همسفران دیار طغرالجرد
🌷🌷 #قسمت سی و هشتم(کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) [ قسمت اول ] #زندگی نامه شهید علی ثمره صی
🌷🌷
#قسمت سی و نهم(کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد )
[ قسمت دوم ]
#زندگی نامه شهید علی ثمره صیفوری طغرالجردی : 🌷
"از ازدواج تا شهادت"
#به روایت خانم فاطمه محسن بیگی ( همسر شهید)
#سوم فروردین ماه ۱۳۶۲ ازدواج کردیم. چهاردهم فروردین ۱۳۶۳ در یک روز برفی به زرند رفتیم اولین فرزندمان، مصطفی، آنجا به دنیا آمد. زمانی که ما در بیمارستان بودیم، خیلی تلاش کردکه به دیدن ما بیاید. دلواپسمان بود. آن زمان در بیمارستان اجازه ملاقات نمی دادند و او از طریق پنجره بیمارستان که رو به خیابان بود، ما را ملاقات نمود.
#دومین فرزندمان، زهرا، هم در سال 64 به دنیا آمدو علی باوجود عشق وافر به فرزندانش، خود را برای رفتن به جبهه آماده کرد.
#در شهریور سال 1365، به مدت 45 روز در بِگشتوئیه، بیست کیلومتری طغرالجرد، آموزش دید و بعد از یک هفته استراحت، برای اولین بار راهی جبهه شد.
#بعد از 45 روز که برایِ مرخصی آمد، روحیه اش طوری شده بود که اکثراطرافیان می گفتند: «علی دگرگون شده و به زودی شهید خواهدشد»؛ و همین اتفاق هم افتاد.
برای دومین بار روانه جبهه شد و در چهارم دی ماه سال 1365 در عملیات کربلای چهار به درجه رفیع شهادت نائل آمد و در چهاردهم همان ماه، پیکر پاکش را در طغرالجرد تشییع کردند.
"خاطره ی آن شب یلدا"
#راوی: همسر شهید:
#علی خیلی با محبت و مهربان بود و همیشه سعی داشت که آرامش را در خانه و زندگی حفظ کند. علاقه زیادی به رفت و آمد با خانواده و اقوام داشت. هر روز عصر به خانه پدربزرگش می رفت و از حال آنها با خبر میشد و هفته ای یک بار به خانه خواهر و برادرهایمان سر می زد. آن قدر این موضوع برایش مهم بود که یک شب یلدا به دلیل اینکه مادرِ من نتوانست به خانهیِ ما بیاید، در آن هوای سرد با پایِ پیاده از «حسین آباد» به محله بالا (محله بیگ ها)رفت و به ایشان سر زد و برایشان هندوانه برد. اخلاق و رفتار ایشان واقعا خیلی خوب بود. روح او و دختر نازنینم، زهرا، شاد.
"مونس و یاور پدربزرگ و مادربزرگ"
#راوی خاطرات: خواهر شهید :
علی به مادربزرگ و پدربزرگم علاقهی خاصی داشت. اکثر اوقات به آنان سر می زد و درکارهای خانه به مادربزرگم کمک میکرد. هر وقت در زندگی برایش ناراحتی پیش می آمد، با آنان درد دل میکرد و در کارهایش مشورت میگرفت. همیشه به آنها میگفت: « الان چون وسیله ی نقلیه ندارم، روزی یکمرتبه بیشتر نمی توانم بیایم. انشاءالله وقتی موتورم را تحویل گرفتم، حتماً در روز سه بار به خدمتتان خواهم آمد. افسوس که قبل از تحویل موتور، به شهادت رسید و به خواستهاش نرسید.
#روزی که خبر شهادت برادرم را دادند، روز بسیار سختی برای پدر بزرگ و مادر بزرگم بود می گفتند: « کمرمان شکست، ما چگونه میتوانیم دوری اش را تحمل کنیم؟».
«ای غایب از نظر به خدا می سپارمت»
علی در شرکت زغالسنگ کار میکردو قرار شد با تعدادی از همکارانش به جبهه برود. وقتی موضوع را با پدرم در میان گذاشت، ایشان گفت: «به آنها بگو بچه ی کوچک دارم، نمی توانم بیایم» ولی علی قبول نکرد و به پدرم گفت: «پدر جان، من بچه هایم را اوّل به خدا و بعد به شما مي سپارم و میروم».
#رفت و بعد از 45 روز به مرخصی آمد. هنوز یک هفته از آمدنش نگذشته بود که از طریق تلویزیون اعلام کردند که نیروهای گردان 411 هر چه سریع تر به جبهه برگردند. این قضیه باعث نگرانی اش شد. میگفت: «شاید اتفاق ناگواری افتاده که در خواست اعزام دارند». خداحافظی کرد و رفت. از قضا مادرم بیمار بود و نتوانست او را بدرقه کند، همیشه افسوس میخورد و برایش خاطره ی بدی شده بود که نتوانسته تا کنار ماشین او را همراهی کند. علی رفت و هرگز برنگشت.
"شفای فرزندم علی"
#پدرم تعریف میکرد: « علی حدوداً دوساله بود که به سرماخوردگی شدیدی دچارشد. درآن زمان فقط یک پزشک در مرکز بهداشت بود. نه امکانات قابل توجهی داشتند و نه وسیله ای بود که بتوانیم برای مداوایش بهجای دیگری برویم.
#قبل از او، خداوند دو فرزند به ما داده بود که آنها هم بر اثر سرما خوردگی از دست رفته بودند. با بیمار شدن علی، خیلی ترسیده بودیم. نزد دکتر مرکز بهداشت رفتم و از او خواهش کردم که به بالین فرزندم بیاید.
#دکتر به خانه ما آمد و پس از معاینه به من گفت: «سرماخوردگی فرزندت شدید است و امیدی به بهبودی او نیست وکاری از دست من بر نمی آید، این بچه تا صبح بیشتر دوام نمی آورد». با شنیدن این حرف خیلی ناامید شدم وشروع به گریه کردم.
وقتی که دکتر رفت، دیدم علی ...
ادامه دارد...
منبع نشر زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد، کانال همسفران دیارطغرالجرد 🌷
https://eitaa.com/Yareanehamra
May 11
#گلزار_شهدای_کرمان
#اطلاعیه
🔳مراسم عزاداری
امروز اربعین حسینی
شروع مراسم:
ساعت ۹/۳٠ صبح
▪️▪️▪️
#فرازی از خطابههای جانانه حضرت زینب (س) در مجلس یزید :
• ای یزید [ هر چه می توانی در راه دشمنی ها از راه حیله و مکر وارد شو و هر اندازه می توانی سعی و کوشش خود را در راه خصومت ما به کار گیر و همه طرح و نقشه های خود را به اجرا گذار؛
#امّا این را بدان،به خدا قسم! که نمی توانی نام ما را از خاطره ها و صفحه تاریخ محو کنی ]
▪️صلی الله علیک یااباعبدالله الحسین علیه السلام ▪️
کانال همسفران دیارطغرالجرد ▪️
https://eitaa.com/Yareanehamra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️▪️▪️
💕 چهارشنبه
#السلام علیک یا علی بن الموسی الرضا علیه السلام
#السلام علیک یااباعبدالله الحسین علیه السلام
#اربعین و روز امام رضا علیه السلام▪️
https://eitaa.com/Yareanehamra
🔺️ساماندهی زائران گمشده در مرز مهران
مدیرکل بهزیستی استان ایلام ادامه داد: یکی از مهمترین خدمات این نهاد حمایتی در اربعین سال جاری، ساماندهی زائران گمشده از طریق اورژانس اجتماعی به شماره تماس ۱۲۳ درمرز بین المللی مهران است.
خدمات مختلف توانبخشی، مددکاری، تعمیر وسایل توانبخشی، جابجایی زائران با ویلچر از دیگر خدمات این مجموعه در ایام اربعین است.
https://eitaa.com/Yareanehamra
▪️✨▪️✨▪️
#نکته ی سلامتی امروز کانال همسفران دیارطغرالجرد :
#اگر رژیم دارید هیچ وعده غذایی را حذف نکنید !❌
▫️اگر 10 ساعت غذا نخورید بدن به صورت خودکار روی وضعیت ذخیره انرژی قرار میگیرد. در این حالت سوخت و ساز بدن 40 درصد کم میشود. پس اگر رژیم لاغری دارید هیچ وعده ی غذایی ای را حذف نکنید.
▫️شمردن کالری های مصرفی در طول روز به کاهش وزن کمک بسیار مهمی می کند.
با شمردن کالری ها دقتتان در خوردن مواد غذایی بالا می رود و بی رویه غذا نمیخورید.
▪️وجودتان همواره سلامت باشد▪️
https://eitaa.com/Yareanehamra
♦️زائران برای دریافت خودروهای خود در مرز مهران با سامانه ۱۲۰ تماس بگیرند
فرمانده نیروی انتظامی ایلام:
🔹خودروهای رها شده در شهر مهران به پارکینگ انتظام انتقال یافتهاند.
🔹زائران برای اطلاع از محل پارک وسیله نقلیه خود با سامانه ۱۲۰ تماس بگیرند.
🔹زائران پس از بازگشت به کشور و ورود به شهر مهران برای پیگیری خودروهای خود به پارکینگ انتظام واقع در بلوار مرزداران بعد از حسینیه بعثت مراجعه کنند./ایرنا
https://eitaa.com/Yareanehamra