eitaa logo
همسفران دیار طغرالجرد
601 دنبال‌کننده
10.2هزار عکس
5هزار ویدیو
61 فایل
مذهبی ،اجتماعی ،تاریخی، فرهنگی. شما میتوانید نظرات انتقادات ، پیشنهادات و مطالب مفید خود را ارسال کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال همسفران دیارطغرالجرد از مطالب متنوع و مفید، و روزهای زوج "نشر زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد" بهره‌مند شوید. شنبه چهارمین قسمت از شهدای بخش طغرالجرد" منتشر میشود. https://eitaa.com/Yareanehamra
کانال همسفران دیارطغرالجرد از مطالب متنوع و مفید، و روزهای زوج "نشر زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد" بهره‌مند شوید. دوشنبه پنجمین قسمت از شهدای بخش طغرالجرد" منتشر میشود. https://eitaa.com/Yareanehamra
587K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌩🌩🍃 🍃🍃🍃مناسبت روز : درباره تاریخ ولادت حضرت رقیه چند قول است ، ولی بیست و سوم شعبان به عنوان سلام الله علیها نامیده شده است. حضرت رقیه از تولد تا شهادت : ▫️رُقَیّه دختر حسین بن علی یا رُقَیّه بنت الحسین؛ متولد ۱۷ یا ۲۳ شعبان ۵۷ قمری که برخی منابع با نام فاطمه صغری از وی یاد کرده اند ، دختر کوچک حسین بن علی علیه السلام است. ▫️رقیه دختر خردسال امام حسین(ع) که در واقعه کربلا حضور داشت و همراه با کاروان اسرا به شام برده شد و در شام درگذشت. زیارتگاهی در دمشق به وی منسوب است. درباره اینکه آیا امام حسین(ع) چنین دختری داشته است یا نه و نیز درباره نام ، چگونگی وفات و مزار منسوب به وی اختلاف نظر وجود دارد. 🌹ولادت حضرت رقیه سلام الله علیها مبارک🌹 کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬ https://eitaa.com/Yareanehamra
همسفران دیار طغرالجرد
 🌷🌹🌷🌹 #قسمت صد و پنجاه و دوم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) (قسمت آخر ) #ادامه خاطره پاسدا
 🌷🌹🌷🌹 صد و پنجاه و سوم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) محمد رضا رشیدی طغرالجردی نام پدر: عزّت الله  نام مادر: صدیقه امیری تاریخ تولد: 10/7/1346 شغل: محصل بسیجی وضعیت تأهل: مجرد تاریخ شهادت: 22/10/1365 محل شهادت: شلمچه عملیات: کربلای پنج محل دفن: گلزار شهدای طغرالجرد   شهید محمّدرضا رشیدی ( قسمت اول ) ⚡️شهید محمّدرضا رشیدی در تاریخ دهم مهرماه یکهزار و سیصد و چهل و شش در روستاي طغرالجرد متولد شد. ایشان برادر معلّم شهید وهاب صیفوری و عموی آزاده سرافراز کشورمان محمّد صیفوری می‌باشد. مادرش از سادات بزرگوار طغرالجرد و ایشان نیز خاله طلبه شهید نجف کاظمی است. شهید محمّدرضا هفت خواهر و برادر داشت و دومین فرزند خانواده بود. ⚡️دوران شیرین کودکی را پشت سر گذاشت و موقع درس و تحصیل آغاز شد. در سن 7 سالگی راهی مدرسه شد. در طغرالجرد دوران ابتدایی را به پایان رساند و در سن 12 سالگی به مدرسه راهنمایی رفت و در ششمین سال تحصیل بود که پیروزی انقلاب اسلامی به وقوع پیوست. ⚡️وی علیرغم سن کم یکی از افراد فعّال در راهپیمایی‌ها و دیگر فعالیت‌های انقلابی بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی او در مدرسه راهنمایی عضو انجمن اسلامی بود و در زمینه های مختلف فرهنگی نقش فعالی داشت. در سال 1359 با شروع جنگ تحمیلی همیشه عزم رفتن به جبهه را داشت امّا به علت کمی سن و کوتاه بودن قد از رفتن وی جلوگیری می‌شد. ⚡️در سن 15 سالگی در دبیرستان دکتر شریعتی پابدانا به ادامه تحصیل در رشته اقتصاد مشغول شد. *سال 1361 زمانی که کلاس اوّل دبیرستان بود برای اولین دفعه با اصرار زیاد عازم جبهه شد و بعد در مراحل مختلف و در عملیات‌های متعددی ازجمله عملیات  والفجر هشت، کربلای چهار و کربلای پنج شرکت داشت.  علاوه بر جبهه و درس عضو فعالی در گروه‌های مقاومت بود. **تا سال 1365 در کلاس چهارم دبیرستان بود که برای نهمین مرتبه عازم جبهه شد و در گردان 411 با سمت کمک تیربارچی مشغول فعالیت شد و بعد از عملیات کربلای چهار در بامداد بیست و دوم دیماه 1365 *در عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه جان خود را فدای اسلام نمود. همراه ده تن از دیگر همرزمانش ازجمله شهید وهاب صیفوری عموی گرامیش، بر دستان مردم همیشه در صحنه طغرالجرد تشییع شد و در کنار همرزمان شهیدش در گلزار شهدای طغرالجرد آرام گرفت. آن روز همیشه در ذهن مردم شهیدپرور طغرالجرد خواهد ماند. یاد شهداء همیشه در صفحه تاریخ جاودان و ماندگار است. آخرین سنگر راوی: پاسدار جانباز غلامحسین محسن بیگی *با همه سختی ها و از دست دادن تعدادی از عزیزان در روز اوّل عملیات، غروب بیست یکم دی ماه فرا رسید. یک دستگاه بلدوزر مشغول زدن خاکریز شد. همه‌ی سنگرها و جان پناه هایی که در پشت دژ درست کرده بودیم تبدیل به خاکریز شد و هیچ جان پناهی نداشتیم. تا این‌که گونی جهت درست کردن سنگر به دستمان رسید. **لحظه ای که با شهید محمّدرضا و محمّدجواد صیفوری داشتیم گونی را پر از خاک می‌کردیم جهت جان پناه، گلوله ای پشت سرمان اصابت و با توجه به نزدیک بودن به ما، متأسفانه منجر به شهادت برادر عزیزمان محمّدرضا رشیدی و زخمی شدن تعدادی از نیروهای گردان ازجمله اینجانب و محمّدجواد صیفوری شد. به دلیل حجم آتش زیاد و عدم تردد خوردو و آمبولانس در محور،... ادامه دارد... نشر زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد، کانال همسفران دیارطغرالجرد 🌷 https://eitaa.com/Yareanehamra
همسفران دیار طغرالجرد
 🌷🌹🌷🌹 #قسمت صد و پنجاه و هفتم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) (قسمت آخر ) #ادامه خاطره علی
 🌷🌹🌷🌹 صد و پنجاه و هشتم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) شهید غلامرضا رشیدی ( قسمت اول ) شهید غلامرضا رشیدی طغرالجردی نام پدر: اکبر نام مادر: فاطمه محسن بیگی تاریخ تولد: 6/4/1347 وضعیت تأهل: مجرد شغل: محصل بسیجی تاریخ شهادت: 24/10/1365 محل شهادت: منطقه عملیاتی شلمچه عملیات: کربلای پنج محل دفن: گلزار شهدای طغرالجرد شهید غلامرضا رشیدی  : برادر شهید ☆سخن از شهیدی است که شهادت را معشوق و تلاش درراه خدا را عشق6/4/1347 می‌دانست. او در حالی که با پاکی و خلوص، دست به‌سوی آسمان بلند کرده بود و با صدای رسا الله اکبر می‌گفت، مزدوران بعثی فریادش را با نارنجکی خاموش ساختند؛ اما یزیدیان بدانند که زینبیان زمانه، فریاد آنان را به تمامی ملل می رسانند و راهشان را ادامه خواهند داد. ان‌شاءالله. ☆شهيد غلامرضا رشیدی در ششم تیر سال 1347 در خانواده‌ای خداباور در طغرالجرد پا به عرصه‌ی وجود گذاشت و روشنی بخش خانه شد. او که ششمین فرزند خانواده بود، سه خواهر و چهار برادر داشت. غلامرضادوران ابتدایی و راهنمایی خود را در مدارس طغرالجرد گذرانید. ☆کلاس پنجم ابتدایی او، با پیروزی انقلاب اسلامی هم‌زمان شد. او نیز مانند سایر دوستان خود، در راهپیمایی‌ها و تظاهرات شرکت می‌کرد. دوره ی سه ساله ی راهنمایی را که در مدرسه ی شهید حقانی طغرالجرد میگذراند دانش آموزی باهوش و با استعداد بود. در دوران مدرسه، تفنگ بادی و شمشیری ساخته بود. پس از شهادتش وقتی که در مدرسه ی طغرالجرد، موزه ای راه‌اندازی شد تا وسایل شهداء را در معرض دید عموم قرار دهند، خانواده، آن‌ها را تحویل موزه دادند و هم اکنون در آنجا نگهداری می‌شود.   ☆نور معرفت و ایمان از همان زمان کودکی در چهره اش آشکار بود. با فطرت پاکش، شیفته ی آشنایی با مفاهیم و حقایق حیات بخش اسلام بود.  فردی دلسوز و مهربان بود. به پدر و مادر احترامی خاص می‌گذاشت و در قبال آن‌ها احساس مسئولیت می‌کرد. به نماز اوّل وقت اهمیت زیادی می‌داد. ساعت ها به مطالعه ی کتب سودمند می پرداخت. در خانه، گوشه ای خلوت می یافت و به تلاوت قرآن مشغول می‌شد. همیشه در مساجد و مجالس مذهبی حضور داشت تا از مسائل دینی آگاه باشد. به این حقیقت پی برد که انسان موجودی است مسئول و متعهد که صرفا جهت زندگی پوچ و بی هدف خلق نشده است و بایستی در رشد دادن خویش و جامعه خود بکوشد. کمترین غفلت و سهل‌انگاری در این زمینه را گناه می‌دانست و نشانه ی مسلمان بودن را در این عبارت پیامبر عظیم الشأن اسلام یافته بود: «مَن اَصبَحَ وَ لَم یَهتِم بِاُموُرِالمُسلِمین فَلَیسَ بِمُسلِمٍ». کسی که شبی را به صبح آرد و کوشش و اهتمام به امور مسلمين نداشته باشد، مسلمان نیست. ادامه دارد... منبع نشر زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد، کانال همسفران دیارطغرالجرد 🌷 https://eitaa.com/Yareanehamra
همسفران دیار طغرالجرد
 🌷🌹🌷🌹 #قسمت صد و پنجاه و هشتم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) #زندگینامه شهید غلامرضا رشیدی
 🌷🌹🌷🌹 صد و پنجاه و نهم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) شهید غلامرضا رشیدی ( قسمت دوم ) زندگی نامه شهید ☆او با تمام وجود درک کرده بود که مترقی ترین و انسان سازترین مکتب، اسلام راستین است و به همین علت، عشقی بی حد، وجودش را نسبت به اسلام و قرآن مالامال کرده بود. حساسیت خاصی به اسلام و ولایت‌فقیه داشت. به امام و بزرگان دین احترام می‌گذاشت و بسیار عشق می‌ورزید. همیشه در انجام وظایف و مسئولیت‌های شرعی و اسلامی اش بردبارانه می‌کوشید. عشق و آرزویش شهادت درراه خدا بود. ☆با اشتیاق زیاد تصمیم گرفت به جبهه برود. در همان زمان دو برادر بزرگترش نیز جبهه بودند. پدر و مادر اصرارداشتند که صبر کند تا دو برادر از جبهه برگردند و سپس او برود. امّا او درجواب گفت: «آن‌ها برای خود رفتند و من نیز برای خود می‌روم» آنگاه با شوق، کوله پشتی خود را آماده کرد و ازطریق سپاه پابدانا اعزام شد. سال چهارم دبیرستان بود که عازم جبهه شد. مدت 45 روز آموزش نظامی را گذراند. همیشه می‌گفت: «اگر شهید شدم من را کنار دوست عزیزم محمّد رشیدی دفن کنید.»  ☆او سرانجام، در عملیات کربلای پنج به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر پاکش 43 روز در منطقه‌ی عملیاتی، زیر آتش دشمن قرار داشت. در این مدت خانواده از او بی‌خبر بودند. دو برادرش که در همان زمان جبهه بودند، پیگیر شدند تا بتوانند خبری از ایشان کسب کنند. ☆ بالاخره با پیشروی نیروهای سپاه اسلام، پیکر پاک او با همرزم دیگرش، شهید غلامرضا محسنی نسب، به دیارش بازگشت و همراه شهید حاج علی فتاحی، روی دستان مردم همیشه در صحنه ی طغرالجرد تشییع شد و در کنار دیگر یارانشان درگلزار شهدای طغرالجرد به خاک سپرده شد.   که بیدارم کرد. : محسن احمدی ☆سن و سال من به جبهه رفتن نمي خورد ولي اكثر شهدا را در زمان حيات پر بركتشان به ياد دارم. همگي از بهترين مردان روزگار بودند. من نیز مانند خیل شیفتگان شهادت، آرزوي مرگي چنین دارم. اميدوارم خداوند تبارك و تعالي، به حق مقربين درگاهش مرا به آرزويم برساند.  در يكي از يادواره هاي شهدا اتفاقی برایم افتاد كه باعث تحولي در من شد. ادامه دارد... منبع نشر زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد، کانال همسفران دیارطغرالجرد 🌷 https://eitaa.com/Yareanehamra
همسفران دیار طغرالجرد
 🌷🌹🌷🌹 #قسمت صد و پنجاه و نهم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) #زندگینامه شهید غلامرضا رشیدی
 🌷🌹🌷🌹 صد و شصت (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) شهید غلامرضا رشیدی ( قسمت سوم ) خاطره یکی از همشهریان :  ☆در يكي از يادواره هاي شهدا اتفاقی برایم افتاد كه باعث تحولي در من شد. سال هاي نخستینی بود كه یادواره‌ی شهدا را برگزار می‌کردند، فكر مي كنم سال ٨٨ بود. بنده با تأخير در مسجد جامع حضور يافتم و كنار آقاي محمّد رشيدي، فرزند شهيد عباس رشيدي، نشستم. ☆بعد از سلام و احوال پرسي، ايشان گفتند: «چند لحظه قبل يكي از خانواده‌هاي شهدا كاغذهايي را پخش كردند و خواسته اند هر كس نيم حزبي كه به اسمش در آمده، هر شب جمعه براي شهيدان بخوانند و من دوتا برداشتم. یکی به نيت كسي كه كنارم خواهد نشست». را باز كردم، حزب چهار از جزء بيست وهفت بود. با اشتياق پذيرفتم و هر هفته ادامه دادم. ☆يك سال گذشت. هفته ی آخر، قبل از يادواره، وقتي حزبم را خواندم، با خودم گفتم: «لابد نيت باني، يك ساله بوده است. تازه شهدا كه به قرآن خواندن گناهكاری چون من، احتياج ندارند. آن‌ها مقامشان والاست و ازاين جور بهانه ها كه ديگر از هفته بعد خواندن قرآن را ادامه ندهم». شب بعد خواب ديدم كه در جايي شبيه حياط يک مسجد يا امامزاده حضور دارم. مي خواستم وارد آن مكان بشوم كه چند نفر مانع شدند و گفتند: «اين جا جاي شما نيست، فورا بيرون برويد». شروع كردم به درخواست كردن، كنجكاو بودم كه اين جا کجاست و چه كساني داخل هستند؟ را به سختی از بين در عبور دادم و ديدم افرادی دور هم نشستنه اند و فردي هم وسط آن‌ها نشسته و در حال صحبت است. ☆ در همين حين شخصي كه مانع من شده بود با صداي بلندي گفت: «مگر نگفتم از اين جا بيرون برو؟» افراد آن جمع، به سمت من نگاه كردند و يكي از افراد بلند شد و به سمتم آمد. چهره ی آشنايي داشت امّا من ایشان را کامل نشناختم. پرسيدم: « چرا مرا اين جا راه نمي دهند؟ اينجا كجاست؟ اين افراد كه هستند؟» جوابی ندادند امّا از آن مأمور اجازه ی ورودم را گرفتند و همراه خود به داخل بردند. جمع تقريباً سي يا چهل نفره رفتند و در گوش شخصي كه سخنران مجلس بودند و وسط حلقه نشسته بودند، چيزي گفتند و آن شخص به من نگاه كردند. من سلام كردم وايشان هم جواب دادند و با لبخند فرمودند: « بنشين». به دیگران هم سلام كردم و نشستم. ادامه دارد... منبع نشر زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد، کانال همسفران دیارطغرالجرد 🌷 https://eitaa.com/Yareanehamra
همسفران دیار طغرالجرد
 🌷🌹🌷🌹 #قسمت صد و شصت (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) #زندگینامه شهید غلامرضا رشیدی ( قسمت س
 🌷🌹🌷🌹 صد و شصت و یکم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) شهید غلامرضا رشیدی ( قسمت آخر ) خاطره یکی از همشهریان : افراد محاسن مشكي داشتند و خوش چهره بودند. هيچ كدامشان را نمي شناختم. بعد از مدتي متوجّه شدم گوش هایم صداي سخنران را نمي شنود. به شخصي كه جلوي درب آمده بود و من رو با خود آورده بود، موضوع رو گفتم. ايشان فرمودند: «آن كاري كه براي ما انجام مي دادي را ادامه بده صحبت هاي ما را مي شنوي». ☆يک دفعه ساعتم زنگ زد و براي نماز بيدار شدم. روز بعد درباره ی خوابی که دیده بودم خيلي فكر كردم. آن شخص که بود و كجا ديده بودمش؟ تا اين كه شب يادواره شد. گلزار شهدا و شب خاطره گويي. مسئولین برگزار کننده یادواره، برنامه اي را طراحی کرده بودند و عکس والدين شهدايي كه بين دو يادواره به رحمت خدا رفته بودند را با يك نماهنگ و عكس شهيد پخش می‌کردند. آن سال پدر بزرگوار شهيد غلامرضا رشيدي به رحمت خدا رفته بودند و به محض اين كه عكس اين شهيد بزرگوار را دیدم، آن خواب يادم آمد. شهيد بزرگوار را شناختم. همان شخصي كه با من همكلام شده بود و واسطه شده بود تا مرا به مجلسشان راه بدهند. خداوند توفيق ادامه دادن راه شهيدان را به ما عنايت فرمايد، ان‌شاءالله.   «شهیدان را شهیدان می شناسند» 1365 بود. خارج از استان کرمان سکونت داشتیم. بعد از تشییع پیکر مطهر شهدای کربلای چهار و پنج درطغرالجرد، یکی از بستگان مفقودالاثر شده بود. یک شب در عالم خواب دیدم یکی به طرفم می‌آید. بدون این‌که بشناسمش یا این‌که بدانم جبهه بوده، سؤال کردم: « از عزیز ما خبری داری؟ آیا او را در جبهه ندیدی؟» گفت: «اتفاقا ایشان را دیده ا م، نامه ای به من داده که به دست شما برسانم». نامه را گرفتم دیگر متوجه ی حضورش نشدم. صبح برای اطرافیانم تعریف کردم وگفتم: او را نمی‌شناسم و نامش را نمی دانم، فقط می‌دانم طغرالجردی است؛ اما چهره ی ایشان خوب به خاطرم مانده اگر در جایی ببینمش حتما به شما نشان خواهم داد.  ☆چند روز بعد که به طغرالجرد رفتیم با اولین چیزی که برخورد کردم، تصویر شهید غلامرضا رشیدی بود که به دیوار نصب بود. بلافاصله یادم آمد که ایشان همان فردی بود که نامه را به من داد. همان روزها بود که به شهادت رسیده و تازه مراسم تشییع پیکر پاکش برگزار شده بود.   از سی و سه سال است در ذهنم این جمله تداعی ‌شد که: «شهیدان را شهیدان می شناسند».  عزیز ما هم مفقودالاثر بود که بعد از چند سال پیکر پاکش را به همراه چند تن از همرزمان تفحص کردند و آوردند و در کنار همرزمان شهیدش به خاک سپردند. پایان منبع نشر زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد، کانال همسفران دیارطغرالجرد 🌷 https://eitaa.com/Yareanehamra
همسفران دیار طغرالجرد
🌷🌷🌷 #زندگی نامه شهدای ویژه سی و پنجمین سالگرد رحلت امام خمینی رحمت الله علیه و بیست و دوّمین یادوار
🌷🌷🌷 نامه شهدای ویژه سی و پنجمین سالگرد رحلت امام خمینی رحمت الله علیه و بیست و دوّمین یادواره شهدای بخش طغرالجرد، 《 پنجشنبه ها》 🌷شهید حاج قلی (سردار)محسن بیگی طغرالجردی نام پدر: امیرقلی نام مادر: هاجر محسن بیگی تاریخ تولد: 2/7/1312 محل تولد: طغرالجرد شغل: کارمند ذوب‌آهن وضعیت تأهل: متأهل تعداد فرزند: 4 تاریخ شهادت: 21/11/1364 محل شهادت: اروند محل دفن: گلزار شهدای طغرالجرد عملیات: والفجر8   شهید حاج قلی (سردار)محسن بیگی [ قسمت اول ] محسن بیگی در سال 1312 در روستای طغرالجرد چشم به جهان گشود. انسانی پرتلاش و خستگی ناپذیر و ایثارگر بود. به خانواده خود مهر می ورزید و به پدر و مادر خویش احترام می‌گذاشت. با همسر و فرزندان به مهربانی رفتار می‌نمود. فردی خداجو و نیک کردار بود و همواره در کمک کردن به دیگران می‌شتافت. ☆وی از سوی بسیج عازم جبهه شد. زنده یاد محسن بیگی در بیست و یکمین روز از بهمن ماه 1364 در عملیات والفجر 8 در منطقه جنگی فاو، جام شهادت را نوشید و در فرجامی سزاوار به جمع شهدا پیوست. ادامه دارد نشر زندگی نامه شهدای ویژه سی و پنجمین سالگرد رحلت امام خمینی رحمت الله علیه و بیست و دوّمین یادواره شهدای بخش طغرالجرد، کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬ https://eitaa.com/Yareanehamra
همسفران دیار طغرالجرد
🌷🌷🌷 #زندگی نامه شهدای ویژه سی و پنجمین سالگرد رحلت امام خمینی رحمت الله علیه و بیست و دوّمین یادوار
🌷🌷🌷 نامه شهدای ویژه سی و پنجمین سالگرد رحلت امام خمینی رحمت الله علیه و بیست و دوّمین یادواره شهدای بخش طغرالجرد، 《 پنجشنبه ها》 🌷شهید حاج قلی (سردار)محسن بیگی طغرالجردی شهید حاج قلی (سردار)محسن بیگی [ قسمت دوم ] آن شهید گرامی دو دختر و دوپسر به یادگار مانده است. فرزند بزرگشان به نام حاج نجف ساکن قم و در کسوت مقدس پاسداری به افتخار بازنشستگی نائل آمده است. پسر دیگر ایشان به نام حسین روزگاری است که دار فانی را وداع گفته است. حاج قلی محسن بیگی اولین شهید خانواده و دودمان امیر قلی بوده در این جا یادی می‌کنیم از شهدای این خانواده ایثارگر: ۱_شهید حاج قلی محسن بیگی، ( فرزند امیر قلی) ۲_شهید حاج لطفعلی محسن بیگی، ( فرزند امیر قلی ) ۳_شهیدعباس محسن بیگی، (فرزند حاج رضا قلی) ۴_شهید محمود محسن بیگی، ( فرزند حاج رضا قلی) ۵_شهید حسن محسن بیگی، ( فرزند حاج کردعلی و نوه امیرقلی) ۶_شهید اکبر محسن بیگی، (فرزند حاج مختار و نوه امیر قلی ) ۷_شهید حسین احمدی، (فرزند حاج عظیم و دامادحاج رضا قلی ) ۸_شهید حسین محسن بیگی، (فرزند حاج ابراهیم ) ۹_شهید شهاب الدین کامرانی ( محسن بیگی ) از بستگان نسبی امیر قلی ادامه دارد. نشر زندگی نامه شهدای ویژه سی و پنجمین سالگرد رحلت امام خمینی رحمت الله علیه و بیست و دوّمین یادواره شهدای بخش طغرالجرد، کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬ https://eitaa.com/Yareanehamra
همسفران دیار طغرالجرد
🌷🌷🌷 #زندگی نامه شهدای ویژه سی و پنجمین سالگرد رحلت امام خمینی رحمت الله علیه و بیست و دوّمین یادوار
🌷🌷🌷 نامه شهدای ویژه سی و پنجمین سالگرد رحلت امام خمینی رحمت الله علیه و بیست و دوّمین یادواره شهدای بخش طغرالجرد، 《 پنجشنبه ها》 🌷شهید حاج قلی (سردار)محسن بیگی طغرالجردی شهید حاج قلی (سردار)محسن بیگی [ قسمت سوم ] ☆اگر میخواستم در جبهه بنایی کنم در وطن می ماندم. : حاج حبیب الله حبیب پور از بستگان شهید ☆اتوبوس حاوی رزمندگان اعزامی از طغرالجردعازم جبهه بود یکی از مسئولان اعزام نیرم از پله ماشین بالا می آید. ☆نگاهی به جمعیت میکند با توجه به سن شهید که در مقایسه با جوانان رزمنده مسن جلوه میکرد رو به ایشان کرده و از او میخواهد با توجه به بنا بودن با نیروهای باز سازی مناطق جنگی اعزام شود، ایشان با حالت دلشکستگی و بغض میگوید : میخواستم بنایی کنم در همین جا می ماندم. که با وساطت عده ای از حاضرین ایشان هم با رزمندگان اعزام می‌شود. ادامه دارد. نشر زندگی نامه شهدای ویژه سی و پنجمین سالگرد رحلت امام خمینی رحمت الله علیه و بیست و دوّمین یادواره شهدای بخش طغرالجرد، کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬ https://eitaa.com/Yareanehamra
همسفران دیار طغرالجرد
🌷🌷🌷 #زندگی نامه شهدای ویژه سی و پنجمین سالگرد رحلت امام خمینی رحمت الله علیه و بیست و دوّمین یادوار
🌷🌷🌷 نامه شهدای ویژه سی و پنجمین سالگرد رحلت امام خمینی رحمت الله علیه و بیست و دوّمین یادواره شهدای بخش طغرالجرد، 《 پنجشنبه ها》 شهید حاج قلی (سردار)محسن بیگ [ قسمت چهارم ] نامه شهید حاج قلی محسن بیگی "بِسمِ رَبِّ الشُّهداءِ وَالصِّدّیقین" سلام و درود خدمت امام عصر و نائب برحقش امام خمینی و با درود بیکران به روان پاک شهدای اسلام از صدر تاکنون و سلام بر خانواده‌های شهدا که با راهی کردن فرزندان خود برای مقابله با کفر، باعث تداوم اسلام و انقلاب می‌شوند. ☆پدران و مادران عزیز هم اکنون که اسلام احتیاج به وجود فرزندان شما در جبهه دارد، پس آن‌ها را در این راه ارشاد کنید که خداوند خشنود شود. خواهران و برادرانم جبهه و پشت جبهه را گرم نگه دارید که با این عمل مشتی محکم به دهان دشمن زبون خواهید زد. ☆برادرانم مبادا در غفلت بمیرید که علی (ع) در محراب عبادت جان سپرد و مبادا در غفلت جان سپارید که حسین (ع) در میدان جنگ شهید گشت. ادامه دارد. نشر زندگی نامه شهدای ویژه سی و پنجمین سالگرد رحلت امام خمینی رحمت الله علیه و بیست و دوّمین یادواره شهدای بخش طغرالجرد، کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬ https://eitaa.com/Yareanehamra