eitaa logo
تأملات طلبگی
1.4هزار دنبال‌کننده
674 عکس
712 ویدیو
20 فایل
⚜️ فَبشِّرْ عِبادِ، الَّذينَ یَسْتمِعونَ الْقَولَ فَیَتَّبعونَ أَحْسنَهُ. (۱۷،۱۸ زمر) 🔊 مطالب دینی، مباحث حوزوی، کلام بزرگان، نقد و تحلیل، علوم انسانی، مسائل سیاسی. ⚖️ نَحْنُ أبْناءُ الدَّلیل نَمیلُ حَیْثُ یَمیلُ. ارتباط با ادمین: @Amirhossein_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ آسیب شناسی دین پژوهی دکتر سروش(۱۴) 💠 فرآیند فکری سروش با رویکرد جریان و موضوع محوری(۴) 🔸مرحله سوم: تفسیر گزاره و باورهای دینی سروش با طرح قبض و بسط تئوریک شریعت، در اردیبهشت ۶۷ و خرده گیری های ناقدان و توصیه های پاره ای از دوستان بر آن شد تا پا به عرصه دیگری بگذارد و خود را از بی دینی مبرا سازد. بر این اساس در سال ۱۳۶۸ در مسجد جامع امام صادق (ع) به تفسیر نهج البلاغه پرداخت. او خطبه امام علی(ع) درباره متقین را با عنوان اوصاف پارسایان و نیز نامه امام علی(ع) به امام حسن(ع) را با عنوان حکمت و معیشت در سه دفتر شرح و تبیین کرد. 🔸مرحله چهارم: دغدغه دین و تأکید بر نسبیت آن مرحله چهارم اندیشه سروش زاییده تأثیرگذاری مرحله دوم است. وی در این مرحله وارد دین شناسی می شود، به عبارت دیگر، نظريه قبض و بسط تئوریک شریعت که به حوزه فلسفه معرفت دینی ارتباط داشت بر مباحث فلسفه دین و دین شناسی تأثیر می گذارد. سروش در این مرحله، دیگر از فهم دین سخن نمی گوید بلکه خود دین، موضوع تحقیق او است. در سال ۱۳۶۷ در مسجد امام صادق (اقدسیه تهران) بحث علل اقبال به دعوت انبیا را ارایه می کند و در سال ۱۳۶۸ به قم آمده و در مؤسسه امام رضا (ع) بعد از توصیف و گزارش نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت و تبیین نسبی گرایی معرفت دینی به مباحث فلسفه دین مانند انتظار بشر از دین و علم و دین می پردازد و بعدها کتاب های فربه تر از ایدئولوژی (۱۳۷۳ ش) و بسط تجربه نبوی (۱۳۷۸ ش) را به انتشار می رساند. حقیقت دین را با تجربه دینی مترادف دانسته و آن را بسط می دهد. ⁉️سروش با طرح این گونه مباحث و بیان شبهات چه غرضی را دنبال می کند؟ ❓چرا به جای تأثیر پذیری از اندیشه های نو ظهور مسیحیت به سراغ تولید اندیشه های دینی بومی و اسلامی نمی رود؟ ❗️آیا بهتر نبود سروش این گونه مباحث را در جمع فضلای حوزوی و دانشگاهی مطرح می کرد که هم دیدگاه های او به صورت منطقی تحلیل و ارزیابی شود و هم اینکه منشأ تولید علم گردد؟ ❓آیا جلساتی که در سالهای ۱۳۶۸ به بعد در قم برای جمعی از فرهیختگان حوزه داشتند، برای او و حاضران مفید نبود؟ 🔻نمیدانم شاید سروش سودای دیگری در سر داشت که با پیشنهاد و توصیه هایش در کتاب حکمت و معیشت سازگاری نداشت، حال با حکمت نمی ساخت یا با معیشت؟ خدا می داند. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍️ آسیب شناسی دین پژوهی دکتر سروش(۱۵) 💠 فرآیند فکری سروش با رویکرد جریان و موضوع محوری(۵) 🔸مرحله پنجم: نقد اندیشه سیاسی و اجتماعی اسلام پنجمین مرحله فکری سروش، درگیری مباحث تئوریک او با مسائل سیاسی،اجتماعی است که از سال ۱۳۷۱ در دانشگاه اصفهان به مناسب روز وحدت حوزه و دانشگاه آغاز شد و با سخنرانی انتظارات دانشگاه از حوزه فایل این مرحله ظهور یافت. ویراست این سخنرانی در کتاب فربه تر از ایدئولوژی منتشر شده است که بعدها با نگارش سیاست نامه به کار خود ادامه داد. 🔻البته وی درباره اندیشه ولایت فقیه به عنوان یکی از مهم ترین مسایل اجتماعی اسلام می نویسد: شما سرتاسر زندگی سیاسی مرا در این ۲۰ سال نگاه کنید، در کتاب های من، در سخنرانی های من، هیچ گاه توجیهی از ولایت فقیه نکرده ام. چون به آن عقیده نداشتم، از اولش هم اعتقاد نداشتم، هیچ وقت هم چنین لفظی را بر لب نیاورده ام. نزد امام هم می رفتیم ولی هیچ وقت این تئوری را قبول نداشتم. من از ابتدا اندیشه دموکراتیک داشتم. 🔹دکتر سروش در مرحله پنجم، حلقه کیانی را که در اواخر دهه ۶۰ و در اوایل دهه ۷۰ برای نشر دیدگاه های خود راه انداخت، به یک حزب سیاسی، اجتماعی تبدیل کرد تا بتواند به تغییر نظام سیاسی - اجتماعی بپردازد و انقلاب دیگری در کشور ایجاد کند. دکتر سروش شاگردان زیادی تربیت کرد که بسیاری از آنها در جریان انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ توانستند کرسی های مختلف قوه مجریه و مقننه و سایر نهادهای دولتی و اجتماعی را به دست گیرند و برخی دیگر نیز با تشکیل NGO به فعالیت های غیر دولتی اشتغال ورزیدند. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍️ آسیب شناسی دین پژوهی دکتر سروش(۱۶) 💠اولین نظریه در باب معرفت شناسی دینی که به صورت مدون و نظام وار عرضه گردیده رویکرد دکتر عبدالکریم سروش است که با عنوان بسط و قبض تئوریک شریعت (نظریه تکامل معرفت دینی) از اردیبهشت ماه ۱۳۶۷ تا خرداد ۱۳۶۹ در مجله ماهانه کیهان فرهنگی به صورت متوالی عرضه شد و سپس در ۱۳۷۰ به صورت کتاب با عنوان قبض و بسط تئوریک شریعت منتشر شد. 🔸جایگاه علمی نظریه قبض و بسط 🔹نویسنده نظریه در این باره می نویسد: به بحث قبض و بسط از دیدگاه های مختلف می توانید نظر کنید. از یک حیث یک بحث معرفت شناسی خالص است، از یک حیث یک بحث کلامی است، از یک حیث یک بحث اصولی است (متعلق به علم اصول) و از یک حیث هم یک بحث تفسیری است (متعلق به علم تفسیر) و این تعلق ها، تعلق های وثیق و عمیقی است. 🔹وی در دیباچه کتاب می نویسد: نظریه قبض و بسط که در اصل یک نظریه تفسیری - معرفت شناختی است به کلام و عرفان و اصول هم متعلق می شود. به کلام تعلق دارد چرا که به دین شناسی متعلق است و آشکار می کند که مفروضات پیشین ما و انتظارات ما از دین و شناخت ما از انسان تا کجا بر درک ما از کتاب و سنت تأثیر می نهد. اصولی است چرا که معلوم می کند حاجت فقیه در استنباط به کدام علوم است ... عرفانی است چرا که شریعت و طریقت و حقیقت را معنا می کند که سه گونه درک و تلقی از دین اند. 🔻 نظریه قبض و بسط نه یک نظریه اصولی و نه یک نظریه کلامی و نه یک نظریه تفسیری و نه یک نظریه معرفت شناسی محض است، بلکه یک نظریه معرفت شناسی دینی است. این نظریه با بهره گیری از مبانی هرمنوتیکی گادامر و با رویکرد درجه دوم به چگونگی تحول معرفت دینی دست یافته است. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍️ آسیب شناسی دین پژوهی دکتر سروش(۱۶) 💠 ارکان نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت 🔹حقیقت مطلب آن است که نظریه قبض و بسط از سه اصل و شش تز تجاوز می کند و قابلیت بسط تا ده ركن را خواهد داشت و بیش از آنچه در خلاصه نظریه آمده، در متن کتاب ادعا شده است. 🔻ترتیب منطقی اصول و ارکان این نظریه به شرح زیر است: ١. دین از معرفت دینی متمایز است. ۲. احکام دین از احکام معرفت دینی تمایز دارند. توضیح اینکه دین صامت، ثابت، مقدس، خالص، کامل و حق است ولكن معرفت دینی ناطق، متغیر، نامقدس، غير خالص، ناقص و آمیزه ای از حق و باطل می باشد. ٣.معرفت دینی، معرفتی بشری است. ۴. معارف بشری با یکدیگر ترابط عمومی دارند. ۵. معرفت دینی نیز به عنوان یک معرفت بشری با معارف بیرون دینی در ارتباط و تلائم است. (نتیجه رکن سوم و چهارم) ۶. معارف بشری غیر دینی متحولند. ۷. معرفت دینی به تبع تحول در سایر معارف بشری دستخوش تحول و قبض و بسط است. (نتیجه رکن پنجم و ششم) ۸. معرفت دینی متکامل است. ۹. معرفت دینی نسبی است. ۱۰. معرفت دینی عصری است. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍️ آسیب شناسی دین پژوهی دکتر سروش(۱۷) 💠رکن اول: تمایز دین از معرفت دینی و آسیب شناسی آن 🔹اولین رکن نظريه قبض و بسط عبارت از تمایز و تفکیک دین از معرفت دینی است. توضیح مطلب اینکه، هر نظریه ای که مبانی و پیش فرض های رئالیستی داشته باشد، لاجرم میان علم و معلوم یا به عبارت دقیق تر بین معلوم بالذات معلوم بالعرض تفکیک قائل است و بعد از پذیرش چنین تمایزی تطابق و یا عدم تطابق علم با معلوم به میان می آید. نظریه قبض و خود را نظریه معرفت شناسانه رئالیستی معرفی می کند و بر این اساس یکی از مبانی خود را تمایز معرفت دینی از دین قلمداد می نماید. 🔻دکتر سروش می نویسد: نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت یک نظریه رئالیستی است یعنی میان شي و تصور از شئ فرق می نهد خواه این تصور صحيح باشد خواه ناصحیح، آن ایده الیسم است که میان ذهن و خارج فاصله ای نمی بیند و خارج را عین ذهن یا ذهن را عين خارج می پندارد... درک ما از شریعت حتی اگر سراپا درست و بی نقص باشد باز هم غیر از خود شریعت است. 🔸تمایز بین هر معلوم بالذات با معلوم بالعرض، مطلب غیر قابل انکاری است و تمایز معرفت دینی از دین نیز از این اصل کلی مستثنا نیست، ولی ادعای رئالیستی نویسنده قبض و بسط با نامقدس شمردن معرفت دینی - که توضیحش خواهد آمد. قابل جمع نیست. توضیح اینکه، مکتب های رئالیستی برای اثبات واقع گرایی خود ناچار به پذیرش حداقل سه اصلند: ۱. تمایز وجودشناختی عین با ذهن یا اندیشه و خارج؛ ۲.مطابقت في الجمله صورت ذهنی با عين و خارج؛ ۳. وجود معیاری برای کشف مطابقت اعم از این که کشف این تطابق به آسانی به دست آید و یا با زحمت و مشقت تحصیل شود. 🔻پس پذیرش اصل اول و نفی اصل دوم و سوم نه تنها یک نوع پارادوکس و تناقض است، بلکه آن نظریه را از مکتب رئالیسم خارج می سازد. و این نظریه اگر مطابقت بعضی از افکار و معارف دینی را بپذیرد پس به تقدس و خلوص و حقانیت آن بعضی از افکار باید فتوای معرفت شناسانه بدهد و اگر چنان اعترافی ننماید رئالیست نخواهد بود به خصوص با توجه به جملاتی از قبیل «دین هر کس فهم او است از شریعت» بیشتر این تمایز را از دست نویسنده نظریه می گیرد، زیرا با این عبارت، دین را همان فهم از شریعت معرفی کرده است مگر اینکه مراد وی از دین، تدین باشد که در این صورت، ایشان در عبارتشان از الفاظ مشترک لفظی استفاده کرده است بدون این که برای جلوگیری از مغالطه در مشترک لفظی چاره ای بیندیشد. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍ روحانیت؛ پرسش عصر جدید 🔹از سپیده دم مشروطیت، پرسش درباره ی روحانیت زاده می شود. از چشم اندازی جامعه شناختی می توان گفت مسأله ساز شدن روحانیت، فراورده ی عصر جدید است، زیرا در این عصر است که تقسیم کار و وظایف اجتماعی الگو و مبنای تازه می یابد. مقام روحانی در دوران جدید نیز منصب تازه ای متفاوت از عالم و فقیه در دوران سنت است. 🔸بحث درباره ی روحانیت نخست از سوی کسانی طرح می شود که خواستار محدود کردن قدرت آن یا نفی کلی آن هستند. به سخن دیگر، روحانیت را مخالفان آن به مساله ای برای بحث بدل کردند. شماری از هواداران مشروطه می کوشند مقوله ی روحانیت را از مذهب جدا کنند. با این استدلال که در اسلام طبقه ای به نام روحانیت وجود ندارد، آنها می خواستند بدون نفی اسلام، مشروعیت دینی روحانیت را از آن سلب کنند. شیخ ابراهیم زنجانی، که از روحانیان مشروطه خواه بود در کتاب خاطرات خود نوشت: "اسلام قطعا روحانی ندارد، یعنی یک صنف مخصوص از بشر را به یک جهتی از جهات و صفتی از صفات از سایرین امتیاز داده و مشخص نموده و اجرای یک یا چندین امر دینی را به آن صف اختصاص داده باشد. این رویکرد، در عصر پهلوی و سپس در دوران پس از انقلاب در گفتار روشنفکران مذهبی چیرگی پیدا کرد. 🔻دکتر علی شریعتی نیز باور داشت در اسلام دستگاه، طبقه یا تیپی به نام روحانیت نداریم؛ این اصطلاح خیلی تازه است و مصداق آن هم نوظهور در اسلام. ما عالم داریم در برابر غیر عالم، نه روحانی در برابر جسمانی، در اسلام سازمانی به نام روحانیت نیست و کسی روحانی حرفه ای نمی شود. در اسلام میان مردم و خدا واسطه نیست؛ هر کسی مستقیما با او در تماس است. 🔻دکتر عبدالکریم سروش نیز با آنکه آشکارا از نبود طبقه ی روحانی در اسلام سخن نگفت، اما در مقالات "حریت و روحانیت" و "سقف معیشت بر ستون شریعت" بنياد مالی سازمان روحانیت را که وجوهات شرعی است آماج گرفت و روحانیت را به عوام زدگی به دلیل وابستگی مالی به عوام متهم کرد که لاجرم به دشواری می تواند نسبتی بی طرفانه یا مومنانه با آموزه های اسلامی برقرار کند. ⁉️این که آیا می توان، همانند مسیحیت، به طبقه ای به نام روحانیت در اسلام باور داشت یا نه، بیشتر پرسشی است الاهیاتی نه تاریخی. روحانیت چه در توجیه جایگاه الاهیاتی خود در تشیع کامیاب بوده باشد یا نه، واقعیت اجتماعی انکارناپذیر است. 👇👇 @Taammolate_talabegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙تناقضی در بیانات دکتر سروش در یک جلسه خواب و رویای نبی امکان خطا و اشتباه داره خود قرآن هم گفته🤔 ⁉️بعدا که به خواب پیامبر در مقام استدلال نیاز داری می شه: خواب هر کسی نیست ادعای هر کسی نیست و از اون خواب هایی است که بهتر از بیداری است.🤐 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍️ آسیب شناسی دین پژوهی دکتر سروش(۱۸) 💠رکن دوم: تمایز احکام دین از احکام معرفت دینی(صامت بودن دین، ناطق بودن معرفت دینی) 🔹دکتر سروش که در این مباحث از هرمنوتیک گادامر بهره برده‌ است و هرمنوتیک گادامر نیز به نسبیت فهم هر متنی می انجامد. دیدگاه گادامر بیش‌ از همه مورد هجوم اندیشمندان غربی همچون یورگن هابرماس، ولفهارت پاتنبرگ و ای دی هیرش قرار گرفته‌ است. 🔸دکتر سروش باید توجه می‌داشت که گادامر متون را نه‌ تنها صامت نمی‌دانست که برای آن‌ها نیز افق معنایی قائل بود و فهم را زاییده تلاقی دو افق معنایی متن و مؤلف می‌دانست. درضمن آن‌هایی که متون و الفاظ و عبارات را صامت و خاموش می‌دانند به متون دینی اکتفا نمی‌کند و هر متنی را مشمول این قاعده می‌دانند، بدین‌ سان معرفت دینی عالمان نیز محکوم به این حکم می‌گردند زیرا معرفت دینی عالمان نیز با الفاظ و عبارات و متن معینی به دیگران انتقال می‌یابند؛ پس تفکیک و تمایز دین با معرفت دینی از این منظر ناتمام است. 🔻کسی که خود را رئالیست بداند و بین دین و معرفت دینی تمایز قائل شود و دین را صامت و خاموش و معرفت دینی را ناطق بداند دیگر معنا ندارد دین را گاهی نعمت و زمانی نقمت معرفی کند(مقاله درک عزیزانه ی دین)، زیرا بر این مبنا آنچه در اختیار آدمیان است معرفت دینی و فهم ما از دین است و عامل سعادت یا شقاوت نیز همین معرفت دینی است؛ پس ایشان چگونه و با چه مبنایی اوصاف نعمت، نقمت، عزت و ذلت و امثال این‌ها را به دین نسبت می‌دهند؟ 👇👇 @Taammolate_talabegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 زیارت مخصوص امام علی علیه السلام در مفاتیح که عبارت السلام علی الانزع البطین دارد، یعنی کچل شکم گنده و این لقب رو مخالفان علی به او نسبت می دادند. 🔎آیت الله سیستانی دستور دادند این زیارت را از مفاتیح حذف کنند. 📜زیارت جامعه کبیره مرامنامه شیعه غالی است! 👇👇 @Taammolate_talabegi
💠 واکنش دکتر مهدوی زادگان نسبت به سخنان دکتر سروش: در زیارت هفتم امیرالمومنین جمله‌ای هست که آقای سروش این جمله را بزرگ نمایی کرده است و خواسته با توجه به تفسیری که از این جمله در ذهن ایشان بوده، بگوید که در این کتاب دعای ما چه جور زیارتنامه هایی آمده است. در زیارت هفتم کلمه «الانزع البطین» آمده است. در این زیارت می‌خوانیم «اللّهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ یَا أَسْمَعَ السَّامِعِینَ، وَیَا أَبْصَرَ النَّاظِرِینَ، وَیَا أَسْرَعَ الْحاسِبِینَ، وَیَا أَجْوَدَ الْأَجْوَدِینَ، بِمُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِیِّینَ، رَسُولِکَ إِلَی الْعالَمِینَ، وَبِأَخِیهِ وَابْنِ عَمِّهِ الْأَ نْزَعِ الْبَطِینِ، الْعالِمِ الْمُبِینِ، عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ» که اشاره سروش به انزع البطین است. 🔹 آقای سروش این جملة انزع البطین را به کچل چاق ترجمه کرده است. این‌طور مطرح کرده که چطور می‌شود در یک زیارتنامه ای چنین زیارتنامه ای مطرح شود. خیلی عجیب است که ایشان به راحتی چنین معنایی را از چنین جمله‌ای استخراج می‌کنند و ترجمه می‌کنند. اگر یک فرد عادی کمترین تحقیقی را درباره این عبارت در کتب لغت انجام دهد، می‌تواند به این برسد که این معنایی که ایشان ذکر کرده بسیار با آن معنای واقعی این جمله فاصله دارد. 🔻لازم است عرض کنم که انزع در لغت به دو معنا به کار رفته یکی به معنای جداشده است و دیگری به کسی می‌گویند که دو طرف پیشانی سرش مو نداشته باشد. اما بطین، هم به معنای چاق بودن است و به معنای اصطلاحی مملو بودن و پُر بودن هم به کار می‌رود. مثل متین که به معنی متنی که پر و محکم است. اگر به لحاظ لغوی دقت کنیم اگر همان معنای پیشانی که دو طرف آن کم مو باشد، را در نظر بگیریم، این در واقع در آن زمان در نزد عرب به شخصی که مدل موی سرش به این شکل باشد، أنزع گفته می‌شد. این مو در آن زمان خیلی جالب بوده است. مدلی بوده که همه می‌پسندیدند که به این شکل موهای سر شان را کوتاه کنند. در آن زمان انزع بودن به این معنا یک چیز خوبی بوده است و دو طرف موی سر را کوتاه می‌کردند و به معنای کچل بودن نیست. پس، این کلمه در عصر خودش، مصداقی از کار معقول بوده است و چون موی سر حضرت وصی علیه السلام (محتملاً) شباهت به این شکل از مو کوتاه کردن‌ها داشته، انزع گفته شده است. 🔸 انزع البطین اساساً وصفی است که از ناحیه پیامبر نقل شده است. روایتی از امام رضا نقل شده که امیرالمومنین و شیعیانش را به انزع البطین توصیف کرده است. در کلام پیامبر این انزع را به عنوان جدا شده از شرک معنا شده است. یعنی کسی که از شرک جدا شده است. بطین هم در کلام پیامبر به مملو بودن از دانش و علم معنا شده است. در آن روایت از امام رضا نقل شده که پیامبر به امیرالمومنین می‌فرماید «یَا عَلِیُّ! إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی قَدْ غَفَرَ لَکَ وَلِأَهْلِکَ وَلِشِیعَتِکَ وَمُحِبِّی شِیعَتِکَ وَمُحِبِّی مُحِبِّی شِیعَتِکَ فَأَبْشِرْ فَإِنَّکَ الْأَنْزَعُ الْبَطِینُ مَنْزُوعٌ مِنَ الشِّرْکِ بَطِینٌ مِنَ الْعِلْمِ» بعد پیامبر در این روایت این انزع البطین را معنا می‌کند که می‌فرماید مَنْزُوعٌ مِنَ الشِّرْکِ بَطِینٌ مِنَ الْعِلْمِ؛ تو جداشده از شرک و مملو از علم و دانش هستی. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍️ آسیب شناسی دین پژوهی دکتر سروش(۱۹) 💠رکن دوم: تمایز احکام دین از احکام معرفت دینی( ثابت بودن دین، متغیر بودن معرفت دینی) 🔹 نظریه قبض و بسط در عین اینکه بر ثبات دین ادعا دارد، خود دین را نیز صددرصد متحول خواهد کرد؛ زیرا وقتی دین عبارت از کتاب و سنت شد یکسری علوم بشری هستند که دین یعنی کتاب و سنت (به گمان نویسنده نظریه) را به ما می دهند مانند علم رجال و بخشی از علم اصول و پاره ای از مباحث علم کلام مثلا علم رجال به ما می گوید راویانی که حديث النظافة من الايمان را نقل کرده اند، ویژگی های صداقت، پر حافظگی و عدالت را باید دارا باشند و یا دارا هستند و همچنین علم اصول حجیت تواتر و خبر واحد را برای ما تثبیت می کند و نتیجه این دو مسأله رجالی و اصولی حدیث فوق جزو سنت محسوب می شود و یا علم کلام مدعای نبوت نبی را صادق معرفی می کند، پس آیات منقوله از ایشان جزو دین حق به حساب می آید، لذا پس این علوم بشری دین یعنی کتاب و سنت را برای ما می سازند و همه این علوم معارف درجه اول و بشری هستند که جملگی گرفتار تحول عمومی نظریه قبض و بسط می گردند. 🔸علومی چون تفسیر قرآن، شرح حدیث، کلام، فقه، اخلاق و غیره علومی هستند که به ما معرفت دینی عطا می کنند. همچنین علومی وجود دارد که خود دین را به ما می دهند مانند علم رجال که به ما نشان می دهد که از زبان پیامبران و ائمه اطهار چه احادیثی نقل شده است؟ پس برای این که استناد حدیثی به معصوم ثابت شود، وجود حداقل دو علم ضرورت دارد: اول علم رجال، دوم بخشی از علم اصول مانند حجیت تواتر، خبر واحد و ظن و این دانش ها به لحاظ این که از متون دینی به دست نمی آیند، معارف غیر دینی شمرده می شوند و البته بشری نیز هستند. 🔻اگر تحول عمومی معارف بشری را بپذیریم به ناچار تحول این علوم را نیز باید پذیرفت و در نتیجه دینی که از این علوم به دست می آید، گرفتار تحول می شود بلکه اگر دین را به معنای کتاب و سنت نگیریم و آن را به علم مکنون الهی و تمام گفته هایی که في الواقع از دهان مبارک معصومین صادر شده است حمل کنیم، می توان به ثبات دین فتوا داد؛ در غیر این صورت نظریه قبض و بسط در عین این که ادعای ثبات دین را دارد، ولی در واقع آن را صددرصد متحول می داند. به نظر نگارنده، اگر دین را عبارت از علم مکنون الهی بگیریم، از آن جهت که این گزاره نیز معرفتی بشری است همچنان در دام تحول عمومی معارف اسیر است مگر اینکه از تحول همه معارف بشری دست بشوییم و ایجاب کلی آن نظریه را کنار زده و به ایجاب جزیی بسنده کنیم. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍️ آسیب شناسی دین پژوهی دکتر سروش(۲۰) 💠رکن سوم: معرفت دینی معرفتی بشری است که اوصاف بشر در معرفت پرورده او ریزش می کند و این اوصاف اعم از قوه عاقله می‌باشند و شئون و احوال پست و شریف آدمی در علم او تاثیر می‌گذارند. 🔹این سخن که همه معارف بشری محکوم به احکام عقلانی و غیر عقلانی بشری است، فقط در علوم حصولی تصور دارد گر چه تصديق آن هم به صورت موجبه كلیه قابل اثبات نباشد، ولی در علوم حضوری که عالم مستقيمة با وجود معلوم ارتباط برقرار می کند چنین سخنی ناتمام است، زیرا در این دسته از علوم خطا، انحراف و کج روی معنا ندارد و همه افراد بشر در این علوم، معصوم می باشند. البته بر کسی پوشیده نیست که وقتی عارف یا شخص شهود کننده در صدد تفسیر مکاشفه و درک حضوری خود بشود ناچار است علم حضوری را به علم حصولی تبدیل کند و در بهره گیری از علم حصولی ممکن است دچار لغزش، خطا و انحراف شود. 🔻سروش به گونه ای ادعای خود را در رکن سوم مطرح و تفسیر می کند که گویا معیاری برای تشخیص معرفت مدلل و معلل وجود ندارد و اگر چنین دیدگاهی داشته باشد، نه تنها با مبانی دیگرش که عبارت از تفکیک انگیزه با انگیخته است، منافات دارد، بلکه گرفتار نوعی نسبی گرایی پیچیده می شود که هیچ راه فراری از آن نخواهد داشت. بر خوانندگان مخفی نیست که نسبی گرا با نفی هرگونه معیار سنجش، سخنان و مدعیات خود را نیز گرفتار شک و تردید می کند، اگر نویسنده این نظریه با نسبی گرایی مخالف است و تفکیک انگیزه و انگیخته را می پذیرد و با نظریه دگماتیسم نقابدار همچنان مخالفت می ورزد، در آن صورت نباید بر ریزش اوصاف معلل بشری در مقام شکار و داوری تأکید ورزد. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍️ آسیب شناسی دین پژوهی دکتر سروش(۲۱) 💠رکن چهارم: ترابط عمومی معارف بشری 🔹دکتر سروش درباره ارتباط معارف با یکدیگر بر این نکته تاکید دارد که وقتی می‌گوییم بین معرفت ها ارتباط است گاه منظور ارتباط تولیدی قیاسی و گاه منظور ارتباطی وسیع تر از تولیدی است. وی در نحوه تأثیر گذاری معارف با یکدیگر بر این باور است که دانسته های بعدی همواره با دانسته های پیشین دو کار می کنند: اول طرد و حذف معارض ها. دوم ترکیب با دانسته های دوست. 🔸سروش در آغاز قبض و بسط ادعای ترابط معارف را به صورت موجبه جزییه مطرح می کند و می نویسد: پاره های مختلف معرفت بشری در داد و ستد مستمرند و ربطی وثيق با یکدیگر دارند. اگر در علم نکته بدیعی روی نماید، معرفت شناسی و یا فلسفه را متأثر می کند. و تحول فهم فلسفی، فهم آدمی درباره انسان و جهان را عوض می کند، انسان و جهان که چهره دیگر یافت، معرفت دینی هم معنای تازه به خود می گیرد. 🔻سروش در مقام اثبات این ادعا به نمونه های تاریخ علم مانند: تأثیر نظریه حرکت زمین بر معارف دیگر و از جمله کلام و تأثیر حرکت شناسی نیوتن بر فلسفه كانت و لوازم نظام فلسفی او و تأثیر دانش جدید بدن شناسی در شناخت روح و رابطه اش با بدن و رابطه الهیات فلسفه بر طبیعیات به سه نوع تأثیر آگاهی های پسین بر آگاهی های پیشین اشاره می کند که عبارتند از: الف. اثبات و تأیید؛ ب. رد و ابطال؛ ج. تنگ و فراخ کردن دایره معنا و دلالت و یا دگرگون کردن آن؛ وی در ادامه بحث به نمونه هایی از سه نوع تأثیرگذاری اشاره می کند. 👇👇 @Taammolate_talabegi
🔹دکتر سروش به درستی متون مقدس، از جمله قرآن را امری تاریخی میدانند و من با این امر کاملا موافقم و به این اعتبار در مقابله با اندیشه های غیرتاریخی تئولوژی های سنتی و فهم غیرتاریخی از متون مقدس، که امری بسیار خطرناک و زیانبار برای جامعه و حیات بشری است و ما را با خطر بنیادگرایی و تحجر و انجماد تفکر روبرو می سازد، در جبهه ایشان قرار دارم. 🔻اما انتقادم به استاد بزرگوار خودم این است که متون مقدس متونی صرفا تاریخی نیستند بلکه امری فراتاریخی را نیز در خویش آشکار می سازند. 🔸لكن از آنجا که ایشان براساس مبانی فکری دکارتی کانتی و سوبژکتیویسم جدید و در چارچوب فلسفه های تحلیلی می اندیشند فلسفه هایی که در همان سنت سوبژکتیویستی دکارتی کانتی قرار دارند. هیچ روزنی به فراتاريخ نمی یابند. 🔻ایشان نمی توانند چارچوب تفکر کانتی را کنار بگذارند، چرا که تمام نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت ایشان مبتنی بر تمایز «دین» و «معرفت دینی» و این تمایز خود تکرار و مبتنی بر تمایز «نومن» و «فنومن» کانتی است. این اصل اساسی و اس اساس نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت که ما نه به خود دین بلکه صرفا به معرفت دینی دسترسی داریم تکرار سخن کانت است که معرفت ما پدیداری است و ما نه به نومن بلکه صرفا به آنچه در ذهن پدیدار می شود دسترسی داریم. در چارچوب سوبژکتیویسم دکارتی-کانتی ما هیچ روزنی به فراسوی آگاهی های سوبژه و هیچ راهی به سوی نومن (فراتاريخ) نداریم و آگاهی های ما همواره در پشت مرزهای آگاهی های تاریخی مان از پدیدارها باقی می ماند. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍️ آسیب شناسی دین پژوهی دکتر سروش(۲۲) 💠رکن پنجم: معرفت دینی نیز به عنوان یک معرفت بشری با معارف بیرون دینی در ارتباط و تلائم است. 🔹مؤلف قبض و بسط برای اثبات ترابط عمومی به دلایل استقرایی و منطقی تمسک جسته است؛ البته وی در مقالات قبض و بسط تنها به تأیید ادعای ترابط عمومی فتوا می دهد و می نویسد: هویت جمعی داشتن دانش بشری، امری است که هم منطقا و هم استقرائا قابل تأیید است. وی در مقالات قبض و بسط بیشتر به ادله استقرایی و در مقالات موانع فهم تئوری قبض و بسط به دلایل منطقی پرداخته است. 🔻بدون تردید نمونه های استقرایی ایشان اثبات کننده امری نیستند و تنها فرضیه علمی خاصی را در اختیار اندیشمندان قرار می دهد که با ذكر نمونه های معارض، ابطال می شود. لازم به ذکر است که مؤلف محترم در بیان ادله گاه به ترابط عمومی و همگانی معارف بشری نظر می کند و گاه در صدد اثبات ارتباط معرفت دینی با معارف بیرون دینی می باشد. 🔸در نحوه ارتباط میان معارف دینی با معارف بیرون دینی پنج احتمال وجود دارد: ۱.هیچ گونه ارتباطی میان معارف دینی با معارف بیرون دینی وجود ندارد. ۲. همه معارف دینی با همه معارف بیرون دینی مرتبط هستند. ٣. همه معارف دینی با بعضی از معارف بیرون دینی ارتباط دارند. ۴. بعضی از معارف دینی با همه معارف بیرون دینی مربوط هستند. ۵. بعضی از معارف دینی با بعضی از معارف بیرون دینی در ارتباط هستند. 🔻احتمال اول نه قایلی دارد و نه با عقل و تجربه و تاریخ قابل اثبات است؛ احتمال دوم و سوم از احتمالاتی است که مؤلف قبض و بسط در کتاب خود به آن پرداخته است. احتمال چهارم هم مدعی ندارد ولی احتمال پنجم از کلمات عالمان اصول فقه و بزرگان معاصری مانند استاد مطهری و شهید صدر استفاده می‌شود. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍مقوله عقل و علم در بسط تاریخ 🔹ارسطو، سن توماس، ابن سینا، ملاصدرا، دکارت، كانت و اکثر قریب به اتفاق فیلسوفان و متفکران ماقبل هگلی وقتی از مقولاتی چون عقل، معرفت، حقیقت، انسان، علم و تفکر سخن می گفتند برای آنها معنا و مفهوم واحدی قائل بودند و معتقد بودند که با تغییر این معانی این مفاهیم نیز به امور دیگری تبدیل خواهند شد. 🔸دکارت وقتی از «روش درست به کار بردن عقل» سخن میگفت یا کانت وقتی «نقد عقل محض» را می نوشت برای «عقل» معنایی ثابت ، کلی، جهان شمول، فرازمانی، فرامکانی، فراجغرافیایی، فرافرهنگی و در یک کلمه فراتاریخی قائل بودند. لذا آنها اساسا درنیافتند که همه مفاهیم و مقولات اموری فرهنگی و تاریخی اند و در یک افق تاریخی و فرهنگی معنا می شوند. برای مثال، معنایی که ارسطو، دکارت و کانت از مفهوم «عقل» می فهمند به هیچ وجه با معنای عقل در نزد ابراهیم و مسیح و محمد یکی نیست؛ نه اینکه آنها «معقولاتشان» متفاوت است اما «عقل» شان یکی است، بلکه معنا و مفهوم خود عقل برایشان متفاوت است. 🔻یا «علم» در معنا و مفهومی که امروز ما از آن می فهمیم و فرضا در دانشکده های علوم و در رشته هایی چون فیزیک، مکانیک و ترمودینامیک تدریس می شود به هیچ وجه با آن چیزی که محمد مصطفی به منزله «علم»، در معنای «نوری که خداوند به قلب هرکس بخواهد بتاباند» می فهمید، یکی نیست. ▪️لذا، تا زمانی که ما به دلیل عدم پذیرش نگرش تاریخی اسیر اسانسیالیسم و نگرش غیرتاریخی هستیم و درکی متافیزیکی از وجود عالمیت های گوناگون، افق های متفاوت معنایی و عقلانیت های گوناگون تاریخی نداشته باشیم و به تبع تفکر ارسطویی، دکارتی و کانتی صرفا با یک نظام اپیستمه ، یعنی نظام اپیستمه متافیزیکی آشنا باشیم، ناچار به مونیسم معرفت شناختی تن خواهیم داد و همه دیگر نظام های اپیستمیک را به زبان نظام اپیستمیک متافیزیکی ترجمه خواهیم کرد و این دقیقا همان اتفاقی است که در تفسیر دکتر سروش از مقوله وحی به منزله رؤیا روی داده است. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍️ آسیب شناسی دین پژوهی دکتر سروش(۲۳) 💠 رکن ششم: تحول معارف بشری غیر دینی 🔹سروش بر این باور است که فهم ما از همه چیز در حال تحول است آن هم به نحو موجبه کلیه که بدون استثنا است و بدیهیات و حتی همین مدعا را نیز در بر می گیرد. یعنی فهم ما از همین مدعا نیز تحول می یابد. 🔸البته تحول در معرفت بشری به دو گونه کمی و کیفی و نیز طولی و عرضی تقسیم می شود؛ تحول عرضی آن است که فهم جديد با فهم پیشین در تعارض باشد؛ تحول طولی آن است که میان فهم سابق و لاحق تعارضی در کار نیست، بلکه فهم جدید بهتر از فهم پیشین است. درک های عرضی و متعارض به تصدیق یکی و تکذیب دیگری می انجامند، ولی درک های طولی با هم قابل جمع اند. 🔸دکتر سروش میان این دو تحول فرق گذاشته و کلیت و عمومیت را به تحول دوم نسبت داده و ضروریات فکری و دینی را هم شامل می شود، ولی تحول نخست را کلی ندانسته است یعنی همه احکام عملی یا دینی را شامل نمی شود. عمده تحول، در معارف دینی و غیر دینی از طریق تحول طولی فهم ها رخ می دهد. 🔻مدعای دکتر سروش این نیست که همه چیز در سیلان و تحول است بلکه فهم از همه چیز تحول می یابد. برای نمونه، گرچه اصل تناقض، بدیهی است ولی فهم همگان از آن یکسان نیست؛ برخی درکی عمیق تر و عده ای درکی سطحی از آن دارند. نکته قابل توجه این است که ثبات تصديق به چیزی از دیدگاه سروش منافاتی با تحول فهم از آن ندارد زیرا چه بسا فهم ما از گزاره ای مانند: اصل تناقض ثابت باشد ولی فهم ما از مفردات و تصورات آن متحول شود. 🔻اما فهم بهتر به عوامل گوناگونی مانند: معلومات بیشتر درباره چیزی، شناخت اضداد و اغیار چیزی، نقش عوامل مولد یک علم در فهم بهتر مسایل آن، بردن موضوع تحت کلی های متعدد، تحویل مسأله، دانستن پیشینه و توجه به رشد تاریخی آن، دانستن شروط صدق و دانستن لوازم و نتايج كذب یک سخن بستگی دارد. حوادث صامت تاریخ هم تفسیرهای گوناگون برمی دارد و طبیعت بی جان در پرتو تئوری های مختلف فیزیکی متفاوت دیده می شود. نکته قابل توجه این است که سروش تحقیق در رشد معرفت را یک تحقیق تاریخی - معرفت شناختی و از سنخ معرفتهای درجه دوم دانسته است یعنی معرفتی ناظر به معارف درجه اول است. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍️ آسیب شناسی دین پژوهی دکتر سروش(۲۴) 💠 رکن هفتم: تحول معرفت دینی به تبع قبض و بسط معارف بشری 🔹مدعای صاحب نظریه قبض و بسط در رکن ششم و هفتم، کلی و عام است؛ یعنی همه فهم ها را متحول با تحولی مستمر معرفی می کند. وقتی می گوییم «نماز واجب است» بر حسب آنکه وجوب را مفهوم واقعی و یا مفهوم اعتباری بدانیم و یا قضیه را حقیقیه یا خارجيه بدانیم و یا معنی ربط را چه بدانیم و بر حسب اینکه لوازم این وجوب را تا چه قدر دانسته باشیم و بر حسب اینکه ادله وجوب آن را چقدر بررسی کرده باشیم معنی آن را قطعا بهتر خواهیم فهمید. همین طور است معنای خمس و زکات، کسی آنها را یک انفاق محض می شمرد و کس دیگری می گوید بودجه حکومت اسلامی اند. هر دو می گویند واجب است؛ اما درکشان از آن بسی متفاوت است و اختلاف در کشان بر می گردد به اختلاف دیدگاهشان درباره حکومت و جامعه و انتظار از دین. 🔸سخن بر سر افزودن حلالی یا کاستن حرامی یا نسخ آیتی یا مسخ روایتی نیست، آنکه عوض می شود فهم آدمیان است از شریعت و آنکه ثابت می ماند خود شریعت است. 🔻او بر این باور است که استمداد فهم دینی از معارف بشری و تلائمشان با یکدیگر در چند سطح و از چند مجرا صورت می گیرد. اول: نهادن پرسش در برابر شریعت همچون حقوق زن چیست؟ آیا دین در باب هنر سخنی دارد؟ دوم: سازگاری و هماهنگی بخشیدن میان معارف مستفاد از کتاب و سنت با معارف مقبول عصر مانند تفسیر کهن آسمان های هفت گانه که متناسب با علوم عصر بود. سوم: تاثیر معارف بشری در معنا بخشیدن به تصورات و مفردات وارد در شریعت. چهارم: نقش پیش فرض های دین شناسانه و معرفت شناسانه و جهان شناسانه که در را به روی دین می گشایند و نیز نوع انتظاری که آدمی از دین دارد. این نحوه از استناد فهم دینی به معارف بشری مهم ترین و مؤثرترین آنها است؛ مانند: قائل شدن به نظم و علیت و یا زبان عرفی یا رئيس العقلا دانستن شارع مقدس. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍️ آسیب شناسی دین پژوهی دکتر سروش(۲۵) 💠 آسیب شناسی رکن ششم و هفتم: تحول معرفت دینی به تبع قبض و بسط معارف بشری 🔹دکتر سروش در بحث بهتر فهمیدن و فهم عمیق تر تفاوتی میان پدیده های عینی و عبارت های متنی نمی گذارد و داوری یکسانی برای هر دو ارایه می کند؛ در حالی که فهم عمیق تر عبارات در گرو شناخت بیشتر معانی الفاظ است و وقتی تمام معانی حقیقی و مجازی لفظی درک شد، دیگر فهم به نهایت خود می رسد. به ویژه اینکه فهمنده باید تلاش کند تا به مراد محدود و معین نویسنده و گوینده دست یابد و در آن صورت، به معنای نهایی خواهد رسید، ولی فهم عمیق تر پدیده های خارجی، زاییده کشفیات جدید است و با توجه به توانایی های روش تجربی نمی توان به فهم نهایی نایل گشت. تازه بعد از تحقق فهم عمیق تر، معلوم نیست که فهم پسینی و عمیق تر به لحاظ کیفی صحیح تر نیز باشد. 🔻مطلب دیگری که دکتر سروش از آن غفلت کرده، این است که فهم عمیق تر در بسیاری از عبارات همان مدلولهای التزامی گزاره است که به صورت فهم جدید گزاره تلقی می شود در حالی که گزاره های متعددی در کنار گزاره قبلی پدید آمده است نه اینکه یک گزاره، فهم های متعدد پیدا کرده باشد، تازه اگر کسی در اثر ریاضت ها یا کشف و شهودها به یک درک تازه ای دست یافت نباید آن درک را به فهم کلامی متن نسبت داد. سروش در مثال هایی که برای فهم عمیق تر آورده نیز دچار خطای آشکاری شده است. وی برای نمونه معانی مختلف وحدت عددی و حقه غیر حقیقی و حقه حقیقی حق تعالی و نیز دیدگاه های مختلف معنای وجوب را مراتب طولى فهم حقیقت می‌داند در حالی که اینها رویکردهای غیر قابل جمع اند و در عرض یکدیگر مطرح می شوند. دیدگاه کسانی که وحدت حق تعالی را وحدت عددی می دانند غیر از دیدگاه کسانی است که به وحدت حقه حقیقی اعتقاد دارند. 🔸دکتر سروش در باب تحول فهم، متأثر از هرمنوتیک فلسفی به ویژه گادامر شده است؛ روش گادامر در تفسیر و فرآیند فهم، روش مفسّر محوری بوده است؛ یعنی در تأثیر پیش فرض های شخصی مفسّر بر فهم، تأكید فراوان داشته و معیار سنجش فهم صحیح از سقيم را انکار کرده و در نهایت به نسبیت معرفت و فهم منجر شده است. 🔻پرسشی که نویسنده قبض و بسط باید بدان پاسخ دهد این است که آیا هر فهمی برای متدينان نسبت به کتاب و سنت مهم است یا اینکه کشف مراد شارع مقدس اهمیت دارد؟ پاسخ ما روشن است؛ فقها و عالمان دین به دنبال کشف مراد حق تعالی یا فهم حجیت دار و مرضی شارع مقدس اند. یعنی میان فهم تكوینیات با تشریعیات این تفاوت اساسی هست که در تشریعیات نمی توان بدون دلیل و حجت قطعی، مطلبی را به خداوند سبحان و پیشوایان دین نسبت داد. بنابراین، نباید با هر تحول علمی و ظنی به سراغ تحول فهم دینی رفت. به چه دلیل علوم جدید، بطون قرآن و نصوص دینی را کشف می کنند و با چه ملاک و معیاری چنین مدلول هایی را به متون دینی و مقدس می توان نسبت داد؟ همان گونه که اصولیین اثبات کرده اند، ظواهر ای با معیار خاصی حجیت دارند، علاوه بر اینکه اگر تحولات علمی بر متون دینی تأثیر بگذارند، فهم های متفاوت و متهافت و متناقض پدید می‌آید در حالی که مراد شارع مقدس، نمی تواند متناقض و متهافت باشند. 👇👇 @Taammolate_talabegi
🔹نقدی از دکتر بیژن عبدالکریمی بر دکتر عبدالکریم سروش 👣رد پای ثنویت نومن و فنومن کانتی و سکولاریزه شدن تفکر دینی و معنوی در قبض و بسط تئوریک شریعت، محمد(ص) راوی رویاهای رسولانه. 👇👇👇👇👇👇👇👇
🔹در اندیشه صاحب نظريه رؤیاهای رسولانه نوعی شکاف متافیزیکی و معرفت شناختی کاملا آشکار دیده می شود: ایشان از یک سو بر عرفان و تفکر دینی و معنوی تأکید می ورزند و از سوی دیگر، برای مثال با توجه به چارچوب کتاب قبض و بسط تئوریک شریعت و تمایز میان دین و معرفت دینی در این اثر، به ثنویت و دوگانگی نومن و فنومن کانتی تن می دهند. ایشان در دفاع از خویش احتمالا پاسخ خواهند داد که دین و عرفان و فلسفه هریک حوزه های مستقلی هستند که نباید آنها را با یکدیگر بیامیزیم. اما پرسش اینجاست که فرد به منزله «هویتی واحد» بر اساس کدامین حوزه باید تفکر خویش را درباره جهان، خویشتن و نسبت خویش با جهان سامان دهد؟ آیا این دوگانگی و شکاف فرد را در میانه یک مغاک رها نمی کند و این مغاک نهایتا به سیطره یک حوزه بر حوزه دیگر، و عمدتا با توجه به هژمونی تفکر متافیزیکی، در جهت سیطره سکولاریسم، نمی انجامد؟ 🔸به اعتقاد بنده، همین شکاف و دوگانگی متافیزیکی در جریان موسوم به روشنفکری دینی نهایتا به سکولاریسم و سيطره عقلانیت متافیزیکی انجامیده است. دکتر سروش در روزگار جوانی شان، هم ذات دین و هم معارف دینی را اموری مقدس برمی شمردند. اما در میان سالی ایشان و با نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت تحول بزرگی در تفکرشان صورت گرفت، تحولی که برای جامعه ما ایرانیان دستاوردی بسیار چشمگیر لیکن در قیاس با دستاوردهای هرمنوتیک در غرب بسیار متأخربود. ایشان، براساس ثنویت نومن و فنومن کانتی، در نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت برای نومن و ذات دین قائل به حقیقتی قدسی بودند که در بستر فهم مؤمنان به امری انسانی، تاریخی ولذا عرفی و سکولار تبدیل می شود، فهم و معرفتی که در بستر زمان و مکان و در سياق كل معرفت بشری قبض و بسطی تاریخی می یابد. 🔻اما دکتر سروش در گام بعدی تحول اندیشه شان به تدریج از نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت نیز فاصله گرفته، در کتاب بسط تجربه نبوی ، «تجربه دینی ناسوتی بشری» را جانشین «دین مقدس» و « تجربه تاریخی نبوی» را جایگزین «وحی» ساختند. در مرحله بعدی، در مقاله «محمد (ص): رؤیاهای رسولانه» نیز وحی و متن مقدس به رؤیاهای بشری تبدیل می شود. همه اینها مراحل گوناگونی از روند هر چه سکولاریزه تر شدن تفکر دینی و معنوی در اندیشه ایشان است. برای رسیدن به اندیشه ای یکسره سکولارو نیهیلیستیک تنها یک گام مانده است و آن تلقی وحی نبوی به منزله «توهمات نبوی» است. اگر این روان شناسی و سوبژکتیویته تاریخی شخصیت نبی است که خالق صور رؤیایی وحی است،۔ در این صورت، حتی «تصور خدا» نیز چیزی جز حديث نفس و مخلوق ذهن بشری نخواهد بود! 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍️ آسیب شناسی دین پژوهی دکتر سروش(۲۶) 💠رکن هشتم: نسبی بودن معرفت دینی 🔹دکتر سروش، نسبی بودن فهم دینی را مانند نسبی بودن یک نتیجه در یک قیاس به کار می برد؛ بدین معنا، هر نتیجه ای از مقدماتش تغذیه می شود و هر تغییری در آن مقدمات، به تغییر در نتیجه می انجامد و ثبات نتیجه نیز معلول ثبات مقدمات است و بنابراین، نسبی بودن نتیجه، با ثبات آن منافات ندارد.اکنون سرّ ثبات و دگرگونی استنباطات دینی هم دانسته می شود. فهم هایی از دین که دگرگون شده اند، دگرگونی شان معلول آن است که همه یا بعضی از ارکان بیرون معرفت دینی (مبانی و اصول و فروع معارف بشرى) تحول پذیرفته است. و آنها که در دورانی کوتاه یا بلند ثابت مانده اند، دست کم یکی از دلایلش آن است که مبادی قریب تولیدشان ثابت مانده یا ثابت انگاشته شده است! 🔻اگر نظریه پرداز قبض و بسط ادعا کند نسبی بودن فهم دینی در این نظریه، غیر از نسبی گرایی معرفت در عرصه معرفت شناسی است هم چنان که غیر از نسبیت حقیقت است، پاسخ خواهیم داد که غیریت آن را با نسبیت حقیقت می پذیریم ولی غیریت آن با نسبی گرایی معرفت شناسانه را نخواهیم پذیرفت؛ زیرا ایشان مکرر گفته اند که فهم دینی، از مبانی معرفت شناسی، انسان شناسی، زبان شناسی و... تغذیه می کند و با فرآورده ها و فروع فلسفی و علمی مقبول هر عصر هماهنگ می شود؛ و از آن رو که این علوم و دستاوردهای آنها مرتب در حال تحول اند، معرفت و فهم دینی نیز تحول پذیر است. ❓پرسش مهم ما از دکتر سروش این است که آیا به عنوان یک معرفت شناس، معیاری برای سنجش معرفت دینی صحیح از سقیم را می پذیرد یا به چنین معیار عام اعتقاد ندارد؟ از صراحت نوشته های ایشان در کتاب های قبض و بسط تئوریک شریعت و صراط های مستقیم، نفی معیار توجیه و سنجش به دست می آید؛ و این ادعا چیزی جز نسبیت معرفت شناسانه نیست. ⚜خلاصه سخن آن که اولا، ادعای نسبی گرایی قبض و بسط با نسبیت و شکاکیت معرفت شناسانه تفاوتی ندارد؛ ثانيا، این نظریه نسبیت کلی را ادعا دارد؛ ثالثا، این نوع نسبیت با ایمان و ضروریات دین مانند بسیاری از اعتقادات و مناسک سازگاری ندارد؛ رابعا، منشأ این نسبیت، تأثیری است که از هرمنوتیک فلسفی به ویژه گادامر، ریکور و دریدا پذیرفته است. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍️ آسیب شناسی دین پژوهی دکتر سروش(۲۷) 💠رکن نهم: متكامل بودن معرفت دینی 🔹مؤلف قبض و بسط، علاوه بر ادعای ترابط و تحول علوم و معارف دینی، از تكامل معرفت دینی نیز سخن گفته است. وی ضمن پذیرش فهم عمیق تر و کامل تر، بر این باور است که فهم عمیق تر در گرو دانستن امور بیشتر است؟ بدین معنا، تکامل معرفت دینی، در تکامل کمی معرفت ها - البته با کنار نهادن امور بیگانه و نامربوط - خلاصه می شود. 🔻تکامل به دو معنا به کار می رود؛ گاهی هندسه معرفتی به لحاظ کمی کامل تر می شود؛ یعنی با افزایش کمی تعداد گزاره های علمی، دانش مربوطه تکامل می یابد و گاهی به لحاظ کیفی، یعنی تعداد گزاره های مطابق با واقع و صادق افزایش می یابند. به معنای نخست، کمال معرفت دینی، تنها کمال عددی و کمی است که بی شک با پرسش های جدید و شبهات نوین و پیش دانسته های پرسشی، تکامل می یابد؛ ولی به معنای دوم - که به مراتب مهم تر از معنای اول است - تنها با داشتن معیار سنجش معرفت صحیح از سقیم تکامل معرفت محقق می گردد. 🔸با توجه به دیدگاه دکتر سروش در زمینه نسبیت معرفت دینی و تأثیر پیش دانسته های تطبیقی در تفسیر قرآن، نمی توان تکامل کیفی و معرفتی را استنتاج کرد. به عبارت دیگر، اگر دکتر سروش در صدد ارایه اثبات تكامل کیفی معارف دینی است باید به وجود معیار معرفت دینی صحیح و ابزار تشخیص آن از سقیم معتقد باشد و آن را در اختیار داشته باشد و به کار گیرد. در حالی که اولا بحث از معیار صحت و سقم یک بحث درجه اول و بازیگرایانه است که سروش از آن پرهیز دارد؛ و ثانیا با توجه به صامت بودن متن دینی و نسبیت معرفت دینی نمی تواند به چنین حکمی فتوا بدهد. 🔻علاوه بر اینکه، ادعای کامل تر بودن معرفت های پسین و تئوری های بعدی نسبت به تئوری ها و معرفت های سابق یک داوری درون علمی است که به اعتقاد سروش معرفت شناس باید از آن پرهیز کند. 👇👇 @Taammolate_talabegi
▪️روشنفکری به مثابه ضد روحانیت و دیانت 🔹در اجتماع ما کلمه روشنفکر امروز و به خصوص پس از انقلاب اسلامی طنین مذمومی یافته است. به گونه ای که کسانی که دم از روشنفکری می زنند، این شبهه در میان آنها می رود که مغازه تازه ای در برابر روحانیت و دیانت گشوده اند. 🔸البته این شبهه بدون سابقه و دلیل تاریخی نیست، چرا که در مغرب زمین نهضت روشنفکری نهضتی بود که علنا و مستقیم در برابر دیانت سر برافراشته بود. 👇👇 @Taammolate_talabegi
♦️سلسله پست های کانال تاملات طلبگی در موضوع آسیب شناسی دین پژوهی دکتر سروش 🔹1. آسیب شناسی دین پژوهی دکتر سروش(۱) https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1303 🔹2.نگاهی به زندگانی دکتر سروش(۱) https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1311 🔹3.نگاهی به زندگانی دکتر سروش(۲) https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1331 🔹4.نگاهی به زندگانی دکتر سروش(۳) https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1343 🔹5. نگاهی به زندگانی دکتر سروش(۴) https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1366 🔹6. نگاهی به زندگانی دکتر سروش(۵) https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1389 🔹6.فرآیند فکری دکتر سروش https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1421 🔹7.فرآیند فکری سروش با رویکرد شخص محوری(۱) https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1442 🔹8. فرآیند فکری سروش با رویکرد شخص محوری(۲) https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1472 🔹9.فرآیند فکری سروش با رویکرد شخص محوری(۳) https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1510 🔹10.فرآیند فکری سروش با رویکرد جریان و موضوع محوری(۱) https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1536 🔹11. فرآیند فکری سروش با رویکرد جریان و موضوع محوری(۲) https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1598 🔹12. فرآیند فکری سروش با رویکرد جریان و موضوع محوری(۳) https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1661 🔹13. فرآیند فکری سروش با رویکرد جریان و موضوع محوری(۴) https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1687 🔹14. فرآیند فکری سروش با رویکرد جریان و موضوع محوری(۵) https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1725 🔹15.جایگاه علمی نظریه قبض و بسط https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1760 🔹16.ارکان نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1806 🔹17.رکن اول: تمایز دین از معرفت دینی و آسیب شناسی آن https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1854 🔹18.رکن دوم: تمایز احکام دین از احکام معرفت دینی(صامت بودن دین، ناطق بودن معرفت دینی) https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1889 🔹19.رکن دوم: تمایز احکام دین از احکام معرفت دینی( ثابت بودن دین، متغیر بودن معرفت دینی) https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/1958 🔹20.رکن سوم: معرفت دینی معرفتی بشری است که اوصاف بشر در معرفت پرورده او ریزش می کند و این اوصاف اعم از قوه عاقله می‌باشند و شئون و احوال پست و شریف آدمی در علم او تاثیر می‌گذارند. https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/2013 🔹21.رکن چهارم: ترابط عمومی معارف بشری https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/2092 🔹22.رکن پنجم: معرفت دینی نیز به عنوان یک معرفت بشری با معارف بیرون دینی در ارتباط و تلائم است https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/2132 🔹23. رکن ششم: تحول معارف بشری غیر دینی https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/2157 🔹24. رکن هفتم: تحول معرفت دینی به تبع قبض و بسط معارف بشری https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/2220 🔹25.آسیب شناسی رکن ششم و هفتم: تحول معرفت دینی به تبع قبض و بسط معارف بشری https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/2278 🔹26.رکن هشتم: نسبی بودن معرفت دینی https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/2350 🔹27.رکن نهم: متكامل بودن معرفت دینی https://eitaa.com/Taammolate_talabegi/2455 👇👇 @Taammolate_talabegi