eitaa logo
شوق پرواز🕊🇮🇷
274 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
825 ویدیو
29 فایل
بسم الله ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ #سیده_موسوی نویسنده(گاهی می‌نویسم) «نشر بدون لینک و نام نویسنده #جایز_نیست. #ادمین_تبادل @Mousavii7 #کانالهای دیگر @seedammar @sodaneghramk @Eliidooz #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ از پشت نقابمان عیان کن ما را آیینه‌ی عبرت جهان کن ما را اینجا همه ادعای یاری داریم! یک جمعه بیا و امتحان کن ما را... ━━━━💠🌸💠━━━━
امضایش‌این‌بود ؛ مَن‌ڪٰانَ‌لِله‌ڪٰان‌اللهُ‌لَہ هرڪس‌براےخداباشدخدابااوست✨ سلام‌خدابرصیادِدل‌ها...💙 شھیدصیاد‌شیرازۍرحمت‌اللہ‌علیہ
کپی عااالی👆
مهم این است که باور داشته باشیم که آمده ایم تأثیر بگذاریم؛ تغییر بدهیم... (ص230)
شوق پرواز🕊🇮🇷
بنویس! چرا نمینویسی ؟ چرا خود را در قفس نفس به صلیب کشیده‌ای؟ برخیز برگ‌های سفید و بی هیچ ریایی را س
اینجا را یادتونه؟ بعد این نوشته شروع کردم از استاد ابراهیمی متن گذاشتن درسته؟ عجیب بعضی وقتا کمک از شهدا بخوام دستم در دست کسی میذارن که اصلا انتظارش نداشتم. مثل همسر استاد ابراهیمی و معرفی این استاد بزرگ که نشده تا حالا کتابهایشان را بخوانم اصلا نمیشناختم. چقد احساس خوشبختی میکنم که خدا همچین ادمایی در زندگیم قرار داده همیشه کمکم کردند همیشه قبل اینکه چیزی بگویم 😊🌱 سپاس سپاس اولیاءالله
چون تو کنارمی من همچو قاصدک رها و رقص کنان در بادم. کنارم بنشین تا میان این همه چراغ دارد سوسو میکند تو برای دل من و چشمان من سوسو کن ماه قشنگم. میان این همه آه سرد زندگیم تو تنها امیدی برای جوانه زدن غنچه شکوفتن هستی! بی تو زندگی مگر می‌شود. اری شدنی هست اما همچو مرده متحرک خواهم بود. سکوت شب قشنگست اما با صدای نفس هایت قشنگ هرشب این سکوت را میشکنی! چه شبها در نبودت تا همان صبح چشمان منتظر ملتمسانه خیره به در ماندن تنهایم نگذار. میگویند عاشق شدی میگویم منظور از عاشق تا چی باشد. نمیدانند همه‌ی جانش را در جسم روح معشوق جا میگذارد و همچو بچه‌ای که تازه قدم بر میدارد و گوشه‌ی دامن مادرش را گرفته و هم قدم مادر شده ، و زندگی رادر کنار مادر معنا شده!! اری اینه نه هروز با یکی :/ عشق مقدس است چون اولین عاشقی که بود معشوقش هزار بار خطا میکند وقتی برمیگردد اورا گرم اغوش میکشد. اری میگویم🌹 @ShugheParvaz
سحر اول _ یا عظیم .mp3
8.88M
🌟 پَرسه‌ای شاعرانه حوالیِ یک اسم از أسماء جوشن کبیر .... سحر اول ؛ اسم شریف ¤ واحد مؤسسه منتظران منجی ـ با صدای "سامان کجوری" ـ آهنگسازی "یحییٰ عباسی " ـ تنظیم " امید اردلان " ـ و به قلم "سپیده پوررجب" @ShugheParvaz
من اومدم صاحب خونھ بنده ے فراریت پشتِ دره😭‌‌ 🌙°
خدای خوبم از همه در های بسته ترسی ندارم. الا دری که قرارست تو به رویم باز نکنی منم بنده روسیاهت 😔😔
فَلَم اَرَ مولا کریماً اصبَرَ عَلی عَبدٍ لَئیمٍ مِنکَ عَلَیَّ یا رب ندیدم مولایی که شکیباتر باشد بر بندهٔ پست، از تو بر من! @ShugheParvaz
@Qaf_Q - مناجاتنامه.mp3
1.76M
✍ امشب شبی است که؛ درهای آسمان را باز می کنند ... و مَحرم‌مان می کنند به حریمِ بارگاهی که "لا یمسّهُ الّا المطهّرون " آنجا حکمرانی می‌کند! قرار است درها را باز کنند و ... و همه‌ی ما ته‌مانده‌ها و جامانده‌ها و پَلاسیده‌های زمین را، یکجا تطهیر کنند و ... به حریمِ هم‌نشینی‌ِشان راه دهند! 🌜 🌴💎🌹💎🌴
خدای خوبم سپاس بازم ماه رمضان روزیم کردی سپاس با همه‌ی روسیاهی دعوتم کردی سپاس خدای خوبم 😔😭
(در ماه رمضان) هر کجا روزه گرفتم صفا و حال خونه با‌بابزرگ نداشت. ☺️ هر سحری ی داستانی بود. البته بگم فضا وصفای وحال زیبای اون خونه جای دیگری احساس نشد. اولین روز سحری من زمستان بود یک زمستان سرد!مادرم من را بیدار کرد با چه شوقی بیدار شدم. احساس بزرگی بهم دست داد هی در دلم می‌گفتم منم بزرگ شدم. خونه قدیمی و یک حیاط که دور تا دورش اتاق چیده شده بود. اشپز خونه بین‌ همین چیدمان اتاق‌هابود. هوا بقدری سرد بود وقتی دمپای پلاستکی پا کردم خشک یخ شده بود تا رسیدم اشبز خانه خشکی‌‌اش رو پایم رد سرخی گذاشت. راستش بخواین حتی سرما شده سرمای قدیم 😕☺️ منم بقدری سردم شده بود دندانها‌یم اروم وقرار نداشتن مثل دارکوبی بودند میکوبیدن به تنه‌درخت مادرم هم هی لقمه می‌پیچوند دهان یا دستم میذاشت. وسط این سفره بزرگ دم به دم نگاهم به ان گوشه‌ای سفره بود دختری زیبا با موهای لخت فرفری که صورتی سفید چشمانی بزرگ و مژه پر پشت که به التماس باز نمی‌شدن تا اخر سحری صورت سفیدش از بس خواهر بزرگش به صورتش سیلی ارامی میزد به سرخ اناری ‌می‌شد. ولی او غرق در خواب قشنگش و همینطور چشم بسته دهانش باز بسته می‌کرد. همین چند نفر که سفره سحری می‌خوردن هر به ی دقیقه یکی صدایش می‌کرد –ماهرخ بیدار شو الان اذان میگه😁 همه در گیرش بودند ولی او درگیر هیچکس نبود الا خواب!! (خدایی یکی نبود بهشون بگه ی شب بی سحری بمونه فردا شبش حتما بیدار میشه مثل بقیه ولی این حکایت چند ماه رمضون بود) هم مادر و هم خواهرش از سحری خودشان می گذشتن تا ان بی سحری نماند.(اوج مهربانی) یک نفری با رادیو ور میرفت تا رادیو خوزستان پیدا کند همیشه خدا نزدیک اذان موجش پیدا می‌شد😂 _تا اذان صبح به افق اهواز ۱۰دقیقه دیگر رادیو بیخیال می‌شد، سحری عرض۱۰دقیقه‌ای می‌خورد. فردا صبح همین اش همین کاسه بود.😞😃 ( خونه‌ای که بچه زیاد داشته باشه، میشه این حتی موج رادیو سر جایش نمی ماند) 📝 (کپی و نشر حرام) https://eitaa.com/joinchat/164626523C149e9bd43a
هدایت شده از صـاحــب دلم(مهدویت 50)
4_6021653584758704663.mp3
4.79M
👌 دَستمو‌بگیر... نذار ازت جُدا‌بشم....که‌جانمی ‍ــ♥️ اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج 🤲🏼 @mahdaviyat50
_ڪلۍاتفاق خوب میوفتھ تویِ زندگیمون، یھ بار نمیگیم خدایا چرا من؟ ڪافیھ فقط یھ اتفاق بد بیوفتھ، اونوقتھ ڪھ همش میگم خدایا چرا من! +شڪرگذاࢪباشیم:) ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌
‌ ‌ ‌رمضان بدین سبب رمضان نامیده ‌ ‌ ‌ ‌ ‌شد، که گناهان را می‌سوزاند ... !‌ ‌ ‌ ‌ ‌پیامبرۖ ؛ کنزالعمال 🌿'‌ ‌ اِلٰلهـی @ShugheParvaz
سلام روز دوم ماه رمضونتون بخیر سلامتی ان شاءالله😊🌱🌺 اعضای جدید خییلی خوش اومدین امیدوارم از فعالیت این کانال خوشتون بیاد.😊🌱🌹🌹
شوق پرواز🕊🇮🇷
#خاطرات_خونه_بابا_بزرگ (در ماه رمضان) هر کجا روزه گرفتم صفا و حال خونه با‌بابزرگ نداشت. ☺️ هر سحر
(در ) دوره راهنمایی یک سال تحصیل را در خانه بابابزرگ که نزدیک شهر بود گذارندیم. خونه‌ای که بیشتر شبیه خوابگاه بود. 😁 من و خواهرم و چند نفر از دخترای دیگه در یک اتاق بودیم. بذار حال هوای خانه را بگم. یکی از خانه های کارخانه قندو شکر بود. فضای سبز با درختان بسیار قدیمی انگار خانه‌ها وسط جنگل قرار گرفته بودند. به فضاسبز کارخانه خیلی خوب رسیده و رسیدگی می‌کردند. خانه‌ها بسیار قدیمی بودند، فکر کنید ساخت قبل انقلاب بودند. و اما خونه بابابزرگ خونه سالنی بود. چند اتاق و دو پذیرایی، که با یک در از اتاق و اشبز خونه جدا می‌شدند. پذیرایی قسمت پسرا (عموها) بود و یکی از این اتاق‌ها این قسمت برای ما دخترا بود.دیگه اتاق ها اشبزخونه، حمام، انباری و اتاق مطالعه و استراحت پدربزرگ بود. ماه رمضان در زمستان و در فصل امتحانات افتاد. خییلی سخت بود. بعد ظهرا بی حال بودیم و شبها از بس می‌خوردیم و خاموشی زود هنگام خانه، تصمیم گرفتیم بعد سحری هم این دوساعت تا ساعت ۷بنشینیم امتحاناتمون بخونیم. اما ی مشکلی پیش می‌امد مجبور بودیم زود خودمون به کلن خواب بزنیم.😂 دلیل؟الان میگم بعد سحری که کتابهایمان در می اوردیم که خیره سرمان امتحان بخونیم صدای بحدی ترسناک می‌شنیدیم که مجبور می‌شدیم کلن خودمان را به خواب بزنیم. ولی با اینکه ترسناک بود. خیلی دلم برایش می‌سوخت. و اما صدا چی بود؟ فریاد، زجه یک ادم از اعماق زمین انگار بیرون می‌امد. یجوری که داشتن شکنجه‌اش می‌کردند از اعماق وجودش ناله و زجه میزد. به شوخی به هم دیگه می‌گفتیم شاید صدای ازاهل جهنم باشه؟ صبح می‌شد به خانواده می‌گفتیم می‌گفتن شاید صدایی ی پرنده باشه! ولی پرنده همون ساعت همون لحظه شروع می‌کنه به ناله فریاد؟ کل ماه رمضون همین داستان داشتیم. یک روز هم بیخیال نمی‌شد تا ما مثل ادم بشینیم امتحانات بخونیم. اخر هم معلوم نشد ان صدا چی بود.😕 واقعا صدای پرنده بود؟ هرچه بود ولی ماه رمضون خوبی بر ما گذشت. 📝 (کپی و نشر حرام) https://eitaa.com/joinchat/164626523C149e9bd43a
"قَریبُ اُجیبُ دَعوَةَ الدّاعِ اِذا دَعان" من نزديڪم و دعاۍدعاكنندھ را هنگامۍڪھ مرا بخوانداجابت مۍڪنم...•
چه می گویند؟ پ.ن: طبیب درد دلهای آشفته
شوق پرواز🕊🇮🇷
چه می گویند؟ #تمرین57 پ.ن: طبیب درد دلهای آشفته
یاسَامِعَ‌ کُلِّ نَجْوى(موسوی): +گرفته‌ای چیزی شده؟ –نه +نه! مگه میشه با این حال روزی که تو داری –مشکل من فقط به دست خدای صاحب اینجا حل میشه! +خوبه! ولی با تکیه دادن به ستون زانوی غم بغل گرفتن دیدی کاری حل شد؟ –نه اما دیگه راهی برم نمونده +ببین جون از وقتی اومدی حواسم بهت بود. منم از اوناش نیستم بگم به من چه؟ بگو شاید خدا امام رئوف منو وسیله قرار داد حل شد. در صورت جوان دانه‌ی امیدی جوانه زد –یعنی شما میتونی ؟ +تا چی باشه –پدر بیمارم و مادر و خواهر برادرم صاحب خونه جوابشون کرده باید بار کنن منم سرباز! +خب ؟ –خب بجمالتون؛ من نه درامدی نه پس‌ندازی دارم. اونم دراین شهر +نگفتم خدا بنده‌ هاشو وسیله قرار میده! –چطور؟ +چون واحد خالی دارم. چند ماهه بعد فوت خانومم تنها موندم. دنبال ی همسایه خوب بودم که خدا جورش کرد. –شوخی می‌کنید؟ +نه والا چه شوخی؟ –اخه نمیشه اینقد زود... +مگه باب حوائج امام رئوف را باور نداری ؟ –این چه حرفیه ولی هنوز دردلهام باهاشون تموم نکردم. خدایا شکرت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشق نشدے بدونے چیه عشق💕 چه حال عجیب قریبے عشق🌾 ᴊᴏɪɴ↷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @ShugheParvaz