eitaa logo
شعر انقلاب
2.5هزار دنبال‌کننده
482 عکس
147 ویدیو
2 فایل
انقلاب اسلامی ایران در آینۀ شعر ارسال پیام: @Shaere_Enghelab
مشاهده در ایتا
دانلود
بحر تا نهر گشوده باغِ تاریخ از گلِ عبرت، بسی دفتر که هر برگ از تبِ خجلت، رُخی دارد چو شبنم، تر اگرچه ماجرای قدس اسفناک است و دردآور نمی‌ماند به دست دشمنان این خاک پهناور از آنِ مردم خود می‌شود، این طُرفه بوم و بَر فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر چقدر این سرزمین زیباست با نام فلسطینش و قدسش، اَلخلیلش، بیت لَحمش، دِیر یاسینش و داوود و سلیمان و مسیح و دین و آیینش و معراج نبی اکرم از اوراقِ زرینش نباید ساکنش باشد، مگر قوم خدامحور فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر و قُدس این قبلۀ اول، «منا»، «مشعر» به یاد اوست و در ماه مبارک، جمعۀ آخر به یاد اوست «علی» آن شیرمردِ عرصۀ «خیبر» به یاد اوست و در شب‌های قدر، آن‌قدر پیغمبر، به یاد اوست که اینجا سرزمین اُمّتش بوده‌ست سرتاسر فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر هلا شمر است اسرائیل در این برهۀ حساس بیا ای دوست، شمر روزگار خویش را بشناس کم از ابن زیادند این مگر جمع خدانشناس امان نامه‌ست عقد صلحشان! واغیرتا عباس نشد از صلح اسرائیل و اعراب این فرا گستر فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر نه خیری کنفرانس صلح‌ها دارد، نه تأییدش نه جز بیراهه آنچه نقشۀ راه است تمهیدش نه «شرم الشیخ» شرم آور، نه صلح «کَمپ دِیویدش» چه بیچاره‌ست آن‌کس که به این‌ها بوده امیدش نمی‌داند که باید پس گرفت از خصم خیره‌سر فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر به جرأت، قتل‌عام کودکان، آیین موسی نیست ستم کردن به هر پیر و جوان، آیین موسی نیست زنان، مردان، چنین بی‌خانمان، آیین موسی نیست جنایت در جنایت بی‌امان، آیین موسی نیست چه باشد پاسخ ما در پی این ظلم شرم‌آور؟ فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر اگر با خنجر، این سنگی که در دست است، همسنگ است اگر هفتادسال این مرز و بوم، آماج صد جنگ است اگر خاک فلسطینم، شقایق فام و خون رنگ است اگر «فتحی شقاقی» جلوۀ ایثار و فرهنگ است همه سرچشمه دارد از طلوع سرخ این باور: فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر چنان شمع‌اند این مردم برای سوختن، آری همه هموار کرده رنج دنیا را به تن، آری همه آواره ده‌ها سال در دشت و دمن، آری نمی‌خواهند جز خاک وطن، خاک وطن، آری وطن روزی شود، از روز اول نیز خرم‌تر فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر نه اسرائیل در میدان به فتح تازه، نائل شد نه شهرک‌سازی‌اش منجر به حل این مسائل شد فقط دیوار شد دور خودش، دیوار حائل شد بگو فردا که اسرائیل زائد بود، زائل شد و روی نقشه‌‌ها باشد فلسطین نام این کشور فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر فلسطین زنده شد امروز و پولادین شده گامش به گردان‌های «اَلقدسش»، به موشک‌های «قَسّامش» به شور «انتفاضه» با شعور و عزم و اقدامش به شوقِ نوجوان «غزه» در هنگام اعزامش به این اندیشۀ پویا که جاری ماند تا محشر فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر خمینی گفت: اکنون قدس در دستِ شیاطین است هلا اسلامِ ما را پارۀ تن، این فلسطین است کنون قدس شریف، آزادی‌اش با جانِ شیرین است سلیمانی -شهید قدس- بر این عهدِ دیرین است که باید قدس را آزاد کرد از دست این کافَر فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر بگو حتمی‌ست پیروزی برای ما، مسلّم هم بگو با محتشم شد شورشی در خلق عالم، هم که می‌آید ز قدس آوای پرشور محرم، هم نوشته روی سنگ قبرِ «تهرانی مقدم»، هم کسی که آرزویش مرگ اسرائیل بود، آخر فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر بنایِ «قبة الصخره» کنار «مسجد الاقصی»ست بساطِ «جاء نصرالله و الفتح» خدا اینجاست که «سُبحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِه» آیتی گویاست فلسطین هم به پیروزیش نزدیک است، این پیداست جهان یک روز حتی می‌شود، این جمله را از بر فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر به فطرت، یار هر مظلوم، یار هر مسلمانیم همه یارِ «حماس» و یارِ «حزب‌الله» لبنانیم اگر عالم شود دشمن، به عهد خویش می‌مانیم نماز جمعه را یک روز ما در «قدس» می‌خوانیم محقق می‌شود آخر به حق این گفتۀ رهبر فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
پرچم انقلاب سرباز نه، این برادران سردارند پس این شهدا هنوز لشکر دارند مردم! رفتند زیر تابوت سه‌رنگ تا پرچم انقلاب را بردارند ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
کاروان‌ها به سیل اشک می‌شوییم راه کارون‌ها را هنوز از جبهه می‌آرند تابوت جوان‌ها را امان از این‌چنین سوزی که در داغ عزیزان است امان از این‌چنین داغی که می‌بُرّد امان‌ها را.. به دنبال جوان خوش قد و بالای خود بودیم غریبانه ولی بردیم با خود استخوان‌ها را اگر دریا نمی‌گنجد به کوزه، با چه اعجازی میان چفیه پیچیدند جسم پهلوان‌ها را؟ خبر دادند یوسف‌ها به کنعان باز می‌گردند ندانستیم با تابوت می‌آرند آن‌ها را به روی شانۀ لرزان مردم یک به یک رفتند خدا از شانۀ مردم نگیرد این تکان‌ها را ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
مادر شهیدان بهار عاطفه ره سوی گلشنش دارد چهار دستۀ گل روی دامنش دارد چنان به دامن محراب بندگی تابد که جبرئیل به دل شوق دیدنش دارد.. شدم هوایی شهری که مهبط وحی است شمیم فاطمه را کوی و برزنش دارد ز هُرم نالۀ او سوخت هستی دشمن که راه تا به خدا بانگ شیونش دارد نوشته‌اند که او مادر شهیدان است پلاک سرخ شهادت به گردنش دارد کسی که چهره بپوشد ز مرد نابینا حجاب نور خداوند، مدفنش دارد جهان به حرمت صبح ظهور فرزندش هماره چشم به راه رسیدنش دارد.. ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
زمستان می‌رود زمستان می‌رود، دیگر گلی پرپر نخواهد گشت درختی زیر تیغ باد، خاکستر نخواهد گشت جهانِ بعد از این طوفان، جهانِ امن و ایمان است جهانی که در آن مظلوم، بی‌یاور نخواهد گشت اگر چه مست و مغرورند؛ اما بعد از این... دنیا، به کام ظالمان و صاحبان زر نخواهد گشت به لطف حضرت حق، لشکر سفاک اسرائیل حریف قدرت طوفان ویرانگر نخواهد گشت اگرچه مرگ می‌بارد، ولی پیچیده در عالم زمین جز با نوای «یا علی حیدر» نخواهد گشت چه اقیانوس موّاجی به راه افتاده در دنیا! که کوهی مانع این خشم پهناور نخواهد گشت جهان از خواب طولانی شده بیدار و بعد از این به قبل از هفتم اکتبر دیگر بر نخواهد گشت :: کجایی ای گل نرگس؟ بهاری بی حضور تو معطر از شمیم یاس و نیلوفر نخواهد گشت نسیمی می‌وزد، بوی تو می‌آید... زمستان نیست تو که باشی جهان صبح است، شب، دیگر نخواهد گشت ✍🏻 🏷 | ‌| 🇮🇷 @Shere_Enghelab
تا پای جان ایستادن جهاد است و تا پای جان ایستادن به حق بودن و قهرمان ایستادن جهاد است، باید خروشید و برخاست چنان کوه، آتشفشان ایستادن زمین، کربلا می‌شود هر زمان ظلم بکوشد به نامهربان ایستادن به یاران کم غم مخور، دل قوی دار به رو در روی کوفیان ایستادن خدا، کشته می‌خواهدت غزّه! برخیز بکوشا در این امتحان ایستادن.. خدا می‌پسندد تو و کودکت را در آغوش تیر و کمان ایستادن.. به‌ ویرانی‌ات غزّه! فهمیدم امروز که با سوختن می‌توان ایستادن تو را ای تن زیر آوار! دنیا، نوشته‌ست ویران، بخوان ایستادن تو قد می‌کشی، سبز خواهی شد از نو تو سروی، خوشا جاودان ایستادن ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
اشک‌های هارون هوای چشم من ابری‌ست قلب من خون است گواه این دل خون اشک‌های هارون است پیام نسل‌کشی در کدام تورات است؟ نگاه حضرت موسی چقدر محزون است.. غروب غزه غزل را غریب‌تر کرده‌ست که بیت بیت پر از داغ بیت حانون است چقدر صورت لیلا که زیر خاک شده‌ست چقدر خاطره‌هایی که سهم مجنون است فقط همین که تفنگی پلاستیکی داشت گناه کودک در زیر خاک مدفون است چگونه فاجعه را تاب آورد مادر کفن لباس عروس جوان گلگون است نشان صلح، غروب ستاره‌ای شوم است نشان صلح، طلوع بهار زیتون است به یادمان بسپاریم شعر آیینی به خون واژۀ مظلوم غزه مدیون است.. ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
خطبۀ خون خطبۀ خون تو آغاز نمازی دگر است جسم گلگون تو آیینۀ رازی دگر است پیر شیراز وضو ساخته از چشمۀ عشق غرق در خلسۀ خونین نمازی دگر است جسم صد چاک تو هر چند فتاده‌ست به خاک مرغ جانت یله در اوج و فرازی دگر است... بعد از این ساز دل زخمی ما را، یارا پنجۀ خاطره‌ات زخمه‌نوازی دگر است... سالکان رهِ توحید! مبادا سستی! که فراروی شما راه درازی دگر است در کف پیک سحر تا گذرد از دل شب پاره‌های تن خورشید جوازی دگر است نشود زمزمۀ خون شهیدان خاموش سوز عرفانی این نغمه ز سازی دگر است ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
چشم‌های صبور نم‌زده به کدامین گناه کشته شدند؟ کودکان یتیمِ بسته‌زبان به کدامین گناه پژمردند؟ خنده‌ها در هوای بمباران اشک‌ها قطره‌های خون شده‌اند دشت، خون... آسمان و باران، خون جای اخبار تازه ریخته است از گلوی خبرنگاران، خون غزه باغ است اگرچه در آتش چیست دنیای غرب جز جنگل؟ از حقوق بشر، فقط شر ماند لال مانده‌ست سازمان ملل بمب شد حرف‌حرف آزادی تا فرو ریخت بر سر غزه زیر و رو شد دوباره نقشۀ ما «صبر» شد نام دیگر غزه خون شد امضای هرچه نقاشی تا سرود رهایی اجرا شد زیر آوار کودکستان‌ها پر و بال فرشته‌ها وا شد چه شد آن خنده‌های بازیگوش؟ آن عروسک چرا جنازه شده؟ نمکی زد به زخم کهنۀ ما داغ‌‌های دوباره تازه شده کودکان بهشتی غزه بال در بال هم، پرنده شدند صف کشیدند و کم نیاوردند بازی جنگ را برنده شدند جان به لب‌ها رسید و دست قضا سرنوشتی چنین غریب نوشت کفن شیرخواره‌ها وا شد غزه را مست کرد عطر بهشت شهر در قحطی تماشا سوخت کودکان یک به یک شهید شدند خاک‌ها را هنوز می‌کاوند مادرانی که ناامید شدند برد یک‌باره بادِ بی‌همه چیز چشم‌های صبور نم‌زده را مشق‌های هنوز ننوشته خنده‌های به لب نیامده را گرم لالایی‌اند و گرم رجز مادرانی که زیر آوارند این درختان زخمی زیتون باز برگ برنده می‌آرند موج سرکش به هر دری زد و باز سیلیِ خورده را جواب نداد رعشه از ترس ما به جانش بود آن مترسک که بر زمین افتاد ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
اِنّا فَتَحنا به زعم خویش تا پایان دنیا زنده می‌ماند ولی این «شب» فقط تا صبح فردا زنده می‌ماند برای قدس خوابی دیده‌اند ابلیس‌ها اما به رغم این همه کابوس، رؤیا زنده می‌ماند میان باد و باران، سیل و طوفان، ترکش و موشک دلم قرص است این سرو شکیبا زنده می‌ماند تمام کودکان را هم اگر کشتند باکی نیست برای کشتن فرعون، موسی زنده می‌ماند اگر مکر خدا مکر است، خواهی دید ای شیطان! یهودا می‌شود مصلوب و عیسی زنده می‌ماند فرو می‌پاشد آری هیبت پوشالی صهیون کماکان غیرت طوفان‌الاقصی زنده می‌ماند شهادت را نمی‌فهمند، کورند و نمی‌بینند فلسطین دم به دم می‌میرد اما زنده می‌ماند به قعر گور خواهد برد ابلیس آرزویش را بر اوج قله‌ها «اِنّا فَتَحنا» زنده می‌ماند ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادر شهیدان از جاری لطف آسمان‌ها می‌گفت از رحمت بی‌کران دریا می‌گفت در محضر مادر شهیدان، با اشک از مادری حضرت زهرا می‌گفت ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
برکت خون شهید در سینۀ خود داغ فراوان داریم بنویس بر این عقیده ایمان داریم امنیت و آسایش خود را امروز از برکت خون‌های شهیدان داریم ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
سنگر شهادت چه آشناست صدایی که رنگ غربت داشت و دفتر لب او از پدر روایت داشت صدا به لهجۀ صبح است و روشنایی روز که در سیاهی ابهام‌ها صراحت داشت شبانه کوبۀ دل‌های خفتگان را زد زنی که خانه به خانه غم هدایت داشت همان زنی که قدم‌های آفتابی او برای سایه‌نشینانِ شهر برکت داشت زنی که روی زمین شاخه‌شاخه شادی کاشت نهال زندگی‌اش ریشه در محبت داشت... حیات سرخ‌تر از خون او شهادت داد درون خانۀ خود سنگر شهادت داشت... خیال باطل افسانه‌ها نمی‌دانند! صدای مادرم آن سوی در، حقیقت داشت :: نشسته است کمی خاک روی چادر تو خوشا به مرتبه‌اش، خاک هم سعادت داشت سجود پیش تو نگذاشت سر به روی زمین رکوع از قد خم گشته‌ات خجالت داشت سلام می‌دهی امشب پس از قیام، مگر نماز عمر تو ای عشق چند رکعت داشت؟... ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
یاور مظلوم‌ها هر کسی باشد صدای حق، صدای فاطمه‌ست آیه «ثُمَّ اسْتَقامُوا» ماجرای فاطمه‌ست هر طرف مانده‌ست مظلومی میان شعله‌ها ای مسلمان! - هان به پا خیز! - این ندای فاطمه‌ست با علی، برخیز و «لِلمَظلومِ عَونا» را بخوان هر کسی شد یار حق، یارش خدای فاطمه‌ست وقت پیکار است با خصم خدا و خصم خلق کشتن مرحب به شوق مرحبای فاطمه‌ست گوش کن از غزه و لبنان و صنعا بشنوی این طنین انقلاب بچه‌های فاطمه‌ست راه قدس از خاک پاک کربلا خواهد گذشت کربلا آیینۀ عزم و وفای فاطمه‌ست «مادرم مظلومه بود و یاور مظلوم‌ها» اولین مظلوم عالم مرتضای فاطمه‌ست دست مولا بسته شد با ریسمان فتنه‌ها ناجی اُمَّت ید مشکل‌گشای فاطمه‌ست شد طواف فاطمه در کوچه‌ها دور علی بیت زهرا مروه و مسجد صفای فاطمه‌ست شد علمدار علی، زهرای هجده ساله‌اش محسن شش‌ماهه پشت در فدای فاطمه‌ست فاطمه عزم سفر دارد از این خاک غریب آرزوی مرتضی اما شِفای فاطمه‌ست کاشف الکرب علی لبخند زهرا بود و بس بعد از این بیت علی، ماتم‌سرای فاطمه‌ست ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
گمنام با بستن سربند تو آرام شدند در جادۀ عشق، خوش‌سرانجام شدند از داغ غمت، خوشا شهیدانی که با پهلوی تیرخورده گمنام شدند ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
مهر مادری چشم‌هایم را به روی هرکه جز تو بود بست قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست خواستم بیتی بگویم از غم یک لحظه‌ات بیت‌الاحزان شد غزل در ماتمت یک‌جا نشست گردش این روزگار از رزق دستاس تو بود می‌کشیدی بر سر تسبیح گندم‌زار، دست بس که مهر مادری داری درون سینه‌ات در، هم آخر بغض خود را بین آغوشت شکست می‌شود از تو نوشت و از تبار تو نگفت؟ از مدینه تا خراسان شرح نام کوثر است ذکر یا زهرا شده سربند سربازی که نیست گرد گمنامی نشسته روی لبخندی که هست با تو بن‌بستی ندارد کوچه‌های بندگی با تو پایانی ندارد راه گمنامان مست ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
سربند یا زهرا آن اسم اعظم که نشانی می‌دهندش سربند یا زهراست محکم‌تر ببندش هر کس که در سر آرزوی عشق دارد هنگام رفتن با شهیدان می‌برندش بابا! وصیّت‌نامۀ همسنگرت کو؟ این روزها خون می‌چکد از بندبندش آقا معلم، قصه از آن روزها گفت کردند سالِ آخری‌ها ریشخندش شرمی نکردند از صدای سرفه‌دارش چیزی نخواندند از نگاه دردمندش گیرم عَلم از دست عباسی بیفتد عباس دیگر می‌کند از جا بلندش هر کس به این آسانی اهل کربلا نیست کار حسین است و دل مشکل‌پسندش ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
نشان آرامش جانِ شهر خود خواهد شد بی حرف، زبان شهر خود خواهد شد رازی‌ست غریب این‌که هر گمنامی یک روز نشان شهر خود خواهد شد ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
خاطرۀ سرخ دیری‌ست نیاورده کسی یک خبر از او جز خاطره‌ای سرخ نمانده اثر از او ای کاش بیایند به دلداری مادر کهنه کفنی، پیرهنی مختصر از او در خویش نگه داشته‌ای مثل گل یاس ای خاک معطر چه شنیدی مگر از او؟ نام چه کسی را به لبش گاه خطر داشت؟ ای وای! نپرسید چرا یک نفر از او نه خاک نه آتش نه عطش، غیر شهادت هرگز نشنیدند دعایی دگر از او از نام و نشانش چه بگویم اثری نیست کو مرد در این معرکه گمنام‌تر از او ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
گمنامی بی‌نام و نشان، نزد خدا آرامی چون روحِ دمیده در تن ایامی بر لوح شناسنامه‌ات حک شده است نام تو «شهید»، شهرتت «گمنامی» ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
بی‌نشانه رفتی شکسته‌بال، فراسوی کهکشان خم شد ز داغ رفتن تو پشت این جهان بانو! تمام خاطره‌های کبود تو شد در بقیعِ سینۀ سوزان من نهان من ماندم و شرارۀ فریاد در گلو با اشک‌های جاری و با بغض بی‌امان از این به بعد، پهلوی دنیا شکسته است از این به بعد، دست به پهلوست آسمان گل‌ها همه شبیه شما پرپرند تا بر دست‌های عشق نبندند ریسمان هر چند بی‌نشانه‌ای اما گرفته است پیشانی تمام شهیدان ز تو نشان حالا تو تکیه‌گاه زمین و زمان شدی هرچند خوانده‌ایم تو را یاس قدکمان ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
یا فاطمه این صبر و صلابت و صفا، زهرایی‌ست دل‌های تمام شهدا زهرایی‌ست «یا فاطمه» گفتیم و به میدان رفتیم جمهوری اسلامی ما زهرایی‌ست ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
یا رب! یا رب! آشفته‌تر از این، مپسندی ما را بیش از این خسته و غمگین، مپسندی ما را سهم ما در غم‌ همسایه قنوت است و‌ دعا غافل از فرصت آمین، مپسندی ما را گر به آرامش کاشانۀ خود خرسندیم فارغ از رنج فلسطین، مپسندی ما را فاطمه پشت در از حفظ ولایت می‌گفت شیعۀ بی‌خبر از دین، مپسندی ما را «هل أتی» را ننوشتی که فقط خوانده شود بی‌خبر از غم مسکین، مپسندی ما را حیدر از شیعۀ خود مالک اشتر می‌خواست در صف خُدعۀ صفّین، مپسندی ما را کو شهادت که مرا زنده کند موقع مرگ؟ مُرده در لحظۀ تدفین، مپسندی ما را ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلی تپنده در خاک دلی تپنده باقی مانده‌ست یک غنچۀ غرق خنده باقی مانده‌ست دنبال تن شهید او می‌گردید مشتی پر از آن پرنده باقی مانده‌ست ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
ققنوس آمد از لبخند باران، آمد از اشراق رود مردی از آیینه روشن‌تر، صداقت تار و پود کیست این مجنون عاشق؟ کیست این روح غریب؟ کیست این اندوه پرپر؟ کیست این داغ کبود؟ کیست این؟ یک شمس دیگر، وارث تیغ و غزل کیست این؟ یک روح شرقی، وارث عشق و سرود یک سرِ سبز و زبانی سرخ، جانی شعله‌ور سهم این ققنوس آتش‌نوشِ طوفان‌گرد بود.. یک شب آمد سرخ مردن را تبسم کرد و رفت ما نفهمیدیم اما آن تبسم را، چه سود! مثل روح گل شکفت و مثل بوی گل پرید تا که دل بستیم بر او، داغ او آمد فرود مردی از خواب زمین کوچید، یک شب ناگهان آسمان را خواب دید و شد پرستو پر گشود این غزل‌‌‌آتش فقط یک جرعه از اندوه اوست آه اگر می‌شد بنوشم داغ او را، رود رود... تا زبانی سرخ دارد عشق در کام جنون می‌توان از «تندگویان» ای دل عاشق سرود ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab