نمادی از سربلندی ما که قله‌ای سربه‌زیر بودی چقدر سید فروتنی تو بمان که سرباز میهنی تو چه زود بی‌تابِ رفتنی تو دریغ... ای‌کاش دیر بودی! ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab