تقدیرهای تازه
تا نشکفد بر پای ما زنجیرهای تازهای
رویید بر دستان ما شمشیرهای تازهای
ای قصههای راستین، ای خوابهای پیش از این
امروز داریم از شما تعبیرهای تازهای
از جنگ و صلح و عشق و کین، از شوکتِ این سرزمین
در قاب چشم ما ببین تصویرهای تازهای
با غربت یاران خود، با خون سرداران خود
داریم از کار جهان تفسیرهای تازهای
این خون که راه افتاده تا جاری شود در قلبها
بیشک گذارد بر زمین تأثیرهای تازهای
گر هست کیدِ کاهنان، درهم بپیچد ناگهان
تقویمهای کهنه را تقدیرهای تازهای
بانگ سروش آید همی، بشنو بهگوش آید همی
آوازهایی تازه با تحریرهای تازهای
خندد به مکر روبهان امروز لبهای جهان
پر کرده وقتی بیشهها را شیرهای تازهای
هنگام طوفان آمده، دیوان! سلیمان آمده
آرش به میدان آمده با تیرهای تازهای
شد دولت شب سرنگون، شد تخت شیطان باژگون
صبح است و بر بام جهان تکبیرهای تازهای
✍🏻 #حسن_صنوبری
🏷 #دهه_فجر | #انقلاب_اسلامی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
همیشه در میدان
ما مردم انقلابی ایرانیم
مشتاق نبرد با ستمکارانیم
امسال در این بیست و دوِ بهمن ماه
پرشورتر از همیشه در میدانیم
✍🏻 #مهدی_شریفی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
امانت
شب، شبی بیکران و بیپایان
لحظههایم پر از توهّم خواب
روزگار و سکوت بود و زمین
همنشین شبانۀ مرداب
پیکر نیمهجان احساسم
زخمی پنجههای نامردی
داشت او را به کام خود میبرد
درههای عمیق بیدردی
همۀ جادهها سوی بُنبست
زندگی در حصار «ماندن» بود
نه شکوهی نه موج و طوفانی
دشتها خالی از تلاطم رود...
ناگهان مثل رود جاری شد
در شب بیترانۀ مرداب
غزلی از شکوه دریا خواند
او مرا خواند سمت روشن آب
چشمهايش چراغ راهم شد
مثل مهتاب در شب طوفان
زورقی خسته را در این گرداب
ساحلی امن بود و بیپایان
در شب بیستاره، آن مهتاب
مژده میداد از طلوع امید
در نگاهش اشارتی پیدا
نوری از آفتاب در تبعید
در سکوت شبانۀ تردید
رَستم از تلخیِ شب مرداب
لب گشودم به شوق بیداری
همنوا با ترنّم مهتاب
یاد آن آشنای خوب بخیر
آن مسیحای تا ابد جاری
او مرا خواند از آن شب وحشت
او مرا برد سمت بیداری
وامدار نگاه روشن اوست
آفتاب طلایی امروز
روشنی را به ما امانت داد
این امانت به دست ماست هنوز...
(سروده شده در بهمن۱۳۷۷)
✍🏻 #سیدمهدی_حسینی
🏷 #دهه_فجر | #انقلاب_اسلامی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
قسم به عشق...
روز مصاف، آرش و سهراب و رستمیم
با هرچه اختلاف، زمانی که با همیم
هم شهرزاد راوی افسانهها و هم
سلمان پاکزاد و شجاع و مصممیم
یک چشم اشک غربت و یک چشم اشک شوق
زیباترین یگانگی شادی و غمیم
شادند روز شادی ما عاشقان دهر
مایی که فخر مردم رنجور عالمیم
همراه ماست روح شهیدان این دیار
وقتی غیور بر سر پیمان و پرچمیم
در خون ماست قدرت ایران هرآنزمان
در خواندن سرود وطن قرص و محکمیم
زخمیم اگرچه بر جگر دشمن وطن
بر زخمهای هموطن خویش مرهمیم
در واپسین زمانهٔ انسان، قسم به عشق
ماناترین ترانهٔ حوا و آدمیم
آیا که راست جرأت تهدید این دیار؟
اینک که ما دوباره شکوه مجسمیم
پیروزی است آخر این جنگ رنگرنگ
وقتی که سبز و سرخ و سپیدیم: با همیم
✍🏻 #حسن_صنوبری
🏷 #ایران_اسلامی | #اتحاد_ملی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
ایرانِ سربلند
ای کشور تمدن و فرهنگ بیگزند
ای کشورِ به آشتی و مهر پایبند
ای ملکِ مهربانی و ای داعی به خیر
ای کشورِ نصیحت و اندرز و وعظ و پند
عزم تو را به غیر ملک نیست در نگاه
خاکِ تو را به غیر فلک نیست در کمند
تو مادری برای همه بچههای خویش
گر کودک و جوان و اگر پیر و سالمند
گشتند سربلند بسی در پناه تو
جز آنکه را نصیحت تو نیست سودمند
ای پرچمِ سه رنگ تو تیغِ دودَمنما
بهرِ خداگریزترینهای خودپسند
تو شعلهای و خصمِ تو یک مشت خار و خس
تو آتشی و دشمنِ تو دانهای سپند
از تیغ و خون نگشت نشابور سرنگون
از گرد و خاک نیست ملول ارگ بیرجند
از باد نیست دشت مغان را شکایتی
از برف نیست کوهِ دماوند را گزند
آری نسیمِ صبح، هزاران بهار کاشت
نجوای تو به گوشِ منِ شخصِ دردمند
گفتی که باز هم خبر خوب میرسد
گفتی که دوستانِ تو از راه میرسند
تا از دیار پاک رسیدند عاشقان
گفتم خوش آمدید به ایران سربلند
✍🏻 #سیداحمد_حسینی (شهریار)
🏷 #ایران_اسلامی | #اتحاد_ملی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
بیست و هفت لاله
تقدیم به شهدای حادثه تروریستی سال ۹۷ زاهدان
دوباره کینه، ترور، بمب، انفجار، شهید
دوباره قصهای از عشق، پاسدار، شهید
دوباره یک غزل از بیست و هفت لالۀ سرخ
دوباره مثنویِ چندها هزار شهید
خبر رسید که یارانمان سفر کردند
خبر رسید که پر زد از این حصار شهید
برای پر زدن آماده بود و راهی شد
به بند محبس دنیا نشد دچار شهید..
همیشه سبزترین قصه است قصۀ عشق
همیشه سرخترین حرف روزگار، شهید
نه، مرده نیست که زندهست و زندگی بخش است
جهان بمیرد اگر، هست ماندگار شهید
چه شاعرانهتر از نام او برای غزل
که هست اسوۀ جانبخشیِ بهار، شهید
امید داده به ما با نثار جان خودش
برای مکتب حق بوده جاننثار شهید
به محض اینکه در این راه بیقرار شدیم
دوباره داد به دلهایمان قرار، شهید
به روی سینه مدالی ز خون خود دارد
به دست پرچم زیبای افتخار، شهید
و این شکوه مقدس ادامه خواهد داشت
چراکه هست همیشه ادامهدار، شهید
✍🏻 #احمد_رفیعی_وردنجانی
🏷 #شعر_پایداری | #حادثه_تروریستی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
25.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کی جز خدا، حافظ انقلابه؟
📹 شعرخوانی #ناصر_فیض
🇮🇷 @Shere_Enghelab
این مرز پرگهر
که نقشهٔ انتقام از این انقلاب دارد؟
به مرگ، روشن کُنش که دنیا حساب دارد
رجز بخوان، میهن سلحشور و قهرمانم!
که یاوههای یزید دوران، جواب دارد
به وهم اگر از گلیم خود پیشتر نهد پا
به پیشوازش وطن، هزاران شهاب دارد
برایمان رو شدهست ای دوست، دست دشمن
اگرچه بر چهرهاش هزاران نقاب دارد
نه پایمان را مجال مانده برای ماندن
نه چشممان لحظهای تمنای خواب دارد
وطن, به پابوس هر شهیدش گلی شکفته
معطر از اشک مادرانش گلاب دارد
قسم به آیات فتح قرآن که فاتحانیم
هنوز دنیا حساب دارد کتاب دارد
چقدر شب میشکافد این رود روشنایی
چقدر این مرز پرگهر، آفتاب دارد
✍🏻 #میلاد_عرفانپور
🏷 #شعر_پایداری | #انقلاب_اسلامی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
فریاد رسای استقامت
چون سرو همیشه راستقامت بودی
معنای شرافت و شهامت بودی
در بهت سکوت و ظلم هارون، عمری
فریاد رسای استقامت بودی
✍🏻 #سیدهاشم_وفایی
🏷 #امام_کاظم علیهالسلام
🇮🇷 @Shere_Enghelab
دستان اتحاد
حی علی الفلاح که گل کرده بعثتش
باید نماز بست نمازی به قامتش
این نور از کجاست که همواره روشن است
این شعله چیست در دلمان جز محبتش
جاری شدهست چشمۀ آیات در حجاز
گلها شکفتهاند برای تلاوتش
حسن ختام و نقطۀ آغاز دهر بود
حسن ختام بود شروع نبوتش
از آسمان غار حرا نور میرسید
نوری که داد مژده برای رسالتش
دستان اتحاد نباید جدا شوند
آری امید داشت به دستان اُمّتش
✍🏻 #عاطفه_جعفری
🏷 #مبعث | #وحدت_اسلامی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از شعر انقلاب
در سایۀ آفتاب
در سایۀ آفتاب و نور ماه است
دستان شب از میهن ما کوتاه است
جمهوری اسلامی ایران، آری!
این خیمۀ امروز رسولالله است
✍🏻 #یوسف_رحیمی
🏷 #ایران_اسلامی | #شعر_پایداری
🇮🇷 @Shere_Enghelab
منجی
آن روز که قتل دختران عادی بود
او منجی این لطف خدادادی بود
از قبر نجات داد و بر صدر نشاند
این معنی زن، زندگی، آزادی بود
✍🏻 #علی_سلیمیان
🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #برش_دیدار | امروز؛ شعرخوانی عربی رهبر انقلاب درباره فلسطین
💻 Farsi.Khamenei.ir
جنگ ارادهها
آغاز گامهای تو پایان جادههاست
مقصد به زیر گام بهراهاوفتادههاست
چون چشم بر مسیر گشودی، جهان تو
بیانتهاتر از افق پرگشادههاست
آیینهها به روی تو لبخند میزنند
وقتی دلت به جانب خورشیدزادههاست
هرجا نگاه میکنی این روزگار را
آنک مصاف خیلِ سوار و پیادههاست
هر سو عبور میکنی این گرد اسب دوست
وآن ردّ دشمن است که بر خاک جادههاست
زانوزده اگرچه زیاد است پیش خصم
پرچم ولی به شانۀ آن ایستادههاست
هرگز براده لایق عنوان تیغ نیست
با آنکه تیغِ آخته هم از برادههاست
هرکس کم آوَرَد به زمین میخورد، بدان!
این کارزار پهنۀ جنگ ارادههاست
✍🏻 #محمدرضا_ترکی
🏷 #شعر_پایداری
🇮🇷 @Shere_Enghelab
عطر باران
باز باران است، باران حسین بن علی
عاشقان جان شما، جان حسین بن علی
خواه بر بالای زین و خواه در میدان مین
جان اگر جان است قربان حسین بن علی
شمرها آغوش وا کردند، اما باک نیست
وعدۀ ما دور میدان حسین بن علی...
در همین عصر بلا پیچیده عطر کربلا
عطر باران، صوت قرآن حسین بن علی
پرچم بیداد را روزی به آتش میکشد
شعلههای عشقِ سوزان حسین بن علی
قدسیان از سفرهاش نان و نمک خوردند و ما
تا ابد هستیم بر خوان حسین بن علی
هر کجا عشق است نام او طنینانداز شد
در جهان برپاست طوفان حسین بن علی
هر کجای خاک من بوی شهادت میدهد
عشقم ایران است، ایران حسین بن علی
گفته بودی «مرد را دردی اگر باشد خوش است»
دردهای ما و درمان حسین بن علی
دست بالا کن ببین لبیکگویان آمدند
نوجوانان و جوانان حسین بن علی
دست بالا کن بگو این بار با صوتی جلی
دستهای ما به دامان حسین بن علی
✍🏻 #ناصر_حامدی
🏷 #ایران_اسلامی | #امام_حسین علیهالسلام
🇮🇷 @Shere_Enghelab
مقتدا
عالم همه خاک کربلا بایدمان
پیوسته به لب، خدا خدا! بایدمان
تا پاک شود زمین ز ابناء یزید
همواره حسین مقتدا بایدمان
✍🏻 #سیدحسن_حسینی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
نسل خورشید
ای خنجرِ آب دیده، ما تشنۀ کارزاریم
لببسته زخمیم اما در خنده، خونگریه داریم
تا سر زند آفتابی، هرگز ندیدیم خوابی
از چشم سرخِ شرابی، پیداست شبزندهداریم
با سمِّ اسبان تکاندیم از کوهها خستگی را
ماییم از نسل خورشید، برقلهها تکسواریم
تا کاروانِ پس از ما، پیدا کند راه از چاه
یا رد پا یا که پایی در جاده جا میگذاریم
هرچند حالا خموشیم، وقتش رسد میخروشیم
یک روز خرما فروشیم، یک روز بالای داریم
«اِمشُوا اِلَی المَوتِ مَشیا...» این است جانبازی ما
یعنی که فرزندِ حیدر لب تر کند ذوالفقاریم
✍🏻 #محمدمهدی_خانمحمدی
🏷 #شعر_پایداری | #روز_جانباز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
رساترین فریاد
آنجا که سکوت مرگ و استبداد است
خون شهدا، رساترین فریاد است
با این همه، در قیام ثاراللهی
فریاد حسین، خطبۀ سجاد است
✍🏻 #محمدجواد_غفورزاده
🇮🇷 @Shere_Enghelab
🌷 تقدیم به شهید آتشنشان رضا دارابی
عاقبت ققنوس از خاکسترش پرواز کرد
باز شد در حادثه بال و پرش، پرواز کرد
آخرین مأموریت رنگ عروجی سرخ داشت
شیرمردی بعد رزم آخرش پرواز کرد
روح پاک و خستۀ او عاشق پرواز بود
عاقبت از تنگنای پیکرش پرواز کرد
در دل آتش همیشه داشت یا زهرا به لب
عاقبت یک روز مثل مادرش پرواز کرد
حالتش مثل بسیجیها، زمان حمله بود
با لب خشکیده و چشم ترش پرواز کرد
شد گلستان بار دیگر، آتشی بر عاشقی
تا بهشت وصل حق از سنگرش پرواز کرد
هرکسی پرواز را باور کند پر میزند
مثل او که با تمام باورش پرواز کرد
خوش به حال هرکه در راه شهادت، عاقبت
لطف بی پایان حق شد یاورش، پرواز کرد
✍🏻 #احمد_رفیعی_وردنجانی
🏷 #شهدای_آتشنشان | #شهید_رضا_دارابی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
جوانیهای پیغمبر
صدا نزدیک میآید صدای پای پیغمبر
جوانی میرسد از راه با سیمای پیغمبر
به آغوش نبوت بازگرداندهست یثرب را
تو گویی احمدی دیگر نشسته جای پیغمبر
دوباره با اذانش جان گرفته رکن حنانه
نهفته بین لبهایش دم عیسای پیغمبر
نگاهش قطره قطره آیۀ «والشفع و الوتر» است
ندارد صوت قرآنش به جز آوای پیغمبر
به هنگام نظر کردن به آن خلق نکوی او
میافتد هر کسی یاد جوانیهای پیغمبر
شنیدنها به دیدن ختم شد آن هم چه دیداری
نشد برخیزد از جایش به پیش پای پیغمبر
::
به دنیای تو اول راه مییابند و بعد از آن
جوانها انس میگیرند با دنیای پیغمبر
✍🏻 #عباس_همتی
🏷 #حضرت_علی_اکبر علیهالسلام | #روز_جوان
🇮🇷 @Shere_Enghelab
دست یاری
طوفانی از دروغ به هرجا گرفته بود
کار فریب و توطئه بالا گرفته بود
مِه مثل وهم، مبهم و سنگین، به هر طرف
بر چشم ماه راه تماشا گرفته بود
در موجخیز وهم و هیاهوی جاشوان
کشتی فتنه جانب دریا گرفته بود
تهمت در آسمان و زمین بود منتشر
غربت تمام آینهها را گرفته بود
شیشه شکسته بود و رها گشته بود از آن
آن دیوها که در دل آن، جا گرفته بود
گویی که دیو در شب تردید و سرکشی
با خیل فتنه راه اهورا گرفته بود
امروز در دوراهی تاریخ مانده بود
دیروزِ رفته راه به فردا گرفته بود
پاییز سهمگینی از این سرزمین گذشت
آتش به جان جنگل افرا گرفته بود
دستی وزید و در دل کابوس محو شد
آن سایهها که در دل شب پا گرفته بود
دست تو بود آنکه به یاری ما شتافت
وقتی شرر به دامن دنیا گرفته بود
✍🏻 #محمدرضا_ترکی
🏷 #امام_عصر علیهالسلام | #فتنه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
غم دل
دلم قرار نمیگیرد از فغان، بیتو
سپندوار ز کف دادهام عنان، بیتو
ز تلخکامی دوران نشد دلم فارغ
ز جام عیش، لبی تر نکرد جان، بیتو
چو آسمان مهآلودهام ز دلتنگی
پر است سینهام از اندُه گران، بیتو
نسیم صبح نمیآورد ترانۀ شوق
سر بهار ندارند بلبلان، بیتو
لب از حکایت شبهای تار میبندم
اگر امان دهدم چشم خونفشان، بیتو
چو شمعِ کشته، ندارم شرارهای به زبان
نمیزند سخنم آتشی به جان، بیتو
عقیق صبر به زیر زبان تشنه نهم
چو یادم آید از آن شکّرین دهان، بیتو
گزارۀ غم دل را مگر کنم چو «امین»
جدا ز خلق به محراب جمکران، بیتو
✍🏻 #امام_خامنهای حفظهالله
🏷 #امام_عصر علیهالسلام | #شعر_انتظار
🇮🇷 @Shere_Enghelab
بسم الله
با لشکری از ستارگان همراه است
از خیلِ سپاهِ عاشقانش ماه است
از ظلمتِ بیکرانه تا رد بشود
اسمِ شبِ آفتاب «بسمالله» است
✍🏻 #محمدرضا_سلیمی
🏷 #شعر_انتظار
🇮🇷 @Shere_Enghelab
شهیدانه
سرباز و سرسپردۀ فرمان کیستید؟
نامآورید و در گرو نام نیستید
در های و هوی مبهم نام و مقامها
بینام و بینشان، چه غریبانه زیستید
هرجا و هیچ جا پرِ از رد پایتان
تلفیق عاشقانهای از هست و نیستید
از ما جدا نبوده مسیر عبورتان
با ما به خنده آمده، با ما گریستید
در شهر و کوه و دشت، بهجز حال خوب ما
با اسم مستعار به دنبال چیستید؟
در سایهاید و بر کفتان تیغ آفتاب
باشد که در مقابل ظلمت بایستید
آخر شهید و زندهترینید تا ابد
وقتی در این مسیر شهیدانه زیستید
✍🏻 #حسن_زرنقی
🏷 #شعر_پایداری | #سربازان_گمنام
🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از شعر انقلاب
مرد میدان
بخوان از سورۀ احساس و غیرت
بگو از مرد میدان، مرد ملت
بسیجی باش مثل حاج قاسم
بسیجی باش مثل حاج همت
✍🏻 #سیدمحمدجواد_شرافت
🏷 #بسیجی | #شهدا
🇮🇷 @Shere_Enghelab
شهیدان جوان
شهیدی در میان کاروانت میشوم یا نه؟
غبار رهگذار عاشقانت میشوم یا نه؟
دلم سنگ است میدانم، دلم تنگ است میدانی
نمیدانم که خاک آستانت میشوم یا نه؟
مرا با گوشهچشمی خواندی اما کاش میگفتی
فدای چشمهای مهربانت میشوم یا نه؟
فدای تو چه جانهای جوانی شد بگو آیا
فدای آن شهیدان جوانت میشوم یا نه؟
سرم را کاش بر زانو بگیری یوسف زهرا
بگو وقت شهادت، میهمانت میشوم یا نه؟
✍🏻 #میلاد_عرفانپور
🏷 #شعر_انتظار | #آرزوی_شهادت
🇮🇷 @Shere_Enghelab
تنها دلیل دلخوشیها
از اشکها، از خندهها، از ما خبر داری
هر لحظه از اندوه آدمها خبر داری
از کاسههای خالی از باران نخلستان
از تشنگی، از قحطی خرما خبر داری
این روزها تلخاند، اینجا قند کمیاب است
حتما خودت از تلخی دنیا خبر داری
میروید از خاک یمن هر شب عقیقی سرخ
از کودکان زخمی صنعا خبر داری
شاید در آغوشت گرفتی کودکی را که
با گریه میپرسد: تو از بابا خبر داری؟
شهری گرسنه در کنار کوهی از الماس
از دزد معدنهای اِفریقا خبر داری
شاید نماز صبح گاهی در فلسطینی
باران من! از اشک زیتونها خبر داری
دیوارهایش را نوازش میکند دستت
از غصههای مسجدالاقصی خبر داری
از مرگ گندمزار زیر چکمهی دشمن
از مرگ، از سوغات امریکا خبر داری
تنها نه از ما شیعهها، از آه آن هندو
وقتی توسل کرد بر بودا خبر داری
شاید تو را نشناسد اما درد دل کرده
شاید نمیبیند تو را، اما خبر داری
فانوسها هر شب به دنبال تو میگردند
با گریه میپرسند: از دریا خبر داری؟
یکشنبهها ناقوس با شوق تو میخواند
از معبدی متروکه و تنها خبر داری
هر صبح گنجشکان شکایت میکنند از ما
از شکوهی گنجشکها حتی خبر داری
تنها دلیل دلخوشیهای منی وقتی
میدانم از حالم همین حالا خبر داری
شمشیر صیقل میدهی در خیمهات یعنی
آری خبر داری تو از فردا خبر داری
قانون شعرم را به هم میریزم از شوقت
آن صبح زیبا ذوالفقارت را که برداری
✍🏻 #فائزه_امجدیان
🏷 #امام_عصر علیهالسلام
🇮🇷 @Shere_Enghelab
برای شیخ مسعود دیانی
هم آه را به آینه پیوند میزدی
هم درد میکشیدی و لبخند میزدی
با بهمن آمدی و در اسفند سوختی
آتش به جان بهمن و اسفند میزدی
روحت بزرگ میشد و جسمت نحیفتر
پیمانهای به تلخی سوگند میزدی
آتشفشان شرارۀ امّید میکشید
وقتی قدم کنار دماوند میزدی
هرجا که آرمان و عدالت غریب بود
رزمنده میشدی و به اروند میزدی
در دورۀ محافظهکاران و ساکتان
حرفی که عاشقان بپسندند میزدی
ای کاش پاکمان کنی و خاکمان کنی
هرشب چه حرفها به خداوند میزدی
«ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم»
این فال را چه شاد و چه خرسند میزدی
ایمان و عشق... دوستی و راستی... همین...
میگفتی و دو مرتبه لبخند میزدی
✍🏻 #مهدی_جهاندار
🇮🇷 @Shere_Enghelab
کجایند مردان بیادّعا؟
شب است و سکوت است و ماه است و من
فغان و غم و اشک و آه است و من
شب و خلوت و بغض نشکفتهام
شب و مثنویهای ناگفتهام
شب و نالههای نهان در گلو
شب و ماندن استخوان در گلو
من امشب خبر میکنم درد را
که آتش زند این دل سرد را
بگو بشکفد بغض پنهان من
که گل سر زند از گریبان من
مرا کشت خاموشی نالهها
دریغ از فراموشی لالهها
کجا رفت تأثیر سوز و دعا؟
کجایند مردان بیادّعا؟
کجایند شورآفرینان عشق؟
علمدارمردان میدان عشق
کجایند مستان جام الست؟
دلیران عاشق، شهیدان مست
همانان که از وادی دیگرند
همانان که گمنام و نامآورند
هلا، پیر هشیار درد آشنا!
بریز از می صبر، در جام ما
من از شرمساران روی توام
ز دُردیکشان سبوی توام
غرورم نمیخواست اینسان مرا
پریشان و سردرگریبان مرا
غرورم نمیدید این روز را
چنان نالههای جگرسوز را
غرورم برای خدا بود و عشق
پل محکمی بین ما بود و عشق
نه، این دل سزاوار ماندن نبود
سزاوار ماندن، دل من نبود
من از انتهای جنون آمدم
من از زیر باران خون آمدم
از آنجا که پرواز یعنی خدا
سرانجام و آغاز یعنی خدا
هلا، دینفروشان دنیاپرست!
سکوت شما پشت ما را شکست
چرا ره نبستید بر دشنهها؟
ندادید آبی به لب تشنهها؟
نرفتید گامی به فرمان عشق
نبردید راهی به میدان عشق
اگر داغ دین بر جبین میزنید
چرا دشنه بر پشت دین میزنید؟
خموشید و آتش به جان میزنید
زبونید و زخم زبان میزنید
کنون صبر باید بر این داغها
که پر گل شود کوچهها، باغها
شب است و سکوت است و ماه است و من...
✍🏻 #علیرضا_قزوه
🏷 #دفاع_مقدس | #شهدا
🇮🇷 @Shere_Enghelab
خدایا دلم را کجا می برند؟
شبم در حضوری لبالب گذشت
کدامین شبم مثل آن شب گذشت
شب برگزیدن، شب انتخاب
شب گام تا قلّۀ آفتاب
شب عاشقان نفس سوخته
شب چهرههای برافروخته
شب شبنم و شعله و شط و خون
شب مستی و شور عشق و جنون
شب خیزش عقدههای زمین
شب دست و پا باختن روی مین
شب خاک با خون معطّر شدن
شب تا سحر لاله پرپر شدن
شب در زمین آسمانی شدن
شب در خداوند فانی شدن
نه ناسوت بود و نه لاهوت بود
شب آتش و خون و باروت بود
شب همّت بیهماوردهاست
شب راستقامتترین مردهاست
شب دل سپردن به دریاست این
شب بیخیالی ز دنیاست این...
فلک باز قصد زمین کرده است
کسی پشت این شب کمین کرده است
اُحد...بدر...خیبر...و یا کربلاست
خدایا نمیدانم اینجا کجاست؟
صدا میزند عشق از علقمه
بیایید با رمز یا فاطمه
شب عشق بازی، شبی پرخروش
شب چفیههای غریبی به دوش
شب وحشی ترکش و تیرهاست
و گردانی از بانگ تکبیرهاست
در این کوله پشتی غم آوردهام
شهادت! کجایی؟ کم آوردهام
هلا ای رفیقان همسنگرم
شما دیگرید و من آن دیگرم...
شما مشعل راه آیندهاید
شما تا همیشه... شما زندهاید...
در این موج، خود را رها کردهام
دلم را به نام شما کردهام
مرا هم رهایی دهید از قفس
بگیرید از من، مرا یک نفس
اسیر غم جان و تن ماندهام
مصیبت همین است، من ماندهام
رفیق مرا بیصدا میبرند
خدایا دلم را کجا می برند؟
در این کوله پشتی غم آوردهام
شهادت! کجایی؟ کم آوردهام
✍🏻 #عباس_شاهزیدی
🏷 #شهدا | #آرزوی_شهادت
🇮🇷 @Shere_Enghelab