🌷رمان کوتاه و #واقعی
💞 #عشق_آسمانی_من
قسمت ۶
وارد صحن مطهر میشـوم،...
گوشه ای مینشینم، زیپ ڪیفم را میڪشم و مفاتیح ڪوچڪم را برمیدارم.
ڪتاب را باز میڪنم #زیارت_عاشورا
زمزمه میڪنم
✨السـلامُ عَلَیْڪ یا ابا عبدالله، السلام علیڪ یابن رسول اللّه....
بغض و دلتـنگــے ڪربلا میترکد..
ڪربلایـے ڪه همین شـهدا را واسـطه قرار دادم براے رفتنش ...
#شهیدمدافع_حرم_حجت_اســدی
این شــهیــد را واسطه ڪـردم براے گرفـتن برات ڪربلا...
و فاطمیه گذشـته ڪربلایـے شدم..
اشڪ هایم بند نـمــے آید،
باڪف دستم اشڪ هایــم را پاڪ میڪنم، صدای زنگ موبایل میان هق هق مـن میپـیـچـد..
نام فرحناز روے صفحه خودنمایـے مـیڪنـد..
باهمان صداے گرفته ام جواب میدهم؛
_جانم فرحناز
+سلام زهرا گریه میڪنی؟"
صدایم را صاف میڪنم:
_نه داشتـم زیارت عاشورا میخوندم
+قبول باشه، چه خبر تا ڪجا پیش رفتی؟
آرام مفاتیح را میبندم
_تا دانشگاه خانم سلیمانے پیش رفتم، فرحناز، نمیدونے چقد مهربونه، همسر شهید.
+ای جان سلامت باشن
_شما چه خبر؟
+سلامتی، بامطهره میخوایم بریم چادر بخریم
آرام میگویم:
_منم چادرم میخوام، میخواید بدون من برید؟
صدای مطهره خیلـے ضعیف به گوشم میرسد:
+ قم ڪه مرڪـز چادره،
فرحناز حرف مطهره را قطع میڪند:
+راست میگه، همونجا چادر بگیر.
نگاهی به ساعت مچـے ام مے اندازم و جواب میدهم:
_باشه، به مطهره سلام برسون..
+سلامت باشی، مراقب خودت باش
چشمانم را میبندم و نفس عمیقے میڪشم، مگر میشود از این هوا دل بڪنم؟!
به ثانیه نمیڪشد گرمے دستے را روے شانه ام حس میڪنم، چشمانم را باز میڪنم.. صداے مهدیه در سرم میپیچد:
+زهرا خوابی؟
آرام میگویم:
_نه..
و سریع ادامه میدهم:
_مهدیه، .. میشه یه روز بریم بهشت معصومه؟
دانه هاے تسبیح را میان دو دستش میگیرد:
+آره عزیزم
ڪنارم مینشیند و لبخند میزند، ازآن لبخندهاے معروف. لبخندش حرف دارد!
همانطور ڪه نگاهش را به من دوخته میگوید:
+زهرا، فردا شام دعوتی، جاریم دعوت ڪـرده.
متعجب میگویم:
_من راضی به زحمتشون نیستم
ڪیفـش را روے شانه اش حرڪت میدهد و میگوید:
+چه زحمتی عزیزم
و بلافاصله مـیگوید:
_بریم؟
از جایم بلند میشوم:
_بریم.
قدمهایم را آهسته برمیدارم، چشمم به عروسکی می افتد، رو به مهدیه میگویم:
_مهدیه بیا اینجا من عروسڪ رو بگیرم براے محیـا...
ادامه دارد....
✍نویسنده؛ بانو_میم
مرا عهدیست با جانان...❣
اول هر صبح قرار دعای #عهد❤️
قرار عاشقی❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرا عهدیست با جانان...❣
اول هر صبح قرار دعای #عهد❤️
قرار عاشقی❣
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
-
تقـوایعنیاگهتویجمعهمهگناهمیکردند
توجوگیرنشییادتباشهکه؛
خداییهسـتوحسابوکتابی🍂!'
#شهیدبابکنوریهریس
#شھیدانـھ🕊-
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
:)💔
توبہمیڪنم
ازتمـامدوسـتداشتَنـہـٰاۍپیشازتـو!♥️:))
#دلــبرعراقي
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
-
شھیدچمرانچہزیبامیگہ:
حـسین جـٰانم…
دردمندم؛
دلشڪستم و احساس میڪنم ڪہ جز تو دارویۍ دیگر تسڪین بخش قلب سوزانم نیست:)
#دلــبرعراقي
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
-
#یک_روایت_عاشقانه 🫀
همسرم ، خیلی با محبت بود!
مثل یه مادری که از بچه اش مراقبت میکنه
از من مراقبت میکرد .
یادمه تابستون بود و هوا خیلی گرم بود
خسته بودم ، رفتم پنکه رو روشن کردم و
خوابیدم « من به گرما خیلی حساسم »
خواب بودم واحساس کردم هوا خیلی گرم
شده و متوجه شدم برق رفته ؛ بعد از چند
ثانیه احساس خیلی خنکی کردم و بزور چشمم
رو باز کردم تا مطمئن بشم برق اومده یا نه!
دیدم کمیل بالای سرم یه ملحفه رو گرفته و
مثل پنکه بالای سرم میچرخونه تا خنک بشم ،
و دوباره چشمم بسته شد از فرط خستگی .
شاید بعد نیم ساعت تا ۱ساعت خواب بودم و
وقتی بیدار شدم دیدم کمیل هنوز داره اون
ملحفه رو مثل پنکه روی سرم میچرخونه تا
خنک بشم ، پاشدم گفتم کمیل تو هنوز داری
میچرخونی ؟ خسته شدی!
گفت : خواب بودی و برق رفت و تو چون به
گرما حساسی میترسیدم از گرمای زیاد از خواب
بیدار بشی ، دلم نیومد :]
• راوي : همسـر شهید کمیل صفري تبار
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
مرا عهدیست با جانان...❣
اول هر صبح قرار دعای #عهد❤️
قرار عاشقی❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرا عهدیست با جانان...❣
اول هر صبح قرار دعای #عهد❤️
قرار عاشقی❣
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
سید جواد میرجعفری.mp3
21.48M
#مداحی
💠 مراسم قرائت دعای #ندبه
🎤 کربلایی سید جواد #میرجعفری
🗓 جمعه ۲۲ دی ١۴٠٢
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
#مهدےجان💚
🌼 عشق تو مهربان را باید بہ جان خریدن
🌾 باید براے یوسف از چاه دل بریدن
🌸 آقا بگو ڪجایے ما منتظر نشستیم
🌾 از تو بہ یڪ اشاره از ما بہ سر دویدن
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ 🤲
سلام حضرت آفتاب ✋❤️
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
🔴در آخر الزمان کارها برعکس می شود.
✍پیامبر گرامی می فرماید :« از نشانه های آخرالزمان و نزدیکی ظهور امام زمان آن است که :
اغلب مردم باسواد میشوند. ولی عده ی مردم دانا و آگاه کمتر می شود. فرمانروایان و حاکمان و مامورین بیشتر می شوند. ولی افراد امین و مورد اعتماد مردم کمتر می شوند. باران ها در همه جا افزایش می یابد. ولی سبزه ها و گیاهان کمتر می شود »
📚تحف العقول ،صفحه ۶۳
#آخرالزمان
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
🍀توصیهاے براے ایام آخر ماه شعبان
❇️ استاد #فاطمی_نیا:
این ایامِ باقے مانده از ماه شعبان را خیلے غنیمت بشمارید؛ این روزها بسیار حساس است و باید قدر بدانیم ، سعے ڪنیم با آمادگے ڪامل وارد ماه رمضان، ماه مهمانے خدا، شویم!
در این ایام باقے مانده خیلے چیزها میتوان ڪسب ڪرد!
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
◖🫶✨◗
ما دعای فرجت را همه دم میخوانیم
ما همه منتظر آمدنت میمانیم .
‹ 🫶⇢ #امامزمان ›
‹ ✨⇢ #پروفایل ›
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
آنکهازشرمگنهبایدکندغیبتمنمتوچرا...🥹
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
پرسید : چیشده ..؟
گفتم : دلم برای سجده های طولانیِ ، تو حرمش تنگ شده !((:
#دلے | #حسین_جـآنم
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
❤️
حرم آقای امام رضا؟
فقط میتونم با یه جمله تعریفش کنم :
"ای حرمت مرجع درماندگان :)"
یعنی اینطوریه که وقتی از همه دلزده میشی ،
وقتی هیچکی حرفاتو گوش نمیده ،
وقتی تنهایی و کسی بغلت نمیکنه ،
وقتی یکیو میخوای که از سکوت و
چشمات حرفاتو بفهمه ،
وقتی خستهای و کسی درکت نمیکنه ،
وقتی کلافهای و هیچی آرومت نمیکنه پناه میبری به حرم .
مثل یه درمونده که هیچکسو نداره و
از همهچیز و همهکس خسته شده پناه میبری
به حرم و بغلِ امام رضا تا آروم بشی :)
#مولارِضا
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
اقایهفکریبهحالِکربلارفتنماکندورتبگردم
شایداجلمهلتندادوحسرتبهدلموندم💔:)
#کربلا❤️🩹
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•