برکت خون شهید
در سینۀ خود داغ فراوان داریم
بنویس بر این عقیده ایمان داریم
امنیت و آسایش خود را امروز
از برکت خونهای شهیدان داریم
✍🏻 #سیدهاشم_وفایی
🏷 #مدافعان_وطن | #شهدای_امنیت
🇮🇷 @Shere_Enghelab
سنگر شهادت
چه آشناست صدایی که رنگ غربت داشت
و دفتر لب او از پدر روایت داشت
صدا به لهجۀ صبح است و روشنایی روز
که در سیاهی ابهامها صراحت داشت
شبانه کوبۀ دلهای خفتگان را زد
زنی که خانه به خانه غم هدایت داشت
همان زنی که قدمهای آفتابی او
برای سایهنشینانِ شهر برکت داشت
زنی که روی زمین شاخهشاخه شادی کاشت
نهال زندگیاش ریشه در محبت داشت...
حیات سرختر از خون او شهادت داد
درون خانۀ خود سنگر شهادت داشت...
خیال باطل افسانهها نمیدانند!
صدای مادرم آن سوی در، حقیقت داشت
::
نشسته است کمی خاک روی چادر تو
خوشا به مرتبهاش، خاک هم سعادت داشت
سجود پیش تو نگذاشت سر به روی زمین
رکوع از قد خم گشتهات خجالت داشت
سلام میدهی امشب پس از قیام، مگر
نماز عمر تو ای عشق چند رکعت داشت؟...
✍🏻 #جعفر_عباسی
🏷 #فاطمیه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
یاور مظلومها
هر کسی باشد صدای حق، صدای فاطمهست
آیه «ثُمَّ اسْتَقامُوا» ماجرای فاطمهست
هر طرف ماندهست مظلومی میان شعلهها
ای مسلمان! - هان به پا خیز! - این ندای فاطمهست
با علی، برخیز و «لِلمَظلومِ عَونا» را بخوان
هر کسی شد یار حق، یارش خدای فاطمهست
وقت پیکار است با خصم خدا و خصم خلق
کشتن مرحب به شوق مرحبای فاطمهست
گوش کن از غزه و لبنان و صنعا بشنوی
این طنین انقلاب بچههای فاطمهست
راه قدس از خاک پاک کربلا خواهد گذشت
کربلا آیینۀ عزم و وفای فاطمهست
«مادرم مظلومه بود و یاور مظلومها»
اولین مظلوم عالم مرتضای فاطمهست
دست مولا بسته شد با ریسمان فتنهها
ناجی اُمَّت ید مشکلگشای فاطمهست
شد طواف فاطمه در کوچهها دور علی
بیت زهرا مروه و مسجد صفای فاطمهست
شد علمدار علی، زهرای هجده سالهاش
محسن ششماهه پشت در فدای فاطمهست
فاطمه عزم سفر دارد از این خاک غریب
آرزوی مرتضی اما شِفای فاطمهست
کاشف الکرب علی لبخند زهرا بود و بس
بعد از این بیت علی، ماتمسرای فاطمهست
✍🏻 #یوسف_رحیمی
🏷 #فاطمیه | #مقاومت_اسلامی | #فلسطین
🇮🇷 @Shere_Enghelab
گمنام
با بستن سربند تو آرام شدند
در جادۀ عشق، خوشسرانجام شدند
از داغ غمت، خوشا شهیدانی که
با پهلوی تیرخورده گمنام شدند
✍🏻 #فائزه_زرافشان
🏷 #فاطمیه | #شهدا
🇮🇷 @Shere_Enghelab
مهر مادری
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
خواستم بیتی بگویم از غم یک لحظهات
بیتالاحزان شد غزل در ماتمت یکجا نشست
گردش این روزگار از رزق دستاس تو بود
میکشیدی بر سر تسبیح گندمزار، دست
بس که مهر مادری داری درون سینهات
در، هم آخر بغض خود را بین آغوشت شکست
میشود از تو نوشت و از تبار تو نگفت؟
از مدینه تا خراسان شرح نام کوثر است
ذکر یا زهرا شده سربند سربازی که نیست
گرد گمنامی نشسته روی لبخندی که هست
با تو بنبستی ندارد کوچههای بندگی
با تو پایانی ندارد راه گمنامان مست
✍🏻 #مینا_شیرخان
🏷 #فاطمیه | #شهدا
🇮🇷 @Shere_Enghelab
سربند یا زهرا
آن اسم اعظم که نشانی میدهندش
سربند یا زهراست محکمتر ببندش
هر کس که در سر آرزوی عشق دارد
هنگام رفتن با شهیدان میبرندش
بابا! وصیّتنامۀ همسنگرت کو؟
این روزها خون میچکد از بندبندش
آقا معلم، قصه از آن روزها گفت
کردند سالِ آخریها ریشخندش
شرمی نکردند از صدای سرفهدارش
چیزی نخواندند از نگاه دردمندش
گیرم عَلم از دست عباسی بیفتد
عباس دیگر میکند از جا بلندش
هر کس به این آسانی اهل کربلا نیست
کار حسین است و دل مشکلپسندش
✍🏻 #مهدی_جهاندار
🏷 #فاطمیه | #شهدا
🇮🇷 @Shere_Enghelab
نشان
آرامش جانِ شهر خود خواهد شد
بی حرف، زبان شهر خود خواهد شد
رازیست غریب اینکه هر گمنامی
یک روز نشان شهر خود خواهد شد
✍🏻 #سیداکبر_سلیمانی
🏷 #شهدا | #شهید_گمنام
🇮🇷 @Shere_Enghelab
خاطرۀ سرخ
دیریست نیاورده کسی یک خبر از او
جز خاطرهای سرخ نمانده اثر از او
ای کاش بیایند به دلداری مادر
کهنه کفنی، پیرهنی مختصر از او
در خویش نگه داشتهای مثل گل یاس
ای خاک معطر چه شنیدی مگر از او؟
نام چه کسی را به لبش گاه خطر داشت؟
ای وای! نپرسید چرا یک نفر از او
نه خاک نه آتش نه عطش، غیر شهادت
هرگز نشنیدند دعایی دگر از او
از نام و نشانش چه بگویم اثری نیست
کو مرد در این معرکه گمنامتر از او
✍🏻 #صامره_حبیبی
🏷 #شهدا | #شهید_گمنام
🇮🇷 @Shere_Enghelab
گمنامی
بینام و نشان، نزد خدا آرامی
چون روحِ دمیده در تن ایامی
بر لوح شناسنامهات حک شده است
نام تو «شهید»، شهرتت «گمنامی»
✍🏻 #حامد_طونی
🏷 #شهدا | #شهید_گمنام
🇮🇷 @Shere_Enghelab
بینشانه
رفتی شکستهبال، فراسوی کهکشان
خم شد ز داغ رفتن تو پشت این جهان
بانو! تمام خاطرههای کبود تو
شد در بقیعِ سینۀ سوزان من نهان
من ماندم و شرارۀ فریاد در گلو
با اشکهای جاری و با بغض بیامان
از این به بعد، پهلوی دنیا شکسته است
از این به بعد، دست به پهلوست آسمان
گلها همه شبیه شما پرپرند تا
بر دستهای عشق نبندند ریسمان
هر چند بینشانهای اما گرفته است
پیشانی تمام شهیدان ز تو نشان
حالا تو تکیهگاه زمین و زمان شدی
هرچند خواندهایم تو را یاس قدکمان
✍🏻 #سیدعلی_حسینی_ایمنی
🏷 #فاطمیه | #شهدا
🇮🇷 @Shere_Enghelab
یا فاطمه
این صبر و صلابت و صفا، زهراییست
دلهای تمام شهدا زهراییست
«یا فاطمه» گفتیم و به میدان رفتیم
جمهوری اسلامی ما زهراییست
✍🏻 #محمدمهدی_سیار
🏷 #فاطمیه | #شهدا | #مدافعان_وطن
🇮🇷 @Shere_Enghelab
یا رب!
یا رب! آشفتهتر از این، مپسندی ما را
بیش از این خسته و غمگین، مپسندی ما را
سهم ما در غم همسایه قنوت است و دعا
غافل از فرصت آمین، مپسندی ما را
گر به آرامش کاشانۀ خود خرسندیم
فارغ از رنج فلسطین، مپسندی ما را
فاطمه پشت در از حفظ ولایت میگفت
شیعۀ بیخبر از دین، مپسندی ما را
«هل أتی» را ننوشتی که فقط خوانده شود
بیخبر از غم مسکین، مپسندی ما را
حیدر از شیعۀ خود مالک اشتر میخواست
در صف خُدعۀ صفّین، مپسندی ما را
کو شهادت که مرا زنده کند موقع مرگ؟
مُرده در لحظۀ تدفین، مپسندی ما را
✍🏻 #محسن_ناصحی
🏷 #فاطمیه | #سبک_زندگی | #فلسطین
🇮🇷 @Shere_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلی تپنده
در خاک دلی تپنده باقی ماندهست
یک غنچۀ غرق خنده باقی ماندهست
دنبال تن شهید او میگردید
مشتی پر از آن پرنده باقی ماندهست
✍🏻 #هادی_محمدزاده
🏷 #شهدا | #تفحص_شهدا
🇮🇷 @Shere_Enghelab
ققنوس
آمد از لبخند باران، آمد از اشراق رود
مردی از آیینه روشنتر، صداقت تار و پود
کیست این مجنون عاشق؟ کیست این روح غریب؟
کیست این اندوه پرپر؟ کیست این داغ کبود؟
کیست این؟ یک شمس دیگر، وارث تیغ و غزل
کیست این؟ یک روح شرقی، وارث عشق و سرود
یک سرِ سبز و زبانی سرخ، جانی شعلهور
سهم این ققنوس آتشنوشِ طوفانگرد بود..
یک شب آمد سرخ مردن را تبسم کرد و رفت
ما نفهمیدیم اما آن تبسم را، چه سود!
مثل روح گل شکفت و مثل بوی گل پرید
تا که دل بستیم بر او، داغ او آمد فرود
مردی از خواب زمین کوچید، یک شب ناگهان
آسمان را خواب دید و شد پرستو پر گشود
این غزلآتش فقط یک جرعه از اندوه اوست
آه اگر میشد بنوشم داغ او را، رود رود...
تا زبانی سرخ دارد عشق در کام جنون
میتوان از «تندگویان» ای دل عاشق سرود
✍🏻 #رضا_اسماعیلی
🏷 #شهدا | #شهید_تندگویان
🇮🇷 @Shere_Enghelab
یه روزی میای
میخواستم بیای با گلای انار
برات کوچهها رو چراغون کنم
بشینم انار دل تنگمو
تا اون دون آخر برات دون کنم
میخواستم بیای تا مگه چارهای
به حال پریشونی من کنی
میخواستم بیای با گل پیرهنت
که تکلیف چشمامو روشن کنی
میخواستم پس از این همه سال و ماه
قد و قامتم رو ببینی پدر!
بشینم پای آخرین قصههات
تو هم پای قصهم بشینی پدر!
چقدر آینه و شمع چیدم برات
چقدر چشم به راهت نشستم بیای
چقدر فال حافظ گرفتم واسهت
تو فالت همین بود: یه روزی میای
میخواستم پس از سالها انتظار
بیای جشن بارون بگیرم برات
ببوسم سر و زلف و پیشونیتو
تو که سر نداری بمیرم برات
✍🏻 #سعید_بیابانکی
🏷 #شهدا | #فرزندان_شهدا
🇮🇷 @Shere_Enghelab
صدای داود
چه فرق میکند اصلاً که دیر یا زود است
خیالم از تو و از وعدۀ تو آسودهست
نوشتهاند میآیی و وقت آمدنت
چه فرق میکند اصلاً که دیر یا زود است
همین به راه رسیدن، رسیدن است آری
که موجِ اوّل دریا، تلاطمِ رود است
فقط نه هر کس هیزم بیاورد، هر کس
نسوخت پای غمت، در سپاهِ نمرود است
هر آنکه منتظر قائم است، برخیزد
هر آنکه منتظر غایب است، مردود است
به گوشِ لشکر جالوت این خبر برسد
صدا ز کوه میآید؛ صدای داود است
✍🏻 #سیدمحمدمهدی_شفیعی
🏷 #شعر_انتظار
🇮🇷 @Shere_Enghelab
چرا سکوت کنم؟
مگر نه اینکه همان طفل غزه طفل من است
چرا سکوت کنم سینهام پر از سخن است
برای من اگر انسانم و مسلمانم
جوانِ جان به کف غزه نیز هموطن است
هنوز هم که هنوز است خوننوشتۀ «قدس»
برای پیکر اسلام نقش پیرهن است
به آتشی که برافروختهست باد خزان
چه غنچهها که زبانبسته گرم سوختن است
ببین مقابلۀ تانکها و انسان را
کسی نگفت چرا! این چه جنگ تن به تن است؟
جوان سنگ به دستی به خط زد و دیدیم
به روی شانۀ شهری شهید بیکفن است
مگر پرندۀ ما از قفس چه میخواهد؟
تمام آرزویش لحظۀ رها شدن است
✍🏻 #حسن_زرنقی
🏷 #مقاومت_اسلامی | #فلسطین | #غزه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
دادگاه بزرگ وجدان
غزه در خون خویش غلتان است
دادگاه بزرگ وجدان است
دل من بود زیر بمباران...
سوخت جانم، چه جای کتمان است؟
هر طرف نعش طفلی افتاده
دل من مثل کودکستان است
آی دنیا نگاه کن! دل من
مثل این خانههاست ویران است
مثل آن مادرِ پسرمرده
زلف لالاییاش پریشان است
دل من بسکه خون از او رفتهست
زرد مانند برگریزان است
نیست باریکهای غریب... ببین
غزه دیگر برای من جان است
پرچمی زنده، باد را لرزاند
شک ندارم زمان طوفان است
دل من، رنگ انتقام بزرگ
رنگ خونخواهی شهیدان است
دست و پا می زنند خونخواران
عمر این ظلم رو به پایان است
هان! حقوق بشر چه شد؟! غزه
دادگاه بزرگ وجدان است
✍🏻 #میلاد_عرفانپور
🏷 #مقاومت_اسلامی | #فلسطین | #غزه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
همرکاب منجی
ای مسیح! ای همرکاب منجی عالم!
ما تو را یکشنبهها تنها نمیجوییم
چارده قرن است
در زیارتنامۀ پیغمبر خاتم
از تو میگوییم
از تو و نوح و خلیل و حضرت آدم
ما فقط در ابتدای سال
یاد میلادت نمیافتیم
چارده قرن است در خوشحالی و ماتم
از تو با تقویمها گفتیم
مهربانی در مرام ما به نام توست
پاکدامانی به نام مادرت مریم
اینک ای روح خدا! ای پاک!
سرزمینت را ببین آکنده از باروت
خون مظلومان نگر بر خاک
از یمن تا غزه تا بیروت
حاکمان با ظلم، همپیمان
حامی مظلوم، تنها ملت ایران
خود قضاوت کن مسیح، ای راوی انجیل!
رهروانت در تلآویوند یا تهران؟
فارس بر حق است،
یا سران غرب و اسرائیل؟
✍🏻 #افشین_علا
🏷 #حضرت_مسیح علیهالسلام | #فلسطین | #غزه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
سبکباران ساحلها
«اَلا یا اَیها السّاقی اَدِر کأسا و ناوِلها»
که درد عشق را هرگز نمیفهمند عاقلها...
به ذکر یا علی آغاز شد این عشق، پس غم نیست
«اگر آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها»
همین که دل به لبخند کسی بستند فهمیدند
«جرس فریاد میدارد که بربندید محملها»
به یُمن ذکر یا زهرایشان شد باز معبرها
«که سالک بیخبر نبوَد ز راه و رسم منزلها»
به گوش موجها خواندند غواصان، شب حمله:
«کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها»...
و راز دستهای بسته آخر فاش شد آری!
«نهان کی مانَد آن رازی کز او سازند محفلها؟»
شهادت آرزوشان بود و از دنیا گذر کردند
«مَتی ما تَلقَ مَن تَهوی دَعِ الدُنیا و اَهمِلها»
✍🏻 #بشری_صاحبی
🏷 #دفاع_مقدس | #شهدای_غواص
🇮🇷 @Shere_Enghelab
فداییان زینب
تا چند از این داغ لبالب باشیم
در آتشِ آه و حسرت و تب باشیم
گفتند در باغِ شهادت باز است
ای کاش فداییان زینب باشیم
✍🏻 #یوسف_رحیمی
🏷 #شهید_سیدرضی_موسوی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
وقت سفر
آینه گفت: عاقبت پیر شدی، شهید نه
مویسپید هم شدی آخر و روسپید نه
آینه گفت: خستهای؟ گفتمش: آه خستهام
در قفسی نشستهام چاره نه و کلید نه
آینه! حیرتم فقط، شوق شهادتم فقط
آه چه دارم آینه؟ هیچ بهجز امید؟ نه
لالۀ واژگونم و حسرت بازماندنم
داغ نُوِی نفس نفس آمده و نوید نه
آینه گفت: صبر کن! گفتمش: آه، سوختم
در دل شعله میتوان لحظهای آرمید؟ نه!
آینه گفت و... زیر لب گفت شهید میشوی
آینه! راست گفتهای؟ وقت سفر رسید؟ نه؟
✍🏻 #میلاد_عرفانپور
🏷 #شهید_سیدرضی_موسوی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
چهار رکعت دلواپسی
میان بارش بارانی از ستاره رسید
اگرچه مثنوی... اما چهارپاره رسید
چهار پارۀ تن، نه چهار پارۀ دل
چهار ماه شب بیکسی ولی کامل
چهار ابر به باران رسیده در ساحل
چهار رود به پایان رسیده، دریادل
چهار فصل طلایی ولی میان خزان
چهار بغض غمانگیز و مادری نگران
چهار مرتبه وقتی به غم دچار شوی
برای دشمن خود نیز گریهدار شوی
مدینه، حسرت دیرینۀ دو چشم ترش
چهار قبر غریب است باز در نظرش
چقدر خاطره ماندهست در مفاتیحش
و دانه دانۀ اشکی که بوده تسبیحش
نشسته بود شب جمعهای کنار بقیع
کمیل زمزمه میکرد در جوار بقیع
غروب، لحظۀ تنهاییاش دوباره رسید
غروبها دل او خونتر است از خورشید
به غصههای جگرسوز میزند پهلو
دوباره شعله کشیدهست آب وقت وضو
شروع میکند او لیلة المصائب را
همین که دست به پهلو نماز مغرب را…
چهار رکعت دلواپسی پس از مغرب
چهار نافله در بیکسی پس از مغرب
در آسمان نگاهش که بیستاره شده
چهار آینه مانده، هزار پاره شده
شکست آینههایش میان گرد و غبار
شلمچه، ترکش و خمپاره، کربلای چهار
از آن زمان که پسرهای او شهید شدند
یکی یکی همه موهای او سفید شدند
و همسری که به دل غصهای گذاشت، وَ رفت
نماز صبح سر از سجده برنداشت، وَ رفت
اگرچه بین غم و غصههای خود تنهاست
ولی چهارم هر ماه روضهاش برپاست
طراوتی که نرفتهست سالها از دست
بهشت خانۀ او سفرۀ اباالفضل است
صدای گریه بلند است بین مرثیهها
چه دلنواز شده یا حسین مرثیهها
نشسته گوشۀ ایوان کنار گلدانها
برای بدرقه با اشک خود به مهمانها -
- در التماس دعایش چه حرفها گفتهست
به لطف آن کمر خسته کفشها جفت است...
یکی یکی
همه رفتند و
باز هم تنهاست...
✍🏻 #رضا_خورشیدیفرد
🏷 #حضرت_ام_البنین علیهاالسلام | #مادران_شهدا
🇮🇷 @Shere_Enghelab
حسین دیگر
گمان مکن که مرا، ناتنیبرادر بود
قسم به عشق، کنارم حسین دیگر بود...
ز شام تا به سحر دور خیمهها میگشت
که ماه هاشمیان بود و مهرپرور بود
سقوط قلعۀ خیبر اگر به نام علیست
فرات، خیبر و عباس مثل حیدر بود
به لرزه بود از او پشتِ هفت پشت عدو
به حق که یکتنه یک تن نبود، لشکر بود...
به جای دست روی چشم خویش تیر گذاشت
ببین که تا به چه حدی مطیع رهبر بود
به روی خاک چو اُفتد گلی، شود پرپر
ولی گل تو سرِ شاخه بود و پرپر بود
✍🏻 #علی_انسانی
🏷 #حضرت_ام_البنین علیهاالسلام | #حضرت_عباس علیهالسلام
🇮🇷 @Shere_Enghelab
چشمان صبور
کی صبر چشمان صبورت سر میآید؟
کی از پس لبخندت این غم برمیآید؟
با هر صدای کوبۀ در بعد سی سال
جان و دلت با شوق، پشت در میآید
گفتی پس از صد سال هم من مطمئنم
تنها چراغ خانهام آخر میآید!
گفتی خودش دیشب به خوابم آمد و گفت
«دارد زمان انتظارت سر میآید...»
سی سال پای قاب عکسی صبر کردن
این عشقها تنها به یک مادر میآید
صبح است؛ پشت گوشی از بخش تفحص
گفتند دارد باز هم پیکر میآید
عصر است؛ در بخش شناسایی جوانی
با برگهای و چشمهایی تر میآید
از سرو رعنای تو حالا بعد سی سال
یک پیکر از قنداقه کوچکتر میآید
آه از صدای روضهخوان ظهر تشییع:
«اکبر به میدان میرود اصغر میآید...»
بخش شهیدان حرم؛ فردای آن روز
با چشم تر دارد زنی دیگر میآید...
✍🏻 #سعید_تاجمحمدی
🏷 #مادران_شهدا
🇮🇷 @Shere_Enghelab