eitaa logo
تماشاگه راز
280 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
ای مرغِ آشیانِ وفا خوش خبر بیا با ارمغان قول و غزل از سفر بیا پیک امید باش و پیام آور بهار همراه بوی گل چو نسیم سحر بیا زان خرمن شکفتهٔ جانهای آتشین برگیر خوشه‌ای و چو گل شعله‌ور بیا دوشت به خواب دیدم و گفتم که آمدی ای خوش‌ترین خوش آمده، بار دگر بیا ابتهاج
غاصبی خواهم که غم هایت را غصب کند و قصابی که آنها را سلاخی کرده و به صلابه کشد . آن گاه روزی رسد که در هر قصبه و قریه حلاوت و شیرینی شادی را در امتداد آرزوهای کودکانه ی کودکان تقسیم کنند آرمانی به وضوحِ یقین ، آن دعای تو می تواند باشد ، تا علی رغم این همه شکوه و جلال نهفته در دل طبیعت ، ساز کوک نشده با هستی را زمین گذاشته و صلح و عشق و نوع دوستی و هم آوازی و هم دلی را جایگزین خود خواهی و ریب نمائی . این تلخ کامی ها می بایدکه پایان یابد تا نقطه ی عطفی برای آغاز شوریدگی ها و اشتیاق ها و شیرینی های تمام نشدنی باشد . بیاد داشته باش حکم حکم دوست داشتن و دوست داشته شدن است و این سنت الهی غیر قابل تغییر است . پس فقط ، عشق را زندگی کن ! عمر سرمایه ای ذی قیمت و بی قیمت است، آن را هدر مده ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دور شدم... در اشاره های خوشایند. رفتم تا وعده‌گاهِ کودکی و شن! تا وسط اشتباه های مفرح، تا همه‌ی چیزهای محض. رفتم نزدیک آب های مصور! سپهری
از معرفت چه لاف زنی ای فقیه شهر! بی شک که از محیط ندارد خبر محاط ای منکران عشق اگر نیک بنگرید جز وهم خویش هیچ ندارید در بساط
" گناه بزرگ " مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست این منشور جهانی که از کمینگاه غیرت الهی بیرون جسته و در کلام حافظ شکل گرفته است فرمان عزت و پاس حرمت جمیع آفریدگان خدا است که هیچ کس را نشاید به قدر دانه خردلی نسبت به دیگری جور و ستم روا دارد. و اگر کسی به گستاخی این فرمان قدسی را بشکند چه کسی او را از صاعقه قهر الهی مصون خواهد داشت. این بیت تفسیری است بر آن کلام الهی که فرمود الکافرونَ هُمُ الظالِمون کافران همان ستمکاران اند . بقره: ۲۵۴ از آنکه جوهر کفر همان ستمکاری و تجاوز به حقوق دیگران است و پرهیز از آن، فراغت از کفر و گناه خواهد بود. فرامین اصلی همه ادیان را می توان در دو اصل خلاصه کرد: "یکی آنکه آدمی آزارش به کسی نرسد" "و دیگر آنکه خیر و برکتی از او به مردمان برسد"
4_6032946728817132136.mp3
2.92M
ای روی دلارایت مجموعه ی زیبایی مجموع چه غم دارداز من که پریشانم 💐 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️‍🔥بی‌تابانه در انتظار توام ... آن‌جا که تو خفته‌ای، شنزاری‌ست داغ              که قلب من است 📻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️‍🩹🕊 اگر توانگرى و درويشى ، قصد عالم عشق كند، مثلا در دست توانگر، چراغى بُود افروخته و در دستِ درويش، هيزم نيم‌سوخته، نسيمى كه از آن عالم بوزد، چراغِ توانگر را بنشاند و هيزمِ درويش را برافروزاند، به حكمِ : «أنا عند المنكسرة قلوبهم» بردند "شكستگان" ازين ميدان گوى
هستى بقياس عقل اصحاب قيود جز عارض اعيان و حقايق ننمود لكن بمكاشفات ارباب شهود اعيان همه عارض‌اند و معروض وجود (لايحه) صفات غير ذاتند من حيث ما يفهمه العقول و عين ذاتندمن حيث التحقق و الحصول. مثلا عالم، ذاتست باعتبار صفت علم و قادر باعتبار قدرت و مريد باعتبار ارادت. و شك نيست كه اين‌ها چنانكه بحسب مفهوم با يكديكر متغايرند مر ذات را نيز مغايرند اما بحسب تحقق و هستى عين ذاتند به آن معنى كه آنجا وجودات متعدد نيست بلكه وجوديست واحد و اسما و صفات نسب و اعتبارات او. لوامع و لوایح جامی
آن شکار نیست که آن سو میدوانی آن، خیال است و این ساعت هر چند با تو حجت گویند که آن خیال است قبول نکنی از گوینده، و گویی خود خیال تو راست که از این سخن محرومی همچنانکه اول چو کودک بودی باکودکان میدویدی سوی بازیها که نباید که کودکان بازی کنند و تو از آن بمانی و هر چند که تو را گفتندی که آن،خیال است، باطل است، حاصلی ندارد، نه شکم سیر کند ونه تو را پوشیده گرداند هرگز قبول نکردیی، بلکه آن گوینده را دشمن گرفتئی و از او بگریختیی تا چون بزرگ شدی، و عقل در تو آمد به نور عقل اندرونی دانستی و اندک اندک فهم کردی که آن باطل و خیال بود که ما میدویدیم و آن نصیحت کنندگان راست میگفتند تا بدانی که تا کسی را در اندرون اندک روشنایی نبود، پند بیرونش سود ندارد و هرکه را در اندرون او روشنایی بود روشنایی کلام عارفان ازگوش او درآیدبه آن روشنایی اندرونی بپیوندد، چنانکه در چشم روشنایی نبود البته نور آفتاب سود ندارد اما چون در چشم روشنایی بود، روشنایی آفتاب به روشنایی چشم پیوندد که جنس اوست نورسوی نور رود. ✅« نور اگر صد هزار میبیند جز که بر اصل خویش ننشیند» «مولوی»مجالس سبعه
"یک شکر تو از هزار نتوانم کرد."
عشق مرغی است که آشیان جز در آستان کریمان و جان لطیف‌طبعان نسازد. عشق مسافری که جز با دل غمگین و جان نازنین آشنایی نکند. عشق مهمانی که جز دل کباب و چشم پر آب نخواهد. عشق پادشاهی که در کیش او قربانی جز دل احرار و جان ابرار نباشد. /شجاع شیرازی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"جست و جویی در دلم انداختی تا زجست و جو، روم در جوی تو" مروجی سبزواری
جان جانان‌من! امشب این بنده ی عاصی در پیشگاه تو ، جسورانه زبان همه ی ساکنان زمین میشود ... معبودم ! با دل و زبان همه ی دردمندان تو را صدا می زنم ای مهربانترین فریاد رس! به فریاد مظلومان و دربندان زمین برس! به شب و نگاه لطف حضرت یار سلاااام✋
✨بنام فرمانروای جهان ، دارای شکوه و بخشش، عادل، گرداورنده،توانگر، بی نیاز کننده، بازدارنده✨
"وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَی" "و به ‌زودى پروردگارت آن‌قدر به تو عطا خواهد كرد كه راضی شوى." «ضحی/ ۵» "این حال را هم آخری باشد." @TAMASHAGAH
هوالعزیز💐 فریب رهزن دیو و پری تو چون نخوری که راه آدم و حوا زده است دیو و پری به پرده داری شب بود عیب ما پنهان ولی سپیده دمان میرسد پرده دری سرود جنگل و دریاچه سنفونیهایی است برون ز دایره درک و رانش بشری به باغ چهچه سحر بلبلان سحر به کوه قهقه شوق کبکهای دری زمینه ایست سکوت از برای صوت و صدا ولی سکوت طبیعت ز بان لال و کری از آن زمان که دلم در به در ترا جوید حبیب من چه دلی داده ام به در به دری سرشک و دیده جمال تو می نمایندم یکی به آینه سازی دگر به شیشه گری به تیر عشق تو تا سینه ها سپر نشود چه عمرها که به بیهوده می شود سپری پناه سایه آزادگی است بر سر سرو که جور اره نبیند به جرم بی ثمری تو شهریار به دنبال خواجه رو تنها که این مجامله هم برنیامد از دگری 📚 - غزلیات - غزل شماره ۱۳۶ @TAMASHAGAH
ای مسکین! از فرق تا قدم ِتو مُهر بر نهاده‌اند، و مُهر از مِهر بود، مُهر بر آنجا نهند که مِهر در آنجا دارند. ای رضوان، بهشت تو را، ای مالک، دوزخ تو را، ای کرّوبیان، عرش شما را، ای سوخته؛ که بر تو است، مرا و تو را @TAMASHAGAH
🍃🍃🍃 چو برشکست صبا زلفِ عنبرافشانش به هر شکسته که پیوست تازه شد جانش کجاست همنفسی؟ تا به شرح عرضه دَهَم که دل چه می‌کشد از روزگارِ هجرانش زمانه از ورقِ گُل مثالِ رویِ تو بست ولی ز شرمِ تو در غنچه کرد پنهانش تو خفته‌ای و نشد عشق را کرانه پدید تبارک الله از این رَه که نیست پایانش جمالِ کعبه مگر عذرِ رهروان خواهد که جانِ زنده دلان سوخت در بیابانش بدین شکستهٔ بیتُ الحَزَن که می‌آرد؟ نشان یوسفِ دل از چَهِ زَنَخدانَش بگیرم آن سرِ زلف و به دستِ خواجه دهم که سوخت بی‌دل ز مکر و دستانش 🍃🍃🍃 @TAMASHAGAH
ساقی خمار آلوده‌ام بگشا درِ میخانه را، قربان چشم مست تو لبریز کن پیمانه را جان✨ @TAMASHAGAH
فتبارک الله...😍 @TAMASHAGAH