آرزو نکن که کارها آسانتر شوند
آرزو کن خودت توانمند تر شوی.
یک هیزم شکن وقتی خسته میشود که تبرش کند شود
نه اینکه هیزمش زیادتر شود.
تبر ما انسانها باورهایمان است نه آرزوهایمان
#لئو بوسکالیا
@TAMASHAGAH
بَر چرخِ سحرگاه، یکی ماه عیان شد
از چرخ، فرود آمد و در ما نگران شد
چون باز که بِربایَد مرغی به گَهِ صید
بِربود مرا آن مَه و بَر چرخ، دَوان شد
در خود چو نظر کردم خود را بِنَدیدم
زیرا که در آن مَه، تنم از لطف چو جان شد
#مولانای جان
@TAMASHAGAH
سی هزار سال در فضای وَحدانیَت او پریدم
و سی هزار سال دیگر در اُلوهیَت پریدم
و سی هزار سال دیگر در فَردانیَت.
چون نود هزار سال بهسر آمد،
بایزید را دیدم
و من هرچه دیدم همه من بودم ...
#تذکرة الاولیا - ذکر بایزید بسطامی
@TAMASHAGAH
⭕️پندانه
#آدمی هر آنچه که #میدهد، #باز پس میگیرد!
#پندار، #گفتار و #کردارانسان #دیر یا #زود
با دقتی حیرتانگیز به #خودِ او باز میگردد .
#فلورانس_اسکاول_شین
@TAMASHAGAH
4_6046233622464173717.mp3
4.45M
من کجا، باران کجا؟ !
از باران چه بیاموزیم ؟
مولانا می گفت: فکر های کوچک ذهن مثل ناودان هست. آنچه انسان را عمیق می کند، دانشی است که از درون بجوشد و چون آب باران بتواند باغ را صد رنگ کند .
آسمان شو ابر شو باران ببار
ناودان بارش کند نبود به کار
آب اندر ناودان عاریتیست
آب اندر ابر و دریا فطرتیست
فکر و اندیشهست مثل ناودان
وحی و مکشوفست ابر و آسمان
آب باران باغ صد رنگ آورد
ناودان همسایه در جنگ آورد
تا وقتی درگیر ذهن بسته خودمانیم با هم نزاع می کنیم ، مثل ناودان که آب کوچکی را در خودش جمع می کند و ممکن هست از طریق همان آب محدود ، بام خانه ای را خراب کند ...
@TAMASHAGAH
🍂
آمدمت که بنگرم باز نظر به خود کنم
سیر نمیشود نظر بس که لطیف منظری
#حضرت_سعدی
🍁🍁
@TAMASHAGAH
ای کاش درد عشقت درمان پذیر بودی
یا از تو جان و دل را یکدم گزیر بودی
#حضرت_عطار
🍁🍂
@TAMASHAGAH
بیچارهتر از عاشق بیصبر کجاست
کاین عشق گرفتاری بیهیچ دواست
#حضرت_عشق_مولانا
@TAMASHAGAH
جز تو اندر نظرم هیچ کسی میناید
وین عجبتر که تو خود روی به کس ننمایی
#فخرالدین_عراقی
@TAMASHAGAH
هوالنور🌱
دوش وقتِ سَحَر از غُصّه نجاتم دادند
واندر آن ظلمتِ شب آبِ حیاتم دادند
بیخود از شَعْشَعِهٔ پرتوِ ذاتم کردند
باده از جامِ تَجَلّیِّ صفاتم دادند
چه مبارکسَحَری بود و چه فرخندهشبی
آن شبِ قدر که این تازهبراتم دادند
بعد از این رویِ من و آینهٔ وصفِ جمال
که در آنجا خبر از جلوهٔ ذاتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب؟
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند
هاتف آن روز به من مژدهٔ این دولت داد
که بِدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
این همه شهد و شِکر کز سخنم میریزد
اجرِ صبریست کز آن شاخِ نباتم دادند
همّتِ #حافظ و انفاسِ سحرخیزان بود
که ز بندِ غمِ ایّام نجاتم دادند
@TAMASHAGAH
هوالعزیز💐
🌱لطفي كن و نپرس چرا عاشقت شديم؟
حتما دليل داشت كه ما عاشقت شديم
🌱در حيرتم كه عشق از آثار ديدن است
ما كورها نديده چرا عاشقت شديم؟
🌱اثبات ميكنيم؛ بفرما ! قسم كه هست
باور نمي كني؟ به خدا ! عاشقت شديم!؟
🌱كي عاشقت شديم فراموشمان شده
بابا ! مهم كه نيست كجا عاشقت شديم
🌱گفتند پشت ابري و ما خوش خيالها
چون كودكان سر به هوا عاشقت شديم
🌱ديديم سخت بود كمي لايقت شويم
رفتيم و با دو بند دعا عاشقت شديم
🌱يك ذره عقل هم كه خدا لطف كرده بود
كرديم نذر عشق تو تا عاشقت شديم
🌱بي اعتنا به ميل تو و آبروي تو
گفتيم مثل شاه و گدا عاشقت شديم
🌱اين ميوهها رسيده و ياران گرسنهاند
اينجا كه كوفه نيست، بيا ! عاشقت شديم
#قاسم_ صرافان
@TAMASHAGAH
🍃هوالنور
چو اَنْدَرآید یارم چه خوش بُوَد به خدا
چو گیرد او به کنارم چه خوش بُوَد به خدا
چو شیر پَنْجه نَهَد بر شِکَسته آهویِ خویش
که ای عزیز شکارم چه خوش بُوَد به خدا
گُریزپایِ رَهَش را کَشان کَشان بِبَرَند
بر آسْمانِ چهارَم چه خوش بُوَد به خدا
بدان دو نَرگسِ مَستَش عَظیمْ مَخْمورَم
چو بِشْکَنَند خُمارم چه خوش بُوَد به خدا
چو جانِ زارِ بَلادیده با خدا گوید
که جُز تو هیچ ندارم چه خوش بُوَد به خدا
جوابش آید از آن سو که من تو را پس از این
به هیچ کَس نگُذارم چه خوش بُوَد به خدا
شبِ وصال بیاید شَبَم چو روز شود
که روز و شب نَشِمارم چه خوش بُوَد به خدا
چو گُل شِکُفته شَوَم در وصالِ گُلْرُخِ خویش
رَسَد نَسیمِ بهارم چه خوش بُوَد به خدا
بیابم آن شِکَرِسْتانِ بینهایت را
که بُرد صَبر و قَرارَم چه خوش بُوَد به خدا
اَمانتی که به نُه چَرخ در نمیگُنْجَد
به مُسْتَحِق بِسِپارم چه خوش بُوَد به خدا
خراب و مَست شَوَم در کمَالِ بیخویشی
نه بِدْرَوَم نه بِکارم چه خوش بُوَد به خدا
به گفت هیچ نَیایَم چو پُر بَوَد دَهَنَم
سَرِ حَدیث نَخارم چه خوش بُوَد به خدا
#کلیات شمس_مولانای جان
@TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آدمهای زیادی را در بستر مرگ شاهد بودم؛که در آخرین لحظات زندگی،کاشکی های فراوان داشتند...
می گفتند کاش کمتر حرص می خوردم و کمتر رقابت می کردم، برای یادآوری خودم به دیگران خود را کمتر به در و دیوار می کوبیدم و برای حفظ آدم های ارزان خودم را کمتر خوار و خفیف می کردم.
از آن تجارب تلخ من بسیار آموختمکه راحت بگذرم و راحت نفس بکشم،
برای در یاد ماندن کسی زور نزنم و هیاهو نکنم ،در مهربانی کم نگذارم و کرده هایم را نشمارم،
چُرتکه و وزن نیکی ها را به جوی آب بسپارم؛
و زندگی را سیرِ سیر بنوشم...
که موقع کوچ و خداحافظی ای کاش نکنم.
تو مرا استاد راه شدی؛
سپاسگزارم عشق جان سپاسگزارم 🙏
@TAMASHAGAH
طبعی نه که با دوست درآمیزم من
عقلی، نه که از عشق بپرهیزم من
دستی، نه که باقضا در اویزم من
پایی ، نه که از میانه بگریزم من
#مولانای جان _رباعی ۱۵۰۱
@TAMASHAGAH
من در این خانه
به گُم نامیِ نمناکِ علفْ نزدیکم
من صدایِ نفسِ باغچه را می شنوم
و صدایِ ظلمت را، وقتی از برگی می ریزد
و صدایِ سرفۀ روشنی از پشتِ درخت،
عطسۀ آب از هر رِخْنۀ سنگ،
چِکْچِکِ چِلْچِلِه از سقفِ بهار.
و صدایِ صافِ باز و بسته شدنِ پنجرۀ تنهایی
و صدایِ پاکِ پوست انداختنِ مبهمِ عشق،
متراکم شدنِ ذوقِ پریدن در بال
و تَرَک خوردنِ خودداریِ روح.
من صدایِ قدمِ خواهش را می شنوم
و صدایِ پایِ قانونیِ خون را در رگ،
ضربانِ سَحَرِ چاهِ کبوترها،
تپشِ قلبِ شبِ آدینه،
جریانِ گلِ میخک در فکر،
شِیْهِۀ پاکِ حقیقت از دور
من صدایِ وزشِ مادِّه را می شنوم
و صدایِ کفشِ ایمان را در کوچۀ شوق
و صدایِ باران را، رویِ پلکِ تَرِ عشق،
رویِ موسیقیِ غمناکِ بلوغ،
رویِ آوازِ انارستان ها.
و صدایِ متلاشی شدنِ شیشۀ شادی در شب،
پاره پاره شدنِ کاغذِ زیبایی،
پُر و خالی شدنِ کاسۀ غربت از باد...
#سهراب سپهری
@TAMASHAGAH
به کوی میکده هر سالکی که ره دانست
دری دگر زدن اندیشه تبه دانست
#غزلیات حضرت حافظ
#غزل شماره ی ۴۷
@TAMASHAGAH
درون توست اگر خلوتی و انجمنی ست
برون ز خویش کجا میروی؟جهان خالی ست
#بیدل دهلوی👌
@TAMASHAGAH
منتظر نباش،
زمان مناسب
وقت کافی و...
هیچوقت نمیرسه...
از همون جایی که الان ایستادی
و با هر ابزار و امکاناتی که الان داری
شروع کن...
مطمئن باش در طول مسیر هرچی
نیاز داری پیدا میکنی...
چرا؟؟؟
چون حرکت کردی👌
حرکت خودش بزرگترین عامل #رسیدن هست.
بقول استاد:
مقصود اين نيست كه برسيم
مقصود اين است كه #حركت كنيم
و هجرتمان را شروع كنيم كه باشروعمان رسيدهايم...
🌱
@TAMASHAGAH
راز شکیبایی🌱
🔆به یک عشق معمّایی قسم خورد
به راز یک شکیبایی قسم خورد
🔆خدا «والعصر» گفت و از سر شوق
به آن روزی که میآیی، قسم خورد
🔆شب آمد، آفتاب خانهها باش
بیا و تکیهگاه شانهها باش
🔆نسیم دلکش اردیبهشتی!
تسلّای دل پروانهها باش
🔆اگر چه مثل مردم، دردمندی
نمیروید بهاری تا نخندی
🔆نگاهت، آخرین فانوس دریاست
مبادا چشمهایت را ببندی!
🔆تو پنهان هستی، امّا جلوه داری
فراتر از تماشا جلوه داری
🔆برای دیدن تو چشم بس نیست
گلی هستی که صدها جلوه داری
🔆تو را که بر لبت آیات عشق است
نگاه روشنت، مرآت عشق است
🔆فقط با دیدۀ دل میتوان دید
نهان از چشم بودن، ذات عشق است
🔆تو یک خورشیدِ عالمگیر هستی
شکوه وحی را تفسیر هستی
🔆میآیی، بعد از این شبهای تاریک
تو تنها صبحِ بیتأخیر هستی
🔆شنیدم مژدۀ تابیدنت را
ندارم فرصت فهمیدنت را
🔆به خورشید زمینی خیره ماندم
که تمرین کرده باشم دیدنت را
🔆بیا طی کن شب لبتشنگی را
ببین تاب و تب لبتشنگی را
🔆هزاران سال شد چشمانتظاریم
بنازم مکتب لبتشنگی را
#سید حبیب نظاری
@TAMASHAGAH