گذشت عمر و به دل عشوه میخريم هنوز
كه هست در پی شام سياه صبح سپيد
#هوشنگ_ابتهاج
وقتى كه مى رفتى نگاهت هى تكانم داد
سنگين ترين لحظه براى مرده تلقين است...!
#محمد_شیخی
سوختن با آتش است و «عشق با دیوانگی»
عشق بر هر دل ڪه زد آتش چو من دیوانه بود
#وحشی_بافقی
غزل امام رضا علیهالسلام
آب و جارو میکنم با چشمم این درگاه را
ای که درگاهت هوایی کرده مهر و ماه را
چشمهایی را که حیرانند پشت «لا اله»
در خراسان تو میبینند «اِلّا الله را»
این تجلیگاه سلطان ازل، این کوه نور
برده است از یادها الماس نادرشاه را
با زبان بیزبانی بشنو از نقّارهها
«وال من والاه» را و «عاد من عاداه» را
ای خراسانیترین خورشید، روشن کن مرا
ما که میدانی نمیدانیم راه و چاه را
من زیارتنامه خواندم، شعرهایم مانده است
وقت داری تا بخوانم چند دفتر آه را؟
بیتهایم خانه بر دوشند مانند خودم
راستش دعبل شدن سخت است این درگاه را
راز پهلوی تو ماندن را نمیدانم ولی
آخرش میپرسم از شیخ بهایی راه را
میکِشی از هرطرف هر بیپناهی را به طوس
بچه آهو کردهای انگار خَلقُ الله را
شعر من با دوستت دارم به پایان میرسد
کاش میدادی جواب این جملهٔ کوتاه را
#عباس_شاهزیدی
عشــــق ...
مهمانِ دݪ استـــ و
جان و دݪ مهمانِ او
مـــــن ...
دݪ و جــان
پیش مهمـــان
درڪشم هر صبح دم
#خاقانی
#سلام_صبحتون_پربرکت✋🏻
زلف مشکین تو یک عمر تامل دارد
نتوان سرسری از معنیِ پیچیده گذشت...
#صائب_تبریزی
اے ڪه از صبحِ بهار نیز دلانڪَیزترے
شاخهے نسترنی پیچڪ آغوش منی
صُبح آغاز شد وچشم دلم منتظرت
پلڪ بڪَشاےڪه آغازِ من و جانِ منی
#هما_ڪشتگر
اگر خطا نکنم ، عطر ، عطر یار من است
کدام دسته گل امروز بر مزار من است
گلی که آمده بر خاک من نمی داند
هزار غنچه ی خشکیده در کنار من است
گل محمدی من ، مپرس حال مرا
به غم دچار چنانم که غم دچار من است
تو قرص ماهی و من برکه ای که می خشکد
خود این خلاصه ی غم های روزگار من است
بگیر دست مرا تا زخاک بر خیزم
اگرچه سوخته ام ، نوبت بهار من است
#فاضل_نظری
من همان صیدم که نیرنگ با دل کردهام
ساز صلح و جنگ را آهنگ با دل کردهام
از لبم بوی شرابِ فتح میآید چو تیغ
شیشهٔ عشقم که جنگ سنگ با دل کردهام
جز دلم نبود سلاحی در مصافِ دوستی
کارِ یاران مشفق تنگ بر دل کردهام
من همان طفلم که با کلک مصیبت سالها
مشق شیونهای سیر آهنگ با دل کردهام
غیر دل وادی عشقم نشد یاری رفیق
قطع چندین منزل و فرسنگ با دل کردهام
محرم رازی چو غیرِ دل نمیبینم در جهان
همچو « طالب » روی نام و ننگ با دل کردهام
#طالب_آملی
صبر در راه تو حلواهای ما را غوره کرد
دلخوشیها را هراس رفتنت دلشوره کرد
#کاظم_بهمنی