eitaa logo
همسفران دیار طغرالجرد
592 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
3.9هزار ویدیو
50 فایل
مذهبی ،اجتماعی ،تاریخی، فرهنگی. شما میتوانید نظرات انتقادات ، پیشنهادات و مطالب مفید خود را ارسال کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️▪️▪️ یک از شب های محرم به نام یکی از شهدا یا شخصیت ها یا وقایعی مرتبط با جریان کربلا نام گذاری شده است. گذاری این شب ها با گذشت زمان صورت گرفته و واضع خاصی ندارد. این کار از طرف مداحان و ذاکران اهل بیت و بر اساس جایگاه شهیدان کربلا، نزدیکی هر یک از آنها به نقطه وحدت بخش کربلا یعنی امام حسین(ع) و هم آهنگی شور و التهاب مراسم و روضة آنان با مرکز شورآفرین شب عاشورا صورت گرفته است. هفتم: حضرت علی اصغر(ع) : اصغر(ع) فرزند کوچک امام حسین(ع) و حضرت رباب دختر امرءالقیس است که با تیر سه شعبة حرمله بن کاهل اسدی به شهادت رسید. مصیبت علی اصغر(ع) برای حسین(ع) جان فرسا بود چنان که گریست و به خداوند عرض کرد: خدایا خودت میان ما و این قوم داوری کن. آنان ما را فرا خواندند تا یاری کنند ولی برای کشتن ما کمر بسته اند. در این لحظه ندایی از آسمان رسید که: ای حسین(ع) در اندیشه اصغر(ع) مباش، هم اکنون دایه ای در بهشت برای شیر دادن به او آماده است. هفتم، شب رضاست. حسین(ع) بهترین الگوی پایداری و رضآیت است. او پس از تحمل شهادت همه یاران و جوانانش، کودک شیرخوار خود را به میدان آورد. هنگامی که علی اصغر نیز فدا شد بر قضای الهی گردن نهاد و خطاب به خداوند گفت: ای خدا! چون تو این صحنه ها را می بینی تحمل این مصیبت ها بر من آسان می شود. علیک یااباعبدالله علیه السلام.. ▪️عزاداری هاتون مورد قبول حق... التماس دعا از همگی شما خوبان همیشگی کانال همسفران دیارطغرالجرد ▪️ https://eitaa.com/Yareanehamra
▪️▪️▪️ یک از شب های محرم به نام یکی از شهدا یا شخصیت ها یا وقایعی مرتبط با جریان کربلا نام گذاری شده است. گذاری این شب ها با گذشت زمان صورت گرفته و واضع خاصی ندارد. این کار از طرف مداحان و ذاکران اهل بیت و بر اساس جایگاه شهیدان کربلا، نزدیکی هر یک از آنها به نقطه وحدت بخش کربلا یعنی امام حسین(ع) و هم آهنگی شور و التهاب مراسم و روضة آنان با مرکز شورآفرین شب عاشورا صورت گرفته است. :شب هشتم: حضرت علی اکبر(ع) اکبر(ع) نخستین فردی بود که از بنی هاشم به میدان رفت. او فرزند بزرگ امام است و نزدیک ترین فرد به ایشان. چون غربت پدر را در میان خیل گرگ های خون آشام کوفه و شام می بیند، از همه یاران و افراد خاندان پیشی می گیرد و خود را در راه آرمانی فدا می کند. او گام به میدان می نهد تا حجت را تمام کند و شوق رسیدن به فیض شهادت را در دل یاران حسین(ع) قوت بخشد. علی اکبر(ع) الگوی سبقت گرفتن در شهادت است. علیک یااباعبدالله علیه السلام.. ▪️عزاداری هاتون مورد قبول حق... التماس دعا از همگی شما خوبان همیشگی کانال همسفران دیارطغرالجرد ▪️ https://eitaa.com/Yareanehamra
همسفران دیار طغرالجرد
🌷🌷 #قسمت سی و هشتم(کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) [ قسمت اول ] #زندگی نامه شهید علی ثمره صی
🌷🌷 سی و نهم(کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) [ قسمت دوم ] نامه شهید علی ثمره صیفوری طغرالجردی : 🌷 "از ازدواج تا شهادت" روایت خانم فاطمه محسن بیگی ( همسر شهید)   فروردین ماه ۱۳۶۲ ازدواج کردیم. چهاردهم فروردین ۱۳۶۳ در یک روز برفی به زرند رفتیم اولین فرزندمان، مصطفی، آنجا به دنیا آمد. زمانی که ما در بیمارستان بودیم، خیلی تلاش کردکه به دیدن ما بیاید. دلواپسمان بود. آن زمان در بیمارستان اجازه ملاقات نمی دادند و او از طریق پنجره بیمارستان که رو به خیابان بود، ما را ملاقات نمود. فرزندمان، زهرا، هم در سال 64 به دنیا آمدو علی باوجود عشق وافر به فرزندانش، خود را برای رفتن به جبهه آماده کرد. شهریور سال 1365، به مدت 45 روز در بِگشتوئیه، بیست کیلومتری طغرالجرد، آموزش دید و بعد از یک هفته استراحت، برای اولین بار راهی جبهه شد.   از 45 روز که برایِ مرخصی آمد، روحیه اش طوری شده بود که اکثراطرافیان می گفتند: «علی دگرگون شده و به زودی شهید خواهدشد»؛ و همین اتفاق هم افتاد.  برای دومین بار روانه جبهه شد و در چهارم دی ماه سال 1365 در عملیات کربلای چهار به درجه رفیع شهادت نائل آمد و در چهاردهم همان ماه، پیکر پاکش را در طغرالجرد تشییع کردند.  "خاطره ی آن شب یلدا" : همسر شهید: خیلی با محبت و مهربان بود و همیشه سعی داشت که آرامش را در خانه و زندگی حفظ کند. علاقه زیادی به رفت و آمد با خانواده و اقوام داشت. هر روز عصر به خانه پدربزرگش می رفت و از حال آن‌ها با خبر می‌شد و هفته ای یک بار به خانه خواهر و برادرهایمان سر می زد. آن قدر این موضوع برایش مهم بود که یک شب یلدا به دلیل اینکه مادرِ من نتوانست به خانه‌یِ ما بیاید، در آن هوای سرد با پایِ پیاده از «حسین آباد» به محله بالا (محله بیگ ها)رفت و به ایشان سر زد و برایشان هندوانه برد. اخلاق و رفتار ایشان واقعا خیلی خوب بود. روح او و دختر نازنینم، زهرا، شاد. "مونس و یاور پدربزرگ و مادربزرگ"   خاطرات: خواهر شهید : علی به مادربزرگ و پدربزرگم علاقه‌ی خاصی داشت. اکثر اوقات به آنان سر می زد و درکارهای خانه به مادربزرگم کمک می‌کرد. هر وقت در زندگی برایش ناراحتی پیش می آمد، با آنان درد دل می‌کرد و در کارهایش مشورت می‌گرفت. همیشه به آن‌ها می‌گفت: « الان چون وسیله ی نقلیه ندارم، روزی یک‌مرتبه بیشتر نمی توانم بیایم. ان‌شاءالله وقتی موتورم را تحویل گرفتم، حتماً در روز سه بار به خدمتتان خواهم آمد. افسوس که قبل از تحویل موتور، به شهادت رسید و به خواسته‌اش نرسید.   که خبر شهادت برادرم را دادند، روز بسیار سختی برای پدر بزرگ و مادر بزرگم بود می گفتند: « کمرمان شکست، ما چگونه می‌توانیم دوری اش را تحمل کنیم؟». «ای غایب از نظر به خدا می سپارمت» علی در شرکت زغال‌سنگ کار می‌کردو قرار شد با تعدادی از همکارانش به جبهه برود. وقتی موضوع را با پدرم در میان گذاشت، ایشان گفت: «به آن‌ها بگو بچه ی کوچک دارم، نمی توانم بیایم» ولی علی قبول نکرد و به پدرم گفت: «پدر جان، من بچه هایم را اوّل به خدا و بعد به شما مي سپارم و می‌روم». و بعد از 45 روز به مرخصی آمد. هنوز یک هفته از آمدنش نگذشته بود که از طریق تلویزیون اعلام کردند که نیروهای گردان 411 هر چه سریع تر به جبهه برگردند. این قضیه باعث نگرانی اش شد. می‌گفت: «شاید اتفاق ناگواری افتاده که در خواست اعزام دارند». خداحافظی کرد و رفت. از قضا مادرم بیمار بود و نتوانست او را بدرقه کند، همیشه افسوس می‌خورد و برایش خاطره ی بدی شده بود که نتوانسته تا کنار ماشین او را همراهی کند. علی رفت و هرگز برنگشت.  "شفای فرزندم علی" تعریف می‌کرد: « علی حدوداً دوساله بود که به سرماخوردگی شدیدی دچارشد. درآن زمان فقط یک پزشک در مرکز بهداشت بود. نه امکانات قابل توجهی داشتند و نه وسیله ای بود که بتوانیم برای مداوایش به‌جای دیگری برویم.   از او، خداوند دو فرزند به ما داده بود که آن‌ها هم بر اثر سرما خوردگی از دست رفته بودند. با بیمار شدن علی، خیلی ترسیده بودیم. نزد دکتر مرکز بهداشت رفتم و از او خواهش کردم که به بالین فرزندم بیاید.   به خانه ما آمد و پس از معاینه به من گفت: «سرماخوردگی فرزندت شدید است و امیدی به بهبودی او نیست وکاری از دست من بر نمی آید، این بچه تا صبح بیشتر دوام نمی آورد». با شنیدن این حرف خیلی ناامید شدم وشروع به گریه کردم.  وقتی که دکتر رفت، دیدم علی ... ادامه دارد... منبع نشر زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد، کانال همسفران دیارطغرالجرد 🌷 https://eitaa.com/Yareanehamra
🍃❤️🍃❤️ ڪیست؟ ✨علی قرة العین است.. 🍃امیر عالمین است... ⚡️و نور ثقلین است... 🍃وهم فاتح خندق ، ✨جبل و بدر و حنین است... 🍃علی نور دو عین است... ⚡️اب الساقی این میڪده عشق حسین است... 🍃بنازم ید خیبر شڪنش را... ✨حسین و حسنش را.... ⚡️و زینب گل زهرا صفت یاسمنش را... 🍃ڪنم هر نفس آویز به گوشم سخنش را... 🌿علی علم یقین است ... 🌿علی حبل متین است... 🌿علی نور مبین است... 🌿علی لنگر عرش است و زمان است و زمین است... 🌿امیر ملڪ دین است... 🌿یگانه سرور مطلبین است... 🌿علی سید ڪل مسلمین است... 🌿بدانید فقط شاه نجف علی امیرالمؤمنین است... میلاد سراسر نور و رحمت ،علی ابن ابیطالب، امیرالمؤمنین علی علیه السلام شادباش و مبارک باد.....🌷❤️ کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬ https://eitaa.com/Yareanehamra
🍃▪️🍃▪️ چه گفت؟که:سرپیشِ ظلم خم نکنید! تمامِ عُمر پرستاریِ شکم نکنید! ؟گفت ک:چون مال وجاه پیدا شد.... عنانِ زهد به چنگ آورید و رَم نکنید! که بر مواجبِ برحقِّ خود میافزایید، که از حقوق ضعیفانِ قوم کم نکنید... اگر فتاد شما را کلیدِ بیت‌المال، چنان خورید که از فرطِ آن ورم نکنید! به نامِ دینِ خدا خلق را میازارید... به هر بهانه خدا را سرِ عَلَم نکنید! به هروسیله بزرگانِ خویش را مزنید... که سفله رابه غلط پاک ومحترم نکنید! چه گفت؟ که: بیچارگانِ عالَم را، برای خویش گرفتارِ«همّ»و«غم» نکنید! ‌ستم کنید وبدزدید! اعتراضی نیست... ولی به نامِ بلندِ علی ستم نکنید!‌ 🍃▪️🍃https://eitaa.com/Yareanehamra🍃
8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌷🍃🌷 🎬کلیپی زیبا و دیدنی از صحن و سرای حرم‌مطهر امام (ع) در نجف اشرف 🔻با دیدن این کلیپ حالِ خوبی به شما دست خواهد داد. 💕تقدیم به شما عاشقان مولا 🧡پیشاپیش عید ولایت مبارک https://eitaa.com/Yareanehamra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️▪️▪️ یک از شب های محرم به نام یکی از شهدا یا شخصیت ها یا وقایعی مرتبط با جریان کربلا نام گذاری شده است. گذاری این شب ها با گذشت زمان صورت گرفته و واضع خاصی ندارد. این کار از طرف مداحان و ذاکران اهل بیت و بر اساس جایگاه شهیدان کربلا، نزدیکی هر یک از آنها به نقطه وحدت بخش کربلا یعنی امام حسین(ع) و هم آهنگی شور و التهاب مراسم و روضة آنان با مرکز شورآفرین شب عاشورا صورت گرفته است. هفتم: حضرت علی اصغر(ع) : اصغر(ع) فرزند کوچک امام حسین(ع) و حضرت رباب دختر امرءالقیس است که با تیر سه شعبة حرمله بن کاهل اسدی به شهادت رسید. مصیبت علی اصغر(ع) برای حسین(ع) جان فرسا بود چنان که گریست و به خداوند عرض کرد: خدایا خودت میان ما و این قوم داوری کن. آنان ما را فرا خواندند تا یاری کنند ولی برای کشتن ما کمر بسته اند. در این لحظه ندایی از آسمان رسید که: ای حسین(ع) در اندیشه اصغر(ع) مباش، هم اکنون دایه ای در بهشت برای شیر دادن به او آماده است. هفتم، شب رضاست. حسین(ع) بهترین الگوی پایداری و رضآیت است. او پس از تحمل شهادت همه یاران و جوانانش، کودک شیرخوار خود را به میدان آورد. هنگامی که علی اصغر نیز فدا شد بر قضای الهی گردن نهاد و خطاب به خداوند گفت: ای خدا! چون تو این صحنه ها را می بینی تحمل این مصیبت ها بر من آسان می شود. علیک یااباعبدالله علیه السلام.. ▪️عزاداری هاتون مورد قبول حق... التماس دعا از همگی شما خوبان همیشگی کانال همسفران دیارطغرالجرد ▪️ https://eitaa.com/Yareanehamra
▪️▪️▪️ یک از شب های محرم به نام یکی از شهدا یا شخصیت ها یا وقایعی مرتبط با جریان کربلا نام گذاری شده است. گذاری این شب ها با گذشت زمان صورت گرفته و واضع خاصی ندارد. این کار از طرف مداحان و ذاکران اهل بیت و بر اساس جایگاه شهیدان کربلا، نزدیکی هر یک از آنها به نقطه وحدت بخش کربلا یعنی امام حسین(ع) و هم آهنگی شور و التهاب مراسم و روضة آنان با مرکز شورآفرین شب عاشورا صورت گرفته است. :شب هشتم: حضرت علی اکبر(ع) اکبر(ع) نخستین فردی بود که از بنی هاشم به میدان رفت. او فرزند بزرگ امام است و نزدیک ترین فرد به ایشان. چون غربت پدر را در میان خیل گرگ های خون آشام کوفه و شام می بیند، از همه یاران و افراد خاندان پیشی می گیرد و خود را در راه آرمانی فدا می کند. او گام به میدان می نهد تا حجت را تمام کند و شوق رسیدن به فیض شهادت را در دل یاران حسین(ع) قوت بخشد. علی اکبر(ع) الگوی سبقت گرفتن در شهادت است. علیک یااباعبدالله علیه السلام.. ▪️عزاداری هاتون مورد قبول حق... التماس دعا از همگی شما خوبان همیشگی کانال همسفران دیارطغرالجرد ▪️ https://eitaa.com/Yareanehamra
🍃▪️🍃▪️ جمعه، شب زیارتی ابا عبدالله الحسین علیه السلام، ماه محرم، برای خود روضه بخوانید. همگی را دعا کنید.▪️ 💢وداع جانسوز امام سجاد (ع)با امام حسین (ع)/ امام حسین(ع) لحظات آخر چه پیام مهمی برای شیعیان فرستاد؟ ✍لطفا بدون وضو و اشک این متن را نخوانید. روايتى آمده است:هنگامى كه امام حسين(ع) تنها شد به خيمه هاى برادرانش سر كشيد، آنجا را خالى ديد. به خيمه هاى فرزندان عقيل نگاهى انداخت، كسى را در آنجا نيز نديد؛ به خيمه هاى يارانش نگريست كسى را نديد، امام در آن حال ذكر «لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ الْعَلِىِّ الْعَظِيمِ» را فراوان بر زبان جارى مى ساخت. به خيمه هاى زنان روانه شد و به خيمه فرزندش امام زين العابدين(عليه السلام) رفت. او را ديد كه بر روى پوست خشنى خوابيده و عمّه اش زينب(س) از او پرستارى مى كند. چون حضرت على بن الحسين(عليه السلام) نگاهش به پدر افتاد خواست از جا برخيزد، ولى از شدّت بيمارى نتوانست به عمّه اش زينب گفت: «كمكم كن تا بنشينم چرا كه پسر پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمده است» زينب(عليها السلام) وى را به سينه اش تكيه داد و امام حسين(عليه السلام) از حال فرزندش پرسيد: او حمد الهى را بجا آورد و گفت: «يا أبَتاهُ ما صَنَعْتَ الْيَوْمَ مَعَ هؤُلاءِ الْمُنافِقِينَ»؛ (پدر جان! امروز با اين گروه منافق چه كرده اى؟). (عليه السلام) در پاسخ فرمود: «يا وَلَدِي قَدِ اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَاَنْساهُمْ ذِكْرَ اللّهِ، وَ قَدْ شُبَّ الْقِتالُ بَيْنَنا وَ بَيْنَهُمْ، لَعَنَهُمُ اللّهُ حَتّى فاضَتِ الاَْرْضُ بِالدَّمِ مِنّا وَ مِنْهُمْ»؛ (فرزندم! شيطان بر آنان چيره شده و خدا را از يادشان برده است و جنگ بين ما و آنان چنان شعله ور شد كه زمين از خون ما و آنان رنگين شده است!). سجّاد(عليه السلام) عرض كرد: «يا أبَتاهُ أَيْنَ عَمِّىَ الْعَبّاسُ»؛ (پدر جان! عمويم عبّاس كجاست؟). در اين هنگام اشك بر چشمان زينب حلقه زد و به برادرش نگريست كه چگونه پاسخ مى دهد ـ چرا كه امام(ع) خبر شهادت عبّاس را به وى نداده بود زيرا كه مى ترسيد بيمارى وى شدّت پيدا كند! ـ (عليه السلام) پاسخ داد: «يا بُنَىَّ إِنَّ عَمَّكَ قَدْ قُتِلَ، وَ قَطَعُوا يَدَيْهِ عَلى شاطِىءِ الْفُراتِ»؛ (پسر جان! عمويت كشته شد و دستانش كنار فرات از پيكر جدا شد!). بن الحسين(ع) آن چنان گريست كه بى هوش شد. چون به هوش آمد از ديگر عموهايش پرسيد و امام پاسخ مى داد: «همه شهيد شدند». پرسيد: «وَ أَيْنَ أَخي عَلِيٌّ، وَ حَبيبُ بْنُ مَظاهِرَ، وَ مُسْلِمُ بْنُ عَوْسَجَةَ، وَ زُهَيْرُ بْنُ الْقَيْنِ»؛ (برادرم على اكبر، حبيب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه و زهير بن قين كجايند؟). (ع) پاسخ داد: «يا بُنَىَّ إِعْلَمْ أَنَّهُ لَيْسَ في الْخِيامِ رَجُلٌ إِلاّ أَنَا وَ أَنْتَ، وَ أَمّا هؤُلاءِ الَّذِينَ تَسْأَلُ عَنْهُمْ فَكُلُّهُمْ صَرْعى عَلى وَجْهِ الثَّرى»؛ (فرزندم! همين قدر بدان كه در اين خيمه ها مردى جز من و تو نمانده است، همه آنان به خاك افتاده و شهيد شده اند). على بن الحسين(ع) سخت گريست. آنگاه به عمّه اش زينب(س) گفت: «يا عَمَّتاهُ عَلَىَّ بِالسَّيْفِ وَ الْعَصا»؛ (عمّه جان! شمشير و عصايم را حاضر كن). پدرش فرمود: «وَ ما تَصْنَعُ بِهِما»؛ (مى خواهى چه كنى؟). عرض كرد: «أمَّا الْعَصا فَأَتَوَكَّأُ عَلَيْها، وَ أَمَّا السَّيْفُ فَأَذُبُّ بِهِ بَيْنَ يَدَىْ إِبْنِ رَسُولِ اللهِ(ص) فَإِنَّهُ لاَ خَيْرَ فِي الْحَياةِ بَعْدَهُ»؛ (بر عصا تكيه كنم و با شمشيرم از فرزند رسول خدا(ص) دفاع نمايم، چرا كه زندگانى پس از او ارزش ندارد). حسين(ع) او را باز داشت و به سينه چسباند و فرمود:(فرزندم! تو پاك ترين ذريّه و برترين عترت منى و تو جانشين من بر اين بانوان و كودكانى. آنان غريب و بى كس اند كه تنهايى و يتيمى و سرزنش دشمنان و سختى هاى دوران آنان را فرا گرفته است. گاه كه ناله سر دادند آنان را آرام كن، و چون هراسان شدند مونسشان باش و با سخنان نرم و نيكو، خاطرشان را تسلّى بخش. كه كسى از مردانشان جز تو نمانده است تا مونسشان باشد و غم هايشان را به وى باز گويند. بگذار آنان تو را ببويند و تو آنان را ببويى و آنان بر تو گريه كنند و تو بر آنان امام(ع) دست فرزندش را گرفت و با صداى رسا فرمود: زينب! اى امّ كلثوم! اى سكينه! اى رقيّه! و اى فاطمه! سخنم را بشنويد و بدانيد كه اين فرزندم جانشين من بر شماست و او امامى است كه پيروى از او واجب است. به فرزندش فرمود: «يا وَلَدي بَلِّغْ شيعَتي عَنِّيَ السَّلامَ فَقُلْ لَهُمْ: إِنَّ أَبي ماتَ غَريباً فَانْدُبُوهُ وَ مَضى شَهيداً فَابْكُوهُ»؛ فرزندم! سلامم را به شيعيانم برسان و به آنان بگو: پدرم غريبانه به شهادت رسید پس بر او اشك بريزيد. منبع: معالى السبطين، ج 2، ص 20 - 21.
همسفران دیار طغرالجرد
🌷🌷🌷 #قسمت صد و هشتاد و پنجم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد )  #زندگی‌نامه شهید حاج اکبر شفی
🌷🌷🌷 صد و هشتاد و ششم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد )   شهید حاج اکبر شفیعی، فرزند حسن ( قسمت آخر ) احساسات جانسوز حسن شفیعی فرزند شهید شفیعی که زمان شهادت پدر در منطقه جنگی بود. اهواز تا طغرالجرد بر ما چه گذشت؟ وقت انقلاب، سخنانی ایراد کردند. بعد پیکرهای شهدا را انتقال دادند به سمت زرند. *فردای آن روز پیکر مطهر شهدا در شهرستان زرند تشییع شد. بعد هر کدام از شهدا را به شهر خود فرستادند. در گوشه ای از بهشت زهرا و در قطعه شهدا، قبری را حفر کرده بودند. پیکر پاک و مطهر پدر بزرگوارم را به خاک سپردند. «روحش شاد و یادش گرامی.»   شهیدان والامقامی‌که در درگیری با اشرار، به همراه شهید گرامی حاج اکبر شفیعی در هشتم اسفند 1368 به درجه رفیع شهادت نائل آمدند، به شرح ذیل می‌باشد: 🌷شهید گرامی جهانگیر خلیفه پور، فرمانده پاسگاه پابدانا (چهارمحال بختیاری) 🌷شهید گرامی عباس ناصری بازیاری (هرمزگان) 🌷شهید گرامی عبدالرحمن شاهمرادی (آذربایجان غربی) 🌷شهید گرامی علی فاطمی (فارس) 🌷شهید گرامی عیسی زارعی (دهوئی) نامه شهید گرامی حاج اکبر شفیعی🌷 «بسم الله الرحمن الرحیم»  «اشهد انّ الله اله اِلّا الله وَ اَشهدُ اَنّ محمّداً رسولُ الله وَ اَشهَدُ انّ علیاً ولیُ الله» اینکه خداوند تبارک و تعالی سرنوشت این بنده حقیر را چنین رقم زده و در این مسیر قرار داده، سپاسگزارم و ان‌شاءالله نظر رحمتش و عفو و بخشش را شامل این حقیر بفرماید و مرا جزء شهدا و آزاده درراه خودش قرار دهد و در صف بندگان واقعی موردقبول درگاهش قرار بدهد. خداوند به تمام خانواده‌های شهدای عالی قدر، صبر و اجر عطا بفرماید.   فرزندان عزیزم، هر کدام که می توانید به جبهه بروید و به ندای امام امت جواب بدهید و در مدرسه درس بخوانید با قلم های خود با دشمنان اسلام مقاومت کنید.   مردم شهیدپرور و مقاوم شهرستان زرند و حومه، شما را به خدا، قدر این امام عزیز و رهبر مستضعفان جهان را بدانید، روحانیون مبارز و پیرو خط ولایت‌فقیه قدرشان را بدانید و به خانواده‌های معظم شهدا احترام بگذارید. *و ای کسانی که درباره من غیبت کردید و تهمت زدید و دروغ های محض گفتید و شکنجه‌های روحی به خانواده‌ی من دادید، من به سهم خود، شما را بخشیدم چه از روی آگاهی بوده یا نادانی، من از حق خود گذشتم و از تمام افرادی که علیه من کار کردند و تهمت های دزدی به من زدند.  *و به تو می گویم، خداوند یک جو ایمان عطا بفرماید. به تو که برای رسیدن به مقام زیاد، رنج به من و خانواده من دادی. بااین‌حال من از شما همه راضی هستم و بروید از خدا طلب عفو و بخشش کنید. اگر دنبال حق رفتید رستگار خواهید شد. و مادر عزیزم، همسر عزیزم، فرزندان عزیزم، خواهر عزیزم و تمام اقوام و بستگان، برای من گریه نکنید و در مقابل دشمن مقاوم و مثل کوه استوار باشید. اگر می توانید برایم قرآن بخوانید.   جان، محسن جان و همسرم، راضی ندارم زیاد برایم سفره بدهید و قرض کنید و خرج من بکنید. هر چه را که خواستید برای من خرج بکنید، بریزید به حساب جبهه و به پشت جبهه کمک کنید.  *بار خدایا، این امام امت را تا ظهور امام زمان (عج) برای مردم ایران نگهدار. خداوند به تمامی خانواده‌های شهدا صبر جزیل عنایت فرماید. "والسلام" «حاج اکبر شفیعی» منبع نشر زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد، کانال تلگرامی و ایتای همسفران دیارطغرالجرد 🌷 https://eitaa.com/Yareanehamra
همسفران دیار طغرالجرد
 🌷🌷🌷 #دویست و سی و ششمین قسمت (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) #زندگی‌نامه فرمانده شهید محمد
 🌷🌷🌷 و سی و هفتمین قسمت (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) فرمانده شهید محمد فتاحی ( قسمت چهارم) سر سجّاده پیمان شهادت بسته ایم  : عباس فتاحی (برادر شهیدان محمّد و علی) ☆هر دو وضو گرفتند و نماز را در خانه خواندند. من کاملاً رفتارشان را زیر نظر گرفته بودم. بعد از اتمام نماز، شروع به صحبت کردند. محمّد رو به علی کرد و گفت: « یک خواهش و پیشنهادی دارم، گرچه گفتنش برایم سخت است ولی امیدوارم بپذیری و پیشنهادم را رد نکنی». علی گفت: «چرا حرفت را نمی زنی؟ زود بگو ببینم چه می خواهی بگویی؟» ☆من هم همچنان کنجکاو شده بودم و گوش می دادم. در آن لحظه شنیدم که محمّد گفت: «بهتر است این دفعه من تنها به جبهه بروم و تو در این سفر همراه من نباشی می توانی یکی دو ماه دیگر به جبهه برگردی». ☆در آن لحظه چهره ی علی در هم رفت و با ناراحتی گفت: «شما که خیلی دلسوزی بهتر است کار دیگری بکنیم. برعکس حرف شما، من می‌روم شما بمان!». این بحث بین آن‌ها بی نتیجه ماند و عاقبت علی آقا گفت: « بهتر است این دفعه هم با هم برویم». ☆در همان حین که به حرف هایشان گوش می دادم محمّد آقا گفت: «عملیاتی که در پیش رو داریم بسیار سخت و طاقت فرسا می‌باشد و احتمال دارد که خیلی از دوستان را از دست بدهیم». جمله ای به یاد ماندنی بر زبان آورد که هیچ گاه آن را فراموش نخواهم کرد. او گفت: «به طور قطع و یقین می توانم بگویم، این عملیات، آخرین عملیات ما خواهد بود و حتما ما هم به شهادت می رسیم». ☆علی آقا در جواب گفت: «این‌که خیلی خوب است آن چیزی که آرزوی چندین ساله ی ما بود، خواهد رسید و هیچ چیز بهتر از این نیست». ☆آنگاه دو برادرم درباره رسیدن به آرزوی بزرگ خود سخن گفتند، تنها نگرانی آن‌ها پدر و مادر بود که چگونه بتوانند این جدایی راتحمل کنند. خود را دلداری می‌دانند و می گفتند: « خداوند بر این گونه مصائب، صبر بزرگی به آن‌ها عنایت خواهد کرد». ☆من با تعجب به آن‌ها نگاه می‌کردم و پیش خود می گفتم: «مگر می‌شود فردی، از شهادت خودش خبر داشته باشد؟» راستش اصلاً حرف‌های آن‌ها را باور نکردم. فکر می‌کردم با هم شوخی می‌کنند. ☆روز بعد آن‌ها با دیگر همرزمان طغرالجردی خود عازم جبهه شدند. خیلی زود به جدی بودن حرف هایشان پی بردم. آن وعده ی کنار سجاده نماز شوخی نبود و هر دو به شهادت رسیدند.  ، آن‌ها که معبود خود را خوب شناخته اند ایمان دارند که پروردگارشان هرگز خُلف وعده نخواهد کرد. ☆روز عملیات کربلای ۵ بعد از این‌که خبر زخمی شدن محمّدرا به برادر بزرگترش علی می دهند، سریعا خود را بر بالین برادر می رساند، محمّد به خاطر شدت جراحات به شهادت می‌رسد و بعد از عروج، علی سر برادر را بر زمین می گذارد و به میدان بازمی گردد. ساعاتی بعد، علی هم به برادر شهیدش می پیوندد.   زهرا، رمز آرامش در طوفان : حسین قاسمی (همرزم شهید) ☆عملیات کربلای چهار آغاز شده بود و ما به جزیره ام الرصاص اعزام شده بودیم. وقتی از هور عبور می‌کردیم تعداد زیادی از غواصان به شهادت رسیدند و به ما دستور عقب ‌نشینی دادند. به خرمشهر برگشتیم. ☆در محلی منتظر اتوبوس ها بودیم تا به مقر لشکر 41 ثارالله برگردیم که هواپیماهای دشمن به بمباران منطقه پرداختند. یادم هست حین بمباران یک بمب خوشه ای بین من و محمّد به زمین اصابت کرد. به خواست خدا عمل نکرد. محمّد رو به من کرد و گفت: «دیدی؟ تا خدا نخواهد و شهادت قسمت نباشد هیچ عاملی نمی‌تواند کاری بکند». ☆وقتی به مقر لشکر رسیدیم، همه ناراحت بودند. سردار سلیمانی برای تجدید روحیه‌ی بچه‌ها مشغول صحبت شد و گفت: « نگران نباشید، ترس به دلتان راه ندهید. عملیات بزرگ دیگری در پیش داریم ان‌شاءالله در آن عملیات موفق خواهیم شد. اگر کسی می‌خواهد تسویه حساب کند یا به مرخصی برود، می‌تواند». ادامه دارد... نشر زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد، کانال تلگرامی و ایتای همسفران دیارطغرالجرد 🌷 https://eitaa.com/Yareanehamra