eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
66 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
گذشت عمر و به دل عشوه می‌خريم هنوز كه هست در پی شام سياه صبح سپيد
وقتى كه مى رفتى نگاهت هى تكانم داد سنگين ترين لحظه براى مرده تلقين است...!
سوختن با آتش است و «عشق با دیوانگی» عشق بر هر دل ڪه زد آتش چو من دیوانه بود
غزل امام رضا علیه‌السلام آب و جارو می‌کنم با چشمم این درگاه را ای که درگاهت هوایی کرده مهر و ماه را چشم‌هایی را که حیرانند پشت «لا اله» در خراسان تو می‌بینند «اِلّا الله را» این تجلی‌گاه سلطان ازل، این کوه نور برده است از یادها الماس نادرشاه را با زبان بی‌زبانی بشنو از نقّاره‌ها «وال من والاه» را و «عاد من عاداه» را ای خراسانی‌ترین خورشید، روشن کن مرا ما که می‌دانی نمی‌دانیم راه و چاه را من زیارت‌نامه خواندم، شعرهایم مانده است وقت داری تا بخوانم چند دفتر آه را؟ بیت‌هایم خانه بر دوشند مانند خودم راستش دعبل شدن سخت است این درگاه را راز پهلوی تو ماندن را نمی‌دانم ولی آخرش می‌پرسم از شیخ بهایی راه را می‌کِشی از هرطرف هر بی‌پناهی را به طوس بچه آهو کرده‌ای انگار خَلقُ الله را شعر من با دوستت دارم به پایان می‌رسد کاش می‌دادی جواب این جملهٔ کوتاه را
عشــــق ... مهمانِ دݪ استـــ و جان و دݪ مهمانِ او مـــــن ... دݪ و جــان پیش مهمـــان درڪشم هر صبح دم ✋🏻
مباش کم ز نی خشک در جوانمردی اگر شـکر نفشـانی، نـوا دریـغ مـدار
گفت:اولین نشانه‌ عاشق شدن غم است؟ بوسیدمش به گریه و گفتم:غمت مباد
زلف مشکین تو یک عمر تامل دارد نتوان سرسری از معنیِ پیچیده گذشت...
اے ڪه از‌ صبحِ بهار نیز دل‌انڪَیزترے شاخه‌ے نسترنی پیچڪ آغوش منی صُبح آغاز شد و‌چشم دلم‌ منتظرت پلڪ بڪَشاےڪه آغازِ من و جانِ منی
اگر خطا نکنم ، عطر ، عطر یار من است کدام دسته گل امروز بر مزار من است گلی که آمده بر خاک من نمی داند هزار غنچه ی خشکیده در کنار من است گل محمدی من ، مپرس حال مرا به غم دچار چنانم که غم دچار من است تو قرص ماهی و من برکه ای که می خشکد خود این خلاصه ی غم های روزگار من است بگیر دست مرا تا زخاک بر خیزم اگرچه سوخته ام ، نوبت بهار من است
من همان صیدم که نیرنگ با دل کرده‌ام ساز صلح و جنگ را آهنگ با دل کرده‌ام از لبم بوی شرابِ فتح می‌آید چو تیغ شیشهٔ عشقم که جنگ سنگ با دل کرده‌ام جز دلم نبود سلاحی در مصافِ دوستی کارِ یاران مشفق تنگ بر دل کرده‌ام من همان طفلم که با کلک مصیبت سال‌ها مشق شیون‌های سیر آهنگ با دل کرده‌ام غیر دل وادی عشقم نشد یاری رفیق قطع چندین منزل و فرسنگ با دل کرده‌ام محرم رازی چو غیرِ دل نمی‌بینم در جهان همچو « طالب » روی نام و ننگ با دل کرده‌ام
صبر در راه تو حلواهای ما را غوره کرد دلخوشی‌ها را هراس رفتنت دلشوره کرد