مشتاق شهادت
لرزید عصر هفتم آذر، خیابان
در خون خود غلتید مردی در خیابان
مردی که مشتاق شهادت بود و از او
عطر شهادت داشت سرتاسر خیابان
آن عصر پاییزی، نمای دیگری داشت
لبریز شد از لالهای پرپر خیابان
استاد درس آخرش را هم نوشته
خودکار از خون بوده و دفتر خیابان
وقتی مسیر ما به جز کربوبلا نیست
فرقی نخواهد داشت با سنگر، خیابان
محسن خودش قاسم شد و فردای آن روز
لبریز فخریزادهها شد هر خیابان
ما راه اُفتادیم و از نو باز میخواند
فریادهای سرخ را از بر خیابان
از ما برای دشمنان تعریف میکرد
از حقشناسی قصهای دیگر خیابان
ما وا نمیمانیم از این راه، باید
با ما بیاید راه تا آخر خیابان
✍🏻 #احمد_رفیعی_وردنجانی
🏷 #دانشمند_شهید | #شهید_فخریزاده
🇮🇷 @Shere_Enghelab
فخر مردم آزاده
آقا بود و نبود آقازاده
شد مایۀ فخر مردم آزاده
انداخت نقاب از رخ خصم خبیث
با پرچم خون خویش، «فخریزاده»
✍🏻 #سیدمحمدحسین_ابوترابی
🏷 #دانشمند_شهید | #شهید_فخریزاده
🇮🇷 @Shere_Enghelab
سروها از پا نمیافتند
جا مانده بود از همقطارانش، از باکری، همت، سلیمانی
این دفعه اما نوبت او بود، پرواز در یک عصر بارانی
بعد از شلمچه فکه و مجنون، دنبال لیلای شهادت بود
چل سال صبر و انتظار او، پایان گرفت آنسان که میدانی
روباهها همدستشان بودند، در استتار فتنه و نیرنگ
کفتارهای کینه جو کردند قصد شکار شیر ایرانی
کشتند فخری زادۀ ما را، شهد شهادت نوش او اما
از غیرت و مردانگی دور است، خنجر زدن از پشت، پنهانی
دشمن بداند که خدا با ماست، در این نبردِ سخت پیروزیم
تا ناخدا داریم باکی نیست، از موجهای سخت طوفانی
ما سربلندیم و سرافرازیم، یک لحظه هم خود را نمیبازیم
اما برای او نمیماند، رهتوشهای غیر از پشیمانی
هرچه تبر داری بزن پاییز، این سروها از پا نمیافتند!
سرسبزتر از قبل میرویند، دور از هیاهوی زمستانی
✍🏻 #کمیل_کاشانی
🏷 #شهید_فخریزاده | #شعر_پایداری
🇮🇷 @Shere_Enghelab
خطاب به آنان که مردم نیستند!
عاریست از معنای آزادی بیانهاتان
افتاده بر جانِ خیابانها زیانهاتان
ما هر فراخوانِ شما را خط به خط حفظیم
خط میدهد دشمن به این خط و نشانهاتان
ما هفتخوانها دیدهایم و این فراخوانها
این بارهم خط میخورد با خونِ خانهاتان
عُمری شرابیرنگ شد پیراهنِ عشاق
تا که مبادا بشکَنَد تاک از تکانهاتان
این میکده آبادتر شد گرچه چندین سال
بَهرِ شکستِ ما به هم خورد استکانهاتان
آنقدْر ناچیزید که حتی نیاندازیم
چینی به ابرو از چنینها و چُنانهاتان
ما عاشقان تا وقتِ خون بر عهد خود هستیم
با «آرمان»هامان مَگو از آرمانهاتان
دریای میهن را رها کردید و افتادهست
گیرِ مبارزهایِ قُلابی دهانهاتان
آه ای سخنرانهایِ دورِ حجلۀ مهسا
هنگامِ اشکِ آرتینها کو زبانهاتان
آری همانها که براشان دُم تکان دادید
یک روز میسازند کوه از استخوانهاتان..
مُرشد اگر رخصت دهد یک آن لگدکوبند
زیر قدومِ پهلوانان قهرمانهاتان
ما از شماها بدترش را هم ادب کردیم
ما را بپرس از منبرِ تاریخخوانهاتان
✍🏻 #محسن_کاویانی
🏷 #حوادث_اخیر | #شعر_اعتراض
🇮🇷 @Shere_Enghelab
این حنجره، این باغ صدا را نفروشید
«زندهیاد قیصر امینپور»
آبادی همیشۀ ما را فروختند
قیصر! بخوان که باغ صدا را فروختند
باری به کفر، آیۀ ایمان خویش را
باری به سنگ، آینهها را فروختند
میزان نبود بس که ترازوی درکشان
آهن خریده، کوه طلا را فروختند
دل، آن دلی که مخزن الاسرار عشق بود
صندوق رازهای خدا را فروختند
افسوس در ازای کمی دانه در قفس
پرواز را، دو بال رها را فروختند
نه زمزمی، نه زمزمۀ چشمهای… چه مفت
با هیچوپوچ سعی و صفا را فروختند
ما را خراب و خسته و افسرده خواستند
حتی امید _رمز بقا_ را فروختند
بلکه چراغ سبز به دشمن نشان دهند
سربند قرمز شهدا را فروختند
شعری بیار و از غم کنعان بگو که باز
با چند سکه یوسف ما را فروختند
✍🏻 #فاطمه_عارفنژاد
🏷 #حوادث_اخیر | #شعر_اعتراض
🇮🇷 @Shere_Enghelab
شهیدان نمردهاند!
خوکردگان به خونیِ پررنگ لاکشان
خوکانه کردهاند خیانت به خاکشان
این بیحیا بزکشدگان وطنفروش
سستی مرامشان شد و پستی ملاکشان
نفرین به فکر روشن ظلمتفزایشان
لعنت به قوم کوردل سینهچاکشان
آیینشان دروغ و نفاق و سبکسریست
با ما که نیست بر سر دین اشتراکشان
آلودهاند دامن خود را به خون عشق
از هتک حرمت شهدا نیست باکشان
گفتم شهید، آه... شهیدان غربتاند
ماندهست روی آینهها خون پاکشان
ای قوم خوشخیال! شهیدان نمردهاند
بر سینههای ماست کماکان پلاکشان
✍🏻 #علی_سلیمیان
🏷 #حوادث_اخیر | #شعر_اعتراض
🇮🇷 @Shere_Enghelab
بندگی روزگار!
وَ روبَهان به ریا رخنه در حرم کردند
برادران مرا خصم جان هم کردند
دوباره قوم قسمخوردۀ برادرکش
فریبِ پیرهنِ پاره را علم کردند
رواست مرگ کبوتر که خادمان سفیه
شغال را به حرمخانه محترم کردند
به هرکه خامۀ تزویر زد، بها دادند
به هرکه لودۀ خوکان نشد ستم کردند
چه سروهای بلندی که پشت عزت خویش
به باد بندگی روزگار خم کردند
دلم پر است پر از حرفهای ناگفته
قلم کجاست که دستان من ورم کردند
✍🏻 #محمدعلی_جوشایی
🏷 #حوادث_اخیر | #شعر_اعتراض
🇮🇷 @Shere_Enghelab
نابرادر
تازگیها در پیِ سود و زیان افتاده بود
او که حالا ناامید و ناتوان افتاده بود
من به جان پروردمش از هیچ تا بالندگی
بعد حالا او به فکر آب و نان افتاده بود
ریشه زد در جان من در آب و خاک من ولی
میوههایش در حیاط دیگران افتاده بود
نابرادرشاخۀ امروز همدست تبر
پیشتر از چشمهای باغبان افتاده بود
«بر درخت زنده بیبرگی چه غم»، دلمردگی
سهم برگی بود که دست خزان افتاده بود
::
شکوه از دشمن ندارم، دوست اما... دوست، دوست
دشنۀ دشمن به دست دوستان افتاده بود
✍🏻 #احمد_کریمی_لیچائی
🏷 #حوادث_اخیر | #شعر_اعتراض
🇮🇷 @Shere_Enghelab
معادله
شیطان اگر چه کرد زمانی اجیرتان
میخواست در تمامی عالم، حقیرتان
در پشت این معادله میخواست بیگمان
یک عمر سربلند که نه، سر به زیرتان..
ای واژههای سمی در حال انتشار
باید که بر کنار شود سردبیرتان
ایمان به آیههای ولایت نداشتید
بیمایه بوده است از اول، خمیرتان
با واژه مقدس «میهن» چه کردهاید؟
از ابتدای فتنه چه شد دستگیرتان؟
دارد شروع میشود اینجا حماسهای
دارد به سنگ میخورد ای قوم! تیرتان
در آتش بصیرت ما ذوب میشوید
فرقی نمیکنید صغیر و کبیرتان
سنگر گرفتهایم و به گوشیم تا مباد
روزی به انقلاب بیفتد مسیرتان
✍🏻 #سمیه_تورجی
🏷 #حوادث_اخیر | #شعر_اعتراض
🇮🇷 @Shere_Enghelab
برگرد
نمک نداشت به کامت مگر که نان وطن؟
که شعله میزنی ای بیوفا به جان وطن!
برای اینکه بزرگی کنی، بزرگ شوی
گرفته لقمه برایت وطن ز خوان وطن
چقدر مادر میهن نوازشت کرده
چقدر گفته به گوش تو داستانِ وطن
گرفت دست تو را، درس راه رفتن داد
ز رنجها شدی آسوده در امان وطن
پرنده باش ولی جلدِ خاک مادریات
ستاره باش، ستاره در آسمانِ وطن
قدم گذار و به بالا برو ولی نشکن
که هست رمز بقای تو نردبانِ وطن
بریده باد زبانت که جز وطن گوید
که بوده نام تو عمری سرِ زبان وطن
ترانهها همه از یاد میروند... فقط
به یادگار بماند همین ترانه: وطن
برای دشمنت آغوش وا نکن، برگرد
بیا دوباره به آغوش رایگانِ وطن
✍🏻 #احمد_رفیعی_وردنجانی
🏷 #حوادث_اخیر | #شعر_اعتراض
🇮🇷 @Shere_Enghelab
بیدار شو
شیراز و ایذه... حل نشد دیگر معمایت؟!
کابوس شد توی خیابان ابر رؤیایت
بنشین تماشا کن رفیق بیطرف کمکم
آتش به تو خواهد رسید و آن متکایت
پشت تو قایم شد تفنگ دشمن این خاک
آتش به خرمن زد به نام بیش و کمهایت
ای از تَوَهُّم خشمگین و کینه آغشته
یک لحظه گوشَت را بگیر از بوقِ کرنایت..
نام شرف را وصله زد روی تن خنجر
دستی که رگ میزد برای خشم بیجایت
منگی مگر؟! بیدار شو این زوزۀ گرگ است
در لابهلای نغمههای لای لا لایت
شب خوش! لگد روزی تو را بیدار خواهد کرد
چون خواب بودی موقع هشدار مولایت
✍🏻 #محمدعلی_کعبی
🏷 #حوادث_اخیر | #شعر_اعتراض
🇮🇷 @Shere_Enghelab
ای گمشدۀ زن معاصر!
در علم، زنی عالمه، عالیمنصب
در ذکر و تهجد اهل یارب یارب
در عین عفاف، در مصاف و میدان
ای گمشدۀ زن معاصر، زینب!
✍🏻 #مهدی_زارعی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
پیام شهدا
اسطورۀ ایمان و وفا، یا زینب
سرفصل نجابت و حیا، یا زینب
زن با تو به سرمنزل مقصود رسید
این است پیام شهدا، یا زینب
✍🏻 #معصومه_توکلی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
مردان خدا
..این عطر دلانگیز که از راه رسیده
بخشیده طراوات به دل و نور به دیده
شب رفت و نوشتند به دامان سپیده
«از خون جوانان وطن لاله دمیده»
با همت و جانبازی و ایثار دلیران
مجد و عظمت خیمه برافراشت در ایران
ما روی سخن، با دل بیدرد نداریم
ما واهمه از مردم نامرد نداریم
ما فرصت تردید و عقبگرد نداریم
ما چشم به تیری که خطا کرد نداریم
با همت ما میشکند پای اجانب
ما دین نفروشیم به دنیای اجانب
زنهار که گل دستخوش خار نگردد
تاریخ دگرگون شده تکرار نگردد
اغیار به گِرد حرم یار نگردد
با سادهدلی بار کسی بار نگردد
عبرت نگرفتیم مگر زآنچه به ما رفت
در دورۀ مشروطه و ملّی شدن نفت؟
آن روز در این کشور، یک مرد به پا خاست
افزود به قدر وطن از هستی خود کاست
وقتی که به او ضربه زدند از چپ و از راست
«گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست»
مردانه به جانها هیجان داد «مُدرّس»
تسلیم شهادت شد و جان داد «مُدرّس»
مردان خدا پاکدل و پاکسرشتند
در مزرع دل بذر محبت همه کشتند
یاران شهیدی که خریدار بهشتند
رفتند و به خون بر ورق لاله نوشتند
در مکتب توحید تَوَکَّلتُ عَلی الله
یک ملت و یک مذهب و یک رهبر و یک راه
✍🏻 #محمدجواد_غفورزاده
🏷 #شعر_پایداری | #شهید_آیتالله_مدرس
🇮🇷 @Shere_Enghelab
جنگلی از سرو
در های و هوی باد و در آرامش باران
ریشه دواندم از گذشته تا همین الان
از گیسوی آشفتهام برگی نمیریزد
از پیکر من شاخهای نشکسته در طوفان
بر شانههای خستهام گنجشکها خوابند
من کیستم؟ نیمی درختم، نیمهای انسان
حاشا اگر در گوشهای آرام بنشینم
فرقی ندارد کنج خانه، گوشۀ زندان
در سایهام همسایهها آرام میگیرند
آرام میگیرند از تبریز تا تهران
آنها که میگفتند میمانند، برگشتند
«تنها» به پایان میرسد این راه بیپایان
راه پس و پیش مرا بنبست میبینند
این سو به دریا میرسم آن سو به کوهستان
جمع تبرها، اَرّهها، اَرّابهها جمع است
این سالخورده سرو تنها مانده در میدان
آتش گرفته نیمی از من در تنور نان
آتش گرفته نیمی از من بر سر قلیان
من؛ جنگلی از سروهای چکمه پوشیده
من زندهام، امضا؛ ارادتمند؛ کوچکخان
✍🏻 #مجتبی_حاذق
🏷 #شعر_پایداری | #میرزا_کوچکخان_جنگلی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
ادامۀ فریاد فاطمه
این روزها میان شهیدان چه همهمهست
این انقلاب ادامۀ فریاد فاطمهست
از تشنگی چه واهمه، از دشمنان چه باک
وقتی عَلم به دست علمدار علقمهست
تا گردن معاویه دَه ضربه بیش نیست
اطراف خیمهگاه علی از چه همهمهست
فرعون هم مقابل موسی کسی نبود
جادوی سامری که فقط یک مجسّمهست
حکم خدا مگر حکمیّت نیاز داشت
با اشعری بگو که زمان محاکمهست
فریاد فاطمهست که پیچیده در جهان
مقصود اگر علیست شهادت مقدمهست
✍🏻 #مهدی_جهاندار
🏷 #فاطمیه | #انقلاب_اسلامی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادر شهیدان
از جاری لطف آسمانها میگفت
از رحمت بیکران دریا میگفت
در محضر مادر شهیدان، با اشک
از مادری حضرت زهرا میگفت
✍🏻 #سیدمحمدجواد_شرافت
🏷 #فاطمیه | #حاج_قاسم_سلیمانی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
به یاد مادر
حق داشت که خون شود دل غمگینم
هر آینه آه میشود تسکینم
همواره به یاد مادرم میافتم
تا چادر دلخون شدهای میبینم
✍🏻 #حسین_عباسپور
🏷 #شهدای_حرم_شاهچراغ | #فاطمیه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
36.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جا میگذاشت کودکی ناتمام را
در ردّ خون ریخته بر سنگ مرمری
🎞 نماهنگ «قول مادرانه»
🌷 تقدیم به #شهدای_حرم_شاهچراغ
✍🏻 به روایت #سیده_اعظم_حسینی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
آن زن...
انگار ستارهای کنار ماه است
با آسیهها، سمیهها همراه است
آن زن که ز چادرش کفن پوشیدهست
همسایۀ دختر رسولالله است
✍🏻 #حامد_اهور
🏷 #شهدای_حرم_شاهچراغ | #فاطمیه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
دیر آمدم...
دیر آمدم... دیر آمدم... در داشت میسوخت
هیأت، میان «وای مادر» داشت میسوخت
دیوار دم میداد؛ در بر سینه میزد
محراب مینالید؛ منبر داشت میسوخت
جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود
جانکاهتر: آیات کوثر داشت میسوخت
آتش قیامت کرد؛ هیأت کربلا شد
باغ خدا یک بار دیگر داشت میسوخت
یاد حسین افتادم آن شب آب میخواست
ناصر که آب آورد سنگر داشت میسوخت
آمد صدای سوت؛ آب از دستش افتاد
عباس زخمی بود اصغر داشت میسوخت
سربند یا زهرای محسن غرق خون بود
سجاد از سجده که سر برداشت، میسوخت
باید به یاران شهیدم میرسیدم
خط زیر آتش بود؛ معبر داشت میسوخت
برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست
در عشق، سر تا پای اکبر داشت میسوخت
دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند
گودال، گل میداد و خنجر داشت میسوخت
شب بود و بعد از شام برگشتم به خانه
دیدم که بعد از قرنها در داشت میسوخت
ما عشق را پشت در این خانه دیدیم
زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت میسوخت
✍🏻 #حسن_بیاتانی
🏷 #فاطمیه | #شهدا
🇮🇷 @Shere_Enghelab
سرّ عشق
صبحِ تقویم گفت یا زهرا
همه هستیم گفت یا زهرا
نور زهرا که در جهان پیچید
هفت اقلیم گفت یا زهرا
آدم آموخت علم أسما را
بعد تعلیم گفت یا زهرا
ملت انقلابی ایران
وقت تحریم گفت یا زهرا
محشری شد شبی که فرمانده
پشت بیسیم گفت یا زهرا
و اباالفضل دستهایش را
کرد تقدیم گفت یا زهرا
هی اماننامه میفرستادند
جای تسلیم گفت یا زهرا
عارفی سرّ عشق میدانست
هرچه گفتیم گفت یا زهرا
✍🏻 #مهدی_جهاندار
🏷 #فاطمیه | #انقلاب_اسلامی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
انقلاب
جهان در انتظار آفتاب است
تمام رنجهایش بیحساب است
کسی با ذوالفقار از دور پیداست
جهان در معرض یک انقلاب است
✍🏻 #سیدحبیب_نظاری
🏷 #فاطمیه | #شعر_انتظار
🇮🇷 @Shere_Enghelab
در مکتب فاطمه...
در مکتب فاطمه تو ممتاز شدی
با روضه، تو آمادهٔ پرواز شدی
رفتی و نبود، رفتنت پایانت
خون تو که ریخت تازه آغاز شدی
✍🏻 #محمدباقر_حیدرزاده
🏷 #فاطمیه | #شهید_حسن_مختارزاده
🇮🇷 @Shere_Enghelab
خطبۀ خون
خطبۀ خون تو آغاز نمازی دگر است
جسم گلگون تو آیینۀ رازی دگر است
پیر شیراز وضو ساخته از چشمۀ عشق
غرق در خلسۀ خونین نمازی دگر است
جسم صد چاک تو هر چند فتادهست به خاک
مرغ جانت یله در اوج و فرازی دگر است...
بعد از این ساز دل زخمی ما را، یارا
پنجۀ خاطرهات زخمهنوازی دگر است...
سالکان رهِ توحید! مبادا سستی!
که فراروی شما راه درازی دگر است
در کف پیک سحر تا گذرد از دل شب
پارههای تن خورشید جوازی دگر است
نشود زمزمۀ خون شهیدان خاموش
سوز عرفانی این نغمه ز سازی دگر است
✍🏻 #سیدحسن_حسینی
🏷 #شعر_پایداری | #شهید_آیتالله_دستغیب
🇮🇷 @Shere_Enghelab