#قصه_های_قرآنی
#حضرت_اسماعیل(ع)
ابراهيم و اسماعيل عليهماالسلام در قربانگاه
ابراهيم فرزند عزيزش، ميوه دلش و ثمره يك قرن رنج و سختيهايش، اسماعيل عزيزتر ازجانش را به قربانگاه منى آورد، به او گفت: فرزندم، در خواب ديدم كه تو را قربان می كنم.
اسماعيل اين فرزند رشيد و با كمال كه به راستى شرايط فرزندى ابراهيم را دارا بود، بى درنگ در پاسخ گفت: اى پدر! فرمان خدا را انجام بده، به خواست خدا مرا از مردان صبور و با استقامت خواهى يافت.(261)
اى پدر وصيت من به تو اين است كه:
1 - دست و پاى مرا محكم ببند تا مبادا تيزى كارد بر من رسيد، حركتى كنم و لباس تو خون آلود گردد.
2 - وقتى به خانه رفتى به مادرم تسلى خاطر بده و آرامبخش او باش.
3 - مرا در حالى كه پيشانيم روى زمين است و در حال سجده هستم قربان كن كه بهترين حال براى قربانى است، وانگهى چشمت به صورت من نمی افتد و در نتيجه محبت پدرى بر تو غالب نمی شود و تو را از اجراى فرمان خدا باز نمی دارد. ابراهيم دست و پاى اسماعيل را با طناب بست و آماده قربان كردن اسماعيل عزيزش شد، روحيه عالى اسماعيل، پدر را در اجراى فرمان كمك می كرد، ابراهيم كارد را بر حلقوم اسماعيل می گذارد، و براى اين كه فرمان خدا سريع اجرا گردد، كارد را فشار می دهد، فشارى محكم، اما كارد نمی برد، ابراهيم ناراحت می شود از اين رو كه فرمان خدا به تأخير می افتد، با ناراحتى كارد را بر زمين می اندازد، كارد به اذن خدا به زبان می آيد و می گويد: خليل به من می گويد ببر، ولى جليل (خداى بزرگ) مرا از بريدن نهى می كند.(262)
ابراهيم از اسماعيل كمك می خواهد، به او می گويد فرزند! چه كنم؟
اسماعيل می گويد: سر كارد را (مانند نحر كردن شتر) در گودى حلقم فرو كن، ابراهيم می خواست پيشنهاد اسماعيل را عمل كند در همان لحظه نداى حق به گوش ابراهيم می رسد:
هان اى ابراهيم! قَد صَدَّقتَ الرُّؤيا؛ فرمان خدا را با عمل تصديق كردى
همراه اين ندا گوسفندى كه مدتها در صحراى علفزار بهشت چريده بود، نزد ابراهيم آورده شد، ابراهيم ندايى شنيد كه از اسماعيل دست بردار و به جاى او اين گوسفند را قربانى كن.(263)
خداوند تشنه خون نيست، نمی خواهد آدم بكشد، بلكه می خواهد آدم بسازد، ابراهيم و اسماعيل با اين همه ايثار و بندگى و ايستادگى در سختترين امتحانات الهى، قهرمانانه فاتح شدند.
قصه ابراهيم و اسماعيل، قصه كشتن و خونريزى نيست بلكه قصه ايثار و استقامت و فداكارى و تسليم حق بودن است، تا ابراهيميان تاريخ بدانند كه بايد اين چنين به سوى خدا رفت، از همه چيز بريد و سر به آستان الله نهاد.
چرا كه تا انسان اين چنين نفسكش و ابليس بر انداز و ايثارگر و مرد ميدان نباشد نمی تواند ابراهيم شود و به امامت برسد، و بر فرق فرقدان كمال تكيه زند و بر ملكوتيان فايق گردد، و خداوند بر او سلام كند، و در قرآن می فرمايد: سلام بر ابراهيم، ما اين چنين به نيكوكاران توجه داريم، ابراهيم از بندگان با ايمان ما بود.(264)
اين است معنى ايثار، قربانى، انتخاب بزرگ، فداكارى و استقامت و بالاخره همه چيز را براى خدا خواستن و در راه او فدا كردن.
خداوند در قرآن سوره صافات آيه 107 مىفرمايد:
وَ فَدَينَاهُ بِذِبحٍ عَظيمٍ؛
ما قربانى بزرگى فداى اسماعيل كرديم.
واژه عظيم شايد اشاره به اين است كه فداكارى ابراهيم آن قدر بزرگ است كه فداشده آن نيز بزرگ است، نه تنها همان گوسفند كه در آن لحظه نزد ابراهيم آورده شد قربانى شد، بلكه همه سال در مراسم حج، و در تمام دنيا، مسلمانان روز عيد قربان، ميليونها گوسفند يا حيوانات ديگر ذبح می كنند و به ياد ابراهيم قهرمان ايثار می افتند، و خاطره ابراهيم را تجديد می نمايند، به راستى عظيم است، و خداوند اين چنين به بندگان مخلص و فداكارش پاداش می دهد و نام بزرگ آنان را جاودانه در سينه زرين ابديت می نگارد و انسانهاى با ايمان تاريخ را بر آن می دارد كه در برابر ابراهيم اين چنين تواضع كنند و ياد و حماسه او را فراموشم ننمايند و سعى كنند كه در خط ابراهيم گام بردارند و ايثار و گذشت و ترور شيطان را از او و همسر و فرزندش بياموزند.
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#ترجمه
#روخوانی
#تجوید
#دائره_المعارف
@Targomeh
#انبیا
#حضرت_اسماعیل
ی نبی خدا با اون همه مأموریت الهی بازهم از #خانواده غافل نمیشه
قرآن میگه دائما خانوادشو به نماز و زکات دعوت میکرد
واسه همین چیزا خدا هم ازش راضی بود
وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا
(مریم 55)
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh