eitaa logo
غرب شناسی|استاد جواهری
318 دنبال‌کننده
43 عکس
4 ویدیو
5 فایل
▫️یک دوره مختصر غرب شناسی مقدماتی ▫️آشنایی با تاریخ تمدن غرب از یونان تا مدرنیته ▫️معرفی و بررسی مکاتب فکری و فلسفی ✍️نویسنده های کانال، طلاب شرکت کننده در کلاس هستند. ادمین: @smojtabaamin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹گزارش درس غرب شناسی 🔹استاد سید مجتبی امین جواهری 🔹جلسه سی و دوم 🔹تطبیقات جلسات، تفکر ماتریالیسم. ✍تنظیم از: حسن احمدی منش 🔰مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی شهید مطهری/جهان بینی توحیدی/ جلد٢/صفحه ٢٢ 🔸نمی‌شود، مفاهیم قبلی اسلام را متوجه نشد، و نظر جدید اسلامی داد! 🔸نسبت آزادی با معنا و عدالت در نظر ماتریالیسم، تقسیم مساوی همه چیز میان مردم، ولی ایده آلیسم برای روان نیز ارزش قائل است و طبق نظر آنها، کار درست و عادلانه، تقسیم به صورت مساوی نمی‌باشد. بلکه احتمال دارد، فردی بیش از مقدار معین شده بخواهد. از این رو درنظر آنها، آزادی در اینجا ورود می نماید و هرفردی، هر قدر خواست می‌تواند بهره مند شود. 🔸در نظر ماتریالیسم، روان اصالت ندارد، نه اینکه منکر، روان باشند، بلکه در میان ماتریالیسم ها، روانپزشک هم وجود دارد. ولی ایده آلیسم برای روان اصالت قائل است. 🔸طبق نظر ماتریالیسم، فرد دارای اصالت نمی‌باشد، و چیزی به نام (من) اصالت ندارد، بلکه (ما) و (اجتماع) دارای اصالت است. + همه چیز باید به اندازه نیاز و در چرخه منظم طبیعت باشد. چه در زمینه تولید و چه در زمینه مصرف. یعنی تولید مازاد نباید وجود داشته باشد و همچنین مصرف مازاد نیز نباید وجود داشته باشد. 🔸مارکس: بر نظریه تولید مازاد، نظام اخلاقی بار می‌کنه و تولید را کلید واژه، قرار داده است. بعنوان مثال: تولید مازاد، یکی از معایبی که بوجود می آورد، مشکل بی کاری است. 🔸در اینجا، برای حفظ حریم آزادی مردم، دولت (سوسیال دموکرات) بوجود می‌آید. 🔸نکته: ماتریالیسم، قائل به جبر تاریخ است. 🔸ماتریالیسم دارای دو جنبه است: جنبه فلسفی، دیالکتیک: تز، آنتی تز و... جنبه اجتماعی، دغدغه عدالت: برای حقوق انسان های فقیر است. برخلاف ایده آلیسم که دغدغه اش، آزادی می‌باشد. و این دغدغه به نفع انسان های ثروتمند است. 🔸نکته : (سوسیالیسم) امتداد (ماتریالیسم است) و (لیبرالیسم) امتداد (ایده آلیسم) می باشد. 🚦@Westernstudies
🔹گزارش درس غرب شناسی 🔹استاد سید مجتبی امین جواهری 🔹جلسه سی و سوم 🔹نظریه ایده آلیسم ✍تنظیم از: محمد مهدی عابدی در جلسات قبل ماتریالسیم را توضیح دادیم و اکنون به نظریه ایده آلیسم میرسیم: کتاب جهان بینی توحیدی، صفحه ۴۶: این نظریه تنها به روان و درون انسان و رابطه انسان با نفس خودش می اندیشد و آن را اصل و اساس می شمارد. این نظریه می گوید درست است که تعلق و اضافه مانع وحدت و موجب کثرت است، عامل تفرقه و متلاشی شدن جمع است، فرد را به تفرقه روانی و جامعه را به تجزیه گروهی می کشاند، اما همواره«مضاف الیه» سبب تفرقه و تجزیه«مضاف» است نه«مضاف» سبب تفرقه و تجزیه«مضاف الیه». «مضاف» به دست«مضاف الیه» قطعه قطعه می شود، نه«مضاف الیه» به دست«مضاف». یعنی تعلق درونی انسان به اموال باید از بین برود نه اینکه مالکیتِ اموال از بین برود، یعنی باید روی انسان کار کنیم تا اگر صاحب ماشین شد، مغرور نشود و خودش را از بقیه جدا نبیند، نگوید ماشینِ من، مالِ من و... چون ما ناگریز از تفاوت ها هستیم و تفاوت طبیعی است، زیرا همواره برخی بیشتر از دیگران دارند. ایده آلیسم به عرفان نزدیک است، چون معتقد است انسان باید از تعلقات جدا شود، برای همین است که ایده آلیست ها می گویند دولت نباید نرخ تعیین کند، یعنی خود مردم و بازار و بخص خصوصی است که باید نرخ اجناس را تعیین کند، قیمت ها باید توسط خود مردم تعیین شود. حالا سوال می شود که طبق حرف شما فساد زیادی شکل میگیرد و بسیاری هم فقیر می شوند، چون همه نمی‌توانند به مال دنیا تعلق نداشته باشند. اینجاست که ایده آلیسم بحث خیریه ها را مطرح می کند. یعنی خیریه از مفاهیم ایده آلیسم است. (در حالی که خود خیریه ها نیز فساد بسیاری دارند، چون خیریه ها از مالیات معاف هستند و همین سبب بسیاری از پولشویی ها و فساد می شود). بنابراین طبق نظریه ایده آلیسم، باید فرهنگ سازی کنیم تا مردم به مال و اموال وابسته نباشند و اگر هم عده ای وابستگی پیدا کردند، به فقرایی که به خاطر این فساد آسیب دیده‌اند، بواسطه ی خیریه ها کمک کنیم. برای همین توسعه نیازمند رفاه است، چراکه هر کس برای اینکه بیشتر سود کند، تمام توان خود را می گذارد و از همه ی ظرفیت هایش استفاده می کنند. این برای مردم عادی نیز رفاه می آورد و موجب سود و منفعت آنها می شود. اضافه و تعلق اشیاء(مال، زن، پست و مقام و.‌.‌.) به انسان، سبب قطعه قطعه شدن روان . تجزیه جامعه انسان نیست، بلکه اضافه و تعلق درونی و قلبی انسان به اشیاء، سبب تفرقه ها و تجزیه ها و بیگانگی های انسان است. «مالکیتِ» انسان، او را از خودش و جامعه اش جدا نکرده، بلکه«مملوکیتِ» انسان، او را از خودش و جامعه اش جدا ساخته است. برای همین ایده آلیست ها با روانشناسی قرابت زیادی دارند و ماتریالیست ها با جامعه شناسی. زیرا در نظر یک ایده آلیسم، باید با درون انسان کار کرد و او را طوری تربیت نمود که تعلقاتش سبب تفرقه نشود. اگر درون درست شد، وقت آن می رسد که بیرون آزاد گذاشته شود تا انسان هر انتخابی که خواست بکند. آنچه «من» را از نظر اخلاقی و از نظر اجتماعی تجزیه می کند، «مالِ من»، «زنِ من»، «پست و مقامِ من» نیست، بلکه «منِ مال»و «منِ زن»و «منِ پست و مقام»است. برای اینکه «من» تبدیل به«ما» بشود، قطع تعلق اشیاء به انسان ضرورت ندارد؛ تعلق انسان به اشیاء باید بریده شود. انسان را از قید اشیاء رها سازید تا به واقعیت انسانی اش بازگردد، نه اشیاء را از قید انسان. به انسان آزادی معنوی بدهید، از آزاد کردن و رها ساختن اشیاء چه اثری ساخته است؟! به شخص، رهایی و آزادی و اشتراکیت و وحدت بدهید نه به«شیء». عامل توحید اخلاقی و اجتماعی انسان از نوع عوامل آموزشی و پرورشی مخصوصا آموزش و پرورش معنوی است، نه از نوع عوامل اقتصادی. تکامل درونی انسان عامل توحید اوستنه کاستی برونی. برای یگانگی انسان باید به «معنی» داد و نه اینکه از او «ماده» را گرفت. یعنی به انسان معنی بده، چون انسان ها با معنا زنده هستند و مادیات ارزشی ندارند. مشکل پوچ گراها و اگزیستانزیالیزت ها هم همین است، چون معتقد هستند زندگی معنا ندارد، یعنی عالم به خودی خود معنایی ندارد، بلکه این ما هستیم که باید به زندگی معنا یا هدف بدهیم. انسان، اول حیوان است، دوم انسان؛ حیوان بالطبع است و انسانِ بالاکتساب. انسان در پرتو ایمان و تحت تاثیر عوامل صحیح آموزشی و پرورشی، انسانیت خویش را که بالقوه و بالفطره دارد، باز می یابد. مادام که انسان تحت عوامل موثرِ معنوی، معنویت خویش را باز نیافته و به صورت انسان درنیامده، همان حیوان بالطبع است، امکان یگانگی روح ها و جان ها. در کار نیست. 🚦@Westernstudies
🔷️گزارش درس غرب شناسی 🔷️جلسه سی و چهارم 🔷️استاد سید مجتبی امین جواهری 🔷️مرور تاریخ ✍️محمدمحسن دهنوی توضیح آینده بحث: بحث تاریخی داشتیم در مورد بحث غرب نه شرق البته ژاپن استثناست از آن بحث می‌کنیم. آخرین تاریخ امپراتوری بیزانس بود که با قیام عثمانی فرو ریخت پایتخت بیزانس (کنستانتین استانبول و قسطنطنیه) بود. مرور تاریخ: فروپاشی بیزانس توسط عثمانی از شامات تا مصر مدیترانه یونان و تا هم مرز شدن با ایران پیش رفت. امپراطوری عثمانی دچار فروپاشی می‌شود پس از همپیمانی با آلمان در جنگ جهانی اول پس از جنگ جهانی کشورهای بازنده جنگ محدود شدند و هسته‌های فاشیستی درون آنجا شکل گرفت. همراهی مردم آلمان با هیتلری که ناسیونال سوسیالیست بود رخ داد. پس از پایان جنگ جهانی روسیه تزاری از بین می‌رود، سپس شوروی قدرت را به دست می‌گیرد. جایی که پادشاهی‌ها تبدیل می‌شوند به جمهوری بسیار وابسته به (لیبرال) است. ریشه اتحادیه اروپا در برلین ریشه دارد که برلین غربی توسط فرانسه و انگلیس اداره می‌شد سپس اتحادیه‌ای شکل گرفت پس از ساخت دیوار برلین بلوک شرق و غرب تشدید شد؛ سپس دوران جنگ سرد به وجود آمده بین آمریکا و شوروی نمایان شد. کتاب ثروت و ملل آدام اسمیت آدم اسمیت درباره مزیت ملی صحبت می‌کند می‌گوید: در کالایی که بهترین هستی آن را تولید کن تا روابط بین‌الملل به وجود آید. این تعریفی از استعمار نو می‌باشد در قرن ۱۸ و ۱۹ بحث مزیت‌های آدام اسمیت پیش آمد و پیشرفت کرد. دیپلماسی یعنی: بازار یابی بین‌المللی اساس دیپلماسی هر کشوری مزیت بالاتری داشت قدرتمندترین است. ایده‌های اقتصادی آدام اسمیت مانند: دست نامرئی برای توسعه کشور نباید به مردم بگویید منافع فردی را کنار بگذارند تا جامعه را بسازند باید هرکس دنبال سود فردی خودش برود سپس منافع فردی افرادی که در کشورند کشور را پیشرفت می‌دهد به شرط حفظ رقابت، که اسلوب رقابت توسط دولت حفظ می‌شود. حفظ رقابت سالم توسط دولت می‌باشد مثل بورس آمریکا که شفاف شفاف است. بازار رقابت میدان اصلی است ناموس اقتصاد مدرن رقابت است. مارکس توضیحی راجع به فلسفه تاریخ گذشته می‌دهد            (اقتصاد موتور محرک تاریخ است) 🚦@Westernstudies
🔹️ درس غرب شناسی 🔹️استاد سید مجتبی امین جواهری 🔹️جلسه سی وپنجم 🔹️مقدمه و معرفی جلد ۳ کتاب فلسفه تاریخ ✍امیر مهدی هیزجی ◾نکته: استاد: استاد در ابتدا با پرسشی از بچه‌ها فرمود که مثلاً شما از وهابی‌ها یا سلفی‌ها چه می‌دانید مثلاً در پاسخ خواهید گفت که از جریان‌های اهل سنت حساب می‌شوند و از افراد افراطی مسلمان هستند و در عربستان هم سکونت دارند و یک حس خشن نسبت‌به آن‌ها دارید باید در بهائیت هم همین را در نظر داشته باشید چون انگلیسی‌ها وهابیت را در اهل تسنن و بهائیت را در شیعه درست کردند و وهابیت در عربستان پذیرفته شد و با آل سعود یکی شدند و الان بر عربستان حاکم هستند و در ایران هم قدرت بهائی ها زیاد بود و وزرا و خیلی از افراد قبل‌از انقلاب بهائی بودن و حتی مثلاً دانشگاه را هم بهائی‌ها تأسیس کردند. و در ایران آمدند و از مهدویت شیعه استفاده کردند و ابتدا خود را پیروان امام زمان و سپس خود امام زمان و سپس خدا معرفی کردند و اگر بدانید معبد رئیس این بهائی‌ها هم در اسرائیل است . ولی در ایران بهائیت پذیرفته نیست و دین ضد انسانی شمرده می‌شود مثلاً یک شخص بهائی در ایران حق تحصیل ندارند چراکه در ایران بهائیت جزء اقلیت‌های دینی شمرده نمی‌شود و مثلاً احمد الحسن هم الان این‌گونه است. ولی هدف از بیانات ما این بود که بگوییم که الان که مثلاً شما نمی‌توانید افکار غربی‌ها را درک کنید و مثلاً آراءشان را تطبیق بدهید به‌خاطر ندانستن تاریخ و شخصیت‌های آن‌ها است. و الان قصد داریم که یک مقدار از فلسفه‌ی تاریخ و مبانی تاریخی غرب را به شما بگوییم و اگر می‌توانید جلد سوم کتاب فلسفه تاریخ شهید مطهری را تهیه کنید. ◾معرفی کتاب : می‌توان گفت که در متفکرین اسلامی کسی از مسئله فلسفه تاریخ بحث نکرده‌است و مثلاً اگر شما بخواهید تصور خود را از تاریخ بگویید مثلاً می‌گویید ابتدا قرون باستان بود سپس میلاد مسیح و سپس قرون وسطی و سپس عصر روشنگری و در آخر عصر مدرن. ولی فلسفه تاریخ چیزی است که تاریخ را می‌سازد. خود تاریخ یک امر انتزاعی است و تصور است و از تاریخ فقط حوادث آن در ذهن ما هست و فقط هم حوادث تأثیرگذار است که در ذهن ما هست ولی این‌که چه چیزی در تاریخ اثر داشته و چه چیزی تاریخ را می‌سازد و نظریه تکامل تاریخ چیست این برعهده‌ی فلسفه‌ی تاریخ است. عده‌ای می‌گویند که تاریخ را حکومت‌ها می‌سازند مثلاً ما اگر کتاب‌های مدرسه خود را مشاهده کرده باشیم از این مبنا در آن‌ها استفاده‌شده است . ولی ایده‌های دیگری هم در میان است و یکی از کسانی که ایده دارد و ایده آن‌هم مهم است شخصی به‌نام مارکس است که با روش دیالکتیکی که توضیح می‌دهد راجع‌به تکامل تاریخ می‌گوید: زندگی ما را اقتصاد می‌سازد و تاریخ را هم اقتصاد می‌سازد که سیر آن این‌گونه است که ابتدا یک تولید مازادی صورت می‌گیرد سپس به وسیله این تولید مازاد طبقات اجتماعی صورت می‌گیرد و اصل این تولید هم با ابزار تولید شکل می‌گیرد پس درنتیجه ابزار تاریخ را می‌سازد چون ابزار اقتصاد درست می‌کند اقتصاد هم طبقه اجتماعی درست می‌کند و به وسیله ایجاد طبقه تضاد شکل می‌گیرد در جامعه و در اثر همین تضادها و تز و آنتی‌تز ها است که تاریخ شکل می‌گیرد. ◾نکته: این طبقات اجتماعی که شکل می‌گیرد اکثریت این جامعه قشر متوسط و خاکستری هستند و این‌ها هستند که موتور متحرک جامعه هستند و بعد خواهیم گفت که قشر سومی هم شکل می‌گیرد به‌نام بورژوا که این‌ها کالاها را از دست ثروتمند ها میگیرند و در جامعه پخش می‌کنند و نوعی واسطه محسوب می‌شوند و به‌شدت تابع منافع و ثروت خود هستند و کم‌کم بورژواها فرهنگ‌ساز جامعه می‌شوند و کم‌کم چیزی به‌نام ارزش دیگر در جامعه وجود ندارد و فقط منافع اقتصادی است که آن‌ها در نظر می‌گیرند و این خودش نوعی نگاه لیبرال است. 🚦@Westernstudies
🔹️🔹️ادامه گزارش جلسه ۳۵ ◾ادامه بحث: مسئله این است که ابزار سبک زندگی را تغییر می‌دهد و خودش می‌شود علت تغییر و وقتی سبک زندگی عوض شود تضادها ایجاد می‌شوند و تاریخ را ابزارها می‌سازند و این ایده مارکس است. ولی شهید مطهری می‌گوید ابزار تولید نتیجه تکامل است نه علت تکامل و ساخته‌ی تاریخ است نه تاریخ ساز و اگر این ایده را کسی قبول نکند می‌تواند به سیاست‌های سی چهل‌ساله رهبری انتقاد کند مثلاً بگوید این‌همه تأکید رهبری بر مسئله تولید چیست؟ آیا می‌دانید اگر ابزار بیاید فرهنگ خود را هم می‌آورد و سبک زندگی غربی در کشور ما شکل می‌گیرد؟. و اگر شما بخواهید پاسخ این سوال را بدهید باید قرائت رهبری را درباره تکامل تاریخ بدانید و ایده جمهوری اسلامی را راجع‌به مصرف‌گرایی بدانید چراکه اخلاق اسلامی ما می‌گوید باید زهد داشته باشیم و ساده‌زیستی داشته باشیم ولی رهبر جامعه‌ تأکید دارد به تولید بیشتر کالاها و کیفیت بالای همان کالاها ! اگر قرار است که مردم ما زهد داشته باشند پس دیگر ما چرا باید کالای باکیفیت تولید کنیم؟ چون این ابزار هست که سبک زندگی را عوض خواهد کرد. و ما در جلد ۳ فلسفه تاریخ شهید مطهری نظریه تکامل تاریخ و مسئله نظام سرمایه‌داری را می‌خوانیم و سپس در جلد ۴ نظر اسلام را دراین‌باره توضیح خواهیم داد‌. 🚦@Westernstudies
درس غرب شناسی 🔹استاد سیدمجتبی امین جواهری 🔹جلسه سی و ششم 🔹معرفی کتاب فلسفه تاریخ_آنارشیسم ✍ تنظیم از: امین حسین مهدیان 🔵درجلسات قبل مطالبی درمورد چپ ها و راست ها که بعد از هگل به وجود آمده اند بیان کردیم و یک کتاب معرفی کردیم به نام فلسفه ی تاریخ نوشته ی استاد مطهری 🔸در ادامه کلاس اشاره شد به رمان دنیای سوفی که داستان دختربچه ایست که به بهانه این داستان یک دور فلسفه غرب در این رمان مطرح میشود. 🔸 کتاب دیگری هم معرفی شد به نام 93 که اخرین کتاب ویکتور هوگو است(نویسنده فرانسوی مسیحی بوده اما به کلیسا انتقاد داشته) این کتاب داستان سال1793 فرانسه است که انقلاب فرانسه به پیروزی میرسد و در آن زمان برای اولین بار بشر به دموکراسی میرسد اما کم کم در ضمن این داستان این سیستم را نقد میکند. این کتاب داستان یک شاهزاده است که از ابتدای انقلاب به مردم میپیوندد و برعلیه پادشاهان و کلیساها اقداماتی انجام میدهد. معلمین شاهزاده ها در دوره رشد اموزشی شان کشیش ها بودند. درجریان حمله به یک کلیسا کشیشی دستگیر میشود که معلم همین شاهزاده بوده است و چالش هایی که در ادامه برای او به وجود می اید داستان را جلو میبرد 🔸کتاب دیگری که معرفی شد قلعه ی حیوانات نوشته ی جورج اورول که کتاب ضد کمونیسمی است برای رد انقلاب. 🔸همچنین کتاب جنگ و صلح تولستوی هم معرفی شد اما بحث کامل فرهنگ غرب و هالیوود به جلسات بعدی حواله داده شد 🔵توضیح کتاب فلسفه ی تاریخ: ما در جلسات قبل مقدماتی را مطرح کردیم: 1⃣اینکه ما تاریخ را چه چیزی میدانیم و معنای تاریخ چیست 2⃣اینکه چه چیزی تاریخ را میسازد ♦️همچنین نظریه مارکس درمورد تکامل تاریخ مطرح شد که قائل بود ابزار تولید تاریخ را میسازند و باعث تغییر ساختار اجتماعی در هر برهه ای از تاریخ میشوند که شهید مطهری این نظریه را دراین کتاب نقل و سپس رد میکنند به این بیان که نظریه فطرت در مقابل این نظریه مارکس است و معتقدند که ابزار تولید معلول تکامل انسان هستند و نه علت آن 🔵نکته ای درمورد آنارشیسم ها: در جلسات قبل گفتیم که سوسیالیسم ها قائل به دخالت حداکثری دولت بودند اما لیبرال ها معنای دیگری برای دولت بیان میکنند. توضیح آنکه در زبان لاتین مفهومی داریم به اسم آرشه یا آرخه که دو معنا دارد: 1⃣یکی معنای ریشه هستی و مادة المواد در هستی 2⃣دیگری به معنای نظم و این نظم اگر بخواهد منفی شود میشود آنارشه و اگر بخواهد تبدیل به یک مکتب شود میشود آنارشیسم. این اصطلاح به افرادی گفته میشود که مخالف نظم اجتماعی هستند. سوسیالیسم ها متهم به آنارشیسم بودن هستند. آنها معتقدند دولتی که آدام اسمیت و لیبرال ها معنا میکنند یک نهادی است برای حفاظت از سرمایه ی طبقه ی ثروتمند و این معنا برای دولت را قبول ندارند.این موضوع یکی از اختلافات مارکس با ادام اسمیت است. همچنین سوسیالیسم ها قائلند که اگر مفهوم مالکیت به وجود نمی امد اصلا نیازی به دولت نبود. 🔰 اما سوال اینجاست که حالا که مالکیت به وجود آمده باید چکار کرد؟ ♦️ در این زمینه لنین قائل به پرولِتاریا است به معنای دیکتاتوری طبقه کارگر ها. لنین میگوید چنین دیکتاتوریی بهتر است از آن دولتی که لیبرال ها معنا میکنند. اما بعد ها خود سوسیالیسم ها هم این مفهوم را رد میکنند و سوسیالیسم تعدیل شده مشکلی با مفهوم دولت ندارد. 🔵توضیح کوتاه از نظریه تکامل تاریخ مارکس: درواقع چون مادی گراها همه چیز را ماده میدانند قائلند که این ماده است که اخلاق میسازد و باعث رشد میشود پس تمام پیشرفت ها و تکامل انسان را به مادت برمیگردانند برخلاف ایده آلیسم ها که معتقدند معنا باعث این امور میشود و نه ماده 🚦@Westernstudies
🔹گزارش درس غرب شناسی 🔹استاد سیدمجتبی امین جواهری 🔹جلسه سی و هفتم 🔹موضوع: انتقال از دوره بردگی به فئودالیسم سید محمد موسوی 🔸در ابتدا استاد مطالبی درباره تقسیمات موجود در کتاب فلسفه تاریخ ارائه فرمودند( دوره زندگی اشتراکی، دوره برده داری، دوره فئودالیسم و دوره پیدایش دولت ها) و مطالبی پیرامون اینکه چرا از این دوره ها بحث میکنیم سپس به ارائه متن شهید مطهری در کتاب فلسفه تاریخ از صفحه ۲۳۸ پرداختند . (انتقال از دوره بردگی به دوره فئودالیسم) بحث چنین فرض شده است که در دوره بعد از دوره اشتراکیت که برای اولین بار مالکیت خصوصی بر منابع تولید پیدا شده است و مشَخِّص نظامی که به وجود آمده رابطه بردگی و برده داری بوده است که برده دار هم چنان که مالک مطلق منابع تولید بوده است؛ (البته در آن وقت منبع اساسی زمین بوده است) مالک مطلق برده ها هم بوده است یعنی آن برده ها برای او شی بوده اند نه شخص به این معنا که حق یک طرفی بوده انسان در حکم شی بوده که احتیاج به مالک پیدا میکرده و اینکه مالک حتی حق کشتن آن ها را هم داشته است همانطور که انسان درباره ثروت خود مالک مطلق است و به اصطلاح عوامانه معروف اگر دلم بخواهد این ها را تبدیل به یک گلوله میکنم و میزنم به دیوار چون اختیار مطلق دارم؛آن ها هم نسبت به این برده ها اختیار داشتند. ( اگر چه ما در اسلام درباره ثروت خود نیز چنین اختیاری نداریم و اسراف جایز نیست) منشا اصلی بردگی، جنگ ها بوده است و در ابتدا در کنار این برده ها که اول به روسای قبائل تعلق داشته است افراد دهقانی هم وجود داشتند که به طور آزاد و خصوصی مالک قسمتی از زمین ها بوده اند، این دهقانان که مالک این زمین ها بودند در مرور زمان آرام آرام یا خودشان به یک قدرت تبدیل شدند یا اینکه به یک برده تبدیل شدند و دیگر یک شخص آزاد به شکل خصوصی که مقداری زمین داشت نبود، این ها تدریجا در اثر احتیاجاتی که پیدا کردند قرض میکنند و مقروض میشوند و مجبور میشوند هر چه دارند به همان برده داران بدهند و تدریجا فرزندان خود را هم به آنها میدهند و در نهایت خودشان هم به صورت برده در می آیند و این دوره ای است که مشَخِّص اصلی آن این خصوصیت است 🔸خاصیت نظام بردگی این است که برده چون خودش مالک چیزی نیست، قهراً دل گرمی به کار کردن ندارد و بنابر این محصول کارش زیاد نیست و اگر جامعه به حدی برسد که به کار بیشتر نیاز داشته باشد و همان ارباب خود را به درآمد بیشتری نیازمند ببیند گاهی برای او ایجاب میکرده و یک مقدار به این برده ها آزادی میدهد برای اینکه میزان کارش و بر محصول و کارکرد او افزوده شود. برده ها وقتی کار میکردند عمدتاً برایشان خیلی مهم نبوده که کار تمیز انجام شود یا نه و بی تفاوت بودند، محصول زیاد باشد یا نباشد چون پول اصلا در جیب این ها نمیرفت؛ در دوره فئودالیسم برده داران دیدند که اگر بخواهند محصول بیشتری داشته باشند باید این برده ها را مالک و شریک قسمتی از تولید بکنند به این صورت که مثلا به آن ها بگویند ۵ درصد از درآمد سالیانه برای شما باشد چون وقتی مالک و شریک شدند هر چه قدر تولید بیشتر شد، درصد آن ها هم بیشتر میشود و در این صورت در نهایت فئودالیسم باز هم به نفع ارباب بود. 🔸درادامه استاد مطالبی از شهید را فرمودند که ایشان در رابطه با اینکه مارکسیست ها در انتقال برده داری به فئودالیسم توجیه خوبی برای ابزار تولید ندارد چنین میفرمایند: البته اینجا اصولی که این ها میگویند من نتوانستم چیزی بدست آورم و خیال هم نمیکنم چیزی باشد که این ها از لحاظ تکامل ابزار تولید قضیه را چطور توجیه کنند اگر ما تنها از این نظر بگوییم که روز به روز بر عده بردگان افزوده میشد و همینطور که طبع بشر هست روز به روز بر فشار برده داران هم افزوده میشد؛ چون بر حرص اینها افزوده میشد، روز به روز بیشتر میخواستند ول خرجی کنند و بیشتر میخواستند که یک کاری کنند و بیشتر بر برده ها فشار می‌آوردند و این بود تدریجا برده ها را با یکدیگر متفق و متحد کرد و بعد از طرف برده ها قیام هایی علیه این ها صورت گرفت که برده ها حق خودشان را به زور گرفتند؛ اگر اینجور توجیه کنیم، البته معقولی هم میتواند باشد ولی قضیه صرفاً جنبه روانی پیدا میکند نه اینکه جنبه ماتریالیسم تاریخی داشته باشد میشود ایده آلیسمی و در واقع با ابزار این بحث را توجیه نمیکنند بلکه با معنا دارند توجیه میکنند. 🚦@Westernstudies
🔹 درس غرب شناسی 🔹استاد سید مجتبی امین جواهری 🔹جلسه سی و هشتم 🔹دوره فئودالیسم و ویژگی‌های این دوره ✍محمدرضا زارع توضیحاتی در مورد دوره برده داری داده شد و ما در این جلسه سعی بر این داریم که دوره بعد از برده‌داری یعنی دوره فئودالیسم را توضیح دهیم. ما باید غرب شناسی را از چند جهت معرفی کنیم: ۱) فکریو فلسفی ۲) اجتماعی و جامعه ،تمدنی واقتصادی 🔸توضیح: در دوران برده داری در مورد تمدن آنها باید گفت که اول به صورت قبیله‌ای زندگی می‌کردند پس از آن تبدیل به ملوک الطوایف شدند و سپس تبدیل به شهر و سپس کشور و حکومت مستقل شدند. ۳) ساختار سیاسی و حکمرانی و بین المللی در تاریخ 🔸توضیحی در مورد تمدن و هویت شخصی هر فرد در جامعه فئودالیسم: نام دیگر فئودالیسم سرواجی است، در این دوره فرد کشاورز در زمین خودش مشغول به‌کار می‌شد ولی این محصولات را به ارباب ها میدادندو آن‌ها را می‌فروخت و این دوره از جهتی شبیه دوره برده‌داری است چون کشاورز و برده هیچکدام تام‌الاختیار نمی‌باشند و هر دو مالک و اربابانی دارند. 🔸شهید مطهری در کتاب فلسفه و تاریخ جلد ۳ صفحه ۲۴۲ می‌گویند: اولین ویژگی دوره فئودالیسم این است که اربابان در دوره برده‌داری مالک برده‌ها بوده‌اند یعنی می‌توانستند آن‌ها را وادار به هر کاری بکنند و حتی می‌توانستند آن‌ها را به قتل برسانند ولی در فئودالیسم ارباب های کشاورزان تام الاختیار نسبت به کشاورزان نیستند بلکه فقط کشاورزان برا آنها کار میکنند. دومین ویژگی ملوک‌الطوایف بودن است: به این صورت که در یک منطقه چند قبیله وجود داشته است که که برای این قبایل یک رئیس وجود دارد و در دوران فئودالیسم که طوایف تبدیل به روستا شدند برای هر کدام از روستاها کدخدایی وجود داشت که امور روستا را در دست داشت سپس روستاها تبدیل به شهرها و کشورها شدند و و کدخداها جای خود را به سلطان ها و حکام داده‌اند. 🟠دوره بروجوازی(دلال ها) زمانی‌که محصول های کشاورزان بدست می‌آمد کشاورزان ناچار بودند که این محصولات را به ارباب‌های خود دهند و اربابان نیاز داشتند این محصولات را یک فردی به فروش برسانند بنابراین اربابان تصمیم گرفتند افرادی را برای این مسئولیت قرار دهند، بعد از این‌که افراد دلال این مسولیت را به دست گرفتند، محصول های اربابان را می‌گرفتند و به روستاهای دیگر می‌رفتند و آن‌ها را می‌فروختند و محصولاتی که در آن روستا بود را به روستای قبلی به فروش می‌رساندند، به‌همین ترتیب شد که دلال‌ها افراد دنیادیده و اهل تجارت شدند و کم‌کم دسته سوم به‌نام دسته دلال‌ها درست شد و شکل گرفت. و دلال‌ها محصولات را از اربابان می می‌خریدند و کم‌کم دلال‌ها خود صاحب درآمد شده‌اند و به‌همین گونه رقابت بین ارباب‌ها و دلال‌ها رخداد که اگر ارباب محصولات خود را زیر قیمت نمی‌فروختند به سراغ ارباب‌های دیگر می‌رفتند. در همین زمان شورشی بین رعیت‌ها و اربابان رخ داد که دلال‌ها آن را پایه‌گذاری کردند. و سپس ارباب‌ها از بین رفتند و دلال‌ها به فکر تضمین مال کشاورزان افتادند و کم‌کم مقدمه دولت‌سازی پیشامد و در همین زمان ماکیاولیسم رخ داد، بنابراین مردم به سمت دلال‌ها روی آوردند و ثروت‌هایشان را نزد دلال‌ها سپردند و کشاورزان از زیر بار کشاورزی آزاد شدند و مالک زمین خود شدند بنابراین دلال‌ها به‌جای این‌که تعداد کمی ارباب پول‌دار داشته باشد حالا چند برابرکشاورز ساده‌لوح داردو راحت تر میتوانند به درآمد بیشتری برسند. دوران فئودالیسم مخصوص مغرب زمین بوده و در مشرق زمین هستند نفوذی وجود نداشته است. این از توضیحات دوران فئودالیسم بود، بعد از این دوره پیدایش دولت‌ها شکل می‌گیرد که در جلسه بعد به آن اشاره می‌شود. 🚦@Westernstudies
جلسه سی و نهم غرب شناسی.mp3
31.64M
شکل گیری بانک ها و توضیحاتی پیرامون مسائل اقتصادی 🚦@Westernstudies
🔹 درس غرب شناسی 🔹استاد سید مجتبی امین جواهری 🔹جلسه سی و نهم 🔹 شکل گیری بانک ها و توضیحاتی پیرامون مسائل اقتصادی ✍ محمد مهدی عابدی یک اسکناس، به‌خودی‌ خود ارزشی ندارد، بلکه پشتوانه است که به آن ارزش می‌دهد، یعنی قدرت خرید آن اسکناس، در واقع حجم نقدینگی نشان از مقدار معینی از سرمایه مثل طلا دارد، یعنی به‌عنوان مثال اگر کشوری پنجاه تن طلا داشته باشد، میزان اسکناس و پولی که نزد مردم است هم به‌ اندازه‌ی پنجاه تن طلا می‌شود. حالا اگر دولت، بدون نظر به این سرمایه و بدون پشتوانه پول چاپ کند، به هر یک از این اسکناس‌ها میزان کمتری از طلا اختصاص خواهد گرفت، بنابراین ارزش پول کم‌تر خواهد شد، چون حجم پول‌ها از اندازه واقعی خود نسبت‌ به طلا بیشتر شده است، بنابراین اگر دیروز می‌شد با صد هزار تومان جنسی را خریداری کرد، امروز همان جنس را باید با دویست هزار تومان خریداری کرد. از چاپ پول نمی‌توان برای مهار تورم استفاده کرد، بلکه صرفاً می‌توان از آن برای مهار رکود استفاده کرد. پشتوانه پول کشورها می‌تواند میزان تولید ناخالص ملی هم باشد، یعنی شما با تولید و ارائه خدمات، خلق پول می‌کنید. مثل این‌که دولت نفت استخراج کند، هر بشکه نفت حجمی از اعتبار دارد، بنابراین می‌توان به‌جای این اعتبار، پول چاپ کرد. دولت به‌جای این‌که این کار را انجام بدهد، خودِ نفت را می‌فروشد و از آن، ارزآوری می‌کند. بنابراین نفت هم پشتوانه برای پول شد. از طرفی تولید هم پشتوانه است. مثل این‌که کشوری تسلیحات تولید کند و به دیگر کشورها بفروشد و با این کار ارزآوری کرده و ارزش پول خود را بیشتر کند. اما مراودات بین کشورها و انسان‌ها، از همان اول به این شیوه و با اسکناس یا اعتبار نبوده است. بلکه انسان‌ها در ابتدا برای برطرف کردن نیازهای خود، کالا تبادل می‌کردند، یعنی کالاهای خود را در عوض کالای دیگران، مبادله می‌کردند. کم‌کم مردم به این روی آوردند که شیء باارزشی زیاد را، به‌عنوان وجه برای تبادلات خود استفاده کنند، چون خیلی وقت‌ها، اشخاص اجناسی را می‌خواستند ولی مایل نبودند اجناس دیگران را بگیرند، و بالعکس. به مرور زمان، این شیءِ باارزش تبدیل شد به همان طلا و نقره. بعدها جای این‌که مردم به همدیگر طلا و نقره بدهند، از سکه‌ها و ضرب سکه استفاده کردند، هم به‌خاطر اطمینان خاطر از واقعی بودن طلا یا نقره، و هم برای تبلیغ و نشان‌دادن فرهنگ و تمدن کشورها. این سکه‌ها ثروت مردم بودند. در مرحله بعد، مردم سکه هایشان را به‌خاطر عدم امنیت و به‌خاطر حجم بالای سکه‌ها و سختی نگه‌داری و حمل کردن، نزد بزرگی از مردم، که معتبر و امانت‌دار و دارای زیردستان زیادی بود می‌بردند تا از ثروت خود محافظت کنند، بعد از گذشت مدتی، به‌خاطر کثرت مراجعات به این اشخاص، این افراد ثروت مردم را می‌گرفتند و رسیدی به آن‌ها می‌دادند که میزان امانتی فرد را نشان می‌داد، مردم هم می‌رفتند و با این کاغذها از دیگران خرید می‌کردند و به فروشنده می‌گفتند برود و جای پول، از امانت دار طلا بگیرد. به‌مرور زمان فروشنده‌ها نیز به‌جای این‌که رسید و امضاء از طرف مشتریِ خود برای امانت‌دار ببرند تا طلا بگیرند، به استفاده از کاغذها روی آوردند و آن‌ها هم از کاغذها برای خرید استفاده کردند، بعداً چون میزان این مراجعات به امانت‌دار خیلی زیاد شده بود و استفاده از کاغذها هم رواج پیدا کرده بود، خود امانت‌دار شروع کرد به چاپ این کاغذها و دادن آن‌ها به صاحبان طلا، برای همین چیزی به اسم پول اعتباری شکل گرفت. پس‌از مدتی، خود امانت‌دار گفت، طلاها نزد من بماند و شماها از کاغذها برای خریدوفروش استفاده کنید. هر وقت هم که خواستید، بیایید طلاها را از من خریداری کنید. به‌مرور زمان هم بانک‌ها شکل‌گرفتند، برای این است که برای بانک‌ها اعتبار مهم است. در کشوری مثل ایران، بانک‌ها را دولت ایجاد می‌کند. ولی در کشوری مثل آمریکا، سرمایه‌دارها هستند که بانک را ایجاد می‌کنند و برای همه بانک‌ها هم یک بانک مرکزی تشکیل می‌دهند. مشتری بانک مرکزی، خود بانک‌ها هستند، یعنی تمام بانک‌های عادی در بانک مرکزی حساب دارند. برای همین است که به‌عنوان مثال، می‌توان از خودپردازِ بانک تجارت، با کارت بانک ملی، از حساب بانک ملی پول برداشت کرد، چون بانک‌ها به وسیله شبکه ی بانک مرکزی باهم در ارتباط هستند که مجموعه شتاب را تشکیل می‌دهد. بنابراین شما از بانک تجارت پول برنمی‌دارید، بلکه خودپرداز بانک تجارت، صرفاً سخت‌افزار بانکی خود را در اختیار شما قرار می‌دهد. سوال: چرا نقدینگی موجب تورم می‌شود؟ 🚦@Westernstudies
🔹🔹ادامه جلسه ۳۹ علت تورم این است که وقتی کاغذهای پول بین مردم زیاد باشد، هر کس هر چیزی را که بخواهد می‌تواند تهیه کند. بنابراین اگر من جنسی داشته باشم و تعداد افراد متقاضی زیاد باشد، من که فروشنده هستم قیمت را تا جایی بالا می‌برم که هم خریداری باقی بماند و هم من نهایت سود را ببرم، چون وقتی تقاضا زیاد باشد ارزش پول کم‌تر می‌شود. همان‌طورکه قاعده «دست نامرئیِ» آدام اسمیت هم، همین روند را تأیید می‌کند، یعنی میزان عرضه و تقاضا، قیمت را مشخص می‌کند. سؤال: اگر میزان نقدینگی موجب تورم می‌شود، چرا کشور آمریکا درگیر تورم نمی‌شود؟ آمریکا در مرحله اول، نیروهای نظامی‌اش را در سراسر جهان پخش می‌کند. در مرحله دوم حکومت هایی که تحت استعمارش بودند را تصرف کرده و آدم‌های خودش را در رأس حکومت‌های آن‌ها قرار می‌دهد. در مرحله سوم، نهادهایی جهانی برای محافظت از منافع خودش تشکیل می‌دهد، مانند اف ای تی اف که حتی عضوی از سازمان ملل هم نیست. در مرحله‌ی چهارم، دلار را به ارز جهانی تبدیل می‌کند، یعنی دلار را حاکم می‌کند بر تجارت‌های جهانی. دلار به واسطه ی کدی که دارد، ارزشمند است، و این ارزش را بانک مرکزی آمریکا معین می‌کند. در حالت عادی اگر آمریکا دلار چاپ کند و آن را در اختیار مردم خودش قرار بدهد، میزان پولی که در اختیار مردم است بالا می‌رود و درنتیجه نقدینگی زیاد می‌شود و ارزش دلار کاهش پیدا می‌کند. اما اگر همین دلار چاپ شود و به آن‌سوی دنیا فرستاده شود، دیگر آمریکا درگیر تورم نمی‌شود، چون نقدینگی خودش زیاد نمی‌شود. از طرفی هم کلی دلار بدون پشتوانه می‌دهد و حجم بالایی از کالا دریافت می‌کند. یعنی حجم بالایی از سود که صرفاً به‌خاطرِ دادن دلار به دیگران گرفته شده، آمریکا با هیچی کالای واقعی بدست می‌آورد و در کشور خودش هم سبب تورم نمی‌شود! لذا تورمی که باید در کشور خودش به وجود بیاید را به کشورهای دیگر منتقل می‌کند. 🚦@Westernstudies
🔹 درس غرب شناسی 🔹استاد سید مجتبی امین جواهری 🔹جلسه چهلم 🔹کتاب فلسفه تاریخ/ جلد٣/ صفحه ۲٣۶ 🔹عنوان : انتقال فئودالیسم به بروژوآ ✍🏻حسن احمدی منش 🔸هر نوع بی معنایی و پوچ دانستن عالم یک نوع، نهیلیسم است. نکته: از نظر پست مدرن، ذات مدرنیته، نهیلیسم است. به همین دلیل یک دید انتقادی به مدرنیته دارد. زیرا مخالف این تفکر و اندیشه است. 🔸بروژوآ: در روند تاریخ به زمانی می‌رسیم که فئودالیسم، توسط یک گروه تجار که متشکل از رعیت های با تجربه بود متزلزل می شود. این افراد، رعیت ها را برعلیه اربابان خود تحریک می‌کردند و به تدریج نظام فئودالیسم را متزلزل کردند. 🔸بعد از انقلاب بزرگ فرانسه، شعار ناپلئون بُناپارت آزاد کردن انسان ها بود و برای تغییر و ریشه کن کردن فئودالیسم جنگ می کردند. مانند شعار آمریکا برای ورود به عراق، (آزاد کردن مردم عراق از دست صدام) 🔸نکته : در قرن ١٨، انقلاب صنعتی شکل می گیرد و رباط و ماشین جایگزین انسان ها می شود، بروژوآ ها، کارخانه داران می شوند، و کاملا نظام فئودالیسم فرو می پاشد. 🔸نکته: در فضای فئودالیسم، پول و مبادلات، بسیار محدود بود. لکن از بعد از بوجود آمدن بروژوآ، پول ها و مبادلات افزایش بسزایی یافت. نکته: در زمان فئودالیسم، پول وجود داشته، لکن میان مردم رواج نداشته و اکثر معاملات مردم با تبادل کالا به کالا انجام می‌شده. 🔸نکته: بروژوآ کاری کرد که معادلات جابجا شدند و کار به جایی کشیده شد که، خود اربابان، محتاج بروژوآ شدند. 🔸در طول تاریخ بروژوآ به قدری روند سعودی داشت، که یک طبقه اجتماعی را تشکیل داد و بعنوان طبقه متوسط جامعه معرفی شد. نکته: دو طبقه دیگر نیز وجود دارد. الف: طبقه پایین، که همان طبقه کارگری می باشد. ب: طبقه برتر، این طبقه متشکل از ابر تجار و ابر بروژوآ ها است، که سرمایه ترین افراد محسوب می‌شوند. 🚦@Westernstudies
🔷️️ درس غرب شناسی 🔷️استاد سیدمجتبی امین جواهری 🔷️جلسه چهل و یکم 🔷️سرمایه‌داری _انقلاب صنعتی ✍️تنظیم از: محمدمحسن دهنوی به عنوان مقدمه انقلاب صنعتی، تاریخ آن، کشور مبدا شروع آن، انقلاب صنعتی در حوزه تغییر بافت اجتماع و عملکرد انقلاب صنعتی در قبال بروژو ها و کارگرها را بررسی می‌نماییم. ماشین ابزاری که باعث تغییر کمی هم (تولید و هم نیروی کار) می‌گردد. *مطالعه کتاب فلسفه تاریخ شهید مطهری جلد ۳ صفحه ۲۵۴ *مطالعه کتاب فلسفه تاریخ شهید مطهری جلد ۳ صفحه ۲۵۷ سه نظریه اثر ماشین: ⭕️ماهیت ابزارها تغییر نکرده ⭕️اختلاف در نیروی محرک ⭕️ماشین تفاوت ماهوی دارد در توضیح این مسئله باید بگوییم: جنس فعالیت ماشین خارج از توان انسان است ابزار آنقدر مهمند که تمام سختی رسیدن به سوخت آن را ابرقدرت‌ها به جان می‌خرند. *بحث در مورد یک مقاله آینده پژوهی در ۳ موضوع (اینترنت اشیا برق خورشیدی پرینتر سه بعدی) *شرکت‌های بزرگ در آینده به این روی می‌آورند که خدمات خود را رایگان ارائه دهند و درآمد خود را از جای دیگری تامین نمایند. در آن زمان رقابت دیگر روی کالا نیست بلکه در امور انسان دوستانه رقابت انجام می‌گیرد ‼️جمله ای که بعد بیشتر آنرا توضیح خواهیم داد: امپریالیسم تجمیع بروژوهای کوچک است ذیل یک هلدینگ بزرگ که در تعامل با هلدینگ‌های دیگر است. 🚦@Westernstudies
🔹 درس غرب شناسی 🔹استاد سیدمجتبی امین جواهری 🔹جلسه چهل و دوم 🔹 انقلاب صنعتی و تاثیر آن بر بافت اجتماعی ✍ تنظیم از: مصطفی جعفرزاده 🔺 مقدمه بحث: کشاورزی خیلی پیچیده نبود. اما ماشینیسم و کشاورزی صنعتی یک تخصص و مهارت خاص میخواهد. مثلاً اگر شما ده دقیقه به کسی یاد می‌دادی چگونه شخم بزند، درو کند یا بذر بکارد آن کار را یاد می‌گرفت و به مرور حرفه‌ای می‌شد؛ اما اگر بخواهی برای ایران‌خودرو ناظر بذاری باید هفت، هشت سال درس خوانده باشد. انقلاب صنعتی باعث تقسیم نقش‌های کار در جامعه شد و آنقدر این نقش‌ها زیاد شد و پیچیدگی پیدا کرد که دیگر یک نفر نمی‌توانست چند کار را انجام دهد. تقسیم علم از گذشته بوده اما نه آنقدر که نقش جامعه را ایجاد کند این ماجرای تغییر ماهوی است. مارکس میگوید ابزار اصیل است. اما اگر ما بر خلاف مارکس به ابزار اصالت ندهیم میتواند در فرهنگ هضم شود. و هضم شدنش هم به این است که بد نیست از این ابزار استفاده شود. نقش کارگر کارخانه بعد از انقلاب صنعتی شد نقش خانواده‌اش نسبت به خودش قبل از انقلاب صنعتی یعنی پرستاری از ماشین اتفاق بعد از انقلاب صنعتی این بود که نوع نگاه به عالم متکثر شد یعنی هرکس با توجه به تخصص خودش به عالم می‌نگریست. این نقش‌ها، زیست و روش زندگی متناسب با خودشون رو گرفتن تنها چیزی که برای این فرد مهم هست ماشینی است که با آن سر و کار دارد. از این رو قسمتی از علم به فرد منتقل میشه که بعد توی کار و فن بدردش میخوره بافت علم در دانشگاه اینگونه است که اگر دانشجو بخواهد درسش را بخواند اصلا چیزی از دین و وحی و...نمی‌فهمد. منطق علومی که در دانشگاه هست اینگونه است. علم دین خاصیتی دارد که می‌تواند انسان را علامه کند نه فقط عالم. ابن سینا معتقد است کسی که علم را از بالا شروع کند (مادر علوم) می‌تواند علوم مختلف را تحلیل کند. ما معتقدیم که در منطق جهان‌بینی شما باید سطوح بالاتر را به دانشجوی آن رشته بگویید. به عنوان مثال دانشجوی شیمی، باید فلسفه مبانی شیمی را بداند. چرا کسی از منجم‌ها از نجوم خدا را نمی‌فهمد، چه می‌شود که کسی نجوم میخواند ولی خدایی را برایش احساس نمیکند؟! چون میگوید من با قبلش کار ندارم (مکتب پراگماتیسم: فایده‌گرایی) گوش ما ارتعاش هوا را پردازش می‌کند حالا این جوهر و عرضش چیست؟ مقوله‌اش؟ علتش؟ ماهیتش؟ این ها می‌شود فلسفه علوم. حکمت اسلامی باید امتداد پیدا کند تا به این‌ها برسد. همانطور که مالکیت باعث شد تکثر بوجود بیاید، خود انقلاب صنعتی هم موجب تکثر شد. این تکثر موجب از بین رفتن عاطفه و فهم مشترک می‌شود. و این تکثر هرچند موجب تکامل جامعه می‌شود سبب نقص فرد میگردد. پس انسانیت مشترک میان آن‌ها کجا رفت؟ انسان تبدیل به یک ابزار می‌شود. و این نوعی از خودبیگانگی است. همین موضوع یکی از پایه‌های سیاسی اجتماعی برای نهیلیسم است. کانون اصلی که خدا بود از بین رفت، انسان نتوانست جایگزین بشود زندگی بی معنا شد. 🚦@Westernstudies
🔹 درس غرب شناسی 🔹استاد سیدمجتبی امین جواهری 🔹جلسه چهل و سوم 🔹موضوع: تفاوت میان ماشین و انسان در چرخه تولید (توضیح سکولاریسم در انقلاب صنعتی) ✍ تنظیم از : سید مهدی شاهمیری 🔰نکته فرعی: موضوع کلام جدید: کلام جدید موضوع مشخصی ندارد و مباحث پراکنده ای دارد. چون علم کلام وظیفه اش پاسخ به شبهات است. یعنی شبهه ایجاد میشود بعد کلام جواب میدهد. بنابر این ما باید پیش زمینه و نکات مقدماتی کلام را برای خودمان ملکه کنیم تا در برخورد با مسائل جدید خالی الذهن نباشیم. ❔سوال فرعی: آیا ترقیب مردم به خرید قسطی به محتاج کردن طبقه متوسط مربوط است؟ 🔅پاسخ: کلا چیزی که موجب کار کردن طبقه متوسط میشود نیازش است. کار نکردن طبقه متوسط به ضرر طبقه مدیر و بالا دست است. حالا هرچیزی که موجب کار کردن بیشتر شود به نفع سرمایه دار است. 🔰مبحث اصلی 🔸توضیح مالکیت در فقه: فرق میان مالیت و ملکیت در فقه اسلامی چیست؟ (مثلا ارزش کار پزشک و معلم و مهندس کدام بالاتر است؟) بعد از بیان سه نظریه گذشته وارد بحث تقسیم کار شدیم و اینکه نقش ها فردیت آدم ها را خراب میکند و جامعه میسازد. کدام نظریه در مورد ماشینیزم درست است؟ 🔹فلسفه تاریخ ج ۳ ص ۲۶۵ فرق بین انسان و ماشین بدیهی است. اینکه صرفا کمی باشد مردود است چون تفاوت ماهوی است. و اختلاف صرفا در قوه محرک نیز نیست. محصول نتیجه کار است چه انسان انجام دهد چه ماشین. 🔸مثلا در جنگ اخیر فلسطین شهید تهرانی مقدم چه تاثیری داشت؟ پشتوانه رزمندگان فلسطین موشکی ست که شهید تهرانی مقدم ده سال پیش ساخته. حالا در تولید، کارگری که در حال کار است ارزش بیشتری دارد یا مهندسی که یک خط تولید طراحی کرده؟ تهرانی مقدم چیزی ساخت که کاری میکند که یک لشکر نمی‌تواند انجام دهد. در اینجا نظام آموزشی تغییر میکند بعد نظام ارزشی تغییر میکند. در اینجا کارگر حقوقش کمتر از یک مهندس است. کارگر به کسی میگویند که فعالیتش به علمش مربوط نیست و بدنی است. 🔹وقتی ارزش ها تغییر کرد دیگر کسی که مثلا علوم انسانی خوانده نمیتواند درآمد داشته باشد مگر اینکه وارد یک چرخه اقتصادی شود. با انقلاب صنعتی دین کارایی اش را از دست میدهد. با انقلاب صنعتی پیدایش اجتماعی سکولاریسم اتفاق میافتد. 🔸مارکسیست ها میگفتند سرمایه است که اخلاق را میسازد. این یعنی همین. 🔹چگونه میخواهید دانش الهیات را در دانش صنعتی نشان دهید؟ مثلا اسلام کسی را تربیت میکند با الهیات مثل تهرانی مقدم. این یعنی ما میدانی جواب این را میدهیم. کسانی بوجود می‌آیند که از این طرف وابسته به دین و روحانیت هستند و از طرف دیگر منتها الیه صنعت و تکنولوژی را شکافته اند. وقتی ما بگوییم ماشین دارد تولید میکند، علمی که به این ماشین مربوط شود ارزشمند میشود و کسی که این علم را یادگرفت درآمد بیشتری دارد. 🔹ادامه مطلب کتاب: بنابر این بهترین نظریه این است که ما هم بگوییم اختلاف انسان و ماشین، اختلاف ماهوی است. آنجا انسان تولید کننده است و اینجا ماشین و در واقع انسان در درجه دوم قرار دارد. 🚦@Westernstudies
🔹 درس غرب شناسی 🔹استاد سیدمجتبی امین جواهری 🔹جلسه چهل و چهارم 🔹ارزش اضافی_ امپریالیسم ✍ تنظیم از: امین حسین مهدیان 🔵مباحثی که پیرامون فلسفه غرب مطرح شد تفصیلی نبود و از بسیاری از دانشمندانی که هم عصر با دکارت و هیوم بودند نامی به میان نیامد. آگوست کونت یک جامعه شناس و فیلسوفی است که موضوع دین انسانیت را مطرح میکند. یعنی خود مرام های انسانی میتواند باعث ایجاد ارزش های اخلاقی بشود و نیازی نداریم که از بیرون بخواهیم یک موجودی به نام خدا را قبول کنیم که ارزش های اخلاقی را به ما معرفی کند ♦یک نکته این است که بحث مدرنیته در فرانسه با کشور های دیگر فرق دارد مثلا مدرنیته در آلمان خداباور بودند بخلاف آگوست کونت و مونتسکیو و درکل مدرنیته در فرانسه بسیار الحادی بود. مدرنیته در ایران هم تحت تاثیر فرانسه بود لذا مقام معظم رهبری جمله ای دارند که: روشنفکری در ایران بیمار متولد شد این موضوع از اواخر قاجاریه شروع و تا دوره پهلوی ادامه داشت 🔵درجلسات قبل آثار ماشینیسم را بیان کردیم که یکی از آنها تقسیم نقش ها و شغل ها در جامعه بود. دیگر اثر آن بحث ارزش اضافی بود. 🟡سپس صفحه 270 از جلد سوم کتاب فلسفه تاریخ خوانده شد. ارزش اضافی به این معناست که در پشت سر کالایی که تولید میشود یک ماشین درحال کار و کارگرهایی برای نظارت بر این ماشین ها وجود دارند. سوال اینجاست که ما برای قیمت گذاری این کالا چه ملاکی باید قرار بدهیم؟ درپاسخ به این سوال تئوری های مختلفی مطرح میشوند. 1️⃣یکی از آنها عرضه و تقاضا است: یعنی هرچقدر تقاضا هست عرضه بشود و ما مثلا قیمت یک سیب را تا حدی بالا ببریم که ببینیم کسی حاضر نیست چنین قیمتی برای سیب بپردازد بعد کم کن قیمت را پایین تر می اوریم تا به یک قیمت ثابت برسیم. این همان نظریه دست نامرئی آدام اسمیت است 2️⃣یک نظریه دیگر نظریه تساوی ارزش کالا با نیروی کار است: یعنی مثلا برای این کالا چندساعت نیروی کار استفاده شده به همان مقدار ارزش کالا بالا برود. این روش در کشورهایی که نیروی کار زیادی دارند مناسب است مثل چین 3️⃣مسئله ی دیگر کار تاجر است: یعنی واسطه هایی که کالا را از تولیدکننده دریافت کرده و وارد بازار میکنند قیمت کالا را مشخص کنند. این نظریات درمورد کالا بود اما در مورد خدمات هم همین بحث جاری است. یک مثال مقایسه ی معلم و دندانپزشک است . کار معلم مهمتر از دندانپزشک است اما ارزشی که به کار دندانپزشک داده میشود هرگز برای کار یک معلم صادق نیست. این درحالیست که کار دندانپزشک پزشک معمولا یک روند تکراری دارد اما معلم هرروز با صدها دانش آموزی که هرکدام یک دنیای متفاوت برای خودشان دارند روبرو میشود. علت این اختلاف این است که یک پزشک دوره ی مقدماتی سختی را سپری میکند تا تبدیل به یک پزشک شود. اما معلم اینطور نیست و فقط یک تدریس و کلاسداری انجام میدهد. پس برای این که ارزش کار معلم بالا برود باید آن را یک تخصص و یک دانش بدانیم و بگوییم یک معلم باید چندین سال دوره مقدمات را پشت سر بگذارد تا یک معلم بشود. البته مساله آموزش هنوز در کشورما تبدیل به اولویت نشده و طبیعی هم هست که مسئله معیشت و اقتصاد و امنیت در حساس ترین منطقه دنیا که کشورهای زیادی در این ناحیه پایگاه نظامی دارند در اولویت قرار بگیرد. 🔵امپریالیسم: در مورد ارزش اضافی یک موضوعی کم کم به وجود آمد که سرمایه داران باهم جمع شوند و اجازه ی دخالت شخص بیگانه ای در روند بازار را ندهند. این موضوع درکتاب فلسفه ی تاریخ با عنوان پیدایش کارتل ها ذکر شده. ♦شهید مطهری در اینجا میفرمایند: ⚫عنوان کارتل: مدرنیته که با شعار آزادی روی کار امد اینجا تبدیل به نقیض خودش میشود چون این تاجر ها و سرمایه داران وقتی میبینند رقابت به ضرر همه شان است این رقابت تبدیل به سازش و تشکیل شرکت هایی میشود که به آنها کارتل میگویند و این شرکت ها باهم توافق هایی انجام میدهند برای مدیریت قیمت. ⚫عنوان سندیکا: یک درجه بالاتر از کارتل سندیکا است یعنی استقلالی که شرکت ها در کارتل داشتند در سندیکا ضعیف میشود و این شرکت ها استقلال و جدایی زیادی از هم ندارند. ⚫عنوان تراست: یعنی همه جمع میشوند یک شرکت میزنند و هرکدام از این شرکت های ریز میشوند سهام داران این شرکت بزرگ اگر پا را فراتر از این بگذاریم هولدینگ ها تشکیل میشوند و کم کم صاحبان این هولدینگ ها تنه به تنه ی رییس جمهور یک کشور میزنند از نظر اعتبار و موقعیت اجتماعی مثل ایلان ماسک که وقتی به اسراییل رفت رییس جمهور اسراییل به استقبالش آمد . این موضوع باعث شده که برخی بگویند در اینده جنگ بر سر دولت ها نخواهد بود بلکه بین کمپانی ها خواهد بود. 🚦@Westernstudies
🔹 درس غرب شناسی 🔹استاد سید مجتبی امین جواهری 🔹جلسه چهل و پنجم 🔹کتاب تاریخ اروپا (بیزانس و تحولات داخلی) ✍ محمد رضا زارع در این جلسه استاد کتاب تاریخ اروپا نوشته آقای عباس‌قلی غفاری فرد که از قبل‌از مسیحیت تا اواخر قرن ۲۰ را نگاشته اند را موضوع بحث قرار دادند. فصل‌های کتاب شامل: ۱) عصر باستان: براساس آن‌چه که قبلاً از قرون باستان و عصر باستان گفته شد این فصل از کتاب خوانده نشد ۲) از قرون باستان تا قرون وسطی: فصل ۱ تشکیل بیزانس تحولات داخلی آن: بیزانس بخش شرقی امپراتوری روم باستان را دربر می‌گرفت. خاک بیزانس شامل یونان، شبه‌جزیره بالکان در جنوب دانوب، آسیای غربی تا دره دجله و فرات، مصر و نواحی ایتالیا بود. آن‌چه پس‌از یورش‌های بربرها در سده‌ی پنجم میلادی از امپراتوری روم باز مانده بود همین قسمت‌ها بود عرب‌ها در سده هفتم میلادی، مصر و سوریه و دجله فرات را تصرف کردند سایر دشمنان هرچند گاهی بخش‌هایی از خاک بیزانس را جدا می‌ساختند .اینک در سده پانزدهم میلادی تنها نوار باریکی در راستای کرانه‌ی شمالی بسفر و داردانل به‌اضافه شهرهای قسطنطنیه برای بیزانس باقی‌مانده بود. ۱)بیزانس و مسیحیت: امپراتوری بیزانس رسماً مسیحی بود کلیسا مقام‌های مرسوم خود را داشت مانند سر اسقف‌ها و اسقف‌ها، کشیش‌ها، رؤسای دیرها، راهبه‌ها، اسقف بزرگ قسطنطنیه رئیس کلیسا بود و کلیسا را با کفایت اداره می‌کرد بااین‌همه نامزد اسقف اعظم با اشاره به امپراطور به آن مقام دست می‌یافت امپراتور در اداره‌ی کلیسا دخالت مستقیم نداشت اما می‌توانست در امور شرعی نیز حکم صادر کنند چنانچه در سال ۷۲۸ میلادی با حکم امپراتور تمثال‌ها را برداشتند. از آغاز تأسیس امپراتوری بیزانس، کلیسا و مسیحیت از ارکان اساسی آن به حساب می‌آمد دولت بیزانس می‌کوشید با حمایت از مسیحیان و کوشش در گسترش مسیحیت قلمرو خود را در مرزهای ایران و عربستان و شمال آفریقا گسترش دهد. ۲) بیزانس در جدال با ساسانیان و مسلمانان: سال ۳۹۵ میلادی که تئودوزیوس امپراتوری را به غرب و شرق تقسیم کرد بیزانس همسایه شاهنشاهی ساسانی شد در این هنگام بهرام چهارم معروف به کرمانشاه در ایران سلطنت می‌کرد. خسرو و والی ارمنستان که از سوی امپراتوری روم بر ارمنستان را حکومت داشت با امپراطور روم تبانی کرد که سر از اطاعت ایران بپیچاند بهرام او را گرفت و در قلعه فراموشی حبس کرد و بهرام برادرش را به‌جای او منصوب کرد. در روزگار بهرام پنجم ( بهرام گور) بواسطه تعدیاتی که به مسیحیان روا می‌داشت جنگی میان بیزانس و ایران درگرفت و بهرام درنتیجه موافقت‌نامه‌ای پذیرفت که آزادی دینی و مسیحیان ایران اعطاء نماید. از سوی دیگر دولت بیزانس و نیز پذیرفت که سالیانه مبلغی به دولت ایران بپردازد تا ایران یک نیروی نظامی نیرومند در دربند دانیال قفقاز نگه دارند و بدین وسیله از تجاوزات مردمان شمالی به حدود ایران و روم جلوگیری به عمل می‌آید و در زمان بهرام گور ارمنستان یکی از ایالات ایران شد. از آن‌جا که بیزانس درحال نیرومند شدن بود انوشیروان او را برای خود خطرناک می‌دید و لذا تصمیم به جنگ گرفت و ۳ بار با بیزانسی‌ها جنگید: ۱) جنگ نخست به این بهانه آغاز شد که میان حارث بن جیل پادشاه غسان و منذر بن نعمان پادشاه حیره، دست نشانده‌ی ایران منازعه پیش آمد. ژوئوستینین در منازعه آن‌ها دخالت کرد و بدون رجوع به دولت ایران حکم خود را صادر کرد، انوشیروان به بین‌النهرین تاخت و انطاکیه را گرفت و غنائم زیادی به چنگ آورد. ۲) جنگ دوم از آن‌جا آغاز شد که ایران و بیزانس هر ۲ در لازیکا (بخش غربی گرجستان امروزی در کنار دریای سیاه) نفوذ داشتند، روم در شهر پترا حاکمی داشت که تجارت را در آن‌جا انحصاری نمود، پادشاه بلژیکی‌ها از این امر ناراضی شدند و از انوشیروان یاری خواستن انوشیروان موقعیت را مغتنم شمرد که حدود ایران را به دریای سیاه برسانند پس‌از چندین سال جنگ طرفین، هر ۲ طرف خسته شدن و در سال ۵۶۲ با یکدیگر صلح کردند و مقرر گردید ایران لازیکا را تخلیه کرده و به او واگذار کند و در مقابل رم به مدت ۵ سال ۳۰ هزار سکه طلا سالیانه به ایران بپردازند و مسیحیان ایران در مذهب خود آزاد باشند. ۳) و جنگ سوم ناشی از نگرانی ژئوستینین دوم از فتوحات انوشیروان بود انوشیروان با سرعت شگفت آوری از دجله گذشت تا قلعه دارا را تصرف کرد تصرف این قلعه اثر عجیبی در جهان آن روز داشت زیرا این قلعه ، قلعه محکم رومیان در شرق بود و تصرف آن محال به نظر می‌رسید بر اثر این شکست ژستینین دوم استعفا داد و تیبریوس جای او را گرفت و صلحی به مدت یک سال با انوشیروان منعقد نمود بعد از این یک سال جنگ دوباره جرأت جنگ را نیافت و معاهده صلح را سه سال تمدید نمود و در سال ۷۵۶ میلادی یک بار دیگر جنگ میان طرفین درگرفت و قشون بیزانس به شدت شکست خورد و پس از آن انوشیروان درگذشت. 🚦@Westernstudies
🔹🔹ادامه جلسه ۴۵ ۳)بیزانس و مسلمانان: پس از شکست ایرانیان مسلمانان فتوحات خود را اغاز کردند و بیزانس از آن پس با مسلمان‌ها درگیر شد در سال ۶۳۴ مسلمانان وارد شام شده، و سپس مصر را تصرف کردند. در سال ۷۱۷ میلادی مسلمانان بار دیگر قسطنطنیه را محاصره کردند اما این بار نیز لئون سوم امپراتوری بیزانس آنها را عقب راند و تا آسیای صغیر ایشان را تعقیب نمود سلجوقیان پس از استقرار در آسیای صغیر توانستند تا پشت دروازه‌های قسطنطنیه پیش بروند. بابک خرمدین که در محاصره افشین قرار داشت از امپراطور بیزانس، تئوفیل از سلسله فریژی کمک خواسته بود. پس از آنکه آلب ارسلان سلجوقی، حلب را تصرف کرد رومانوس دیوجانوس با ۲۰۰ هزار سرباز یونانی، گرجی، بلغاری، و روسی و فرانسوی به آسیای صغیر آمد و در شهر ملازگرد( مابین وان و ارزنه الرومم در شمال اخلاط) اردو زد. آلب ارسلان با ۱۵ هزار سپاه بر او غلبه کرد و رومانوس به اسارت افتاد و آلب ارسلان با گرفتن یک میلیون و پانصد هزار دینار او را بخشید و با او صلحی به مدت ۵ سال بست فتح ملازگرد یکی از وقایع مهم تاریخی آسیای غربی به شمار می‌رود. فتح ملازگرد و تصرف بخش عمده آناتولی به دست سلجوقیان در دهه‌های بعد ،نخستین نشانه‌های سقوط بیزانس بود، اگرچه بیزانس می‌توانست سلاجقه را از آناتولی عقب براند اما نظارت روم بر قسطنطنیه و کوشش‌های بیزانس در باز پس گرفتن مرکز امپراتوری، خطوط دفاعی آنان را در مقابل سلجوقیان از بین برد. ۴) بیزانس در عصر ژئوستینین و تحولات داخلی آن: نئودوزیوسذاول از مردم ایلیری و مردی مصمم و دلیر بود او بیشتر تلاش خود را در راه احیای قدرت امپراتوری به کار برد. ژئوسین اول جانشینی را به برادرزاده خود یعنی (ژئوستینین) داد و از آنجا که توجه زیادی به ایجاد و وحدت در سراسر ممالک رومی داشت و همچنین به مناسبت تلاش‌های که برای غلبه و سیادت بر دنیای قدیم کرد شاید بزرگترین امپراطور بیزانس باشد اما از سوی دیگر او مردی بی‌اعتماد حسود و مستبد بود که بیشتر وقت خود را صرف رسیدگی به جزئیات کارهای اداری و مسائل مذهبی می‌کرد‌. در دوران ژئوستیتن بحران‌های سخت اتفاق افتاد و چیزی نمانده بود که او تخت و تاج خود را از دست بدهد یکی از این بحران‌ها شورش نیکا بود که در اوایل سلطنت او در پایتخت رویداد وقتی به هم می‌رسیدند به بانگ بلند می‌گفتند: (نیکا) یعنی پیروزی به این عنوان شهرت یافت. 🚦@Westernstudies