eitaa logo
شعر انقلاب
2.5هزار دنبال‌کننده
485 عکس
147 ویدیو
2 فایل
انقلاب اسلامی ایران در آینۀ شعر ارسال پیام: @Shaere_Enghelab
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگان جاوید نمرده‌اند شهیدان که ماه و خورشیدند که کشتگان وطن، زندگان جاویدند خلاف شمع، که می‌گرید از هلاکت خویش به روز رزم، سپردند جان و خندیدند.. به جان خصم فکندند لرزه همچون بید ولی چو کوه، ز باد اجل نلرزیدند بر آستان رضا، چون غبار بنشستند بر آسمان شرف، همچو مه درخشیدند به جنگ دشمن، اگر نقد جان نمی‌دادند به جان دوست، چنین منزلت نمی‌دیدند اگر به دیدۀ بیگانه‌اند، چون شب تار ولی به دیدۀ ما، همچو صبح امیدند به جان پاک شهیدان که زنده‌اند «رهی» دلاوران، که سزاوار جشن جاویدند ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
پرچم افتخار این پرچمی که در همه عالم سرآمد است از انقلاب کاوۀ آهنگر آمده‌ست از گرگ و میش مبهم اسطوره‌های دور از روشن حماسۀ این کشور آمده‌ست در دست‌های رستم دستان در اهتزاز بر شانۀ سیاوش از آتش درآمده‌ست با سرخِ لعل و سبزِ زمرد، سپیدِ دُر در جلوه‌زار عشق به صد زیور آمده‌ست خون دل از خیانت تاریخ خورده است از خاک و خون و خنجر و خاکستر آمده‌ست... در موج‌خیز حادثه افتاده است و باز خیزان به عزم معرکه‌ای دیگر آمده‌ست تنها نه با مَوالی مختار بوده است هر جای در حمایت حق با سر آمده‌ست با سربه‌دارها به سر دار رفته است چنگیز در برابر او مضطر آمده‌ست گاهی برای قوت قلب رئیسعلی در رزمگاه دشمن افسونگر آمده‌ست گاهی انیس جنگلیان بوده است و گاه مشروطه‌خواه را عَلَم لشکر آمده‌ست حبل‌المتین وحدت مستضعفان شده‌ست آیینه‌دار هیمنۀ رهبر آمده‌ست در جبهه تیر و ترکش و خمپاره خورده است شب‌زنده‌دار خلوت همسنگر آمده‌ست گاهی شده‌ست زینت تابوت لاله‌ای با عطر و بوی دسته‌گلی پرپر آمده‌ست چون بیرقی که در کف سردار کربلاست گاهی مدافع حرم حیدر آمده‌ست زخم سنان دشمن و زخم زبان دوست از هر طرف به پیکر او خنجر آمده‌ست با این همه همیشه سرافراز و پایدار در اهتزاز بر سر این کشور آمده‌ست ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
قسم به خون شهیدان به ایستادن، آن دم که سنگ می‌بارند به کوه بودن، آن لحظه‌ها که دشوارند به دیدگان مصمم، به سینه‌های ستبر به بازوان دلیران که گرم پیکارند به پهلوانیِ مردان مرد، گاهِ نبرد که خم به ابرو و زانوی خود نمی‌آرند به اضطراب دل مهربان شیرزنان دمی که رو به خدا دست بر دعا دارند به مشت‌ها -گره دست‌های نوزادان- از آن نخست که پا روی خاک بگذارند به جوهر قلم قاضیان راد، آن دم که حلق خائن در هر لباس بفشارند قسم به خون شهیدان، به اشک راهروان که روز واقعه، گردان جنگ بسیارند قسم که این همه، ای بیرق عزیز امید به هر چه قله تو را جاودانه می‌کارند در این شبانه که گرگان چارسو هارند شکوهمند شبانان قصه بیدارند.. ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
ای لاله‌زارِ بی خزان! ایرانم! ای از خونِ یاران، لاله‌زاران! ای لاله‌زارِ بی خزان از خونِ یاران!... پیشِ بهارِ تو، بهشت از جلوه افتاد ای باغ‌ها پیشِ کویرت شرمساران ای رودهایت ره‌شناسانِ رسیدن وز شوقِ پیوستن به دریا، بی‌قراران ایرانِ من! لختی بمان تا باز پیچد در گوشت آوازِ بلندِ سربه‌داران لختی بمان تا آن سوارانِ سرآمد همراهی‌ات را سر برآرند از غباران... از این شکستن‌ها مکن پروا که آخر پیروزی ای ایران! به‌رغمِ نابکاران نامِ تو را بر صخره‌ای بی‌مرگ کَندَند ایرانِ من! ای یادگارِ یادگاران! ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
ایرانِ من بختت بلند باد و بلندا ببینمت! ایرانِ من مباد که تنها ببینمت! یک عمر روی پای خودت ایستاده‌ای بگذار چون گذشته سرِ پا ببینمت زیبای چارفصلِ انار و بهارِ من بر شاخه‌های شوق، شکوفا ببینمت.. همچون حماسه‌های خودت باشکوه باش تا هم‌چنان در اوج تماشا ببینمت پُرحوصله چو خاک خراسان و سیستان یکرنگ مثل آبی دریا ببینمت پیش هزار رنگ شغالان شومِ شب ای شیرِ نر، شکسته مبادا ببینمت من رأی می‌دهم به تو ای خاک جاودان! در خاک و خون معرکه حاشا ببنیمت! ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
لبخند جماران دوباره پر شده از عطر گیسویت شبستانم دوباره عطر گیسویت؛ چقدر امشب پریشانم کنارت چای می‌نوشم به قدر یک غزل خواندن به قدری که نفس تازه کنم، خیلی نمی‌مانم کتاب کهنه‌ای هستم پر از اندوه یا شاید درختی خسته در اعماق جنگل‌های گیلانم رها، بی‌شیله پیله، روستایی، سادۀ ساده دوبیتی‌های باباطاهرم عریان عریانم شبی می‌خواستم شعری بگویم ناگهان در باد صدای حملۀ چنگیزخان آمد؛ نمی‌دانم - چه شد اما زمین خوردم میان خاک و خون؛ دیدم در آتش خانه‌ام می‌سوخت، گفتم آه...دیوانم چنان با خاک یکسان کرد از تبریز تا بم را زمان لرزید از بالای میز افتاد لیوانم من آن شاهم که پیش چشم من در کاخ، یک بانو پی تحریم تنباکو شکسته تنگ قلیانم فراوان داغ دیدن‌ها؛ به مسلخ سر بریدن‌ها حجاب از سر کشیدن‌ها؛ از این غم‌ها فراوانم شمال و درد کوچک خان؛ جنوب و زخم دلواری به سینه داغدار کشتۀ حمام کاشانم سکوت من پر از فریاد یعنی جامع اضداد منم من اخم سعدآباد و لبخند جمارانم من آن خاکم که همواره در اوج آسمان هستم پر از عباس بابایی پر از عباس دورانم گرفته شعله با خون جوانانم حنابندان که تهران‌تر شود تهران؛ من آبادان ویرانم صلات ظهر تابستان، من و بوشهر و خوزستان تو را لب تشنه‌ایم از جان، کمی باران بنوشانم سراغت را من از عیسی گرفتم باز کن در را منم من روزبه، اما پس از این با تو سلمانم شکوه تخت جمشید اشک شد از چشم من افتاد از آن وقتی که خاک پای سلطان خراسانم اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست می‌گویم که من یک شاعر درباری‌ام مداح سلطانم ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
می‌رسیم آخر... نتوان گفت که این قافله وا‌ می‌ماند خسته و خُفته از این خیل جدا می‌ماند این رَهی نیست که از خاطره‌اش یاد کنی این سفر همرَهِ تاریخ به‌ جا می‌ماند دانه و دام در این راه فراوان اما مرغِ دل ‌سیر زِ هر دام رها می‌ماند می‌رسیم آخر و افسانهٔ واماندنِ ما همچو داغی به ‌دلِ حادثه‌ها می‌ماند بی‌صداتر زِ سکوتیم، ولی گاهِ خروش نعرهٔ ماست که در گوشِ شما می‌ماند بِروید ای دلتان نیمه که در شیوهٔ ما مرد، تا مرگِ ستم، مرگِ بلا می‎ماند ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
ادامۀ فریاد فاطمه این روزها میان شهیدان چه همهمه‌ست این انقلاب ادامۀ فریاد فاطمه‌ست از تشنگی چه واهمه، از دشمنان چه باک وقتی عَلم به دست علمدار علقمه‌ست تا گردن معاویه دَه ضربه بیش نیست اطراف خیمه‌گاه علی از چه همهمه‌ست فرعون هم مقابل موسی کسی نبود جادوی سامری که فقط یک مجسّمه‌ست حکم خدا مگر حکمیّت نیاز داشت با اشعری بگو که زمان محاکمه‌ست فریاد فاطمه‌ست که پیچیده در جهان مقصود اگر علی‌ست شهادت مقدمه‌ست ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
ایرانِ حسین بن علی باز باران است، باران حسین بن علی عاشقان جان شما، جان حسین بن علی خواه بر بالای زین و خواه در میدان مین جان اگر جان است قربان حسین بن علی شمرها آغوش وا کردند، اما باک نیست وعدۀ ما دور میدان حسین بن علی... در همین عصر بلا پیچیده عطر کربلا عطر باران، صوت قرآن حسین بن علی پرچم بیداد را روزی به آتش می‌کشد شعله‌های عشقِ سوزان حسین بن علی قدسیان از سفره‌اش نان و نمک خوردند و ما تا ابد هستیم بر خوان حسین بن علی هر کجا عشق است نام او طنین‌انداز شد در جهان برپاست طوفان حسین بن علی هر کجای خاک من بوی شهادت می‌دهد عشقم ایران است، ایران حسین بن علی گفته بودی «مرد را دردی اگر باشد خوش است» دردهای ما و درمان حسین بن علی دست بالا کن ببین لبیک‌گویان آمدند نوجوانان و جوانان حسین بن علی دست بالا کن بگو این بار با صوتی جلی دست‌های ما به دامان حسین بن علی ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
شهید باش یک عمر زنده باش ولیکن شهید باش هر دم پی حماسه و عزمی جدید باش حتی اگر تمام جهان غرق تیرگی‌ست چون ماه در سراسر شب روسفید باش.. یک لحظه از امید دلت را تهی مکن اما ز هرچه غیر خدا ناامید باش چون سرو، سرفراز میان ستمگران در خلوت و نماز ولی مثل بید باش.. بر دست اهل صدق بزن بوسه چون نسیم بر قامت نفاق چو توفان، شدید باش.. در ماتم حسین علی گریه کن ولی در فکر محو این همه شمر و یزید باش ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
نسل حماسه نسل حماسه، وارثان کربلا هستیم نسلی که می‌گویند پایان یافت، ما هستیم هان ای اتاق فکرها! هان ای تریبون‌ها! ما خطِ بُطلانی بر آمال شما هستیم با ما چهل سال است درد آشنایی هست با درد خنجر خوردن از پشت، آشنا هستیم رفتن... نبودن... سرنوشت شوم تاریکی‌ست ما بوده‌ایم از ابتدا، تا انتها هستیم ما از شما... آری سریم؛ آری سریم، آری حتی اگر بر نیزه‌ها از تن جدا هستیم در قیل‌وقال جیغ‌های رنگی عالم با حنجر سرخ شهیدان هم‌صدا هستیم.. ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
بی‌نام و نشان‌ها بستند حجله در میان آسمان‌ها با خون سربازان ما رنگین‌کمان‌ها روی دل ما داغی و بر شانهٔ ماست، باری به سنگینی تابوت جوان‌ها عمری‌ست در این خاک پیدا می‌کند عشق نام‌آوری را بین بی‌نام و نشان‌ها اِنَّا فَتَحْنَاخوان به میدان می‌رود تا هم بگذرد از خویش، هم از هفت‌خوان‌ها نقش است بر دل نقشه‌های عاشقانه بی‌حدّ و بی‌مرز است عشق مرزبان‌ها.. در ادعای کذب خود ماندیم و رفتند یاران صادق در تنور امتحان‌ها ما راویان رودهای بی‌قراریم دنباله دارد شعرها و داستان‌ها ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
درخت پر از زخم هنوز ماتم زن‌های خون‌جگر شده را هنوز داغ پدرهای بی‌پسر شده را کسی نبرده ز خاطر کسی نخواهد برد ز یاد، خاطرۀ باغ شعله‌ور شده را کسی نبرده ز خاطر، نه صبح رفتن را نه عصرهای به دلواپسی به سر شده را نه آهِ مانده بر آیینه‌های کهنۀ شهر نه داغ‌های هر آیینه تازه‌تر شده را جنازه‌ها که می‌آمد هنوز یادم هست جنازه‌های جوان، کوچه‌های تر شده را نه، این درخت پر از زخم، خم نخواهد شد خبر برید، دو سه شاخۀ تبر شده را! ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
نسل خورشید ای خنجرِ آب دیده، ما تشنۀ کارزاریم لب‌بسته زخمیم اما در خنده، خون‌گریه داریم تا سر زند آفتابی، هرگز ندیدیم خوابی از چشم سرخِ شرابی، پیداست شب‌زنده‌داریم با سمِّ اسبان تکاندیم از کوه‌ها خستگی را ماییم از نسل خورشید، برقله‌ها تک‌سواریم تا کاروانِ پس از ما، پیدا کند راه از چاه یا رد پا یا که پایی در جاده جا می‌گذاریم هرچند حالا خموشیم، وقتش رسد می‌خروشیم یک روز خرما فروشیم، یک روز بالای داریم «اِمشُوا اِلَی المَوتِ مَشیا...» این است جانبازی ما یعنی که فرزندِ حیدر لب تر کند ذوالفقاریم ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
تا پایِ جان... ما را نترسانید از طوفان ما گردبادِ آسمان گَردیم در برف‌ریز ظلمت و بیداد زخم تبر خوردیم و گل کردیم از هشت فصل داغ می‌آییم از سال‌های آب و آیینه از فصل‌های لاله‌باران‌ها از روزهای بغض در سینه از پیلهٔ تحریم‌ها رستیم در پیله‌ها پروانه‌تر گشتیم ما در مصاف صخره‌های سخت چون موج‌ها کوبنده برگشتیم داغ شهیدان زمان هرگز در سینه‌ها پرپر نمی‌ماند از کاخ ظلمت‌خیز استکبار جز مشت خاکستر نمی‌ماند با خون خود هر لاله زد فریاد تا پای جان بر عهد و پیمانیم یعنی که صلح با خزان هرگز ما خار چشمان زمستانیم ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
اسرار پایداری به دست غیر مبادا امیدواری ما نیامده‌ست به جز ما کسی به یاری ما به رنجِ راه بیامیز تا بیاموزی به مشق آبله، اسرار پایداری ما به دوش نعش جوان برده‌ایم و در تشییع ندیده است کسی اشک سوگواری ما به سربلندی سرویم و استواری کوه به رودهای جهان رفته بی‌قراری ما نمانده جای شکایت که در پیِ هر زخم بلندتر شده طومار بردباری ما بهار آمده اما برای پیروزی خوشا که سرخ شود جامۀ بهاری ما ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
کبوترهای گوهرشاد یکایک سر شکست آن روز اما عهد و پیمان نه غم دین بود در اندیشۀ مردم، غم نان نه شبی ظلمانی و تاریک حاکم بود بر تهران به لطف حضرت خورشید اما بر خراسان نه کبوترهای گوهرشاد بودیم و صدای تیر پریشان کرد جمع یک‌دل ما را، پشیمان نه سراسر، صحن از فوج کبوترها چنان پر شد که چندین بار خالی شد خشاب آن روز و میدان نه یکی فریاد می‌زد شرمتان باد آی دژخیمان! به سمت ما بیاندازید تیر، اما به ایوان نه یکی فریاد سر می‌داد بر پیکر سری دارم که آن را می‌سپارم دست تیغ و بر گریبان نه برای او که کشتن را صلاح خویش می‌داند تفاوت می‌کند آیا جوان یا پیر؟ چندان نه دیانت بر سیاست چیره شد، آری جهان فهمید رضاجان است شاه مردم ایران، رضاخان نه! کلاه پهلوی هم کم‌کم افتاد از سر مردم نرفت اما سر آن‌ها کلاه زورگویان، نه! گذشت آن روزها، امروز اما بر همان عهدیم نخواهد شد ولی این‌بار جمع ما پریشان، نه! به جمهوری اسلامی ایران گفته‌ایم «آری» به هر چه غیر جمهوری اسلامی ایران: «نه» کجا دیدی که یک مظلوم تا این حد قوی باشد اگرچه قدرت ما می‌شود تحریم، کتمان نه دفاع از حرم یعنی قرار جنگ اگر باشد زمین کارزار ما تل‌آویو است، تهران نه! ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
گل‌های معطّر باز جنگی نابرابر در برابر داشتند دست امّا از سر چادر مگر برداشتند؟ گرچه چادرها به خون غلتیده و خاکی ولی زیر چکمه بوی گل‌های معطّر داشتند دست بر ماشه نمی‌بردند این قزّاق‌ها شرم اگر که از حرم نه، از کبوتر داشتند.. لحظه‌ای قبل از صدای وحشی فرمان تیر کودکانی در کنار خویش مادر داشتند چشم کاشی‌های فیروزه به گنبد خشک شد؟ یا از اوّل طرح اِسلیمیِ پرپر داشتند؟ در وصیّت‌نامۀ سرخ شهیدان دیده‌ای؟ جملگی یک خواسته در سطر آخر داشتند ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
صبر و بصیرت عمری‌ست بی‌قرار، به سر می‌بریم ما بر این قرار تا نفس آخریم ما همراز روضه‌ها و نواخوان نوحه‌ها دمساز سوز سینه و چشم تریم ما ما را به سر هوای شهیدان بی سر است از سر گذشته‌ایم چو بر این سریم ما نام حسین محشر عظمای جان ماست جان دادگان زندۀ این محشریم ما محشر به پا کنیم به فریاد یا حسین امروز لشکر شه بی‌لشکریم ما ما را به دست، پرچم صبر و بصیرت است با عشق و شور همدم و همسنگریم ما ما امّت نه دی و اهل حماسه‌ایم مرد جهاد و همقدم حیدریم ما حرف ولیّ ماست که «من انقلابی‌ام» در راه انقلاب ز جان بگذریم ما با طلحه و زبیر بگویید تا ابد عمّار وار همنفس رهبریم ما «اَلفتنةُ أشدُّ مِن القتل» خوانده‌ایم هرگز ز جرم فتنه‌گران نگذریم ما با فاتحان بدر ز سازش سخن مگو امروز رهسپار دژ خیبریم ما چشم انتظار منتقم آل مصطفی چشم انتظار معرکۀ آخریم ما ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
فتنه شاید... فتنه شاید روزگاری اهل ایمان بوده باشد آه این ابلیس شاید روزی انسان بوده باشد فتنه شاید در لباس میش، گرگی تیز دندان در لباسی تازه شاید فتنه چوپان بوده باشد فتنه شاید کنج پستوی کسی، لای کتابی؛ فتنه لازم نیست حتماً در خیابان بوده باشد فتنه شاید در صف صفِین می‌جنگیده روزی فتنه شاید در زمان شاه، زندان بوده باشد! فتنه شاید با امام از کودکی همسایه بوده یا که در طیّارۀ پاریس-تهران بوده باشد... فتنه شاید اینکه دارد شعر می‌خواند برایت؛ وا مصیبت! فتنه شاید از رفیقان بوده باشد ذرّه‌ای بر دامن اسلام ننشیند غباری نامسلمانی اگر همنام سلمان بوده باشد دورۀ فتنه‌ست آری، می‌شناسد فتنه‌ها را آنکه در این کربلا عبّاسِ دوران بوده باشد فتنه خشک و تر نمی‌داند خدایا وقت رفتن کاشکی دستم به دامان شهیدان بوده باشد ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
این روزها... این روزها چقدر شبیه ابوذرند با سال‌های غربت مولا برادرند دلواپس‌اند مثل شب بی‌چراغ ما دلواپس دوبارۀ خونین خنجرند خنجر هنوز در نفسِ کوچه می‌دود با دست‌های فتنه که پیوسته کافرند از اهل فتنه، مشق دو رنگی بعید نیست‌ درسی که تا همیشۀ تاریخ از برند هر نهروان که می‌گذرد، پینه‌های پوچ‌ آزردۀ صراحت شمشیر اشترند بعد از وقوع آینه در خون بی‌دریغ‌ آیات عشق در گل پرپر مکرّرند چندین هزار مرتبه تکرار کربلا تکرار عاشقانۀ آیات کوثرند تنها نشان خون خدا مانده بر زمین‌ این شامیان کوفۀ نیرنگ ابترند فردا تمام علقمه‌ها، چشمه در نگاه‌ آیینۀ تلاطم دریای باورند فردا غدیرهای شکوفا، فدک‌فدک‌ زیباترین تکلّم غوغای محشرند ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
لباس فصل تزویر گمان بردی نوای نای و بانگ تار و چنگ است این تو در خواب و خیال بزمی و... شیپور جنگ است این به چشم نیمه‌بازت تار دیدی در کف مطرب ولیکن دشمن است ای دوست! در دستش تفنگ است این برای هرکه آمد سوی تو آغوش وا کردی ولی این بار آه ای آینه! سنگ است، سنگ است این نشانده گوشه‌ای مات تماشا مردمانی را ببین! سلول زندان است، کی شهر فرنگ است این؟ همان جنگ است اما رفته در پیراهن نیرنگ لباس فصل تزویر است اگر که رنگ رنگ است این دم تیغ تو گرم ای دوست! میدان را مکن خالی وگرنه می‌کشد دشمن تو را در خواب و... ننگ است این ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از شعر انقلاب
❗️بی‌طرفی در دعوای حق و باطل معنی ندارد! بی‌طرفی در دعوای حق و باطل معنی ندارد! یک وقت دعوای مشتبهی است، آن بحث دیگری است، وقتی که حقّی هست و باطلی، اینجا بی‌طرفی معنا ندارد؛ باید طرف حق بود، مقابل باطل ایستاد. حالا یکی می‌تواند به شکل نظامی بِایستد، یکی به شکل سیاسی بِایستد؛ به اَشکال مختلف می‌شود ایستاد، یک نفر هم با زبان، با بیان، با اندیشه می‌تواند بِایستد؛ باید ایستاد. شاعر نمی‌تواند در جنگ حق و باطل بی‌طرف باشد. اگر چنانچه شاعر، هنرمند بی‌طرف بود، تضییع نعمت خدا را کرده؛ اگر خدای نکرده طرف باطل را گرفت، آن‌وقت خیانت کرده، جنایت کرده؛ بحث اهمال دیگر نیست، بحث جنایت است. 🏷 بیانات رهبر انقلاب در دیدار شاعران ۱۳۹۴/۰۴/۱۰ 📢 از شاعران گرامی دعوت می‌شود، اشعار انقلابی خود را جهت انتشار در صفحه شعر انقلاب و بازنشر در رسانه‌های مختلف به آی‌دی زیر ارسال نمایند: 🆔 @Shaere_Enghelab 🇮🇷 @Shere_Enghelab | کانال شعر انقلاب 🇮🇷
جان شیرین سخن چون از سر درد است باری دردسر دارد خوشا مردی کزین‌سان دردسرها زیر سر دارد تو ایران، مسجد شیراوژنان و رادمردانی بگو با این و آن نام تو را بردن خطر دارد ز اشک مادرانت موج‌های خون خروشیدند زن این خاک، عزم و هیبت از زینب مگر دارد به اهواز تو دلگرم است کردستان زیبایت بلوچ و ترک و لر سوی خراسانت سفر دارد درخشد بر جهان تا هست خورشید خراسانت جهان را حضرت سیمرغ حُسنت زیر پر دارد اگر دردی‌ست یا حرفی، شفای ابن‌سینا هست که مِنّت تا ابد بر خاور و بر باختر دارد به درمان خود اندیشیم و در درمان خود کوشیم کماکان نسخه فارابی و طوسی اثر دارد تو را چون جان شیرین خاک میهن دوست می‌داریم که هر خار و گلت در سرنوشت ما اثر دارد نبیند کاخ دشمن، ذلت کوخ و کلوخت را که از خاک تو جان‌هامان تپش دارد اگر دارد دماوندا عزیزا! ای نماز مادر میهن کجا کس می‌تواند چادر از دوش تو بردارد؟ ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
حرم سرو است و به ایستادگی متهم است از شش جهت آماج هزاران ستم است شعرم همه ارزانی این یک‌ مصراع: «جمهوری اسلامی ایران، حرم است» ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab